رسالت پیامبر اکرم(ص) برای تشکیل امّت(1)
هدف پیامبر(ص) تأسیس «امّت اسلامی» بود نه صرفاً تربیت «انسان مسلمان»/ ولایتمداری صِرف و «رابطۀ طولی با ولیّخدا» جامعه را بهسعادت نمیرساند/ شکلگیریِ امّت اسلامی، قدرت فراوان برای ما ایجاد خواهد کرد
شناسنامه:
- مکان: هیئت شهدای گمنام
- صوت:
- موضوع: رسالت پیامبر اکرم(ص) برای تشکیل امّت
- تاریخ: 98/08/02
همانطور که انسان مسلمان، خارج از خانواده و شغل (تلاش برای معیشت) قابل تصوّر نیست؛ انسان مسلمان، خارج از مسئولیتهایش دربارۀ امّت اسلامی هم قابل تصوّر نیست. شاخص مهم مسلمانی این است که عضویت و مسئولیت خود را در امّت اسلامی بپذیریم؛ نه اینکه هریک بهتنهایی «عبد خدا» بشویم و عبودیت خود را از دالان امّت اسلامی عبور ندهیم.
هدف پیامبر(ص) تأسیس «امت اسلامی» بود نه صرفاً تربیت «انسان مسلمان»
- یکی از اهداف بسیار مهم رسول خدا(ص)-و شاید مهمترین هدفی که دنبال میکردند- این بود که «امتِ اسلامی» تأسیس کنند، نه اینکه صرفاً «انسان مسلمان» تربیت کنند. یا اگر قصد پیامبر(ص) این بود که «انسان مسلمان» تربیت کنند، باید گفت: مهمترین شاخص موفقیت در تربیت یک انسان مسلمان این است که این فرد بتواند «عضو امت اسلامی» بشود، نه اینکه در تنهاییِ خودش، مسلمان بشود و فکر کند که همین خوب است و به هدفش رسیده است.
- رسول خدا(ص) میخواست انسانها را به خدا مقرب کند، ولی مسیر تقرب الیالله، عبور از چالشهای زندگی و عبور از امتحانهای خداست. مسیر تقرب الیالله، خارج از بستر این زندگیِ رایج نیست، هیچکسی در خلأ بهسوی خدا حرکت نمیکند و به خدا مقرب نمیشود.
اگر بخواهی بندۀ خوب خدا بشوی، باید از مسیر خانواده و شغل و معیشت عبور کنی
- شما اگر بخواهی بندۀ خوب خدا بشوی، باید از مسیر خانواده عبور کنی، از رعایت حق پدر و مادر عبور کنی، باید از دالانی که فضای خانواده برای تو درست میکند، عبور کنی؛ چه وقتی که فرزند خانواده هستی، چه وقتی که مسئول خانواده و سرپرست فرزندان هستی (مثلاً پدر یا مادر هستی) و چه وقتی که برای شغل و معیشت، تلاش میکنی.
- انسان مسلمانِ بندۀ خدا، یعنی کسی که امتحانهای مربوط به شغل و کسب درآمد را هم، خوب از سر گذرانده است. اینگونه نیست که رسول خدا(ص) بفرماید: «من به شغل و نحوۀ کسب درآمدِ تو کاری ندارم، فقط میخواهم تو بندۀ خوبی برای خدا باشی!» این حرف مضحکی دربارۀ زندگی و بندگی انسان است.
- رسول خدا(ص) میخواهد انسانی تربیت کند که مسلمان و بندۀ مقرب خدا بشود و این انسان، خارج از فضایی که در آن زندگی میکند نیست! این انسان، طبیعتاً عضو یک خانواده است و یک انسان شاغل و مسئولیتپذیر و متعهد نسبت به وظایفی است که در تشکیلات خانواده به عهدهاش قرار میگیرد، همچنین -در یک معنا و اندازههای بزرگتر- عضو امّت اسلامی است. وقتی یک انسان بخواهد مسلمان و «بندۀ خدا» بشود، یقیناً عضویت در امّت اسلامی، نقشآفرینی برای امّت اسلامی و احساس وظیفه دربارۀ امّت اسلامی، یکی از مهمترین شاخصهای آن خواهد بود.
«عضویت در امّت اسلامی» مقولهای است که انسان بهسختی برایش انگیزه پیدا میکند/ انسان مسلمان، خارج از مسئولیتهایش دربارۀ امّت اسلامی قابل تصوّر نیست
- برای تشکیل خانواده یا ورود به یک شغل، معمولاً جاذبههایی برای انسان وجود دارد. مثلاً انسان با چه جاذبهای به تشکیل خانواده تمایل پیدا میکند؟ چهبسا جاذبههای عاطفی و شهوانی، موجب بشود که افراد وارد تشکیلات خانواده بشوند. انسان با چه جاذبهای واردِ یک شغل میشود؟ نیاز مادی؛ نیازهای واقعی یا نیازهای کاذبی که آدم پیدا میکند، موجب میشود برای بهبود وضعیت مالی خودش سراغ کسب درآمد برود.
- اما «عضویت در امّت اسلامی» مقولهای است که انسان خیلی سختتر، برایش انگیزه پیدا میکند. انسان مسلمان خارج از خانواده قابل تصوّر نیست. انسان مسلمان، خارج از شغل قابل تصوّر نیست؛ چون انسان به این دو مقوله نیاز دارد. همچنین، انسان مسلمان، خارج از مسئولیتهایش دربارۀ امّت اسلامی هم قابل تصوّر نیست. ولی انگیزه پیداکردن برای این مقوله، سخت است، یعنی اینکه انسان بگوید: «من که از امروز، مسلمان شدهام یا میخواهم مسلمانی خودم را افزایش بدهم، برای عضویتِ خودم در امّت اسلامی، چهکاری باید انجام دهم؟ چه مسئولیتهایی در این زمینه، متوجه من است؟» این موضوع به سادگی اینقدر جاذبه ندارد که انسان مسلمان، بخواهد به آن بپردازد.
شاخص مهمّ مسلمانی این است که مسئولیت خود را دربارۀ امّت اسلامی، بپذیریم/ ولایتمداری صِرف، بهمعنای «رابطۀ طولی با ولیّخدا» کافی نیست
- شاخص مهمّ مسلمانی این است که شما مسئولیتهای خودت را دربارۀ امّت اسلامی، بپذیری و این البته سختتر است از اینکه انسان مسئولیتهای خودش را دربارۀ مقام ولایت بفهمد و بپذیرد یا مسئولیتهای خودش را دربارۀ نبیّ مکرّم اسلام(ص) بفهمد و بپذیرد. چون دربارۀ مقام ولایت، مسئله یکمقدار سادهتر است و انسان میگوید: «شما دستور بده تا من اجرا کنم» سختیِ کار از آنجایی آغاز میشود که مثلاً نبیّ خدا یا ولیّ خدا به مردم بفرماید: «بروید امّت بشوید (امت اسلامی تشکیل بدهید)» آنوقت شما میگویید: «خُب اگر مردم همراهی نکردند چهکار کنیم؟ ما به مردم میگوییم که باید حرف شما را گوش بدهند، ولی مردم گوش نمیدهند! اصلاً کارِ مردم، به ما چه ربطی دارد؟!» اینجاست که ولایتمداران هم کم میآورند. لذا ولایتمداریِ صرف-به معنای رابطۀ طولی با ولیّ خدا- هم کفایت نمیکند.
- آیا ما مسئولیت «عضویت در امّت اسلامی» را باید بهرسمیت بشناسیم یا همینقدر که ولایتمدار و اماممدار بشویم، کافی است؟ آیا ما باید عضویت در امّت اسلامی را هم برای خودمان عمده تلقّی کنیم یا اینکه به مسلمانیِ خودمان، اکتفا و اقتناع کنیم؟ نمیدانم اصول دین-در حقیقت- چندتا است؛ اما حتماً یکی از آنها میشود همین «عضویت در امّت اسلامی، نقشآفرینی در امّت اسلامی، مسئولیتپذیری دربارۀ امّت اسلامی و شکلدهی امّت اسلامی»
کسانی که مسلمانان را ضعیف میپسندند «دین فردی» را تبلیغ میکنند/ ولایتمداریِ فردی، جامعه را بهسعادت نمیرساند
- وقتی به زندگی و به گفتار رسولخدا(ص) نگاه میکنیم و تاریخ اسلام را میخوانیم، میبینیم که ایشان دائماً به فکر تشکیل امّت بودند، نه تربیت یک مسلمان! اما آنهایی که این دین را «سکولار» میپسندند، آنهایی که این دین را ناقص میپسندند و آنهایی که مسلمانان را ضعیف میپسندند، کسانی هستند که «دین فردی» را تبلیغ میکنند و میگویند «رسول خدا(ص) آمده است رابطۀ تو را با خدا تنظیم کند» اما بقیهاش را نمیگویند.
- البته کسانی که یکمقدار مؤمن به ولایت هستند، این ادبیات را جلوتر میبرند و میگویند: «رسول خدا(ص) و امامان معصوم(ع) آمدهاند که رابطۀ شما را با خدا و اولیاء خدا تنظیم کنند» اما بقیهاش را نمیگویند؛ درحالیکه بقیه هم دارد! مسئولیت ما دربارۀ مقولهای به نام «امّت اسلامی» مهمترین شاخص دینداری، مسلمانی و ولایتمداری است. اینکه ما برویم پیش ولیّ خدا و بگوییم که «من ولایت شما را پذیرفتهام و هرچه بگویید اطاعت میکنم...» زیاد کار سختی نیست و از این افرادِ ولایتمدار هم در تاریخ، کم نداشتهایم اما اینجور ولایتمداری، بهتنهایی موجب سعادت جامعه نمیشود.
- همانطور که اگر کسی بندۀ خدا شد، باید برتری ولیّ خدا را بپذیرد و این بحث بین ما ولایتمداران رواج دارد و میگوییم «ما مثل ابلیس نیستیم که برتریِ حضرت آدم را نپذیرفت، ما برتری رسول خدا(ص) و برتری جانشینان او را پذیرفتیم» همانطور هم ما باید مسئولیت خودمان را در شکلدهی امّت اسلامی بپذیریم و بعد هم نقش خودمان را در این زمینه، ایفا کنیم. البته این کار سختی است و ممکن است «راه انداختنِ تشکیلات» یک جزئی از این نقش مهم باشد.
مهمترین شاخصۀ انسانسازی این است که افراد مسئولیت خود را در یک امّت اسلامی بپذیرند
- اگر بگویید که قصد رسول خدا(ص) «انسانسازی» بود، باید این را هم بگویید که مهمترین شاخصۀ انسانسازی این است که این انسان بتواند عضویت در یک امّت اسلامی را بپذیرد، مسئولیت در یک امّت را بپذیرد و «هویت امّتیِ خودش» را درک کند نه اینکه فقط خودش بهتنهایی «عبد خدا» بشود و عبودیت خودش را از دالان امّت اسلامی عبور ندهد. این هم یکنوع رندی و فریب است! همانطور که ابلیس هم وقتی میخواست از سجدهکردن به آدم، تمرّد کند، گفت: «خدایا مرا از سجدهکردن بر آدم، عفو کن، در عوض من بجای این سجده، دوهزار سال عبادت میکنم!» او درواقع میخواست از زیر دستور خدا برای احترام به ولیّ خدا، فرار کند.
- ما هم خیلی از اوقات، احترام به ولیّ خدا را رعایت میکنیم و برتری پیامبر(ص) را میپذیریم اما وظیفۀ خودمان را نسبت به امّتِ پیامبر(ص)-که همان امّتسازی است- انجام نمیدهیم و بعد فکر میکنیم که این ولیّ خدا یا نبیّ خداست که باید امّت بسازد و ما وظیفهای در اینباره نداریم! یعنی فکر میکنیم که ولیّ خدا در لشکرگاهِ خود، تعدادی نیرو جمع کرده است و ما هم بهعنوان یک نیرو، آمادگی خودمان را برای حضور در این لشکرگاه، اعلام میکنیم و بعد هم میگوییم: «ما وظیفۀ خودمان را انجام دادیم؛ شما گفتی بیا، ما هم آمدیم!» درحالیکه این کافی نیست و باید بقیۀ افراد جامعه را هم بیاوریم! اینجاست که یکسلسله وظایف بر دوش ما قرار میگیرد.
اینکه هریک از ما مسلمان یا ولایتمدار بشویم، کافی نیست؛ همه باید عضو «امّت» بشویم / ساختن امّت اسلامی، وظیفۀ تکتک ما است
- کلمۀ «امر به معروف و نهی از منکر» خیلی مشهور شده است اما شاخص این امر به معروف و نهی از منکر که همان «امّتسازی» است معمولاً گفته نمیشود. یکی از گمشدههای ما در منظومۀ معارف دینی، توجه به «امّت اسلامی» و مفهوم امتسازی است. البته گاهی از اوقات یک حرفهای ضعیف و بیاثری میگوییم؛ مثلاً اینکه «جامعه باید خوب بشود» یا اینکه «ما باید برای بهبود وضع فرهنگی در جامعه، تلاش کنیم» اینها حرفهای رقیق و ضعیفی است، باید بگوییم: «ما باید امّت اسلامی را شکل بدهیم»
- این ادبیات (دربارۀ امت اسلامی) یکمقدار در اوائل انقلاب، پررنگ شده بود و ما همه خودمان را عضو «امّت اسلامی» میدانستیم. ولی اینقدر دشمنان ما بمباران تبلیغاتی کردند و ما را درگیر منازعات-از جنگ تحمیلی تا خیلی از منازعات دیگر- کردند برای اینکه ما از موضوع امت اسلامی دست برداریم و به این مشغول بشویم که «برویم جامعۀ اسلامی ایران را بسازیم» هرچند در این سالهای اخیر، اربعین آمده است و با کنار زدنِ همۀ تحریفهای دین، دارد امّت اسلامی را شکل میدهد، ولی ما باید این وظیفه را درک کنیم و بدانیم که «ساختن امّت اسلامی، وظیفۀ تکتک ماست؛ هر کدام از ما باید وظایفی را در اینباره انجام بدهیم»
- اینکه هرکدام از ما مسلمان بشویم و حتی اینکه ولایتمدار بشویم، کافی نیست. باید ببینیم که آیا ما میتوانیم عضو یک امّت بشویم؟ کلماتی مثل جامعهپذیری، یا داشتنِ اخلاق اجتماعی، یا درک مسئولیتهای اجتماعی، یا تأثیرگذاری بر جامعه به نحو مثبت، یا انجام وظایف اجتماعی مثل امر به معروف و نهی از منکر و... اینها کلمات رسا و کاملی برای تبیین امّت اسلامی نیستند؛ باید یکمقدار صریحتر صحبت کرد.
جهان اسلام و امّت اسلامی، بهسرعت دارد شکل میگیرد
- ما وظیفه داریم امّت اسلامی را شکل بدهیم؛ امّت اسلامی، امّت یکپارچه است. جهان اسلام و امّت اسلامی، بهسرعت دارد شکل میگیرد و ما بهسمتی خواهیم رفت که این مرزهای سیاسی و جغرافیایی، بیرنگ میشود. کمااینکه در اربعین هم اصلاً این مرزها، رنگی ندارد؛ اصلاً بین ایرانی، عراقی، پاکستانی، افغانستانی، لبنانی و یمنی، تفاوتی نیست و زیبایی و شکوه اربعین به همین است.
- اثرِ امام حسین(ع) در جانها و اثرش در تکتک افراد، غیر از ایام اربعین هم دیده میشد. در هر زیارتی که میروی و در هر جلسۀ روضهای که مینشینی و اشک میریزی، امامحسین(ع) در قلبت اثر میگذارد و این اثر فردی همیشه هست. اما در اربعین، امامحسین(ع) دارد ما را تبدیل میکند به یک امّت و ما واقعاً داریم تبدیل به «ما» میشویم! این برای اولین بار است که دارد اتفاق میافتد؛ البته قبلاً در دفاع مقدس و اخیراً در دفاع از حرم، زمینههایش دیده میشد.
اعضاء امّت اسلامی نسبت به همدیگر وظایف فوقالعادهای دارند
- هریک از ما عضو امّت اسلامی هستیم و اعضاء امّت اسلامی نسبت به همدیگر وظایف فوقالعادهای دارند. هریک از ما باید نسبت به کلّیت امّت اسلامی، احساس وظیفه کنیم. مثلاً اگر ما میتوانیم یک کالایی را بخریم که سودش به جیب امّت اسلامی برود، نباید سراغ کالایی برویم که سودش به جیب کفار و دیگران میرود. اگر ما به این وظیفه عمل کنیم، البته منافع ملیمان هم تأمین میشود.
- ما بدون توجه به منافع منطقهایِ امّت اسلامی، منافع ملی خودمان را هم نمیتوانیم درست تأمین کنیم. آیا ما ضرورت این مسئله را میفهمیم؟ «جامعۀ یورو» ضرورت این مسئله را برای ملل اروپایی میفهمد و با جوامعِ مسلمان، با نگاهِ «امّتی» برخورد میکنند. مثلاً ترکیه هرچقدر تلاش کرد عضو جامعۀ اروپا بشود، قبولش نکردند. با اینکه ترکیه عضو ناتو شد و کلی امتیاز به اروپاییها داد، اما نپذیرفتند و گفتند: بالاخره شما مسلمان هستید! این درحالی است که حکومت ترکیه، سکولار است.
- دیگران دارند با ما بهعنوان «امت اسلامی» برخورد میکنند ولی ما خودمان اینطوری برخورد نمیکنیم! ببینید با بوسنی و هرزگوین چهکار کردند؟ در واقع جامعۀ اروپا تصمیم گرفت که این ملت مسلمان را نابود کند یا آنها را ضعیف و فقیر نگه دارد.
«هویت امّت اسلامی» در توجهات ما رقیق و ضعیف است
- عنوان یا هویتی بهنام «هویت امّت اسلامی» (یعنی اینکه بگوییم «من عضو امّت اسلامی هستم») متاسفانه در توجهات ما، رقیق و ضعیف است، البته حرفهای دیگری میزنیم؛ مثلاً از تقوا و از دین فردی زیاد صحبت میکنیم و حتی بحثهای اجتماعی هم مطرح میکنیم، درحالیکه این اجتماع را باید به «امت اسلامی» برسانیم. اینکه «باید به درد مسلمانان برسیم» هم گاهی گفته میشود ولی باید تأکید کنیم بر اینکه ما «عضو یک امّت اسلامی» هستیم، دردهای مشترک و راهحلهای مشترک داریم و باید نمادهای مشترک داشته باشیم و...
- اگر هویت امت اسلامی شکل بگیرد، آنوقت مسائل سیاسی تعیینکنندهای هم به دنبال خودش میآورد. مثلاً حضرت امام(ره) میفرمود: «مسائل اقتصادی و مادی اگر لحظهای مسئولین را از وظیفهای که بر عهده دارند منصرف کند، خطری بزرگ و خیانتی سهمگین را به دنبال دارد. باید دولت جمهوری اسلامی تمامی سعی و توان خود را در اداره هرچه بهتر مردم بنماید، ولی این بدان معنا نیست که آنها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانی اسلام است منصرف کند» (صحیفهامام/ج21/ص327)
اگر روی مفهوم «امّت اسلامی» تأکید کنیم، قدرتمندتر میشویم
- شعار «امّت اسلامی» شعاری است که متاسفانه زیاد شنیده نمیشود. حتی برخی از سیاسیون گرایش جدی داشتند به این معنا که «روی کلمۀ امّت اسلامی فعلاً تأکید نکنید!» درحالیکه ما اگر این عنوان را مطرح کنیم، قدرتمندتر میشویم و عملاً هم داریم به این سمت میرویم. اربعین دارد این کار را میکند و شرایط منطقهای و دفاع از مظلومین منطقه، عملاً ما را به این سمت برده است. دفاع از وطنمان و دفاع از منطقۀمان، ما را به این سمت برده است که دشمنمان را-قبل از نزدیکشدن به ما- در همان دوررسها بزنیم و لازمهاش این شده است که ایرانی و افغانستانی و پاکستانی و عراقی و سوریهای، همه در کنار همدیگر بجنگند. یعنی اقتضائات، ما را عملاً به این سمت برده است.
- ما از امامزمان(ع) دم میزنیم و مدام میگوییم «یابن الحسن» درحالیکه ما اگر یک میلیارد نفر هم بشویم، تا وقتی که تبدیل به «امّت» نشویم، دعایمان بهجایی نخواهد رسید.
برخی با تأکید بر مفهوم «شهروند» میخواستند امّتزدایی کنند
- بیش از 20سال پیش (حدوداً سال 76) بنده در برخی از سخنرانیها، علیه کلمۀ شهروند صحبت میکردم که به مذاق بعضیها خوش نمیآمد. میگفتم: «قبلاً اسمِ ما امت اسلامی بود و ما عضو امّت اسلامی بودیم ولی حالا اسم ما را شهروند گذاشتهاند!» چون میدیدم که میخواهند با تأکید بر مفهوم شهروند، امّتزدایی کنند. بعدش همین را آوردند در کتابهای درسی و گفتند «یک شهروند خوب کسی است که این ویژگیها را داشته باشد...»
- جالب اینجاست؛ همینهایی که علیه امّتشدنِ جامعه و علیه شکلگیری امّت بزرگ اسلامی سخن میگویند و ما را دارند از پیکرۀ امّت جدا میکنند و میخواهند از امّتشدنِ جامعه جلوگیری کنند، همینها شعار تعامل با دیگران میدهند؛ این درواقع نوعی نفاق و دورویی است یا لااقل، نوعی جهالت است!
- اگر ما عضو یک امّت اسلامی باشیم، یعنی اگر جامعۀ ایران، عضو امّت اسلامی بزرگ باشد، آیا قدرتمندتر نخواهیم بود؟ اگر جامعۀ ایران مسئولیتهای خودش را برای شکلدهی امّت اسلامی و برای تقویت امّت اسلامی شناسایی کند و به آن عمل کند و به سمتش حرکت کند، هر یک درصدی که هزینه میکند، صد درصد سود عایدش میشود، لذا اگر شما بهفکر مردم هستید و میخواهید جیبِ مردم پُر بشود، باید برای شکلدهی امّت اسلامی فکر کنید و اقدام کنید.
اربعین جلوهای از شکلگیری امّت اسلامی است
- متاسفانه نهتنها برای شکلگیری امت بزرگ اسلامی، اقدامی نمیشود، حتی نمیخواهند اجازه بدهند که در همین جامعۀ ایران خودمان هم مفهومی به نام «امّت» شکل بگیرد! یک علامتش همین است که روی مفهومی مثل «شهروند» تأکید میکنند. پیوندی که کلمۀ شهروند، بین مردم ایجاد میکند خیلی ضعیفتر است از پیوندی که کلمۀ «امّت» بین مردم ایجاد میکند؛ سندش هم اربعین است.
- ما قبلاً غیر از «دفاع مقدس» سند دیگری نداشتیم که بهصورت عینی به مردم نشان بدهیم و بگوییم «این رزمندگان را در جبههها نگاه کنید تا ببینید چطوری یک امّت شکل میگیرد و چه برکاتی دارد» اما الآن سندی داریم که برتر از دفاع مقدس است و آن هم اربعین است؛ در اربعین همان «صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ» شکل گرفته است اما بدون اینکه قتال یا بحرانی در کار باشد، مردم دارند برای همدیگر فداکاری میکنند. این جلوهای از شکلگیری امّت اسلامی است.
- تمدن عظیم اسلامی-که نویدش را اربعین دارد به ما میدهد- این گونه است که «افراد جامعه عضو یک امّت هستند، وقتی عضو یک امّت هستند، یعنی برای هم تب میکنند و برای هم میمیرند و برای هم زندگی میکنند و بهخاطر هم زندگی میکنند.»
نورانیت مسیر اربعین برای این است که «امّت» دارد شکل میگیرد
- خیلی از عراقیهای علاقهمند به اربعین و فعال در اربعین، این سنت خوب را دارند که میگویند: «ما در طول سال برای اربعین، یک پولی کنار میگذاریم و جمع میکنیم (هرکسی به وسعِ خودش) برای اینکه در ایام اربعین، پول برای خرجکردن داشته باشیم.» حتی گاهی آن پولی که دارد خیلی بیشتر از سطح زندگی خودش است ولی آن را خرج نمیکند و میگوید: «این مالِ من نیست، مال اربعین امامحسین(ع) است» یعنی برای زائرین امامحسین(ع) است. اینجاست که «امّت اسلامی» دارد شکل میگیرد.
- چرا خیلیها میگویند این نورانیتی که در مسیر اربعین هست، نورانیت فوقالعادهای است؟ برای اینکه «امّت» دارد شکل میگیرد. لذا کم نیستند کسانی که سفر پیادهروی خودشان را میتوانند در کمتر از سه روز هم بروند، ولی این سه روز را تبدیل میکنند به پنج روز! چون میگوید: «این فضای نورانی و باصفا، جای دیگر، پیدا نمیشود!» مگر اینجا چه خبر است؟ اینجا دارد امّت شکل میگیرد.
چگونه باید امام خود را از غربت در بیاوریم و به او کمک کنیم؟ با شکل گرفتن امّت
- اصلاً اگر امام هم غریب مانده، دلیلش این است که امّت شکل نگرفته است. چگونه باید امام خود را از غربت در بیاوریم و به او کمک کنیم؟ به وسیلۀ شکل گرفتن امّت.
- رسولخدا(ع) میفرماید: «بچهدار بشوید، من میخواهم به تعدادِ زیاد امّت خودم در روز قیامت، افتخار کنم» (اطْلُبُوا الْوَلَدَ فَإِنِّی مُکَاثِرٌ بِکُمُ الْأُمَمَ؛ تحفالعقول/105) یعنی دغدغۀ فرزنددار شدن، میشود همان «امّت» و تکثیر نسل امّت پیامبر(ص). البته اهداف دیگری هم (بهعنوان اهداف خوبِ پُرفرزندشدن برای یک خانواده) میشود برایش ذکر کرد، اما افقی که رسولخدا(ص) دارد به ما نشان میدهد این است که «پُرفرزند باشید که تعداد امّت را افزایش بدهید»
- آیا ما دربارۀ «امت» احساس مسئولیت میکنیم؟ اگر منافع فردی ما بر منافع امّت، ترجیح پیدا کند، فرق ما با برخی از مشرکین مکّه چه خواهد بود؟! وقتی به داستان حیات مبارک پیغمبر اکرم(ص) نگاه میکنیم، میبینیم که تقریباً تمام تحولات، تحت تأثیر امّتسازی بوده است. مثلاً بعد از هجرت، هر کسی مسلمان میشد، باید هجرت میکرد و به مدینه میآمد. حتی برای خروج از مدینه هم باید از پیامبر(ص) اجازه میگرفتند. چرا؟ برای اینکه باید «امّت» شکل بگیرد. محور امّت هم «امام» بود.
- اگر اهمیت مقولۀ «امّت» را خوب درک کنیم، یکدفعهای میفهمیم که برخی از گناهها چقدر میتواند بزرگ و خطرناک باشد؛ مثلاً گاهی یک گناه فردیای که به پیکرۀ امّت اسلامی ضربه میزند، چقدر سهمگین خواهد شد! یا بعضی وقتها ممکن است کمککردن به سلاطین جور، واجب بشود؛ برای اینکه به نفع امّت اسلامی است. در حالیکه-در شرایط عادی- کوچکترین همکاری با آنها هم غلط است.
با حذف مفهوم «امّت» سیاسیبودنِ دین معنای درستی پیدا نمیکند
اگر مفهوم امت اسلامی درست جابیفتد، جامعه بهمعنای درست کلمه به سمت دینیشدن حرکت خواهد کرد و به معنای حقیقی کلمه، سیاسی خواهد شد. و اگر مفهوم امّت را حذف کنید «سیاسیبودنِ دین» معنای درستی پیدا نمیکند و نمیتواند قشنگ تبیین بشود.
اینکه «سیاست ما عین دیانت ماست» بدون مفهوم امّت معنا ندارد؛ همانجوری که بدون مفهوم امامت هم معنا ندارد. سیاسیبودن بدون مفهوم امامت، اصلاً معنا ندارد! سیاسیبودن بدون مفهوم امّت هم معنا ندارد. امامت بیامّت، مثل ولایتمداری سکولار است.
اولین کسی که علناً علیه شکلگیری «امّت اسلامی» حرف زد، یزید بود
- اولین کسی که علنی علیه شکلگیری «امّت اسلامی» شعار داد و حرف زد، یزید بن معاویه بود که گفت: «لَعِبَتْ هَاشِمُ بِالْمُلْکِ فَلا خَبَرٌ جَاءَ وَ لَا وَحْیٌ نَزَل» (احتجاج/2/307) یعنی بنیهاشم با پادشاهی بازی کردند و الا اصلاً وحی نازل نشده است! بلکه یک قومی بودند به نام «بنیهاشم» که پادشاه شدند و دورۀشان تمام شد. یک دعوای عربی بین دو گروه بنیهاشم و بنیامیه ایجاد شد و حالا ما (بنیامیه) این دعوا را بردیم. لذا اینکه «من عضو امّت اسلامی هستم» اصلاً معنا ندارد!
- درواقع یزید صریحاً علیه حقیقتی به نام «امّت» حرف زد، چون اگر میخواست حقیقتی به نام امّت را انکار نکند، مردم باید دنبال «امام» برای این امت میگشتند
- متاسفانه در میان خودِ ما کسانی هستند که بهصورت شیعی، ضدّ امّت کار میکنند و این خیلی پدیدۀ عجیبی است! اینها امامشناسان ولایتمداری هستند که عاری از درک امّت و درک وظیفه نسبت به امّت و احساس وظیفه نسبت به امّت اسلامی هستند. شما در کلمات حضرت امام(ره) هم میتوانید اینها را ببینید؛ وقتی ایشان علیه دیندارانی که دنبال تعیّش هستند صحبت میکند، یعنی کسانی که صرفاً میخواهند عیش خودشان را تأمین کنند و دنبال رفاه و راحتی خودشان هستند.
در اربعین، امّت اسلامی دارد بر محور امامحسین(ع) شکل میگیرد
- در همان سالهای بعد از انقلاب، برای اینکه ما نتوانیم از کلمهای به نام «امّت» استفاده کنیم، دشمنان یک جنگی بین ایران و عراق راه انداختند که بتوانند از شکلگیری هستۀ مرکزی امّت جلوگیری کنند، چون هستۀ مرکزی «امّت» درواقع شیعیان ایران و عراق هستند. کمااینکه حضرت امام(ره) در بیانات خود، اشاره میفرمود که بعد از جنگ، دو ملت ایران و عراق، به همدیگر متّصل میشوند و بر محور عتبات و وجود مقدس ائمۀ هدی(ع) یک قدرتی ایجاد میکنند-و به تعبیرِ ما، هستۀ مرکزی امّت اسلامی را شکل میدهند- (صحیفه امام/16/352) (صحیفه امام/20/31)
- کسی حدس نمیزد که این پیشبینی امام(ره) چگونه تحقق پیدا خواهد کرد، تا اینکه معجزۀ اربعین، پدید آمد. شما در اربعین میبینید که امّت اسلامی دارد بر محور اباعبداللهالحسین(ع) شکل میگیرد و مرزها دارد از بین میرود. اربعین فقط برای قدردانی از یک امام-یعنی امامحسین(ع)- نیست؛ قدردانی از یک امام هم اگر بخواهد بهصورت کامل انجام بگیرد، جز با شکلگیری یک امّت امکان ندارد.
شکلگیری امت اسلامی، قدرت فراوانی برای ما ایجاد خواهد کرد
- شکلگیری امت اسلامی، قدرت فراوانی را برای ما ایجاد خواهد کرد. هیچوقت هیچ قطعه از جامعۀ اسلامی فدای کلّیت امّت اسلامی نشد مگر اینکه بیشتر خودش بهره برد؛ اینها تضمینهای خداست و هیچ قطعهای از امّت اسلامی هیچوقت از فداکاری استنکاف نکرد، مگر اینکه خودش بیشتر فقیر و بیچاره شد. وظایفی که ما نسبت به امّت داریم، خیلی عجیب است. این را باید در یک خانواده تمرین کنیم تا به یک امّت برسیم.
- اینکه میگوید: «بنیآدم اعضای یکدیگرند، که در آفرینش زِ یک گوهرند؛ چو عضوی به درد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار» این در واقع در یک «امّت» شکل میگیرد و الّا شما که میبینید در برخی جوامع بشری با خیال راحت نشستهاند و تماشا میکنند و اینطرف، انسانهای بیگناه دارند قطعه قطعه میشوند!
وقتی دشمن از تجمّع ما بترسد، این آغاز پیروزیهای ما خواهد بود
- وقتی دشمن از تجمّع ما بترسد، این آغاز پیروزیهای ما خواهد بود. اینکه خداوند امامزمان(ع) را با رُعب کمک خواهد کرد (الْقَائِمُ مِنَّا مَنْصُورٌ بِالرُّعْبِ؛ کمالالدین/1/331) منظور از این رعب، همان رعبِ امّت اسلامی است که در دلِ دشمنان میافتد. این امّت را باید در عرصههای مختلف سیاسی، اقتصادی شکل بدهیم، البته الان در عرصۀ نظامی، دارد شکل میگیرد و آنهم بهخاطر ضرورتهای منطقهای است که دشمنان ما خودشان این ضرورت را بهوجود آوردند.
- حالا تصور کنید که اگر ما این حرکت را در عرصههای اقتصادی هم شکل میدادیم، امت اسلامی چه قدرتی در عرصۀ اقتصادی پیدا میکرد! امروز تمام قدرت یهود بهخاطر این است که در مناسبات اقتصادی بین اعضای جامعۀ خودشان، تقریباً همان وظایفی که ما مسلمانها بهعنوان یک امّت داریم و باید رعایت کنیم، آنها دارند انجام میدهند. مثلاً شاید آنها از همدیگر سود نگیرند، یعنی برای همدیگر، فداکارانه کار کنند. آنها باهم یکپارچه و یکدست هستند، وقتی دور هم مینشینند با هم ندار هستند. آنها در شعارهایشان مدام میگویند «ما قومِ یهود...» ولی ما نمیگوییم: «ما امتِ اسلامی...» ما هم اگر این معنا را دنبال کنیم، قویتر میشویم.
(الف2-ن2)
سلام. لطف می کنید اگر پی دی اف مباحث استاد را تهیه می کنید حضرت عباسی فونتش را درشت تر کنید. ممنون