۹۹/۱۲/۲۳ چاپ ایمیل و پی دی اف
گردهمایی اعضای اتحادیۀ انجمن‌های مستقل دانشجویی

برای رفع مشکلات جامعه به «تحول» و «تکامل الگوی حکمرانی» نیاز داریم/ معنای حکومت ولایی، صرفاً حکمرانیِ ولیّ جامعه نیست؛ بلکه مشارکت حقیقی مردم در ادارۀ جامعه است / باید یک «حلقۀ میانی» بین مردم و حکومت شکل بگیرد، برای سازماندهی و تقویت مردم/ ما مدیر می‌خواهیم، نه مناظره‌چی! / مملکتی که رأی مردمش تنها بر اساس مناظرۀ مخرب نامزدهای ریاست‌جمهوری باشد، بدبخت می‌شود / ملاک انتخاب مردم باید برنامه و توان مدیریتی افراد باشد نه توان مناظره و عملیات روانی آنها

شناسنامه:

  • زمان: 99/12/01
  • مکان: مشهد - حسینیه سادات رضوی
  • موضوع: در گردهمایی اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل
  • صوت:
علیرضا پناهیان در گردهمایی اعضای اتحادیۀ انجمن‌های مستقل دانشجویی، ضمن اشاره به اینکه بسیاری از مشکلات امروز کشور ناشی از غرب‌گراییِ کور و متوهّم است، به ارائۀ راه حل اساسی برای رفع مشکلات و پیشرفت جامعه پرداخت. در ادامه فرازهایی از این سخنرانی را می‌خوانید:

لیبرال‌‌دموکراسی، رسوایی و ناکامی خود را نشان داده است

در این جلسه می‌خواهیم به صورت کوتاه دربارۀ دو موضوع خیلی مهم صحبت کنیم؛ یکی موضوع «تحوّل» و دیگری «تغییر و تکامل الگوی حکمرانی». این دو موضوع، برای کشور و ملّت ما بسیار اهمیت دارد و البته برای همۀ ملّت‌هایی که امیدشان به این مردم و سرنوشت این مردم و پیشرفت این مردم است نیز مهم است، چون واقعاً آغاز پیشرفت مستضعفین در مقابل مستکبران عالم خواهد بود.

در ابتدا فقط یک نکته از شرایطِ امروز خودمان بگویم؛ ما در زمانی دربارۀ این دو موضوع صحبت می‌کنیم که هیچ رقیبی در جهان نداریم. از این جهت که لیبرال‌‌دموکراسی-که امروزه تفکّرش بر بخش‌های عمده‌ای از جهان حاکمیت دارد- رسوایی و ناکامی خودش را نشان داده و دیگر رقیب تفکّر ناب دینی ما نیست؛ ولی متأسفانه هنوز بعضی‌ها دوست دارند این لیبرال‌‌دموکراسی ناکارآمد و فرسوده را در کشور ما زنده کنند و البته دانشگاهیان و حوزویان بیشتر مسئولیت دارند که آنها را از خواب خرگوشی بیدار کنند و جامعه را از دست آنها نجات بدهند.

این دو موضوع در فضایی مطرح می‌شود که یک خلأ گفتمانی در جهان وجود دارد و اگر کسانی ادّعاهایی داشتند امروزه دیگر ادّعاهای‌شان به بطلان رسیده است، نظیر حرف فوکویاما که اخیراً گفته است اگر من می‌گفتم آخرِ جهان، لیبرال‌‌دموکراسی است حالا فهمیدم که این‌طور نیست. این حرف، حرفِ ساده‌ای نیست. به‌هرحال لیبرال‌‌دموکراسی دریچه‌هایی را به جهان و پدیده‌های مختلف باز کرد، امروزه با اینکه در کشور ما کسی جرأت نمی‌کند بگوید کشور و جامعۀ آمریکا الگوی ماست-با آن‌همه جنایت و افتضاحاتی که در داخل و خارج دارد- ولی پنجره‌هایی که لیبرال‌‌دموکراسی برای تحلیل همۀ پدیده‌ها باز کرده هنوز باز است و از طریق همان پنجره به همۀ پدیده‌ها نگاه می‌کنند. درس‌های جامعه‌شناسی، تحلیل‌های سیاسی، اصطلاحاتی که به‌کار برده می‌شود، ارزیابی‌ها از اوضاع و خیلی موضوعات دیگر، همه از آن منظر است.

مثلاً کسی که می‌گوید ولایت ‌فقیه ناکارآمدی خودش را اثبات کرده، بر چه مبنایی می‌گوید؟ یعنی از چه زاویه‌ای نگاه کرده و این ارزیابی را انجام داده که به اینجا رسیده است؟ منطق فکریش چیست، با چه مکتبی کارآمدی ولایت فقیه را ارزیابی می‌کند؟ وقتی بررسی می‌کنیم می‌بینیم بر اساس همان لیبرال‌‌دموکراسی‌ که خودش هم حاضر نیست از آن دفاع کند این حرف را زده و با همان عینک به مسائل جهان نگاه می‌کند. لذا خیلی کار می‌برد شما بتوانید این غربزدگی کور را از ذهن بعضی‌ها خارج بکنید و از زبان بعضی‌ها بیندازید.

اگر می‌خواهیم نجات پیدا کنیم باید پیشرفت کنیم

فعلاً مسئلۀ اصلی‌ ما مواجهۀ با این غربزدگی کور نیست، مسئلۀ اصلی‌مان این است که مشکلات خودمان را حل کنیم و پیشرفتی را که جامعۀ‌مان تا حالا داشته، درک کنیم و به پیش ببریم. بیانیۀ گام دوم تلاشی است در این جهت که ابتدائاً پیشرفت جامعه درک بشود، چون تا وقتی انسان این پیشرفتی را که به‌دست آمده درک نکند نمی‌تواند آیندۀ خوبی را بر اساس اصولی که این پیشرفت را به دست آورده ترسیم بکند.

پیشرفت برای ما یک ضرورت است؛ اگر ما پیشرفت نکنیم نجات هم پیدا نمی‌کنیم. گاهی ممکن است انسان برای رفع گرسنگی‌اش نان داشته باشد، ولی دنبال چلوکباب باشد چون می‌خواهد غذای سادۀ خودش را بهتر کند. اما پیشرفت در جامعۀ ما این‌طوری نیست؛ ما یا هلاک می‌شویم، یا پیشرفت می‌کنیم. لذا هم کلمۀ نجات برای جامعۀ ما کلمۀ درستی است هم کلمۀ پیشرفت. اگر ما پیشرفت پیدا نکنیم نجات پیدا نمی‌کنیم. اگر می‌خواهیم نجات پیدا کنیم باید پیشرفت کنیم. حالا اینکه چه‌طوری شرایط ما به اینجا رسیده، تحلیلش مفصّل است.

برای پیشرفت، به دو مفهوم کلیدی نیاز داریم: «تحوّل» و «تکامل الگوی حکمرانی»

ما برای پیشرفت به دو مفهوم کلیدی نیاز داریم: یکی تحوّل، یکی هم تغییر و تکامل الگوی حکمرانی. تحوّل برای چه؟ خُرده‌خُرده درست‌کردن اوضاع، جواب نمی‌دهد. ما استعداد تحوّل داریم، رهبر تحوّلی داریم، زمینه‌های تحوّل در جامعۀ ما موجود است، اگر تحوّل پیدا نکنیم و اوضاع را متحوّل نکنیم یعنی بی‌عرضگی کرده‌ایم و آن همّت بلند را نداشته‌ایم و انگار داریم به نابودی تن می‌دهیم؛ معلوم می‌شود نفوذ در ما شدّت پیدا کرده است. باید تحوّل پیدا کنیم. این نکته را که باید تحوّلی به مسائل نگاه بکنیم رهبری عزیز در چهارده خرداد امسال بیان فرمودند. (انتظار من از خودم و از جوانهایمان و از ملّتمان و از نخبگانمان این است که در فکر ایجاد تحوّل در بخشهای مختلفی که نیاز هست باشیم؛ 14/03/99)

شما یک رهبر اصلاح‌طلب ندارید، یک رهبر تحوّل‌خواه دارید. اصلاح با تحوّل خیلی فرق دارد. اصلاح در واقع دنبال تغییرات حداقلی یا ضروری است ولی تحوّل بنیادی‌تر است و می‌تواند گام‌های اساسی‌تری را بردارد، همه‌جانبه‌تر و عمیق‌تر خواهد بود. تحوّل دنبال تغییری همه‌جانبه و عمیق است.

اصلاح‌طلبی، چیزی جز غرب‌گراییِ کور نیست

بیایید شعار تحوّل را درک کنیم و آن را در مقابل مفاهیمی مثل اصلاح‌طلبی بگذاریم. البته در جامعۀ ما اصلاح‌طلبی یک اصطلاح سیاسی است که معنایش چیزی جز غرب‌گرایی کور نیست. چون ما تا حالا هیچ شعار خارج از غرب‌گرایی کور در اصلاح‌طلبان مشاهده نکرده‌ایم، روش‌های عملیاتی‌شان هم در همۀ عرصه‌ها همین‌طور بوده است. در عرصۀ رسانه مثل بی‌بی‌سی عمل‌ کردند، در عرصۀ فرهنگ مثل لیبرال‌ها عمل کردند و در عرصۀ سیاسی به صورت کور دنبال دموکراسی غربی هستند در حالی‌که دموکراسی غربی در غرب هم جواب نداده است.

ما هیچ اندیشۀ تابناک، خلّاقیت و حتی تلاشی برای بومی‌کردن تفکر غربی هم در آنها ندیده‌ایم. گاهی از اوقات همان کارها را در اینجا با همان اصطلاحات و ظرفیت‌ها انجام می‌دهند. مثلاً یک نفر از اینها، برای یک مجموعۀ فرهنگی برنامۀ راهبردی نوشته بود، درحالی‌که آن برنامۀ راهبردی در اصل برای شرکت‌های اقتصادی و تجاری بود.

آن شخص حتی تعابیری که در برنامه‌ریزی یک شرکت تولیدی و اقتصادی و تجاری به‌کار می‌رود، تغییر نداده بود تا معلوم کند در این فضای فرهنگی اگر می‌گوید «رقبا» منظور چیست، یا اگر می‌گوید «سود» منظور چیست؟ گاهی از اوقات ما در اصلاح‌طلب‌ها همین‌قدر خنده‌دار، برگردان فارسی خیلی خام را از تفکر غربی می‌بینیم.

ما برای تحوّل، چیزی کم نداریم

ما به تحوّل نیاز داریم؛ تحوّلی که بتواند جامعۀ ما را تکان بدهد. برای تحوّل باید ببینیم عزم نظام در این جهت هست یا نه. رهبر انقلاب که دارد فریاد می‌زند و سال‌هاست پیگیری می‌کند، از نهضت نرم‌افزاری شروع کرده تا موضوعات مختلف دیگر که همۀ‌شان بوی تحوّل می‌دهند و عزم تحوّل دارند.

آیا برای تحوّل امکانات داریم؟ فوق‌العاده. ما با اقتدار منطقه‌ای‌مان می‌توانیم اقتصاد منطقه‌ای‌مان را متحوّل کنیم؛ کافی است در همین منطقه‌ مثلاً ده‌درصد ترکیه که در دیپلماسی‌اش به اقتصاد می‌پردازد ما هم در دیپلماسی به اقتصاد بپردازیم. کافی است پنج‌درصد بعضی از کشورهایی که رایزن اقتصادی دارند ما هم اهتمام کنیم رایزن اقتصادی بفرستیم و فعال بشویم؛ ما برای تحوّل، امکانات فراوان داریم؛ از دانش، از دانشمندان، از خلّاقیت جوانان و اینکه اینجا علی‌القاعده کسی سر هیچ دانشمندی را زیر آب نمی‌کنند، مگر اینکه از بیرون بیایند با پیشرفته‌ترین تجهیزات، دانشمندان ما را ترور کنند. معلوم می‌شود دانشمند اینجا محترم است؛ دشمنان ما دانشمندان ما را می‌کُشند. شما در خیلی از جوامع می‌بینید که در داخل حکمرانان فاسد دانشمندان‌شان را می‌کشند چون می‌خواهند که دانشمندها در اختیار دیگران باشند.

مردم خسته شدند از این‌همه آثار بدی که تفکّر غربی در جامعه ایجاد کرده/ چه کسی کار را به اینجا رساند؟

ما برای تحوّل، هم امکانات داریم، هم انگیزه در میان مردم‌مان داریم. مردم خسته شده‌اند از این‌همه آثار شومی که تفکّر غربی و غرب‌گرایی کور در جامعه ایجاد کرده است. الآن این گرانی‌ها یکی از نمونه‌ها است. یکی از نمونه‌های غرب‌گرایی کور و متوهّم همین وضع اقتصادی است که کارشناسان اقتصادی به زبان‌های مختلف گفتند که «می‌شد باوجود همۀ تحریم‌ها، وضع ما این نباشد»

چه کسی کار را به اینجا رساند؟ البته ما با حسن‌ظن برخورد می‌کنیم و می‌گوییم غرب‌گرایی کور این وضعیت را ایجاد کرده است و الّا باید بگوییم که این به‌خاطر نفوذی‌ها است. مگر این‌قدر بی‌تدبیری اصلاً امکان دارد؟! وقتی چند دانشجوی جوان رشتۀ اقتصاد اقدامات دولت را نقد می‌کنند و با مسئولین دولتی مناظره می‌کنند می‌بینید که مسئولین هیچ جواب قانع‌کننده‌ای ندارند و نمی‌شود حرف‌های آنها را قبول کرد. ولی حالا ما با حسن‌ظن برخورد می‌کنیم و می‌گوییم اینها نفوذی نیستند و تحت تأثیر نفوذی‌ها نیستند، بلکه اینها دچار غرب‌گرایی کور شدند.

پس ما تحوّل‌خواهی را هم در اصل نظام و رهبریِ نظام، هم در امکانات بیرونی‌مان، هم در انگیزۀ مردم‌ کشورمان داریم می‌بینیم. نیروی انسانی نخبه‌ای که برای تحوّل لازم است هم الی ماشاءالله داریم. خود شما(دانشجویان و جوانان) نمونه‌هایی هستید که می‌توانند این تحوّل را سازماندهی کنند. ممکن است یک کشاورز یا کاسب ساده با اینکه عزمش را دارد و همراهی می‌کند، خودش نتواند رهبری کند و فعال بشود؛ اما شما جوان‌های تحصیل‌کرده می‌توانید و به اندازۀ کافی هم جوان‌هایی داریم که الآن به اوج پختگی رسیده‌اند؛ همان دهۀ شصتی‌هایی که همیشه از آنها صحبت می‌شود و اکثراً تحصیلات عالی دانشگاهی هم دارند و در پیِ آنها هم جوان‌های دیگری هستند که دارند تحصیل می‌کنند. ما برای تحوّل چیزی کم نداریم. پس پای تحوّل بایستیم و از تحوّل کوتاه نیاییم.

تحوّل یعنی از بین بردن زمینۀ فساد و عقب‌ماندگی و ایجاد زمینۀ تحقق پیشرفت

ما می‌خواهیم تحوّل ایجاد کنیم، دیگر نمی‌خواهیم این وضع موجود را تحمّل کنیم. اما وضع مطلوبی که می‌خواهیم به آن برسیم چیست؟ وضع مطلوب این نیست که یک کمی با فاسدها برخورد کنیم. تحوّل این است که زمینۀ تولید فساد را از بین ببریم. اصلاح چیست؟ اصلاح این است که مثلاً چند تا فاسد را بگیری و ببندی و زندان کنی تا بقیه فاسدها دچار ترس بشوند و انگیزۀ فساد کم بشود و کمتر فساد کنند. این اصلاح است. تحوّل چیست؟ تحوّل این است که کاری کنیم اصلاً زمینۀ فساد نباشد.

اگر اصلاح این است که آن کسی که خیانت می‌کند مسئول نباشد و کسی که خدمت می‌کند مسئول باشد، تحوّل در این عرصه این است که اصلاً مسئولین امکان خیانت، امکان کم‌کاری و امکان تعلّل نداشته باشند. وضع ایده‌آل ما این است و الّا چهار صباح چند تا مسئول خوب بیایند و بعد با بازی‌های سیاسی و تبلیغاتی و عملیات روانی آنها را با بزرگنمایی چند مشکل حذف‌ کنند، دوباره همین وضع می‌شود. بعد از جریان کنفرانس برلین، نیروهای انقلابی که از حاکمیت جریان‌های غربگرا خیلی ناراحت بودند به محضر آیت‌الله بهجت رفته بودند. ایشان در آن جلسه فرمود که وقتی خودتان را اصلاح نکنید اگر هم وضع عوض بشود دوباره برمی‌گردد. همین‌طور هم شد. آن صحِبت آقای بهجت را-که شاید تنها سخنرانی مفصّل سیاسی ایشان هست- ملاحظه کنید و ببینید که ایشان چقدر هوشمندانه بحث کردند.

تحوّل به معنای از بین بردن زمینۀ فساد و تباهی است؛ از بین بردن زمینۀ عقب‌ماندگی و تحقق پیشرفت به معنای واقعی کلمه است؛ نه به معانی صوری.

تحوّل یک تغییر ریشه‌ای، باثبات، فراگیر و جامع است، اما اصلاح یک بهبود سطحی است

مثلاً بعضی از کشورهای منطقه ثروتمند هستند اما همۀ‌مان می‌دانیم که این وضعیت صوری است، اگر یک موشک به یکی از برج‌های‌شان بخورد، بلافاصله شاخص بورس آنها سقوط می‌کند و همه چیز تمام می‌شود.

تحوّل، ما را به یک بهبود صوری یا موقت راهنمایی نمی‌کند؛ تحوّل ما را به یک بهبودی باقوام و عمیق راهنمایی می‌کند. همان چیزی که الآن کشورهای غربی ندارند چون خیلی سست بنیان هستند. خودشان دارند می‌گویند همۀ دارایی‌های‌شان در حال متلاشی‌شدن است. ما نمی‌خواهیم به آنجا برسیم و مثل آنها آسیب‌پذیر باشیم. تحوّل یک تغییر ریشه‌ای، بنیادین، باثبات، فراگیر و جامع است. معلوم است تحوّل با اصلاح خیلی فرق می‌کند؛ با بهبود سطحی خیلی متفاوت است.

معنای حکومت ولایی، صرفاً حکمرانیِ ولیّ جامعه نیست؛ بلکه مشارکت حقیقی مردم در ادارۀ جامعه است

حالا که ما می‌خواهیم تحوّل ایجاد کنیم باید چه‌کار کنیم؟ چاره‌اش این است که به «تغییر الگوی حکمرانی» مراجعه کنیم. معنای حکومت ولایی یا حکومت اسلامی چیست؟ معنایش مشارکت حداکثری و حقیقی مردم در سرنوشت خودشان است؛ معنایش حکمرانی ولیّ نیست.

ولیّ و امام جامعه حتی اگر پیامبر یا امام معصوم هم باشد، نمی‌خواهد خودش به تنهایی یا به‌وسیلۀ یک گروهی، بر مردم حکمرانی کند. اگر رسول خدا(ص) می‌خواست این کار را بکند که مشکل نداشت؛ منتها ایشان دنبال مشارکت حقیقی همۀ مردم بود و به‌همین دلیل، کار ایشان سخت شد. چون همۀ مردم نیامدند دختر پیامبر(ص) بعد از رحلت‌شان به شهادت رسیدند؛ شوخی ندارد. اگر امیرالمؤمنین(ع) می‌خواست در مدینه با یک گروهی، اوضاع را به دست بگیرد اصلاً نیاز به کودتا هم نبود، کافی بود آن چند روزی که کنار بدن مطهر پیغمبر اکرم(ص) رفته بود، کار سیاسی می‌کرد. ابوسفیان هم به ایشان گفت که من حاضرم همکاری کنم تا بی‌عرضه‌ها نیایند، لااقل تو بیایی.

چهل سال است غربگرایان با شعارها و «الگوی حکمرانی غربی» ملت ما را فریب داده و گفته‌اند «مشارکت مردم یعنی همین الگوی غربی»

بعضی‌ها یک دروغ بزرگ گفتند که «حکومت اگر اسلامی یا ولایی باشد جمهوریت چه می‌شود؟!» اینها معنای ولایت را نفهمیدند و این متأسفانه نشان‌دهندۀ آموزش‌‌های غلط دینی ما است که حوزه و دانشگاه -بلکه حوزه بیشتر- مقصّر است.

ما حکمرانی حقیقی مردم را می‌خواهیم؛ دین این را به ما می‌گوید، خدا این را به ما می‌گوید. خدا به پیغمبرش فرمود: «لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ» (غاشیه،22)؛ تو بر آنها سیطره نداری. و در جای دیگری فرمود: «لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ» (حدید،25)؛ ای پیغمبر! تو بیا تا مردم به قسط قیام کنند. این یعنی مشارکت، بلکه به‌عهده‌گیری تعیین سرنوشت.

در حقیقت چهل سال است که شعارهای غربی، مملکت ما را فریب داده است. غرب‌گرایان؛ این فریبکاران فوق حرفه‌ای در این فریب بزرگ نقش ویژه‌ای داشته‌اند. فریبی که به ما دادند چیست؟ الگوی حکمرانی غربی را جلوی‌مان گذاشتند و گفتند مشارکت مردم یعنی همین! الگوی غربی چیست؟ اینکه مردم تحت تأثیر پروپاگاندا و تبلیغات کارتل‌ها و تراست‌ها و قدرت‌های سیاسی و رسانه‌ای جهان بیایند پای صندوق‌های رأی، یک رأیی بدهند و بعد هم بروند دنبال کارشان، بعد هم مثل برّه زندگی کنند. انگار آنها گوسفندانی هستند که باید توسط رئیس‌جمهورهایی که توسط کارتل‌ها و تراست‌ها انتخاب می‌شوند اداره بشوند؛ این یعنی دیکتاتوری مدرن. آن‌وقت اکثر مردم فکر کردند این یعنی مردمی‌شدن حکومت!

مشارکت مردم در حکومت این نیست که مردم فقط پای صندوق رأی بیایند

مقام معظم رهبری چند سال پیش فرمودند که مردم‌سالاری دینی این نیست که فقط مردم پای صندوق رأی بیایند بلکه مردم در همۀ عرصه‌ها باید در ادارۀ همۀ امور خودشان مشارکت بکنند! وقتی اقتصاد مردمی باشد یعنی مردم‌سالاری دینی در بخش اقتصاد. وقتی اقتصاد دست چهار تا سرمایه‌دار یا دست دولت باشد، شما نمی‌توانی بگویی این اقتصاد مردمی است؛ مردم باید واقعاً در اقتصاد مشارکت داشته باشند.

رکن رکین اقتصاد مقاومتی مشارکت مردم است. اصل 44 قانون اساسی از رفع دخالت‌های بی‌جای دولت در اقتصاد به نفع اقتصاد مردمی صحبت می‌کند؛ البته نه آن بخش خصوصی‌ای که ترجمه‌اش فقط سرمایه‌داران بشوند. رهبر انقلاب سیاست‌های اصل 44 را اعلام کردند ولی هنوز شاید نود درصدش درست اجرا نشده و ساز و کارهایش تعریف نشده است.

آیا الگوی حکمرانی غربی، مشارکت حقیقیِ مردم را محقق می‌کند؟

مردم را با کلمه‌ای به نام آزادی سرکار گذاشتند، آزادی سیاسی و احزاب و رقابت‌های انتخاباتی. یک دعوای «حیدری نعمتی» در همۀ کشورها درست کردند، و خودشان در هر دو طرف دعوا هم عوامل نفوذی دارند لذا این دعوا هیچ‌وقت تمام نمی‌شود، فقط ملت را بازی می‌دهند.

مردم غرب هم فهمیده‌اند هر دفعه به هرکدام رأی می‌دهند اوضاع یکی است! با چه نفرتی از اوباما سراغ ترامپ رفتند، دوباره با همان نفرت برگشتند و به معاون او رأی دادند. وضع خنده‌دار را ببینید. هیچ شقّ سومی هم برای‌شان وجود ندارد. آیا الگوی حکمرانی غربی، مشارکت حقیقیِ مردم را محقق می‌کند؟ آیا مشارکت حقیقی هدف دین است یا حاکم‌کردن ارزش‌ها؟ مهم‌ترین ارزش مشارکت حقیقی است. این را امام به ما یاد داد و الّا دین نمی‌آمد، پیغمبر نمی‌آمد. حکومت اسلامی یعنی حکومتی که مشارکت حقیقی مردم وجود دارد.

دموکراسی‌ای‌ که عملاً اتفاق افتاده یک دیکتاتوری مدرن است

آیا شما می‌گویید رقابت نباشد؟ آزای نباشد؟ نخیر؛ باید رقابت باشد، آزادی باشد و آزادیِ نظر هم باشد ولی این آزادی و مشارکت و رقابت باید از دل مردم شروع بشود. مردم یک شهر، یک روستا، آزادانه با هم گفتگو کنند تا به یک نتیجه برسند، آن نتیجه به مرکزیّت بیاید؛ این مرکزیّت‌ها در قطعات کوچک در یک مرکز دیگری به نام استان جمع بشوند، دوباره آنها با هم گفتگو کنند، رقابت کنند، آزادانه نظر بدهند تا به مرکز برسد. در مرکز تصمیم بگیرند و مدیریت را به اهلش واگذار کنند. دموکراسی که فقط یک مدل ندارد! تازه اگر کلمۀ دموکراسی را به معنای مردم‌سالاری حقیقی در نظر بگیریم و الّا این دموکراسی‌ای‌ که عملاً اتفاق افتاده یک دیکتاتوری مدرن است. به قول مقام معظم رهبری بعضی‌ها دنبال ولایت مطلقۀ احزاب هستند. علامۀ طباطبایی فرمود دموکراسی از دیکتاتوری بدتر است، این دموکراسی بیشتر جنایت می‌کند. بحث ایشان را ذیل تفسیر آیۀ دویست سورۀ آل‌عمران ببینید. یکی از نکات حساس‌ و مغز سیاسی تفسیر المیزان اینجاست.

حکمرانی باید مردمی بشود؛ نه به معنای فریبکارانۀ و پروپاگاندایی کلمه؛ مردمی به معنای حقیقی کلمه. مقام معظم رهبری چند سال پیش بحث مردم‌سالاری دینی را مطرح کردند، بعد فرمودند بسیج مظهر مردم‌سالاری دینی است. در یک صحبت دیگر هم فرمودند ولایت دو نوع است: ولایت طولی، ولایت عرضی. ایشان این سخن را قبل از انقلاب هم در شهر مشهد مطرح کرده بودند. همین سخن را از آقای شاه‌آبادی هم دیدم که فرمودند ولایت طولی تبعیّت از ولیّ جامعه است و ولایت عرضی ارتباط مؤمنین با همدیگر. چون اگر شما مردم با هم ارتباط نداشته باشید نمی‌توانید به معنای واقعی حاکم بشوید.

بگذارید بچه‌ها یاد بگیرند با هم گفتگو کنند؛ در اختلافات‌شان داوری نکنید

من برای تشکّل انجمن اسلامی خیلی احترام قائل هستم، برای اینکه یک مدل حقیقی از حمکرانی مردمی و دموکراسی حقیقی است. همه باید در یک‌چنین فضایی رشد کنند. توصیۀ بنده به مسئولین دبیرستان هم این است که «نظر کم بدهید، دخالت کم بکنید، بگذارید بچه‌ها یاد بگیرند با هم گفتگو کنند، اصلاً در اختلافات‌شان داوری نکنید.»

دربارۀ طلبه‌های حوزۀ علمیه هم همین نظر را دارم. مثلاً در حوزۀ علمیه‌ای که بنده در آن مسئولیت دارم، یک اختلافی بین طلبه‌ها شکل گرفت و دو تا گفتگو پدید آمد و دعوا بالا کشید. هر دو گروه آمدند و حرف خود را زدند. گفتم من چه‌کار کنم؟ گفتند داوری کن! تکلیف را روشن کن! فضای مدرسه به‌هم ریخته است. گفتم بروید عاقلانه با هم صحبت کنید. گفتند یعنی هیچ کمکی نمی‌کنید؟! گفتم نه. امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرماید نظرها را این‌قدر به‌هم بزنید، مثل شیر یا دوغی که در مشک می‌زنند، تا به رأی صواب برسید. (أمخِضُوا الرَّأیَ مَخضَ السّقَاء یُنتِج سَدیدَ الآراءِ؛ غرر الحکم/ص158)؛  آن‌وقت شما می‌خواهید با نظر دادن من، به‌هم زدن مشک و به‌هم زدن رأی را از بین ببری؟!

ما مدیر می‌خواهیم، نه مناظره‌چی! / مملکتی که رأی مردمش تنها بر اساس مناظرۀ مخرب نامزدهای ریاست‌جمهوری باشد، بدبخت می‌شود

ما رقابت‌های سیاسی را قبول داریم ولی حقیقی‌اش را، نه دروغی‌اش را! ببینید آقای رئیس‌جمهور ما چطور رأی آورد؟ با دروغ. مثلاً در جریان تبلیغات انتخاباتی گفت که اینها می‌خواهند در پیاده‌رو دیوار بکشند! مسلّم است که این دروغ است؛ این رقابت نیست. این نابودیِ رقابت است. مملکتی که تعیین‌کنندۀ رأی مردمش برای انتخاب رئیس‌جمهور، مثل آمریکا مناظرۀ دو تا نامزد باشد، مثل مملکت آمریکا بدبخت است. الآن کشور ما به این سمت رفته است. اگر برخی از نهادهای مردمی، خودِ مردم و رهبری نبودند، اینها به مراتب، کشور ما را بدتر از کشور آمریکا کرده بودند! رقابت باید حقیقی باشد!

شما فرض بفرمایید از کلّ دانشگاه‌ها دانشجوها را برای انتخابات جمع کنند، آن‌وقت شما اصلاً نمی‌دانی این دو نفری که کاندیدا هستند از کدام دانشگاه هستند. اینها برای خودشان عملیات روانی و تبلیغات کنند که رأی شما را بگیرند. هر کدام بهتر به دیگری تکّه انداخت شما علاقه‌مند بشوید که به او رأی بدهید. این چه رقابتی است؟ این چه حقیقتی را باز می‌کند؟ این چه توان مدیریتی را روشن می‌کند؟ اینکه چند نفر آمدند کاندیدا شدند، آیا معنایش این است که ببینیم اینها بلد هستند مناظره کنند؟!

ما مدیر می‌خواهیم، مناظره‌چی نمی‌خواهیم. مگر اینجا تئاتر است که بازیگرها بهتر رأی می‌آورند. اینها همان الگوهای حکمرانی غربی است. اصلاً یک زمانی در آمریکا بازیگرها (هنرپیشه‌ها) رأی می‌آوردند. خودِ ترامپ هم در واقع یک شومن است. در نظام فاسد آمریکا شومن‌ها بالا می‌آیند. در همۀ جهان، دموکراسی این‌طوری است. نه اینکه فقط در کشور ما به این دولت گفته باشند «اجاره‌ای»، بلکه در کشورهای دیگر هم در واقع همین است و آنها هم افراد اجاره‌ای هستند. هر بار می‌گویند «الان با این فرد، می‌شود رأی آورد...» بعد می‌روند بررسی می‌کنند که ببینند چه کسی محبوبیتش بالاست؟ و آن حزب تصمیم می‌گیرد که با آن فرد رأی بیاورد. این جنایت است!

محبوبیت و مشهوریت یک شخص دلیل نمی‌شود که او بخواهد وارد عرصۀ سیاست بشود. بنده این روش را غلط می‌دانم که هر کسی مشهور شد، یک گروهی بیایند پشت‌سرش تا با او رأی بیاورند. بدترین صورتِ این روش هم در انتخابات ریاست‌جمهوری است. نگاه می‌کند به اینکه چه کسی محبوبیتش بالاتر است؟ درستش این است که ببینند چه کسی برنامه دارد؟ چه کسی توان مدیریت دارد؟ حتی اگر مناظره بلد نباشد. باید ببینند چه کسی تیم کارشناسی قوی دارد؟ چه کسی قدرت رهبری هیئت دولت را دارد؟ چه کسی درک راهبردی دارد؟ چه کسی زهد و عدالتخواهی و مردم‌دوستی در خونش است؟ دنبال اینها باید برویم. اینها اصلاً با این روش‌های رایج رقابت و مناظره به‌دست نمی‌آید. اصلاً این روش‌ها غلط است.

نقش نخبگان و نیروهای مردمی در توانمندسازی مردم برای ادارۀ امور

حالا سؤال این است که «باید چه‌کار کنیم؟» به نظر بنده، طرحی که مقام معظم رهبری بر اساس بیانیۀ گام دوم مطرح کردند، این است که در مناطق کوچک، در شهرها و استان‌ها، نخبگان مردمی و جوان‌ها بیایند کار را به‌دست بگیرند. نخبگان هر شهر و استانی، مسائل آن شهر و استان را می‌دانند و می‌توانند پیگیری کنند. آن‌وقت دیگر فرقی نمی‌کند چه کسی فرماندار بشود، حتی زیاد هم فرق نمی‌کند چه کسی نماینده بشود. هر کسی باشد، باید این مسائل و مشکلات را برطرف کند و اگر این کار را انجام ندهد، از طرف نخبگان آن منطقه، بازخواست خواهد شد. با همین روش خیلی ساده بازی‌های سیاسی تمام می‌شود.

مقام معظم رهبری در گفتگو با دانشجویان، منظور خودشان را از بیانیۀ گام دوم توضیح دادند. اگر توضیحات ایشان را ببینید، متوجه می‌شوید که این یعنی تغییر شیوۀ حکمرانی. این یعنی چیزی که ما برایش می‌خواهیم تحوّل ایجاد کنیم و چیزی که با این تحوّل ایجاد می‌شود این است که مردم کار را به دست خودشان بگیرند.

عده‌ای از نیروهای مردمی باید یک «حلقۀ میانی» را شکل دهند و مردم را سازماندهی کنند

اگر می‌گوییم در رأس جامعۀ ما ولیّ فقیه است و بعد از آن سه قوّه هستند و بعدش هم مردم هستند؛ باید مردم تقویت بشوند و توانایی مردم برای ادارۀ خودشان افزایش پیدا کند. برای اینکه این اتفاق بیفتد نیروهای مردمی و برانگیخته‌هایی از میان مردم یک «حلقۀ میانی» را شکل می‌دهند، آنها مردم را سازماندهی می‌کنند، آنها استعدادها را شناسایی می‌کنند، آنها در موضوعات مختلف شبکه درست می‌کنند، آنها مهارت‌افزایی می‌کنند، آنها توانمندی‌های مردم را برای ادارۀ خودشان افزایش می‌دهند، آنها بر تصمیمات دولتی‌ها در هر منطقه‌ای ‌نظارت می‌کنند، حتی برای تصمیم‌گیران تصمیم‌سازی می‌کنند.

این حلقۀ میانی، با سازمان‌دهی مردم، یک شبکۀ ملی درست می‌کنند و کار به دست خودِ مردم می‌افتد. باید کار استان‌ها را به جایی برسانیم که واقعاً فرق نکند چه کسی استاندار باشد؛ چون دیگر تکالیف استاندار معلوم است و مردم خودشان بر عملکرد و مسئولین استان، نظارت می‌کنند.

ریشه‌کن‌کردن فساد، وقتی است که ادارۀ امور به‌دست خودِ مردم باشد

چه اشکالی دارد یک استان بگوید ما نمی‌خواهیم پول بیمه‌مان را به تهران بدهیم تا رانت‌خواری بشود، می‌خواهیم پول بیمه‌مان را خودمان اینجا خرج کنیم. مگر قانون گفته است که بیمه نباید منطقه‌ای باشد؟ اگر یک جایی نمی‌تواند هزینه‌ بیمه‌اش را تأمین کند دولت به آنجا کمک کند. چرا باید پول بیمۀ یک معلم را از روستایی در آن گوشه کشور برداریم و به تهران بیاوریم تا چهار نفر بنشینند و برایش تصمیم بگیرند و موجب شکست شرکت‌های بیمه‌ای بشوند؟ آن معلم حالا پیر شده است ولی بیمه پول ندارد به او بدهد. می‌گوید آقا ما پول را به بیمه می‌دادیم، چرا پول را آنجا جمع کردی و عده‌ای رانت‌خوار و فاسد درست کردی؟ ریشه‌کن‌کردن فساد، وقتی است که کار دست خودِ مردم باشد.

اگر شما خواب باشید و در تهیۀ غذایی که قرار است بین شما توزیع بشود دخالت نداشته باشید و فقط بیایید سرِ سفره بنشینید بگویید «غذای ما را بیاور» ممکن است هر اتفاقی بیفتد، مثلاً اینکه غذا را نیاورند یا کم بیاورند. اما وقتی که خودِ شما در آشپزخانه باشید، و پخت و پز انجام دهید و در توزیع غذا نظارت کنید و کارها دست خودتان باشد، دیگر این مشکلات پدید نمی‌آید چون دیگر مثل مهمان سر سفره ننشسته‌اید که یک چیزی برایتان بیاورند.

برای اینکه حکمرانی «مردمی» بشود، مردم باید مسئولیت‌پذیر بشوند/ مسئولیت‌پذیری ‌روی دیگر سکۀ ولایت‌مداری است

برای اینکه حکمرانی مردمی بشود، مردم باید مسئولیت‌پذیر بشوند. اگر همۀ‌مان مسئولیت‌پذیر بشویم، اتفاقات خوبی رقم خواهد خورد.

مسئولیت‌پذیری ‌روی دیگر سکۀ ولایت‌مداری است. معنای ولایت‌مداری «اطاعت‌کردن محض و دیگر هیچ» نیست. طاغوت هم همان اطاعت محض را می‌خواهد. دیکتاتورها هم اطاعت محض را می‌خواهند. دیکتاتورهای مدرن هم اطاعت محض را می‌خواهند منتها با یک بازیِ رأی‌گیری، و به اسم دموکراسی به همان نتیجه می‌رسند. کجا اولیاء خدا اطاعت محض می‌خواستند؟! اصلاً اولیاء خدا به این سادگی دستور نمی‌دهند که دنبال اطاعت محض باشند! باید التماس کنید تا به شما دستور بدهند.

ولایت دنبال «تحقق مسئولیت‌پذیری مردم» است

اطاعت محض به عنوان یک قدرت، به عنوان یک فرمان الهی برای ولیّ جامعۀ دینی برای این است که کسی حقّ مردم را نخورد. اما بنا نیست ولیّ جامعه به‌جای مردم گُل بزند. او مثل داور است، مثل مربی است، مثل پشتیبان و حامیِ تیم است، مثل مسئول فدراسیون است. همۀ اینها برای این است که این بازیگرها هنر خودشان را به نمایش بگذارند، ولیّ جامعه هم این کار را می‌کند، او گل نمی‌زند. مسئول دولتی هم همین‌طور است. مسئولین دولتی باید روش ولیّ‌فقیه و روش امام‌‌زمان(ع) را داشته باشند، مثلاً مسئول یک استان باید کاری کند که مردم استان، کارهای خودشان را خودشان اداره کنند. وقتی مردم قوی شدند و کارهای خودشان را خودشان اداره کنند، هر جریان سیاسی و هر حزب و گروهی که سرِ کار بیاید و بخواهد این استان را اداره کند، دیگر خبری از رانت‌خواری نخواهد بود، چون تکالیف او مشخص است و باید برای مردم نوکری کنند.

هیچ‌کس برای داوری سر و دست نمی‌شکند، همه برای بازیگر شدن سر و دست می‌شکنند. چون بازیگر پولدار می‌شود، داور که پولدار نمی‌شود. صرفاً بعضی‌ها که علاقه دارند می‌روند داور می‌شوند و اینها معمولاً داخل زمین، فحش هم می‌خورند. مثلاً در یک لحظۀ حساس، اگر کارت قرمز نشان بدهد، طرفدارهای آن تیم چقدر به داور اعتراض می‌کنند...

امام‌زمان(ع) هم بناست همین کار را بکند؛ بنا نیست امام‌زمان(ع) بگوید که شما فکرهای‌تان را تعطیل کنید، مسئولیتی هم ندارید، خودم می‌گویم چه‌کار کنید! نه؛ اگر قرار بود این‌طوری بشود، پیغمبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) این کار را می‌کردند؛ هم قدرتش را داشتند، هم هنرش را و هم نفوذش را. ولایت یعنی تحقق مسئولیت‌پذیری مردم.

ادّعای غربی‌ها و غربزده‌ها دربارۀ «دادن حق مردم» دروغ است

ببینید شعارهای دروغینی که غربی‌ها و غربزده‌ها مطرح کرده‌اند، چگونه بر ملا می‌شود. اتفاقاً این شعارها را علیه دین و حکومت دینی و حکومت ولایی می‌دهند. مثلاً از مردم‌سالاری و از مشارکت مردم حرف می‌زنند. از حقّ مردم حرف می‌زنند درحالی‌که معلوم است حقّ مردم را حاضر نیستند به آنها بدهند، مثلاً اطلاع‌رسانیِ صحیح، حق مردم است اما رسانه‌ها و و خبرنگارهای آنها راحت دروغ می‌گویند. پس آیا می‌شود گفت به حقّ مردم قائل‌ هستند؟ آیا به اینکه «دانستن حقّ مردم است» قائل هستند؟ قطعاً دروغ می‌گویند. اصلاً دروغ‌گفتن برای آنها ضدّارزش نیست. در همۀ زمینه‌ها حاضرند دروغ بگویند.

کاندیدای آنها در یک انتخابات کلیدی، خیلی راحت دروغ می‌گوید. نه اینکه بگوییم «او تحلیل خاصّ خودش را دارد» بله؛ هر کسی یک نظری برای خودش دارد و این آزاد است، اما چرا دروغ می‌گویید؟ با چهار تا دروغ، ادّعا می‌کنند که «ما دنبال حق مردم هستیم» درحالی‌که این‌طور نیست و اتفاقاً می‌خواهند حقّ مردم را بخورند.

ملاک انتخاب مردم باید برنامه و توان مدیریتی افراد باشد نه توان مناظره و عملیات روانی آنها

اینها ادّعای «حقّ مردم، رأی مردم و حرف مردم» را دارند! البته اینها دروغگو هستند ولی تأسّف ما از این است که اینها با همین منش و روش خودشان و با این عملیات‌ها و جنگ روانی، مملکت را بازی می‌دهند! این باید تبدیل به یک مطالبۀ مردمی بشود که اگر قرار است مناظرۀ کاندیداها، تعیین‌کنندۀ رأی مردم باشد و نه برنامۀ کاندیداها، مناظره ممنوع بشود!

ما که نمی‌خواهیم باب فریب‌کاری را باز کنیم، آیا می‌خواهیم ادای ترامپ و بایدن را دربیاوریم؟ آیا ما می‌خواهیم از این جنایت‌کارها درس و الگو بگیریم؟! می‌دانید با دستورات و اقدامات همین اوبامای باادب، چند میلیون نفر در دنیا کشته و آواره شده‌اند؟ این افراد خبیث رذل، چگونه قدرتمند شده‌اند؟ با همین ساز و کارهای فریب مردم و عملیات روانی. آیا مسئولین مملکت‌ ما هم باید همین‌طوری به قدرت برسند؟!

وقتی کارها مردمی شد، نه به قانون زیاد نیاز هست و نه به دخالت زیاد قوۀ قضائیه و قوۀ مجریه

اگر مردم واقعاً در همۀ عرصه‌ها و کارها مشارکت کنند و ادارۀ امور خودشان را به‌دست بگیرند، آن‌وقت دیگر شورای نگهبان کارِ زیادی ندارد که بخواهد نظارت بکند. وقتی مردم در عرصه‌های اقتصادی فعال بشوند و کارها را به‌دست بگیرند دیگر هر کسی نمی‌آید مسئول بشود چون می‌داند که غیر از زحمت و خدمت به مردم، چیزی برایش ندارد. اگر کسی بگوید که «من می‌خواهم در موکب اربعین غذا توزیع کنم» به او می‌گویند «بیا کمک کن» نه گزینشی انجام می‌دهند، نه سختگیری می‌کنند، چون آنجا همۀ کارها مردمی است و کسی نمی‌تواند چیزی برای خودش بردارد.

اگر کسی بگوید که «من می‌خواهم یک موکب راه بیندازم و با پول خودم، یک میلیون غذا بدهم» می‌گویند بیا برو انجام بده. دیگر نظارت بر او معنا ندارد! مثلاً کسی نمی‌گوید «امروز چند تا غذا دادی؟!» نظارت برای آنجایی است که می‌خواهند امکانات دولتی را در بین مردمی که در جریان امور نیستند، توزیع کنند. آنجا باید صد تا ناظر بگذارند، آخرش هم بخشی از این امکانات را به مردم نمی‌دهند و برای خودشان برمی‌دارند.

با اینکه چهارده تا نهاد نظارتی در کشور داریم باز هم می‌بینید که این‌همه تخلف اتفاق می‌افتد و برخی را دستگیر می‌کنند. اما وقتی کارها مردمی بشود، نه قانون زیادی لازم هست، نه قوۀ قضائیه زیادی لازم هست، نه قوۀ مجریه زیادی لازم هست. کمااینکه در اربعین، کارها توسط خود مردم اداره می‌شود و بیست میلیون نفر می‌آیند یک مهمانی بزرگ تشکیل می‌دهند و می‌روند، با کمترین دخالت دولتی‌ها و نهادهای نظارتی؛ آنها فقط امنیت آنجا را فراهم می‌کنند. چون همه‌چیز دست خودِ مردم است. شما حقیقت‌ این طرح را درک کنید و جلوه‌هایش را دریابید.

چرا مردم در تعیین استاندار خودشان نباید دخالت کنند؟ / لازمۀ اینکه مردم در تمام شئون جامعه مشارکت کنند این است که «مسئولیت‌پذیر» باشند

چرا مردم در تعیین استاندار نباید دخالت کنند؟ آیا ما را با شورای شهر بازی داده‌اند؟ مردم باید به‌طور واقعی دخالت داشته باشند. یک اندیشکده‌ای مطرح کرده بود که عده‌ای از نخبگان هر شهر که مورد اعتماد مردم هستند، باید استاندار را مشخص کنند و عموم مردم هم باید بتوانند در صورت نیاز، او را عزل کنند. پس دولت در این میان چه‌کار می‌کند؟ این فرآیند را هدایت و رهبری می‌کند و زمینه‌اش را ایجاد می‌کند. نه اینکه معلوم نباشد دولت پشت، در پرده و روی چه حسابی عزل و نصب‌ها را انجام می‌دهد و هرجا بخواهند آدمِ خودشان را بگذارند. وقتی حکمرانی واقعاً مردمی بشود، قصه خیلی متفاوت می‌شود.

در مردم‌سالاری دینی که رهبر انقلاب، مطرح کرده‌اند، حکمرانیِ مردم دقیقاً تحقق پیدا می‌کند؛ منتها ما باید دربارۀ آن فکر کنیم و ساز و کارهایش را پیدا کنیم. اگر کارها دست مردم باشد همه‌چیز درست می‌شود. این شعار نیست. خیلی‌ها این حرف را صرفاً به‌صورت شعاری مطرح می‌کنند اما در عمل می‌گویند «مردم در چند تا انتخابات رسمی شرکت کنند، بعد هم دنبال کار خودشان بروند و کارها را به دولت بسپارند!»

این مطلوب نیست که دخالت مردم در کارها، صرفاً در حدّ مشارکت پای صندوق‌های رأی باشد. چند سال پیش مقام معظم رهبری فرمودند که مردم‌سالاری دینی مشارکت حقیقی مردم در تمام شئون برای تعیین سرنوشت خودشان است (ما که می‌گوییم مردم‌سالاری دینی بعضی خیال می‌کنند این مردم‌سالاری فقط پای صندوق رأی و انتخابات است؛ این فقط یکی از جلوه‌های مردم‌سالاری دینی است. مردم‌سالاری یعنی بر اساس دین و بر اساس اسلام، سالارِ زندگیِ جامعه، خود مردم‌اند؛ ۹۵/۰۹/۰۳) لازمۀ اینکه مردم در تمام شئون جامعه مشارکت داشته باشند، این است که ما آدم‌های مسئولیت‌پذیری بشویم.

ولایت دنبال مشارکت حقیقی مردم است/ ولایت نمی‌گوید «بگذار من حقّت را بگیرم» می‌گوید «خودت حقّ خودت را بگیر»

حالا بگویید، ولایتمدار یعنی چه؟ ولایت چه‌کار می‌خواهد بکند؟ ولایت می‌گوید «مسئولیت کارهای خودت را خودت به عهده بگیر!» اگر شما مسئولیت‌پذیر نباشی، حرفش را گوش نمی‌دهی. دستور ولایت چیست؟ آیا می‌گوید «بگذار من حقّت را بگیرم»؟ نه؛ می‌گوید «بلند شو حقّ خودت را بگیر»

اینکه من می‌خواهیم از امام‌زمان(ع) اطاعت کنم، معنایش چیست؟ یعنی من حاضرم مسئولیت کارِ خودم را خودم به عهده بگیرم. معنای این حرف که ما می‌خواهیم از امام‌زمان(ع) و ولیّ فقیه اطاعت کنیم این نیست که بنشینیم کنار گود و بگوییم «لنگش کن!» معنایش این نیست که بگوییم «آقا به ما دستور بده که الان چه‌کار باید انجام بدهیم؟» مثلاً ما الآن کجای این زمین را شخم بزنیم؟ ولایت می‌گوید: خودت باید بفهمی، باید مهارت کشاورزی را یاد بگیری و خودت باید تلاش کنی و عرق بریزی. هرجا هم کم آوردی امام هست و از تو حمایت می‌کند.

پیامبر اکرم(ص) بعد از نزول آیۀ «النَّبِیُّ أَوْلی‏ بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» (احزاب،6) ولایت را این‌طوری توضیح داد و فرمود: شما تلاش می‌کنید، هر جا کم آوردید پیغمبر هست. «مَنْ تَرَکَ مَالًا فَلِوَرَثَتِهِ- َ مَنْ تَرَکَ دَیْناً أَوْ ضَیَاعاً فَعَلَیَّ وَ إِلَیَّ»(تفسیر قمی/2/176) (أَنَّ النَّبِیَّ ص قَالَ: أَنَا أَوْلَى بِکُلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ نَفْسِهِ وَ عَلِیٌّ أَوْلَى بِهِ مِنْ بَعْدِی» فَقِیلَ لَهُ: مَا مَعْنَى ذَلِکَ؟ فَقَالَ: قَوْلُ النَّبِیِّ ص: مَنْ تَرَکَ دَیْناً أَوْ ضَیَاعاً فَعَلَیَّ وَ مَنْ تَرَکَ مَالًا فَلِوَرَثَتِه‏؛ کافی/1/406) ببینید مفهوم ولایت چقدر زیباست، ولی متأسفانه همیشه ولایت را متّهم کرده‌اند.

مخالفان ولایت فقیه از مشارکت حقیقی مردم می‌ترسند، چون اگر مشارکت مردم، حقیقی باشد بی‌عرضه‌ها را به عرصۀ قدرت راه نمی‌دهند و امکان رانت‌خواری برای آنها پدید نمی‌آید.

رهبر انقلاب فرمود در تمام سطوح بسیج هیئت اندیشه‌ورزی و اتاق فکر درست بشود

حرکت‌ شما در انجمن اسلامی و این‌طور فعالیت‌هایی که دارید، چون از پایین جوشیده و بالا آمده، من برایش ارزش قائل هستم. بالاخره عُرضه‌های تک‌تک شما با رفقای‌تان محک خورده است و در تشکل خودتان بالا آمده‌اید. حتماً توانسته‌اید بهتر توضیح بدهید، حتماً توانسته‌اید بهتر کار بکنید، حتماً توانسته‌اید بیشتر برای رفقای‌تان فداکاری کنید، لذا بقیه گفتند: «تو بیشتر وقت می‌گذاری، پس در این جایگاه قرار بگیر...» این رشد، واقعاً زیباست و ما باید این را قدر بدانیم. در بسیج هم باید دنبال چنین حقیقتی باشیم.

در بسیج هم فرماندهی صرفاً از بالا به پایین نیست؛ اصلاً معنای ولایت این نیست. الآن ولیّ فقیه فرماندۀ بسیج است، ببینید ایشان چه می‌گویند؟ فرمودند در تمام سطوح بسیج هیئت اندیشه‌ورزی و اتاق فکر درست بشود. تو بگو چه‌کار باید کرد؟ در ردۀ پایین باید اتاق فکر درست شود. ولیّ فقیه می‌گوید «برو بفهم، برو ببین چه‌کار باید کرد؟» نه اینکه من به تو می‌گویم تو کار بکن و هیچی نفهم.

یکی از لوازمش این است که مسئولیت‌پذیر باشیم، دیگر اینکه بلد باشیم کار اجتماعی و کار جمعی انجام بدهیم. بعضی از حزب‌اللهی‌ها حاضر نیستند با یک نفر دیگر از همکیشان خودشان بنشینند و گفتگو کنند تا به یک نتیجه‌ای برسند؛ اصلاً اهل گفتگو نیستند. برای من واقعاً خنده‌دار است کسانی که اهل تبلیغات دروغ، اغواگری در عملیات روانی و این‌طوری کارهای هستند، از گفتگو حرف می‌زنند. هرچه شعار خوب هست دست خودشان گرفته‌اند ولی عملاً بر خلاف این شعارها رفتار می‌کنند. گفتگو با دروغ گفتن در روزنامه نیست، بلکه گفتگو به معنای حقیقی کلمه بین همۀ آحاد مردم و برای همۀ افکار باید باشد.

نقش ولایت مثل مربی برای تیم یا داور برای زمین بازی است؛ باید مردم نتیجۀ کار خودشان را ببینند

دین، ما را به واقع‌بینی دعوت می‌کند، دین می‌خواهد انسان را رشد بدهد؛ مثل یک معلم، مثل یک پدر و مادر دلسوز. پدر و مادر دلسوز اگر تاجر و پولدار هم باشند بچۀ‌شان را وادار به کار می‌کنند، نمی‌گوید تو بنشین بخور، من به جای تو کار می‌کنم و به تو پول می‌دهم؛ اگر این کار را بکنند در واقع بچۀ خود را نابود کرده‌اند، لذا به او می‌گویند «برو کار کن» ولایت هم همین‌طور است، مردم را مسئولیت‌پذیر بار می‌آورد. مسئولیت‌پذیر بار آوردن مردم توسط ولایت، طبق آیۀ قرآن است: «لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ» (حدید،25). پیغمبر مردم را وادار به قسط نمی‌کند بلکه می‌آید تا مردم، خودشان قیام به قسط کنند. یعنی این‌طور نیست که مردم کاری نکنند و پیغمبر، بخواهد قسط و عدل را محقق کند.

البته ولایت نقش ایفا می‌کند، منتها مثل مربی برای تیم یا مثل داور برای زمین بازی، حتی دیدید گاهی از اوقات توپ می‌خواهد به پای داور بخورد اما او پایش را کنار می‌کشد تا به او نخورد. امام خمینی خیلی وقت‌ها همین کار را می‌کرد. مقام معظم رهبری خیلی وقت‌ها همین کار را می‌کند. چون باید داوری کند و مردم نتیجۀ بازی و کار خودشان را ببینند. منتها مشکل ما این است که برخی از سیاستمداران، مردم را فقط در مشارکت محدود پای صندوق بازی می‌دهند. ما باید این مشارکت را توسعه بدهیم.

ما رئیس‌جمهوری می‌خواهیم که مردم را سازماندهی کند و به میدان بیاورد

مقام معظم رهبری خطاب به دانشجویان در ماه رمضان در شرح بیانیۀ گام دوم حدود نه یا ده تا مثال از مشارکت‌دادن مردم به‌ویژه توسط جوانان زدند، بعد فرمودند مثل اینها تا پنجاه مثال می‌شود زد؛ با بسیج هم صحبت کردند همین را فرمودند. مردم و خصوصاً جوان‌ها مسائل را منطقه‌ای درک کنند و به حل این مسائل اقدام کنند، برای مسئولین تصمیم‌سازی کنند، بر تصمیمات آنها نظارت کنند، بر اجرای تصمیمات نظارت کنند.

ما الآن رئیس‌جمهوری می‌خواهیم که این پروژه را به اجرا برساند، نه اینکه خودش بیاید کار بکند و بگوید بنشینید من همه‌چیز را درست می‌کنم، باید بتواند مردم را سازماندهی کند و به میدان بیاورد و مسئولیت‌ها را بین مردم تقسیم کند. وقتی کار دست مردم بیفتد دیگر کار را از دست نمی‌دهند؛ آن‌وقت دیگر این بازی‌های احزاب هم جمع می‌شود. چون همه‌چیز مردمی است.

در انتخابات ریاست جمهوری هم هر کاندیدایی بتواند این برنامه را پیگیری و اجرا کند، او فرد مطلوبی خواهد بود. اساساً در انتخابات، ارزش برنامه بالاتر از ارزش افراد است و افراد باید خودشان را فدای برنامه کنند. مشارکت هم به معنای واقعی کلمه، باید حداکثری بشود.

توزیع مجانیِ نان در یک شهرک با کمک مردم

در یکی از شهرک‌های نزدیک سمنان، مردم کار جالبی انجام داده‌اند. یکی از اهالی آنجا می‌گفت: «ما می‌خواستیم به محرومین‌مان رسیدگی کنیم و در این اوضاع کرونایی حداقل یک عده‌ای‌ که نان ندارند، نان‌شان مجانی بشود. اول می‌خواستیم کوپن توزیع کنیم، اما دیدیم بد است یکی بیاید پول بدهد و یکی کوپن بدهد. چند تا طرح دیگر هم دادند ولی همۀ آنها ناموفق بود. تا اینکه به آقایان نانواها گفتیم، هر کسی آمد نان بخرد مجانی نان بدهید، بعد صندوق‌هایی را برای مردم قرار می‌دهیم تا پول نان‌شان را آنجا بریزند و گفتیم اگر خواستید، می‌توانید بیشتر پول بریزید به جای آنهایی که نمی‌توانند.

او می‌گفت: الآن هفت‌هشت ماه است که ما در این شهرک نان را مجانی توزیع می‌کنیم و به اندازۀ دو ماه آینده هم پول نان را داریم، یعنی بیشتر از پول فروش نان، در صندوق نانوایی‌ها پول جمع شده است. مردم خودشان این کار را کردند، نه دولت. اگر دولت بیاید وسط مردم می‌گویند یک مو هم بکَنیم غنیمت است.

ببینید مشارکت مردم قانون را حذف می‌کند. قانون اکثراً برای دزدهاست و اکثراً علیه ضعفا استفاده می‌شود. اصلاً قانون را برای چه می‌گذارند؟ برای اینکه کسی دزدی نکند.  خُب وقتی کار دست خود مردم باشد، دیگر نیازی به این قانون‌های اضافه نیست.

راهبرد بسیج در تحقق بیانیۀ گام دوم و حلقۀ مفقودۀ میانی‌ که موجب تقویت مردم می‌شود

من خواهش می‌کنم شما یک پژوهشی راه بیندازید و جریان این‌طور صحبت‌های رهبر انقلاب را خصوصاً در این چهار پنج سال اخیر پیگیری کنید. یک‌بار ایشان در صحبت با همین دولت می‌فرمودند که یک استاندار در یکی از استان‌ها همّت کرده پول خُرد مردم را جمع کرده و چند میلیارد پول جمع شده است برای حلّ مشکلات منطقه. این پولی است که توی یک استان هست. مردم تصمیم گرفتند پول‌های‌شان را در بانک نگذارند و خودشان خرج کنند و بروند فلان‌جا سرِ ماه مضاربه‌ای پولی بگیرند. برای رهبر انقلاب فرق نمی‌کند استاندار مال چه جناحی هست چون وقتی کارها مردمی بشود، اصلاً این حرف‌ها کنار می‌رود. وقتی مردم می‌آیند در حلّ مسائل خودشان مشارکت می‌کنند، مشکلات حل می‌شود. 

اگر بخواهیم کار را به دست مردم بدهیم این است که با هم کار کنید؛ اینکه یک نفر در محل بلند شود بگوید من می‌خواهم مسائل را حل کنم، به نتیجه نمی‌رسد، اصلاً یک نفری نمی‌شود، باید کار جمعی کرد. خوشبختانه شما کار جمعی را در این تشکیلات انجمن اسلامی یاد می‌گیرید.

رهبر انقلاب در صحبت‌شان با بسیج، بعضی از کارهایی را که بسیج برای افزایش مشارکت مردم در کارها انجام داده مثال زدند و فرمودند که باید بسیج این را نهادینه کند. الحمدلله بسیج اخیراً راه خودش را پیدا کرده است. راهبرد خودش را تحقق بیانیۀ گام دوم و اصلاح شیوۀ حکمرانی و تحقق آن حلقۀ مفقودۀ میانی‌ که موجب تقویت مردم می‌شود قرار داده است. این مسیر باید ادامه پیدا کند، و ان‌شاء الله مسئولین و دولتی‌ها مانع ایجاد نکنند.

نظرات

درود

ممکنه صوت این جلسه رو هم بزارین

مزه دینداری در حکومت ولایی این است که همه نقش ایفا کنند

و حکومت مردمی تشکیل بشه

این هم از دولت روحانی

انشالله با همت مردم دیگه تکرار نشود

سلام علیکم، ممنونیم از زحماتتان، فیلم هم منتشر میشود؟ 

پاسخ:
سلام و احترام
خیر

ارسال نظر

لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دسترسی سریع سخنرانی ها تنها مسیر استاد پناهیان ادبستان استاد پناهیان درسنامۀ تاریخ تحلیلی اسلام کلیپ تصویری استاد پناهیان کلیپ صوتی استاد پناهیان پرونده های ویژه حمایت مالی بیان معنوی پناهیان

آخرین مطالب

آخرین نظرات

بیان ها راهکار راهبرد آینده نگری سخنرانی گفتگو خاطرات روضه ها مثال ها مناجات عبارات کوتاه اشعار استاد پناهیان قطعه ها یادداشت کتابخانه تالیفات مقالات سیر مطالعاتی معرفی کتاب مستندات محصولات اینفوگرافیک عکس کلیپ تصویری کلیپ صوتی موضوعی فهرست ها صوتی نوبت شما پرسش و پاسخ بیایید از تجربه... نظرات شما سخنان تاثیرگذار همکاری با ما جهت اطلاع تقویم برنامه ها اخبار مورد اشاره اخبار ما سوالات متداول اخبار پیامکی درباره ما درباره استاد ولایت و مهدویت تعلیم و تربیت اخلاق و معنویت هنر و رسانه فرهنگی سیاسی تحلیل تاریخ خانواده چندرسانه ای تصویری نقشه سایت بیان معنوی بپرسید... پاسخ دهید...