آشنایی با برخی مضامین دلنشین مناجات شعبانیه (4)
باب مناجات چگونه برای انسان باز میشود؟/ احساس نیاز به مناجات، احساسی است که در اثر بلوغ معنوی پدید میآید/ قبل از خواندن مناجات باید بپذیریم «کلمات ما در عالم تأثیر دارند»/ کلمات ما مؤثرند در اینکه ما را به خدا مقرب کنند
شناسنامه:
- زمان: 99/01/12
- موضوع: آشنایی با برخی مضامین دلنشین مناجات شعبانیه
- مکان: جلسات مجازی
- صوت: اینجا
انسان در اثر بلوغ معنوی، یک احساس وابستگی به خدا پیدا میکند، شبیه وابستگیِ یک کودک به پدر و مادرش. با این تفاوت که احساس نیاز انسان به پروردگار، بسیار شدیدتر است و با نوعی تضرع، احساس تقصیر، احساس ذلت و فروتنی همراه است.
احساس «نیاز به مناجات» احساسی است که در اثر بلوغ معنوی پدید میآید
احساس نیاز به مناجات، احساسی است که در اثر بلوغ معنوی پدید میآید. در اثر این بلوغ معنوی، انسان یک احساس وابستگی به خدا پیدا میکند، شبیه وابستگیِ یک کودک به پدر و مادرش. وقتی میخواهید یک کودک را از مادرش جدا کنید، با هر منطقی که بخواهید او را آرام کنید، آرام نمیگیرد و هر دلیلی برایش بیاورید، لحظهای فاصله را هم نمیتواند تحمل کند.
کسی که به بلوغ معنوی میرسد، این احساس را در ارتباط با پروردگار عالم پیدا میکند، اما فرقش این است که یک کودک، در کنار این «احساس نیاز به نزدیکبودن به مادر» بسیاری از احساساتی را که یک عبد نسبت به مولا پیدا میکند (مثل تضرع، احساس تقصیر، احساس ذلت و فروتنی و...) نسبت به پدر و مادر درک نمیکند، اما شبیه همان احساس نیاز کودک، در کسی که به بلوغ معنوی رسیده است نسبت به پروردگار ایجاد میشود و البته این «احساس نیاز به تقرب به خدا» بسیار شدیدتر از آن احساس کودک است.
عبد، موانع بین خود و خدا را از جانب خود میداند و احساس تقصیر میکند
اگر این احساس در کسی پیدا شد، آنوقت موانعی بین خودش و خدا میبیند و از این موانع، دلش میگیرد. این موانع ممکن است موانع طبیعی باشند؛ مثل طول عمر. چون او میخواهد به ملاقات خدا برسد و اینها را یک مانعی در مقابل خود میبیند لذا در فراق لقای الهی اشک میریزد. البته انسان گاهی اوقات این موانع را از طرف خودش میبیند که غالباً از این جنس است. اساساً یکی از احساسات خوبی که یک عبد-در جریان بلوغ معنوی خودش- نسبت به مولا پیدا میکند این است که همیشه نسبت به مولای خودش احساس تقصیر میکند و این احساس تقصیر هم یک احساس واقعی است نه یک احساس تعارفی. این احساس هم طبیعتاً سرمایۀ دلشکستگی و غم او خواهد شد و این باب مناجات است که برایش باز میشود.
حالا اگر خداوند متعال بخواهد به کسی لطف کند او را در کانال و در مسیر این «رابطۀ عبد و مولا» قرار میدهد و در این مسیر طبیعتاً چیزی جز آه و زاری نیست. شاید خیلیها که غریبه هستند از این حرفها تعجب کنند، مثل کسی که میخواهد بهصورت منطقی، یک کودک را به چند دقیقه صبر و سکوت از فراق مادرش وادار کند که البته آن کودک بههیچ وجه نمیپذیرد، انگار کسی آن کودک را درک نمیکند و آن کودک هم حرف کسی را درک نمیکند.
احساسِ نیاز به قرب الهی با تعاریف و توصیفات در ما ایجاد نمیشود
مولوی چه قشنگ میگوید: «چون خدا خواهد کهمان یاری کند ؛ میل ما را جانب زاری کند» وقتی خدا میخواهد ما را یاری کند، تمایل ما را بهسمت زاریکردن میکشاند. مولوی در ابیات بعدی این شعر، شروع میکند به تعریفکردن از دلی که اهل زاری است: «ای خنک چشمی که آن گریان اوست؛ وی همایون دل که آن بریان اوست / آخر هر گریه آخر خندهایست؛ مرد آخربین مبارک بندهایست / هر کجا آب روان سبزه بود ؛ هر کجا اشکی روان رحمت شود...»
البته اینها تعاریفی نیستند که بتوانند آن احساسِ نیاز به قرب الهی را در ما ایجاد کنند؛ مثل این است که ما سعی کنیم عطر یا بوی گلی را توضیح بدهیم. یا اینکه مثلاً کسی از نعمت دیدن برخوردار نباشد و ما بخواهیم رنگها را برای او توضیح بدهیم. واقعاً هیچ کلمهای برای توصیف رنگ یا از آن بالاتر، هیچ کلمهای برای توصیف بوی یک گل یا توصیف بوی یک عطر یا اُدکلن وجود ندارد، هرچند آدمها میتوانند آن را خودشان تجربه کنند، اما نمیتوانند آن را توصیف کنند.
در بلوغ معنوی، انسان به یک «احساس نیاز» میرسد/ کسی که «احساس نیاز به مناجات» پیدا نکرده، نمیتواند این مناجات را درک کند
این حالت، حالت مناجاتی است که در اثر بلوغ معنوی پدید میآید. در بلوغ معنوی، انسان به یک «احساس نیاز» میرسد، همانطور که در بلوغ سنی هم از یک سنی به بعد، انسان احساس نیاز به همدم و همراه پیدا میکند و همانطور که پدر و مادر، احساس نیاز به فرزند پیدا میکنند و همانطور که آدمها احساس نیاز به اجتماع اطراف خودشان پیدا میکنند و دلشان از تنهایی میگیرد، خب وقتی انسان رشد بکند، به آن ارتباط (احساس نیاز به مناجات) هم میرسد.
تمام این مناجاتها در آن فضا قابل تحلیل است، اگر باب آن فضا برای انسان باز نشده باشد طبیعتاً نمیتواند این مناجات را درک بکند. خیلی خوب است که ما این مناجات شعبانیه را با این احساس بخوانیم، با این تمنا و این دعا بخوانیم که «خدایا این باب را برای ما باز کن!» یا این مناجات را با این احساس بخوانیم که «چقدر ما دور هستیم از آن فضایی که أمیرالمؤمنین علی(ع) حس میکردند!» همین حسرتخوردن و تحسینکردنِ آن رابطۀ زیبا و قشنگ، میتواند انسان را نزدیک کند.
یکی از آداب دعا این است که انسان، معرفت خود را به خدا اعلام کند
حالا به یکی دیگر از فرازهای مناجات شعبانیه بپردازیم. أمیرالمؤمنین علی(ع) در این فراز از مناجات، طبق آداب دعا عرضه میدارند: «بیَدِکَ لا بِیَدِ غیرِکَ زیادَتی و نقصی و نَفعی و ضرِّی»
یکی از آداب دعا این است که انسان، معرفت خودش را به خدا اعلام بکند؛ خصوصاً معرفت نسبت به توحید پروردگار عالم و اینکه «ما فقط خداوند متعال را در جهان در وجود خودمان و در زندگی، مؤثر میدانیم» ذکرِ این معارف توحیدی خیلی در دعا و مناجات زیبا است.
در روایت هست: کسی که میگوید «لاحول و لا قوّة إلّا بالله العلی العظیم» (هیچکسی جز خدا قدرت ندارد) خداوند متعال آناً میفرماید؛ ملائکۀ من ببینید بندۀ من اعتراف کرد که هیچ کسی جز من قدرت ندارد، حالا هر مشکلی دارد برطرف کنید. (امامصادق(ع): إِذَا قَالَ الْعَبْدُ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِلْمَلَائِکَةِ اسْتَسْلَمَ عَبْدِی اقْضُوا حَاجَتَهُ؛ المحاسن/ج1 / ص42)
قبل از خواندن مناجات باید این را پذیرفته باشیم که «کلمات ما در عالم تأثیر دارند»/ کلمات مؤثرند در اینکه ما را به خدا مقرب کنند
وقتی ما میخواهیم مناجات بخوانیم باید یک مقدمهای را هم پذیرفته باشیم و آن اینکه کلمات در عالم تأثیر دارند، گاهی از اوقات تأثیر کلمات از هر عملی بیشتر است، در روابط بین انسانها هم همینطور است، گاهی از اوقات اثر کلمات از هر خدمت دیگری بیشتر است.
البته در ارتباط با انسانها، گاهی اوقات میبینیم که یک کسی نیازمند است و ما بهجای اینکه با کلمات بخواهیم با او ارتباط برقرار کنیم، شاید لازم باشد صدقهای بدهیم، خدمتی کنیم یا به او کمک کنیم، اما در ارتباط با خداوند اینطور نیست چون خدا بینیاز است، خداوند متعال به کلمات ما هم نیاز ندارد، اما کلمات مؤثر است در اینکه ما را به پروردگار مقرب کند. کسانی که این مقدمه را میفهمند اهل ذکر میشوند، اهل اوراد و دعاها و مناجاتها میشوند.
یکی از کلمات مؤثر این است که انسان در مناجات خودش، معارف توحیدی را بر زبان جاری کند، حالا در اینجا ببینید أمیرالمؤمنین علی(ع) با همان زبان تضرع و زاری، چه عباراتی را بیان میکند؟ ایشان عرضه میدارد: خدایا کم و زیاد من در دست تو است نه در دست غیر تو، همۀ نفع و ضرر من در دست تو است. (بیَدِکَ لا بِیَدِ غیرِکَ زیادَتی و نقصی و نَفعی و ضرِّی) إنشاءالله خدا باورش را در قلبهای ما قرار بدهد.
یکی از بزرگترین تهدیدهای خدا و بلاهای عالم این است که خدا کمکمان نکند
امیرالمؤمنین(ع) در فراز بعدی عرضه میدارد: «إلهی إن حَرَمتَنی فَمَن ذا الَّذی یَرزُقُنی و إن خَذَلتَنی فَمَن ذا الّذی یَنصُرُنی» اینقدر این فراز میتواند اشک مؤمن را درِ خانۀ خداوند متعال جاری کند و یک احساس غربت قشنگی را در دل انسان بریزد که حد ندارد. «خدایا اگر محرومم کنی چه کسی به من روزی خواهد داد؟ و اگر من را رها کنی چه کسی من را کمک خواهد کرد؟»
یکی از بزرگترین تهدیدهای خدا در قرآن این است که خداوند به آدمهای بد میفرماید: من کمکتان نمیکنم! أمیرالمؤمنین علی(ع) این تهدید را-به عنوان یکی از بزرگترین بلاهای عالم هستی- عمیقاً درک کردهاند که در اینجا تمنا میکنند: «إن خَذَلتَنی فَمَن ذا الّذی یَنصُرُنی» خدایا اگر من را رها کنی چه کسی من را کمک خواهد کرد؟!
(الف2-ن2)
سلام استاد راه بدست آوردن بلوغ معنوی چیست؟؟