چگونه مهربانی خدا را باور کنیم؟/ ج22
تمنای مهربانی خدا را در خودت بیدار کن، تا خدا جوابش را بدهد/ قرآن بخوان تا احساس نیازت به محبت خدا بیدار شود!
شناسنامه:
- مکان: مسجد امام صادق(ع)
- زمان: 1397/03/18
- مناسبت: ماه مبارک رمضان
- صوت: اینجا
- گزارش تصویری: اینجا
- کلیپ صوتی: پیشنهاد دهید
- اینفوگرافیک: پیشنهاد دهید
یک راه برای درک نیاز به مهربانی خدا این است که «خدا به ما محبت کند»/ وقتی مزۀ محبت خدا را بچشی تازه میفهمی که چقدر به آن نیاز داشتی!/ خدایا، برای اینکه به مهربانی تو احساس نیاز کنم بهترین کار این است که خودت الان به من محبت کنی!/ خدایا، تو وقتی به من محبت میکنی، من آدم میشوم! آنوقت دیگر برای درک مهربانی تو نیازی به سیر و سلوک ندارم!
پاسخ خداوند به درخواستِ محبت از سوی ما: ۱- من در زندگی و الهامات ذهنیات، محبتم را به تو میرسانم، فقط این تمنا را در خودت بیدار کن! ۲- من به تو محبت کردهام؛ بیا قرآن بخوان و محبت من را ببین و بچش!/ قرآن، زبان محبت و مهربانی خداست!/ چهکار کنیم موقع قرآنخواندن، خطابهای مهربانانۀ خدا را درک کنیم؟
در ادامه بخشهایی از بیست و دومین شب سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان در مسجد امام صادق(ع) با موضوع «چگونه مهربانی خدا را باور کنیم؟» را به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بیان معنوی میخوانید:
- چرا معمولاً رابطۀ ما با خدا رابطۀ تمنای مهربانی نیست؟ چون اساساً ما خودمان را نیازمند مهربانی خدا نمیدانیم، بلکه خودمان را صرفاً نیازمند منافع میدانیم؛ منافع دنیوی و اخروی! خودمان را نیازمند رفع بلا میدانیم؛ بلاهای دنیا و آخرت. خودمان را نیازمند رسیدن به فوائد میدانیم؛ فوائد مادی یا معنوی، لذا رابطۀ با خدا در این وسط گم شده است؛ اصل این رابطه را باید کشف کرد.
- جالب اینجاست که تمام بلاهای دنیا برای این است که ما به کشف این رابطه سوق پیدا کنیم! خدا در متن بلاها و مشکلات، به ما نشان میدهد که «ببین؛ هیچکسی دوستت ندارد! البته غیر از من!» ولی ما میرویم درِ خانۀ خدا و میگوییم: «خدایا چرا هیچکسی مرا دوست ندارد؟! کاری کن که یک کسی ما را دوست داشته باشد!» اتفاقاً خدا یکطوری دورِ تو را خلوت میکند که تنها بمانی و به طرف خودش بروی!
- فلسفۀ ابتلائات دنیا این است که انسان احساس تنهایی کند، بعد که احساس تنهایی کرد، تمنای همراهیِ خدا بکند، وقتی تمنای همراهیِ خدا کرد، تمنای مهربانی او را بکند؛ نه تمنای اینکه خدا او را در این تنهایی کمک کند تا یک سرگرمیای پیدا کند! انگار خدا میفرماید: «من تو را از سرگرمیهایت جدا میکنم تا سرگرمیِ تو، خودم بشوم! تو چرا دوباره یک چیزی دیگری از من میخواهی؟ چرا دنبال یک سرگرمی دیگری هستی؟!»
- نهتنها فلسفۀ ابتلائات الهی، بلکه فلسفۀ دستورات خدا هم این است که ما این رابطه را کشف کنیم! خدا به ما دستوراتی داده است، مثلاً اینکه «غرق اینطور لذتها نشو، فلانجاها صبر کن و...» مدام دارد کاری میکند که تو با کمک این دستورها، از دنیا بِبُری! تکالیف و تقدیرات الهی دور همدیگر جمع میشوند تا عملیات «دلبریدن ما از دنیا» و «دلبستگی به خدا» را برای ما پیش بیاورند! ولی معمولاً دلبستگی به خدا اتفاق نمیافتد که در این صورت، اگر دلبریدن از دنیا هم رخ بدهد، فوقش آدم تبدیل به یک فرد بدعُنُق، متوقع و تلخ میشود!
- اگر یک آدم دیندار، دلبستگی به خدا را جای دنیا نگذارد و با خدا از تنهایی بیرون نیاید و تغذیهاش محبت و مهربانی خودِ خدا نباشد، او هم زندگیاش سرد است و دلش سنگ است و قسیالقلب است، فقط فرقش با دیگران این است که در کانال دینداری افتاده و فعلاً جنایت نمیکند. اما با این نوع دین داری کردن، برای دیگران الگو نخواهد بود.
- حالا چهکار کنیم که مهربانی خدا را ببینیم و درک کنیم؟ یک راه برای اینکه احساس نیاز به مهربانی خدا در ما افزایش پیدا کند این است که خود خداوند متعال به ما مهربانی کند!
- یک راه نجات ما این است که اول خدا به ما محبت کند! در مناجات شعبانیه میخوانیم: «إِلَهِی لَمْ یَکُنْ لِی حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیَتِکَ إِلَّا فِی وَقْتٍ أَیْقَظْتَنِی لِمَحَبَّتِک» خدایا، من هیچوقت زور نداشتم از معصیت تو جدا بشوم، مگر وقتهایی که تو با محبت خودت، مرا بیدارم کردی! یعنی تو وقتی به من محبت میکنی، من آدم میشوم، پس اول خودت به من مهربانی کن تا من آدم بشوم! این خیلی مناجات فوقالعادهای است!
- خدایا من میخواهم به مهربانی تو احساس نیاز کنم، بهترین کار چیست؟ این است که خودت الان به من محبت کنی! دیگر نمیخواهد ما راهِ دور برویم و سیر و سلوک کنیم!
- یکی از جوابهای خدا این است که: «باشد؛ من در زندگی و در الهامات ذهنیِ تو، محبتم را به تو میرسانم، فقط تو این را از من تقاضا کن و این تمنا را در خودت بیدار کن، تا جوابش را بدهم» یکی دیگر از جوابهای خدا هم این است که: «من به تو محبت کردهام، محبت من در قرآن کریم و در زبان قرآن، برای تو رایگان است، بیا قرآن بخوان و محبت من را ببین و بچش! قرآن بخوان تا احساس نیازت به محبت من بیدار شود!»
- قرآن، زبان محبت و مهربانی خداست! کسی که زیاد قرآن بخواند و درست بخواند، این ارتباط را برقرار میکند. اهلبیت(ع) توضیح دادهاند که اگر این مسیر را بهدرستی طی کنیم چه فایده و برکتی برای ما دارد و اگر این مسیر را درست طی نکنیم، چه ضرری برای ما دارد.
- امام صادق(ع) میفرماید: «مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ وَ لَمْ یَخْضَعْ لِلَّهِ وَ لَمْ یَرِقَّ قَلْبُهُ وَ لَا یُنْشِئُ حَزَناً وَ وَجَلًا فِی سِرِّهِ فَقَدِ اسْتَهَانَ بِعِظَمِ شَأْنِ اللَّهِ تَعَالَى وَ خَسِرَ خُسْرَاناً مُبِیناً» (مصباحالشریعه/28) کسی که قرآن میخواند باید یک خضوعی برای خدا و یک رقت قلبی و یک حزنی در دلش بیاید و یک ترسی در درونش پدید بیاید. اگر کسی قرآن بخواند و این اتفاقها برایش نیفتد، هم خسران کرده است؛ یک خسران آشکار! و هم به شأن پروردگار توهین کرده است!
- همانطور که میدانید نماز هم در واقع نوعی قرآنخواندن است(البته بهاضافۀ چندتا کارِ دیگر) قرآنخواندنِ واجب، در نماز است و بقیۀ قرآنخواندنها مستحب است. حالا اگر ما نماز بخوانیم و این چند اتفاق برای ما نیفتد، همین روایتِ فوق، دربارۀ ما هم صدق میکند و خطرِ این هست که قساوت قلب در ما ایجاد بشود.
- آدم چطوری میتواند با قرآنخواندن، رقّت قلب پیدا کند؟ اساساً کِی آدم رقت قلب پیدا میکند؟ وقتی که مهربانی ببیند! اساساً کِی آدم یک دلگرفتگی قشنگ پیدا میکند؟ وقتی که مهربانی ببیند؛ خصوصاً اینکه در تنهاییِ خودش و فوق شایستگیاش و فوق تمنای خودش، مهربانی ببیند! خصوصاً از کسی مهربانی ببیند که حقی به گردن او ندارد و حتی به او اهانت کرده و معصیتش را کرده است!
- در چه شرائطی قرآن بخوانم تا لطف خدا را در آیات قرآن لمس کنم؟ چهکار کنم که موقع قرآنخواندن این اتفاقها برایم بیفتد؟ در ادامۀ روایت میفرماید: «فَقَارِئُ الْقُرْآنِ مُحْتَاجٌ إِلَى ثَلَاثَةِ أَشْیَاءَ...» آدم موقع قرائت قرآن سه تا کار انجام بدهد تا این اتفاق قشنگ برایش بیفتد؛ با یک قلبی پر از خشوع، درِ خانۀ خدا بیاید، و بدنش هم فارغ باشد (مثلاً شکمش پر نباشد، زیاد گرسنه نباشد، زیاد خوابش نیاید و...) و یک جای خلوت برای قرآن خواندن گیر بیاورد، آنوقت اگر با خشوع، قرآن بخواند، شیطان فرار میکند!
- کسی که موقع قرآنخواندن نکات فوق را رعایت کند، روح و سِرّش با قرائت قرآن به خدا انس میگیرد و در چنین شرائطی، خطابهای مهربانانۀ خدا را درک خواهد کرد و شیرینیِ حرفزدن خدا با بندگان صالحش را میفهمد! (وَجَدَ حَلَاوَةَ مُخَاطَبَاتِ اللَّهِ تَعَالَى عَزَّ وَ جَلَّ عِبَادَهُ الصَّالِحِین ) این مرحلۀ اول است. در مرحلۀ دوم چه اتفاقی میافتد؟ «وَ عَلِمَ لُطْفَهُ بِهِم» و لطف خدای متعال را به بندگان صالحش میفهمد.
- یعنی آدم وقتی قرآن میخواند مهربانی و لطف خدا را میبیند! منتها آدم باید یکمقدار آرام بگیرد، یکمقدار دل خودش را آماده کند، اسباب و علل مزاحم را کنار بزند، اگر در ذهنش مشکلی آمد، آن را کنار بزند، این مشکلات و حاشیهها(اعم از خوشیها و ناخوشیها) که در نظرت میآید، برای این است که ببینند آیا حواست پرت میشود یا نه؟ اینها جزء بازی دنیاست! هم خوشیها و هم ناخوشیها، فلسفهشان این است حواس آدم را پرت کنند! مراقب باش که حواست پرت نشود، آنوقت از قرائت قرآن، لذت میبری! و چه لذتی بالاتر از این؟!
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید