مسئولیتپذیری و استقلال، شاخص اصلی ولایتمداری -ج8
با مسئولیتپذیری در کار و زندگی است که انسان به شکوفایی و خلاقیت میرسد/ مسئولی که نشاطش را از استخر سلطنتی میگیرد نه از کار برای مردم، از او انتظار خلاقیت نباید داشت
شناسنامه:
زمان: 1400/05/25
مکان: دانشگاه امام علی(ع) - هیئت میثاق با شهدا
موضوع: مسئولیتپذیری و استقلال، شاخص اصلی ولایتمداری
صوت: اینجا
فیلم: اینجا
انسان بدون اینکه درگیر یک فعالیت باشد، نمیتواند اعتقادات و روحیاتش را تعالی بدهد
بسیاری از اخلاقیات و اعتقادات، در متن یک فعالیت رشد میکنند، بدون اینکه انسان درگیر یک فعالیت یا درگیر یک عملیات خاصی باشد، همینطوری نمیشود اعتقادات را تقویت کرد، ایمان را افزایش داد، روحیات را بهبود بخشید و اخلاقیات را تعالی داد. انسان اگر بخواهد وجود خودش را شکوفا کند در گرایشهای خودش تأثیرات بسیار خوب بگذارد و حتی در فکر خودش و در عقل خودش فربهی ایجاد کند و رشد ایجاد کند، باید این را در یک بستر عمل و تجربه انجام بدهد. اینکه انسان فقط در کتابخانه بنشیند یا به در و دیوار نگاه کند و فکر کند یا اینکه فقط به امور معنوی بپردازد و بدور از صحنۀ عمل، مثلاً به مناجات یا عبادت بپردازد، اینطوری کسی رشد نخواهد کرد. ما حتی وقتی که میخواهیم به دانشآموزان و کودکانمان چیزی را بیاموزیم بهتر است (یعنی نود درصد باید اینطور باشد) که در صحنۀ عمل، این آموزش صورت بگیرد.
«مسئولیتپذیری» در واقع یک نوع فعالیت، یک نوع زندگی کردن، یک سبک زندگی یا یک عنصر کلیدی برای سبک زندگی است. انسان در بستر فعالیت مسئولیتپذیرانه یا زندگی مسئولیتپذیرانه است که میتواند رشد کند. مسئولیتپذیری یک اسم خاص برای یک فعالیت نیست؛ بلکه یک نوع زندگی کردن است، نوعِ زندگی مسئولیتپذیرانه توأم با احساس مسئولیت که البته در متن عمل باید خودش را نشان بدهد.
اگر این نوع زندگی یا ایننوع سبک زندگیِ مسئولیتپذیرانه را در همۀ فعالیتهایمان جاری کردیم، آنوقت در بستر این فعالیتها، به رشد روحی و فکری و شکوفایی استعدادها و فطرت میرسیم. مثلاً درس خواندن، میتواند مسئولیتپذیرانه باشد و میتواند بدون مسئولیتپذیری باشد. زندگی خانوادگی، ادارۀ زندگیِ خانوادگی میتواند توأم با مسئولیتپذیری باشد و میتواند بدون احساس مسئولیت باشد. مادری کردن یا پدری کردن، حتی فرزندی کردن برای پدر و مادر، حتی خواهری کردن و برادری کردن، همۀ اینها میتواند توأم با مسئولیتپذیری باشد و میتواند بدون مسئولیتپذیری باشد. بازی کردن و تفریح کردن و در کارهای گروهی شرکت کردن هم میتواند با مسئولیتپذیری باشد و میتواند بدون مسئولیتپذیری باشد.
فعالیت اداری داشتن هم میتواند با مسئولیتپذیری باشد و هم میتواند بدون مسئولیتپذیری باشد. کارمندی که مسئولیتپذیری نیست، روز به روز که کار میکند هم خودش را نابودتر میکند هم کارش را و هم جامعهاش را. اما کارمند یا کارگر یا استاد و معلمی که با مسئولیتپذیری کار میکند، اصلاً مدل کارکردنش با دیگران فرق میکند.
آثار مسئولیتپذیری
یکی از آثار مسئولیتپذیری «خستهنشدن از کار» است
اگر بخواهم از آثار مسئولیتپذیری بگویم، بسیار فراوان است و از ابعاد مختلف میشود به آن پرداخت؛ یکی از آثارش «خسته نشدن» است، کسی که با مسئولیتپذیری کار میکند، دو برابر یا سه برابر کار میکند و خسته نمیشود.
اگر یکوقت دیدید دارید از درس خواندن، کار کردن، کار در خانه یا هر فعالیت دیگری خسته میشوید و زود، حوصلهتان سر میرود، بدانید دارید آن کار را بدون مسئولیتپذیری انجام میدهید و این البته خیلی زشت است و به انسان صدمه میزند و حتی انسان را شبیه حیوان میکند! انگار که یککسی شما را به این کار وادار کرده و ته دلتان هماهنگ نیستید، تصمیم این کار را خودت نگرفتهای، تو در این فعالیت مستقل نیستی و استقلالت را رعایت نکردهای و داری خودت را خراب میکنی. این کار را نکن؛ مثلاً اگر این کار درسخواندن است، اینطوری درس نخوان، یا اگر هر کار دیگری هست، این کار را انجام نده.
کسی که بدون مسئولیتپذیری وارد زندگی مشترک شده، زود از همسرش عصبانی میشود
مثلاً خیلی از خانمها و آقایان در مسئلۀ همسری و خانوادگی، زود از دست همدیگر خسته میشوند، زود از دست همدیگر عصبانی میشوند، زود از دست همدیگر گله میکنند، زود عیبهای همدیگر را میبینند، بههم سخت میگیرند، اینها کسانی هستند که بدون مسئولیتپذیری وارد زندگی مشترک شدهاند و البته میدانید که معمولاً از کلمات خیلی قشنگی هم برایش استفاده میشود!
شما فکر میکنید دشمنان مسئولیتپذیری چه چیزهایی هستند؟ در اداره، بروکراسی. در آموزشگاه، امتحان و نظم تحمیلی مدرسه. در خانواده، عشق و محبت! بله گاهی از اوقات، عشق میشود دشمن مسئولیتپذیری. وقتی کسی صرفاً با عشق وارد خانواده شده است، صرفاً با دوستداشتنیهایش دارد حرکت میکند، نه با این عنوان که «تو مسئولیتِ این خانواده را پذیرفتهای و حالا باید پایش بایستی، باید چوبش را بخوری، باید تلاش بکنی که درستش بکنی، این خانواده مال تو است» چه زن باشد چه مرد. من مسئول هستم همسرم را درست کنم، هماهنگ کنم، با او هماهنگ بشوم، من باید این خانواده را درست کنم، این خانواده را شکل بدهم.
اگر با مسئولیتپذیری وارد بشوی خسته نمیشوی، با مسئولیتپذیری وارد بشوی زود نمیبُرّی، زود روحیهات ضعیف نمیشود، اگر با مسئولیتپذیری وارد بشوی زیاد تفریح نمیخواهی؛ البته آدم تفریح میخواهد اما نه زیاد. بعضیها روحشان خیلی کشش تفریح دارد، اینها کسانی هستند که با مسئولیتپذیری زندگی نمیکنند، اگر با مسئولیتپذیری وارد نشوی به خودت لطمه میزنی.
«خلاقیت» یکی دیگر از آثار مسئولیتپذیری است
یکی دیگر از آثار مسئولیتپذیری «خلاقیت» است، آدم که دقیقهای یک بار نمیرود پیش مشاور! تو معلوم است مسئولیتپذیرانه وارد این کار نشدهای که راهش را پیدا نمیکنی. اگر مسئولیتپذیرانه وارد یک کاری شده باشی و گفته باشی «هرچه شد با من؛ خودم یکجوری جمعش میکنم» آنوقت راه رفع مشکلات، راه تعالی و بهرهوریِ بیشتر، راه لذت بردن بیشتر از آن کار یا از آن زندگی را پیدا میکنی.
مثلاً کارخانههایی که دولتی هستند، راندمان کمتری دارند. در همۀ دنیا ثابت شده است که وقتی مسئول یا مدیر دولتی برای یک کارخانه میگذارند، راندمان کاریاش به شدت کاهش پیدا میکند، اما کارخانۀ خصوصی که مسئولش یک شخص است یا چند نفر هستند که خودشان این را راه انداختند، میدانند که اگر ضرر بکنند زندگیشان صفر شده است، لذا خیلی مسئولیتپذیرانه کار میکنند. معمولاً اینجور کارخانهها که کسی مدیرش را موظف نکرده است که حقوق بگیرد و برود، صددرصد موفقتر از آن کارخانههای دولتی هستند؛ اصلاً خیلی فرق میکند. کار دولتی در بسیاری از موارد، شکست خورده است، چون اصلاً آئیننامهها و انضباط کار دولتی و آن بروکراسیای که عرض کردم، به شما اجازه نمیدهد که مسئولیتپذیرانه کار بکنید. تا بالای سرت نظارت میآید، تا با حقوق، تشویقت میکنند، تا میخواهند در اثر خطا تنبیهت بکنند، کلاً احساس مسئولیتِ شما از بین میرود، احساس میکنی یکی دیگر مسئول است.
چرا کارِ دولتی و کارمندی راندمان را پایین میآورد؟
کارهای کارمندی به شدت راندمان را پایین میآورد، من از روانشناسهای محترم و از ادارهکنندههای کشور در بخشهایی که مربوط هستند، میخواهم بروند مطالعه کنند که ما چرا در کشورمان اینقدر کارمند دولتی زیاد داریم؟ کشورهای پیشرفتۀ دنیا اینقدر کارمند ندارد. سبک زندگی در جامعۀما غلط است که این اتفاق افتاده است، این مال وضعیتی است که یک پول نفتی باشد به اینها پول بدهند، دولت برای خودش نانخور اضافه کرده است. این حرف بنده معنایش این نیست که الان کارمندها را بیرون بریزیم و بیکاری افزایش پیدا کند، بلکه باید کارها را برونسپاری کرد؛ خصوصاً در آن جاهایی که دولت، بیخودی دخالت میکند و کار را تصاحب میکند و مثلاً دهتا کارمند میگذارد برای یک شرکت کوچک که با دوتا کارمند هم اداره میشود.
چون آن دو نفر، خودشان یک شرکتی راه انداختهاند، مثلاً یک شرکت دانشبنیان یا یک کارگاه و کارخانۀ کوچکی را خودشان راه انداختهاند و خودشان مسئول کار خودشان هستند. در اسلام خیلی به نظم سفارش شده است، ولی نظم دادنِ به دیگران، معمولاً سمّ مهلک است، منتها نظم اگر نظمِ تولیدی خود انسان باشد، نجاتبخش است. انسان مسئولیتپذیر، خودش به کارهای خودش نظم میدهد. و اصلاً شما مجبور نیستید شبیه رفیقتان، به خودتان نظم بدهید. یکی از هشت صبح کارش را شروع میکند، یکی از نُه، یکی از هفت، فرقی نمیکند؛ خودت نظم بده. ساعت خواب و بیداری بدن و ساعت هوشیاریِ بدن آدمها باهمدیگر فرق میکند. همه مجبور نیستند شبیه همدیگر باشند، ولی هرکسی باید خودش زندگیِ خودش را منظم کند. ادارۀ خودمان را به کسی دیگر واگذار نکنیم و الا راندمان کاریمان پایین میآید و خلاقیتمان کم میشود.
برای اینکه انسان مسئولیتپذیر بار بیاید، محیط هم نقش دارد
پس تا الان، دو تا اثر عمده برای مسئولیتپذیری عرض کردم؛ یکی اینکه اگر شما مسئولیتپذیرانه زندگی کنید؛ در شغل، تحصیل و هرچیز دیگری، خستگی کمتر بهسراغتان میآید، بالطبع، تفریح و وقتِ هدرداده هم کمتر خواهید داشت. یکی دیگر اینکه خلاقیتتان افزایش پیدا میکند. آن محیطی که دارید زندگی میکنید، برای اینکه شما را مسئولیتپذیر بار بیاورند باید این اجازه را به شما بدهند و باید یکجوری با نظارت، شما را خفه نکنند که مثلاً شما احساس کنی دیگر مسئولیت درس خواندنت با خودت نیست!
بنده مکرر به دبیرستانها و دانشگاهها رفتهام و خیلی در این فضاهای تحصیلی دقت کردهام، در حوزههای علمیه هم همینطور، وقتی که حضور و غیاب مطرح میشود و میگویند «ما رفت و آمد تو را کنترل میکنیم» یا وقتی امتحان میآید و میگویند که «ما درس خواندن تو را کنترل میکنیم» بهطور ناخودآگاه، طلبه، دانشجو و دانشآموز به خودش میگوید «پس شما مسئول درس خواندن من هستی؟» این تمام شد دیگر! درس خواندن در یک چنین محیطی، دیگر بهدرد نمیخورَد.
چگونه باید حسِ مسئولیتپذیری را بالا ببریم؟ / از مهمترین الهامات دین برای مسئولیتپذیر شدنِ انسان، نوع تشویق و تنبیههاست
ما چگونه باید این حس مسئولیتپذیری را بالا ببریم؟ روانشناسها یک سری قوانین و قواعدی برایش گفتهاند و از دین هم خیلی میشود الهام گرفت. یکی از مهمترین الهاماتی که دین میتواند به ما بدهد، برای اینکه این شخصیت انسان، مسئولیتپذیر بشود، تشویق و تنبیههایی است که در دین هست. دین، تشویق و تنبیهها را میاندازد به قیامت! حتی شما یک آدم خوبی در بین همکارهایتان داشتید، نباید به او جایزه بدهید، مثلاً نگویید: شما خیلی نمازت را به وقت میخوانی، خیلی تقوا را رعایت میکنی، آفرین! اسلام میگوید تو اگر به او گفتی آفرین و جلوی خودش از او تعریف کردی انگار که او را کشتهای، انگار که دشنه را در گلویش فرو کردهای، چرا تشویقش میکنی؟ (إذا مَدَحتَ أخاکَ فی وَجهِهِ فکأنّما أمرَرتَ عَلى حَلقِهِ المُوسى؛ شرح نهجالبلاغه ابنابیالحدید/18/256)
البته یک جایی داریم که أمیرالمؤمنین علی(ع) میفرماید گنهکار و کسی که آدم شایستهای است، در نظر تو که مدیر هستی، یکسان نباشند. (وَ لایکونَنَّ الْمُحْسِنُ وَ الْمُسیءُ عِنْدَک بِمَنْزِلَة سَواء، فَاِن فی ذلِک تَزْهیداً لاِهْلِ الاْحْسانِ فِی الاْحْسانِ، وَ تَدْریباً لاِهْل الاْساءَةِ عَلَی الاْساءَةِ، وَ اَلْزِمْ کلاًّ مِنْهُمْ ما اَلْزَمَ نَفْسَهُ؛ نهجالبلاغه/نامه53) ولی معنای کلام حضرت، این مدلِ تشویق و تنبیههای فوریِ عینیِ درشت نیست. مثلاً گاهی ممکن است یک مدیر بالاسر به یک نیرویی بگوید «آفرین، من دعایت میکنم» یعنی یک تشویق معنوی. گاهی ممکن است یک تشویق عمومی انجام بدهد، مثلاً بگوید: «بهخاطر اینکه یک نفر در بین شما یک مجاهدتی کرده، یا یک خلاقیتی کرده است، همۀ شما را تشویق میکنم» شیوۀ تشویق و تنبیه نباید بهگونهای باشد که احساس مسئولیت را از بین ببرد.
نتیجۀ یک تست روانشناسی برای ترک سیگار
روانشناسها یک بررسی انجام دادند؛ برای ترک سیگار، به یک عدهای گفتند «اگر سیگارتان را ترک کنید، بهصورت هفتگی، اینقدر شما را تشویق میکنیم، اینقدر پول میدهیم، اینقدر جایزه میدهیم...» به یک عدۀ دیگری هم گفتند: «خودتان سیگار را ترک کنید چون سیگار این ضررها را دارد، هیچ تشویقی هم نمیکنیم» ولی سعی کردند روی فکر اینها کار کنند که اینها خودشان تصمیم بگیرند به ترک سیگار.
روش اول که تشویق هفتهای بود، در هفتههای اول و دوم، موفقتر بود. مثلاً سرِ هفته میگفتند: «چندتا سیگار ترک کردی؟ این هم جایزهاش... شما چندتا سیگار را کاهش دادی؟ این هم جایزهاش...» ولی از ماه دوم و سوم به بعد، هم دروغگویی در بین آنها زیاد شد و هم آنهایی که ترک کرده بودند، دوباره برگشتند به سیگار کشیدن. اما در روش دوم، آنهایی که هیچ تشویقی نشده بودند، موفقتر ترک سیگار کردند.
برخی روانشناسها معتقدند با تشویق و تنبیهِ فوری و عینی، به نتیجۀ مطلوب نمیرسیم
از این نوع آزمایشها دربارۀ تشویق فوری، برای دانشجوها و برای سربازها، در انواع و اقسام مختلف انجام شده است و حتی کتاب هم علیه این نوع تشویق و تنبیهها نوشتهاند. چرا بر اساس این تستهایی که انجام دادهاند، علیه تشویق و تنبیه، کتاب مینویسند؟ برای اینکه شما با این نوع تشویق و تنبیه (یعنی تشویق و تنبیههای فوریِ عینی) به آن نتیجهای که میخواهید، نمیرسید.
پدر و مادرهای محترم، فرزندشان را چگونه باید مسئولیتپذیر بار بیاورند؟ از درون خودش! پدر و مادر عزیز، تو باید خطاهای بچهات را تحمل کنی، به قول أمیرالمؤمنین علی(ع) تغافل کنی، خودت را به ندیدن بزنی، بگذاری خودش روی پای خودش بایستد و این را به او خبر بدهی که «تو خودت مسئول زندگیِ خودت هستی»
یکی از راههای دین برای افزایش مسئولیتپذیری-که جلسه قبل بیان شد- این بود که خدا میفرماید: «روز قیامت از شما سؤال میکنم!» این سؤال روز قیامت فوقالعاده است، دیگر در روانشناسی و در این مشاورههای عادی، شما یک چنین عنصری را پیدا نمیکنی. اینجاست که اعتقاد به معاد اثر میگذارد و اثر تربیتی دارد.
بنده نمیگویم «ایمان به غیب را در تربیت، حذف کنید!» میگویم: آثار تربیتی و فوایدِ دنیایِ ایمان را بگویید
بعضیها به قسمتی از بحثهای روزهای قبل، اشکال گرفتند که «چرا میگویی بدون ایمان به غیب، مردم را تربیت کنیم؟!» بنده کِی چنین حرف اشتباهی زدم؟! بنده میخواهم این را بگویم که شما وقتی ایمان به غیب را هم مطرح میکنید، آثار تربیتی انسانیِ مفید برای همین دنیایش را به او بگویید، تا بفهمد که ایمان به معاد چقدر قیمت دارد! معاد اگر دروغ هم باشد، انسان را آدم بار میآورد!
خدا خیلی روانشناس بوده که با جهنم و بهشت، دارد ما را تربیت میکند، چون عقلت را افزایش میدهد، چون تنبیه و تشویق را گذاشته است برای روز قیامت، چون به تو نشان نداده است که آنهایی که از این دنیا رفتند را چگونه تشویق یا تنبیه میکند. بنده نمیگویم ایمان به معاد را در تربیت، حذف کنید، بلکه بیایید بهجای اینکه مدام اثبات معاد بکنید(مثلاً از طرق سنتیِ علم کلام) همین معاد و اعتقاد به معاد را، ارزش انسانیاش را برای جوان مطرح بکنید و بگویید: «کسی که اعتقاد به حساب روز قیامت ندارد انگار یک تختهاش کم است، چنین کسی از نظر روانی دچار ناهنجاری میشود...» این را برایش توضیح بدهید، اینها کاملاً قابل توضیح است.
مگر ایمان به غیب، منفعتِ این دنیایی ندارد؟!
برخی میگویند: یعنی شما میگویی که دین را با منفعتهای این دنیاییاش توضیح بدهیم؟! بله، مگر ایمان به غیب، منفعت این دنیایی ندارد! مگر حال تو را خوب نمیکند! مگر روحیه و سعۀ صدر به تو نمیدهد؟ مگر تو را بانشاط نمیکند؟ بروید فرق آدمی که به خدا و عالم معنا و جهان آخرت اعتقاد ندارد، با آدمی که این اعتقادات را دارد بسنجید. تعجب نکنید اگر چند وقت دیگر دستگاههایی آمد که مثلاً از روی گرفتن نبض یا قرار دادن سنسورهایی بر روی مغز، تشخیص بدهد که این فرد مؤمن است یا مؤمن نیست. چون اصلاً ضربان قلب و استرسها و ناامیدیهای پنهان در وجود انسان کاملاً مشخص میکند که این فرد به یک جهان بازتر و بزرگتر اعتقاد دارد یا نه؟ مگر آرامشی که قرآن میفرماید «أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»(رعد/28) دروغ است؟! نه، راست است. من یقین دارم اگر انسان در همین علوم انسانی پیشرفت کند، میتواند بسنجد که آیا این فرد، اطمینان قلبی دارد یا نه؟ آنهایی که بر روی معنای رفتار بدن، کار کردهاند، از روی رفتار افراد میتوانند تشخیص بدهند.
بنده هیچوقت عرض نکردم که ایمان و غیب را کنار بگذار و بیا فوائد مادی و دنیایی را در نظر بگیر! نه، عرض بنده این است که ایمان به غیب هم فوائد دنیایی دارد؛ یعنی فواید روحیای که تو در دنیا از ایمان به غیب استحصال میکنی. البته بحث مادی به این معنا نیست که مثلاً اگر نماز بخوانی، به حسابت پول واریز کنند! اما رسول خدا(ص) میفرماید: نماز شب بخوانی سلامتیِ بدنی، پیدا میکنی. (قِیَامُ اللَّیْلِ مَصَحَّةٌ لِلْبَدَنِ ؛ محاسن/ج1/ص53) همچنین میفرماید که نماز شب، موجب زیبایی چهره میشود. (مَنْ صَلَّى بِاللَّیْلِ حَسُنَ وَجْهُهُ بِالنَّهَارِ؛ محاسن/ج1/ص53) نماز شب، آثار فیزیولوژیک دارد، حالا اگر ما بلد نیستیم دلیلش را توضیح بدهیم این ناشی از کمسوادی خودمان است؛ دانش ما هنوز به اینجا نرسیده است. البته با همین دانش موجود هم قابل حدس است، مثلاً اینکه چرا با نماز شب، چهرۀ انسان دلنشینتر میشود، با همین مقدار دانشی که انسان بهدست آورده هم قابل توضیح است.
چرا طولانی بودن قنوت در آخرین رکعت نمازشب، بیدار شدن سحر یا نخوابیدن بینالطلوعین، برای انسان سلامتی میآورد؟ اینها مگر امور معنوی نیستند؟ بله؛ اما فایدۀ این دنیایی هم دارند. خود ایمان به غیب هم فایدۀ دنیایی دارد.
مبدأ و معاد را باید انسانشناسانه یاد بدهیم
این شیوهای که مبدأ و معاد را یاد میدهند، معمولاً شیوۀ درستی نیست، مبدأ و معاد را باید بهصورت انسانشناسانه یاد بدهیم. شهید مطهری در این باره یک قدم برداشت و کتاب «انسان و ایمان» را قبل از آموزش توحید نوشت؛ گفت انسان به ایمان احتیاج دارد، این احتیاج و نیاز انسان اگر برآورده بشود، فوائد و برکاتی دارد. بعد ایشان گفت: حالا ایمان به چه کسی؟... با همین کتاب انسان و ایمان، شهدای فراوانی درست شدند. اما اصول و عقاید ساده و سنتی، اینقدر اثر ندارد.
در اصول عقاید سادۀ سنتی چهکار میکنید؟ میگویید «خدا هست، چون هست، تو باید بپذیری و الا عقل نداری! معاد هم هست؛ این هم دلایلش... اگر نپذیری آدم بیعقلی هستی! خداوند متعال دستور داده است و باید گوش کنی و الا میروی جهنم!» ببینید اینطوری حرف زدن یعنی غیرانسانمدارانه از دین سخن گفتن.
حالا برگردیم همۀ اینها را از طریق توجهشان به انسان و فواید این دنیاییِ این اعتقادات صحبت کنیم. انسانی که به خدا اعتقاد دارد از نظر روحی آرامتر، امیدوارتر و بزرگتر است. شما در روایات ببینید که وقتی میآمدند و میگفتند: یا رسولالله شما داری به چه چیزی دعوت میکنی؟ ایشان چگونه جواب میداد؟ مثلاً یک کسی آمده بود مسلمان بشود، گفت: یا رسولالله شما به کی دعوت میکنی؟ حضرت فرمود: تو را به سوی کسی دعوت میکنم که هرگاه در سرزمین یا بیابان خشک و لمیزرعی باشی و آذوقۀ خودت را گم کرده باشی و او را صدا بزنی، جوابت را میدهد. تو را به سوی خدایی دعوت میکنم که وقتی خشکسالی و قحطی بشود و او را صدا بزنی جوابت را میدهد، خدایی که وقتی تنها و غریب میشوی و او را صدا میزنی، جوابت را میدهد. او گفت: بله او خوب خدایی است؛ من این را حس کردهام و قبول دارم. الان چهکار کنم؟ فرمود: بگو أشهد أن لاإلهإلّاالله... و او مسلمان شد (قَالَ أَبُو تَمِیمَةَ وَفَدْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص... فَقُلْتُ إِلَى مَا تَدْعُو یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَدْعُوکَ إِلَى الَّذِی إِذَا کُنْتَ بِأَرْضِ فَلَاةٍ فَأَضْلَلْتَ رَاحِلَتَکَ فَدَعَوْتَهُ أَجَابَکَ وَ أَدْعُوکَ إِلَى الَّذِی إِذَا اسْتَنَّتْ أَرْضُکَ أَوْ أَجْدَبَتْ فَدَعَوْتَهُ أَجَابَکَ قَالَ فَقُلْتُ وَ أَبِیکَ لَنِعْمَ الرَّبُّ هَذَا فَأَسْلَمْتُ ؛ کنزالفوائد/ج1/ص212)
به اوج رسیدن در تربیت، بدون معاد و ایمان به خدا امکان ندارد
در واقع پیامبر(ص) فایدۀ ایمان به خدا را در دل او برایش ذکر میکند و او هم میگوید: من مؤمن میشوم. مگر میشود بدون ایمان به خدا، بدون ایمان به حساب و کتاب روز قیامت و بدون ایمان به معاد، کسی را خوب تربیت کرد و به اوج رساند؟! همانطور که در جلسه قبل، عرض کردم، روانشناسی در بهترین حالت، یک سری سلامتهای اولیه را به انسان میدهد که البته در جای خودش لازم است و اصلاً بعضیها جز این منطق را نمیپذیرند و اگر برایشان از خدا و پیغمبر بگویی، در جواب میگویند: من که هنوز این چیزها را قبول نکردهام. پس برای این حرکت اولیه، از روانشناسی و علم تجری استفاه میکنی، ولی به اوج رسیدن، بدون معاد امکان ندارد.
همانطور که قبلاً بیان شد، برای مسئولیتپذیر شدنِ انسان، یک طرح خدا این است که میفرماید: «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ * وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ» (زلزال/7و8) یکذره کار خوب یا بد انجام بدهی، در قیامت از تو حساب میگیرم. یکی از مراجع عظام تقلید میفرمود: بعد از رحلت امام(ره) از سید احمد آقا، فرزند ایشان پرسیدم که آیا بعد از رحلت امام، ایشان را به خواب دیدی؟ سید احمد آقا فرموده بودند که من امام را در خواب دیدم، امام به من فرمودند: احمد آقا مواظب باش، این دنیا تکان بخوری از تو سؤال میکنند. بعد سیداحمد آقا دستشان را تکان دادند و فرمودند: امام در خواب دستش را اینجوری تکان داد و فرمود: در دنیا دستت را تکان بدهی، آنجا به تو میگویند: این دستت را اینجا چرا اینجوری تکان دادی؟ مواظب باش.
کِی از تو میپرسند؟ روز قیامت! چه کسی این را دیده است؟ هیچکسی ندیده! آنوقت تو اگر به این ایمان بیاوری، میدانی چقدر انسان مسئولیتپذیری میشوی؟ یک طرح دین برای مسئولیتپذیری همین سؤال و کتاب آن دنیا است. یکی دیگرش چیست؟ تشویق و تنبیه آن دنیا است. ما باید به این سمت حرکت کنیم، نمیگویم ما همۀ تشویق تنبیهها را برداریم، اما باید کم کنیم، باید در بسیاری از مقرراتمان به آثار مسئولیتزداییِ این مقررات توجه کنیم. باید به سمت مسئولیتپذیری حرکت کنیم.
اثر دیگر مسئولیتپذیری این است که در هر کاری که باشی، خودت هم رشد میکنی
مسئولیتپذیری، دیگر چهکار میکند؟ خستگی را کم میکند، خلاقیت را زیاد میکند. یک اتفاق دیگری که میافتد این است که با کار کردن و زندگی کردنِ مسئولیتپذیرانه خودت رشد میکنی، مثلاً اگر کارگر هستی میشوی بنا، اگر بنا هستی میشوی معمار، اگر معمار هستی به اوج میرسی و فربه میشوی. بعضیها خودشان هیچ افزایشی پیدا نمیکنند و فقط کارشان پرحجم افزایش پیدا میکند؛ در هر کاری که هستند، مثلاً اگر ریاضی میخوانند ریاضیدان نمیشوند، اگر فلسفه میخوانند فیلسوف نمیشوند، اگر پزشکی میخوانند حکیم نمیشوند، اگر قرآن میخوانند از حکمت قرآن برخوردار نمیشوند، دچار تحجّر در الفاظ میشوند. به اینها درس یاد ندهید!
کسی که فقط حافظهاش خوب است اما قدرت تفکر ندارد و بلد نیست مسئله حل کند، به او بگویید «تا همینمقدار که خواندی بس است، دکترا نگیر و الا پدر ملت را در میآوری، تو دیگر ادامه نده خواهش میکنم!» حتی اگر درس حوزه هم میخواند، به او بگویید شما دیگر درس نخوان. پسفردا یک اسم آیتالله و دکتر برای خودت میگذاری و پدر مردم را در میآوری، تو متحجّر هستی، تو خودت افزایش پیدا نکردهای.
داستان مولوی و شمس را که شنیدهاید؛ مولوی در درس و بحث خودش مدام «قالَ قالَ» میگفت. شمس آمد و یککمی به او نگاه کرد و دید که او یک استعدادی دارد. بعد از درس، به او گفت «خُب اینهمه از این و آن گفتی، حالا تو خودت چه میگویی؟ خودت چه حرفی برای گفتن داری؟» مولوی یکدفعهای بههم ریخت و توی خودش رفت. ظاهراً خیلی آدم خوشحافظهای بوده و در علم، خوشذوق بوده اما هیچوقت نرفته بوده در خودش بیندیشد. این حرف شمس، زندگیاش را عوض کرد، رفت که ببیند خودش چه میگوید، آنوقت مثنوی نوشت. راه میرفت یا مثلاً یک میلهای را میگرفت و دور میزد و شعر میگفت و حکمت میسرود، در آنِ واحد هم وزن میداد و هم قافیه میداد، هم حکیمانه سخن میگفت.
کسی که مسئولانه زندگی بکند، خودش واقعاً بزرگ میشود
من کِی باید افزایش پیدا کنم؟ قدیمها یک پیرمرد یا یک پیرزن که میدیدی، از حرفهایشان متوجه میشدی که خیلیهایشان واقعاً انسانهای افزایشیافتهای هستند و آدم از حکمتشان سود میبُرد. هیچ کلمهای مثل حکمت در اینجا نمیتواند حق مطلب را ادا بکند.
اگر کسی مسئولانه زندگی بکند، مسئولانه درس بخواند، مسئولانه شغل داشته باشد، او خودش بزرگ میشود. رزمندههای ما واقعاً اساتید درجه یک دافوس در دنیا را پشت سر گذاشتند، چرا؟ چون مسئولانه میجنگیدند و خودش را مسئول میدید، چون خودش را مسئول میدید به خلاقیت میرسید و خستگیناپذیر میشد. دیدهاید از شهدا چقدر تعریف میکنند، مثلاً شهید نامجو که فرماندۀ همین دانشکدۀ افسری امام علی(ع) بود، از شدتِ کار در جبهه، گاهی میشد که چند روز پوتینش را در نمیآورد بهحدی که پاهایش زخم میشد، مثلاً میگفت من سه روز است که نتوانستم پوتینم را در بیاورم! درحالیکه ما میدانیم، او میتوانست یکجوری از زیردررویی بکند، اما کسی که احساس مسئولیت درونی داشته باشد، از زیر کار در نمیرود!
کسی که مسئولیتپذیر بار نیاید انسان بسیار شکنندهای خواهد بود
احساس مسئولیت، آثار و برکات فراوانی دارد. در جلسات بعد، از انواع مسئولیتپذیری هم باید صحبت کنیم، از کلیدیترین عامل رواج دادن مسئولیتپذیری و راههای جلوگیری از آسیبهای مسئولیتپذیری هم باید صحبت کنیم، همچنین باید ابعاد اجتماعی موضوع را هم نگاه کنیم و دربارۀ شیوۀ حکمرانی و دولتی که مسئولیتپذیری را در جامعه افزایش بدهد و البته شیوۀ حکمرانی و دولتی که مسئولیتپذیری را کاهش میدهد تا متوجه بشویم که فرق این دوتا چیست؟
حالا میخواهیم از ویژگیهای فردی که مسئولیتپذیر است، صحبت کنیم. در جلسۀ قبل، چند کلمه دربارۀ ویژگیهای کسی که مسئولیتپذیر است عرض کردم، اما این بحث خیلی ارزش دارد که دربارۀ آن تأمل بکنیم تا یکوقت مبادا ما غیر مسئولیتپذیرانه زندگی کنیم چون این زندگی واقعاً خطرناک است؛ یک زندگی حیوانی است و زندگی پر از ضرر برای دیگران است. کسی که مسئولیتپذیر بار نیاید انسان بسیار شکنندهای خواهد بود، از کوچکترین فرصتها برای شکست خوردن خودش و شکست دادن دیگران استفاده خواهد کرد، و در واقع سوءاستفاده خواهد کرد.
شهید چمران یک الگو برای مسئولیتپذیری است
یک خاطره از شهید چمران برای شما بگویم؛ شهید چمران انصافاً یک عنصر، یک شخصیت الگو و اسطورهای برای مسئولیتپذیری است. ایشان وقتی به لبنان آمد، یک یتیمخانه دائر کرد چون نسبت به یتیمها احساس مسئولیت میکرد. به خانمش گفت: ما دیگر غذایمان همین غذایی است که یتیمها میخورند، یعنی خودش برای خودش قانون گذاشت. دربارۀ اینکه انسان در فضای مسئولیتپذیری، برای خودش قانون بگذارد، باهمدیگر صحبت خواهیم کرد.
شهید چمران گفت: ما دیگر غذایمان مثل غذای یتیمها باشد؛ غذای بیشتر و بهتر از اینها نمیخوریم. ممکن است شما بگویید: حالا چه اشکالی دارد؟ شما غذای بهتر و بیشتر بخورید؟ شما غذای خوب بخور اما به این بچههای یتیم هم رسیدگی کن، خب باید جان داشته باشی و... از این توجیهاتی که بعضیها ممکن است بیاورند. اما آدم مسئولیتپذیر یک ویژگیهایی پیدا میکند که خیلی خاص است.
ایشان یک شب دیر آمده بود، دید که خانمش یک غذای گرم متفاوتی که معمولاً در یتیمخانه پیدا نمیشود جلویش گذاشت، ظاهراً غذای خوبی بود. ایشان گفت: چه غذای خوبی، بچهها هم از همین غذا خوردند. خانمشان گفت: نه، این غذا را مامان من درست کرده، یک مقدار هم برای شما فرستاده است که بخورید. چمران گفت: نه، ما که گفتیم غذایمان همان غذای بچهها باشد. خانمش گفت: بچهها خوابیدهاند، شما هم که همیشه رعایت میکنید، حالا بخورید مامانم فرستاده است. میگوید: چمران گریهاش گرفت و گفت بچهها خوابیدند، خدای بچهها که بیدار است! آنوقت خدا میگوید: یتیمها یکچیز دیگر خوردند، تو یکچیز دیگر؟!
مسئولی که نشاطش را از کار برای مردم نمیگیرد، بلکه از استخر سلطنتی میگیرد، از او نباید انتظار برنامهریزی و خلاقیت داشت
ما داریم در مورد خلاقیت صحبت میکنیم، در مورد پرکاری صحبت میکنیم، در مورد نشاط صحبت میکنیم، مسئول مملکتیای که نشاطش را از کار کردن نمیگیرد، بلکه نشاطش این است که به استخرهای سلطنتی برود، مسئول مملکتیای که نشاطش را از لبخند مردم نمیگیرد، او خلاقیت نخواهد داشت، از او انتظار خلاقیت و برنامهریزی نداشته باشید، چون خلاقیت و برنامهریزی مال کسی است که احساس مسئولیت میکند. کسی که نسبت به مردم احساس مسئولیت کرد شبیه ضعیفترین مردم زندگی خواهد کرد. این اصل مدیریتی است که امام زمان ارواحنا له الفداء دارند. امام صادق(ع) فرمود: اگر زبرترین لباس را نپوشی و کمترین غذا را نخوری و بخواهی در حکومت امامزمان(ع) مسئول بشوی، جایت در جهنم خواهد بود. (...فَقَالَ یَا مُفَضَّلُ أَمَا لَوْ کَانَ ذَلِکَ لَمْ یَکُنْ إِلَّا سِیَاسَةُ اللَّیْلِ وَ سَبَاحَةُ النَّهَارِ وَ أَکْلُ الْجَشِبِ وَ لُبْسُ الْخَشِنِ شِبْهَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ إِلَّا فَالنَّارُ؛ غیبت نعمانی/287)
به مسئولین کشورمان هم عرض بکنم، طبق روایت امام صادق(ع)، اگر شبیه ضعیفترین مردم زندگی نکنند جایشان توی جهنم خواهد بود. لذا اگر ما طاقت نداریم، خُب نرویم مسئول بشویم، کسی که میداند در این حد نمیتواند مسئولیتپذیر باشد، چرا باید برود مسئول بشود؟! چرا یک مسئول باید چند برابر کار بکند؟ برای اینکه خسته نمیشود، ما که مسئول نیستیم خسته میشویم. چرا نیازی نیست به مسئولها پولِ زیادی بدهید؟ برای اینکه مسئول نیاز به تشویق فوری ندارد، حیوان نیاز به تشویق فوری دارد، حیوان اگر زیاد علف نخورد، زیاد کار نمیکند. اما کسی که احساس مسئولیت کرد با تشویق کار نمیکند، او مشوّقهای درونی دارد.
یکی از آثار روحی مسئولیتپذیری این است که «انسان مسئولیتپذیر، خیلی لطیف و رقیقالقلب میشود»
چند تا از آثار روحی مسئولیتپذیر بودن را گفتم، بگذارید یکی دیگر از این آثار را بگویم. کسانی که مسئولیتپذیر هستند، خیلی انسانهای لطیفی میشوند؛ خیلی رقیقالقلب! شهید سردار سلیمانی واقعاً اشکش دم مشکش بود، یعنی آماده بود برای گریه کردن، آماده بود برای اینکه دلش بشکند. مثلاً اینهایی که دیدهاید سرِ چهارراهها ماشین تمیز میکنند و پول میخواهند، یا یک چیزی میخواهند بفروشند و پول میخواهند-که البته کار خوبی هم نیست- سردار سلیمانی از کنار یکدانه از اینها راحت نمیگذشت؛ دلشکسته میشد، میدانید این مال چیست؟ این مال مسئولیتپذیری است.
همینجوری نگوییم که آدم خوبی بود، چون «خوب شدن یک بستر عملیاتی میخواهد» شما نوع زندگیات را به من بگو تا به شما بگویم تو چقدر آدم خوبی میشوی، اگر شما مسئولیتپذیرانه زندگی میکنی، درس میخوانی، کار میکنی، در بین خانوادهات هم با مسئولیتپذیری کار انجام میدهی، به شما میگویم چقدر آدم لطیفی میشوی.
شنیدهاید که مادرها خیلی موجودات لطیفی هستند، خیلی موجودات دلسوزی هستند، خیلی مهربان هستند، برای همه فرزندانشان، عاشقانه کار میکنند، میدانید مادرها چرا اینجوری میشوند؟ مادرها نوعاً نسبت به غذای کودکان احساس مسئولیت میکنند، به طور غریزی خدا این را در آنها قرار داده است، از آن وقتی که به بچه شیر میدهند تا آن وقتی که غذاهای دیگر میدهند، تا آن وقتی که شروع میکنند به پرستاری کردن و... نیاز به نظارت ندارند، نه به تشویق کسی نگاه میکنند نه از تنبیه کسی میترسند، مسئولیتپذیرانه نسبت به همۀ اعضای خانواده برخورد میکنند، خُب این مسئولیتپذیری روح آدم را لطیف میکند، این لطافت در سبک زندگی مادر قرار داده شده است.
زنهایی که این احساس مسئولیت را ندارند، اصلاً میتوانند این لطافت را هم نداشته باشند بلکه برعکس. و چقدر این فیلمها در غرب و جاهای دیگر، کار میکنند که به خوردِ ما بدهند که «شما این احساس مسئولیت را نداشته باشید!» یکی از عوامل کم شدن فرزندان، رقیق شدن همین بحث احساس مسئولیت است. مادری که نسبت به چند فرزند احساس مسئولیت میکند، پدری که نسبت به چند فرزند احساس مسئولیت میکند، پدری که دختر خودش را میخواهد تربیت کند و نسبت به دختر خودش احساس مسئولیت میکند، این پیش خدا چه جایگاهی دارد؟ رسول خدا(ص) فرمود: هرکسی سه تا دختر بزرگ کند جایش در بهشت است، من بهشت را برایش تضمین میکنم! (قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ عَالَ ثَلَاثَ بَنَاتٍ أَوْ ثَلَاثَ أَخَوَاتٍ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ فَقِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ ص وَ اثْنَتَیْنِ فَقَالَ وَ اثْنَتَیْنِ فَقِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ وَاحِدَةً فَقَالَ وَ وَاحِدَةً ؛ کافی/ ج6/ص6)
این چه دین زیبایی است که ما داریم! لطافت روحی یکی از آثار این احساس مسئولیت است، انسان خیلی رقیقالقلب و باصفا خواهد شد اگر مسئولیتپذیر باشد.
ویژگیهای انسان مسئولیتپذیر
1. قدرت تشخیص بالا
حالا میخواهیم به ویژگیهای کسانی بپردازیم که مسئولیت میپذیرند. ما برای اینکه مسئولیتپذیر باشیم چه ویژگیهایی باید داشته باشیم و چه کارهایی باید انجام بدهیم؟ یکی از کارهایی که یک انسان مسئولیتپذیر باید انجام بدهد این است که قدرت تشخیص خودش را بالا ببرد. اینقدر از این و آن سؤال نکن، خودت بفهم باید چهکار بکنی، در آیۀ کریمۀ قرآن میفرماید: «إِن تَتَّقُوا اللَّهَ یَجعَل لَکُم فُرقانًا» (انفال/29) اگر تقوای الهی داشته باشی خدا بینش جداکنندۀ حق از باطل به تو عنایت خواهد کرد. قدرت تشخیصت میرود بالا. اگر قدرت تشخیصتان کم بود بگویید مگر من بد زندگی کردهام؟ تقوا یعنی چه؟ همانطور که قبلاً بیان کردیم، تقوا خیلی به مسئولیتپذیری نزدیک است که باید در اینباره مفصلتر در جای دیگری صحبت کرد.
قدرت تشخیص خودت را برای مصادیق، بالا ببر. اگر قدرت تشخیصتان را بالا نبرید فرافکنی میکنید مثلاً میگویید: «این گفت این کار را بکن، آن گفت این کار را بکن... کسی به من نگفت که این کار را بکنم، مانده بودم یک کسی بگوید...» یعنی بهجای اینکه خودتان تشخیص بدهید، منتظر میمانید یک کسی به شما بگوید.
یکی از قدرت تشخیصهایی که آدم باید پیدا کند، قدرت تشخیص سیاسی است. بعضی از مسئولین در حد مدیران در کشورمان هستند که قدرت تشخیصشان در امور مدیریتیِ خودشان هم ضعیف است؛ چه برسد به مسائل کلان! این قدرت تشخیص از موارد حداقلی شروع میشود که تعیین مصداق برای اطلاعاتی است که تو میدانی، تا موارد بسیار کلان که میشود اسمش را تشخیصهای راهبردی گذاشت. آدمها خیلی کم به تشخیصهای راهبردی میرسند.
آدمی که مسئولیتپذیر هست، مسئولیتشناس هم هست و قدرت شناساییاش بالا میرود. البته توانمندیهای ذهنی دیگری هم برای یک انسان مسئولیتپذیر وجود دارد؛ مثل هوشمندی و دقت.
2. قدرت نظمدادن به خود / اگر مسئولیتپذیرانه عبادت کنی، سطح مسئولیتپذیریات بالا میرود
دومین ویژگی مهم برای یک انسان مسئولیتپذیر، قدرت نظم دادن به خود، قدرت برنامهریزی و اجرای برنامهها به صورت مداوم و طولانی است. یک نمونهاش را خدا به واسطۀ نماز و عبادتهایی که زمان مشخص دارند، برای ما گذاشته است که تمرین کنیم، اگر شما مسئولیتپذیرانه عبادت کنی، آنوقت سطح مسئولیتپذیریات بالا میرود. عبادت مسئولانه یعنی عبادت از سرِ تقوا، نه از سر عوامل فرعی دیگر. عبادت مسئولانه یعنی مخلصانه، یعنی با استقلال، یعنی با تشخیص خودت شروع کنی یک برنامهریزی عبادی برای خودت انجام بدهی.
از همین محرم شما تصمیم بگیرید، یک برنامۀ کوچک را انجام بدهید. مثلاً اینکه مرحوم قاضی طباطبائی(ره) پیشنهاد دادند که از روز عاشورا تا اربعین، چهل روز برنامۀ زیارت عاشورایت ترک نشود، برای خودت برنامه بریز.
نکتۀ مهمی که در برنامهریزی باید رعایت کنی، مداومت است. امام صادق(ع) میفرماید هرکاری میخواهی انجام بدهی یک سال حداقل ادامه بده (مَنْ عَمِلَ عَمَلًا مِنْ أَعْمَالِ الْخَیْرِ فَلْیَدُمْ عَلَیْهِ سَنَةً وَ لَا یَقْطَعْهُ دُونَهَا؛ دعائم الاسلام/1/214) خودت هم برای خودت تشخیص بده که چه کاری در برنامهات انجام بدهی. از آقای بهجت پرسیدند: ما چه ذکری بگوییم؟ میفرمود بروید مراجعه کنید به دل خودتان ببینید چه ذکری را میپسندید؟ مثلاً حضرت امام میفرمود: دعای روز سهشنبه را ترک نکنید. اگر دعای روزها را بخوانید، متوجه میشوید که دعای سهشنبه سیاسیترین دعا است، مثلاً اینکه: خدایا من را در حزب خودت قرار بده، من را در گروه خودت قرار بده، من را در جمع فعالان فداکار برای دین خودت قرار بده... امام به این دعای روز سه شنبه عنایت داشت و سفارش میکرد.
قدرت برنامهریزی، نظمدهی و ایستادن پای نظم را در خودتان تقویت کنید. البته اینها را با جزئیات در کتابهای روانشناسی میگویند، منتها اوجش را در قرآن و کلمات اهلبیت(ع) میتوانید پیدا کنید و إنشاءالله با استفاده از اینها، به اوج برسید.
3. شکستناپذیری، صلابت و برخورداری از قدرت روحی
ویژگی بعدی شکستناپذیری، برخورداری از قدرت روحی و برخورداری از صلابت است، ننه من غریبم بازی در نیاور! از شکست هراسان نشو، ریسک کن برو جلو. اگر کسی بخاطر ترس از اینکه اگر بخواهد کار اقتصادی و کار تجاری بکند، یکوقت شکست بخورد و برای همین میرود کارمند میشود و خودش را استخدام میکند، خدا از این آدم، خوشش نمیآید. البته به کارمندان محترم جسارت نمیکنیم؛ منتها باید التماست کنند و بگویند «تکلیف است، واجب است و اگر تو اینجا نیایی کارِ کارمندی انجام بدهی، کارهای جامعه روی زمین میماند و...» تو هم بگویی خدایا مجبور هستم...و الا چرا باید بروید استخدام بشوی؟! چرا میترسی از اینکه خودت کار آزاد انجام بدهی؟!
در روایت هست اگر کسی که میتواند خودش پول دربیاورد، برود کارمند و مزدبگیر بشود، روزیِ خودش را بسته است! (الرَّجُلُ یَتَّجِرُ فَإِنْ هُوَ آجَرَ نَفْسَهُ أُعْطِیَ مَا یُصِیبُ فِی تِجَارَتِهِ فَقَالَ لَا یُؤَاجِرْ نَفْسَهُ وَ لَکِنْ یَسْتَرْزِقُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ یَتَّجِرُ فَإِنَّهُ إِذَا آجَرَ نَفْسَهُ حَظَرَ عَلَى نَفْسِهِ الرِّزْقَ؛ کافی/5/90) (مَنْ آجَرَ نَفْسَهُ فَقَدْ حَظَرَ عَلَى نَفْسِهِ الرِّزْقَ... وکَیْفَ لَا یَحْظُرُهُ وَ مَا أَصَابَ فِیهِ فَهُوَ لِرَبِّهِ الَّذِی آجَرَهُ؛ کافی/5/90)
اولش میخواهی برنامهریزی کنی، ریسک کن، یعنی از شکست نترس و اگر هم شکست خوردی، شکست را بپذیر، فرافکنی نکن و تقصیر این و آن نینداز، تا اینجایش را روانشناسی میگوید، اما از اینجا به بعدش را اسلام میگوید. مثلاً روانشناسی در باب مسئولیتپذیری میگوید که عیب خودت را گردن کسی دیگر نینداز، دیگری را مقصر ندان... اسلام چه میگوید؟ امام صادق(ع) میفرماید: تقصیرات دیگران را هم گردن خودت بگیر. بعد میفرماید: خوبیهای خودت را بینداز گردن دیگران! مثلاً بگو «اگر این کار موفق شد، بخاطر فلانی است، او این کار را کرد.» تو که خودت انجام دادی! همه دوست دارند این امتیاز را از دست ندهند! اما اینجا میفرماید: امتیاز را بنویس به نام کسی دیگر. او خطا کرده بگو من این اشتباه را کردم. این انسان چه انسان بزرگی میشود! چه عظمتی پیدا میکند! قدرت روحی پیدا میکند (مَا بَالُ الْمَظْلُومِ لَا یَصِیرُ إِلَى الظَّالِمِ فَیَقُولُ: أَنَا الظَّالِمُ، حَتَّى یَصْطَلِحَا؛ خصال/ج1/ص183)
یکی از راههای دین برای مسئولیتپذیر شدن انسان، استغفارِ مداوم است
یکی از راههای دین برای مسئولیتپذیر شدنِ انسانها که بسیار قشنگ و فوقالعاده است، این است که میگوید: هرشب بیا درِ خانۀ خدا و بگو من غلط کردم، استغفار کن، بگو «العفو...» حالا من ممکن است زیاد هم غلط نکرده باشم! ببین تو عجالتاً بیا بگو چون خیلی غلطها کردی و هنوز خودت خبر نداری! بگذار گفتنِ «من غلط کردم» برایت آسان بشود. هر شب سیصد مرتبه بگو «العفو، العفو...» من را ببخش، من را ببخش... آقا این «العفو» گفتن، آدم را مسئولیتپذیر میکند.
چرا آدم مسئولیتپذیر هیچوقت خسته نمیشود و افسرده نمیشود؟ مگر چه چیزی در مسئولیتپذیری هست؟ مثلاً اینکه شکست را میپذیرد، حتی اعتراف میکند، آن دعای هفتاد قسمتیِ استغفار أمیرالمؤمنین علی(ع) را بخوانید، عجیب است! فرمودهاند که أمیرالمؤمنین علی(ع) بینالطلوعین هر روز این دعا را میخواندند. در یک جای دیگری این دعا مختصرترش آمده است و گفته شده که أمیرالمؤمنین علی(ع) هرشب میخواندند. گاهی این دعا را بخوانید مثلاً یک برنامه بگذارید هفتهای یکبار این دعا را بخوانید، بگو من هفتگی این را میخوانم.
از ویژگیهای آدم مسئولیتپذیر این است که مسئولیت خطاهای خودش را میپذیرد
این دعا هفتاد قسمت است و در این هفتاد قسمت، دهها نوع گناه را اعلام میکند. در هر قسمت، سه چهار نوع گناه بیان شده که در مجموع حدوداً سیصد نوع گناه میشود. میگوید: خدایا این گناه من را ببخش، آن گناه من را ببخش... چرا اینقدر اعتراف میکنی به گناه؟ چرا اینقدر خطاهای خودت را میبینی؟ یکی از ویژگیهای آدم مسئولیتپذیر این است که مسئولیت خطاهای خودش را میپذیرد.
پدر و مادرهای محترم، اگر میخواهید بچهها را تربیت کنید، گاهی مادر پیش پدر بگوید که «من این اشتباه را کردم...» پدر بگوید «نه حالا پیش میآید» مادر بگوید: «نه پیش نمیآید، من بیدقتی کردم...» پدر بگوید «من هم فلانجا این اشتباه را کردم...» حالا بچه دارد نگاه میکند، میدانید که پدر و مادر، برای کودک، مثل بت هستند و کودک، بابای خودش را ابرقدرت عالم و مادرش را ابرفرشتۀ عالم میداند، آنوقت بچه پیش خودش میگوید: اینها مگر اشتباه میکنند؟! مثلاً پدر میگوید: بله، من هم آنجا اشتباه کردم. اتفاقاً من دو سه مرتبه اینجور اشتباهها را کردهام، باید خودم را درست کنم... اینطوری بچه مسئولیتپذیر بار میآید. چون یکی از ارکان مسئولیتپذیری این است که اشتباهاتت را بپذیری.
خیلیها مسئولیتپذیری ندارند چون نمیخواهند به اشتباهشان اعتراف کنند
اصلاً خیلیها مسئولیتپذیری ندارند به دلیل اینکه نمیخواهند به اشتباهاتشان اعتراف کنند، از شکست میترسند. قدرت روحی خودت را باید افزایش بدهی و دیگران را متهم نکنی و مقصر ندانی.
بعضیها دیدهاید چقدر نقنق میکنند، به زمین و آسمان ایراد میگیرند. نگاه نمیکند به اینکه «خودش چه ایرادی دارد؟» میگوید: نه! من چه ایرادی دارم؟ فلانی به من ضربه زد، تقصیر دیگران بود... پس تو فرشتۀ الهی هستی که آمدهای روی زمین و همه در حق تو جنایت کردهاند!
دوستان من، حتماً مطالعاتتان را دربارۀ مسئولیتپذیری افزایش بدهید، در زمینههای روانشناسی هم پیشرفتهای خوبی در این زمینه انجام شده است. بعد که اینها را مطالعه کردید، بیایید آیات و روایات فراوان در این رابطه را بخوانید.
برای افرادی که مسئولیتپذیر هستند ویژگیهای دیگری را میشود ذکر کرد. آخرین ویژگی را اینجا فقط اشاره میکنم چون شبهای بعد، شرحش را بیشتر خواهم داد.
ویژگی بعدی آدم مسئولیتپذیر، حساسبودن نسبت به دیگران است/ امر به معروف و نهی از منکر، طرح دین برای مسئولیتپذیری است
تا الان، بحث «مسئولیتِ خود پذیری» بود، اما کمکم آدم مسئولیتپذیر به فکر دیگران میافتد و شروع میکند نسبت به دیگران حساسیت نشان دادن. کسی که نسبت به دیگران حساسیت نشان نمیدهد، یعنی بدبختی یا سعادت دیگران برایش فرقی نمیکند، کسی که نسبت به دیگران و نسبت به آدمهای اطراف خودش احساس مسئولیت نمیکند، این آدم مسئولیتپذیری نیست، از این آدم باید ترسید، اهل امربه معروف و نهی از منکر نیست. امر به معروف و نهی از منکر طرح دین است برای مسئولیتپذیری. پیامبر(ص) میفرماید: همۀ شما مسئول هستید. «کُلُّکُمْ رَاعٍ وَ کُلُّکُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِهِ» (ارشاد القلوب، دیلمی/ج1/ص184)
ببینید، آدم خوب زیاد داریم؛ الان وزرایی به نمایندگان محترم مجلس معرفی شدهاند. در سابقۀ این وزرای محترم نگاه کنید ببینید شخصاً آدم مسئولیتپذیری هستند یا نه؟ از نظر اجتماعی مسئولیتپذیر هستند یا نه؟ اهل امر به معروف و نهی از منکر، اهل دغدغهمندی دربارۀ دیگران هستند یا نه؟ اگر نبودند و فقط در عالم خودشان بودند، اینها به درد وزارت که چه عرض بکنم، مدیر کلی هم که چه عرض بکنم، نگهبانی دمِ در مدرسۀ ابتدایی هم نمیخورند! هرچقدر هم آدم خوب و باسوادی باشد، اگر مسئولیتپذیر نباشد به چه درد جامعه میخورد؟ نمیخواهم بیاحترامی کنم، میخواهم اصل بحث را به شما بگویم. ممکن است همۀ اینها بهترین آدمهای مسئولیتپذیر باشند. آیا در رزومهاش کار جهادی دارد یا نه؟ هرکاری کرده برای پاداش بوده یا نه؟ با نظارت فقط کار کرده و خوب کار کرده؟ یا نه، فراتر از آن عمل کرده است؟
دانشآموزان محترم، مسئولانه درس بخوانید
دانشآموزان محترمی که در جلسه هستید، درسهایی که در مدرسه میخوانی، آیا فقط بخاطر این است که نمره بگیری، بالای سرت ایستادهاند که به زور این درسها را بخوانی؟ اگر اینطور باشد، معلوم نیست از توی این درسخواند چی در بیاید؟ البته اینها را بخوان، ولی اگر توانستی مستقل بخوان؛ مثلاً همان ماههای اول، همهاش را یکجوری بخوان که هر موقع خواستند امتحان بگیرند، بلد باشی، ولی متناسب با امتحان، درس نخوان، شب امتحان درس نخوان، خواهش میکنم به شخصیت خودت توهین نکن. یکجوری درس بخوان که موقع امتحان نیاز به درس خواندن نداشته باشی و الا انسانیت از تو گرفته شده است، مسئولانه درس بخوان.
اگر معلم گفت که «این قسمت کتاب را لازم نیست بخوانید؛ در امتحان نمیآید» بعد از امتحانت آن قسمت کتاب را بنشین بخوان، کتاب را شروع کن خلاصه کردن. نصفش را خلاصه کردی، بقیهاش را بگو «بعد از امتحان خلاصه میکنم» هرکتاب درسیای باشد. اینطوری دانشمند میشوی!
اگر کسی گفت: «دیگر چرا خلاصه کردی؟» نمرهات را که بیست گرفتی. صریحاً بگو، «من که گوسفند نیستم بخاطر یک علفی که جلوی دهنم میگیرند یا بخاطر اینکه تشویق بشوم، درس بخوانم، من میخواهم انسان باشم، نمیخواهم حیوان باشم.» این کتابها را لابد یک دانشمندهایی نوشتهاند، من تصمیم گرفتهام همهشان را خلاصه کنم. امتحانهای اینها را بیست گرفتم، ولی سر حس مسئولیتپذیریام میخواهم اینها را خلاصه کنم و بعدها این خلاصههایم را میخواهم به بچههایم نشان بدهم. خیلی شیرین است، که الان یک کتابی را خلاصه کنی و بعدها به فرزندانت نشان بدهی.
یک کارهای علمیای انجام بده که مال خودت باشد؛ یعنی خودت تصمیم گرفته باشی انجام بدهی. در کنار درسهای مدرسه یک کتابهایی را بخوان که خودت تصمیم گرفتی بخوانی، یا اگر رشتۀ دانشگاهی داری میخوانی، یک رشتۀ دیگر را هم خودت بخوان نه برای نمره، نه برای مدرک، آنوقت دانشمند میشوی، چیزفهم میشوی. به خودتان رحم کنید، خودتان را نجات بدهید، مسئولیتپذیرانه زندگی بکنید.
سعی کنید یک کار مسئولیتپذیرانه انجام بدهید که نه تشویق دارد نه تنبیه
کسی که کارمند است و اگر از باب تکلیف یا از باب نبودن امکانات، کارمند شده است، حتماً در محیط کارش، بخشی از کارش را انجام بدهد و اضافه کار نگیرد. بخشی از خدمات را به اطرافیان و همکارانش و به دیگران در بیرون ارائه بدهد که هیچکس تشویقش نکند. اینها همان اخلاصی است که گفته میشود، اینها مراتب تربیت برای مسئولیتپذیری است تا انسان باقی بمانیم، چون انسان است و مسئولیتپذیری.
طلبهها البته الحمدلله خیلی از فعالیتهایشان مسئولیتپذیرانه است و این خیلی عالی است، اما بعضی از طلبهها را میبینی که هیچکار مسئولیتپذیرانهای را انجام نمیدهد که نه تشویقی دارد، نه تنبیهی دارد، و بعد میخواهد برود حتماً عضو هیئت علمی دانشگاه بشود. البته عضو هیئت علمی دانشگاه شدن بد نیست، ولی طلبه نیاز ندارد. برای یک طلبه، زشت است و خلاف شأن طلبگی است که فعالیتش فقط در حد انجام وظیفۀ اداریاش باشد که حقوق بگیرد و برود خانه. این خیلی ضدآخوندی است، آخوند یعنی نیروی جهادی، یعنی «طبیبٌ دوّارٌ بطبّه»
اگر کسی میخواهد زندگیای داشته باشد که اکثر حجم زندگیاش در تحصیل و در فعالیت شغلیِ مسئولیتپذیرانه باشد اتفاقاً بیاید طلبه بشود، طلبگی بهترین فضا برای افزایش حجم فعالیتهایی است که انسان مسئولیتپذیرانه و خودجوش شروع میکند به انجام دادن. إنشاءالله شایستگی بالایی داشته باشید، اینکه به شما ریاست هم میرسد یا نه، مهم نیست، مهم این است که امام زمان(ع) نگاهت میکند و تو را به عنوان جوان شایستۀ امت اسلامی انتخابت میکند.
(الف2/ن2)
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید