مهمترین ابزار سلطۀ دشمن بر جوامع، یأس است؛ اول مردم را مأیوس میکنند و بعد بر آنها مسلط میشوند/ داعش هم اول با تبلیغات و جنگ روانی، در مردم یأس ایجاد میکرد و بعد سرزمینها را میگرفت/ گاهی خدا بندگانش را در معرض یأس کامل قرار میدهد/ سختترین قسمت ایمان به خدا «ایمان به نصرت الهی» است/ چهل سال است که جریانهای مختلف میگویند: «این انقلاب چند ماه بیشتر دوام ندارد!»
قرآن صریحاً میگوید علت بعثت انبیاء «درگیری با طاغوت» است(نحل/36)، اما بین ما مشهور شده که اخلاق است!/ رسول خدا(ص) یک سیاستمدار بزرگ بود که بهدنبال قدرت بود، چون نجات بشر بدون قدرت امکان ندارد!/ تا وقتی قدرت در جامعه اصلاح نشود، جامعه اصلاح نخواهد شد/ چرا حدیث «بُعِثتُ لِاُتَمّمَ مَکارِمَ الاخلاق» مشهور شده؛ با اینکه سند محکمی ندارد؟/ تمام درگیری انبیاء سرِ مسائل سیاسی بوده، نه سرِ برگزاری کلاس اخلاق!/ دلیل اینهمه اذیت پیامبر(ص) این بود که دنبال قدرت بود/ رسول خدا(ص) یک سیاستمدار بزرگ بود؛ و ما باید برای کتابهای درسی و تبلیغات دینی در جامعۀ خودمان متأسف باشیم که تصویر دقیق و صحیحی از رسول خدا(ص) به جامعه ارائه ندادهاند
«ترس و نگرانی» در صدر امتحانات الهی قرار دارد/ اگر «یأس» نباشد «ترس» اثری ندارد/ سختترین مصداقِ ایمان به خدا «ایمان به نصرت الهی» است/ وقتی انسان به یأس و منفیبافی خوکرد، دیگر از ناامیدکردن خودش و دیگران، لذت میبَرد!/ واقعاً از بهترین اقشار جامعه در قوۀ قضائیه هستند؛ این ظلم بزرگی است که کل قوه قضائیه را به فساد متهم کنید/ در طول انقلاب، کسانی که گرایش به یأس پیدا کردند، کمکم در جبهۀ دشمن قرار گرفتند/ هر کسی از گردونۀ انقلاب خارج میشود، اولین حرفش این است: «الان دچار بحرانیم و این بحران، حلشدنی نیست!»

تفکر لیبرالی سالهاست که این کشور را زمینگیر کرده و هیچ دولتی هم از این تفکر فاصله نگرفته است، درحالیکه ما تفکر دیگری لازم داریم؛ در این زمینه به تولیدِ دانش نیاز هست.

بعد از رحلت پیامبر(ص) لازم نبود مردم مدینه، خیلی ازخودگذشتگی کنند؛ یک اقدام سادۀ مردم میتوانست نگذارد آن مظلومیت بر علی(ع) و فاطمه(س) تحمیل شود.

مردمسالاری فقط مشارکت در انتخابات نیست، مردم باید در اقتصاد و معیشت هم مشارکت کنند/ همۀ امور مردم، حتیالمقدور باید بهدست «خودِ مردم» اداره بشود و نقش اندکی برای دولت باقی بماند/ وقتی مردم مسئولیت خود در ادارۀ جامعه را بر عهده نگیرند، یک دولتِ بزرگ و مشکلدار ایجاد میشود/ دولتی که زیادی قدرت و ثروت داشته باشد، دعواهای زیادی هم برای تصاحبش پیش میآید!/ «کارمندگرایی» در جامعۀ ما یک گرایش عمومی شده؛ انگار در آموزش و پرورش، تربیت افراد برای تبدیلشدنِ به یک «کارمند خوب، برای یک دولت بزرگ» صورت میگیرد نه برای تبدیلشدن به یک «کارآفرین»!

چرا بعضیها ضعف آمریکا را باور نمیکنند؟
«مؤمن به طاغوت» ممکن است اهل نماز و روزه هم باشد!

علاقۀ مردم به امید کاذب؛ ابزار سیاستمدارن برای عوامفریبی/ رهبران خوب، مظلوم میمانند؛ چون حاضر نیستند به مردم «امید الکی» بدهند/ امید دادنِ الکی، اگر عمومی باشد «عوامفریبی» است و اگر خصوصی باشد «لابیگری»/ سیاستمداران شایسته به مردم «امید الَکی» نمیدهند، لذا در فضای پُر از عوامفریبی، رأی نمیآورند/ ما امید کاذب غربزدهها و شکستخوردنش را دیدهایم؛ امید صادق اهلِ مقاومت و پیروزیاش هم را دیدهایم/ مردم باید امیدهای واقعی مثل «قدرتِ مقاومت» را ببیند تا گرفتار امید کاذب به غربیها نشود

توضیح اینکه «سیاستمدارن» چگونه و با چه سخنان و تعابیری میتوانند کشور را بهسرعت یا بهتدریج به «آشوب» بکشانند و «آرامش» را از جامعه سلب نمایند؟ و یا بالعکس چگونه و با چه سخنانی میتوانند آرامشآفرین باشند؟