۹۸/۰۴/۱۷ چاپ ایمیل و پی دی اف
گناه چیست؟ توبه چگونه است؟ جلسه بیست و ششم(پایانی)

خدا چه کسانی را از گناه حفظ می‌کند؟/ وقتی «عبد» در اجرای فرمان مولا خطا کند، دچار به‌هم ریختگی و انکسار می‌شود / انکساری که در اثر استغفار پدید می‌آید، انسان را در معرض دریافت نور الهی قرار می‌دهد

شناسنامه:

  • مکان: تهران، مسجد امام صادق(ع)
  • زمان: رمضان98
  • صوت: اینجا
  • موضوع: گناه چیست؟ توبه چگونه است؟
  • تاریخ: ۹۸/۰۳/۱۳

برای بهره‌بردن از خدا راهی جز «انکسار» برای ما وجود ندارد. چون این انکسار است که عبد را در نهایت آمادگی برای دریافت از مولا قرار می‌دهد و ما را در نهایت کوچکی در مقابل خدا قرار می‌دهد. خدایا، من آن‌وقتی که در مقابل فرمان تو گفتم «چَشم» پنجاه درصد کوچک شدم، اما آن وقتی که خطا کردم و گفتم «عذر می‌خواهم» صد درصد کوچک شدم!

آدم منفعت‌طلب و اهل‌برنامه، چه مواقعی از نظر روحی به‌هم می‌ریزد؟

  • برای اینکه انسان مراحلِ مقدماتی و زیرساخت‌های شخصیت خودش را استوار کند، علی‌القاعده نیاز به زمان، زحمت و تمرین دارد؛ هرچند ممکن است بعضی‌ها این مسیر را به‌سرعت طی کنند، اما اینها استثنا هستند.
  • همان‌طور که قبلاً بیان شد، یکی از مراحل مقدماتی برای رسیدن به یک شخصیت درست، این است که آدم منفعت‌طلب باشد؛ منفعت‌طلب به این معنا که همۀ منافع و خصوصاً منافع عالی خودش را ببیند، نه به این معنا که منفعت‌های کوتاه خودش را ببیند و منفعت‌های بلندش را نبیند! منفعت‌طلبیِ بد، این است که انسان منافع کوتاهش را ببیند اما نسبت به دیدن منافع بلند خودش نابینا و ناتوان باشد (البته منافع بلند انسان، همیشه از طریق دیدن منافع دیگران به‌دست می‌آید) کسی که اهل منافع بلند باشد، وقتی در رسیدن به منافع بلند خود دچار مشکل شود، به‌هم می‌ریزد.
  • همچنین اگر کسی «اهل برنامه» بشود و مقید باشد به اینکه طبق برنامه عمل کند، نه‌تنها طبق برنامه عمل‌کردن، برایش شیرین می‌شود و اگر برنامه‌اش به‌هم ریخت، از نظر روحی به‌هم می‌ریزد. حالا اگر این برنامه تبدیل شد به برنامه‌ای که «طبق دستور خدا باشد» چه اتفاقی می‌افتد؟

«عبد» وقتی در اجرای فرمان مولا خطا می‌کند، دچار به‌هم ریختگی و انکسار می‌شود

  • در رابطۀ بین عبد و مولا، اگر آدم یک‌مقداری حرف خدا را گوش بدهد، یک علاقه‌ای این وسط پیدا می‌شود به‌نام «علاقۀ عبد به مولا»! این رابطه، یک رابطۀ بسیار لطیف‌تر از رابطۀ بین فرزند و مادر است و رابطه‌ای بسیار عاطفی‌تر از رابطۀ زن و شوهر است.
  • وقتی کسی به‌عنوان عبد، دستور مولای خودش را گوش کرد، رابطه و عُلقه‌ای بین او و خدا پدید می‌آید. آن‌وقت اگر خطا کند و فرمان مولای خودش را اجرا نکند، یک به‌هم ریختگی، دل‌شکستگی و انکساری پیدا می‌کند که این وضعیت را آدم‌های معمولی که به‌‌خدا معتقد هستند، در اثر نافرمانی خدا پیدا نمی‌کنند.
  • کسی که رابطه‌اش با خدا، رابطۀ عبد و مولا باشد، وقتی دچار خطا و گناه می‌شود، واقعاً به‌هم می‌ریزد. این احساس گنهکاری و شرمندگیِ عبد پیش مولا، مال کسی است که رابطۀ عاطفیِ خاصی بین او و خدا (یعنی رابطۀ عبد و مولا ) پدید آمده باشد، این‌ احساس ویژه هم فقط در اثر فرمان‌برداری از خدا پدید می‌آید؛ یعنی در اثر اطاعت از فرمان خدا، خدا پیش او یک حرمت خاصی پیدا می‌کند.

چرا یک عبد، وقتی خلاف فرمان ولیّ خدا عمل می‌کند، خیلی بیشتر به‌هم می‌ریزد؟

  • انسانی که به رابطۀ عبد و مولا رسیده و آن را درک کرده است، وقتی از مولای خودش(خداوند) نافرمانی کند، به‌هم می‌ریزد، ولی از این شدیدتر این است که به رابطۀ با ولیّ خدا برسد، در این صورت وقتی گناه و نافرمانی می‌کند، خیلی بیشتر به‌هم می‌ریزد، به‌حدی که اگر ولیّ خدا هم بیاید و به او بگوید که «ما از تو گذشتیم و بخشیدیم» او می‌گوید: «آخر من شما را اذیت کردم، من این را چه‌کار کنم؟!»
  • چرا یک عبد، وقتی خلاف فرمان «ولیّ خدا» عمل می‌کند، خیلی بیشتر به‌هم می‌ریزد؟ چون وقتی خدا را معصیت کنیم خدا که اذیت نمی‌شود، اما وقتی ولیّ خدا را معصیت کنیم، ولیّ خدا اذیت می‌شود؛ چون او هم یک انسان است و ناراحت می‌شود. کمااینکه قرآن می‌فرماید: برای پیامبر(ص) سخت است که رنج‌های شما را تحمل کند «لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ» (توبه/128) چون پیامبر(ص) یک انسان است، عاطفه دارد و دلش می‌سوزد و می‌نشیند برای شما گریه می‌کند.

خدا چه کسانی را از گناه حفظ می‌کند؟ /کسی که مراقب است وضع روحی‌اش در اثر گناه به‌هم نریزد، دچار عُجب نمی‌شود

  • تا اینجا سه عامل مهم برای به‌هم ریختنِ انسان را بیان کردیم؛ منفعت‌طلبی، اهل برنامه بودن و عبد بودن. (البته عوامل دیگری هم هست که در جلسات قبل به‌عنوان مراحل مقدماتی برای رسیدن به یک شخصیت درست بیان کردیم) کسی که این سِیر تربیتی را درست طی کرده باشد، اگر گناه و خطایی از او سر بزند، واقعاً به‌هم می‌ریزد و خدا هم برای اینکه این بنده‌اش به‌هم نریزد، نمی‌گذارد او گناه کند و کسی که از ترسِ به‌هم نریختن، گناه نمی‌کند، معمولاً-با گناه‌نکردن- دچار عُجب و غرور هم نمی‌شود.
  • یک مؤمن وقتی گناه می‌کند-طبق مطالب فوق- چندین عامل مهم برای به‌هم ریختن (به‌لحاظ روحی) پیدا می‌کند. لذا خدا مراقبت می‌کند که این بنده‌اش گناه نکند چون می‌داند که وقتی گناه کند، خیلی به‌هم می‌ریزد. خدا این‌طور افراد را در حدّ عصمت، حفظ می‌کند.
  • طبق روایات، خدا می‌فرماید: من اگر ببینیم که بنده‌ام دوست دارد گناه نکند، خودم او را در حدّ عصمت، از گناه محافظت می‌کنم. (إِذَا عَلِمَ اللَّهُ تَعَالَى حُسْنَ نِیَّةٍ مِنْ أَحَدٍ اکْتَنَفَهُ بِالْعِصْمَة ؛ اعلام‌الدین/ص301) این بندگان خدا هم شادی‌شان به این است که خطا نکنند و این خیلی فرق می‌کند با اینکه کار خوب انجام بدهند و مغرور بشوند! این آدم‌ها خودشان را لبۀ پرتگاه جهنم می‌بینند. این انکسار را در زندگی اولیاء خدا می‌بینید و در ادعیۀ اهل‌بیت(ع) هم می‌بینید که اکثراً بحث پرهیز از جهنم است نه تمنای بهشت! یعنی حسِ پرهیز از گناه در اینها خیلی شدید است و مراقب هستند که وضع روحی‌شان به‌هم نریزد.

یک عبد، چگونه از مولای خودش بهره می‌برد؟

  • وقتی بندۀ خدا درِ خانۀ خدا شدیداً منکسر می‌شود(با استغفار و ترس از جهنم و...) چه اتفاقی می‌افتد؟ از خدا بهره می‌برد و خدا هم برایش جبران می‌کند. این اصلاً یک راه عشق‌بازی با خداست، خدا هم به چنین بنده‌ای محبت می‌کند و او هم لذتش را می‌چشد.
  • حالا نمی‌شود ما بدون انکسار، از خدا یک لذتی بچشیم؟ در اینجا بحث ما وارد مرحلۀ تازه‌ای می‌شود: اصلاً انسان یا یک عبد، چگونه از مولای خودش بهره می‌برد؟ چگونه از ذکر مولا و دیدار او لذت می‌برد؟ چگونه می‌تواند از خودِ مولا، بچشد و ببوید و بهره ببرد؟
  • بیشترین ذکرِ خدا که ما باید- به‌عنوان ذکر واجب- بگوییم، چه ذکری است؟ کلیدی‌ترین ذکر واجب ما که باید تکرار کنیم «الله اکبر» است، یعنی حواست باشد که خدا بزرگ است و تو در مقابلش باید کوچک باشی. هیچ چیزی مثل گناه، آدم را درِ خانۀ خدا کوچک نمی‌کند، البته نه اینکه عمداً برویم گناه کنیم تا پیش خدا کوچک بشویم؛ این خودش عین تکبر است و با این گناه‌ها کسی کوچک نمی‌شود!

برای بهره‌بردن از خدا راهی جز «انکسار» وجود ندارد

  • اگر شخصیت ما درست تربیت بشود، به‌گونه‌ای که وقتی خلاف برنامه عمل کردیم، به‌هم بریزیم، وقتی خلاف منافع عالی خودمان عمل کردیم، به‌هم بریزیم، وقتی خلاف فرمان خدا و فرمان ولیّ خدا عمل کردیم، به‌هم بریزیم، آن «انکسار» پدید می‌آید آن‌وقت راه باز می‌شود و خدا در وجود انسان حلول می‌کند. به حدی که می‌شود گفت راه دیگری جز همین انکسار برای بهره بردن از خدا و چشیدن از خدا وجود ندارد. چون این انکسار است که عبد را در نهایت آمادگی برای دریافت از مولا قرار می‌دهد، یعنی ما را در نهایت کوچکی در مقابل خدا قرار می‌دهد. خدایا من آن‌وقتی که در مقابل فرمان تو گفتم «چَشم» پنجاه درصد کوچک شدم، اما آن وقتی که خطا کردم و گفتم «عذر می‌خواهم، ببخشید» صد درصد کوچک شدم!
  • ببینید اولیاء خدا در مناجات خودشان چه‌کار می‌کنند؟ آنها زیاد طاعت را نگاه نمی‌کنند، بلکه بیشتر به استغفار و عذرخواهی به‌خاطر کوتاهی در انجام فرامین الهی و ترس از عذاب الهی توجه می‌کنند.

انکسار در انسان موجب جذب نور الهی می‌شود

  • ممکن است سؤال کنید: حالا اگر آدم هیچ گناهی نکرد، چه؟ اهل‌بیت(ع) که گناه نکرده بودند، چه؟ وقتی خدا چشم و گوش آدم را باز کند، هرچه انسان جلوتر و بالاتر می‌رود-غیر از این گناه‌هایی که ما می‌بینیم- یک چیزهایی برای او گناه است که ما نمی‌بینیم! هرچه انسان به خدا نزدیک‌تر می‌شود و اوج نور و پاکی و صفا و زیبایی خدا را می‌بیند آن‌وقت اگر یک ذره هم به اندازۀ گردۀ غباری در وجود خودش ببیند، از آن هم عذرخواهی می‌کند. آیا لازم است آدم از این مقدار اندک هم عذرخواهی کند؟ بستگی به این دارد که چقدر دوست داشته باشد از خدا ببرد! اولیاء خدا این‌گونه‌اند که اصلاً لحظه‌ای بدون خدا و در دوری از خدا نمی‌توانند زندگی کنند، لذا این را برای خودشان حیاتی و لازم می‌دانند.
  • انکسار در انسان موجب جذب نور الهی می‌شود. آن‌وقت اولیاء خدا در آن مقام بالایی که هستند، همان یک‌ذره غباری که در وجود خود می‌بینند، موجب انکسارشان می‌شود لذا سراغ استغفار می‌روند و وقتی در وادیِ استغفار افتادند، از مولای خود دریافت‌های بسیار شیرین و لذت‌بخشی پیدا می‌کنند.

برای اینکه مزۀ استغفار را بچشیم، یک‌مدتی با «چَشم گفتن» به خدا، تواضع کنیم

  • کسی که می‌خواهد مزۀ شیرین استغفار را بچشد، باید چه‌کار کند؟ یک مدتی با چَشم گفتن به خدا، در مقابل خدا تواضع کنیم؛ راهش این است. همان‌طور که قبلاً بیان شد، اصلاً این استغفار و عذرخواهی از خدا که بگوییم «خدایا من اشتباه کردم من را ببخش» درواقع شیوۀ عشق‌بازی عبد و مولا است.
  • تو مزۀ کوچک‌بودن در مقابل خدا را چشیده‌ای؟ تا حالا صاحب و فرمانده داشته‌ای؟ تا حالا سرباز بوده‌ای؟ تا حالا عبد بوده‌ای که بچشی مزه‌اش چیست؟ یک مدتی کار کن تا یک مزه‌ای از آن، به تو بچشانند؛ آن‌وقت می‌فهمی که انکسار استغفار، این مزه را برایت دوبرابر می‌کند!

چرا مزۀ استغفار را نمی‌چشیم؟ چون مزۀ کوچکی‌کردن پیش خدا را نمی‌چشیم!

  • من چرا مزۀ استغفار را-که فوق‌العاده لطیف و لذت‌بخش است- نمی‌چشم؟ چون اصلاً من هیچ‌وقت مزۀ کوچکی‌کردن پیش خدا را نمی‌چشم! حالا چه‌کار کنم مزۀ کوچکی‌کردن پیش خدا را بچشم؟ باید یک مدتی با دقت و مراقبت، بگویم «چَشم!» از خدا حساب ببرم و بگویم چشم. می‌دانی یک عبد وقتی یک مولا داشته باشد که از او حساب می‌برد، چه لذتی می‌برد از اینکه این مولا را دارد! برای اینکه این را بدانی، باید یک‌مدتی به خدا و مولای خودت، با مراقبت بگویی «چَشم»
  • وقتی یک مدتی با مراقبت نسبت به امر مولا، گفتی «چَشم» چه اتفاقی می‌افتد؟ مزۀ کوچکی‌کردن در مقابل مولا را با «چشم‌گفتن» به خدا می‌فهمی. حالا این مزه و لذتی که بردی، تازه یک پیش‌درآمد و یک پیش‌غذا است. حالا غذای اصلی را به تو می‌دهند؛ آن غذای اصلی و لذت اصلی را در «استغفار» می‌بینی. آدم در استغفار، بیشتر حس می‌کند که مولا دارد، بیشتر حس می‌کند که صاحب دارد!
  • بچه‌ای که پدر و مادرش معلوم نیست چه کسانی هستند یا آنها را نمی‌شناسد، این بچه «بی‌هویت» می‌شود و مزۀ بابا داشتن و مادر داشتن را نمی‌فهمد. کسی که پدر و مادرش را نشناسد بی‌هویت می‌شود، کسی که خدا و مولای خودش را نشناسد و مولا نداشته باشد هم در واقع بی‌هویت است.

وقتی مزۀ فرمان‌بری از مولا را چشیدی، مزۀ استغفار را هم می‌چشی!

  • ای‌کاش این فرمان‌بری از خدا را تبدیل به یک فرهنگ کنیم؛ اینکه «من دوست دارم فرمان خدا را ببرم، می‌خواهم مزۀ و مولا داشتن را بچشم!» وقتی مزۀ فرمان‌بری از مولا را چشیدیم، چند برابرِ این لذت را در «استغفار» می‌چشیم. اصلاً در موقع استغفارِ عبد است که مولا، مولایی می‌کند، اصلاً آنجا خدایی‌کردنِ خدا، خودش را نشان می‌دهد و عبد مثل یک بچه‌ای که به آغوش مادرش پناه برده، به مولای خودش پناه می‌برد و آنجا احساس امنیت و آرامش پیدا می‌کند.
  • اگر مزۀ خدا داشتن را بچشی چند برابرِ این مزه را در استغفار می‌چشی! در استغفار، آدم درِ خانۀ خدا شکسته می‌شود و کوچک می‌شود. فرمان‌بردن هم آدم را شکسته و کوچک می‌کند چون قُدبازی‌اش را کنار گذاشته و می‌گوید «چَشم!»

چرا زندگیِ خودت را هرز می‌دهی؟! کارهای عادی زندگی‌ات را هم به‌خاطر خدا انجام بده!

  • یک مدتی سعی کن با چَشم گفتن به خدا، مزۀ فرمان‌بردن را بچشی. خیلی از کارهای عادی زندگی‌ هست که عقل خودمان هم می‌رسد اینها کارهای خوب و لازمی است؛ مثلاً اینکه باید پشت چراغ قرمز بایستیم و... خُب همین‌کارها را هم به‌خاطر فرمانِ خدا انجام بده، چرا زندگی خودت را هرز می‌دهی؟! «قربةً الی‌الله» پشت چراغ قرمز، توقف کن و بگو: چون حضرت امام(ره) فرمود که رعایت مقررات راهنمایی رانندگی، شرعاً واجب است، پس خدایا به‌خاطر تو، این مقررات را رعایت می‌کنم.
  • حتی کارهای دیگری مثل غذاخوردن و خوابیدن را هم به‌خاطر خدا انجام بدهیم؛ یعنی چون خدا فرمان داده است که غذا بخوریم، این کار را انجام بدهیم. این‌قدر این حرف مهم است که پیامبر اکرم(ص) به حضرت ابوذر فرمود: برای هر کاری حتی برای خوردن و خوابیدن خودت هم نیت قربه‌الی‌الله داشته باش و الا از غافلان خواهی بود و طبق آیۀ قرآن، غافلان از چارپایان هم بدترند! (یَا أَبَا ذَرٍّ لِیَکُنْ لَکَ فِی کُلِّ شَیْ‏ءٍ نِیَّةٌ حَتَّى فِی النَّوْمِ وَ الْأَکْلِ؛ وسائل‌الشیعه/1/48) (یَا أَبَا ذَرٍّ، هُمَّ بِالْحَسَنَةِ وَ إِنْ لَمْ تَعْمَلْهَا لِکَیْلَا تُکْتَبَ مِنَ الْغَافِلِین‏؛ امالی طوسی/536) (فَلَا بُدَّ لِلْعَبْدِ مِنْ خَالِصِ‏ النِّیَّةِ فِی کُلِّ حَرَکَةٍ وَ سُکُونٍ إِذَا لَمْ یَکُنْ بِهَذَا الْمَعْنَى یَکُونُ غَافِلًا وَ الْغَافِلُونَ قَدْ ذَمَّهُمُ‏ اللَّهُ تَعَالَى فَقَالَ‏ إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًا وَ قَالَ‏ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُون؛ مصباح‌الشریعه/53)

برای اینکه مزۀ عبدبودن را بچشی کارهای مباح را هم با نیت قربه‌الی‌الله انجام بده!

  • مدام از مولای خودت فرمان ببر و همه‌اش دنبال این باش که فرمان ببری. حتی آنجاهایی هم که عقل خودت می‌رسد این کار را باید انجام بدهی، باز هم «قربةً إلی الله» انجام بده؛ یعنی خدایا، من به‌خاطر تو دارم این کار را انجام می‌دهم» اگر یک کار مباح خواستیم انجام بدهیم چه؟ مثلاً اگر شما به یک تفریحی رفته‌ای که مباح است(البته برخی از تفریح‌ها مستحب است) این را هم می‌توانی با نیت قربه‌الی‌الله انجام بدهی. یعنی کارهای مباح خودت را (که مستحب هم نیست) می‌توانی به‌حساب خدا بگذاری، اگر این کارها را هم به‌خاطر خدا انجام بدهی، خدا از تو می‌خرد.
  • فرموده‌اند، غیر از کارهای واجب و مستحب، خدا دوست دارد بعضی وقت‌ها، بندگانش کارهای مباح هم انجام بدهند. پس ما برای کارهای مباح هم می‌توانیم بگوییم که «خدایا این را هم به‌خاطر تو انجام می‌دهم!» می‌فرماید: باشد همه را به دستور من انجام بده! تا چه اتفاقی بیفتد؟ مزۀ عبد بودن برای مولا را بچشی، همین باعث انکسار می‌شود و قُدبازی‌ات را از بین می‌برد. مهم این است که بیشتر عبد می‌شوی، با انجام این کارها-به دستور خدا- روز به روز، عبدتر می‌شوی.
  • هرکسی که یک مقدار از خدا فرمان برد، انکسار در او پدید می‌آید، چنین کسی آماده است وارد مرحلۀ دوم بشود. مرحلۀ دوم چیست؟ وقتی که خطا و نافرمانی کند و استغفار کند، این انکسار بیشتر می‌شود. اگر این انکسار در موقع خطا و استغفار، خیلی بیشتر بشود، خدا این بنده‌اش را از خطا حفظ می‌کند و نگهش می‌دارد. وقتی خدا او را از خطاهای بزرگ و ابتدایی نگهش داشت، وارد مرحلۀ بالاتر می‌شود که خطاهای خیلی کوچک هم او را به‌هم می‌ریزد و همین‌طور مدام انکسارش بیشتر می‌شود و مدام بهره‌اش از خدا بیشتر می‌شود.

انکساری که در اثر استغفار پدید می‌آید، انسان را در معرض دریافت نور خدا قرار می‌دهد

  • پس اتفاقی که در استغفارِ بعد از گناه می‌افتد، آن انکساری است که در عبد پیدا می‌شود و همین انکساری که به دنبال استغفار پدید می‌آید، انسان را در معرض دریافت نور خدا قرار می‌دهد. امام‌صادق(ع) می‌فرماید: خداوند متعال وحی فرستاد به حضرت داود، فرمود: «یَا دَاوُدُ إِنَّ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنَ إِذَا أَذْنَبَ ذَنْباً ثُمَّ رَجَعَ وَ تَابَ مِنْ ذَلِکَ الذَّنْبِ وَ اسْتَحْیَا مِنِّی عِنْدَ ذِکْرِهِ غَفَرْتُ لَهُ‏» (ثواب‌الاعمال/ص130) وقتی بندۀ من یک گناه می‌کند و بعد برمی‌گردد و از آن گناهش توبه می‌کند و موقع یادآوری گناهش از من خجالت می‌کشد، او را می‌بخشم.
  • اصلاً خدا چرا خودش را در مسئلۀ گناه، وسط می‌آورد، درحالی‌که گناه اولاً به خودِ من ضرر می‌زند؟ برای اینکه یک چیزی به نام «رابطۀ عبد و مولا» شکل بگیرد. می‌توان گفت که فلسفۀ وجود گناه، شکل‌گیری «رابطۀ عبد و مولا» است، کمااینکه فلسفۀ فرمانِ خدا هم، شکل‌گیری رابطۀ عبد و مولاست. اساساً ما اگر بخواهیم با خدا رابطه برقرار کنیم، این رابطه چیزی غیر از رابطۀ عبد و مولا نمی‌تواند باشد. اگر این رابطه به‌خاطر گناه و استغفار، شکل گرفت، به بزرگی خدا نگاه می‌کنیم و به‌خاطر نافرمانی از او خجالت می‌کشیم!
  • در ادامۀ روایت، خداوند می‌فرماید: «وَ أَنْسَیْتُهُ الْحَفَظَةَ» نه‌تنها او را می‌بخشم بلکه یک کاری می‌کنم آن دو فرشته‌ای که گناهانش را ثبت کردند، آنها هم فراموش کنند! برای کسانی که رابطۀ عبد و مولا برایشان شکل گرفته است این خبر، خیلی مهم است و با خوشحالی می‌گویند: خدایا واقعاً آنها هم یادشان می‌رود؟ دیگر وقتی مرا نگاه می‌کنند، به چشم یک گنهکار به من نگاه نمی‌کنند...
  • و بعد می‌فرماید: «وَ أَبْدَلْتُهُ الْحَسَنَةَ» جای گناه‌شان ثواب می‌نویسم! یعنی گناه‌شان را به کار خوب تبدیل می‌کنم «وَ لَا أُبَالِی وَ أَنَا أَرْحَمُ الرَّاحِمِین» برایم مهم نیست و من مهربان‌ترین مهربان هستم.

اگر با «فرمان‌بری از مولا» و «استغفار» هم در ما انکسار پدید نیامد، چه‌کار کنیم؟

  • آنچه مهم است همین «انکسار» است، انکسار این‌قدر مهم است که بعضی وقت‌ها به‌خاطر اینکه این انکسار با اطاعت از فرمان خدا پدید نمی‌آید، خدا آدم را رها می‌کند که دچار گناه شود. حالا چگونه این انکسار را پیدا کنیم؟ اگر از راه فرمان‌بری از مولا و از راه استغفار بعد از گناه هم این انکسار در ما پیدا نشد، چه‌کار کنیم؟ آیا راه دیگری هم وجود دارد که ما مزۀ مولا بودنِ خدا و مزۀ عبد بودنِ خودمان را بچشیم؟
  • خدایا، اگر من از این مسیر طبیعی رشد نکردم و این انکسار در من به‌وجود نیامد، آیا یک راه میان‌بر هم وجود دارد که به من نشان بدهی؟ اگر من نتوانستم از این راه جلو بیایم، آیا یک منطق دیگری هست که من با آن منطق جلو بروم؟ بله؛ یک راه میان‌بُر وجود دارد که ما بدونِ این سیر و سلوک در عبودیت هم «مزۀ مولا داشتن» را بچشیم، آن راه میان‌بُر این است که خدا یک «مولای مهربان» به ما بدهد؛ مولای مهربانی مثل علی‌بن‌ابیطالب(ع)، مثل أباعبدالله‌الحسین(ع)؛ به ویژه اگر این مولا، مظلوم هم باشد، کار ما آسان‌تر است. وقتی قصه‌های مظلومیت‌شان به گوش ما برسد، می‌فرماید: حالا دلت می‌آید این مولا را معصیت کنی؟

آخرین طرح خدا برای اینکه در ما انکسار ایجاد کند...

  • همان خدایی که راه بهشت‌رفتن را عبادت و استغفار قرار داد، این راه هم مقرر فرمود که اگر یک قطره اشک برای حسین(ع) بریزی بهشت برایت واجب می‌شود (وجَبَت له الجَنّة) البته این هم خلاف قاعده نیست؛ چون آن انکسارِ عبد نسبت به مولا باید پیش بیاید و با همین اشک ریختن، آن انکسار پدید می‌آید، لذا دیده‌اید که در روضه‌ها و عزاداری‌ها همه می‌گویند: «اربابِ من حسین... غلامت هستم یا أباعبدالله...» این یعنی دارند مزۀ مولاداشتن را می‌چشند.
  • حالا اگر ما با دوازده امام هم به راه نیامدیم، خدا یک طرح دیگری هم برای ما دارد؛ یک مادری در این خانواده و این اهل‌بیت(ع) گذاشته است که او «امّ الائمه» است! او هم عصمت کبرای حق است، او هم حجت خداست. حالا فکر کنم اگر بدون سیر و سلوک هم بفهمیم که این مادر، به‌خاطر ما بازویش شکسته است، یک انکساری برای ما پدید می‌آید. این حتی با قصۀ امام‌حسین(ع) هم فرق دارد، لذا در آن دعا فرمودند که صدا بزنید: «بِفاطِمَةَ وَ اَبیهَا وَ بَعلِهَا وَ بَنیهَا وَ سِرِّالمُستَودَعِ فِیهَا» نقش حضرت زهرا(س) در عالم خلقت چیست؟ ما نمی‌دانیم، اما آقای حسن‌زادۀ آملی عارف بزرگوار، در شرح آن روایت می‌فرماید که «سرّ لیلة القدر، خود فاطمۀ زهرا(س) است.»
  • شاید آخرین طرح خدا برای اینکه در ما انکسار ایجاد کند، همین باشد. اگر این انکسار در اثر معنویت، عبودیت و استغفار از گناه برای‌مان پیش نیاید، در اثر شنیدن روضۀ فاطمۀ زهرا(س) که برای‌مان پیش می‌آید! شما فکر می‌کنید رزمنده‌ها چگونه یک‌شبه راه صدساله را طی می‌کردند؟ از بس اهل روضۀ حضرت زهرا(س) بودند. خصوصاً اینکه ایام عملیات، معمولاً مصادف با ایام فاطمیه بود. کسی نمی‌توانست با غفلت از کوچۀ بنی‌هاشم رد بشود...

(الف2-ن2)


<<جلسه قبل

جلسه بعد>>

نظرات

سلام خدا استادو حفظ کنه خدا قوت هم به شما 
بسیار مفید،به روز و کاربردی بود.در پناه حق باشید.
عالیییییییییییی1
با سلام خدا خیرتون بده ممنون از زحماتتون
خدا استاد پناهیان رو حفظ کنه، حرفاشون از دل هست و بر دل میشینه
عالیه عالی بود
واقعا انسان حس میکنه این مطالب با جان انسان سخن میگه
دست شما درد نکنه 
بسیار مفید بود 
التماس دعا 

ارسال نظر

لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دسترسی سریع سخنرانی ها تنها مسیر استاد پناهیان ادبستان استاد پناهیان درسنامۀ تاریخ تحلیلی اسلام کلیپ تصویری استاد پناهیان کلیپ صوتی استاد پناهیان پرونده های ویژه حمایت مالی بیان معنوی پناهیان

آخرین مطالب

آخرین نظرات

بیان ها راهکار راهبرد آینده نگری سخنرانی گفتگو خاطرات روضه ها مثال ها مناجات عبارات کوتاه اشعار استاد پناهیان قطعه ها یادداشت کتابخانه تالیفات مقالات سیر مطالعاتی معرفی کتاب مستندات محصولات اینفوگرافیک عکس کلیپ تصویری کلیپ صوتی موضوعی فهرست ها صوتی نوبت شما پرسش و پاسخ بیایید از تجربه... نظرات شما سخنان تاثیرگذار همکاری با ما جهت اطلاع تقویم برنامه ها اخبار مورد اشاره اخبار ما سوالات متداول اخبار پیامکی درباره ما درباره استاد ولایت و مهدویت تعلیم و تربیت اخلاق و معنویت هنر و رسانه فرهنگی سیاسی تحلیل تاریخ خانواده چندرسانه ای تصویری نقشه سایت بیان معنوی بپرسید... پاسخ دهید...