۹۷/۱۱/۲۹ چاپ ایمیل و پی دی اف
نیاز ما به حکمت، برای تشخیص مصداق(2)

«تشخیص اولویت‌ها» نیاز به حکمت دارد/ یک معنای حکمت «تطبیق دانایی با عالَم واقع» است/ برای تطبیقِ درست، دو شرط اساسی لازم است/ دلی که اندیشۀ انسان را اداره می‌کند، باید سالم باشد تا خوب تطبیق بدهد

شناسنامه:

  • مکان: هیئت ثارالله قم
  • زمان: 1397/11/18
  • صوت: اینجا
  • تعداد: 4 جلسه
  • مناسبت: فاطمیه 97
علیرضا پناهیان، در اولین جلسه از مراسم ایام فاطمیه در هیئت ثارالله قم، با اشاره به تأکید قرآن بر لزوم آموزش «حکمت» در کنار آموزش کتاب، گفت: «طبق آیات قرآن، تعلیم کتاب کافی نیست و پیامبر(ص) باید حکمت هم تعلیم بدهد. چون اگر فقط کتاب خدا را به کسی یاد بدهید و او ظرفیت و شعور لازم را نداشته باشد، از جای‌جای کتاب، مدام علیه دین استفاده می‌کند.» در ادامه فرازهایی از این سخنرانی را می‌خوانید:

چرا خداوند «تعلیم حکمت» را از «تعلیم کتاب» جدا کرده است؟  

  • در قرآن کریم رسالت انبیاء این‌گونه بیان شده است: «یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ» و این تعبیر لااقل چهار مرتبه در قرآن تکرار شده است. یعنی انبیاء هم باید کتاب خدا را به مردم یاد بدهند و هم باید حکمت یاد بدهند. چرا خداوند، تعلیم حکمت را از تعلیم کتاب، جدا کرده و جداگانه بر آن تأکید فرموده است؟ اینکه حکمت به‌صورت متمایز بیان شده است، نشان می‌دهد که حکمت، چیزی غیر از یادگرفتنِ کتاب خدا و همین معارف و دستورات دینی است که معمولاً به ما یاد می‌دهند.
  • همان‌طور که پیامبر(ص) و اساساً انبیاء الهی مبعوث شده‌اند به اینکه هم تعلیم کتاب و هم تعلیم حکمت به مردم بدهند، خود پروردگار هم بر پیامبرانش، هم کتاب و هم حکمت نازل فرموده است.
  • در مقام اینکه خداوند چه چیزی بر انبیائش نازل کرده است، ببینید قرآن چقدر صریح، حکمت را در کنار کتاب ذکر می‌کند: مثلاً می‌فرماید: «وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْکَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ» (نساء/113) خداوند متعال بر تو کتاب و حکمت نازل کرد. در آیۀ دیگری می‌فرماید: «أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى‏ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ» (نساء/54) آیا به کسانی که ما فضیلت و برتری داده‌ایم حسادت می‌کنند؟ ما به اینها کتاب و حکمت عنایت کردیم.
  • پس خداوند، به انبیاء الهی فقط کتاب نمی‌دهد، بلکه به آنها حکمت هم می‌دهد. حالا انبیاء الهی باید چه‌کار کنند؟ بر اساس آیات متعددی از قرآن، انبیاء بعد از «یَتلوا علیهم آیاته» باید کتاب خدا را تعلیم بدهند و حکمت را تعلیم بدهند (یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ)

متأسفانه ما با موضوع حکمت، به اجمال برخورد کرده‌ایم

  • متاسفانه شما اگر بررسی کنید، به این سادگی، متن‌های مستوفی و مفصلی پیدا نمی‌کنید که بتواند دقیقاً مشخص کند «حکمت چیست و تعلیم حکمت چگونه است؟» این یعنی ما داریم با موضوع حکمت، به‌صورت اجمال برخورد می‌کنیم؛ حتی مفسرین هم در تفاسیر خود، معمولاً به اجمال از کنار حکمت عبور می‌کنند. ولی من‌بعد، ما بیشتر مبتلابهِ این مسئله هستیم؛ چون پذیرش اصل کتاب و پذیرش اصل دین، قصه‌اش حل شده است و امروز در جهان، اقبال به معنویت فراوان شده است؛ امروزه بحث سرِ برداشت از دین است نه اصلِ دین!
  • گذشت آن زمانی که حرف مارکسیست‌ها خریدار داشت و می‌گفتند «اساساً دین، افیون توده‌ها است و معنویت خرافه‌ای بیش نیست!» الان هیچ آدم نادانی در دنیا این حرف‌ها را نمی‌زند. امروزه حتی روانشناس‌ها با علوم تجربی اثبات می‌کنند که دعا در سلامتی بیمار، مؤثر است. فیزیک‌دان‌ها ثابت می‌کنند که دعا و ذکر، بر آبی که می‌نوشید، مؤثر است و وضع فیزیکی آب را بهبود می‌بخشد.

امروز بحث بر سرِ «برداشت از دین» است؛ نه «نفی دین»!

  • متأسفانه در حوزه‌های علمیه، شاید وقت عمده‌‌ای از تحصیل طلبه‌ها هنوز صرف این می‌شود که خدا را اثبات کنند و اصل حقانیت اسلام را ثابت کنند، درحالی‌که امروزه، اینها دیگر پرسش خیلی‌ها نیست؛ امروز بحث سرِ برداشت از دین است. از این جهت، زمان ما دارد شبیه به زمان نزول وحی می‌شود.
  • زمان نزول وحی هم دعوا سر اصل اثبات وجود خدا نبود، دعوا سر اصل ضرورت دین هم نبود، حتی دعوا سر اصل ضرورت نبوت هم نبود، دعوا سر این بود که آیا تو آن نبی هستی یا نه؟ این دعوا هم از سوی کسانی بود که اهل دین‌داری بودند، خادمان کعبه بودند، پیامبرشناس بودند! لذا وقتی آنها به دیگران می‌گفتند که «این شخص، پیامبر نیست!» این سخن‌شان برای دیگران سند بود. مثلاً در طائف، کسی به رسول‌خدا(ص) ایمان نیاورد، چون می‌گفتند: «چرا قریش به تو ایمان نیاورده‌اند؟ آنها صاحبان کعبه هستند، وقتی آنها تو را قبول نکردند، ما قبول کنیم؟!»
  • امروز حتی در رسانه‌های بیگانه (مثل بی‌بی‌سی، صدای آمریکا و...) هم می‌بینید که مثلاً از قمه‌زنی به‌عنوان شعائر حسینی دفاع می‌کنند یا دربارۀ اینکه «معلوم نیست آن روایتِ ولایت‌فقیه سند محکمی داشته باشد» بحث می‌کنند! امروز بحث سرِ برداشت از دین است؛ نفی دین دیگر مطرح نیست! لذا بسیاری از طلبه‌ها دیگر نباید وقت‌شان را در موضوعات کلامی صرف کنند که الان قلیل‌الجدوی است.

اگر یک طلبه‌ای بخواهد حکمت را آموزش بدهد، باید چه‌کار کند؟

  • تا حالا دعوا بیشتر سر اصل پذیرش کتاب خدا بوده و احتمالاً به همین دلیل بوده است که علمای دین، زیاد سر حکمت بحث نکرده‌اند. الان سؤال این است که حکمت چیست؟
  • امروز اگر یک طلبه‌ای بخواهد حکمت را آموزش بدهد، باید چه‌کار کند؟ باید به مردم چه بگوید؟ آیا همین‌که چندتا مطلب و رویات در باب حکمت اخلاقی بگوید، مسئله حل است؟! نه، اگر ما صرفاً چهارتا عبارت حکیمانه از کلام معصومین بیان کنیم، این در واقع ادامۀ همان «یُعلِّمُهُم الکتاب» خواهد بود!

یک معنای حکمت این است که انسان بتواند دانایی خود را با عالم واقع تطبیق بدهد

  • حکمت یعنی چه؟ یکی از معانی حکمت این است که آدم بعد از اینکه دانایی پیدا کرد، این دانایی را با عالم واقع تطبیق بدهد. توانایی تطبیق مصداق، یک توانایی دیگری غیر از دانستن و آگاهی‌داشتن است! انسان موجود پیچیده‌ای است و وقایع عالم هم پیچیده هستند، ما باید بتوانیم دانسته‌های خود را شرایط مختلف، تطبیق بدهیم.
  • مثلاً شما از قیام امام‌حسین(ع) و دوستانِ حضرت، درس می‌گیرید و از دشمنان امام‌حسین(ع) هم عبرت می‌گیرید. خُب حالا از این درس و عبرت تاریخی- در مقام تطبیق با حوادث مشابه- چه استفاده‌ای می‌خواهید بکنید؟ آیا باید منتظر باشید که حتماً یک ظالمی به نام «یزید» و یک مظلومی به نام امام‌حسین(ع) پیدا شود و دقیقاً همۀ جزئیات آن حادثه، تکرار شود تا بتوانید تطبیق بدهید؟!
  • شما اگر تاریخ خوانده‌ای که به دردت بخورد، باید بتوانی این مطالب تاریخی را در شرایط مختلف زندگی فردی و اجتماعی تطبیق بدهی. به این قدرت تطبیق، می‌گویند «حکمت»! البته گاهی باید دانایی را افزایش داد برای اینکه تطبیقِ ما درست بشود.

دو شرط اساسی برای «تطبیقِ درست»: 1. کافی و درست‌بودن آگاهی 2. بیمارنبودنِ دل

  • برای اینکه تطبیق ما درست باشد، دو شرط یا اقدام اساسی لازم است: یکی اینکه آگاهی‌های ما درست باشد، آگاهی‌های ما به‌قدر کافی باشد و این آگاهی‌ها درست در کنار همدیگر چیده شود. (همچنین، آگاهی‌های رهزن هم وسط به میان نیاید که حواس ما را پرت کند)
  • شرط دوم این است: دلی که ادارۀ اندیشۀ انسان را به‌دست می‌گیرد، دلِ بیمار نباشد. قلب انسان باید سالم باشد تا بتواند خوب تطبیق بدهد. قرآن می‌فرماید: «لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها» (اعراف/179) اینها دل‌هایی دارند که نمی‌توانند بفهمند؛ اینها دل‌شان مریض است که نمی‌تواند درست فهم کنند.
  • آدم اگر دلش سالم باشد خوش‌فهمی پیدا می‌کند و بعد از اینکه برداشت درستی از یک مطلب، در ذهنش آمد در مقام تطبیق هم می‌تواند درست تطبیق بدهد؛ هم در زندگی شخصیِ خودش، هم در مسائل اجتماعی. ما اگر حکیمانه به خودمان نگاه کنیم، خودمان می‌فهمیم کدام‌یک از کارهای ما در اثرِ چیست؟ لذا می‌فهمیم که خیلی از کارهای ما ارزشی ندارد!

کسی که آگاهی دارد اما حکمت ندارد، درست‌ترین و دقیق‌ترین رفتار را انجام نمی‌دهد

  • کسی که حکمت نداشته باشد، اگر آگاهی و اطلاعات هم داشته باشد و رفتار خوب هم انجام دهد، درست‌ترین و دقیق‌ترین رفتار را انجام نمی‌دهد؛ چون در مقام تشخیص و تطبیقِ آگاهی‌های خودش، می‌ماند. مثلاً ما می‌دانیم که «باید با هوای نفس خودمان مبارزه کنیم» ولی تشخیص اینکه «الان، من با کدام هوای نفس خودم باید مبارزه کنم؟» به همین سادگی نیست!
  • آیا من هرکاری دوست دارم نباید انجام بدهم؟ نه؛ اتفاقاً بعضی از کارهایی که دوست داری و خوب هم هست، باید انجام بدهی! منتها گاهی ممکن است انسان یک کار خوبی انجام دهد، اما روی حساب هوای نفس خودش آن را انجام بدهد. یعنی بعضی از کارهای خوبی که دوست داری انجام بدهی، هوای نفس است و بعضی‌هایش هوای نفس نیست! همین پیچیدگی‌ها آدم را گیج می‌کند. اما کسی که حکمت دارد، می‌تواند اینها را دربارۀ خودش تشخیص بدهد.
  • فرموده‌اند «باید عزت نفس خودت را حفظ کنی» اما گاهی به گمان خودت، می‌خواهی عزت نفست را حفظ کنی اما دچار تکبر می‌شوی، درحالی‌که اینجا باید تواضع کنی. این دیگر عزت نفس نیست؛ این می‌شود تکبر! پس من چه‌کار کنم؟ باید حکمت داشته باشی و بدانی «مصداق عزت نفس در این موردِ خاص، چیست؟»

تشخیص مصداق در زندگی فردی و اجتماعی، یک لازمۀ مهم برای حکمت است

  • حکمت یک معنایش تشخیص مصداق است، به‌عبارت دیگر، یک لازمۀ مهم برای حکمت این است که شما در زندگی فردی و اجتماعی خودت، بتوانی «تشخیص مصداق» را درست انجام بدهی.
  • مثلاً اگر حکمت داشته باشی، می‌توانی تشخیص بدهی که این گرفتاری یا مشکلی که برایت پیش آمده، آیا ناشی از گناه خودت بوده-که لازم است استغفار کنی تا برطرف شود- یا به‌خاطر امتحان‌های سخت الهی است؛ یعنی خدا در مسیر تعالی تو این مشکلات را ایجاد کرده است و تو باید تحمل کنی تا رشد معنوی پیدا کنی.

یک معنای حکمت «خوش‌فهمی» یا «درکِ درست معنا» است

  • قبل از تشخیص مصداق، حکمت یک معنای دیگری هم دارد و آن «خوش‌فهمی» یا «قدرت جمع‌بندی بین معلومات» است. منظور از خوش‌فهمی این است که وقتی به ما یک مطلبی را می‌گویند، چه برداشتی از آن پیدا می‌کنیم یا چقدر برداشت می‌کنیم؟ امیرالمؤمنین(ع)-که یک حکیم عالی‌قدر است- می‌فرماید: «پیغمبر(ص) به من کلماتی یاد می‌داد که از هر کلمه‌اش، هزار باب علم برایم باز می‌شد» (حَدَّثَنِی بِأَلْفِ بَابٍ مِنَ الْعِلْمِ یُفْتَحُ کُلُّ بَابٍ إِلَى أَلْفِ بَاب‏‏؛ کافی/8/147) آدم حکیم این‌گونه است که اگر یک کلمه به او بگویی، از همان کلمه، این‌قدر برداشت می‌کند که ابواب مختلفی به رویش گشوده می‌شود.
  • یک معنای حکمت، درک درست معناست. وقتی درک درست معنا برای کسی پیدا شد، یک نتیجه‌اش این است که از یک معنا، معانی زیادی برداشت خواهد کرد و از یک پدیده، درس‌های زیادی دریافت خواهد کرد و به‌تعبیرِ عامیانه، «اگر به او بگویید «ف» تا فرحزاد می‌رود!»
  • آدم حکیم، این‌گونه است که خوب می‌فهمد و خوب برداشت می‌کند و خوب جمع‌بندی می‌کند(یعنی این اطلاعات را در کنار آن اطلاعات می‌گذارد و درست جمع‌بندی و نتیجه‌گیری می‌کند) امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: وقتی خسته شدی با حکمت(سخنان حکیمانه) خستگی‌ خودت را برطرف کن (إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکْمَةِ»‏(نهج‌البلاغه/حکمت91) حکمت نشاط‌آور است و در آن «کشف» وجود دارد؛ کشف هم واقعاً لذت دارد؛ مثل کشف طلا که بسیار لذت‌بخش است.

«تشخیص اولویت‌ها» نیاز به حکمت دارد

  • علاوه بر خوش‌فهمی یک اتفاق دیگر هم برای آدم حکیم می‌افتد و آن اینکه اولویت‌ها را تشخیص می‌دهد. «لَیْسَ الْعَاقِلُ مَنْ یَعْرِفُ الْخَیْرَ مِنَ الشَّرِّ وَلَکِنَّ الْعَاقِلَ مَنْ یَعْرِفُ خَیْرَ الشَّرَّیْن» (میزان‌الحکمه/ح ١٣٦٠٢) آدم حکیم تشخیص می‌دهد که از بین دوتا کار خوب، کدام خوب‌تر است و از دوتا کار بد کدام بدتر است؟ کسی که این قدرت اولویت‌بندی را نداشته باشد، نمی‌تواند نسخه بنویسد!
  • امام صادق(ع) می‌فرماید: بعضی از دوستان و شیعیان ما که آدم‌های ضعیفی هستند از من می‌خواهند که لباس زبر و خشن بپوشم و خانه‌ام خیلی محقر باشد، درحالی‌که نمی‌دانند الان در این زمانه من نمی‌توانم مثل جدّم أمیرالمؤمنین(ع) زندگی کنم! (یُحِبُّونَ أَنْ أَجْلِسَ عَلَى اللُّبُودِ وَ أُلْبِسَ الْخَشِنَ...؛ مکارم‌الاخلاق/98) (إِنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی‌طَالِبٍ ع کَانَ یَلْبَسُ ذَلِکَ فِی زَمَانٍ لَا یُنْکَرُ عَلَیْهِ...؛ کافی/1/411) یعنی شما یک ‌چیزی از جدّ من أمیرالمؤمنین(ع) شنیده‌اید، ولی الان اولویت، یک‌چیز دیگری است و من یک‌چیز دیگری را باید لحاظ کنم! تشخیص این اولویت‌ها نیاز به حکمت دارد.

آدم حکیم، قدرت جمع‌بندی و تحلیلِ درست پیدا می‌کند

  • حکمت، خوش‌فهمی می‌آورد، قدرت جمع‌بندی و تحلیل صائب می‌آورد، یعنی آدمِ حکیم از دیدن حوادث و پدیده‌ها و حتی از یک‌سلسله عبارات علمی، یک نتیجه و جمع‌بندیِ عالی پیدا می‌کند و همچنین، قدرت اولویت‌گذاری و وزن‌کشی پیدا می‌کند.
  • شما در صحیفۀ امام(ره) ببینید که وقتی حضرت امام(ره) در مقام تطبیق قرار می‌گیرد یا در مقام تحلیل و تشخیص قرار می‌گیرد، چقدر حکیمانه سخن می‌گوید. شما این حکمت را در بیانات رهبر معظم انقلاب هم می‌بینید. به‌همین دلیل است که ما این‌قدر بر رهنمودهای رهبر انقلاب، تأکید داریم. سخنان ایشان را از باب «یُعلِّمهم الحکمة» گوش کنید و از ایشان، حکمت یاد بگیرید.

از کجا بفهمیم الان زمان صلح است یا جنگ؟

  • شاید اطلاعات دینی ما دربارۀ جنگ و صلح‌، کافی باشد، اما از کجا بفهمیم «الان چگونه باید برخورد کنیم؟» الان باید مثل امام‌حسن(ع) کوتاه بیاییم و صلح کنیم، یا مثل امام‌حسین(ع) تا پای جانمان بایستیم و بجنگیم؟ اینها را می‌توانیم در بیانات حکیمانۀ امام(ره) و رهبر انقلاب، ببینیم و ادله‌اش را بشنویم.
  • رهبر انقلاب، چندین سال قبل، فرمودند: «امروز دشمن قادر نیست، امروز به برکت ملتِ هوشیارى مثل ملت ایران، به برکت افکار برانگیخته‏اى مثل افکار ملت ایران، به برکت انقلاب بزرگى مثل انقلاب اسلامى ایران، نه امریکا و نه بزرگتر از امریکا اگر در قدرتهاى مادّى باشد قادر نیستند حادثه‏اى مثل حادثۀ صلح امام‌حسن(ع) را بر دنیاى اسلام تحمیل کنند؛ اینجا اگر دشمن زیاد فشار بیاورد، حادثۀ کربلا اتّفاق خواهد افتاد» (مصلای تهران- 01/ 02/1379)
  • همه می‌توانند کتاب زندگی امام‌حسن(ع) و امام‌حسین(ع) را بخوانند و یاد بگیرند، ولی اینکه تشخیص بدهی «الان زمان صلح است یا جنگ؟» خیلی مهم است و این فهم، صرفاً با کتاب‌خواندن و کسب آگاهی در کتابخانه حاصل نمی‌شود، بلکه نیاز به حکمت دارد.

(الف2-ن2)


جلسه بعد »»

«« جلسه قبل

نظرات

سلام؛
ممنون از لطفتون که متن جلسات رو هم میزارین...

یه دنیا ممنون...
سلام فایل سخنرانی منتشر شده جلسه دوم در کانال قابل دانلود نیست و خراب است. لطفا مجددا ارسال شود، تشکر 
سلام استاد ترکونده با این بحثش....واقعا آدم با این بحث میقهمه که گیر زندگی هامون کجاست؟؟؟؟
سلام و وقت به خیر

صوت این سخنرانی کجاست؟
پاسخ:
سلام و تشکر
به زودی منتشر میشود

ارسال نظر

لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دسترسی سریع سخنرانی ها تنها مسیر استاد پناهیان ادبستان استاد پناهیان درسنامۀ تاریخ تحلیلی اسلام کلیپ تصویری استاد پناهیان کلیپ صوتی استاد پناهیان پرونده های ویژه حمایت مالی بیان معنوی پناهیان

آخرین مطالب

آخرین نظرات

بیان ها راهکار راهبرد آینده نگری سخنرانی گفتگو خاطرات روضه ها مثال ها مناجات عبارات کوتاه اشعار استاد پناهیان قطعه ها یادداشت کتابخانه تالیفات مقالات سیر مطالعاتی معرفی کتاب مستندات محصولات اینفوگرافیک عکس کلیپ تصویری کلیپ صوتی موضوعی فهرست ها صوتی نوبت شما پرسش و پاسخ بیایید از تجربه... نظرات شما سخنان تاثیرگذار همکاری با ما جهت اطلاع تقویم برنامه ها اخبار مورد اشاره اخبار ما سوالات متداول اخبار پیامکی درباره ما درباره استاد ولایت و مهدویت تعلیم و تربیت اخلاق و معنویت هنر و رسانه فرهنگی سیاسی تحلیل تاریخ خانواده چندرسانه ای تصویری نقشه سایت بیان معنوی بپرسید... پاسخ دهید...