راههای رسیدن به حال خوش معنوی و نشاط زندگی(9)
سرور معنوی یعنی «رضایت خدا از من» نه «رضایت من از خودم»! / میشود بیخیالِ خوبیهای خودت بشوی؟
شناسنامه:
- زمان: 96/03/14
- مکان: تهران، میدان فلسطین، مسجد امام صادق(ع)
- صوت: اینجا
بخشهایی از نهمین جلسۀ سخنرانی علیرضا پناهیان در مسجد امام صادق(ع) تهران، با موضوع «راههای رسیدن به حال خوش معنوی و نشاط زندگی» را میخوانید:
یکی از عوامل غفلت از نشاط معنوی، رضایتمندی از خود است
گاهی اوقات، انسان در فقدان نشاط معنوی، خودش را به یک نشاط کاذب- هرچند کم و مختصر- مشغول میکند. نشاط کاذب مثل این میماند که کسی با امید واهی خوشحال شود، اما بعد بفهمد که سرِکار بوده است!
یکی از عواملی که موجب میشود ما تشنۀ شادی و نشاط معنوی نباشیم و از آن غافل باشیم، رضایتمندی از خویشتن است. کسانی که شادی و سرور معنوی ندارند، رضایتمندی از خود را جایگزین آن میکنند و خودشان را فریب میدهند.
سرور معنوی یعنی «رضایت خدا از من» نه «رضایت من از خودم»!
آدمها بهجای اینکه به سرور معنوی برسند معمولاً سعی میکنند خودشان را از خودشان راضی نگه دارند و به اینترتیب خوشحال بشوند! در حالیکه سرور معنوی یعنی «رضایتمندی خدا از من» نه «رضایت من از خودم»!
منشأ سرور معنوی این است که خدا از تو خوشش بیاید و از تو راضی بشود! آنوقت ما این نیاز حیاتی و حقیقی خود را کنار گذاشتهایم و دنبالش نمیگردیم، در عوضش، خودمان را با رضایتمندی از خودمان سرگرم میکنیم.
عملیات «رضایتمندی از خود» اینطور است که انسان مدام به خوبیهای خودش نگاه میکند و خودش را مُحق و مظلوم میداند. چنین کسی را باید از خیال خام بیرون آورد و گفت: «اولاً هیچ آدم بدی نیست که هیچ خوبیای نداشته باشد؛ حتی صدام و یزید! ثانیاً تو مأمور نیستی خوبیهایت را بشماری، بلکه مأمور هستی بدیهایت را از بین ببری! خوبیهایت برای این است که بهوسیلۀ آنها بدیهایت را از بین ببری!» پیامبر(ص) فرمود: هر بدی و عیبی را در خودت از بین ببری بلافاصله یک بدی و عیب دیگر، رو میآید (لَا یَنْفِی مِنْهَا عَیْباً إِلَّا بَدَا لَهُ عَیْبٌ؛کافی/2/148) لذا آدم تا آخر عمر با بدیها و عیبهای خودش درگیر است و این تکلیف زندگی آدم است.
ریشۀ نشاط معنوی، دیدن رضایت و مهربانی خداست، نه تکیه بر خوبیهای خود!
بعضیها برای اینکه از یأس بیرون بیایند، با تکیه بر خوبیهایی که دارند، به خودشان امید واهی میدهند تا خود را سرحال نگه دارند! درحالیکه راهش این است که بروی استغفار کنی و به رحمت خدا تکیه کنی.
خداوند به حضرت داود(ع) فرمود: بگو کسی روی خوبیهایش حساب نکند، اگر من حساب بکشم، حتی صدیقین هم کم میآورند (أَنْذِرِ الصِّدِّیقِینَ..؛ کافی/2/314)
ریشۀ نشاط معنوی، دیدن رضایت و مهربانی خداست! شاید بگویی: من خوبیای ندارم که خدا را راضی کنم. اما خدا که مهربان است! بیا با دیدن خوبیهای خدا خودت را شاد کن؛ تا خوبی خدا را میبینی و از خوبی خدا میگویی خدا رحمتش را میفرستد و دلت را شاد میکند.
انشاء الله بتوانی با جوشنکبیر لذت ببری و پرواز کنی! چون در این دعا همهاش از خوبیهای خدا تعریف میکنی، اینقدر نشاط به جانت وارد میشود که اصلاً خودت را فراموش میکنی.
میشود بیخیالِ خوبیهای خودت بشوی؟
معمولاً آدمها با دیدن خوبیهای خود، حال خودشان را خوب میکنند؛ همان خوبیهایی که پلیدترین آدمها هم بعضیهایش را دارند! مثلاً وقتی یک خانم یا آقا، به همسر خودش ظلم میکند، برای اینکه از عذاب وجدان خلاص بشود و خودش را خوشحال کند، میگوید: «آخر من این خوبی را دارم یا آن کار خوب را انجام دادهام... پس هرچه گفتم حقش بود»!
میشود بیخیالِ خوبیهای خودت بشوی؟ بعضی از این خوبیهایت ارثی است، بعضیهایش را هم خدا اجباری در کاسهات گذاشته که ظرفت خالی نباشد! این خوبیهایت بالهای تو هستند که پرواز کنی! عُجب و «از خود راضی بودن» بهخاطر خوبیهایت، موجب از بین رفتن اثر آن خوبیها میشود.
بهجای اینکه خوبیهای خودت را ببینی و خوشحال بشوی، خوبیهای خدا را ببین و خوشحال بشو! خودت را از خودت راضی نکن؛ خدا را از خودت راضی کن!
آدم باصفا از خوبیهای خدا خوشحال میشود نه از خوبیِ خودش!
آدم باصفا از خوبیهای خدا خوشحال میشود نه از خوبیِ خودش! امیرالمؤمنین(ع) دعا میکند: «الهی أَنْتَ کَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِی کَمَا تُحِبّ» (خصال/2/420) یعنی خدایا تو همانی هستی که من دوست دارم، پس مرا هم همانی قرار بده که تو دوست داری.
بگو «خدایا میخواهم از ذکرت لذت ببرم! میخواهم با تو خوش بگذرانم!» و بعد ببین که خدا چطور جوابت را میدهد و کمکت میکند! واقعاً میارزد آدم بهخاطر اینکه این لذت را ببرد، گناه را ترک کند.
امام صادق(ع) میفرماید: لذتی که در اذان هست، سختی نماز و عبادت را از تن آدم بیرون میکند (لَذَّةُ مَا فِی النِّدَاءِ..؛ فقهالقرآن/ج1 /ص72 ) امیرالمؤمنین(ع) در تفسیر «حَیَّ عَلَى الْفَلَاح» میفرماید: یعنی بیا به سوی شادیای که هیچ غصهای با آن نیست (سُرُورٍ لَا حُزْنَ مَعَه؛ توحید صدوق/240)
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید