دورهای مختصر از مباحث معنوی و اخلاقی-5
من دلم برای این آیۀ قرآن و اساساًً اینگونه حرف زدنهای خدا میسوزد
کتاب «شهر خدا؛ رمضان و رازهای روزهداری» اثر حجت الاسلام پناهیان اخیراً به چاپ هفتم رسید. یکی از اولین نکاتی که پس از مرور فهرست و متن کتاب «شهر خدا» متوجه میشوید این است که این کتاب صرفاً دربارۀ اسرار و آداب ماه رمضان نیست؛ بلکه به تناسب رازهای این ماه، به برخی پرسشهای کلیدی جوانان پاسخ میدهد و عملاً «دورهای مختصر از مباحث معنوی و اخلاقی» را ارائه کرده است. و البته ناشر در ابتدای کتاب به این نکته اشاره کرده است. در روزهای گذشته، بخش اول تا سوم گزیدۀ این کتاب که مستقیماً به سوالاتی در مورد ماه رمضان پاسخ میداد با عنوان کلی «رازهای روزهداری» منتشر شد. اکنون در روزهای پایانی این ماه معنویت و عبادت، گزیدههایی از مباحث معنوی و اخلاقی این کتاب را طی چند شماره و با عنوان «دورهای مختصر از مباحث معنوی و اخلاقی» منتشر میکنیم. قسمت پنجم از این مجموعه را در ادامه میخوانید:
دریافت در قالب PDF در ابعاد A4
دریافت در قالب PDF در ابعاد A5
ارزیابی احساس خودمان نسبت به مفهوم تقوا
نمیخواهیم در این فرصت به بهانۀ پربهای رمضان، به بحث مبسوط پیرامون تقوا که بهجای خود بسی ارزشمند است، بپردازیم. ولی در حدّ آشنایی با این مفهوم مهم و درک رابطۀ ویژۀ آن با روزه، خوب است کمی بیشتر دربارۀ این مفهوم با هم گفتگو کنیم.
اما قبل از ورود به وادی تقوا و درک معنای آن، خوب است یکبار احساس خود را نسبت به این مفهوم شریف ارزیابی کنیم. بر اساس همان علم اجمالی و اطلاع نسبی که از موقعیت «تقوا» در متون دینی داریم. آیا همانقدر که در آیات و روایات به این مفهوم با عظمت تأکید شده است، به آن توجه کردهایم؟ آیا به قدر قیمت این مفهوم عزیز به آن علاقه داشتهایم؟ مثلاً اگر کسی به ما عنوان «بیتقوا» بدهد، آیا به شدت منقلب و ناراحت میشویم؟ و یا آیا در مناجاتهای خود «تقوا» را صمیمانه و مصرّانه از خدا تمنّا میکنیم؟ و در نهایت آیا مشتاق دانستن هرچه بهتر معنای آن هستیم؟ یا مانند همۀ مفاهیم مشهور که با تمام شهرت، از غربت مخصوصی نیز برخوردار هستند، این کلمه را بارها شنیدهایم ولی از کنار راز و رمزهای آن بیتوجه عبور کردهایم؟
تقوا؛ نزد خدا، نزد ما
باید بپذیریم اگر کلمهای نزد خداوند حکیم، شرافت و اهمیت بالایی داشته باشد، این کلمه قطعاً از عمق معنایی خاصی نیز برخوردار است، و اگر با آن ارتباط لازم را برقرار کرده باشیم، باید به جهت آن باطن عمیق و معنای دقیق، از ما به شدت دلبری کرده باشد. باید مفهوم تقوا، که میوۀ ایمان است و آنقدر نزد خدا اهمیت دارد، و در قرآن، به احترام، از آن با تعبیر «کَلِمَةُ التَّقوَی»(1) یاد میکند، پیش ما هم عزیز و دوست داشتنی شده باشد؛ که وقتی وعدۀ تقوا برای روزهداری داده میشود، شوق روزه بیشتر شود و شور رمضان در ما افزایش یابد.
من دلم برای این آیۀ قرآن و اساساًً اینگونه حرف زدنهای خدا میسوزد وقتی خدا مژده میدهد: «این کار را انجام دهید، (مثلاً روزه بگیرید)، که نتیجۀ آن میتواند تقوا باشد.» میگویم حالا مگر ما چقدر داریم برای تقوا خودمان را میکشیم و تشنۀ آن هستیم که بخواهیم چقدر از شنیدن این وعدۀ خدا خوشحال بشویم؟ احساس میکنم اینجور جاها قرآن یک دفعه تنها میماند.
بیایید کلمۀ تقوا را دوست داشته باشیم و آن را عزیز بداریم؛ و الا برای خودمان هم معلوم میشود خیلی اوضاع بدی داریم. به این ترتیب خدا معرفت کامل آن را هم به ما ارزانی خواهد کرد و شاید لباس آن را هم در این مهمانیِ شریف برایمان برازنده بفرماید؛ که هم ما برای رفتن به این مهمانی بزرگ به یک لباس خوب نیاز داریم و هم لباس تقوا بهترین لباس است. این سلیقۀ خداست که میفرماید: «... وَلِبَاسُ التَّقْوَیَ ذَلِکَ خَیْرٌ؛ ... و لباس تقوا، بهتر است.»(2)
همه چیز برای متّقین
واژۀ «تقوا» در قرآن کریم با عبارات مختلف، بیش از 250 مرتبه تکرار شده است. فراوانی بهکارگیری این مفهوم و تنوّع کاربردهای آن چیزی مهمتر از اهمیت را برای ما بیان میکند. آنطور که از آیات قرآن برمیآید، در دنیا و آخرت، همهچیز برای متّقین است؛ و ظاهراً خدا دیگران را آدم حساب نمیکند:
- هدایت مخصوص متّقین: ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدیً لِلْمُتَّقینَ (سوره بقره، آیه 2)
- و عاقبت ویژۀ آنان است: فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقینَ (سوره هود، آیه 49)
- سرای آخرت برای ایشان: وَ الْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقینَ (سوره زخرف، آیه 35)
- و جنّت ارزانی آنهاست: وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقینَ (سوره شعراء، آیه 90)
- در این دنیا خدا با متّقین است: وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقینَ (سوره بقره، آیه 194)
- و در آن دنیا وفودشان و ورودشان به محضر خدای رحمن است: یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقینَ إِلَی الرَّحْمنِ وَفْداً (سوره مریم، آیه 85)
- خدا فقط از اهل تقوا قبول میکند: إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقینَ (سوره مائده، آیه 27)
- و به ایشان اجر عظیم میدهد: وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَکُمْ أَجْرٌ عَظیمٌ (سوره آل عمران، آیه 179)
- رحمت خود را بر متّقین واجب کرده است: وَ رَحْمَتی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ فَسَأَکْتُبُها لِلَّذینَ یَتَّقُونَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ الَّذینَ هُمْ بِآیاتِنا یُؤْمِنُونَ (سوره اعراف، آیه 156)
- و خود را دوست و ولی آنان میداند: وَ اللَّهُ وَلِیُّ الْمُتَّقینَ (سوره جاثیه، آیه 19)
- مهمتر از همه، خدا متّقین را دوست دارد: بَلی مَنْ أَوْفَی بِعَهْدِهِ وَ اتَّقَی فَإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقینَ (آل عمران، آیه 76)
- و آنها را گرامی میدارد: إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُم (سوره حجرات، آیه 13)
- علاقۀ خدا به تقوا آنقدر شدید است، که خود را هم اهل تقوا برمیشمرد: هُوَ أَهْلُ التَّقْوَی وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ (سوره مدثر، آیه 56)
- وعده داده است، از گرفتاریهای متّقین گرهگشایی کند: مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً (سوره طلاق، آیه 2)
- و کارشان را آسان نموده: مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ یُسْراً (سوره طلاق، آیه 4)
- و روزیشان را از راههایی که گمان نمیبرند، نصیبشان نماید: وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ (سوره طلاق، آیه 3)
بیان آثار و نتایج تقوا بهجای خود، و آمار بالای توصیه به تقوا و تأکید و تحریص به آنهم بهجای خود؛ که از کمترینهای مؤمنان آغاز کرده و تا بیشترینها، هیچکدام را از امر به تقوا فراموش نکرده است و همهجور دستور به تقوا را در دستور کاری که برای ما نوشته، قرار داده است. از «اِتَّقُوا اللهَ مَا استَطَعتُم؛ هر چقدر میتوانید تقوا پیشه کنید.»(3) آغاز میکند و با «اِتَّقُوا اللهَ حَقَّ تُقَاتِهِ؛ آنچنان که خدا شایسته است، حقّ تقوای الهی را بهجا آورید.»(4) تا ابد، راه را برای کسب تقوا باز نگاه میدارد.
در روایات نیز آنقدر از تقوا و ارزش آن و اوصاف اهل آن، سخن بهمیان آمده، که بهسادگی قابل احصاء نیست.
تقوا، مهمترین توصیه پس از شکلگیری جامعۀ دینی
راستی در تنها سخنرانیای که شنیدن آن دارای حکم شرعی است، و بهجای دو رکعت نماز واجب حساب میشود، یعنی در خطبههای نماز جمعه، تأکید شده است که باید از تقوا سخن گفته شود و مؤمنان هر هفته به تقوا توصیه شوند. این یعنی بعد از اینکه جامعۀ دینی شکل گرفت و ادارۀ آن به دست دوستان خدا افتاد، مهمترین توصیه سفارش به تقواست؛ تا جامعهای که با ایمان به خدا تشکیل شده است، با تقوا تداوم یابد و به تمدنی بر اساس تقوا دسترسی پیدا کند.
علت فراوانی توصیه به تقوا، در خطبههای امیرالمؤمنین(ع)
شاید به همین دلیل خطبههای امیرالمؤمنین -ارواحالعالمینلترابمرقدهالفداء- در دوران خلافتش، مشحون از توصیف تقوا و مملوّ از توصیه به آن است. چرا که سالها بود جامعه از تقوا فاصله گرفته بود و بنیادهای نوین جامعۀ بعد از پیامبر، بر اساس تقوا شکل نگرفته بودند و او با اینهمه ناتقواییها چه میتوانست بکند، جز اینکه نام تقوا را احیا کند و نالههایی از بیتقوایی مردم بر زبان جاری نماید؟ و اگر بنا بود بنایی بر اساس تقوا برقرار کند، چه باید میکرد جز اینکه ابتدا باید فکر و فرهنگ تقوا را در مردم احیا نماید؟
معنای تقوا | تقوا، در لغت
وقتی به ریشۀ لغوی تقوا نگاه میکنیم، بهخوبی میتوانیم برای درک معنای اصطلاحی تقوا که در متون دینی استعمال میشود، الهام بگیریم. اصل تقوا از «وقی» به معنای حفاظت و مراقبت گرفته شده است و در متون دینی ما نیز نزدیک به همین معنا استعمال میشود.
تقوا، مراعات از سرِ ترس، یا مراقبت از سرِ شوق؟
اگر اصل معنای تقوا را «مراقبت» بگیریم، دیگر دقیقاً به معنای «ترس» نخواهد بود؛ چنانکه اکثراً تقوا به ترس ترجمه میشود. اگرچه در مقام احساس و انگیزه، ترس، نوعاً عامل و انگیزۀ خوبی برای مراقبت کردن از چیزی یا محافظت کردن از خود قرار میگیرد؛ و به همین جهت مناسبت فراوانی با تقوا دارد؛ و البته گاهی هم تقوا مستقیماً به معنای ترس استفاده میشود و غلط هم نیست.
اما باید توجه داشت، اگر بخواهیم انسانشناسانهتر به موضوع نگاه بکنیم، تقوا و مراقبت، همانطور که از سر ترس میتواند باشد، از سر دوست داشتن و اشتیاق هم میتواند باشد. منتها محبت و اشتیاق، بیشتر اوقات در دل تقوا پنهان میماند، چون چهرۀ «درونی» مراقبت است. همچنانکه چهرۀ «بیرونی» مراقبت ترس است، و طبیعتاًً آن چهرۀ بیرونی است که بیشتر دیده میشود. و الا اگر کسی چیزی را دوست نداشته باشد، از «از دست دادن چه چیزی» باید بترسد تا بخواهد از «به مخاطره افتادن آن» بپرهیزد؟
تقوا، پرهیز یا اقدام(معانی سلبی و ایجابی تقوا)
از طرف دیگر، در مقام عمل هم، تقوا صرفاً و تماماً به معنای پرهیز از بدیها و ترک آنها نیست. اگرچه عموماً نوعی پرهیز برای هر نوع محافظت و مراقبتی لازم است، اما گاهی از اوقات اقدام به کار خوب هم همانقدر از سر تقوا است که ترک بدیها و جلوگیری کردن از زشتیها تقوا به حساب میآید. معانی نزدیک به پرهیز هم همین حکم را دارند. مانند گریز و یا ستیز، که هرکدام معمولاً در جریان مراقبت بهکار میآیند، و با معنای تقوا نیز مناسبت فراوانی دارند.
به همین دلیل در بسیاری از موارد راحتتریم تقوا را به «پرهیز از بدیها» معنا کنیم. ولی همچنانکه ملاحظه میکنید، اینها همه جنبههای سلبی معنای تقوایند که بر معانی ایجابی تقوا غلبه دارند، و تقوا را بیشتر به معانی سلبی خود مشهور کردهاند؛ و این بیدلیل هم نیست، و به دلیل آنهم اشاره خواهیم کرد. اما تقوا در دل معانی سلبی خود، معانی ایجابی هم دارد که باید به آن توجه کرد.
مثلاً وقتی شما بخواهید از یک انگیزه و احساس خوب در روح خود مراقبت کنید، بسیاری از اوقات باید با آن فعّالانه برخورد کرده و با تجلّی دادن آن گرایش خوب به یک کار خیر اقدام نموده و با انجام فعل خوب خود، به نوعی از خوبیها مراقبت کرده و به این وسیله از افتادن به وادی بدیها پرهیز کنید. آنگاه است که تقوا را رعایت کردهاید. پس مراعات و مهرورزی هم کار اهل تقواست. خصوصاً آنجا که میخواهند از ارزشهای اخلاقی و معنوی خود پاسداری کنند و با نمود خوبیها از نابودی آنها جلوگیری نمایند.(5)
ترک و انجام، دو نیمۀ تقوا
به این ترتیب، ترک بدیها و پرهیز از معاصی، تنها بُعد تقوا نیست؛ مانند آنچه در این آیۀ کریمه آمده است که هرچه کار خوب است به متّقین نسبت میدهد و این اشاره دارد به اینکه تقوا صرفاً دلالت به ترک بدیها و پرهیز از گناهان ندارد و اتیان خوبیها هم نیمۀ دیگر تقواست:
«لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ الْکِتابِ وَ النَّبِیِّینَ وَ آتَی الْمالَ عَلی حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ وَ السَّائِلینَ وَ فِی الرِّقابِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَی الزَّکاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصَّابِرینَ فِی الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حینَ الْبَأْسِ أُولئِکَ الَّذینَ صَدَقُوا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ.»(6)
«نیکی، (تنها) این نیست که (به هنگام نماز،) رویهای خود را به سوی مشرق و مغرب کنید (و تمام گفتگوی شما، درباره قبله و تغییر آن باشد) بلکه نیکی آن است که کسی به خدا، و روز رستاخیز، و فرشتگان، و کتاب آسمانی، و پیامبران، ایمان آورده و مال خود را، با وجود علاقهای که به آن دارد، به خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و در راهماندگان و گدایان و در جهت آزادی بردگان، انفاق کند و نماز را برپا دارد و زکات بپردازد و (همچنین) کسانی که به عهد خود ـ به هنگامی که عهد بستند ـ وفا میکنند و در سختیها و بیماریها و هنگام جنگ، استقامت به خرج میدهند. اینها کسانی هستند که راست گفتند و (گفتارشان با اعتقادشان هماهنگ است) و ایشان همان متقین هستند!»
پس تقوا، ابتدائاً یعنی پرهیز کردن از بدیها و گناهانی که خدا از آنها نهی کرده است. ولی آن روی سکۀ این پرهیز و ترک، اجرای دستورات خدا و انجام خوبیها نیز قرار دارد. در واقع پرهیز از ترک اوامر خدا هم، مانند پرهیز از انجام نواهی خدا، هر کدام یک سوی مفهوم تقوا را نشان داده و این دو در کنار هم دو سوی مفهوم تقوا را تشکیل میدهند.
توجّه به دو روی تقوا، در مقام «عمل» و «انگیزه»
و البته این دو روی سکۀ تقوا نباید تنها در مقام «عمل» مورد توجه قرار گیرند، بلکه در مقام «انگیزه» نیز با دو وجه ایجابی و سلبی تقوا مواجه هستیم. به این معنا که در ایجاد تقوا، هم ترس از عذاب، عامل و انگیزهساز است و هم شوق به ثواب، مؤثر است. همانطور که در اوائل بحث اشاره شد، انسان متّقی کسی نیست که تنها «ترس» عامل تقوای او شده باشد، بلکه در متن این ترس، همیشه باید آن «شوق» و محبتِ رسیدن به خدا و خوبیها هم دیده شود.
تقوا، محل جمع همۀ خوبیها!
در نتیجه، تقوا کلمهای فقط برای ترک و ترس نیست؛ محل جمع همۀ خوبیها و ترک همۀ بدیهاست؛ همچنانکه آخرین رسول مهربان خدا(ص) میفرمایند: «اِتَّقِ اللهَ فَإنَّهُ جِمَاعُ الخَیر؛ تقوا پیشه کن، که تقواپیشگی، جمع همۀ خوبیهاست.»(7) و همچنین فرمودهاند: «اتَّقُوا اللَّهَ وَ فِیهِ جِمَاعُ کُلِّ عِبَادَةٍ صَالِحَةٍ؛ تقوا پیشه کنید که در آن جمع همۀ عبادات خوب است.»(8) و درجای دیگری فرمودهاند: «وَ فِیهِ جِمَاعُ کُلِّ خَیْرٍ وَ رُشْدٍ؛ و در آن جمع همه خوبیها و ترقّیهاست.»(9)
امیرالمؤمنین(ع) هم در مقام بیان روحیات و انگیزههای اهل تقوی فرمودهاند: «وَ لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَیْنٍ شَوْقاً إِلَی الثَّوَابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَاب؛ و اگر نبود اجلی که خداوند برای آنها مقدّر فرمود. ارواحشان از شوق به ثواب و خوف از عقاب، به اندازۀ چشم بر هم زدنی در بدنهایشان نمیماند (و جان میدادند).» (10)
* فهرست تفصیلی کتاب «شهر خدا» را میتوانید از اینجا دریافت کنید.
___
1. سوره فتح، آیه 26.
2. سوره اعراف، آیه 26.
3. سوره تغابن، آیه 16.
4. سوره آل عمران، آیه 102.
5. در فصل دوم همین کتاب، ذیل عنوان «تأثیر رفتار بر روح انسان»، توضیح داده شد که خوبیهای درونی ما، وقتی منجر به عمل میشوند، تقویت میشوند. از آنطرف، هنگامی که عملاً به خوبیهای درونی خودمان بها ندهیم و مطابق آنها «عملی» انجام ندهیم، آن خوبیها رفته رفته ضعیف شده و رو به نابودی میروند.
6. سوره بقره، آیه 177.
7. مستدرکالوسائل، ج11، ص266، ح12957.
8. مصباح الشریعه، ص163، باب 77: فی الوصیة.
9. بحارالأنوار، ج67، ص294، باب 56.
10. نهجالبلاغه، خطبۀ 193 (معروف به خطبه متّقین).
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید