بی تو به سر نمیشود (9)
یکی از نیازهای حیاتی انسان، نیاز به عاشقشدن است / انسان باید به عشقی برسد که بخاطر آن عشق، از زندگی لذت ببرد / دوستداشتنِ خدا کافی نیست؛ دوستداشتنِ «آنچه خدا به آن علاقه دارد» هم لازم است/ عشق به امام باعث میشود محبتهای دیگرِ انسان، سامان پیدا کند
شناسنامه:
- زمان: 99/02/14
- موضوع: بی تو به سر نمیشود
- مکان: مسجد دانشگاه رضوی
- صوت: اینجا
محبوبیتداشتن نزدِ یک منبع قدرت، برای انسان آرامشبخش است
در جلسۀ قبل به یکی از نیازهای عاطفی مهمِ انسان دربارۀ موضوع ولایت و امامت پرداختیم و آن اینکه ما نیاز داریم که یک کسی ما را دوست داشته باشد و به ما علاقه داشته باشد، هم این نیاز خیلی شدید است و هم اینکه محبتِ هرکسی ما را سیراب نخواهد کرد. ضمن اینکه ممکن است انسان بعد از مدتی از محبوبیتداشتنِ پیش این و آن، دلزده شود. آن چیزی که برای انسان آرامشبخش است، محبوبیت نزدِ یک منبع قدرت، محبوبیت نزدِ یک نور متعالی و محبوبیت نزدِ یک معرفت تمام است. و این البته مصداقش جز در ولایت، جای دیگری پیدا نمیشود.
انسان بدون حمایتهای امام، سرگردان است
یکی از نیازهای ما به امام، نیاز به حامی و حمایتکنندۀ عاطفی است، یعنی ما نیاز داریم به اینکه یک کسی حامیمان باشد و از ما حمایت عاطفی کند و این موضوعی است که یکمقدار از آن غفلت داریم، در اشعار و در ادبیاتمان هم کمتر به آن پرداخته میشود.
همانطور که در جلسات قبل بیان شد، حمایتهای امام از ما، چند نوع است؛ حمایت اجتماعی، حمایت مالی، مادی و دنیایی، حمایت معنوی و حمایت عاطفی؛ اینها انواع حمایتهایی است که یک امام از انسان دارد و انسان واقعاً بدون این حمایتها سرگردان است. انسان بدون حمایت اجتماعی، اسیر و برده میشود، بدون حمایت معنوی هم، سرعت و سلامتش در طی طریق بهسوی خداوند متعال، اصلاً تضمین شده نیست.
البته این حمایتهای امام، درجات مختلفی دارد، درجاتی از این حمایتها، مال همۀ انسانها است، اما درجاتی از این حمایتهای امام، مالِ خوبان و اولیاء خداست، یعنی یک امام نسبت به خوبان، درجات بالاتری از این حمایتهای عاطفی و... را انجام میدهد.
یکی از نیازهای حیاتی انسان، نیاز به عاشقشدن است
غیر از این سلسله حمایتهایی که از جانب امام برای یک انسان صادر میشود، در این جلسه میخواهیم از یک نیاز دیگری نسبت به امام صحبت کنیم که نیاز فوقالعاده عجیبی است و آن نیاز به عاشقشدن است. انسان نیاز دارد عاشق شود، نیاز دارد به کسی علاقه پیدا کند؛ آنهم علاقۀ بسیار شدید.
اگر انسان کسی را پیدا نکند که به او شدیداً علاقهمند شود؛ اولاً بخشی از انرژیاش صرف این خواهد شد که علاقه به افراد و اشیاء و اشخاصِ کمارزش پیدا کند و وقتی این علاقۀ کمارزش را پیدا کرد، بعد از مدتی سرخورده میشود و به تعبیری دچار شکست عشقی میشود. ثانیاً اگر انسان علاقۀ به این مواردِ بسیار اندک هم پیدا نکند، باز ناآرام و بیقرار خواهد بود.
علاقهمند شدن به خدا کافی نیست / علاقهمند شدن به «آنچه خدا به آن علاقه دارد» یک امر طبیعی و ضروری است
در روانشناسی هم برخی دانشمندان توجه به این پیدا کردهاند که یکی از نیازهای انسان این است که بتواند عاشق خدا بشود، و در اینباره حرفهای جالبی دارند. علاقهمندی به پروردگار عالم هم کافی نیست، یعنی این کافی نیست که انسان به خدا علاقهمند بشود و دیگر هیچ! اولاً این امکان ندارد، چون وقتی انسان به خدا علاقهمند شد، طبیعتاً آنچه مورد علاقۀ خداوند باشد هم بهطور طبیعی مورد علاقۀ انسان قرار خواهد گرفت «محبوبُ المحبوبِ محبوبٌ» و به خاطر خدا، علاقهمند شدن به خوبان و علاقهمند شدن به آنچه خدا به آن علاقه دارد، هم یک امر ضروری است و هم یک امر طبیعی است. در غیر این صورت، واقعاً یک خلائی در وجود انسان هست برای علاقه پیدا کردن به یک منشأ قدرت که دارد انسان را حمایت میکند.
انسان، عبید احسان است، اگر کسی به انسان اینهمه علاقه دارد و از نظر مادی و معنوی و اجتماعی و جهات مختلف دیگر، او را حمایت میکند، طبیعتاً انسان به او علاقه پیدا میکند. این امر نهتنها یک امر طبیعی است، بلکه یک نیاز حیاتی برای انسان است.
مودّت به اهلبیت(ع)، هم دستور دینی است و هم مورد نیاز انسان است
کسانی که میبینید به اولیاء خدا علاقه دارند و به أباعبداللهالحسین(ع) شدیداً علاقه دارند، اینها یک نیازی را در خودشان بیدار کردهاند و دارند آن نیاز را پاسخ میدهند. اینها روز قیامت هیچ اجر و پاداشی برای این محبتشان نمیخواهند، اگرچه خدا پاداش هم به آنها میدهد! البته کارِ خدا واقعاً عجیب است؛ خودش ما را خلق کرده است، خودش به ما توفیق بندگی میدهد و خودش زمینۀ طاعت و شکر را برای ما فراهم کرده است ولی، بعد شروع میکند از ما تشکر کردن!
اینکه خداوند بهخاطر محبت ما به اهلبیت(ع) و محبت ما به امام، به ما پاداش میدهد، یک مسئلۀ دیگر است ولی ما نباید از این موضوع غافل بشویم که این محبت و مودّت نسبت به اهلبیت(ع) صرفاً یک دستور دینی نیست، بلکه مورد نیاز ما هم بوده است.
قرآن میفرماید: «قُل لا أسئلُکُم علیه اجراً الّا الموَدَّة فی القُربَی» بگو از شما هیچ پاداشی نمیخواهم مگر مودت به اهلبیت(ع). بهنوعی میتوان گفت که خداوند این را برای ما واجب کرده است ولی این تعبیر، غیر از اینکه دستور دینی است و غیر از اینکه ارزش معنوی دارد، یک «نیاز» است.
انسان بدون اینکه کسی را شدیداً دوست داشته باشد چهطور میتواند زندگی کند؟
انسان بدون اینکه کسی را شدیداً دوست داشته باشد چهطور میتواند زندگی کند؟ نه اینکه امامحسین(ع) اینقدر فضائل دارند و اینقدر مظلومیت دارند که ما به ایشان علاقهمند شدهایم، مگر همۀ افرادی که عاشق أباعبداللهالحسین(ع) هستند، کتاب خواندهاند و به معنای عمیق کلمه «اهل معرفت» هستند؟ البته من معتقدم که همه، این معرفتِ فطری را دارند. منظور از این «معرفت فطری» این است که انسان حقیقت وجود امام را درک کرده و به او علاقه دارد و احترام میگذارد؛ این یک نوع معرفت قلبی و فطری است. لذا علاقۀ بدون معرفت نداریم.
البته افرادی که میبینید به ائمۀ هدی(ع) علاقهمند میشوند ولی اشکالات اساسی در زندگی و بندگیشان وجود دارد، اینها معرفتشان کم است، اینها محبتشان کم است. ممکن است سر و صدایشان زیاد باشد،که آن سر و صدا متناسب با آن معرفت و محبت اندک نیست. ولی هر مقدار محبت موجود باشد، معرفت هم همراهش هست. این معرفت، معرفت به اصل این نیاز است، اگر کسی اهل برخورداری از عشق به یک امام نبود، طبیعتاً شاید اصلاً معرفت به امام نداشته باشد و اصلاً در این وادیها نباشد، لذا باید از او پرسید «تو چهطور نیاز خودت به عاشق شدن را برطرف میکنی؟»
انسان باید بتواند به عشقی برسد که بخاطر آن عشق، از زندگی لذت ببرد
ببینید مردم چقدر ترانههای عاشقانه گوش میدهند، چقدر غزلها، چقدر سرودهها و چقدر پای فیلمهای عاشقانه مینشینند، با اینکه خودشان هم میدانند از این عشق زمینی، واقعاً چیزی در نمیآید، ولی بالاخره انسان اسیر این عاشقی است، انسان باید به یک جایی برسد که یک علاقۀ شدید درون دلش پیدا بشود که بتواند خودش را فدای آن کند؛ آنوقت به آرامش میرسد. انسان باید بتواند به یک عشقی برسد که بخاطر آن زندگی کند، نه فقط فدا بشود، بلکه بخاطر آن زندگی کند و بهخاطر عشقش، از زندگی کردن لذت ببرد!
انسان باید به یک محبت شدید برسد تا به قول شهید مطهری، در اثر این محبت، شدیداً وجودش گرم بشود و از آن انرژی بگیرد. اینکه فرمودهاند «حبُّ الشَّیء یُعمی» یعنی دوستداشتن یکچیزی، آدم را کور میکند، منظور چیست؟ منظورش دوست داشتن آن چیزی است که نباید آدم دوستش داشته باشد. ولی دوستداشتن آن چیزی که آدم باید دوستش داشته باشد، اتفاقاٌ انسان را بینا میکند. رسول خدا(ص) فرمودند: نتیجۀ دوستداشتن فرزندان من، حکمت است و این تازه آغاز بصیرت و بینایی است! (مَنْ أَرَادَ الْحِکْمَةَ فَلْیُحِبَّ أَهْلَ بَیْتِی؛ مائة منقبة منمناقب أمیرالمؤمنین و الأئمة/84) و (امام صادق(ع): مَنْ أَحَبَّنَا أَهْلَالْبَیْتِ وَ حَقَّقَ حُبَّنَا فِی قَلْبِهِ جَرَى یَنَابِیعُ الْحِکْمَةِ عَلَى لِسَانِهِ؛ محاسن/1/61)
ما نیاز داریم به اینکه کسی را شدیداً دوست داشته باشیم بهحدی که بتوانیم برایش بهراحتی جان دهیم و اینکه بهخاطر او بتوانیم همۀ زندگی خود را سامان بدهیم و بهخاطر او زندگی کنیم! این محبتها و عواطفی که بین مردم هست، این ارتباطهای عاطفیای که در خانوادههاست وجود دارد، واقعاً قدرت این محبتها چقدر است؟ مثلاً محبت یک مادر به فرزند و بالعکس، مگر چقدر میتواند انسان را سیراب کند؟ کودکان بعد از یک مقداری که از عمرشان میگذرد و به سن جوانی میرسند، بیقرار این میشوند که یک همراه پیدا کنند، بعد از اینکه همسر پیدا کردند، بیقرار این میشوند که فرزندی پیدا کنند، اینها زندگی طبیعی انسان است.
اگر انسان به «امام» علاقه پیدا کند، علاقههای دیگرش هم سامان پیدا می کند
متوقف شدن در این عواطف خانوادگی واقعاً به انسان لطمه میزند. ما نیاز داریم به اینکه یک علاقۀ بسیار شدید پیدا کنیم و آن علاقۀ بسیار شدید، پیدا نمیشود مگر نسبت به منبع قدرت و نسبت به امامی که عظمت روحی دارد و امامی که قدرتِ حمایت از ما را دارد. نمیشود به کمتر از او این عشق شدید را پیدا کرد. اگر هم به کسی غیر از امام، یک عشق شدیدی پیدا بشود، حتماً شکست میخورد.
اگر انسان به یک چنین موجود نازنینی علاقه پیدا کند، علاقههای دیگرش هم سامان پیدا میکند، علاقۀ به خانوادهاش هم بهتر میشود، علاقۀ به رفقایش هم بهتر میشود، علاقه به اجتماع بشری هم در او شدید خواهد شد. کسی که این عشق به ولیالله الاعظم(عج) را تجربه نکرده باشد، نمیشود باور کرد که او در حد عالی، مردمدوست باشد. ممکن است کسانی باشند که در حد بسیار بالایی مردمدوست باشند و در محبت به مردم و همنوعان خیلی شدید باشند، ولی خیلی از این افراد، بیشتر تحت تأثیر خلقیات یا تحت تأثیر عادات و اُنس قرار دارند، اگر محبت کسانی را که در اثر عادات و اخلاقیات، به مردم محبت پیدا کردهاند، با محبت کسانی که در اثر عشق به اهلبیت(ع) یک دل رقیق نسبت به همۀ آدمها پیدا کردهاند، مقایسه کنید، متوجه میشوید که چقدر بین اینها تفاوت وجود دارد!
محبت به امام باعث میشود محبتهای دیگرِ انسان هم شدید شده و سامان پیدا کند
فرزند آیتاللهالعظمی بهجت(ع) میفرمود: وقتی در اخبار مثلاً میگفتند انفجاری در بغداد رخ داده و تعدادی کشته و زخمی شدهاند، حالِ پدر من تا چند روز بد بود! گاهی میگفتند «ببینید چقدر راحت آدم میکشند!» آقای بهجت نمیتوانست تحمل کند. محبتی که عاشقان اهلبیت(ع) به دیگران دارند، اینگونه است؛ شما نمونهای از این محبت را در اربعین میبینید، واقعاً به قول حضرت امام(ره) چه قدرتی مثل أباعبداللهالحسین(ع) میتواند در تاریخ بشریت اینهمه دلها را به همدیگر نزدیک کند؟
انسان اگر محبت به امام پیدا کرد، محبتهای دیگرش، هم شدید میشوند و هم سامان پیدا میکنند! ضمن اینکه این سامان پیدا کردن محبتهای دیگر و شدتیافتن محبتهای دیگر به گونهای است که آسیب ندارد. شما ممکن است محبت به فرزندت داشته باشی، ولی آسیب هم داشته باشد. قرآن کریم میفرماید: اولادتان برای شما فتنه و وسیلۀ آزمایش هستند (وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ؛ انفال/28) ممکن است محبت به فرزندت داشته باشی، ولی این محبت، به حجاب و مانعی بین شما و خدا تبدیل شود. محبتهای دیگری هم در دنیا هست که بعضی از آنها طبیعی هستند و بعضیها درست نیستند؛ محبت به امام، دل انسان را در ارتباط با همۀ این محبتها، سامان خواهد داد.
عشق به امام با عشقهای دیگر فرق میکند/ عاشقِ امام زمان(عج) از مستور بودن محبوبش بیتابی میکند
ما وقتی به محضر امام میرسیم تازه درک میکنیم که چنین گمشدهای داریم. البته خیلی از انسانهای پاک و خوب در دنیا هستند که اگر یکمقدار دربارۀ این نیاز، با آنها صحبت کنند، آنها متوجه ماجرا میشوند. ولی متأسفانه ما هنوز نتوانستهایم فیلمی بسازیم که زیباییِ عشق به امام و نیاز انسان به این عشق را به جهان ارائه بدهیم تا مردم بدانند که این یک نیاز بشری است. ما از بیان نیاز فطری انسان به عشق به ولیّ خدا عاجز هستیم.
هرچند ممکن است این امر در دیگر مکاتب و مذاهب هم پدید بیاید، اما چه کنیم که باعظمتترین شخصیتهای عالم امکان یعنی چهارده معصوم(ع)، وقتی دلبری میکنند، در عالم غوغا میکنند! نمونهاش دلبریِ امامحسین(ع) است. ما نتوانستهایم این محبتها را ترسیم کنیم. مثلاً این عشقی که مردم به زیارت آقا علیبنموسیالرضا(ع) دارند، عجیب است. این عشق و محبتشان را از کجا پیدا کردهاند؟ اینها که جزء مسائل فرهنگی نیست که بگوییم فرهنگ جامعۀ ما اقتضاء میکند! یا اینها که صرفاً دستورات دینی نیستند که بگوییم، دستور دین ما این است که صبحها دو رکعت نماز بخوانیم، نه سه رکعت. این محبتها با ذات انسان و با فطرت انسان ارتباط دارد.
یکی از نیازهایی که امام برای ما برطرف میکند این است که ما کسی را داریم که میتوانیم به او عشق بورزیم! شعر مشهوری هست که میگوید «هرکس به کسی نازد ما هم به علی نازیم» این شعر در جای خودش ممکن است شعر خوبی باشد، اما واقعاً قابل نقد است؛ چون هیچکس نمیتواند مثل کسانی که ائمۀ هدی(ع) را دوست دارند، محبوبهای خودشان را دوست داشته باشد.
شما به ترانههای عاشقی نگاه کنید، هیچکدام مضامینی مثل مضامین دعای ندبه ندارند و نمیتوانند داشته باشند. در دعای ندبه صدا میزنیم: «یابنالحسن(عج)! برای من سخت است که مردم دنیا عاشق تو نباشند...» در زمین هرکسی میخواهد عشقش را تصاحب کند و مال خود کند، و او را محصور به خودش کند و رابطه با او را به خودش محدود کند. اما کسی که عاشق امام زمان(عج) است از مستور بودن محبوبش بیتابی میکند. او اشک میریزد و میگوید دیگر نمیتوانم تحمل کنم! باید همه عاشق تو باشند! باید همه تو را ببینند و بپسندند... در اینجا فرد عاشق در اثر رؤیت عظمت این معشوقِ با کرامت و زیبا و دلنشین، طبیعتاً بیصبر میشود و حتی میخواهد مردم عالم را هم خبر کند.
ما نتوانستهایم نیاز فطری بشر به «عشق به ولیّ خدا» را تبیین کنیم
متأسفانه ما نتوانستهایم این نیاز طبیعی و فطری بشر به عشق به ولیّ خدا را تبیین کنیم، انگار دوست داشتن اهلبیت(ع) یک اتفاق جانبی و حاشیهای است و به عنوان دِسر غذای دین محسوب میشود. اتفاق دوست داشتن اهلبیت(ع)، یک احساسات و هیجان نیست که در بعضیها پدید آمده باشد، بلکه یک نیاز است، لذا آن کسانی که این اتفاق بزرگ و باشکوه برایشان نیفتاده، در وجود خودشان یک تأملی کنند و ببینند بدون این محبت، چهطور میشود زندگی کرد؟
گفت «بیهمگان به سر شود بیتو به سر نمیشود؛ داغ تو دارد این دلم جای دگر نمیشود!» واقعاً نمیشود بدون این عشق بزرگ زندگی کرد. از طرف دیگر، کسانی که واقعاً عشق به اهلبیت(ع) دارند، متواضع و افتادهحال و بدهکار به اولیاء خدا هستند و هیچوقت نمیتوانند این بدهیشان را جبران کنند.
نیاز به دوستداشتنِ ولیّ خدا یک نیاز حیاتی است
ما واقعاً به اهلبیت(ع) مدیون هستیم، بهدلیل اینکه ایشان توانستهاند یکی از نیازهای بسیار مهم حیات ما را برآورده کنند. البته همانطور که قبلاً بیان شد، اگر کسی بخواهد بهصورت حداقلی از زندگیاش بهرهبرداری کند، این حرفها به دردش نمیخورد و برای او نمیشود دربارۀ این صحبت کرد که «نیاز به دوست داشتنِ ولیّ خدا یک نیاز حیاتی است!» چون او خواهد گفت: «نه! من بدونِ برآورده شدنِ این نیاز هم دارم زندگی میکنم!»
من مطمئن هستم که اگر ما در مقام توصیف حال انسانِ عاشق بر بیاییم؛ یعنی انسانی که این نیاز خودش به دوستداشتن را درک کرده و نیازش هم برآورده شده است، اگر در مقام توصیف حال یکچنین کسی بربیاییم، خیلی از انسانهای پاکدل در جهان هستند که با شنیدن توصیف حال او، این نیاز در دل آنها هم بیدار میشود. البته نقش کسانی که محبّ اهلبیت(ع) هستند، خیلی سنگین است، واقعاً مسئولیت بزرگی است. ما که مدعیِ محبت اهلبیت(ع) هستیم اگر غلط رفتار کنیم، ممکن است کسی که از دور نگاه میکند، بگوید: بنا بود کسی که عاشق اهلبیت(ع) میشود خیلی تعادل پیدا کند و محبتش به انسانها شدید بشود، مگر میشود محبّ اهلبیت(ع) ظلم کند؟!
محبت، عاشق را شبیه معشوق میکند / عشق به اهلبیت باعث می شود، به سمتشان حرکت کنیم و دینداری برایمان آسان شود
یک کسی به بنده گفت: شما چرا اینقدر روی محبت اهلبیت(ع) تأکید میکنید؟ خیلیها هستند که محبت اهلبیت(ع) را دارند ولی آدمهای درستی نیستند؛ مثلاً فردی تا صبح عرض ارادت به اهلبیت(ع) میکند، اما نمازش را نمیخواند و میخوابد، یا برخی از دستورات دین برایش مهم نیست! بنده در پاسخ او عرض کردم: چنین کسی به «محفل اهلبیت(ع) و به این هیجانات» علاقه دارد، اگر به خود امام حسین(ع) و به خود اهلبیت(ع) علاقه داشت که سعی میکرد شبیه اهلبیت(ع) بشود. چون محبت، آدمِ عاشق را شبیه معشوق میکند و یک شباهتی ایجاد میکند.
اگر محبت شما به أمیرالمؤمنین علی(ع) بالا برود، شبیه أمیرالمؤمنین(ع) یتیمنوازی خواهید کرد. اگر محبتتان به أمیرالمؤمنین(ع) بالا برود، در همۀ زمینهها به حضرت شباهت پیدا میکنید. البته نه میشود مثل خدا شد و نه میشود مثل اولیاء خدا شد (در آن مرتبهای که اولیاء خدا هستند) ولی میتوانیم به سمتشان حرکت کنیم و در این صورت برایمان دینداری آسان خواهد شد. اینها نکاتی است که میتواند مبلّغ و مبیّن این حقیقت باشد که عشق به اهلبیت(ع) چقدر زیبا است.
محبت به امام، چگونه باعث شیرینی و محبوبیت ایمان میشود؟
دربارۀ محبت به امام، روایت شریفی در تفسیر یکی از آیات قرآن هست که برای شما نقل میکنم؛ در سورۀ حجرات میفرماید: «ولکنَّ الله حبَّبَ إلیکُم الإیمان و زَیَّنَهُ فی قُلوبِکُم» خدا یکی از کارهایی که با مؤمنین انجام میدهد این است که ایمان را در قلب آنها محبوب و زیبا میکند.
در کنار این محبوبیت حتماً باید زیبایی را هم اضافه کرد، چون طبیعتاً انسان نیاز دارد که عاشق یک شخصیت فوقالعاده زیبا باشد تا بتواند او را تحسین کند. ببینید این شعرهای عاشقانهای که عرفای ما-مثل جناب حافظ- سرودهاند؛ چقدر در وصف زیبایی معشوق سخن میگوید که آدم یقین میکند این معشوق، زمینی نیست و این معشوق حتماً از اولیاء خدا است. و چه آدابی را مطرح میکند؛ «میان عاشق و معشوق فرق بسیار است؛ چو یار ناز نماید شما نیاز کنید!» واقعاً یک ادبیاتی را به کار میبرد که این ادبیات را نمیشود برای عشقهای معمولی زمینی و عشقهای مربوط به عواطف خانوادگی استفاده کرد. مثلاً میگوید: «به تیغم گر زند دستش نگیرم؛ وگر تیرم زند منت پذیرم!»
یا این شعر آقای شهریار(ره) که میگوید: «رو کن به هرکه خواهی؛ گل پشت و رو ندارد!» این را صادقانه آدم به چه کسی میتواند بگوید؟ این چه عشق و محبتی است که انسان را به اینجا میرساند؟ آیا انسان میتواند بدون این حقایق، زندگی کند؟ واقعاً امکان دارد؟ آیا واقعاً بیدار شدنِ یک چنین نیازی سخت است؟ نه، واقعاً سخت نیست، منتها ما از راهش نرفتهایم و الا ما میتوانیم عالم را متحول کنیم!
خداوند متعال میفرماید: «ولکنَّ الله حبَّبَ إلیکُمُ الإیمان وَ زَیَّنَهُ فی قُلوبِکُم» (حجرات/7) در کتاب شریف تفسیر قمی، ذیل این آیه از قول امام صادق(ع) میفرماید: «حبَّبَ الیکم الایمان» یعنی أمیرالمؤمنین علی(ع) (عَنْ أَبِیعَبْدِاللَّهِ ع فِی قَوْلِهِ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ یَعْنِی أَمِیرَالْمُؤْمِنِین؛ تفسیر قمی/ ج2/ ص319) شاید به قول علامه طباطبائی(ره) بهعنوان عالیترین مصداق ایمان، علیبنابیطالب(ع) در قلب انسان، محبوب میشود و این هدیۀ ویژۀ الهی است.
شاید دیده باشید، آنهایی که یکذره با أمیرالمؤمنین(ع) آشنا میشوند، اگر خطاط باشند معمولاً زیباترین اثر خودشان را در نوشتن نام «علی» به تصویر میکشند و از این کار، چه لذتی میبرند و چه اشکی میریزند و چه حس خوبی دارند! یا اگر شاعر باشند چه شعرهایی در اینباره میگویند و بعضاً حتی اگر شاعر هم نباشند، در اینباره شعر میگویند. ببینید محبت أمیرالمؤمنین علی(ع) با انسان چهکار میکند! خود حضرت فرمودند: «لَوْ أَحَبَّنِی جَبَلٌ لَتَهَافَت» (نهجالبلاغه/ حکمت111) اگر کوهی من را دوست داشته باشد، از شدت محبت من متلاشی خواهد شد. خدا إنشاءالله این نیاز را در ما بیدار کند؛ نیاز به دوست داشتن بسیار شدید، برای کسی که در اوج مهربانیها و خوبیها است.
(الف6-ن2)
جلسه بعد>>
میشه لطفا به این سوال جواب بدید که چطور عاشق امام زمان عجل الله و خدا بشیم.باید چیکار کنیم.