تاریخ بعثت و عصر ظهور( فصل دوم ) - جلسه بیست و هفتم
استنتاج مردمسالاری دینی از دین، نیازمند «هوش سیاسی» و «هوش استراتژیک» است/ بدون هوش سیاسی، نه میشود از امام تبعیت کرد نه از او دفاع کرد؛ حتی اگر به امامتش معتقد باشیم
شناسنامه:
- زمان: 1401/02/10
- مکان: برنامه وقت سحر شبکه افق
- موضوع: تاریخ بعثت و عصر ظهور(فصل دوم)
- صوت: اینجا
آقای طالبزاده یک محقق و مستندساز جهانی بود که عمیقاً دلبستۀ انقلاب بود
در ابتدا، رحلت شهادتگونۀ آقای طالبزاده را تسلیت عرض میکنم. ایشان واقعاً یک محقق و یک عنصر رسانهای انقلابی بودند که وقتی از انقلاب حرف میزدند از چشمان ایشان معلوم بود که عمیقاً انقلاب را دوست دارند و دلبستۀ آن هستند. در نقطۀ مقابلش هم میبینیم که در چشمان مجریهای شبکههای دشمن این مملکت، نفرت از این ملت موج میزند.
آقای طالبزاده وقتی که از انقلاب حرف میزد، واقعاً خودش بود و حرف دلش را میگفت. او از انقلاب و از ضدّیت با استکبار، بهطور مصنوعی حرف نمیزد. تازه خودش را خیلی کنترل میکرد؛ یعنی همۀ مافیالضمیر خودش را بروز نمیداد و الا عشقش به انقلاب و مردم خیلی بیشتر از این حرفها بود. او یک مستندساز جهانی بود، خیلی جایش بین ما خالی است.
مجری: در قسمت قبلی برنامه با یکی از دوستان آقای دکتر طالبزاده یعنی آقای دکتر ایزدی صحبت میکردیم، ایشان فرمودند بحثی که آقای پناهیان در قسمت گذشته گفتند که در حوزۀ بینالمللی قرآن و اهلبیت(ع) به ما الگو دادند، اصلاً برای کوچه و محل و خانۀ خودمان نیست، این حوزه همان حوزهای بود که دکتر طالبزاده برایش دغدغهمند بود و متأسفانه خیلی کم است و کسی کاری نمیکند. ایشان میگفت ناراحتی آقای طالبزاده برای این بود که چرا کسی در حوزۀ بینالمللی کار نمیکند؟ شما هم در جلسۀ گذشته گفتید چرا کسی فیلم بینالمللی نمیسازد؟ چرا آهنگ و موسیقی بینالمللی نداریم؟ چرا تئاتر بین المللی نداریم؟ چرا یک گفت و شنود بینالمللی نداریم؟
طالبزاده یک ایرانی شایستۀ پای رکاب امام زمان(عج) بود
آقای دکتر فؤاد ایزدی واقعاً استاد بسیار شایسته و خوبی هستند؛ بهویژه برای معرفی آقای طالبزاده. ما سالها با همدیگر جلسات مشترکی داشتیم. من تقاضا میکنم در برنامههای بیشتری برای معرفی مرحوم طالبزاده از آقای دکتر فؤاد ایزدی استفاده کنید؛ ایشان حرفهای زیادی در این زمینه برای گفتن دارند و البته یک آمریکاشناس قهار هستند؛ آمریکا درواقع قله تمدن غرب است و بقیه کشورهای غربی دامنههای آن است. من از ایشان واقعاً تقدیر میکنم و خدا را شکر که آقای دکتر فؤاد ایزدی را داریم و امیدوارم رسانه، آقای طالبزاده را بهتر بشناسد و بشناساند. ما باید هزار تا مثل آقای طالبزاده میداشتیم و داشته باشیم. طالبزاده یک ایرانی شایستۀ پای رکاب امام زمان(عج) بود که اکثرشان فرمانداران روی زمین خواهند بود؛ انشاءالله خداوند ایشان را با شهدای قدس، محشور کند.
ما کسانی را داشتیم که رفتند مشکلات آمریکا را ببینند و واقعیت آمریکا را با فیلم بیان کنند ولی اسیر آمریکا شدند، از انقلابیبودن دست برداشتند و مرید آمریکا شدند. آنها در فیلمهایشان از خوبیهای آمریکا گفتند. وقتی از آنها پرسیدند: «پس عیبهای آمریکا چه شد؟» آنها در پاسخ گفتند «ما رأیتُ إلّا جمیلا!»، من چیزی جز زیبایی ندیدم! این اتفاق، در عمل افتاده است و من یک واقعیت تاریخی را به شما عرض میکنم. ولی مرحوم طالبزاده در آنجا رشد کرد، درس خواند و مدارک بالای تحصیلی را هم بهدست آورد و فهمید چه ایرادهایی آنجا وجود دارد. این شخصیت از جهات مختلف قابل تقدیر است. انشاءالله خداوند، ایشان را با شهدای قدس محشور کند.
ولایت، قدرت را از مردم نمیگیرد بلکه مردم را قدرتمند تربیت میکند
خُب در این جلسه میخواهیم سرفصل بحثهای بعدی را باز کنیم و ببینیم به کجا باید برسیم. همانطور که علامۀ طباطبایی(ره) فرمودند؛ اسلام یک دین اجتماعی است. اسلام بهطور مشخص، راهکاری برای حکمرانی مردمی دارد که ما آن را به نام مردمسالاری دینی میشناسیم. این راهکار، همۀ مردم را وسط میآورد و مسئول میداند، به آنها قدرت میدهد و قدرت را بین مردم توزیع میکند و این مهمترین امر دین است. ولایت هم، هدایتکنندۀ قدرت مردمی است. معنای ولایت این نیست که قدرت را از مردم بگیرد تا مردم قدرت نداشته باشند. نه؛ اصلاً کار ولایت این است مردم را قدرتمند تربیت کند. به همین دلیل وقتی مردم پای کار نمیآیند، اباعبداللهالحسین(ع) محاصره میشود و حتی توسط همان مردم به شهادت میرسد.
رابطۀ مردم با ولایت، یک رابطۀ بسیار دیدنی، باشکوه و پیچیده است که البته ممکن است هر کسی متوجه آن نشود. خیلی از کسانی که از هوش سیاسی لازم برخوردار نیستند، تلقیشان از ولایت، یک مسئلۀ اعتقادیِ صرف است، آنها از احکام و دیگر معارف دینی، تلقی سیاسی ندارند و وجه سیاسی دین را متوجه نمیشوند. وقتی افراد، وجه سیاسی و حکمرانیِ موضوع «امر بهمعروف و نهی از منکر» را متوجه نمیشوند، آنوقت امر بهمعروف و نهی از منکر، به حجاب تقلیل پیدا میکند. امر به معروف و نهی از منکر طرحی است برای اینکه در جامعه نه مستضعفی باقی بماند و نه مستکبری تولید بشود.
کسی که «هوش سیاسی» ندارد، نه میتواند از امامش دفاع کند و نه میتواند تبعیت کند؛ هرچند به امام معتقد باشد
نکتهای که میخواهم در این جلسه عرض بکنم این است که ما نیاز به «هوش سیاسی» و «هوش استراتژیک» داریم. هوش سیاسی به تنهایی کافی نیست. هوش سیاسی میتواند تحلیل درست سیاسی بکند ولی هوش استراتژیک راه حرکت به سوی آینده را هم نشان میدهد. بعضیها نه هوش سیاسی دارند و نه هوش استراتژیک! چون هوش سیاسی ندارند نمیتوانند وضع کنونی را تحلیل کنند و الگوهای درست را درک نمیکنند. کسانی که هوش سیاسی نداشته باشند نه میتوانند از امامشان تبعیت کنند و نه میتوانند از او دفاع کنند، هرچند به امام معتقد باشند.
حضرت خضر(ع) به حضرت موسی(ع) فرمودند تو نمیتوانی با من صبر کنی. حضرت موسی(ع) گفت میتوانم. حضرت خضر(ع) گفت: «وَ کَیْفَ تَصْبِرُ عَلى ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرا» (کهف،68) چگونه میتوانی صبر کنی وقتی که خبر نداری ماجرا چیست؟ در آخر هم حضرت موسی(ع) نتوانست صبر کند. امیرالمؤمنین(ع) فرمود: کسی نمیتواند این عَلم را حمل بکند مگر کسی که اهل بَصَر، صبر و علم باشد «وَ لَا یَحْمِلُ هَذَا الْعَلَمَ إِلَّا أَهْلُ الْبَصَرِ وَ الصَّبْرِ وَ الْعِلْمِ بِمَوَاضِعِ الْحَق» (نهج البلاغه، صبحی صالح/ص248) اینجا بَصَر یعنی همان هوش سیاسی و هوش استراتژیک.
مثلاً کسی که بخواهد مردمسالاری دینی را از دین استنتاج بکند، نیاز به هوش استراتژیکِ مرحوم شاهآبادی(استاد عرفان حضرت امام) دارد و نیاز به هوش سیاسی و استراتژیک شهید صدر دارد.
جرم شهید شیخ فضلالله نوری داشتن «هوش سیاسی« و «هوش استراتژیک» بود!
امروز میخواهم یک اسم را معرفی کنم: فقیه عالیقدر شهید آیتالله شیخ فضلالله نوری که دارای هوش سیاسی بود. در یک زمان کوتاه بسیاری از همدرسیها و علمای برجسته از ایشان عقب ماندند و ایشان به دار کشیده شد. جرم ایشان داشتن هوش سیاسی و هوش استراتژیک بود.
شهید شیخ فضلالله نوری درواقع یکی از اولین شهدای انقلاب اسلامی ایران است؛ درست است که فاصله زندگی و شهادتش با انقلاب ما زیاد است، ولی موضوع قانون اساسی مطرح بود که میخواست این مملکت را یک مقدار از سلطنتی به مردمیشدن تغییر بدهد، اما ایشان بهسرعت به نکاتی پی برد. ایشان گفتند مشروطهای که از سفارت انگلستان بیرون بیاید به درد مردم نمیخورد. با کمال تأسف باید عرض کنم بعضی از علما با ایشان مخالفت کردند و ایشان به آن علما فرمود: «من را میکشند و شما را هم بعد از من خواهند کشت» همان قاتلان شیخ فضلالله نوری برخی از مخالفان شیخ فضلالله نوری را هم کشتند.
شیخ فضلالله پیشبینی کرده بود با موفقیت مشروطۀ انگلیسی، بیدینی و بیبندوباری رواج پیدا میکند
بعضی از دوستان میگویند چرا تو با مسئلۀ بسیار پراهمیت حجاب، ضعیف برخورد میکنی؟ من میخواهم جملاتی را از شیخ فضلالله نوری را بخوانم. بعضی از این جملات از آقای بهجت است که در سایتهای مختلف قابل جستجو و دسترسی است. آقای بهجت میفرمودند: دو نفر از علما متوجه شدند که اگر کار این مشروطه راه بیفتد بیحجابی رواج پیدا میکند. حالا شما بگو مشروطه چه ربطی به بیحجابی دارد؟ آقای بهجت این مطلب را توضیح میدهد و میفرماید: یکی از علماء نجف -سالها قبل از موضوع کشف حجاب رضاخان قلدر- خانوادهاش را از تهران فرا خواند و گفت «بیایید که دیگر آنجا حجابتان امنیت ندارد...»
مشروطه چه ربطی به حجاب دارد؟ آیا ستاد امر به معروف و نهی از منکر، به حجاب اختصاص دارد؟ فرض میکنیم مهمترین موضوع، حجاب است؛ خُب از کجا باید آغاز کرد؟ ربط مشروطه به حجاب چیست؟ این اگر در ستاد امر به معروف و نهی از منکر درک نشود، آنوقت اجازه میدهند سیاسیون برای رأی آوردن، با حجاب، بد برخورد بکنند و روی موج بیحجابی سوار بشوند.
شیخ فضلالله نوری میفرماید: «جماعت آزادیطلب (مشروطهچیان غربزده) به توسط دو لفظ دلربای «عدالت» و «شورا»، برادران ما را فریفته به جانب «لامذهبی» میرانند و گمان میرود که عصر ریاست روحانی (حاکمیت شرعیِ علمای دین) و تاریخ انقراض دولت اسلام و انقلاب شریعت خیرالانام (دگرگونی و محو دین) واقع شود و چیزی نگذرد که حریت مطلقه رواج، و منکرات مجاز، و مُسکِرات مباح، و مخدَّرات (زنها) مکشوف، و شریعت منسوخ، و قرآن مهجور شود.» (تاریخ مشروطه ایران، کسروی/ص410) یعنی غربزدهها کشور را به سمت نابودی اسلام، رواج بیبندوباری، شیوع منکرات و مسکرات، کشف حجاب و دوری قرآن از جامعه سوق خواهند داد... اکثر فقهای آن زمان حرفهای ایشان را متوجه نمیشدند. ما امروز در مورد هوش سیاسی و هوش استراتژیک صحبت میکنیم که در روانشناسی بحث شده است. اگر عمری بود، سال بعد سی روز ماه رمضان دربارۀ رابطۀ هوش سیاسی و دین هم باید بحث کنیم.
وقتی مدارج علمی را بر اساس حافظه توزیع کنید، هوش سیاسی پایین میآید/ هرکسی خوشحافظه بود لزوماً قدرت حلّ مسائل اجتماعی را ندارد
رابطه دین با هوش سیاسی چیست؟ رابطه قرآن با هوش سیاسی چیست؟ رابطه تاریخ با هوش سیاسی چیست؟ یک نکتهای را دردمندانه عرض کنم. کِی در حوزه و دانشگاه و مدرسههای ما هوش سیاسی پایین میآید؟ وقتی که شما مدارج علمی را بر اساس حافظه توزیع کنید! هر کسی که خوشحافظه است معلوم نیست قدرت حلّ مسائل اجتماعی را داشته باشد.
حلّ مسائل اجتماعی نیاز به هوش سیاسی دارد. اگر حوزه، دانشگاه و مدرسه حافظهمحور باشند، فاتحۀ هوش سیاسی خوانده شده است. باید شیوۀ امتحانها را عوض کنند، مثلاً بگویند «شما هرچه بلد هستی مال خودت، این مسئله را برای ما حل کن...» یا بگویند: اصلاً شما کتابباز امتحان بدهید، بروید خانۀتان این مسئله را حل کنید و فردا بیاورید و الّا شما حق ندارید عالیترین مدرک دانشگاه، حوزه و مدرسه را پیدا بکنید... چرا امتحانات اینطوری است؟
اگر شما هوش سیاسی نداشته باشید نمیتوانید مملکت را در موضوع اقتصاد، اداره کنید
امروز حوزۀ علمیۀ قم شروع کرده در موضوعات مختلف «شوراهای راهبردی» تشکیل داده است. من به خاطر این اقدام دست مدیر محترم حوزه را میبوسم. اگر شما هوش سیاسی نداشته باشید نمیتوانید مملکت را در موضوع اقتصاد اداره کنید. اخیراً حوزۀ علمیه در یکی از شوراهای راهبردی، سراغ اندیشههای شهید مرحوم شاه آبادی، استاد عرفان حضرت امام رفته است. این خیلی فوقالعاده است. با اینکه رشتۀ من اقتصاد نیست اما از هیجان اینکه بشنوم چهکار دارند میکنند، به محضرشان رفتم.
ما نیاز به هوش سیاسی داریم برای اینکه بفهمیم اسلام آئین بانکداری دارد. آیا دین از ما هوش سیاسی میخواهد؟ آیا کسانی که دارای هوش سیاسی هستند باید دین را تبلیغ کنند؟ این موضوع خیلی مهم است، رابطۀ دین و هوش سیاسی را باید بحث کرد.
هوش سیاسی شیخ فضلالله را در پیشبینی حوادث آینده توسط ایشان، میتوان دید
هوش سیاسی آقای شیخ فضلالله نوری را ببینید که میفرماید: «میدانم اگر دست شورشیان اشرار به من برسد از هیچگونه بیآبرویی و افتضاح و هتک شرف، مضایقه نخواهند کرد...» این نبود که آقای شیخ فضلالله نوری را در میدان توپخانۀ تهران فقط دار بزدند، بیاحترامیهایی به پیکرش کردند که در صحرای کربلا آن نوع بیاحترامیها نشد. خودِ ایشان به خواب کسی آمده بود و گفت به بدن من بیحرمتی میکنند. من نمیتوانم آن بیاحترامیها را در یک برنامۀ تلویزیونی عرض بکنم.
ببینید ایشان با چه جزئیاتی، آینده را توضیح میدهد! بعد از هجده ماه که خواستند بدن ایشان را به قم ببرند، بدنشان تازه بود. فقط گوشهای از کفن ایشان به خاطر نم زیرزمین خانهشان که آنجا دفن شده بودند، مرطوب شده بود. کفن هم به احترام بدن نپوسیده بود. جای قبر خودشان را در حرم حضرت معصومه(س) از قبل مشخص کرده بودند و خریده بودند. به آن خادم میگویند اینجا یک زمین نکره است که هیچکسی نمیشناسد، ولی من به اینجا میآیم و این زمین مشخص میشود. شیخ فضلالله خطاب به مرحوم بهبهانی گفتند: «و الله! مسلَّم بدان که هم مرا میکشند هم تو را.» (پیدایش مشروطیت ایران، ادیب هروی/ص140) در پای دار، عمامه را از سر خودش برداشت و گفت «از سر من این عمامه را برداشتند، از سر همه برخواهند داشت.» چند سال عمامهها را از سرها برداشتند و البته سرها را از بدنها هم جدا کردند.
آقای ابوالحسنی مُنذِر، یک محقق برجستۀ تاریخ و برخوردار از هوش سیاسی بود
میخواهم کمی در مورد هوش سیاسی صحبت کنیم. کتاب «خانه بر دامنۀ آتشفشان» یکی از حدوداً ده جلد کتابی است که مرحوم علی ابوالحسنی مُنذِر دربارۀ شیخ فضلالله نوری نوشتند. همۀ ده کتاب باید خوانده بشود تا کمی مصداقی با برخورداری از هوش سیاسی آشنا بشویم. این تاریخ معاصر است؛ تاریخ بسیار دور نیست. همان طرز تفکرها امروز در جامعۀ ما هم هست. در مقابل ایشان علمایی بودند که دیرتر متوجه شدند و پشیمان شدند. الآن بعضیها طرفدار اندیشۀ همان علما هستند قبل از اینکه متوجه ماجرا بشوند. الآن آنها در فضای سیاسی جامعۀ ما تنفس میکنند.
بگذارید من برای اینکه قدر آقای علی ابوالحسنی (مُنذِر) دانسته شود ایشان را معرفی کنم. بنده خدمت ایشان رسیده بودم. ایشان چندین سال هست از دنیا رفتهاند. بنده و خیلیهای دیگر واقعاً برای رحلت ایشان متأسف هستیم. این تأسف بهخاطر چیست؟ آقای ابوالحسنی منذر خودش برخوردار از هوش سیاسی بود. من بارها در تهران در خانۀ حضرت آیتالله جاودان و در قم در دفتر حضرت آیتالله سبحانی مرجع بزرگوار تقلید خدمت ایشان رسیده بودم. ایشان مرد بزرگی بود. ایشان هزاران ساعت با کسانی که تاریخ مشروطه را درک کردند مصاحبۀ شفاهی داشت، گنجینۀ بزرگی بود. بسیاری از دوستان مرحوم ابوالحسنی میگفتند در واقع ایشان را به شهادت رساندند. ایشان حدوداً پنجاه جلد کتاب دارند، دانشجوی دانشگاه علم و صنعت بودند بعد آمدند سراغ حوزۀ علمیه و در حوزه گل کاشتند. یک محقق واقعی تاریخ کسی است مانند علی ابوالحسنی منذر. پیشنهاد میکنم کتابهای آقای ابوالحسنی را بخوانید. شما از خواندن هیچکدام از کتابهای ایشان خسته نخواهید شد.
آقای منذر کتابی دارند که فرق شهید مطهری و دکتر شریعتی را بیان میکنند. کتاب ایشان موجب شد خیلیها که دکتر شریعتی را معلم انقلاب میدانستند سراغ شهید مطهری آمدند. این کتاب یکی از پرفروشترین کتابها در زمان خودش بود و مورخین در مورد این کتاب مطالب خیلی مهمی میگویند. ایشان در مورد فردوسی و کار او در شاهنامه کتابی نوشته که مورد احترام اهل ادب و ادیبان است. آخرین کتاب او دربارۀ سیاهپوشی در عزای اباعبدالله الحسین(ع) بود که یک تحقیق تاریخی بسیار عالمانه و دقیق است. گاهی دوازده ساعت از کتابخانۀ محقر و محققانۀ خودش بیرون نمیآمد و فقط کار میکرد. من باید از آقای منذر تقدیر کنم. واقعاً من تأسف میخورم که آقای منذر شناخته شده نیست.
برای معرفی غربشناسترین فقیه تاریخ معاصر یعنی شیخ فضلالله نوری کار چندانی نکردهایم
من تأسف میخورم که ما برای غربشناسترین فقیه تاریخ معاصر یعنی شیخ فضلالله نوری کار بزرگ سینمایی انجام ندادیم تا افتخار ما مقابل غرب باشد، ما چنین افرادی را داریم. بناست امروز حوزۀ علمیه تهران برای شیخ فضلالله نوری بزرگداشت بگیرد. من به حوزۀ علمیه تهران تبریک میگویم و از حضرت آیتالله رشاد که در این جهت اقدام کردند تشکر میکنم.
شنیدم شهرداری تهران میخواهد خانۀ مقدس شیخ فضلالله نوری را که هجده ماه بدن ایشان را سالم در خاک خود نگه داشت و در حال خرابشدن است بازسازی کند. و همچنین، شهرداری تهران تصمیم دارد یک تندیس باشکوه از شیخ فضلالله نوری در محلّ شهادت او در میدان امام خمینی(ره) تهیه و نصب بکند. اینها را میگویم که این تصمیمها اتفاق بیفتد.
کسانی هوش سیاسی دارند که معادلات قدرت و معادلات نفوذ را درک میکنند
امیدوارم آموزش و پرورش ما دنبال پرورش هوش سیاسی باشد. هوش سیاسی در روانشناسی تعریف دارد، باید مفصّل در موردش صحبت کرد. کسانی هوش سیاسی دارند که معادلات قدرت و معادلات نفوذ را درک میکنند. نفوذ و قدرت دوتا از موضوعاتی است که در هوش سیاسی خیلی مؤثر است. در کجای قرآن به نفوذ اشاره شده؟ در سورۀ توبه که خداوند متعال میفرماید: «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَکُوا وَ لَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذینَ جاهَدُوا مِنْکُمْ وَ لَمْ یَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لاَ الْمُؤْمِنینَ وَلیجَةً وَ اللَّهُ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ » (توبه،16) ما شما را امتحان میکنیم تا ببینیم شما چقدر اهل جهاد هستید و معلوم شود ولائج شما چه کسانی هستند. ولیجه به کسی میگویند که در انسان نفوذ دارد.
(الف3/ن2)
جلسه بعد>>
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید