عدم رشد سیاسی مردم؛ علت اصلی مظلومیت فاطمه(س) (3)
در جامعهای که رشد سیاسی پیدا نکرده، خواص جبهۀ حق را با عملیات روانی، کنار میزنند و مردم را از منفعت حضور آنها محروم میکنند / از زمان پیامبر(ص) به دروغ، علی(ع) را خشن و سختگیر معرفی کردند تا مردم را از انقلابیبودن علی(ع) بترسانند؛ این روش متهمکردنِ پیروان صادق پیامبر(ص) به خشونت، در طول تاریخ و در زمان ما رواج داشته و دارد
شناسنامه:
- زمان: 99/10/28
- مکان: نجف اشرف
- موضوع: عدم رشد سیاسی مردم؛ علت اصلی مظلومیت فاطمه(س)
- صوت: اینجا
مجری: در بحثهایی که در دو برنامۀ گذشته دنبال کردیم اشاره به این مطلب داشتید که عدم رشدیافتگی سیاسی مردم در دوران حضرت زهرا(س) باعث اتفاقاتی شد که غربت و مصائب حضرت زهرا(س) را رقم زد. یکی از سؤالهایی که مطرح میشود این است که آیا فقط عدم رشدیافتگی سیاسی باعث غربت حضرت زهرا(س) شد؟ یا اینکه نه؛ در انحراف افکار عمومی، نخبگان هم نقش داشتند؟ یا مثلاً در حادثۀ کربلا، ترساندن مردم از یزید و لشکرش هم اثرگذار بود. آیا در فاطمیه هم حوادث مشابهی بود که مزید بر علت شده باشد؟
اگر مردم رشدیافتگی سیاسی داشته باشند، نخبگان و خواص بد نمیتوانند روی افکار عمومی تأثیر بگذارند
واقع مطلب این است که اگر مردم رشدیافتگی سیاسی داشته باشند و از نظر سیاسی به سطح کافی از معرفت رسیده باشند، نخبگان و خواص بد جامعه نمیتوانند روی افکار عمومی تأثیر بگذارند؛ ولی در ماجرای فاطمیه هم اتفاقهایی از جانب خواص بد افتاد که در واقع عضو جبهۀ باطل میشوند. هم آن خواص بد، اغواگری کردند و هم نقصهایی در خودِ جامعه وجود داشت. من ابتدا نقصهایی را که در رشد سیاسی مردم وجود داشت از کلام حضرت زهرا(س) نقل کنم که در دو جلسۀ قبل فرصت نکردیم به آن بپردازیم.
یکی از شاخصههای رشدنایافتگیِ سیاسی این است که «مردم حرف باطل را زودتر بپذیرند»
یکی از نقائص مردم مدینه و جامعهای که موجب غربت حضرت زهرا(س) شد نکتهای است که حضرت زهرا(س) دربارۀ آن میفرماید: «مَعاشِرَ الْمُسْلِمینَ الْمُسْرِعَةِ اِلى قیلِ الْباطِلِ» (طبرسی/احتجاج/ج1/ص106)؛ ای مردمی که حرف باطل را زودتر میپذیرید. این یکی از شاخصههای رشدنایافتگی از نظر سیاسی است. چرا شما وقتی حرف غلط میشنوید زودتر میپذیرید؟ اما وقتی حرف درست میشنوید تأمل میکنید، تأنّی میکنید تا زمانش میگذرد، حرف درست را به سرعت نمیپذیرید.
الآن این مشکل در جامعۀ بشری به وضوح دیده میشود. چرا در جوامع بشری رسانهها ابزاری در دست قدرتها هستند؟ مهمترین عاملی که قدرتهای سلطهگر را مسلط کرده و اصلاً در هر جامعهای مهمترین عاملی که افراد بد و ضعیف را حاکم میکند، قدرت و ابزار رسانهای آنهاست. قدیمها از چوپان دروغگو در کتابها مینوشتند، الآن باید از رسانۀ دروغگو، از خبرنگار دروغگو، از روزنامۀ دروغگو حرف بزنند. انگار داستان آن چوپان را به زور شکل داده بودند ولی امروزه در جهان رسم این است؛ چون خبرنگارها و رسانهها و باندهای مخوف سیاسی که عملیات روانی انجام میدهند و افکار عمومی را منحرف میکنند تحت سلطۀ قدرتها هستند. ولی بههرحال افکار عمومی نباید منحرف بشود.
سخن حضرت زهرا(س) خیلی هوشمندانه است؛ نمیفرماید «ای خواص و نخبگان بد جامعه! چرا مردم را منحرف میکنید؟» بلکه میفرماید «ای مردم! شما چرا حرفهای آنها را میپذیرید؟» در زمان امامزمان ارواحنا له الفدا سانسور ایجاد نمیشود، چون مردم از جهت بلوغ سیاسی به مرحلهای میرسند که دیگر حرف غلط را نمیپذیرند. ما باید به این نقطه برسیم. در حکومت امامزمان (عج) اینطور نیست که خبرنگاران دروغگو را حذف کنند، و اصلاً نیازی به این کار نیست چون خودِ مردم میفهمند و تشخیص میدهند که این سخن باطل است. پس رشدنایافتگی سیاسی مردم در هر زمانی، یک مسئلۀ بسیار جدی است، در مدینه هم همینطور بود. حضرت زهرا(س) به این خصلت مردم تصریح میکنند.
ممکن است ما این خصلت را در تربیت فرزندان و بچههایمان ببینیم، مثلاً در مدرسه یا در یک محیط آزاد یک حرف غلطی متناسب با علاقههایشان زده بشود که بچهها زودتر میپذیرند؛ خیلی سخت است او را متقاعد کنی که این حرف غلط است، چون با علاقهها و آرزوهای او همسو است. هر کسی با مردم حرفی در جهت علاقهها و برخی از آرزوهای پنهان و پیدای آنها بزند، ممکن است مردم میزان صحتِ آن حرف را نسنجند و زودتر قبول بکنند درحالیکه این حرف مصداق «قیل باطل» است. حضرت زهرا(س) خیلی هوشمندانه فرمود: «الْمُسْرِعَةِ اِلى قیلِ الْباطِلِ» مردم مدینه را محاکمه کرد که شما چرا سریع میروید سراغ حرف باطل؟
خواص بد حرفهایی میزدند که مردم را از انقلابیبودن امیرالمؤمنین(ع) بترسانند
البته اینجا باید نقش خواص را دید؛ «قیل باطل» چه بود؟ حرفهایی میزدند که مردم را از انقلابیبودن امیرالمؤمنین(ع) بترساندند. مثلاً میگفتند که او زاهدانه زندگی میکند و میخواهد همۀتان را با نان خشک اداره بکند! یعنی یک جنگ روانی راه انداختند که مردم از حضرت علی(ع) بترسند؛ بعد حضرت زهرا(س) در یکی از سخنانش میفرماید که از زهد علی(ع) نترسید، خودش زاهدانه زندگی میکند اما با شما مدارا میکند...
ببینید فضا را چقدر مسموم کرده بودند که مردم را از امیرالمؤمنین(ع) به عنوان یک چهرۀ انقلابی و زاهد بترسانند، بهحدی که حضرت زهرا(س) باید بیاید توضیح بدهد که اگر میبینید امیرالمؤمنین علی(ع) زاهدانه زندگی میکند این در زندگیِ خودش است و به خودش سخت میگیرد ولی شما را با آرامش به مقصد میرساند. بعد تشبیه میکنند به عنان شتری که میخواهند او را سمت آبشخور ببرند، اگر محکم دهانۀ شتر را بکشند صورتش زخم میشود. حضرت میفرمایند او جامعه را طوری میبرد که صورتش زخم نشود. یعنی به شما بد نمیگذرد، از علی بن ابیطالب(ع) نترسید. واقعاً قیل باطل وجود داشت؛ ولی مردم هم یک تمایلی به قیل باطل داشتند. این یک مسئلۀ بسیار مهم است.
یکی از خصلتهای جامعۀ رشدنایافته از نظر سیاسی، «چشمپوشی از کار بدی است که به جامعه ضرر میزند»
حضرت زهرا(س) برای بیان ویژگی دیگر رشدنایافتگی سیاسی مردم میفرماید: «الْمُغْضِیَةِ عَلَى الْفِعْلِ الْقَبیحِ الْخاسِرِ» (احتجاج/ ج1/ ص106)؛ ای مردمی که نسبت به کار قبیح و بدی که به جامعه ضرر میزند، راحت چشمپوشی میکنید و از کنار آن میگذرید. چرا آنها را ندیده میگیرید؟ این خیلی نکتۀ برجستهای است. چرا عیبی که در فرد ناصالح وجود دارد، ندیده میگیرید و فرد اصلح را ترجیح نمیدهید؟ جامعهای که از نظر سیاسی رشدیافته باشد هیچوقت فرد صالحتر را کنار نمیزند، ولی مردم مدینه این ویژگیِ بد را داشتند که نسبت به «فعل قبیح خاسر» چشمپوشی کردند، حضرت زهرا(س) هم صریحاً به آنها این مطلب را بیان میفرماید.
در یک جامعۀ رشدنایافته، مردم این را ضروری نمیدانند که «در عرصۀ سیاست باید صلاحیت بالایی وجود داشته باشد.» واقعاً خیلی دردناک است که مردم مدینه برای جایگاه سیاسی، صلاحیتی در حدّ امیرالمؤمنین علی(ع) قائل نبودند. آنها میدانستند صلاحیتهای امیرالمؤمنین(ع) غیرقابل مقایسه است و دیگران با او قابل مقایسه نیستند، اما مثلاً میگفتند «ما که نمیخواهیم پشتسر آنها نماز بخوانیم، ما میخواهیم جامعه را مدیریت کنند.» آنوقت آنهایی که دستاندرکار شدند، کمکم کار را رساندند به جایی که کسانی مثل یزید بن معاویه صاحب پست و مقام شدند.
«الْمُغْضِیَةِ عَلَى الْفِعْلِ الْقَبیحِ الْخاسِرِ» یکی از خصلتهای جامعۀ رشدنایافته است. شما میبینید رفتارهای فلانی بد است، به جامعه ضرر میزند و به منافع شما لطمه زده است، اما چشمپوشی میکنید. البته در مسائل شخصی، چشمپوشی کردن خیلی خوب است؛ شما اگر گناه کسی را دیدی، باید بپوشانی، حتی باید آن را توجیه کنی و عذرش را بپذیری. در مسائل شخصی و رابطۀ شخصی با مؤمنین باید عیبپوشی کرد، ولی مصالح جامعه قابل چشمپوشی نیست.
آیت الله بهجت(ره) افشاگری علیه سیاسیونی که در یک کنفرانس ضدّ انقلابی حضور پیدا کردند، تایید کرد
یک زمانی، کنفرانسی در برلین برگزار شد که آنجا خیلی به نظام توهین شد، اما بعضی از سیاسیونی که در آن کنفرانس شرکت کرده بودند، بلند نشدند از آن کنفرانس بیرون بیایند. صداوسیما بخشهایی از آن را پخش کرد. خیلیها اعتراض کردند که چرا شما این را پخش کردید؟ چرا یک عیب پنهانی را آشکار کردید؟
جوانها از حضرت آیت الله العظمی بهجت(ره) پرسیدند آیا صداوسیما کار درستی کرد که بدیِ کسانی را که مثلاً سیاسی بودند ولی در یک کنفرانس ضدّ انقلابی و ضدّ ایرانی حضور پیدا کردند، افشاگری کرد؟ آیت الله العظمی بهجت(ره) فرمودند که صداوسیما خوب کاری کرد و باید از این کارها بکند. این سخنان حضرت آیت الله العظمی بهجت در خبرگزاریها هست، با کمی جستجو در فضای مجازی راحت میتوانید پیدا بکنید. البته این سخن آیتالله بهجت(ره) از نظر خیلیها عجیب بود. درحالیکه وقتی یک عیبی، به جامعه ضرر میزند، دیگر مثل یک عیب شخصی نیست که از آن چشمپوشی کنیم. امیرالمؤمنین علی(ع) عیب اشخاص را در حدّ اعلی پنهان میکردند و چشم میبستند، اما نه در عرصۀ سیاسی.
گاهی خواص جامعه، مردم را با مقداری پول، فریب میدهند تا اشتباهات خود را بپوشانند
چه عیبی از جانب خواص اتفاق افتاده بود که مردم چشمپوشی کردند و نتوانستند آن عیب را مچگیری کنند؟ یک عیب ویژه اتفاق افتاده بود که شاید اشارۀ حضرت در این کلام (الْمُغْضِیَةِ عَلَى الْفِعْلِ الْقَبیحِ الْخاسِرِ) به همان باشد؛ یعنی غصب فدک از فاطمۀ زهرا(س). مردم میدانستند که فدک حقّ فاطمه است، این هدیۀ خدا به حضرت زهرا(س) است، از پیامبر شنیده بودند، سالها بود که فدک در اختیار حضرت زهرا(س) بود. گفتند ما فدک را بین مردم تقسیم میکنیم. یک پولی پخش شد. مردمی که این پول بینشان پخش شده بود، یک ذره منافع موقت خودشان را دیدند و ساکت شدند. وقتی حضرت زهرا(س) برای فدک از مردم کمک خواست حتی یک نفر هم بلند نشد حضرت را کمک کند. حضرت زهرا(س) میفرماید این فعل قبیح خاسر است، این آغاز بیعدالتیهای گسترده است، چرا چشمپوشی میکنید؟! ولی آنها پول پخش کرده بودند، به تعبیری وعدۀ آب و نان را نقد کرده بودند. این اتفاق در یک جامعه خیلی شوم است که خواص، مردم را با مقداری پول فریب بدهند، سرگرم و ساکت کنند و بسیاری از اشتباهات خودشان را بپوشانند، آنوقت حق به حاشیه برود و دیگر دیده نشود.
همین الآن در جوامع دموکراتیک، مردم همیشه به کارتلها و تراستها و نمایندگان آنها و سرمایهداران خونآشام رأی میدهند؛ کسانی که جنگ راه میاندازند تا کارخانههایشان راه بیفتد؛ برای فروش محصولات صنعتی و... چه جنایتها که نمیکنند. مردم کم و بیش اینها را میدانند. یک عدهای به واسطۀ آن فضای فرهنگی خاصی که ایجاد شده، خودشان را به غفلت میزنند؛ اما آنهایی که میدانند چرا دم بر نمیآورند؟ هر کدام از آنها را به منافع فردی سرگرم کردهاند و به این طریق، آنها را ساکتشان کردهاند.
حضرت زهرا(س) به مسجدالنبی آمد و آنجا ثابت کرد که فدک از پیامبر به ایشان ارث رسیده است. آن فرد گفت: من حرفی ندارم ولی کار دست این مردم است... یعنی به گردن مردم انداخت. اما از بین مردم، هیچکسی حرف نزد و از فاطمه(س) دفاع نکرد! این غربت و مظلومیت تقصیر رشدنایافتگی مردم است یا تقصیر اغواگری خواص؟ اینها به هم میآمدند. اینها لایق علی بن ابیطالب(ع) نبودند.
دو علت برای کینهورزیِ افراد نسبت به علی(ع) در کلام فاطمه(س)
امیرالمؤمنین علی(ع) که در این فضایی که موقعیت را از دست داده بود خیلی صادقانه عمل میکرد. خیلی برای من عجیب است که به این نقاط تاریخی کمتر پرداخته میشود. امیرالمؤمنین علی(ع) در دوران همراهیاش با پیامبر اکرم(ص) یک قدم برای اینکه آیندهای برای خودش بین مردم نگه دارد برنداشت؛ یک ذره محبوبیت برای بعد از پیغمبر(ص) برای خودش جمع نکرد؛ بلکه آنطوری درست بود رفتار کرد و طبیعتاً خیلیها از او ناراحت بودند. برای پیغمبر(ص) اینقدر فداکارانه عمل میکرد که آنهایی که این اندازه فداکار نبودند از دست او ناراحت میشدند و میگفتند چرا تو اینقدر فداکارانه عمل میکنی؟
حضرت زهرا(س) در سخنانشان یک جملۀ عجیبی دارند؛ میفرمایند «مَا الَّذِی نَقِمُوا مِنْ اَبِی الْحَسَنِ؟ نَقَمُوا وَ اللَّهِ مِنْهُ نَکِیرَ سَیْفِه وَ قِلَّةَ مُبالاتِهِ بِحَتْفِهِ» (احتجاج/ج1/ص108) چرا اینها از ابالحسن کینه به دل دارند؟ دو علت را ذکر میفرماید. علت اول تیزی شمشیر امیرالمؤمنین علی(ع) در جنگهاست که بعضی از فامیلهایشان به دست امیرالمؤمنین به قتل رسیده بود. مگر بقیه در جنگها شمشیر نمیزدند؟ بقیه طوری شمشیر نمیزدند که آیندهای برای خودشان باقی نگذارند. اما امیرالمؤمنین علی(ع) این مسائل را در نظر نمیگرفتند.
علت دوم نفرت و کینه از امیرالمؤمنین(ع) که موجب غربت و تنهایی علی(ع) شد این است علی(ع) فوقالعاده ازخودگذشته بود، او برای اسلام و رسول خدا(ص) از جان خودش گذشته بود. اما چرا ازخودگذشتگی علی بن ابیطالب(ع) باید موجب کینهتوزی دیگران بشود؟ مثلاً در یک کلاس درس، اگر معلم بگوید «بچهها آماده هستید امروز امتحان بگیرم؟» خیلیها بگویند نه، ولی یک نفر شاگرد زرنگ کلاس بلند شود بگوید که برای امتحان آمادهام. معلم هم بگوید: «آفرین، من امتحان میگیرم.» آنوقت شاگردهای تنبل به آن شاگرد زرنگ بد و بیراه میگویند. میگویند اگر تو این حرف را نگفته بودی ما الآن راحت بودیم.
امیرالمؤمنین(ع) شاگرد زرنگ کلاس پیغمبر بود؛ وقتی برای انجام هر کاری، آمادگی اعلام میکرد، دیگران درمانده میشدند. در یک چنین جامعهای افراد پیشتاز غریب میمانند. یکی از امتیازات جامعۀ ما این است که برای کسی مثل سردار سلیمانی قبل از شهادتش عکسهایش را به در و دیوار میزنند و به عنوان یک شهید زنده او را ستایش میکنند و بعد از شهادت، حدوداً سی میلیون نفر از مردم به تشییعاش میآیند. این علامت سعادت جامعۀ ماست که نیروی پیشتاز را تنها نمیگذارند. اما در مدینۀ زمان فاطمه(س) نیروی پیشتاز غریب بود و کسانی را سرکار میآوردند که عافیتطلب باشند؛ میگفتند اینها مثل خودمان عافیتطلب هستند ما هم میتوانیم با آنها کنار بیاییم، با هم از جنس همدیگر هستیم.
خواصّ جبهۀ باطل از رشدنایافتگی سیاسی مردم سوءاستفاده کردند و با عملیات روانی علیه علی(ع) ایشان را در حاشیه قرار دادند
ما در بخش قبلی گفتیم در این بستر و فضا، رشدنایافتگی سیاسی مردم سهم جدی دارد، خواصّ جبهۀ باطل هم از آن سوءاستفاده کردند اغواگری نمودند و تعامل دوسویه بین خواصّ جبهۀ باطل و مردم منجر به این غربت شد. در چنین شرایطی، خواصّ جبهۀ حق، مثل امیرالمؤمنین علی(ع) چهکار میتوانند بکنند؟! با عملیات روانی علیه امیرالمؤمنین علی(ع) ایشان را در حاشیه قرار داده بودند.
یادی کنم از حضرت علامۀ مصباح -رضوان خدا بر او باد- که یک زمانی رسانهها میگفتند «ایشان تئوریزهکنندۀ خشونت است.» ایشان شاگرد مکتب امیرالمؤمنین علی(ع) است و از این جهت یک تشابهی در اتهامها وجود دارد، امیرالمؤمنین علی(ع) را هم مدام به عنوان فردی خشن معرفی میکردند؛ به حدی که رسول خدا(ص) فرمود: «لَا تَشْکُوا عَلِیّاً فَوَ اللَّهِ إِنَّهُ لَخَشِنٌ فِی ذَاتِ اللَّه» (مناقب آلابیطالب/ ج2/ص110) از علی شکایت نکنید او در راه خدا سختگیر است. تخریب چهرۀ امیرالمؤمنین علی(ع) از قبل صورت گرفته بود. دیگر امیرالمؤمنین علی(ع) نمیتوانستند زیاد نقشآفرینی کنند. چرا؟ چون عملیات روانی سنگین روی مردم تأثیر گذاشته بود، مردم هم «الْمُسْرِعَةِ اِلى قیلِ الْباطِلِ» هستند، حرف باطل را زودتر میپذیرند.
پس خواص در انحراف مردم نقش دارند، من الآن یک سؤال دیگری را پاسخ دادم و آن سؤال این بود که خواصّ جبهۀ حق چه کردند؟ خواصّ جبهۀ حق غریب بودند. چون به اندازۀ کافی عملیات روانی علیه خواصّ جبهۀ حق انجام داده بودند. جزو آخرین عملیات روانیشان این بود که درِ خانۀ علی بن ابیطالب(ع) را آتش بزنند. با وجود امیرالمؤمنین علی(ع) و کنارهگیری او از آن جمع، آنها هیچوقت نمیتوانستند خودشان را حق بنمایانند و یک دفعهای با آمدن حضرت زهرا(س) به میدان نقشۀ آنها بههم ریخت.
حضرت زهرا(س) برای اینکه جبهۀ باطل را رسوا کند با مطالبۀ فدک، از آبروی خودش گذشت
مجری: نقش حضرت زهرا(س) برای روشنگری در فضای مدینه چه بود؟
در این موقعیت حضرت زهرا(س) تنها کسی بود که میتوانست با مردم حرف بزند. آن حضرت در این چندماه کوتاه، با آن شرایط بسیار دشوار، چند عملیات مهم انجام دادند. یک عملیاتشان دفاع از فدک بود. واللهِ دفاع از فدک ماجرای خیلی هولناک و سهمگینی است. یک کسی که نهایت زهد را در زندگی دارد، آمد بین جامعه و گفت «فدک و باغ من را بدهید» طوری این حرف را محکم گفت و آبروی خودش را برای فدک گذاشت که فاطمه(س) را متّهم به دنیاطلبی و متّهم به غارت بیتالمال کردند. اینها خیلی حرفهای سنگینی بود، حضرت زهرا(س) باید میگذشت؛ اما برای اینکه جبهۀ باطل را رسوا کند اینچنین از آبروی خودش گذشت.
اگر نخبگان جامعۀ ما نه این مقدار، بلکه فقط یک کمی آبروی خودشان را برای جبهۀ حق بگذارند، همۀ اوضاع مملکت درست میشود. بسیاری از نخبگان جبهۀ حق از آبروی خودشان نمیگذرند، از رسانهها میترسند. میگویند اگر ما فلان حرف را بزنیم خرابمان میکنند. چه اشکال دارد ما خراب بشویم؟ صدیقۀ کبری(س) هیچ چیزی برای خودش باقی نگذاشت. دفاع از حق هزینه دارد. این هزینهها خیلی لازم است و ما در جبهۀ حق، این ضعف را میبینیم. مثلاً میرویم پیش بعضی از افرادی که سخنشان معتبر است؛ میگوییم چرا علیه فلان موضع سیاسیون، موضعگیری نمیکنید؟ میگوید فضا یکجوری نیست که بشود موضعگیری کرد! یعنی ما ضایع میشویم؟ حضرت اباعبدالله الحسین(ع) هم به هفتصد نفر از صحابه و تابعین که در صحرای مِنا جمع شده بودند فرمود چرا از آبرویتان برای حق نمیگذرید؟ (أَلَیْسَ کُلُّ ذَلِکَ إِنَّمَا نِلْتُمُوهُ بِمَا یُرْجَى عِنْدَکُمْ مِنَ الْقِیَامِ بِحَقِّ اللَّهِ ... وَ لَا فِی مَنْزِلَتِکُمْ تَعْمَلُونَ؛ تحف العقول/237) چون آنها از آبرویشان برای حق نگذشتند سر اباعبدالله الحسین(ع) بر نیزهها رفت.
حضرت زهرا(س) چهل روز رفتند درِ خانۀ نخبگان جامعه را زدند که «بیایید برای حق قیام کنید»
اقدام بعدی حضرت زهرا(س) این بود که چهل روز یا چهل شب، رفتند درِ خانۀ نخبگان جامعه را زدند و با آنها صحبت کردند، که بیایید برای حق قیام کنید. آیا ما مذهبیها -چهل روز که چه عرض بکنم- درِ خانۀ چهل تا همسایه و فامیل را میزنیم دربارۀ حق صحبت بکنیم؟ حقی که میفهمیم. یا همه را به رسانهها میسپاریم؟ یا وقتی دیدیم که جوّ سنگین است دیگر جلو نمیرویم؟ حضرت زهرا(س) این کار را کردند درحالیکه میدانستند هیچکدام از اینها حرفشان را نمیپذیرند.
عزیزانی که نوحه و روضه میخوانند و برای شهادت حضرت زهرا میخوانند: «مادر نرو ... مادر نرو ...»، این روضهها و زبانِ حالها را برای امام حسن مجتبی، اباعبدالله الحسین و زینب کبری بخوانند که «مادر میشود دیگر نرویم درِ خانۀ مردم را بزنیم؟ مادر دیدید که جواب ندادند؟ مادر میشود فردا دیگر نرویم؟ مادر میشود امشب استراحت کنید و نروید؟» من نشنیدم این زبانِ حال خوانده بشود. ما این را برای شب وداع حضرت زهرا(س) میگوییم، قبل از آن هم «مادر نرو...» دارد. مثلاً اینکه «مادر شما سی روز رفتید جواب نشنیدید، دیگر نروید!» اما فاطمه(س) دست برنداشت. این سختکوشی خیلی عجیب است.
بعضی از نیروهای مذهبی و نیروهای فاطمی ما اینقدر به خودشان زحمت نمیدهند که در فضای اینترنت فعال بشوند، چند نفر را لایک کنند، چند نفر را فالو کنند، چند تا کامنت بگذارند با چند تا کامنت غلط مبارزه کنند. میلیونها نفر طرفدار محکم و اصیل جبهۀ حق هستند ولی اقدام نمیکنند؛ اهل اقدام نیستند. حضرت زهرا(س) اهل اقدام بود. این عملیات هم نتیجه نداد، ولی حضرت زهرا(ع) دست به عملیات دیگری زدند.
فاطمه(س) هر هفته سر مزار حمزۀ سیدالشهدا گریه میکردند/ بیتالاحزان یک عملیات روانی علیه جبهۀ باطل بود
عملیات دیگر حضرت زهرا(ع) گریهکردن و عزاداری برای شهدا بود. حضرت زهرا(ع) هر هفته به مزار شهدا میرفتند و عطر وجود ایشان فضای آنجا را میگرفت، بر سر قبر حمزۀ سیدالشهدا چقدر گریه میکردند! آیا این عملیاتشان یک مبارزه نبود؟ حضرت علی(ع) برای ایشان در آنجا یک بیتالاحزان ساختند اما آمدند بیتالاحزان را خراب کردند. این بیتالاحزان عملیات روانی بود که داشتند علیه جبهۀ باطل انجام میدادند. باور کنید ما، موکبدارها و هیئتدارها هنر نکردهایم، ما هروقت هیئت میزنیم همه تشویق میکنند؛ هیچکس موکب عزاداری ما را آتش نمیزند. ولی موکب حضرت زهرا(ع) را خراب کردند. حضرت در یک چنین شرایطی موکب زدند و عزاداری کردند
اینها کارها و اقداماتی است که حضرت زهرا(ع) انجام دادند، ما میتوانیم در موقعیتهای خودمان این کارها را بکنیم. ما الآن در غربت نیستیم! گاهی همین کارها را هم کم انجام میدهیم. من از برخی هیئتهایی که به دلیل کرونا تعطیل کردند، گله میکنم که چرا سیاهیها را به در و دیوار خیابانها نزدید؟ در بعضی از شهرها چون نمیتوانند برای روضۀ حضرت زهرا(ع) تجمع کنند و روضه بگیرند هزینهها را صرف سیاهپوش کردن شهر کردهاند و اصلاً چهرۀ شهر دگرگون شده است. آدم این اتفاق را کاملاً ملموس حس میکند، حضرت زهرا(ع) این کار را کرد. این بیتالاحزان، موکب و تکیهای بود که حضرت زهرا(ع) آن هم در آن شرایط در دفاع از جبهۀ حق زدند. اقدام دیگری که حضرت زهرا(ع) برای روشنگری کردند سخنرانی عمومی در مسجد بود. آن سخنرانی عمومیشان غوغا بود و حتماً دوستان جوان به خطبۀ حضرت مراجعه کنند. ببینید در این چندماه آخر، خدا چقدر برکت به این بانوی بزرگوار داد و ایشان چه اقدامات مهمی انجام دادند.
وقتی حرفهای سیاسی فاطمه(س) را نشنیدند، او جانش را هزینه کرد
عملیات دیگر حضرت زهرا(س) این بود که بین در و دیوار فریاد زدند، فریادی که نوشتهاند همۀ مردم مدینه آن را شنیدند؛ در بعضی روایات آمده است که حضرت قبل از اینکه کسی وارد خانه بشود، آمدند بین کوچه ایستادند و فریادی زدند که کلّ مردم مدینه شنیدند. یعنی اگر حرفهای سیاسی من را نشنیدید، لااقل حرف شخصی من را بشنوید! مسئله را شخصی کردند، یک دختر دارد به پیامبر پناه میبرد. حضرت اینطوری جانشان را هزینه کردند. وجود خودشان را وسط گذاشتند. آیا اگر یک خانمی، دختر پیغمبر هم نبود، ساکن کوچۀ بنی هاشم هم نبود، وقتی فریاد میزد آن مردمی که در همسایگیشان بودند و این فریاد را میشنیدند برنمیگشتند بگویند «خانم چه شده؟ چه اشکالی پیش آمده؟» اما در مدینه هیچکس جوابی نداد.
این هم انجام گرفت، حضرت زهرا(س) به این هم بسنده نکردند. حضرت فاطمه(س) به مسجدالنبی آمدند، درحالیکه شمشیر بالای سر امیرالمؤمنین علی(ع) بود تا به زور بیعت بکنند ولی ایشان نباید در آن مقطع بیعت میکرد، امیرالمؤمنین علی(ع) را نجات دادند و به خانه برگرداندند. اینهاست که به حضرت زهرا(س) عظمت میدهد و الّا خانهداری و نماز خواندن حضرت هرچند خیلی عظمت دارد ولی برای دختر پیغمبر(ص) این کارها خیلی طبیعی است. اما این اقدامات فاطمه(س) برای بیدارکردن جامعه، عجائبی است که وقتی آدم میبیند حیرت میکند.
آخرین مبارزۀ فاطمۀ زهرا(س) این بود: «علی جان! من را مخفیانه به خاک بسپار»
علاوه بر انجام همۀ این کارها، بانوی دو عالم در لحظات آخر زندگی و هنگام جان دادن در اوج غربت و مظلومیت، فرمود: علی جان! من را مخفیانه به خاک بسپار؛ آنجا هم با پنهان کردن مزارشان و با اینکه اجازه ندادند کسی بر بدنشان نماز بخواند مبارزه کردند؛ باز صدای خودشان را همهجا منتشر کردند. آیا دیگر کسی غافل مانده است که متوجه نشده باشد ماجرا چیست؟
من واقعاً از مردم و زبانحالگویان تقاضا میکنم به این بپردازند که وقتی امیرالمؤمنین در قبرستان بقیع چهل تا شِبه قبر درست میکرد چه حالی داشت؟ چه حالی داشت وقتی دانه دانه این شِبه قبرها را برای پنهانکردن فاطمه درست میکرد؟ چرا در اینباره شعری سروده نشده است؟ چند ساعت طول میکشد که آدم این تعداد شِبه قبر را درست بکند؟
وقتی دیدند که خیلی اوضاع بههم ریخته است، تصمیم گرفتند آخرین عملیات حضرت زهرا(س) را خنثی کنند تا قبلیها را هم بعداً یکطوری توجیه کنند. لذا خواستند قبرها را باز کنند اما دیدند حضرت علی(ع) عمامۀ زرد به سر بستند و با شمشیر آخته بیرون آمدند؛ فرمودند اگر نیش کلنگی به قبرستان بقیع بزنید زمین را با خونتان سیراب خواهم کرد و با این کار اجازه ندادند کسی آخرین مبارزۀ فاطمۀ زهرا(س) را بیاثر کند.
(الف3/ن2)
بیشتر حربه های جهبه باطل علیه حق بسیار ساده لوحانه و پوشالی است و مردم بی بصیرت هم ان را میپذیرند.
در تاریخ هم موارد زیادی از این گونه دشمنی ها یافت میشود.