به خطرناکی تنفس در هوای معطر و مسموم
خیالپردازی مانند تنفس در هوای معطر و مسموم است؛ هر چه بیشتر استنشاق شود بیشتر بیحس میکند، تا به مرگ خاموشِ همۀ استعدادها و فرصتها ختم میشود
خیالپردازی مانند تنفس در هوای معطر و مسموم است؛ هر چه بیشتر استنشاق شود بیشتر بیحس میکند، تا به مرگ خاموشِ همۀ استعدادها و فرصتها ختم میشود
اگر دینداران از ارزش و اهمیت حیات، بیشتر سخن بگویند، بسیاری از سوءتفاهمها نسبت به دین از بین میرود و دینگریزیِ به خاطر دنیا کاهش پیدا میکند.
خداپردازان از اندیشیدن دربارۀ تقرب به خدا و دوستان خدا و رضوان الهی لذتی میبرند که خیالپردازان از تجربۀ شیرینیهای دنیا این لذت را نمیبرند.
آموزش دین را از اثبات خدا شروع نکنیم، بلکه از نیاز انسان به حیات آغاز کنیم؛ حیاتی که میتواند هر انسانی را به هوس بیندازد و او را به خدا نیازمند کند.
در مدت زمانی که خیالپردازان سعی میکنند از خیالات خود لذت ناقص ببرند و بعد سرخورده بشوند، خداپردازان از حرکت واقعی به سوی خدا لذت کامل میبرند.
آدمها دو دستهاند: خیالپرداز و خداپرداز. اگر خداپرداز باشی تمام همتت صرف جلب نظر خدا میشود و از نزدیک شدن به او لذت میبری وگرنه خیالپردازی!
اگر قبل از دیندار شدن، انگیزۀ زندهتر شدن و دستیابی به حیات برتر را در خودمان بیدار کنیم، با تمنّا دینداری خواهی کرد و الّا با منّت، دینداری میکنیم.
برای افراد سنگدل و بیادب تمسخر کردن دیگران بسیار آسان و باعث تفریح است ولی یک انسان مهربان و دلسوز به سختی راضی میشود دیگران را مسخره کند.
کافی است کمی به عظمت جهان هستی و ظرائف عجیب خلقت نگاه کنیم و عمیقاً دربارۀ علت خلقت عالم بیندیشیم، آنوقت از اهداف کوچک خود شرمنده میشویم.
زنده بودن کافی نیست؛ باید ابتدا زندهتر بشویم تا لذت عمیق زندگی را بچشیم. اگر به معنای واقعی، حیات پیدا کنیم، سطح و نوع لذتهایمان متفاوت خواهد شد.