دو گروه هستند که با دین و اولیاء خدا مخالفت میکنند: افراد مغرور و مستکبر و افراد مرعوب/ پیامبر(ص) به مرعوبین، قدرت و جرأت میبخشید بهحدی که قریش میگفت: پیامبر، غلامان ما را بر ما جسور کرده
دو گروه هستند که با دین و اولیاء خدا مخالفت میکنند، یکی افراد مغرور و مستکبر، و دیگری افراد مرعوب. مرعوبین هم کسانی هستند که دین خیلی آنها را به چالش میکشد. با اینکه تحت ستم مستکبرین هستند ولی انگار در همان لانۀ مرعوب بودن خودشان احساس امنیت میکنند و نمیخواهند از آن لانه بیرون بیایند.
الان خیلیها با اینکه میدانند آمریکا، اسرائیل و انگلیس، خیلی جنایت کردهاند، اما به قدری مرعوب آنها هستند که هیچوقت بدی آنها را نمیگویند؛ همیشه دوست دارند با آنها در حال صلح باشند؛ هیچوقت مبارزه با آنها را به فکر خودشان راه نمیدهند و کسانی را که با آنها مقابله میکنند تشویق نمیکنند.
در جامعۀ امروز ما مرعوبین کسانی هستند که جرأت نمیکنند از مردم مظلوم یمن دفاع کنند و علیه مستکبرینی که این جنایت را میکنند حرفی نمیزنند ولی اگر در فرانسه کسی کشته بشود برایش شمع روشن میکنند. اینها به تعبیر قرآن، مستضعفند.
مستضعف در قرآن دو نوع است: مستضعف خوب و مستضعف بد (قَالُواْ کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فىِ الْأَرْض...) مستضعفین بد کسانی هستند که این ضعف را میپذیرند و در مقابل ظالمین و مستکبرین، مرعوبند و هیچ اقدامی نمیکنند. البته منظور، مستضعفین اقتصادی نیست، منظور مستضعفین سیاسی است که تحت سیطرۀ مستکبرین زندگی میکنند.
ظالم نبودن کافی نیست، ما نباید کتکخور ظالم هم باشیم. در سیاسیون ما کم نیستند کسانی که بدشان نمیآید کتکخور مستکبرین باشند و البته این را تئوریزه میکنند؛ نمیگویند ما میخواهیم کتک بخوریم، میگویند ما میخواهیم نان بخوریم ولی منظورشان این است که «بگذار دوتا هم به ما بزنند اشکالی ندارد!» البته این نظریات در این ده سال اخیر، شکست خورده ولی هنوز هم استشمام میشود.
الان کسانی که روحیۀ مرعوبی دارند، معمولاً غربزده و غربگرا میشوند، چشمشان را بر خوبیهای اسلام که استقلالطلب است میبندند. اینها شاید پسفردا که فتح دین را دیدند بیایند و همراهی کنند که آنموقع دیگر فایدۀ چندانی ندارد.
خدا نمیپسندد شما به هر قیمتی مطیع دین بشوی. در تاریخ خیلیها آمدند مطیع دین شدند که روحیۀ مرعوبی داشتند ولی خدا با یک امتحان و غربال آنها را دور میریزد. دین با مرعوبین مقابله میکند و مرعوبین هم خیلی به دین ضربه زدند.
یکی از دو مبارزه اصلی رسول خدا(ص) مبارزه با مرعوبشدن در مقابل قدرتها بود. پیامبر اکرم(ص) به مردم قدرت و جرأت میبخشید. به حدی که قریش مکه میگفتند که پیامبر غلامان ما را بر ما جسور کرده است. این تکیهکلامشان شده بود.
رسول خدا نیامدند که صرفاً با مستکبران مبارزه کنند و صرفاً مرعوبین را نجات بدهند و با روحیۀ مرعوببودن مبارزه کنند؛ بلکه آمدند یک سیستمی طراحی کنند که با این سیستم، دیگر در جامعه مستکبر شکل نگیرد، و دیگر در جامعه مرعوب وجود نداشته باشد. رسول خدا(ص) آمدند این سیستم را اجرا کنند. تا حدی اجرا کردند، اما از یک حدی به بعد مردم آن سیستم را نپذیرفتند.
ما باید هم علائم مرعوببودن را در خودمان پیدا کنیم، هم علائم مستکبر بودن را و آنها را از بین ببریم. در جامعه هم رویّۀ استکباری را باید کنار گذاشت و ما طبیعتاً نسبت به مسئولین، در اینباره سختگیرتر هستیم. اگر بخواهیم به ظهور برسیم باید مسئولینی داشته باشیم که متواضع باشند.
اگر یک مسئول روحیۀ مستکبرانه داشته باشد، چندتا ضرر بزرگ دارد:
- مرعوبپرور و مستضعفپرور است (مستضعف به معنای بد کلمه)
- به مردم ظلم خواهد کرد
- آدم متکبر، نفهم میشود و نمیتواند درست فکر کند. بعضیها به مقامات بالایی در عرصۀ سیاسی میرسند، اما به اندازۀ پایینترین افراد جامعه هم نمیفهمند. امروز دیگر هر کسی میفهمد که به آمریکا نمیشود اطمینان کرد ولی آن مقام سیاسی نمیفهمد.
- مسئول متکبر نمیتواند استعدادهای ملت را بفهمد و آنها را تقویت بکند. مستکبران نمیتوانند مدیریت خوبی داشته باشند.
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید