ادارۀ جامعه با مدل تقوا، مردم را قوی میکند؛ هم فرد و هم جامعه را قوی میکند/ اگر در دبیرستان، دانشآموزان فقط با زورِ نمره، حضوروغیاب و «نظارت بیرونی» درس بخوانند یعنی آموزش پروش در امر تعلیم و تربیت، شکستخورده است!/ یک نظام آموزشی که برای تأخیرِ 10دقیقهای، «غیبت» میزند و جریمه میکند، در واقع «احساس مسئولیت فرد نسبت به خود» را نابود کرده است/ دانشآموز با نظارت بیرونی، ضعیف و فلج خواهد شد؛ مثل کسی که به او اجازه ندهند از عضلات بدنش، کار بکشد تا «قوی» شود/ «نظمی» که در ترافیک کشورهای غربی وجود دارد، چون ناشی از «نظارت شدید بیرونی» توسط «پلیس» و «دوربین» و «مجازات فوری و سنگین» است، ارزش چندانی ندارد. چراکه این فرد، از سرِ آدمیت منظم نشده است؛ بلکه با «قانون» و «نظارت شدید بیرونی» و «مجازات فوری» مثل حیوانات با او برخورد شده تا «نظم» را رعایت کند.

اِصْبِرْ نَفْسَکَ عَلَى اَلْحَقِّ فَإِنَّهُ مَنْ مَنَعَ شَیْئاً فِی حَقٍّ أُعْطِیَ فِی بَاطِلٍ مِثْلَیْهِ

عجیب این است که ترس از خدا مضطربکننده نیست مانند اینکه پشیمانی از گناه و مناجات با خدا، هرچند با اشک و آه فراوان باشد افسردهکننده نیست. همانطور که شادی در دوری از خدا هیچگاه عمیق و ماندگار نیست و آرامش بدون تکیه به خدا و توکل به او هیچوقت واقعی و پایدار نمیتواند باشد.
ریشۀ فرهنگیِ «عدم قضاوت دربارۀ آدمها» در غرب، «نسبیگری در اخلاق» است/ در غرب، برای خلاصشدن از قضاوتها، ریشۀ «نظام ارزشی» را میزنند؛ اما در اسلام با مُدل «تقوا» این مشکل حل میشود/ تقوا، فرهنگ قضاوت دربارۀ دیگران را اصلاح میکند و «آرامش روانی» در جامعه پدید میآورد/ تقوا میگوید: «اگر میخواهی قضاوت کنی، علیه خودت و به نفعِ دیگری قضاوت کن»/ در مُدل تقوا، قضاوت دربارۀ دیگران، باید کم و مثبت باشد، اما قضاوت دربارۀ خودت باید منفی باشد! / وقتی قضاوت دربارۀ خودت منفی باشد، مغرور نمیشوی؛ یعنی خوبیهایت فاسد نمیشود/ «تقوا» فرهنگی است که مهمترین ویژگی مثبت فرهنگ غرب را بهصورت عالیتر در خودش دارد و آن «قضاوتنکردن دربارۀ دیگران» است

آیه یعنی نشانه و قرآن کتاب نشانههاست. باید به دنبال نشانههای قرآن بروی ببینی کجا را نشان میدهد. اگر فقط در تماشای تابلوی نشانهها باقی بمانی، تنها در الفاظ قرآن متوقف شدهای و به باطن آن راه پیدا نکردهای
چرا مردم با اینکه افراد باتقوا را خوب میدانند، مدیریت را به گرگها میسپارند؟/ خیلیها تصور میکنند مدیریتهای کلان سیاسی یکمقدار پدرسوختگی میخواهد!/ مردم گمان میکنند دین در مدیریت حرفی ندارد، لذا بهسراغ غربیها میروند/ مدیریت افراد باتقوا بسیار هوشمندانه است اما خیلی از مردم از درک آن عاجزند/ در جامعهای که رشد عقلی پیدا نکرده، خوبها تنها میمانند و رأی نمیآورند/ ما طلبهها مقصریم که حرفهای هوشمندانۀ دین در باب ادارۀ زندگی را تبیین نکردیم

نگران نگاه خدا به خود باش تا نگرانی از نگاه دیگران اسیرت نکند. مشکل خود را رسیدن به رضای خود قرار بده تا بسیاری از مشکلاتت برطرف شود.
تقوا میگوید: همه چیز را نمیشود با «قانون» حل کرد!/ قانونِ تقوا «خودکنترلی» است که ریشه در انگیزههای درونیِ فرد دارد/ مخالفِ «قانون» نیستیم؛ قانون در جامعه لازم است اما «قانونِ زیادی» هم مضر است/ در مدیریتِ غیرتقوایی «قانونِ زیاد» وضع میکنند؛ قانونِ زیادی خودش عامل «بیقانونی» است!/ یک علتِ مراجعۀ بیشازحد به قوه قضاییه، «قانون زیادی» است/ مدل تقوا میگوید: بهجای اینکه قدرتِ بر مردم، پیدا کنی، مردم را قدرتمند کن! وقتی آحاد مردم قدرتمند شوند، درست خواهند شد. اما در «نظام سرمایهداری» آدمها به صورت «سیستمی» تضعیف شدهاند و به آدمهای ضعیف خیلی راحت میتوان «ظلم» کرد.