معنویت و احساس مسئولیت اجتماعی(ج2)
ریشۀ مشکلات مردم، این است که فرهنگ کار تعاونی در جامعۀ ما نیست/ دشمنِ زندگی جمعی و احساس مسئولیت اجتماعی چیست؟/ بروکراسی عامل بیتفاوتی و عدم دلسوزی برای دیگران است
شناسنامه:
- زمان: 1400/10/07
- مکان: دانشگاه تهران
- مناسبت: ایام فاطمیه - جلسه2
- موضوع: معنویت و احساس مسئولیت اجتماعی
- صوت: اینجا
- متن کامل: اینجا
علیرضا پناهیان در دومین جلسۀ فاطمیه در دانشگاه تهران:
اولین مرتبۀ رشد و کمال انسان، دوست داشتنِ خود یا دلسوزی برای خود است، یعنی انسان برای خودش احترام قائل باشد. این خودخواهی مطلقاً چیز بدی نیست؛ خودخواهیِ بد آن است که انسان، دیگران را به خاطر خودش ذبح کند.
مرتبۀ دوم کمال، این است که انسان دلسوز دیگران باشد. البته دلسوز دیگران بودن، خودش چند مرحله دارد: دلسوزی نسبت به خانواده، فامیل و اطرافیان» و بعد «دلسوزی برای دوستان و رفقا» و بعد هم «دلسوزی برای عموم مردم، حتی آدمهای بد»
یکی از مفاهیم قرآنی که دلالت بر احساس مسئولیت اجتماعی دارد «نُصح» است؛ یعنی دلسوزی شدید برای دیگران. اینکه آدم، دلسوز دیگران باشد، نتیجۀ یک محبت است؛ محبت و علاقهای که آدم به خلق خدا دارد.
امیرالمؤمنین(ع) فرمود: مؤمن غریزهاش دلسوزی است. «الْمُؤْمِنُ غَرِیزَتُهُ النُّصْحُ» مؤمن، واقعاً نگران جامعه و مردم است. برایش مهم است که «فلان مشکل در فلان استان چه شد؟ آیا مشکل مردم حل شد یا نه؟» این روحیه و این فرهنگ، پایۀ پیشرفت و تمدن اسلامی است.
میفرماید: شما همه برادرهای یکدیگر هستید در راه دین خدا. چیزی شما را از همدیگر جدا نمیکند مگر خُبث باطن و بدیِ ضمیر. لذا از هم دفاع نمیکنید، به هم دلسوزی نمیکنید، بههم بذل و بخشش نمیکنید و مودّت ندارید. (نهجالبلاغه/خطبه 113)
اگر ما با هم برادرانه زندگی نمیکنیم، شاید باطنمان خبیث است. سعی کنیم که این خبث را از بین ببریم. طرف میگوید: من چطوری سیر و سلوک کنم؟ شاخصش اینجاست؛ زیاد در آسمانها دنبال چیزی نگردیم!
اما دشمنِ این زندگی چیست؟ چه مانعی هست که ما اینطوری زندگی نمیکنیم؟ نگویید: ما اخلاقمان بد است! ما زیاد آگاهی نیافتیم! اینها هم میتواند جزو موانع باشد ولی مهمترین مانع نیست. بیدینی هم نیست. کار تربیتی و فرهنگی هم نیست. خیلی از نیروهای خوب و مؤمن، مشغول کار فرهنگی و تربیتی شدهاند ولی آن عامل اصلی را رها کردهاند.
عامل این بیتفاوتی، عامل این عدم دلسوزی برای دیگران چیست؟ چه چیزی ما را انداخته دنبال اینکه همهاش دنبال موفقیت فردی باشیم؟ بروکراسی و قوانین اضافی!
بسیاری از قوانین، انگار برای گرگها تنظیم شده است. بسیاری از آئیننامهها بنایشان این است که شما گرگ هستید، دروغگو هستید، خبیث هستید، لذا باید با قانون و ناظران قانونی، شما را کنترل کنیم! قانون اضافی خیلی فاسدکننده است.
ما بنا بود «متعاونانه» زندگی کنیم. وقتی شرکت سهامی هست، معمولاً کسی سراغ تعاونی نمیرود. فرهنگ کار تعاونی در جامعۀ ما نیست. البته قوانینش هست، اما فرهنگش بین مردم نیست. آیا ما فقط در تظاهرات باید با هم متحد باشیم یا اینکه باید متحدانه با هم کار کنیم؟
بروکراسی آمده و «سلب مسئولیت اجتماعی» کرده است برای اینکه کار کارفرما را راحت بکند. در واقع «پیوندهای اجتماعی» را سلب کرده است، برای اینکه کارفرما راحت باشد.
کدام قسمت بروکراسی ایراد دارد؟ بخش آئیننامهها و مقرراتِ اضافی. البته یک بخش حداقلی از این آئیننامهها و مقررات باید باشد، اما یک بخش عمدهای از این آئیننامهها و مقررات هم باید تغییر کند. حرفهای دین باید در اینجاها پیاده بشود.
ساختارهای اداری را درست کنید، آنوقت زندگی جمعی ما هم درست میشود. مثلاً تعاونی، خودش روی شما کار فرهنگی میکند. وقتی ساختارهای اداری غلط باشد، چه میشود؟ همه را در هیئت و مسجد جمع میکنید و موعظه میکنید تا اخلاقشان خوب بشود، دوباره فردا صبح میروند و تا شب، اخلاقشان خراب میشود.
نظام مارکسیستی گفت: مالکیت به تو نمیدهم، چون تو مثل گرگ هستی. نظام غربی گفت: مالکیت خصوصی به تو میدهم ولی مقرراتی میگذارم که با آن مقررات، مراقبت باشم چون تو گرگ هستی! نظام اسلامی-که هنوز پیاده نشده- میگوید: شما انسان هستید، خودتان با هم مشکلاتتان را حل کنید.
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید