[درختواره] «فهرست سهسطحی درسنامۀ تاریخ تحلیلی اسلام-بخش حیات رسول خدا(ص)» منتشر شد
خلاصه، سرفصل کلی، فهرست اجمالی و فهرست تفصیلی مباحث
خلاصه، سرفصل کلی، فهرست اجمالی و فهرست تفصیلی مباحث
همانطور که انسان مسلمان، خارج از خانواده و شغل (تلاش برای معیشت) قابل تصوّر نیست؛ انسان مسلمان، خارج از مسئولیتهایش دربارۀ امّت اسلامی هم قابل تصوّر نیست. شاخص مهم مسلمانی این است که عضویت و مسئولیت خود را در امّت اسلامی بپذیریم؛ نه اینکه هریک بهتنهایی «عبد خدا» بشویم و عبودیت خود را از دالان امّت اسلامی عبور ندهیم.
تفکر لیبرالی سالهاست که این کشور را زمینگیر کرده و هیچ دولتی هم از این تفکر فاصله نگرفته است، درحالیکه ما تفکر دیگری لازم داریم؛ در این زمینه به تولیدِ دانش نیاز هست.
بعد از رحلت پیامبر(ص) لازم نبود مردم مدینه، خیلی ازخودگذشتگی کنند؛ یک اقدام سادۀ مردم میتوانست نگذارد آن مظلومیت بر علی(ع) و فاطمه(س) تحمیل شود.
علاقۀ مردم به امید کاذب؛ ابزار سیاستمدارن برای عوامفریبی/ رهبران خوب، مظلوم میمانند؛ چون حاضر نیستند به مردم «امید الکی» بدهند/ امید دادنِ الکی، اگر عمومی باشد «عوامفریبی» است و اگر خصوصی باشد «لابیگری»/ سیاستمداران شایسته به مردم «امید الَکی» نمیدهند، لذا در فضای پُر از عوامفریبی، رأی نمیآورند/ ما امید کاذب غربزدهها و شکستخوردنش را دیدهایم؛ امید صادق اهلِ مقاومت و پیروزیاش هم را دیدهایم/ مردم باید امیدهای واقعی مثل «قدرتِ مقاومت» را ببیند تا گرفتار امید کاذب به غربیها نشود
توضیح اینکه «سیاستمدارن» چگونه و با چه سخنان و تعابیری میتوانند کشور را بهسرعت یا بهتدریج به «آشوب» بکشانند و «آرامش» را از جامعه سلب نمایند؟ و یا بالعکس چگونه و با چه سخنانی میتوانند آرامشآفرین باشند؟
سخنان «سیاستمداران» را باید ابتدا از منظر «سیاسی» تحلیل کرد، بعد به ارزیابی «علمی» و میزان صحت آن پرداخت. چون سیاسیون گاهی زیاد به «غلط یا درست» بودن حرفها کار ندارند، بلکه به «کاربرد» آن در عرصۀ سیاسی نگاه میکنند.
ریشه نارضایتی عمومی این است که تکلیفِ رابطۀ دولت و ملت معلوم نیست. در جامعه اسلامی مطلوب، کارها بیشتر دست مردم است. لازمۀ اینکه کار در دست مردم باشد، باهم و جمع بودن مردم است. با کار فردی، امکان ندارد کار درست شود. در جامعه اسلامی به معنای واقعی کلمه، معیشت، بیشتر دست مردم است؛ نه دولتها.
استراتژی اصلی شیطان، شکستنِ حرمت ولیّ خداست؛ این مرکز ثقلِ کفر است! بینمازی، دزدی و همۀ جنایتها، فرعِ این ماجراست/ بیحرمتی به ولیّ خدا در کربلا به اوج خود رسید؛ اصل ماجرا شکستهشدنِ حرمت امام حسین(ع) بود، نه شهادتِ ایشان/ برای مقدمهسازیِ ظهور، باید حرمت ولیّ خدا را بالا ببریم و امروز، عالیترین تجلیِ این حرمتگذاری، همین پیادهروی اربعین است/ پیادهروی اربعین، موجب بیشترین حرمتبخشی برای امام حسین(ع) است/ حرمت حسین(ع) در کربلا شکسته شد و این حرمت باید برگردد تا بشریت روی سعادت ببیند؛ ما برای همین به پیادهروی اربعین میرویم