آخرین آمادگی برای ظهور؛ اصلاح مدیریت در خانواده و جامعه –جلسه 10
اصل سوم در مدیریت «عقلانیت و جامعنگری» است/ مدیریتِ انقلابی یعنی با عقلانیت دنبال منافع کشور بودن/ آیا با برجام به منافعمان رسیدیم؟/ مسئولی که برای تعطیلی کنسرت بیشتر از تعطیلی کارخانهها سینه چاک میکند، آیا عاقل است؟
شناسنامه:
- مکان: تهران، دانشگاه امام صادق(ع)
- زمان: محرم98
- صوت: اینجا
- موضوع: آخرین آمادگی برای ظهور؛ اصلاح مدیریت در خانواده و جامعه
- تاریخ: 98/06/18
انقلابیگری یعنی عقلانیت؛ یکوقت کسی به ما انقلابیها نگوید «اینها نیروهای ارزشی هستند»! نه، اتفاقاً ما میخواهیم با همهچیز، عقلانی برخورد بشود. رهبر انقلاب فرمود: «سازش هزینه دارد و مقاومت هم هزینه دارد. اما هزینۀ سازش بیشتر از هزینۀ مقاومت است» این یک حرف کاملاً عقلانی است نه یک حرف ارزشی!
بسیاری از تنشها و بحثهای سیاسی در کشور ما بیهوده است و باید حذف شود
- بسیاری از تنشها و بحثهای سیاسی در کشور ما اساساً بیهوده و بیفایده هستند و ما باید این تنشها را حذف کنیم، اما چگونه؟ بنده در اینجا یک راهحل عرض میکنم؛ سرمنشأ این راهحل هم در بیانات رهبر انقلاب در دیدار با دانشجویان در ماه رمضان امسال، دیده میشود. (بیانات در دیدار دانشجویان؛ 980301)
- رهبر انقلاب یک زمانی دربارۀ فعالیت خودجوش جوانها در عرصههای فرهنگی از تعبیر «آتش به اختیار» استفاده کردند. در بیانیۀ گام دوم انقلاب، باز هم بر جوانها تأکید کردند و بعد هم بحث «دولت جوان انقلابی» را مطرح کردند. ایشان جدای از این حرفها، یک فضای جدیدی را ایجاد کردند؛ یعنی در شرح بیانیۀ گام دوم، ایشان حدود هفت راهکار برای آبادکردن کشور، معرفی کردند که همۀ این راهها، عبور از فضای سیاسی کشور و بدنۀ مدیریتی کشور هست؛ یعنی با استفاده از ظرفیتهای اجتماعی و قانونی، باید جوانها وارد عرصه شوند و مشکلات را حل کنند.
- اگر پیشنهادهای رهبر انقلاب، اجرا بشود، خیلی از این بحثهای سیاسیِ بیهوده، کنار میرود، خیلی از کسانی که با رانت و پارتیبازی، در پُستها و مسئولیتهای انتصابی و انتخابی قرار گرفتهاند، خودبهخود حذف میشوند و دیگر نیاز به نصیحت اخلاقی برای آنها نیست!
مدیریت باید در جایگاه فنیِ خودش قرار بگیرد
- مقام معظم رهبری بعد از اینکه حدود هفت تا راهکار برای آبادکردن کشور و ایجاد تمدن بزرگ اسلامی ذکر کردند، فرمودند: «از این قبیل، پنجاه تا راهکار میشود پیدا کرد» (بیانات/ 980301) اگر این راهکارها اجرا شود، یک نتیجۀ بسیار مهمش این است که مدیریت در جایگاه فنیِ خودش قرار میگیرد، بسیاری از مدیریتها، مدیریتهای کاملاً فنی است نه سیاسی! یعنی شما باید بلد باشی این کار را انجام بدهی.
- • اگر آن کارها را انجام بدهیم، دیگر اساساً برایمان فرقی نمیکند که فرماندار کی باشد؟ استاندار کی باشد؟ نمایندۀ مجلس کی باشد و چه خط و خطوطی داشته باشد؟ حتی فرقی نمیکند که امام جمعه کی باشد؟ چون دیگر همۀ اینها در دایرۀ خدمت به مردم قرار میگیرند و راهی جز این ندارند. ضمن اینکه قوانین و آییننامهها را باید به سمتی ببریم که اصلاً امکان سوءاستفاده کم بشود؛ یعنی آئیننامهها و مقررات، خودبهخود سختگیری را بر مسئولین، بالا ببرد.
- مثلاً برخی از راههایی که رهبر انقلاب معرفی کردند اینها بود: جوانها، گروههای کاری تشکیل بدهند برای فعالیتهای جهادی، برای فعالیتهای فرهنگی و برای فعالیتهای سیاسی؛ البته فعالیتهای سیاسی نه به معنای حزبی و جناحی، بلکه فعالیتهای سیاسیِ مستقل برای اینکه ادارۀ امور، بهتر صورت بگیرد. همچنین جوانها گروه تشکیل بدهند برای مطالبهگری و پیگیری مطالبات مردمی...
- جوانها-بهویژه جوانهای فرهیخته و تحصیلکرده- این راهکارهایی که رهبر انقلاب معرفی کردند را مطالعه کنند و برای حل مشکلات کشور، طرح بدهند و طرحهای خود را روی سامانهها قرار دهند و بگویند «این طرح، فلان مشکل مملکت را حل میکند...» آنوقت، مسئولین مجبور هستند که جواب بدهند.
جوانها میتوانند بر اساس بیانۀ گام دوم، در ادارۀ کشور فعال بشوند
- جوانها میتوانند بر اساس بیانیۀ گام دوم-و شرحی که رهبر انقلاب، برای بیانیۀ گام دوم دادند- در ادارۀ کشور، فعال بشوند. مثلِ همین موجی که برای مطالبۀ شفافیت ایجاد شده است، اگر جوانها این موج را ادامه بدهند، مجلس مجبور است سریعتر آن را تصویب کند تا علت اصرار بر پنهانکاری آراء نمایندگان، کمکم خودش را نشان بدهد و مردم بفهمند که مسئله چه بوده است؟ مگر نمایندگان میخواهند چهکار کنند که فعلاً باید آراء آنها بیسروصدا باشد؟
- اگر پیگیریها و مطالبات، صورت بگیرد، شما جوانها به اتکاء بیانیۀ گام دوم، میتوانید فعالیتهای فراوانی را انجام بدهید، آنوقت هرکسی بیاید مسئول بشود باید به این افکار عمومیِ سامانیافته، و این افکاری که جوانهای فهمیده و فرهیخته دارند ادارهاش میکنند، توجه کند. مگر میشود در یک شهری جوانها دور همدیگر جمع بشوند و از پیشکسوتها هم استفاده کنند و به یک طرحی برسند، اما فرماندار و نماینده مجلس و امام جمعه به آن طرح، تن ندهند؟ این مسئولین از هر حزب و جناحی که باشند، مجبورند این طرحهای خوبی که ارائه میشود را بپذیرند. الان جامعه دیگر از این بازیهای جناحی و باندی، گذشته است و رهبر انقلاب هم صریحاً در بیانیههایشان، به جناحها تکیه ندارند البته به مسئولین تذکر میدهند و توصیه میکنند و از آنها میخواهند که مسئولیتشان را انجام دهند، اما تکیه بر جوانها است!
جوانها باید بهطور سازماندهیشده، دور هم جمع شوند برای ادارۀ جامعه تلاش کنند
- شما جوانها الان با این امکانات و فضایی که موجود است و با این امکانات اینترنتی و شبکههای اجتماعی و ارتباطهای قویای که میتوانید با همدیگر داشته باشید، فقط وقت خودتان را به تکه پرتابکردن به مسئولین و مطالبهگریِ صرف در فضاهای مجازی نگذرانید، بلکه بیایید بهصورت سازماندهی شده دور هم جمع بشوید و احساس کنید که باید شهر را اداره کنید
- خیلی از طرحهایی را که اولویت دارد، با حرکت و فعالیت خودتان، رو بیاورید و جلو بیندازید، آنوقت مسئولین هم زودتر به این طرحها رسیدگی خواهند کرد. بسیاری از این مسئولین کهنهکار، وقتی در ادارۀ کشور وارد شدند، سنشان کمتر از شما بوده است. الان هم در شهرهای مختلف، جوانهای شایستهای هستند که میتوانند این کارها را انجام دهند و این راهی است که مقام معظم رهبری باز کردند، رهبر انقلاب به هیچوجه، آباد کردن کشور را محدود به پستهای دولتی و مجلسی نمیدانند، این را در سخنرانیشان فرمودند و بعد هم برایش راهکارِ جزئی ارائه دادند و در بیانیۀ گام دوم هم روشن کردند.
- حتی قبل از بیانیۀ گام دوم هم رهبر انقلاب در بیانات خودشان فرموده بودند مردمسالاری دینی این نیست که فقط مردم پای صندوقهای رأی بروند و در انتخابات شرکت کنند، بلکه مردم باید در همۀ عرصهها فعال بشوند. ایشان مثال زدند که مردم باید در فعالیت اقتصادی مشارکت کنند و این مشارکت مردم در عرصۀ اقتصاد، میشود «مردمسالاری دینی در عرصۀ اقتصاد» (بیانات در دیدار بسیجیان ؛ ۱۳۹۵/۰۹/۰۳)
جوانها چطور میتواند در اقتصاد و ادارۀ کشور مشارکت کنند؟
- حالا جوانها چطور میتوانند در اقتصاد و ادارۀ کشور مشارکت کنند؟ راهش این است که دور هم جمع بشوند. اگر دور همدیگر جمع بشوند و در کشور، شبکه تشکیل بدهند و از همدیگر خبر داشته باشند، خیلی از کارها را میتوانند انجام بدهند. مثلاً در جزیرۀ هرمز، یکتعدادی از جوانها دور هم جمع شدند و با همت خودشان، فقر را در آن منطقه، از بین بردند؛ آنهم بدون اینکه در آغاز کار، سرمایهای داشته باشند! فقط باهم تصمیم گرفتند و از نرمافزار استفاده کردند و از خلاقیت خودشان استفاده کردند.
- جوانها با همدیگر، میتوانند خیلی از مشکلات سیاسیِ موجود در کشور را برطرف کنند. بسیاری از نمایندگان مجلس و مسئولین، آدمهای خوب و فهمیدهای هستند که متواضعانه حاضرند به طرحهایی که جوانان فرهیخته و افراد دلسوز، ارائه میکنند، گوش بدهند و این طرحها را بررسی و اجرا کنند. مثلاً وقتی بحث شفافیت آراء نمایندگان مطرح شد، بعضی از نمایندگان گفتند که ما حاضریم آراء خود را بهصورت شفاف روی سایت قرار بدهیم که همه ببینند.
یک طرح پیشنهادی: اگر حقوق کارگران قطع شد، از حقوق مسئولین بردارند و به کارگران بدهند
- بنده در اینجا بهعنوان نمونه، یک طرح پیشنهاد میدهم که میتواند به حل مشکل برخی از کارگران کمک کند:
- برای اینکه مشکلاتی برای کارگران در هفتتپه یا در کارخانۀ هپکوی اراک و... پیش نیاید(یعنی جاهایی که ممکن است دولت تا حدی مقصر باشد، یا ممکن است دولت هم مقصر نباشد اما باید رسیدگی کند و مشکل را حل کند) یک سامانه درست کنند و حقوق تمام استاندارها و فرماندارها و حقوق تمام نمایندگان مجلس و حقوق تمام وزرا و معاونین و ردههای پایینترِ مدیریتی-هرچقدر میشود، پایینتر بروند- از این سامانه عبور کند. بعد اگر یکوقت در جایی مثلاً کارگرهای یک معدن، یکماه حقوقشان را نگرفتند، ماه دوم بهطور خودکار، حقوقِ مسئولین از خزانه برداشت شود و این پول به حساب این کارگرها واریز شود تا مشکل حقوق کارگرها برطرف بشود.
- وقتی مسئولین و مدیران ارشد، ببینید که حقوقشان نیامده است، متوجه میشوند که یک مشکلی وجود دارد و طبیعتاً دنبال رفع مشکل میروند، بعد هروقت مشکل کارگرها را برطرف کردند، حقوق خودشان هم درست خواهد میشود. اگر حقوق یک استاندار یا نمایندۀ مجلس قطع بشود، چه اشکالی پیش میآید؟ مثلاً فرض کنید حقوقش سرِ ماهش نرسیده و بچهاش در بیمارستان بستری است. بالاخره این فرد مسئول، یکمقدار اعتبار دارد و میتواند مشکل خودش را حل کند، ولی اگر بچۀ کارگر معدن در بیمارستان بستری باشد و حقوقش نیاید، خیلی دچار مشکل خواهد شد.
- اینقدر از این مکانیزمها برای کنترل، ایجاد انگیزه و نظم وجود دارد که اگر اجرا شود، دیگر کار به داد و فریاد کارگر نمیکشد که بخواهد به قوۀ قضائیه مراجعه کند! اصلاً لازم نیست این کارگر، دیگر برای حق خودش فریاد بزند! اگر یک ماه حقوقش عقب افتاد، خیالش راحت است چون میگوید: «ماه بعد، از حقوق مسئولین، برمیدارند و حقوق ما را میدهند» اگر ایننوع مکانیزمها در کشورمان فعال بشود، دیگر هر آدمِ بیظرفیتی-که عاشق مردمش نیست- نمیرود نمایندۀ مجلس بشود یا مسئول بشود! خودش هم اگر بخواهد برود، خانوادهاش نمیگذارند!
- مدیر باید عاشق مردم باشد، بهحدی که اگر حقوقش را برداشتند و مثلاً به کارگرهای هفتتپه دادند، باید از صمیم دل بگوید «نوش جانشان!»
مردم که نباید هزینۀ مدیریتِ بد و کار بلد نبودنِ مسئولین را بدهند!
- اگر اینگونه مکانیزمها و طرحها راه بیفتد، کمکم سرِ شورای نگهبان هم خلوت میشود و در ایام انتخابات، کارِ شورای نگهبان خیلی کم و سبک میشود، دیگر هرکسی نمیآید کاندیدا بشود، چون میبینند واقعاً سخت است.
- از این طرحها خیلی میشود ارائه کرد؛ مثلاً اینکه بعضی از راهکارهایی که مسئولین برای کشور میدهند، ضمانتش خود مسئولین باشند و اگر در اجرای آن، شکست خوردند و ضرر و زیان مالی به کشور وارد شد، این خسارت را خودِ مسئولین بدهند؛ مثلاً خانهها و املاک خودشان و نزدیکانشان را بفروشند تا ضرر ملت را بپردازند. مردم که نباید هزینۀ مدیریت بد و کار بلد نبودن تجربههای ناموفق مسئولین را بدهند! بهعنوان مثال، شما مگر برای دلار برنامهریزی نکردید که یکدفعهای قیمت دلار اینقدر بالا و پایین شد؟! خب ضرر ملت را هم خودتان بدهید!
- با اجرای برخی از این طرحها و مکانیزمها، بحث آقازادهها هم تمام میشود، دیگر آقازادههای تنپرور و اشرافی، خودشان نمیگذارند پدرشان مسئول بشود، چون میبینند که خیلی از امکانات را از دست خواهند داد!
با فشار افکار عمومیِ سازمانیافته، میتوان طرحهای خوب را در کشور اجرایی کرد
- این طرحها با بررسی کارشناسانه و با فشار افکار عمومیِ سامانیافته، میتوانند در کشور اجرایی و فعال بشوند. البته نه اینکه حزبها و روزنامههای حزبی و جناحی بخواهند این کار را جلو ببرند؛ سیاست را که نباید به چهارتا استاد جنگ روانی سپرد! نباید اینطور باشد که هرکسی اهل جنگ روانی بود بیاید در عرصۀ سیاست! از وقتی که برخی از اساتید جنگ روانی، وارد عرصۀ سیاست شدهاند، مشکلات کشور اتفاقاً بیشتر شده است.
- بنده واقعاً به آیندۀ کشور، امیدوار هستم. راههای عبور از مشکلات را مقام معظم رهبری نشان دادند و با یک امید قاطع حدود هفت راهکار و پیشنهاد دادند. خیلی از این پیشنهادها، بدون دولت و مجلس، توسط جوانها قابل اجرا شدن است! راه باز است و ما نباید از کارکردن، خسته بشویم. دولتیها و مسئولین را هم باید در یک مکانیزمهایی قرار بدهیم که واقعاً در خدمت مردم قرار بگیرند و مشکلات را حل کنند.
امامصادق(ع) به اصحابش فرمود: اگر ما حاکم بودیم، شبانهروز باید کار میکردید و غذای ساده میخوردید
- مفضل میگوید: من با امامصادق(ع) بودم و داشتم در کنار ایشان، طواف میکردم. حضرت به من نگاه کرد و فرمود: چرا غمگین هستی؟ گفتم: من نگاه میکنم به بنیالعباس که حاکم هستند و غصه میخورم که این امکانات باید دست شما بود! شما باید حاکم باشید.
- امام صادق(ع) فرمود: اگر اینجوری بود که حکومت دست من بود، میدانی تکلیف تو چه میشد؟ شب باید تا صبح مینشستی و با هم برنامهریزی میکردیم، صبح تا شب هم باید کار میکردی و نان خشک (غذای ساده) باید میخوردی و لباس خشن باید میپوشیدی؛ شبیه أمیرالمؤمنین(ع) و الا اگر اینطوری نبودی، جای تو در جهنم بود. (...فَقَالَ یَا مُفَضَّلُ أَمَا لَوْ کَانَ ذَلِکَ لَمْ یَکُنْ إِلَّا سِیَاسَةُ اللَّیْلِ وَ سَبَاحَةُ النَّهَارِ وَ أَکْلُ الْجَشِبِ وَ لُبْسُ الْخَشِنِ شِبْهَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ إِلَّا فَالنَّارُ؛ غیبت نعمانی/287)
- حضرت میفرماید: اگر حکومت دست من بود، تو باید اینطوری زندگی میکردی و الا جای تو در جهنم بود! حالا شما ببینید جای چند نفر از مسئولین ما در جهنم است؟ بعضیها این مسائل را شوخی میگیرند! و بعد فرمود: حالا که حکومت دست ما نیست، داریم غذایمان را میخوریم و... (فَزُوِیَ ذَلِکَ عَنَّا فَصِرْنَا نَأْکُلُ وَ نَشْرَبُ ؛ همان) ما داریم میرویم به ظهور برسیم، مسئولین بروند زودتر خودشان را عوض کنند و الا خودبهخود عوض میشوند!
مسئولان باید عاشق مردم باشند و این در رفتارشان مشخص بشود
- تا اینجای بحث، دوتا اصل را در مدیریت بیان کردیم. اصل اول کرامت و عزت است و اصل دوم، محبت و همدلی است؛ این محبت هم دوطرفه است؛ هم محبت مردم به مدیر و هم محبت مدیر به مردم. یک مثال هم برای این محبت و همدلی مطرح کردیم که «اربعین» بود، یعنی جایی که از شدت محبت، مردم برای همدیگر فداکاری میکنند.
- مسئولان و مدیران جامعه باید محبت و همدلی ایجاد کنند. مسئولان باید عاشق مردم باشند و این در رفتارشان مشخص بشود. ما مسئولین بسیار خوبی داشتیم که مریض شدند و به آنها گفتند که «برای درمان به خارج کشور بروید» اما قبول نکردند. البته خیلی اتفاقهای قشنگتر از این هم در بین مسئولینمان داشتهایم؛ باید صدا و سیما اینها را تبلیغ کند. اگر رفتار خوب برخی از مسئولین در تلویزیون تبلیغ بشود، مثل سریال گاندو، به آن هم حمله خواهند کرد و میگویند «چرا اینها را نشان میدهید؟» چون این باعث میشود که مسئولینِ بد پیش مردم، ضایع بشوند.
- محبت مردم به مسئولین و محبت مسئولین به مردم یک اصل بینظیر است. اندیشمندان غربی میگویند که این شدنی نیست ولی ما میگوییم که میشود و ما این را اجرا خواهیم کرد؛ کمااینکه یک نمونهاش را در دفاع مقدس دیدهایم. در دفاع مقدس، واقعاً بچهها به فرماندهها عشق میورزیدند!
اصل سوم در مدیریت «عقلانیت و جامعیت» است/ مدیر باید عاقل و جامعنگر باشد
- اصل سوم در مدیریت، عقلانیت و جامعیت است. مدیر باید عقل داشته باشد و جامعنگر باشد! تمام انقلابیگری و تمام حزباللهیگری در همین است!
- عقل چقدر مهم است؟ مثلاً ببینید در زندگی فردی، عقل چقدر مهم است؛ میفرماید «إِنَّمَا یُدْرَکُ الْخَیْرُ کُلُّهُ بِالْعَقْلِ وَ لَا دِینَ لِمَنْ لَا عَقْلَ لَهُ» (تحفالعقول/54) همۀ خوبیها با عقل درک میشود و کسی که عقل ندارد، دین ندارد! همچنین امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «عَلَى قَدْرِ الْعَقْلِ یَکُونُ الدِّینُ» (غررالحکم/6183)
انقلابیگری یعنی عقلانیت و دنبال منافع کشور بودن
- یکوقت کسی به ما نگوید «اینها نیروهای ارزشی هستند»! نه، اتفاقاً ما انقلابیها میخواهیم با همهچیز، عقلانی برخورد بشود. رهبر انقلاب بارها فرمودهاند: سازش هزینه دارد و مقاومت هم هزینه دارد. اما هزینۀ سازش بیشتر از هزینۀ مقاومت است. این یک حرف کاملاً عقلانی است نه یک حرف ارزشی! مثلاً ببینید که ما با هزینهای بسیار کمتر از عربستان سعودی، قدرت منطقهایمان را افزایش دادیم؛ چون مقاومت کردیم.
- یکوقت تصور نکنید یک گروهی در کشور، انقلابی هستند و دوست دارند مقاومت و ایستادگی کنند، و یک عدهای هم هستند که میگویند «ما باید ببینیم، چه چیزی به نفعمان است؟» اتفاقاً انقلابیگری یعنی اینکه دقیقاً ببینیم چه چیزی به نفعمان است و دنبال همان برویم.
ایمان میوۀ عقلانیت و علم است
- یک روایت دیگر دربارۀ عقلانیت در زندگی شخصی، بخوانیم. میفرماید: «أَعْقَلُ النَّاسِ أَنْظَرُهُمْ فِی الْعَوَاقِب» (غررالحکم/3367) هرکسی بیشتر به عاقبت نگاه میکند، عاقلتر است! مثلاً کسانی که به معاد میاندیشند عاقلتر هستند. معمولاً دربارۀ کسی که به معاد و آخرت میاندیشد، میگویند «او خیلی مذهبی و مؤمن و معتقد است!» درحالیکه طبق این روایت، باید بگوییم که او عاقلتر است (اگر عقل او موجب شده باشد که به عاقبتش فکر کند، پس او خیلی عاقل است)
- متاسفانه «ایمان» برای بعضیها، بد ترجمه شده است. درواقع ایمان میوۀ عقلانیت و علم است. قدیمها میگفتند «ایمان و علم، دو بال هستند...» یا «ایمان و عقل، دو بال هستند...» نباید اینها را همعرض قرار بدهیم، بلکه باید بگوییم: ایمان میوۀ علم و عقل است. ذهنیتِ بعضیها از ایمان، همان ایمانی است که در قرون وسطای مسیحی تعریف شده است که در اینصورت، یک موضوع خرافی هم میتواند ایمان باشد! ولی ما ایمان را نتیجۀ عقل میدانیم.
روایتی دربارۀ عقلانیت در مدیریت خانواده
- دربارۀ عقلانیت در زندگی فردی، کمی صحبت کردیم، حالا بپردازیم به عقلانیت در خانواده. دربارۀ رعایت عقل در زندگی خانوادگی هم روایات بسیاری داریم.
- مثلاً أمیرالمؤمنین(ع) در نامهای به امام حسن(ع) میفرماید: فرزندم در جایی که جای غیرت نیست، بیهوده غیرت نورز، این اثرش بد است. «إِیَّاکَ وَ التَّغَایُرَ فِی غَیْرِ مَوْضِعِ الْغَیْرَةِ» (کافی/5/537) و بعد میفرماید: اگر یک جایی، بدیای دیدی با آن برخورد کن، ولی یک جایی که معلوم نیست واقعاً بدی باشد، سخت برخورد نکن.
- بعضی از مادرها خیلی بچهها را سرزنش میکنند، درحالیکه فرمودهاند در خانواده، بچه را سرزنش نکنید، این رفتار باعث میشود بچه لجباز بشود
طبق روایت، مرد برای مدیریت خانه سه ویژگی باید داشته باشد:
- همچنین دربارۀ اصول مدیریت خانواده و ویژگیهایی که برای این مدیریت لازم است، فرمودهاند: «إِنَّ الْمَرْءَ یَحْتَاجُ فِی مَنْزِلِهِ وَ عِیَالِهِ إِلَى ثَلَاثِ خِلَالٍ یَتَکَلَّفُهَا وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ فِی طَبْعِهِ ذَلِکَ مُعَاشَرَةٌ جَمِیلَةٌ وَ سَعَةٌ بِتَقْدِیرٍ وَ غَیْرَةٌ بِتَحَصُّنٍ» (تحفالعقول/322) یک مرد باید سه ویژگی داشته باشد و خانه را با این سه ویژگی مدیریت کند، ولو این ویژگیها جزء اخلاقش نباشد، مجبور است این کار را بکند و الا فضای خانواده را خراب میکند (بالاخره شما وقتی مسئول خانواده شدی، باید اینها را رعایت کنید، حتی اگر این خصلتها در اخلاق شما نباشد)
- ویژگی اول: «مُعاشَرَةٌ جَمیلة» باید زیبا برخورد کنی، این زیبا برخورد کردن، خیلی در خانواده مهم است دوم: «وَ سَعَةٌ بِتَقْدِیرٍ» از نظر مالی سخت نگیرد اما برنامه داشته باشد (تقدیر، یعنی مقدار داشته باشد) ریخت و پاشِ الکی نباشد، ولی سختگیری هم نکند. ویژگی سوم: «وَ غَیْرَةٌ بِتَحَصُّنٍ» نسبت به حفظ خانواده یک غیرتی و یک احساس مسئولیتی داشته باشد و این احساس مسئولیت را نشان بدهد. این سه ویژگی را باید مرد داشته باشد و به سمت تنبلی و بیعاری و خصلتهای دیگر نرود.
طبق روایت؛ وقتی جوانت را عتاب کردی، سخت نگیر و بگذار اگر خواست بهانه بیاورد
- در روایت دیگری، باز هم در مدیریت خانواده و تربیت فرزندان میفرماید: «إذا عاتَبتَ الحَدَث فَترُک لَه مَوضعاً مِن ذَنبه» وقتی یک جوانی را عتاب کردی دیگر سخت نگیر و بگذار اگر خواست یک بهانهای بیاورد (مثلاً اینکه بگوید: نه آخر اینجوری شد... و شما بگو: باشد، قبول کردم...) «یَحمِلَهُ الإخراج علی المُکابِرة» یک کاری نکن که احساس کند داری به او زور میگویی و بعد یکدفعهای از یک جای دیگری بیرون بزند.
- بعضیها بچه را اینقدر تحت فشار میگذارند که خفهاش میکنند! به زور میگویند: «تو باید درست بشوی...» در اینصورت این بچه، یا پریشان میشود، یا دروغگو میشود، یا عقدهای میشود، یا افسرده میشود، یا خودکمبین میشود یا...
- همۀ اینها، نشان میدهد در مدیریت خانه، عقلانیت و جامعیت لازم است. حالا سؤال این است: «من الان چهکار کنم؟ سخت بگیرم یا آسان؟» این را تقریباً هیچ فقیهی نمیتواند به شما جواب بدهد! خودت باید عقلِ مدیریت داشته باشی و باید قدرت برنامهریزی داشته باشی، نکتهاش همین است.
- مدیر باید عاقل باشد. عقل یعنی چه؟ عقل یعنی اینکه بین دوتا خوب ببینی کدام خوبتر است؟ بین دوتا بد ببینی کدام بدتر است؟ (لَیْسَ الْعَاقِلُ مَنْ یَعْرِفُ الْخَیْرَ مِنَ الشَّرِّ وَلَکِنَّ الْعَاقِلَ مَنْ یَعْرِفُ خَیْرَ الشَّرَّیْن؛ میزانالحکمه/ح ١٣٦٠٢) فرق عقل با علم، این است.
امام کاظم(ع): خدا هیچ پیغمبری را مبعوث نکرد مگر اینکه عاقل بود!
- ما داریم از لزوم عقلانیت در مدیریت صحبت میکنیم و انتظار اسلام هم چیزی جز عقلانیت در مدیریت نیست! این حرف را اگر به ضدانقلابهای منصف هم بگویید، قبول میکنند.
- امام موسیبنجعفر(ع) میفرماید: «مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِیّاً قَطُّ إِلَّا عَاقِلًا» (محاسن/1/193) خداوند هیچ پیغمبری را مبعوث نکرد مگر اینکه عاقل بود! بعد میفرماید: «وَ بَعْضُ النَّبِیِّینَ أَرْجَحُ مِنْ بَعْض» بعضی از پیامبرها عقلشان بیشتر از بعضیهای دیگر بود. و میفرماید: «وَ مَا اسْتَخْلَفَ دَاوُدُ سُلَیْمَانَ حَتَّى اخْتَبَرَ عَقْلَهُ وَ اسْتَخْلَفَ دَاوُدُ سُلَیْمَانَ وَ هُوَ ابْنُ ثَلَاثَ عَشْرَةَ سَنَة» حضرت داود، سلیمان را بهخاطر عقلش جانشین خودش کرد، سلیمان فقط سیزدهسال سن داشت که جانشین داود شد. چرا؟ بهخاطر اینکه خیلی عاقل بود.
بر اساس عقل، ببینید که «برجام» خوب است یا نه؟
- به ما میگویند «نیروهای ارزشی!» درحالیکه ما دنبال چیزی جز عقل نیستیم! مثلاً شما بر اساس عقل، ببینید که برجام خوب است یا نه؟ باید ببینیم که اگر در برجام، منافعمان را بهدست آوردیم، پس برجام خوب است و باز هم از این کارها باید انجام بدهیم ولی اگر در برجام نتیجهای نگرفتیم، عقل به ما میگوید که دوباره این کار را نکنیم. یعنی بحث ارزشها و انقلابیگری و... مطرح نیست، بلکه بحث عقلانیت است و اینکه ببینیم منافع خودمان را بهدست آوردیم یا نه؟ البته باید «همۀ منافع خودمان» را در نظر بگیریم و اینطور نباشد که فقط یک بخش کوچکی از منافع را درنظر بگیریم، بهحدی که یک سیاستمدار غربی بگوید: اینها بهخاطر چند تا هواپیما، حاضر شدند چه تعهدی را بپذیرند!
علی(ع): دولتها را چهار چیز خراب میکند/ مسئولی که برای تعطیلی کنسرت بیشتر از تعطیلی کارخانهها سینه چاک میکند، آیا عاقل است؟
- در روایات ما دربارۀ مدیریت و برنامهریزی خیلی مطالب بیان شده است، مثلاً امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «یُسْتَدَلُّ عَلَى إِدْبَارِ الدُّوَلِ بِأَرْبَعٍ تَضْیِیعُ الْأُصُولِ وَ التَّمَسُّکُ بِالْغُرُورِ...» (غررالحکم/10965) دولتها را چهار چیز خراب میکند؛ یکی اینکه چیزهایی که مهمتر است، کنار بگذاری و به چیزهایی که فرعیتر است بپردازی.
- متاسفانه مسئولین برای برخی امور مهم، مثل «تعطیلی کارخانهها» اینقدر سینه چاک نکردند که برای «تعطیلی کنسرت» سینه چاک کردند! خُب این بیعقلی نیست؟ حتی اگر کنسرت جزء مستحبات هم باشد و ثوابش از روضۀ أباعبداللهالحسین(ع) هم بیشتر باشد، اشتباه میکند مسئولی که برای تعطیلیِ کنسرت، سینه چاک میکند اما برای تعطیلی کارخانهها-که باعث بیکاری هزاران نفر میشود- سینه چاک نمیکند!
- نکتۀ بعدی که امیرالمؤمنین(ع) میفرماید این است: «وَ تَقْدِیمُ الْأَرَاذِلِ وَ تَأْخِیرُ الْأَفَاضِلِ» (همان) یعنی آدمهایی که پستتر هستند، جلو بیندازید، و آدمهایی که توانمندتر هستند را عقب بیندازید.
علی(ع): اگر بیش از آبادکردن کشور، مالیات جمع کنید، به مملکت ضربه زدهاید
- أمیرالمؤمنین(ع) به مالک اشتر میفرماید: «وَ لْیَکُنْ نَظَرُکَ فِی عِمَارَةِ الْأَرْضِ أَبْلَغَ مِنْ نَظَرِکَ فِی اسْتِجْلَابِ الْخَرَاجِ ِ لِأَنَّ ذَلِکَ لَا یُدْرَکُ إِلَّا بِالْعِمَارَةِ» (نهجالبلاغه/نامه53) بیشتر از اینکه بخواهی مالیات بگیری، بر آبادانیِ مملکت همت کن، تا مملکت آباد نشود، کسی نمیتواند مالیات بدهد. اگر از مردم مالیات بگیری، بیشتر از آن مقداری که آباد کردهای، مملکت را خراب میکنی!
- اول باید آبادانی ایجاد بکنی، بعد مالیات بگیری؛ همت تو برای آباد کردن باید بیشتر باشد از همت تو برای مالیات جمع کردن. اگر بیشتر از آبادانی، مالیات جمع بکنی به مملکت ضربه زدهای. آیا اینها چیزی جز عقلانیت است؟!
- بعد میفرماید: «وَ مَنْ طَلَبَ الْخَرَاجَ بِغَیْرِ عِمَارَةٍ أَخْرَبَ الْبِلَادَ وَ أَهْلَکَ الْعِبَادَ وَ لَمْ یَسْتَقِمْ أَمْرُهُ إِلَّا قَلِیلًا» (همان) کسی که خراج بگیرد بدون اینکه جایی را آباد کرده باشد و رونق اقتصادی ایجاد کرده باشد، مردم را نابود میکند و نمیتواند ادامه بدهد (یک مدت کوتاهی میتواند ادامه بدهد)
برخی با ایجاد خفقان روانی و رسانهای، جلوی امر بهمعروف و نهیاز منکر را میگیرند
- اینها یعنی عقلانیت! مهم این است که مسئولین «عقل و تجربه» را زیر پا نگذارند و الا برای ما هیچ فرقی ندارد که طرف مال کدام جناح باشد؟ منتها برخی سیاسیون و رسانههای بیبیسیچی برای اینکه خفقان روانی ایجاد کنند تهمت میزنند که «این فرد مال فلان جناح است!» یعنی با انگِ جناحی زدن به منتقدین، خفقان روانی ایجاد میکنند و این خفقان منجر میشود به عدم بیان حق و منجر میشود به خفه کردن امر به معروف و نهی از منکر.
- بنده به برخی از دوستان میگویم: «چرا فلان حرفِ حق را بیان نمیکنید؟» میگویند: «چون اگر بگویم، جناحی میشوم! یعنی من را متهم میکنند به اینکه مالِ فلان جناح سیاسی است!» متاسفانه فضا الان اینجوری است! من تارکین امر به معروف و نهی از منکر را لعنت نمیکنم، اما لعنت میکنم کسانی که جلوی امر به معروف و نهی از منکر را با خفقان روانی و رسانهای میگیرند!
امامزمان(ع) هم شبیه کلام امامحسین(ع) را به یارانش خواهد فرمود...!
- أباعبداللهالحسین(ع) حرکت کرد برای اینکه حکومتی برقرار کند، اما نشد. لذا شب عاشورا به یارانش فرمود: «هرکسی امشب اینجا بماند فردا کشته میشود» از بین اصحابش، فقط جوانمردها و فداکارها و از خودگذشتهها ماندند. شبیه این حرف را حجةبنالحسن العسکری(ع) هم به یارانش خواهد گفت؛ با یک مقدار تفاوت. امام زمان(ع) هم کسی را که از اصحاب امامحسین(ع) کمتر باشد، پیش خودش نگه نمیدارد؛ چون سختیهایی که یاران امامزمان(ع) باید تحمل کنند، کمتر از شهیدشدن نیست. آبرویت را باید بدهی، پولت را باید بدهی و سختیها را باید تحمل کنی...
- شب عاشورا شب آرزوهای ما هم هست؛ فکر کنید که امامزمان(ع) اصحابش را دورِ خودش جمع کند و به آنها بگوید: «هرکسی میخواهد برود، برود، هرکسی میخواهد بماند بماند!» آنهایی که حاضرند برای کشتهشدن پای رکاب حضرت بمانند، فقط همانها خواهند ماند و خدمت خواهند کرد!
- وقتی امامحسین(ع) داشت به سمت کوفه حرکت میکرد، یک جوّی درست کردند که مردم بههم گفتند: «وای! حسین دارد میآید و دوباره میخواهد حکومت علی(ع) را راه بیندازد، برویم او را بکشیم!» البته ترس از لشکر یزید هم بود، اما ببینید چطوری مردم را از حکومت علویِ حسین(ع) ترساندند که مردم تهِ دلشان خالی شد و کنار کشیدند؟ درحالیکه خیلیهایشان-از نظر اخلاقی- دوست نداشتند حسین(ع) را بکشند.
- میدانید چرا امام زمان(ع) نمیآید؟ چون اخلاق ایشان هم شبیه اخلاق أباعبداللهالحسین(ع) است. اباعبدالله(ع) به یارانش میفرمود: «بروید! اگر اینجا بمانید کشته میشوید!» الان هم امام زمان(ع) انگار به ما میفرماید: به کارتان برسید، مزاحمتان نمیشوم، حالا باشد برای بعد، ما که دیگر به این غربت خو کردهایم... اگر کسی هم بگوید «آقا، بگذارید بیایم کمکتان کنم!» میفرماید: «سخت است، برو عزیزم، نمیخواهم اذیتت کنم!» این اخلاق و منش ایشان است. هرکسی گرفتار است برود، هرکسی به فکر خودش است برود...
- امشب شهادتنامۀ عشاق امضا میشود! هرکسی امشب میخواهد در خیمۀ حضرت بماند، یکطوری ناله بزند که امامزمان(ع) او را بپذیرد. چون الان امامزمانت باید تو را بپذیرد! پس بگو: یا أباعبدالله، امشب از خیمۀ تو بیرون نمیروم تا وقتی مهدی فاطمه اسم من را هم جزء یارانش بنویسد...
(الف2-ن2)
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید