محفل هفتگی هیئات دانشجویی استان تهران/ تاریخ تحلیلی اسلام-ج 9
عامل اصلی دشمنی با پیامبر، خُبث باطن کسانی است که حتی برخلاف منافعشان با دین میجنگند؛ مثل خوارج
شناسنامه:
یک قاعدهای در عالم هست: هرچقدر صفای باطن بروز کند، خبث باطن هم بروز میکند/ هرچه شما بهتر میشوید دشمن کینهتوزتری پیدا میکنید که از سر خباثتش با شما دشمنی میکند/ در جامعۀ ما اغلب کسانی که با دین مخالفت میکنند دچار سوءتفاهم هستند نه خبث باطن؛ باید سوءتفاهمها را برطرف کنیم
علیرضا پناهیان:
- چرا ظهور پیامبر و حضور دین در جامعه، موجب درگیری و جنگ میشود؟ دو عامل مهم وجود دارد:
- عامل اول که مشهور است و خیلی شنیدهایم، منفعتگرایی کسانی است که به ظلم و غارتِ دیگران خو کردهاند؛ مثل ابوجهلها که در مقابل دین و پیامبرِ عدالتگرا و آزادیگستر میایستند و جنگ راه میاندازند.
- ولی عامل اصلی، منفعتگرایی نیست؛ یک مسئلهای هست به نام «خبث باطن» که باعث میشود حتی کسی که جزو طواغیت نیست بلکه جزو مستضعفان است، نسبت به پیامبر و مؤمنان کینه پیدا کند و با آنها بجنگد.
- کسی که منفعتگراست و نگاه طاغوتی دارد، انگیزهاش برای جنگیدن با پیامبر ضعیفتر از کسی است که خبث باطن دارد. منفعتطلبها گاهی با دین نمیجنگند و میگویند: وقتی میشود همراه شد و یکچیزی بهدست آورد، نیازی به جنگ نیست! لذا از یک حدی به بعد، ممکن است آن فرد ظالم، دشمنیِ خود را پنهان کند!
- عبداللهبناُبَیّ یکی از طاغوتها و منفعتطلبهای برجستۀ مدینه بود که با پیامبر(ص) کنار آمد چون دید منفعتش در کنار آمدن است. نه اینکه این افراد ظالم، خبث باطن ندارند ولی اگر از حیث منفعتطلبی نگاه کنید میبینید که اینها لزوماً نمیجنگند، وقتی ببینند که دارند مغلوب میشوند، ممکن است با دین و پیامبر کنار بیایند.
- ابوسفیان وقتی دید منفعتش در این است که مسلمان بشود، اسلام آورد. اما بعضیها که خیلی خبث باطن دارند، صریحاً منافع خود را کنار میگذارند و با پیامبر و امام میجنگند؛ مثل خوارج! اینها مثل معاویه اهل معامله نیستند که لااقل برای منافع دنیایی خود، با دین کنار بیایند! خبث باطن این افراد به قدری زیاد است که آنها را کور کرده و حاضرند در راه دشمنی با دین کشته بشوند.
- یک قاعدهای در عالم وجود دارد؛ وقتی یک لطافتی ظهور کرد، خباثتها هم ظهور میکنند. میتوان اینطور مثال زد که وقتی خورشید به غنچه میتابد بوی عطر آن در فضا پخش میشود. اما وقتی به یک مُردار میتابد بوی تعفنش فضا را پر میکند.
- خداوند میفرماید: «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لا یَزیدُ الظَّالِمینَ إِلاَّ خَساراً» (اسراء،82) قرآن برای مؤمنین شفاء و رحمت است؛ یعنی اگر مؤمن، یک خرابی و عیبی هم داشته باشد با قرآن سالم میشود. اما همین قرآن برای ظالمان چیزی جز خسران اضافه نمیکند. اگر قرآن نازل نمیشد، مشرکین مکه اینقدر آدمهای بدی نمیشدند!
- امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: در دوران جاهلیت، اگر یک مردی دست روی زنی بلند میکرد و او را میزد، او و نسل او بهخاطر این کار، سرزنش میشدند «وَ إِنْ کَانَ الرَّجُلُ لَیَتَنَاوَلُ الْمَرْأَةَ فِی الْجَاهِلِیَّةِ بِالْفَهْرِ أَوِ الْهِرَاوَةِ فَیُعَیَّرُ بِهَا» (نهج البلاغه، ص373) اما بعد از اسلام ببینید دختران پیامبر را چطور تازیانه زدند! آن مردم قبلاً اینقدر جنایتکار نبودند.
- وقتی پیامبر(ص) مبعوث شد، همانطور که عدهای نورانیتر شدند، عدهای هم کینه پیدا کردند؛ آنهم چه کینهای! بعضیها نسبت به امامزمان(ع) هم چنین کینهای پیدا میکنند و به جنگ بر میخیزند. امام باقر(ع) میفرماید برخی از قاریان قرآن و فقها و عابدان به جنگ امامزمان(ع) میروند و حضرت دستور قتل آنها را میدهد (دلایل الامامه، ص456)
- شما هرچه بهتر میشوید دشمن کینهتوزتری پیدا میکنید. کسانی که قبلاً انگیزهای برای مسخرهکردن شما نداشتند، وقتی دیندار شدید، مسخرهتان میکنند. لذا خیلیها دینداریِ خود را پنهان میکنند برای اینکه مسخره نشوند. باید بدانی که وقتی دیندار میشوی، طبیعتاً دشمن پیدا میکنی، دشمنی که از سر خباثتش بدون اینکه تو هیچ اشکالی داشته باشی با تو دشمن میشود.
- البته ممکن است بعضیها در اثر سوءتفاهم با ما دشمن بشوند؛ اینها درصورت رفع سوءتفاهم اصلاح میشوند. لذا هرکسی با ما دشمن شد باید به او مهلت بدهیم و سعی کنیم او را جذب کنیم. در کار فرهنگی هم باید بنای خود را بر این بگذاریم که هرکسی دارد با دین مخالفت میکند جاهل و دچار سوتفاهم است نه دچار خبث باطن! باید این حسنظن را نسبت به انسانها داشته باشیم؛ خصوصاً در جامعۀ خودمان.
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید