کنترل ذهن در مسیر تقرب - فصل دوم (8)
کمکگرفتن از خدا برای کنترل ذهن، یک اصل اساسی است/ هیچکس بهتنهایی نمیتواند خودش را نجات بدهد و هیچکس بهخودیِ خود، جهنم نمیرود / دو اقدام اساسی برای رشد انسان
شناسنامه
- زمان: 98/03/13
- موضوع: کنترل ذهن در مسیر تقرب
- مکان: حسینیه آیت الله حقشناس(ره)
- صوت: اینجا
ما هیچوقت در مسیر رشد خودمان، تنها نیستیم / یک وجهِ این تنهانبودن، وجود دشمنی نامرئی بهنام شیطان است
یک اصل بسیار اساسی در مسیر رشد و تکامل انسان وجود دارد و آن اینکه «ما هیچوقت در این مسیر تنها نیستیم». یک وجهِ این تنها نبودنِ ما، وجود همیشگی دشمن است. ابلیس که دشمن انسان است، برای هر یک از ما، دو تا از بچهها یا نوچههای خودش را مأمور کرده است که ذهن ما را منحرف کنند. هیچوقت ما خودمان تنهایی بد نمیشویم، در تمام بدیهای ما بچههای ابلیس-که مأمور ما هستند- مشارکت دارند.
ما همیشه باید مراقب این دشمنیهای شیطان باشیم و بدانیم کسی که دشمن دارد زندگیاش متفاوت است با کسی که خودش به تنهایی و در کمال امنیت، زندگی میکند.
همیشه در زندگی ما کسانی هستند (یعنی همین دوتا مأمورهای ابلیس) که نامرئی هستند و حواس ما را پرت میکنند! زوری که ابلیس میزند سرِ این است که حواس ما را پرت کند، او نمیتواند بهجای ما اراده کند، او نمیتواند علاقههای ما را زیاد و کم کند، او نمیتواند معلومات ما را زیاد و کم کند.
وسوسۀ شیطان، درواقع تغییراتی است که در ذهن و توجه ما ایجاد میکند
اینکه ما میگوییم «شیطان وسوسه میکند» وسوسه در واقع تغییراتی است که در ذهن ما و در توجه ما ایجاد میکند؛ لذا هروقت به چیزی توجه پیدا کردید که چیز خوبی نبود و اگر توجهتان توجه مناسبی نبود، یک «لعنت بر شیطان» بگویید و بدانید یک کسی هست که دارد ذهن شما را منحرف میکند.
طبق آیه قرآن، خود شیطان گفته است: من از شش طرف، انسانها را محاصره میکنم و تأثیری در ذهن او میگذارم که متوجه نعمات و مهربانی خداوند نشوند و شکر نکنند. انسانها هر آموزشی که ببینند من نمیگذارم مؤثر واقع بشود و اینها را دچار فراموشی و غفلت میکنم. (ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَیْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شاکِرین؛ اعراف/17)
یکی از کارهایی که شیطان انجام میدهد، این است که بعضی از موضوعات مهم را-که برای ما حساس است و باید به آن توجه کنیم و نباید از یادمان برود- کاری میکند از یاد ما برود و به این موضوعات توجه نکنیم.
وجهِ مهم تنهانبودنِ ما در مسیر رشد، همراهی و کمک خداست/ کمکگرفتن از خدا برای کنترل ذهن، یک اصل اساسی است
اینکه ما در مسیر رشدمان تنها نیستیم، یک وجهش، دشمنیِ ابلیس و شیاطین است، اما یک وجهِ دیگرش «همراهی خداوند» با ما است. مسئلۀ مهمتر از وجود دشمن، این است که ما میخواهیم با خداوند متعال کار کنیم و رشد پیدا کنیم. این خیلی بیمعناست که یک کسی بخواهد بهتنهایی (بدون توجه به کمک خداوند) تصمیم بگیرد کاری را انجام بدهد؛ مثلاً بهتنهایی محاسبۀ نفس کند، بهتنهایی استغفار کند یا هر اتفاق دیگری را رقم بزند. ما همواره همۀ این اقدامات را باید با خدا انجام بدهیم، مثلاً بگوییم: «خدایا من امروز را میخواهم با کمک تو، طوری سپری کنم که تو را کمتر فراموش کنم و فقط بهیاد چیزهایی بیفتم که باید، بیفتم.»
استعانت و کمکگرفتن از حق، برای ذهن و توجه، یک اصل اساسی است! یک نمونۀ سادهاش این است که خداوند در قرآن کریم میفرماید: «فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّه» (نحل/ 98) وقتی میخواهی قرآن بخوانی از خود من کمک بگیر تا من نگذارم ذهن تو هنگام قرآنخواندن پرت بشود و بهجای بدی برود.
ابلیس نمیتواند در عرصۀ اعمال ما و در قلب ما مؤثر باشد، البته بدش نمیآید که بتواند این کار را بکند، اما زورش نمیرسد. تنها جایی که زورش میرسد و میتواند مؤثر باشد، در ذهن ما است و خدا میداند که ما هنگام قرآنخواندن، به ذهنمان نیاز داریم، لذا میفرماید «به من پناه بیاور» اگر از خدا کمک بخواهیم، خداوند هم منت میگذارد و ذهن ما را کمک میکند که جای دیگری نرود.
در روانشناسی «پرتابشدن ذهن به اینطرف و آنطرف» یک بیماری تلقی میشود
اخیراً روانشناسان از پرتابشدن ذهن به اینطرف و آنطرف بهعنوان یک بیماری یاد میکنند و روشهایی برای درمان آن مطرح میکنند-در واقع همین حرفهایی که ما بر اساس آیات و روایات بیان میکنیم، آنها با یک ادبیات دیگری مطرح میکنند- مثلاً در روشی که به فارسی به «هوشیاری» تعبیر میکنند، تمرینهایی میدهند و اسمش را «تمرینهای مراقبت» میگذارند و مراقبت را هم از بدن شروع میکنند و میگویند: «متوجه نفسکشیدن خودت باش، همین تنفسی که بیست و چهار ساعت داری انجام میدهی حالا هوشیارانه انجام بده. متوجه راه رفتن خودت باش. راه رفتن یک عملی است که در عین پیچیدگی، ما بهدلیل مهارت یافتن، آن را بدون توجه انجام میدهیم، حالا به آن توجه بکن...» آنها بهواسطۀ همین تمرینهای سادهای که اثر هم دارد، نیروهای ذهنی ایجاد میکنند و با بیماریهایی مثل آلزایمر برخورد میکنند.
کنترل توجه، امروزه یک ارزش و یک توانمندی است و هرزهشدن فکر و از اینسو به آنسو رفتنِ توجه، یک ضدارزش و یک وضعیت بیمارگونه است.
حتی برای قرآنخواندن، نیاز به کمک خدا داریم که حواسمان پرت نشود
جدای از اینکه ما میتوانیم با این تمرینها و مراقبتها قدرت توجهِ ذهن خودمان را افزایش دهیم، ما یک خداوند مهربان هم داریم برای اینکه در عرصۀ کنترل ذهن، کمکمان کند. مثلاً خودِ پروردگار فرموده است: شما موقع خواندن قرآن هم-که خودش نورانی است و فینفسه دارای آثار بسیار عمیق در وجود انسان است- به کمک خدا نیاز دارید تا ذهنتان تحت تصرف شیطان درنیاید و حواستان جای دیگری نرود (فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّه؛ نحل/ 98) پس ببینید که شیطان چقدر در منحرفکردن ذهن ما مؤثر است!
وقتی برای قرآنخواندن که کلام خداست، نیاز به کمک خدا داریم تا ذهنمان جای دیگری نرود، ببینید در سایر عرصههای زندگی، چقدر به کمک خدا احتیاج داریم که ذهنمان جایی پرت نشود!
هیچکس بهتنهایی نمیتواند خودش را نجات بدهد و هیچکسی هم بهخودیِ خود، به جهنم نمیرود
اصل اساسی مورد بحث ما این است که هیچکسی به تنهایی نمیتواند خودش را تربیت کند و نجات بدهد، و از طرف دیگر، هیچکسی هم بهخودیِ خود، به جهنم نمیرود. هرکسی بخواهد نجات پیدا کند جز به مدد خدا نیست و هرکسی هم به جهنم برود، در اثر غضب خداوند است؛ یعنی در اثر این است که خدا او را رها کرده و دیگر کمکش نکرده است. خداوند در قرآن کریم، بارها در اینباره سخن گفته است. نه کسی به تنهایی (بدون خواست و کمک خدا) خوب میشود و نه کسی بهتنهایی (بدون وجود دشمن یا ابلیس) بد میشود. پس خودمان را در مسیر رشد و تعالی، تنها در نظر نگیریم! هیچکس به تنهایی هیچکاری نمیکند، مگر اینکه خداوند به او اجازه بدهد.
در زمینۀ کمکگرفتن از خداوند، ادعیه و مناجاتهای عجیبی از اهلبیت(ع) وجود دارد. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «اَلذِّکْرُ أَوَّلٌ مِنَ اَلْمَذْکُورِ وَ ثَانٍ مِنَ اَلذَّاکِرِ» (غررالحکم/ 2091) توجهِ شما به خدا اول از جانب خداست، بعداً از جانب خودتان! برای اینکه به یاد خدا بیفتی، قبلش باید خدا به یاد تو افتاده باشد. یعنی خداوند تو را یاد میکند که «نمیخواهی به یاد من بیفتی؟» بعد تو به یاد خدا میافتی.
اینطور نیست که خدا بیکار بنشیند و منتظر بماند که ما به یاد او بیفتیم و بعد هم بفرماید: «چه جالب، بندۀ من به یاد من افتاد!» اول خدا باید لطف کند، و این ذکر و توجه به خدا، اول از جانب خود اوست. لذا اگر غفلت پیدا کردیم، باید استغفار کنیم، و اگر خواستیم توجه پیدا کنیم، باید تمنا کنیم.
بسیاری از فرازهای ادعیۀ صبحها و ایام هفته، دربارۀ مدد گرفتن از خدا برای کنترل ذهن است
مناجاتهایی که اولیاء خدا به ما یاد دادهاند، از جمله دعاهای هر روز صبح-که از امام سجاد(ع) نقل شده است- و همچنین دعای ایام هفته (دعای شنبه، یکشنبه و...) اینها فرصتهای استثنائی و مهمی هستند برای توجه پیدا کردن به خدا. اگر در متن این مناجاتها دقت کنیم، میبینیم که بسیاری از اینها دربارۀ مدد گرفتن از خداوند برای کنترل ذهن است از صبح تا شب.
امام سجاد(ع) در دعای ابوحمزۀ ثمالی صدا میزند: خدایا من خواستم به تو توجه پیدا کنم، اما چرا نشد؟ بعد یکییکی عیبها را به خودش میگیرد و میگوید: شاید بهخاطر اینکه من به مجلس علما نرفتهام، نمیخواهی که من به تو توجه پیدا کنم؟ شاید بهخاطر اینکه من با بطالین، وقت خودم را به بطالت گذارندم، من را با آنها رها کردی و گفتی: بگذار برود با همانها باشد! لذا نمیگذاری من با تو حرف بزنم؟ «أَوْ لَعَلَّکَ فَقَدْتَنِی مِنْ مَجَالِسِ الْعُلَمَاءِ فَخَذَلْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی فِی الْغَافِلِینَ فَمِنْ رَحْمَتِکَ آیَسْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی آلِفَ مَجَالِسِ الْبَطَّالِینَ فَبَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ خَلَّیْتَنِی» (مصباحالمتهجد/ ج2/ ص588)
ما بهتنهایی نمیتوانیم رشد کنیم؛ از یک طرف خداوند در قرآن فرمود: بیا از شر این ابلیس، از من کمک بگیر. از طرف دیگر، در روایات هم فرمودهاند که اگر میخواهی به یاد خدا بیفتی، این باید به اذن خدا باشد، و اینکه وقتی غفلت پیدا کردید بروید با خدا مناجات کنید و نحوۀ این مناجاتکردن را هم به ما یاد دادهاند. مثل همین مناجات ابوحمزۀ ثمالی، بگو: خدایا شاید دیگر از صدای من خوشت نمیآید؟ شاید من اینقدر دچار غفلت و گناه شدهام که دیگر نمیخواهی صدای مرا بشنوی و... در روایات هم آمده است که خداوند میفرماید: من اگر از یک بندهای-بهسبب غفلت از من- خوشم نیاید اینقدر مشغولش میکنم که وقتی برای مناجات با من نداشته باشد. (یَا ابْنَ آدَمَ تَفَرَّغْ لِعِبَادَتِی أَمْلَأْ قَلْبَکَ غِنًى وَ لَا أَکِلْکَ إِلَى طَلَبِکَ وَ عَلَیَّ أَنْ أَسُدَّ فَاقَتَکَ وَ أَمْلَأَ قَلْبَکَ خَوْفاً مِنِّی وَ إِنْ لَا تَفَرَّغْ لِعِبَادَتِی أَمْلَأْ قَلْبَکَ شُغُلًا بِالدُّنْیَا ثُمَّ لَا أَسُدَّ فَاقَتَکَ وَ أَکِلْکَ إِلَى طَلَبِکَ ؛ کافی/ ج2/ ص83)
چرا اینقدر برای خداوند مهم است که ما به یادش باشیم؟
چرا اینقدر برای خداوند مهم است که ما به یادش باشیم؟ آیا منفعتی برای خدا دارد؟ چرا ملائکه را مأمور حل مشکلات ما میکند تا ذهنمان از یاد خدا منحرف نشود و از او غافل نشویم؟ چون دوستمان دارد. خدا خیلی عجیب ما را دوست دارد!
«یُسَبِّحُ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» (حشر/ 24)، همۀ ذرات عالم، تسبیح او میگویند، ولی تا تو شروع میکنی به تسبیح و یاد خدا، همه این ذرات آسمانها و زمین به تو اقتدا میکنند؛ شما امام جماعت هستی! شما در خانهتان ذکر بگویید، در و دیوار شروع میکنند با شما ذکر گفتن. ذکر خیلی عجیب است و خیلی اثر دارد؛ نهتنها روی انسانها اثر دارد، بلکه ذکر حتی روی آهن و چوب و در و دیوار هم اثر دارد.
از خود خدا کمک بگیریم برای ذکر و یاد خدا
یادمان باشد از خود خدا کمک بگیریم برای ذکر و یاد خدا. از سوی دیگر، کسی که زیاد وضعش خراب شد، از خودش خیلی شاکی نشود، تقصیر شیطان هم هست و خداوند این را میداند. لذا به خدا پناه ببر و شیطان را لعنتش کن، او دشمن تو است. خداوند بارها فرموده است که شیطان دشمن ماست (إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا؛ فاطر/6) یکمقدار هم از او بترس و خودت را جمع کن و از شرّ شیطان به خدا پناه ببر. مثل بچهای که وقتی از یک چیزی میترسد به پدر و مادرش میچسبد، به خدا بچسب و از او جدا نشو. ما همه کوچولوهای خدا هستیم. ببینید چقدر ما در سنین کودکی محتاج پدر و مادرمان بودیم با اینکه تفاوت سنّ ما با آنها شاید حداکثر پنجاه سال باشد، حالا تفاوتمان با خدا چقدر است؟ اصلاً قابل مقایسه نیست! پس چرا کوچکبودن و نیاز خودت به خدا را فراموش میکنی؟
دعاها و مناجاتهای أمیرالمؤمنین(ع) درِ خانۀ خدا، مثل یک کودک در مقابل یک بزرگ است. اصلاً مناجات همین است! مثل یک آدم بزرگ هشتاد ساله مناجات نکنیم. درِ خانۀ خدا بنا نیست اینقدر بزرگوار باشیم! ما بعضیوقتها نمیتوانیم عبارات أمیرالمؤمنین(ع) در مناجاتش را درک کنیم، یکجوری به خدا التماس میکند و یک لحنی میگیرد که برای ما عجیب است؛ مثلاً اینکه در دعای کمیل به درگاه خدا عرضه میدارد: «من چطور طاقت بیاورم اینهمه عذابت را؟ البته میدانم تو من را نمیزنی، من سجده کردهام، آیا کسی که برایت سجده بکند او را میزنی؟...» اینها برخی از عبارات علی(ع) در مناجات با خداست.
دعای ابوحمزه ثمالی هم با این عبارت شروع میشود «اِلهی لا تُؤَدِّبْنی بِعُقوُبَتِکَ»، گویا یک پسربچهای آمده است جلوی معلمش و از همان اول، دستش را بالا برده که «من را نزنی ها! من را نزن بگذار من با تو حرف بزنم.» در فرازهای بعدی این دعا عرضه میدارد: «لاَ الَّذی اَحْسَنَ اسْتَغْنی عَنْ عَوْنِکَ وَ رَحْمَتِکَ وَلاَ الَّذی اَسآءَ وَ اجْتَرَءَ عَلَیکَ وَلَمْ یرْضِکَ خَرَجَ عَنْ قُدْرَتِکَ» خوبهایت هم به تو محتاج هستند، لذا آن بدها هم طبیعتاً به تو محتاج هستند.
از خدا کمک بگیریم و از ابلیس هم فرار کنیم به سمت خدا. این دو اقدام اساسی برای رشد انسان است. رسول گرامی اسلام(ص) میفرماید: «إنَّ آدَمَ قَبلَ أن یُصیبَ الذَّنبَ کانَ أجَلُهُ بَینَ عَینَیهِ وَ أمَلُهُ خَلفَهُ، فَلَمّا أصابَ الذَّنبَ جَعَلَ اللَّهُ أمَلَهُ بَینَ عَینَیهِ و أجَلَهُ خَلفَهُ، فَلا یَزالُ یَأمُلُ حَتّى یَموتَ» (کنزالعمّال/ ج3 /ص490 / ح 7554) آدم قبل از اینکه گناه بکند دائماً به أجل فکر میکرد، أجلش جلوی چشمش بود و آرزوهایش پشت سرش بود، اما وقتی گناه انجام میدهد، خدا آرزوهایش را جلوی چشمش میآورد و أجلش را پشت سرش قرار میدهد! اساساً آدم اینطور است و گناه اینگونه ذهن آدم را معکوس میکند.
اگر یک مدتی گناه نکنیم، زیاد به یاد أجل میافتیم. میدانید که اگر زیاد به أجل فکر کنیم، یککمی زندگی بیمزه میشود؛ اما این مزۀ حقیقی زندگی دنیاست. توجه به اینکه «کُلُّ مَنْ عَلَیْهَا فَانٍ» زندگی را بیمزه میکند. اما «و َیَبْقَى وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ» آنرا خوشمزه میکند. لذا آن مزۀ شیرین زندگیات را باید از ذکر خدا بگیری، کمااینکه امام سجاد(ع) به درگاه خداوند عرضه میدارد: «مَوْلای بِذِکْرِکَ عاشَ قَلْبی» خدایا وقتی به تو فکر میکنم، به من خوش میگذرد.
وقتی زیاد به یاد أجل بیفتی زندگی برایت بیمزه میشود، اما خدا نمیگذارد به تو بد بگذرد، از خزانۀ غیبش و از یک جای دیگری به زندگیات مزه میرساند. ولی ما معمولاً تحملش را نداریم، میترسیم مزۀ دنیا از بین برود و هیچ مزۀ دیگری هم جایش نیاید. اگر گنهکار باشی، آرزو برایت شیرین است و مدام جلوی چشمت میآید. اگر گنهکار نباشی آرزو از ذهنت میرود و أجل بهجایش میآید، مدام به أجل فکر میکنی. درست است که اجل شیرین نیست ولی ماورای أجل که شیرین است! خدا میگوید: بیا از خودم لذت ببر... وقتی باب لذت بردن از خودش باز میشود، آنوقت میبینی که خیلی لذتهایش قشنگتر است.
یک دستورالعمل برای ذهن، در حدیثی از پیامبر(ص)
رسول خدا(ص) میفرماید: «قَصِّرْ أَمَلَکَ فَإِذَا أَصْبَحْتَ فَقُلْ إِنِّی لَا أُمْسِی» (مکارمالاخلاق/ ص452) آرزوهایت را کوتاه کن و دور بریز، وقتی صبح کردی. توی ذهنت این را بیاور و بگو «من تا شب دوام نمیآورم، تا غروب از دنیا میروم!» این دستورالعمل پیغمبر(ص) برای ذهن ما است، میفرماید تو این را بگو ضرر نمیکنی!
• بعد میفرماید: «وَ إِذَا أَمْسَیْتَ فَقُلْ إِنِّی لَا أُصْبِحُ وَ اعْزِمْ عَلَى مُفَارَقَةِ الدُّنْیَا وَ أَحِبَّ لِقَاءَ اللَّه» وقتی شب کردی بگو من دیگر صبح نمیکنم، این شب آخر است! همیشه عزم برای مفارقت دنیا داشته باش و ملاقات خدا را دوست داشته باش. این دستورالعمل رسول خدا(ص) برای ما است. حالا اگر ما این کار را بکنیم، چه میشود؟ از ذکر خدا لذت میبریم.
بهکارگیری قدرت کنترل ذهن در تجارت؛ بر اساس آیهای از قرآن
قرآن میفرماید: «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ ... نُورٌ عَلَى نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ» (نور/ 35) آیۀ عجیبی است؛ کسی به این سادگی این آیه را نفهمیده است! میفرماید خدا نور آسمانها و زمین است. مَثل این نور، مانند چراغی است که یک شیشهای روی آن هست و دارای روغن است و خود آن روغن بدون اینکه آتش به آن برسد نور میدهد...
بعد میفرماید: «یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ»، خدا هرکسی را بخواهد به سمت نورش میبرد. حالا یک آدرس هم به ما میدهد و میفرماید «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ» (نور/ 36)، در بعضی از خانهها خدا اجازه داده است که این نور باشد، آنجا هر صبح و شب خدا را نیایش میکنند.
«رِجَالٌ لَا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِیتَاءِ الزَّکَاةِ یَخَافُونَ یَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ» (نور/ 37)، مردانی در این خانه میآیند که هیچ تجارت و خرید و فروشی اینها را از ذکر خدا غافل نمیکند.
موضوع قدرت کنترل ذهن که ما دربارهاش صحبت کردیم، شاید بهترین آیهاش همین باشد. در اینجا قدرت کنترل ذهن میرود در بحث تجارت. میفرماید در آن خانهها، مردانی هستند که تجارت و بیع، حواس آنها را از ذکر و یاد خدا پرت نمیکند. البته این «ذِکْرِ اللَّهِ» غیر از نماز است، چون بعدش میفرماید: «...وَ إِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِیتَاءِ الزَّکَاةِ»
حالا بهترینِ این خانهها کدامند؟ خانۀ اهلبیت(ع) است، خانۀ امیرالمؤمنین(ع) است و... اما در بین اینها، خانۀ أباعبداللهالحسین(ع) یک ویژگی دارد و آن هم اینکه خیلی بیشتر دستگیری میکند. البته زیارت حرم أمیرالمؤمنین(ع) ثوابش بیشتر از زیارت حرم امامحسین(ع) است اما خدا خواسته است که امامحسین(ع) بیشتر، دستگیرِ ما باشد! هرکسی حرم أباعبداللهالحسین(ع) میرود، یکجوری امامحسین(ع) او را در آغوش میگیرد و تحویلش میگیرد که حد و حساب ندارد...
(الف4-ن2)
جلسه بعد>>
سلام و خدا قوت به همه ی شما دست اندرکاران این سایت. این مطالب واقعا به من کمک کرده تا بتونم حتی ذره ای به خدا نزدیکتر بشم .خدا به همگی سلامتی و طول عمر عنایت کند ان شاالله