بعد از انتخابات/ در خصوص انتخابات مجلس شورای اسلامی 1390
- در گفتگو با: جبهه پایداری
- در تاریخ:
- انعکاس در:
- پی دی اف: A5 | A4
- اینفوگرافیک: پیشنهاد دهید
فضا و مناسبات کنونی کشور را چقدر مبتنی بر اخلاق و مؤمنانه ارزیابی میکنید؟
اگر منظور از فضای سیاسی کشور، آن چیزی است که به عنوان فرهنگ سیاسی در میان مردم ما جریان دارد، باید گفت بیش از پیش، اخلاق و تقوای سیاسی در فرهنگ سیاسی جامعه ما نهادینه شده است. دلیل محکم آن هم انتخابهائی است که مردم انجام دادند. به عنوان نمونه مردم تهران به اخلاقیترین گزینهها رأی دادند. مردم در این انتخابات نشان دادند سیاست توام با اخلاق را میپسندند.
یعنی شما رأی به منتخبین تهران را رأی به اخلاق میدانید؟
بله، یکی از معانی مهم انتخاب مردم تهران توجه به اخلاق بود. ضمن این که نفس اقبال مردم به جبهه پایداری و جبهه متحد دلیل بر اعتماد مردم به علماء دین است؛ با توجه به این که علمای بزرگوار از این دو جریان حمایت کردند. خود این اعتماد به علمای دین، دلیل دیگری بر نهادینه شدن اخلاق، معنویت و تقوای سیاسی در فرهنگ سیاسی جامعه است. هرچند این روند نیاز به رشد دارد.
اما اگر منظور از فضای سیاسی، آن چیزی است که بین سیاسیون و رسانههای سیاسی میگذرد، با وضع مطلوب فاصله داریم و نیاز است که رسانهها و سیاسیون، توجه بیشتری به رعایت اخلاق در فضای سیاسی کشور داشته باشند، البته اگر بیتوجهی به اخلاق و معنویت از سوی شخصیتهای سیاسی و رسانهها استمرار پیدا کند، مردم بهمرور به آنها بیتوجه میشوند و خود به خود از عرصه سیاسی کنار خواهند رفت. به هر حال انتظار میرود مجلس آینده نسبت به دورههای قبل، مجلس اخلاقیتری باشد.
اهمیت اخلاق و تقوای سیاسی را در شرایطی که رقابت بین مؤمنین شکل گرفته چگونه ارزیابی میکنید؟
ما هر چه پیش میرویم، در روند انقلاب شاهد حذف جریانهای سیاسی غیرمعتقد به مبانی و اصول انقلاب هستیم. طبیعتاً در چنین فضائی، به مرور رقابت بین معتقدین به انقلاب و مبانی معنوی نظام شکل خواهد گرفت و طبیعی است که مردم انتظار دارند در عرصه رقابت بین مؤمنین به انقلاب، اخلاق بیش از پیش رعایت شود و رقابت بین جریانهای اصولگرا نباید به شکل رقابتهائی که سابقاً در جامعه ما شکل میگرفت، رخ دهد. این انتظار مردم، انتظار بهجائی هم هست و اساساً رعایت اخلاق در این رقابتها، یکی از شاخصههای مهم رشد سیاسی است و موجب تحقق آرمانهای انقلاب میشود. جریانهای اصولگرا هرگز نباید تصور کنند که به دست آوردن کرسیهای مجلس به هر قیمتی، امر لازم و یا حتی مفیدی است. یقیناً اگر کسی به دلیل رعایت اخلاق و تقوای سیاسی از حق خودش هم کوتاه بیاید، در نهایت او و آرمانهایش برنده رقابتهای سیاسی خواهند بود.
چه عواملی ضرورت تقوای سیاسی در شرایط امروز را دو چندان میکند؟
اصولگرایان اساسا برای استقرار ارزشهای دینی در جامعه تلاش میکنند و کیسهای برای خود یا گروه خود ندوختهاند. وقتی انسان میخواهد ارزشهای اخلاقی را در همه ساختارهای نظام مستقر کند، امکان ندارد بتواند این هدف را با رفتارهای غیرارزشی تحقق بخشد. گروههائی که در رقابت، ارزشها را رعایت نمیکنند، در نهایت، هدفشان هم استقرار ارزشها نیست. ارزشمند بودن اهداف اصولگرائی اقتضا میکند که در مسیر به دست گرفتن قدرت هم ارزشها حفظ شوند، ولو قدرت به دست نیاید و برنامههای مورد نظر اصولگرایان تحقق پیدا نکنند، زیرا در نهایت، این ارزشها و آرمانهای آنها هستند که برنده فضای سیاسی میشوند.
حضرتعالی در یکی از سخنرانیهایتان فرمودهاید اولویت امروز جامعه ما پرداختن به موضوع تقواست و نه گرفتن دزدها و غارتگران بیتالمال. آیا مواجهه با غارتگری، مقدمه رسیدن به جامعه متقی نیست؟
مقصود بنده از بیان این مطلب این نبوده است که نباید با غارتگران بیتالمال برخورد شود و این کار بماند برای آینده. بلکه بر عکس، هر جا که چنین مواردی پیش بیاید و تعدّی به بیتالمال مسلمین صورت بگیرد، باید بدون فوت وقت و با اقدام صریح و قاطع با متخلفین برخورد کرد، اما ارزشمندتر از این اقدام، گسترش تقوا در جامعه به خصوص در میان سیاسیون است. چون تا در جامعه، تقوا منتشر نشود و در فرهنگ سیاسی و اجتماعی نهادینه نگردد، مدام با چنین مشکلاتی مواجه خواهیم بود؛ و همواره باید نهادهای نظارتی و قضائی ما با چنین معضلاتی درگیر باشند. حتی اگر قوه قضائیه هم قاطعانه برخورد کند، در جامعهای که تقوا در آن نهادینه نشده باشد، آمار چنین تخلفاتی کاهش پیدا نخواهد کرد. و همین معضل، زمینه بیثباتی را در جامعه فراهم میآورد. همیشه پیشگیری بهتر از درمان است و گستراندن تقوا در جامعه، برای جلوگیری از چنین جرائم سنگینی، جنبه پیشگیرانه دارد. اگر تقوا در جامعه نهادینه شود، به عنوان عامل بسیار قویتری نسبت به قوه قضائیه، از پیش آمدن چنین حوادث شومی جلوگیری خواهدکرد. کسی که بخواهد به بیت المال دست درازی کند از تقوای نهادینه شده در جامعه بیشتر میترسد تا از مجازات قضایی.
شما در سخنرانیهای محرم بر «تقوا» به عنوان مفهومی فراتر از اخلاق صحبت میکردید. چرا بر کلمۀ تقوا تاکید داشتید، با اینکه مفهوم اخلاق در افکار عمومی شناخته شدهتر به نظر میرسد؟
وقتی ما از تقوا صحبت میکنیم، در واقع از مفهومی فراتر و جامعتر از اخلاق حرف میزنیم. کما اینکه در روایت هم هست «التُّقی رئیس الاخلاق».(نهج البلاغه/حکمت410). در قرآن کریم هم دائما از تقوا سخن به میان آمده است؛ بسیار بیشتر از اخلاق. مراد علمای دینی از اخلاق هم، اخلاق اسلامی است که خود زیرمجموعه تقوای الهی محسوب میشود، لذا اگر به نشر تقوا در جامعه اقدام کنیم، از باب «چون که صد آمد، نود هم پیش ماست»، اخلاق هم با انگیزه قویتری محقق خواهد شد و ما بدون هیچ آسیبی، با یک جامعه اخلاقی مواجه خواهیم شد؛ به همین دلیل باید در خطبههای نماز جمعه مدام بر تقوا تأکید شود. زیرا تقوا واقعاً امری است که هم اخلاق را در بر میگیرد، هم تقویتکننده و تضمینکننده و جهتدهنده آن است. چند وقتی است که برخی از سکولارها هم دم از اخلاق میزنند. آنها میخواهند با طرح «اخلاق»، جایگزینی برای «تقوا» و «معنویت اسلام انقلابی» پیدا کنند. و از طرفی با خردهگیری از انقلابیون در زمینههای اخلاقی به انقلابیگری و ولایتمداری حمله کنند. این هم یکی از جهات ضرورت و اهمیت مضاعف توجه به اخلاق اسلامی و تقوا است که نباید فرصت به عیبجویان سکولار داد و باید با رعایت اخلاق موجب آبرومندی اسلام ناب و انقلابیگری بود.
به نظر شما در شرایط حاضر برای حرکت به سمت جامعه اخلاقی و برخورداری از تقوای سیاسی چه باید کرد؟ آیا ما باید بهگونهای حرکت کنیم که کنشگران سیاسی ما اخلاقیتر عمل کنند یا مسائل دیگری هم در این حوزه دخیل هستند؟
اولا برای نهادینه کردن تقوا در جامعه، باید نخبگان، خواص و سیاستمداران پیشتاز باشند. در یک جامعه اسلامی این گونه نیست که تنها عالمان دینی، مسئولیت نشر تقوا را به عهده داشته باشند، گاهی رفتار سیاستمداران تاثیر بیشتری دارد. شما دیدید که چگونه معنویت و اخلاق بزرگانی همچون امام و مقام معظم رهبری در رشد معنوی و اخلاقی جامعه تاثیر شایان توجهی داشته است. همچنین اخلاق سیاسیونی مانند شهدای محراب و دیگر مسئولین شهید انقلاب. تاثیر اخلاق این نخبگان موجب شد جامعه ما یک شبه راه صد ساله را طی کند. ما از قلههای جامعۀ خود اطمینان داریم، ولی این اخلاق و معنویت باید در دامنه هم ادامه و پیدا کند و کسانی مانند نمایندگان مجلس و فعالان سیاسی هم از اخلاق پربهره باشند.
مخاطبانِ توصیه به تقوا هم، بیش از مردم، سیاستمداران هستند. همچنانکه مخاطبان «امر به معروف و نهی از منکر» نیز بیش از مردم، مدیران هستند. چون صلاح و فساد سیاسیون، اهمیت بیشتر و آثار گستردهتری دارد. از طرف دیگر در یک جامعه دینی، مردم از سیاستمداران، تقوای بیشتری انتظار دارند تا گروههای دیگر اجتماعی، زیرا آنان مدعی ارزشها هستند.
ثانیاً یکی از بسترهای رشد تقوا در جامعه و در نخبگان سیاسی، قوانین و نظامات حقوقیای هستند که توسط مجلس شورای اسلامی تنظیم و تصویب میشوند. ما نمیتوانیم همان قوانین و ساختارهای یک جامعه لائیک و بدون معنویت را که بر مبنای تنظیم منازعات بین منافع انسانها طراحی شدهاند، برای جامعه خود مقرر کنیم و بعد از مردم انتظار تقوا داشته باشیم. ما نمیتوانیم حقوق خانواده را بر مبنای تفکر منحط و غیرمعنوی و اومانیستی غرب و قوانین را بر اساس نگاه لیبرالی و یا بر اساس نظام سرمایهداری تنظیم کنیم، ولی از مردم انتظار تقوا داشته باشیم. یکی از جایگاههائی که در نهادینه کردن تقوا در جامعه نقش کلیدی دارد، قوانین مصوب مجلس شورای اسلامی است.
مقام معظم رهبری فرمودند باید به سمت نظامسازی برویم. لذا به اعتقاد من نمایندگان مجلس باید عموماً از قدرت نقد تفکر غربی برخوردار باشند و بتوانند عیوب ساختارها و نظامهای غربی را بشناسند، تا فریب برخی از سرفصلهائی را نخورند که در علوم انسانی فراوانند و بعضا، ظاهراً انسانی به نظرمیرسند، ولی با معارف اسلامی سازگار نیستند. و همچنین نمایندگان باید بتوانند با توجه به مبانی دینی، به ساختارسازی برای نظام اسلامی در بخشهای مختلف اقدام کنند. و یا لااقل انگیزه و اهلیت استفاده از کارشناسان خبره را داشته باشند.
انقلابی بودن برای مجلس آینده کفایت نمیکند، بلکه ما به مجلسی نیازمندیم که بر اساس متون و منابع اسلامی، در جهت تدوین و تصویب قوانین، کار کارشناسی انجام بدهد و یا لااقل از کارشناسان مربوطه بهره بگیرد. نماینده مجلس حتی اگر متدین و معتقد به انقلاب هم باشد، اما در هنگام طراحی قوانین، شیفته برخی از قوانین بهظاهر انسانی، اما اومانیستی غرب باشد، نمیتواند برای جامعه و نظام اسلامی راه حلهای مناسبی ارائه کند.
ممکن است تک تک قوانینی که در مجلس به تصویب میرسند، مغایر با شرع نباشند، اما تاکنون در زمینه تدوین ساختار و نظام از متون و منابع دینی و مبنا قرار دادن آنها برای بسیاری از قوانین وآئیننامهها کار دقیقی صورت نگرفته و در عرصههای مختلف اقتصادی، فرهنگی و مسائل حقوقی جامعه، شدیداً به این نظامسازی نیاز داریم. ما با این نظامسازیها بر اساس اسلام است که الگوی کاملی از انقلاب اسلامی و اسلام ناب به جهانیان ارائه خواهیم داد.
یعنی در نسبت با اخلاق اسلامی، بسیاری از قوانین باید بازنگری و پالایش شوند؟
دقیقاً. غیر از دو عامل نخبگان سیاسی و قوانین و ساختارهای اجتماعی عامل سوم موثر در اخلاق سیاسی رسانههای سیاسی، «تبلیغات» و «کار فرهنگی» است که هر دو بسیار مؤثر هستند و میتوانند به ارتقای وضعیت اخلاق تقویت تقوا در فضای سیاسی جامعه کمک کنند.
شکی نیست که بنده برای کار فرهنگی اهمیت و اولویت قائل هستم، ولی عامداً کار فرهنگی را در رتبه سوم قرار میدهم تا همه بار رسالت نهادینه کردن تقوا در جامعه به دوش فعالیت فرهنگی نیفتد؛ و در نتیجه، سیاسیون و قانونگذاران در این زمینه احساس مسئولیت کنند؛ زیرا در غیر این صورت، جامعهای خواهیم داشت که رسماً اسلامی است و شخصیتهای سیاسی هم به لحاظ شخصی، مسلمان و حتی متدین هستند، ولی نظام را در ساختارهای خرد، به صورت لائیک اداره میکنند. و یا آنکه شائبۀ این پدید میآید که سیاسیون، اخلاق را برای جامعه میخواهند تا خود راحت به بداخلاقیهای پنهان بپردازند و مزاحمی نداشته باشند. بلاتشبیه این وضعیتی است که جوامع غربی تحت سیطرۀ سرمایهداران زالو صفت دچار آن هستند. آنجا هرچه مردم آرامتر و اخلاقیتر باشند، سلطه طلبان راحتتر به چپاول خود ادامه میدهند. البته سیاستمداران ما مبرای از چنین تشبیهاتی هستند، ولی باید به آنها نزدیک هم نشویم.
اگر مسئولین سیاسی، در ارتباط با تقوای جامعه، احساس مسئولیت نکنند، آن وقت متوجه نخواهند بود که کوچکترین لجبازی آنها در عرصه سیاسی و یا کوچکترین رفتار دور از ورع و گفتار غیر سدیدشان چه تأثیرات زیانباری بر جامعه خواهد گذاشت. در جریان فتنه شاهد بودیم بعد از شروع منازعات، چگونه برخی از افرادی که در جامعه به اخلاق شهرت داشتند، و لااقل بداخلاقی محرزی از آنها دیده نشده بود، وقتی بداخلاقی کردند، تأثیر این کارشان به بدنه جامعه و روابط اجتماعی سرایت کرد و گوئی تحمل و بردباری در میان جامعه و در مناسبات بین آدمها بعضا کاهش پیدا کرده بود.
لذا تمام مسئولین سیاسی، از شخص محترم رئیس جمهور تا وزرا و نمایندگان محترم، باید خود را مسئول و مربی طبیعی اخلاق و تقوای جامعه بدانند، زیرا بدیهی است در هر جامعهای، کسانی که در رأس امور قرار میگیرند، هرگز نباید نقش معلمی خود نسبت به جامعه را فراموش کنند.
با این حساب تقوای سیاسیون اهمیت زیادی پیدا میکند. تعریف دقیقتری از تقوای سیاسیون ارائه میدهید؟
حداقل به دو نوع تقوای سیاسی در میان سیاسیون اشاره میکنم. اول «تقوا در بیان و رفتار سیاسی آشکار»، که معنای آن برای همه روشن است و برخورداری از قول سدید و پرهیز از هرگونه قول ناصواب و فعل آشکار ناصحیح را شامل میشود. گاهی مبهم سخن گفتن در جایی که باید شفاف صحبت کرد و گاهی کنایهآمیز سخن گفتن در جایی که نباید، همه بیتقوایی در گفتار و رفتار آشکار سیاسی تلقی میشوند. انکار فضائل رقیب و یا اتهام ناروا به رقبا زدن و یا حتی دفاع نکردن از مظلوم اگرچه در میان رقبای آنان باشد، همه مصادیقی از بیتقوایی و بداخلاقی سیاسی است.
دوم «تقوا در رفتار پنهان سیاسی» است که بسیار پراهمیت است. یعنی یک سیاستمدار در پشت پرده هم نباید بیتقوایی کند. دچار باندبازی شدن، اهداف شخصی را بر مسئولیتهای اجتماعی ترجیح دادن، زد و بندهای ناصحیح سیاسی برای حفظ موقعیت گروهی داشتن، همه مصادیق بیتقوایی هستند و جامعه را از درون میپوساند. اینجاست که نگاه مردم به سیاست بدبینانه میشود و میگویند سیاست پدر و مادر ندارد.
سیاست ورزی برای ما باید امری مقدس محسوب شود و باید یادمان باشد که هر گناه سیاسی چندین برابر یک گناه شخصی عقاب خواهد داشت. متأسفانه برخی از سیاسیون زیادی حرفهای شدهاند. راههای ناسالم بقاء در قدرت، جلب نظر همکاران و شکل دادن شبکههای سیاسی ناسالم، نحوۀ دور زدن قوانین، طراحی قوانین ظاهرالصلاح در جهت حفظ منافع گروهی و شخصی، حذف ناجوانمردانه رقبایی که صلاحیت خدمت دارند ولی عضو باند آنها نیستند، و از این قبیل امور را خوب بلدند و از اینگونه بیتقواییها ابا ندارند. بسیاری از سیاسیون صالح هم در اثر نجابتی که دارند به سرعت و صراحت به افشای چنین چهرههایی نمیپردازند و صحیح هم همین است؛ ولی همۀ ما باید بدانیم که هم جامعه به سیاسیون به شدت با تقوا نیاز دارد و هم مردم جز این را نمیپسندند و هم خدا از بیتقواییهایی اینچنین به سختی انتقام خواهد گرفت.
گاهی اوقات در عرصه رقابتهای سیاسی، جعل اخبار علیه رقیب، به عنوان ابزاری در حوزه جنگ روانی، کاملاً منطقی تلقی میشود. در مسیر حرکت به سمت جامعه ایمانی، جنابعالی این شیوه را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا این رویکرد، از ضرورتها و واکنشهای سیاسی است یا با اهداف آرمانی ما در تناقض است و اثرات معکوس دارد؟
بنده تصور میکنم ما در انقلاب خودمان بهقدر کافی الگوهای برجسته و جاودانه و روشن برای تقوای سیاسی داریم، اما آنچنان که باید و شاید به آنها تأسی نمیکنیم. چند نمونه را ذکر میکنم:
لیاقت شهید چمران از بسیاری از دولتمردان وقت و از جمله خود بنیصدر بیشتر بود، اما هنگامی که در فضای ناجوانمردانهای که بنیصدر در ضدیت با نیروهای انقلابی به وجود آورده بود، به عنوان یک نیروی انقلابی، آماج تهمتها قرار گرفت و او را تضعیف کردند، به دوستان خود که میخواستند از وی غربتزدائی و رفع اتهام کنند، توصیه کرد دفاع از من را کنار بگذارید. من کی هستم که بخواهید وقتتان را صرف دفاع از من کنید؟ به جای این کار، نیرو و وقت خود را صرف دفاع از انقلاب و نظام کنید.
یا بزرگواریهای شهید بهشتی در برخورد با ظلمهای بنیصدر یک نمونۀ بسیار ارزشمند است که با توجه به موقعیت خطیر آنزمان با صبوری و تبعیت از ولایت چقدر از مظلومیتها را تحمل کرد و اسوۀ جاودانهای شد. شهید بهشتی نامهای به امام نوشت و با توجه به آنهمه ستمی که بر وی میشد، اعلام آمادگی کرد تا همه مناصب خود را کنار بگذارد و به حوزه برگردد تا فشار لیبرالها و منافقین کاهش پیدا کند. که امام همچنان از او خواستند که به کار خود ادامه دهد. و او با آنکه در نهایت مظلومیت بود ولی حساسیت زمان را درک کرده بود و همچنان که ولایتمداری او اقتضا میکرد به خدمت توام با رعایت اخلاق و تقوای سیاسی اقدام میکرد. ما باید این الگوها را فراروی خود قرار دهیم.
و یا بزرگواریهای ابوترابی آزاده که در دوران اصلاحات با مشکلاتی که ایجاد کردند به طرقی مانع شدند که برای کاندیداتوری ثبت نام کند و او خم به ابرو نیاورد، با آنکه آنهمه شایستگی داشت و آنهمه حق به گردن همه داشت. و در زمانی که نماینده بود هم همه او را اسوۀ اخلاق میدانستند.
در جریان رقابت چگونه میتوان اخلاق را رعایت کرد و به نقد رقیب پرداخت؟
در جریان رقابتهای سیاسی، طبیعتاً هر کسی باید تفاوت دیدگاههای خود را با دیگران بیان کند و به تبیین مواضع خود و نقد مواضع دیگران بپردازد، ولی این به معنای عدم رعایت اخلاق و تقوا نیست. باید به رقبا احترام گذاشت و حتی شأن آنها را بالا برد، زیرا به این ترتیب شأن خود را بالا میبریم. تیم برزیل را دیدهاید که هیچ وقت با تیمی که در فوتبال از جایگاه برجستهای برخوردار نیست، بازی نمیکند. این تیم همواره طلب میکند که تیمهای قَدَری به مصاف او بیایند. هنر نیست تیم ضعیفی را ببرند. البته میدانم در عرصۀ سیاسی مسئله به این سادگی نیست ولی تشابهاتی وجود دارد.
این شیوه غلط اصلاحطلبها بود که رقبای خود را نابود میکردند تا برای همیشه از جامعه ما محو شود. و دیو و دلبر بازی درمیآوردند. لااقل بین اصولگرایان و بین کسانی که مبانی را قبول دارند نباید چنین صحنههایی ایجاد شود. الحمدلله نظام ما از ثبات و اقتدار کافی برخوردار است و مردم هم بسیار هوشیار و اهل بصیرت شدهاند وقایع و اتفاقات تلخ گذشته هم جامعه را واکسینه کرده است. واقعا باید با تقویت اخلاق که موجب حذف منازعات بیفائده و مضر میشود، اختلافات سیاسی را محل رشد جامعه و پیدا کردن راه حلهای مناسب برای رفع مشکلات قرار داد. اختلاف نظرهای سیاسی باید محل مباحثات علمی و گفتگوهای کارشناسانه برای اصلاح وضع موجود و پیشرفت کشور باشد.
به نظر شما برخی از آن شیوههایی که مال اصلاحطلبها بود در فضای اصولگرائی بازتولید شده است؟
بنده واقعا از شیوههای بداخلاقانۀ رقابت سیاسی در دوران اصلاحات گلهمندم. و خدا را شکر میکنم که به دلائل مختلف آن دوران به پایان رسیده است. و ما نباید به آن شیوهها برگردیم. مشکل اساسی ما با اصلاحطلبها تنها تفاوت هدف نبود، بلکه عملکرد و روشهای سیاسی آنها بود که جامعه را دچار بحران کرد، با آنان مسئله داشتیم.
البته در همین انتخاباتی که پشت سر گذاشتیم گاهی چنین رفتارهایی دیده میشد. ولی در کل فضای رقابتی و سیاسی بسیار آرامتری داشتیم و این یکی از موفقیتهای چشمگیر انتخابات اخیر بود. اصلاح طلبها تصور میکردند قرمز و آبی کردن فضا، و یا سیاه و سفید کردن جریانها، تنها راهی است که به کمک آن میتوانند مشارکت را افزایش دهند. این انتخابات ثابت کرد این تلقی غلطی است. آنها تصور میکردند بدون آنها رقابت از بین میرود و مشارکت کاهش پیدا میکند که دیدیم کاملا تصور غلطی داشتند. حتی اصلاح طلبانی که در صحنه بودند از شعارهای قدیمیشان و از تخریبهای قبلیشان خبری نبود و معقولتر عمل میکردند. اینها از پیروزیهای مهم انتخابات اخیر است.
به نظر شما در انتخابات اخیر، برای حذف جبهه پایداری، درباره برنامهریزی جریان انحرافی و جریان فتنه برای ورود به مجلس، بزرگنمائی نشد؟ نوع برخورد جبهههای انتخاباتی در برابر برخی بداخلاقیها را چگونه ارزیابی میکنید؟
به اعتقاد من یکی از موازین تقوای سیاسی این است که انسان از مظلومنمائی هم پرهیز کند و حتی زمانی هم که مظلوم واقع میشود، اصرار نداشته باشد که از مظلومیت خود زیاد حرف بزند، زیرا زمانی که از مظلومیت خود سخن میگوئید، تلویحاً به ظالم بودن دیگری اشاره میکنید. البته همیشه اینطور نیست و گاهی لازم میشود که انسان از مظلومیت خود بگوید و به ظلم دیگران اشاره کند و از خود دفاع کند اما در غالب موارد اینطور نیست.
همین که شما بهطور کلی به رعایت اخلاق و موازین تقوا در جامعه اشاره و سعی کنید نشر ارزشها را در فضای سیاسی ممکن کنید، و حقیقتی را میفهمید بیان کنید، ضمیر مرجع خود را پیدا میکند، و اگر ظلمی باشد همه درک میکنند. این همان اخلاق اسلامی است که فضا را نورانی میکند، سوءظنها را کاهش میدهد، و بر «بصیرت» بیش از «اطلاع رسانی» تاکید میکند. لذا من زیاد مایل نیستم به نقد گذشته بپردازم. در عوض مایلم به برخی از نکات برجسته اخلاقی که بهوضوح در این انتخابات دیده شد، اشاره کنم.
یکی از نقاط مثبت و برجسته انتخابات اخیر این بود که رقبا عمدتاً سعی داشتند به علما و سر گروهها احترام بگذارند و همیشه از یکدیگر به احترام یاد میکردند و این اتفاق خوبی بود. حضرت آیةالله مهدویکنی و حضرت آیةالله مصباح همواره مورد احترام همه گروهها بودند و این باید حفظ شود. البته حفظ احترام در همین سطح هم محدود نمیشد. و کلا بیاحترامی خصوصا بین این دوگروه اصولگرا بسیار کم دیده شد. این از اتفاقات مبارکی است که در صحنههای رقابتی سابق، کمتر شاهد آن بودیم. فرمایشات اخیر مقام معظم رهبری هم در مورد اینکه نباید گروهها به دلیل وجود اختلاف نظرها به یکدیگر بیاحترامی کنند به اهمیت فوق العادۀ اخلاق سیاسی اشاره دارد.
یکی از عواملی که میتواند موجب رشد اخلاق سیاسی بویژه در جریان رقابتهای انتخاباتی بشود این است که بدانیم فلسفه رقابت بین اصولگرایان چیست؟ در فضای کنونی که فضای رقابت بین اصول گرایان است چه هدفی را دنبال میکند؟ دانستن چرایی و هدف رقابت بین اصول گرایان ما را به رعایت اخلاق و آداب رقابت نزدیک میکند. ما باید از اینگونه رقابتها تعریف درستی داشته باشیم.
به نظر شما این تعریف چیست؟
ابتداءً عرض کنم بنده اصول گرایی را یکی از جریانات خاص سیاسی نمیدانم، بلکه عموم نیروهای انقلابی و معتقد و دلسوز نظام و انقلاب، اصولگرا تلقی میشوند. البته این نیروها که میتوانند دستهبندیهای متعددی داشته باشند، در مقابل جریانهای غیرانقلابی و یا ضدانقلابی ید واحده میشوند و طبیعتاً ممکن است یک جریان به حساب بیایند.
وقتی خطر جریانهای غیر انقلابی کاهش پیدا میکند، سلائق مختلف در زمینههای مختلف کشور تفاوتها و تمایزهای خود را نشان میدهند، اینجاست که اصولگرایان - یعنی عموم نیروهای انقلاب - برای تحقق آرمانهای انقلاب با توجه به منش سیاسی و اقتصادی و مدیریتی خود، با هم رقابت میکنند. این رقابت ضمن ایجاد فضای گفتگو و رشد جامعه، موجب پیدا شدن راه حلهای بهتر برای مشکلات جامعه میشود.
به این ترتیب رقابت در چند زمینه شکل میگیرد: معرفی نیروهای هرچه انقلابیتر برای حضور در عرصههای قانونگذاری و مدیریتی، ارائۀ برنامههای مفیدتر بر اساس نگرشهای جاری در جریانهای رقیب، و در نهایت معرفی افراد هرچه توانمندتر برای ادارۀ امور. اگر ما بدانیم برای چه رقابت میکنیم و صادقانه در این میدان قدم بگذاریم، «هدف رقابت» ما را به «اخلاق رقابت» دعوت خواهد کرد.
حالا که اصولگرایان با هم رقابت میکنند، چه انگیزهای خواهند داشت؟ انگیزهشان این خواهد بود که بتوانند در خدمت به مردم، در معرفی نیروهای انقلابی، در تحقق هر چه سریعتر آرمانهای انقلاب و در تثبیت هر چه بیشتر نظام اسلامی با هم رقابت کنند. که این، مسابقه ارزشمندی است. هنگامی که ما رقابت را بر این اساس شکل میدهیم، فضای رقابتی هم سالمتر میشود و خود به خود، بیشتر به سمت رعایت تقوای سیاسی میرویم. در چنین فضائی، دیگر کسی دنبال تخریب دیگری و بیرون افکندن او از میدان نیست، بلکه به دنبال سبقت گرفتن در رعایت ارزشها و نشان دادن برتریها و شایستگیهای نیروهای خود در این عرصه است. در چنین فضایی گاهی خود فهرستها و لیستهائی که به مردم معرفی میشوند، بدون هیچ توضیحی میتوانند موجب موفقیت در این مسابقه را موجب شوند.
چنین فضایی واقعاً به نفع مردم و مایۀ آرامش آنان است که "گروههای انقلابیِ کوشا در تحقق آرمانهای انقلاب" با هم رقابت کنند، زیرا مردم در چنین فضائی اطمینان پیدا میکنند که هیچ وقت آرمانهای انقلاب که حافظ منافع آنها هستند، گم نخواهند شد و گروهها مراقب یکدیگرند. خواه ناخواه چنین رقابتی در مجموع به تقویت ارزشها و آرمانهای انقلاب منجر میشود و مردم هم با آرامش و نشاط، این رقابتها را دنبال میکنند و چنین فضائی موجب افزایش مشارکت هم میشود. یادمان نرود که اصلاحطلبها با جنجالی و هیجانی کردن فضا میخواستند موجب افزایش رقابتها بشوند که اتفاقاً این حرکت آنها نتیجه معکوس داد و مشارکتها بهمرور کاهش هم پیدا کردند. آنها در غیبت خودشان انتظار نداشتند رقابت تا این حد جدی شود و مشارکت افزایش پیدا کند، چون آنها نمیخواستند بپذیرند که در فضای معقولتر و آرامتر هم میشود رقابت کرد و مشارکت را افزایش داد.
ما فضای اصلاحطلبی را پشت سر گذاشتهایم و داریم وارد یک فضای سیاسی اصولگرائی میشویم. به نظر شما کدام وجوه گفتمانی مبنای آرایش سیاسی در کشور قرار خواهد گرفت؟ زمانی به دو قطبی بودن اسلام ناب و اسلام امریکائی اشاره کردید. آیا این دو قطبی را همچنان در تعیین مدل آرایش سیاسی جدید کشور مؤثر میدانید؟
بله، چند سال قبل در سخنرانی محرم دانشگاه تهران این بحث مطرح شد که حضرت امام ترسیمی که سال آخر حیات پربرکت خود، از منازعات آینده ارائه فرمودند، تقابل اسلام ناب و اسلام امریکایی بود. یعنی دیگر دوران ضدیت با اسلام به سر آمده است و دشمنان به قدرت اسلام آگاه شده و مجبور به عقب نشینی شدهاند و از راه تحریف اسلام و وارونه نشان دادن آن به میدان آمدهاند. حضرت امام بیشتر در سال آخر حیات نورانی خود و پس از دوران دفاع مقدس به طرح بحث اسلام ناب و اسلام امریکایی پرداختند؛ یعنی منازعات آینده بر سر چنین امری خواهد بود. ما در سالهای گذشته شاهد چنین وضعیتی بصورت گلدرشت بودیم، همچنانکه امروزه منطقه هم از طرفی شاهد اسلام خواهی است و علاقه دارد به سوی اسلام ناب حرکت کند و تجربۀ اسلام انقلابی حضرت امام را تعقیب کند و از طرفی جریانهای وابسته، به دنبال ترویج اسلام امریکائی هستند.
اما در شرایط کنونی، مبنای قطببندیهای سیاسی به صورت واضح چنین نزاعی نخواهد بود. بله، ممکن است برخی عناصر به سمت اسلام امریکایی تمایلاتی از خود نشان دهند، ولی عزم جدی برای چنین گرایشی دیده نمیشود. و نباید فضا به اتهامات آلوده کرد، در عین حالی که باید هوشیاری خود را حفظ نماییم.
آیا بعد از انتخابات هم هنوز خطر نفاق را شایسته توجه میدانید؟ چرا؟ و اگر پاسخ شما مثبت است، نسبت این خطر و جذب حداکثری چگونه خواهد بود؟
خطر نفاق، همیشگی است، ولی هر چه بصیرت مردم و عملکرد درست مؤمنان افزایش پیدا کند، طبیعتاً از تأثیرگذاری انواع نفاق در عرصه حیات اجتماعی کاسته خواهد شد. البته هر موقع شاهد حاکمیت هر چه بیشتر ارزشها و اصول انقلاب باشیم، باید انتظار داشته باشیم نفاق به صورت پیچیدهتر و پنهانتری به عرصه بیاید، لذا باید با هوشیاری بیشتری این مسیر را طی کرد، هرچند این مراقبت نباید فضای بیاعتمادی و سوءظن را در جامعه ایجاد کند و زمینه اتهامزنی را فراهم سازد.
و اما جذب حداکثری و دفع حداقلی مربوط به عرصۀ تعیین مسولین و دست اندرکاران و اداره کنندگان جامعه نیست. وقتی ما میخواهیم کسانی را برای مسئولیت حساس انتخاب کنیم مجبور نیستیم برای جذب برخی از افراد و یا پرهیز از دفع آنها، چنین افرادی را بر افراد شایستهتر مقدم بداریم. اما درباره عموم مردم، روشنفکران، و نخبگان که در جامعه حق حیات و فعالیت دارند، باید به جذب حداکثری پرداخت؛ نباید فضا را تنگ کرد. هر چند برخی عقائد و یا سلائق را برای جامعه مفید ندانیم و یا مضر بدانیم باید با منطق خاص خودش به روشنگری و مقابله بپردازیم.
الحمدلله انقلاب اسلامی و اسلام ناب محمدی(ص) آن قدر از پشتوانههای عقلانی و اسوههای برجسته و بینظیر برخوردار است که برای متقاعد کردن افراد جامعه در هر شرایطی و در میانه هر تهاجمی، قدرت دفاع از خود را دارد و نیازی نیست که ما فضای جامعه را ببندیم تا بتوانیم از اصول و ارزشهایمان محافظت کنیم.
اما ایجاد فضای باز برای جامعه و جذب حداکثری، به معنای مماشات با کسانی نیست که میدانیم از اندیشه و یا حتی گرایشات سالمی برخوردار نیستند و به دنبال ایجاد فضای ناامنی و آشوب در جامعه هستند.
در واقع به بهانه جذب حداکثری نباید از انقلابیترها گذشت و کسانی را که واجد صلاحیت نیستند، تأئید یا حمایت کرد. اینجا جای جذب حداکثری نیست و این معنای غلطی است که از جذب حداکثری ارائه میشود.
بله. از انقلابیها و افراد دارای صلاحیت بیشتر، باید در ادارۀ امور استفاده کرد.
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید