اصلاح برداشتهای ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-ج۱۶
بدون فکر، تکلیف معیّن کردن برای خود و حکومت، دین خوارج است
شناسنامه:
- زمان: 1402/01/18 - سحرهای رمضان
- مکان: شبکۀ ۳ سیما - برنامۀ ماه من
- مناسبت: ماه مبارک رمضان
- متن کامل: اینجا
- پروندۀ ویژه این مبحث: اینجا
دینِ بدون فکر و تشخیص، دین خوارج است که قرآن را مقابل علی(ع) قرار دادند/ «قدرت تشخیص» برجستهترین شاخص و هدف دینداری است/ مراجعه به آراء عمومی توسط امام، برای بالابردن قدرت تشخیص و احساس مسئولیت مردم است/ این نوعی راحتطلبی است که بگویی «تکلیفم را مشخص کن؛ حوصلۀ تشخیص ندارم!»
علیرضا پناهیان در جلسۀ شانزدهم برنامۀ سحر ماه من:
- وقتی یک امام به حرف و نظر مردم، مراجعه میکند، یکی از اهدافش بالابردن قدرت تشخیص مردم و حس مسئولیت آنها است. قرآن کریم هم میفرماید: «وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ» (آلعمران، 159) این مراجعه به آرا و افکار عمومی و سنجش ظرفیت و عقل مردم، کاری است که یک امام باید انجام بدهد و امام حسن(ع) این کار را انجام داد. البته مردم نتیجۀ شوم تصمیم غلط خود را دیدند.
- بعضیها با فکر کردن میانۀ خوبی ندارند، یک نوع راحتطلبی به این است که فکر نکنند، میگویند «تکلیف ما را مشخص کن بگو چیست؟ چرا ما را وادار به فکر کردن میکنی؟ ما حوصلۀ فکر کردن و تشخیص دادنِ تکلیف نداریم!» این یک بیماری در ذهن انسان است که نخواهد فکر کند. درحالیکه قرآن میخواهد آدمها فکر کنند.
- آن دینی که بدون فکر باشد، میشود مثل دین خوارج که قرآن را در مقابل امیرالمؤمنین(ع) قرار دادند! امروز هم اگر کسی بیتفکر سراغ قرآن برود، بیتفکر برای خودش و دیگران و برای حکومت، تکلیف تعیین کند، بیتفکر و تعقل به نقد بر اساس ظاهر متون دینی بپردازد، چه فرقی با خوارج دارد؟!
- در جامعۀ ما این مقدار دینگریزی، طبیعی نیست و غیر معمول است. بسیاری از این دینگریزیها ناشی از سوءتفاهم و ناشی از برداشت غلط از دین است. برداشت و تلقّی عمومی، یا به تعبیری «نگرش مردم» نسبت به دین چگونه است؟
- یک نگرش این است که دین را امری عقلانی نمیدانند. مثلاً اگر یک فردی متدیّن بشود به او نمیگویند: «الحمدلله، چقدر عقلت رشد کرده است» این گریهها و مناجاتها و روضهها نشانۀ چیست؟ اصلاً برای چه مردم به هیئت میروند؟ برای اینکه عقلشان بیشتر بشود. این چیزی است که همه باید بگویند. اگر نگویند، یعنی برداشتشان از دین صحیح نیست.
- بعضیها میگویند: «اینکه شما از عقلانیت صحبت میکنید، پس تعبّدیات را باید چهکار کرد؟» انگار تعبّدیات مخالف عقلانیت است! آنجا هم عقلانیت هست؛ ولی مهم این است که ما این عقلانیت را درک کنیم یا نه، بتوانیم آن را بیان کنیم یا نه؟ و اینکه به عقلانیت دین، اعتماد داشته باشیم. مسئله این است!
- امتحانات خدا صرفاً برای این نیست که معلوم بشود ما کار خوبی میکنیم یا نه. امتحانات خدا برای این است که ببیند قدرت تشخیص ما چقدر است؟ اینکه چه چیزی تشخیص میدهی؟ امتحان خدا برای این است که قدرت تشخیص ما را بسنجد. اگر قدرت تشخیصمان درست باشد، یک مدد از خدا بگیریم، عمل ما هم إنشاءالله درست خواهد شد.
- در روایت هست که وقتی امام زمان(ع) ظهور میفرمایند، دستشان را میگذارند روی سر مردم و عقل آنها را زیاد میکنند. (إِذَا قَامَ قَائِمُنَا ع وَضَعَ یَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِها عُقُولَهُم وَ کَمَلَتْ بِهَا أَحْلَامَهُم؛ کمالالدین، ج2، ص 675) نمیفرماید که حضرت تکلیف ما را روشن میکند بلکه میفرماید عقل ما را افزایش میدهد. در روایت دیگری هست که بعد از ظهور، حکمت آنقدر افزایش پیدا میکند که یک خانم خانهدار، میتواند احکام دینی خودش را تشخیص بدهد. (غیبت نعمانی، ص239)
- در روایات هست که فتنههایی در آخرالزمان و در دوران غیبت پیش میآید، که هر ولیجهای از بین میرود «یَذْهَبُ فِیهَا کُلُّ وَلِیجَةٍ وَ بِطَانَةٍ» (غیبت نعمانی، ص180) ولیجه به آدم ذینفوذ از نظر فکری میگویند. به کسی میگویند که تو خودت را دربست در اختیار او قرار دادهای. امتحانها اینقدر سخت میشود که دیگر به ولائج نمیشود اطمینان کرد و هر کسی باید خودش تشخیص بدهد.
- طبق روایت، کسانی که در دوران غیبت، واقعاً منتظر ظهور حضرت هستند، بافضیلتتر از مردمان همۀ زمانها هستند. چرا؟ چون خداوند به آنها یک عقلی میدهد که غیبت برای آنها مثل ظهور و مثل زمان حضور امام میشود؛ اینها مؤمنین حقیقی هستند. (کمالالدین، ج1، ص320)
- در رابطه با عقل، بنده بهطور مشخص، بر روی «قدرت تشخیص» تأکید میکنم که این باید در جامعۀ ما به عنوان برجستهترین شاخص دینداری و هدف دینداری و وسیلۀ دینداری جا بیفتد و طوری بشود که دینداران را صاحبان عقل بدانند ولی الآن اینطور نیست.
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید