آشنایی با برخی مضامین دلنشین مناجات شعبانیه (5)
چهکار کنیم که حس مناجات در ما تشدید شود؟/ اضطرار میتواند باب محبت به خدا را باز کند/ چه مانعی موجب میشود معارف توحیدی در قلبمان جاری نشود؟
شناسنامه:
- زمان: 99/01/19
- موضوع: آشنایی با برخی مضامین دلنشین مناجات شعبانیه
- مکان: جلسات مجازی
- صوت: اینجا
وقتی از ما بپرسند «کارها دست کیست؟» معمولاً میگوییم «همهچیز دست خداست» اما چرا این معارف توحیدی در قلب ما-آنطور که باید و شاید- جاری نمیشود که موجب اشک و مناجات شود و شدیدترین محبت در دل ما نسبت به خدا ایجاد شود؟ چون ما معمولاً به اسباب و علل، خیلی بها میدهیم و نقش خدا را فراتر از اسباب و علل و حتی فراتر از نقش خودمان، نمیبینیم!وقتی از ما بپرسند «کارها دست کیست؟» معمولاً میگوییم «همهچیز دست خداست» اما چرا این معارف توحیدی در قلب ما-آنطور که باید و شاید- جاری نمیشود که موجب اشک و مناجات شود و شدیدترین محبت در دل ما نسبت به خدا ایجاد شود؟ چون ما معمولاً به اسباب و علل، خیلی بها میدهیم و نقش خدا را فراتر از اسباب و علل و حتی فراتر از نقش خودمان، نمیبینیم!
چه مانعی موجب میشود معارف توحیدی در قلبمان جاری نشود؟
یکی از جملات بسیار توحیدی و زیبای مناجات شعبانیه در فرازهای ابتدایی این مناجات، همین عبارت است که در جلسات قبل هم به دلیل دیگری به آن اشاره کردیم: «بِیَدِکَ لا بِیَدِ غَیْرِکَ زِیَادَتِی وَ نَقْصِی وَ نَفْعِی وَ ضَرِّی إِلَهِی إِنْ حَرَمْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَرْزُقُنِی وَ إِنْ خَذَلْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُنِی» خدایا نقص من و هر منفعت و ضرری که بخواهد به من برسد، همهاش بهدست تو است... و بعد هم نتیجه میگیرد که «اگر تو محرومم کنی چه کسی به من، روزی خواهد داد و اگر تو رهایم کنی چه کسی به من کمک خواهد کرد؟!»
معمولاً وقتی از ما سؤال کنند «قدرت دست کی است؟ کارها دست کی است؟ آیا در کنار خداوند متعال کسی دیگر وجود دارد؟» معلوم است که پاسخهای روشنی به این سؤال میدهیم و میگوییم: «قدرت دست خداوند است و کسی غیر خدا نمیتواند کاری انجام بدهد و...» اما چرا این معارف توحیدی در قلب ما-آنطور که باید و شاید- جاری نمیشود که بعد موجب اشک و انابه و مناجات بشود و موجب شدیدترین محبت در دل ما نسبت به پروردگار بشود؟
عشق به مناجات با خداوند متعال و احساس نیاز کردن به این گفتگو، بهدلیل همین معارف توحیدی است؛ البته اگر این معارف در قلب کسی جاری بشود. اما چه مانعی وجود دارد برای اینکه این معارف توحیدی در قلب ما جاری بشود؟
ما معمولاً به اسباب و علل، خیلی بها میدهیم و نقش خدا را فراتر از این عوامل نمیبینیم
مانعش این است که ما معمولاً به اسباب و علل، خیلی بها میدهیم و نقش خدا را فراتر از اسباب و علل و حتی فراتر از نقش خودمان، نمیبینیم!
معمولاً بلا یک وضعیتی را برای انسان پیش میآورد که انسان را در یک بنبست قرار میدهد و آنجا یکدفعهای احساس میکند، کسی را غیر از خدا ندارد، درحالیکه ما در اوج رخاء و گشایش هم کسی را غیر از خدا نداریم، ما در اوجِ هموار بودن همۀ وسایل و همۀ اسباب در کنارمان، در آستانۀ رسیدن به همۀ خواستههای خودمان، باز هم کسی را غیر از خدا نداریم.
ما مشرک نیستیم به این عنوان که هم به خدا معتقد باشیم و هم در کنارش به الهههای دیگری معتقد باشیم. ما مشرک نیستیم به این معنا که بتپرست باشیم، یعنی هم خدا را مؤثر در عالم وجود بدانیم و هم بتها را. اما این حد از شرک که «توحید قلبی» را از ما باز میدارد و در نتیجه، حس مناجات را از ما میگیرد، معمولاً در دل ما هست، یعنی در این حد که اسباب و علل و آدمها را خیلی در زندگی خودمان مؤثر میدانیم.
اگر عمیقاً فکر کنیم، میتوانیم درک کنیم که این آیه چقدر در زندگی ما قدرت دارد: «وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمى» (انفال/17) خداوند متعال در این آیه، به پیامبر اکرم(ص) فرمود: حتی وقتی تیر میاندازی، تو تیر نینداختهای بلکه خدا تیر انداخته است! ببینید این نگاه، چه معرفت بالایی از توحید را در قلب انسان جاری میکند!
همۀ صحنهها در اطراف ما طوری طراحی شده که متناسب با «امتحانگرفتن خدا از ما» باشد
یککمی باید به بحث جبر و اختیار برگردیم، یککمی باید به میزان دخالت خدا در زندگیمان، در هر لحظه نگاه کنیم. یککمی باید به این نگاه کنیم که هیچ تصادفی در زندگیِ ما وجود ندارد، مثلاً وقتی میرویم سر خیابان و تاکسی سوار میشویم، یا وقتی زنگ میزنیم که یک تاکسی بیاید، اینکه «کدام تاکسی و کدام تاکسیران بیاید؟» یا اینکه «راننده در ماشین، کدام شبکۀ رادیویی را روشن کرده باشد و چه حرفی به گوش ما بخورد؟» هیچ کدام از اینها تصادفی نیست. شما فکر کنید به اینکه خداوند چقدر میتواند در ذهن اطرافیان ما تصرف کند که به ما چه بگویند؟ و البته خداوند همیشه این کار را انجام میدهد!
چرا وضعیت اطراف ما اینگونه است؟ برای اینکه همۀ صحنهها در اطراف ما باید طوری طراحی بشوند که متناسب با امتحان گرفتن خدا از ما باشد. پس همۀ کارها واقعاً دست خدا است؛ دست خودِ خودِ اوست! البته عیبی ندارد که ما وظیفهمان را نسبت به اسباب و علل انجام بدهیم و اگر ضرری آمد دفع کنیم، این نهتنها عیبی ندارد بلکه وظیفهمان است. یا اگر منفعتی به سمت ما آمد اقدام کنیم و آن منفعت را جلب کنیم (البته از طرق مشروع، و الا اگر مشروع نباشد، دوباره خدا را مقابل خودمان قرار دادهایم.) ما نباید نسبت به اسباب و علل، مطلقاً بیتوجه باشیم، اما پشت سرِ این اسباب و علل و قویتر از آنها، باید خدا را ببینیم.
برای اینکه حس مناجات در ما تشدید بشود چهکار کنیم؟
اگر این حالت در کسی پدید بیاید-که فراتر از همۀ اسباب و علل، نقش خدا را ببیند- حس مناجات در او تشدید میشود. ما اکثراً دعا و مناجات را یا بهعنوان یک مراسم مؤدبانه یا فوقش بهعنوان یک اقدام عاطفی انجام میدهیم؛ البته ادبورزیدن خیلی عالی است و عاطفه داشتن نسبت به پروردگار و ارتباط با خدا هم خیلی عالی است، ولی اینها مغایرت ندارد با اینکه انسان اضطرار خودش و نیاز شدید خودش را به مناجات، درک کند.
اهلبیت(ع)، هم مؤدبانه با خدا سخن میگفتند، هم از سر محبت و هم شدیداً از سرِ اضطرار. حالا این اضطرار از کجا پیش میآید؟ این اضطرار از توحید پیش میآید؛ از آن توحید قلبی، نه در شرایط بلا بلکه در شرایط عادی.
امیرالمؤمنین(ع) در جملۀ بعدیِ این مناجات عرضه میدارد: «إِلَهِی إِنْ حَرَمْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَرْزُقُنِی وَ إِنْ خَذَلْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُنِی» خدایا اگر من را رها کنی، چه کسی من را کمک میکند؟
یکی از بزرگترین بلاها و تهدیدهای خدا برای آدمهای بد، محرومیت از کمک خداست
باور اینکه ما دائماً به کمک خدا احتیاج داریم، خیلی باور ارزشمندی است، یکی از بزرگترین بلاهایی که خدا در قرآن، آدمهای بد را به آن بلا تهدید میکند این است که میفرماید «من کمکت نمیکنم!»
این تهدید خداوند معنایش چیست؟ یعنی ما در جهانی قرار داریم که این جهان صددرصد حسابشده و دقیق است و هر لحظه میتواند ما را لای چرخدندههای خودش لِه کند و نابود کند، لذا ما هر لحظه به کمک خدا احتیاج داریم؛ هم در این دنیا، و هم در آن دنیا که باب حساب و کتاب دقیق باز میشود. خداوند متعال دربارۀ بدترین دشمنانش در قرآن میفرماید: «من آنها را کمک نمیکنم!» (وَ إِنْ یَتَوَلَّوْا یُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذاباً أَلیماً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ ما لَهُمْ فِی الْأَرْضِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصیرٍ؛ توبه/74) (رَبَّنا إِنَّکَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ وَ ما لِلظَّالِمینَ مِنْ أَنْصارٍ/ آلعمران/192)
وقتی خدا به کسی کمک نکند، این یعنی نابودیِ دائم!
شاید کسی که این آیات را میخواند، در ابتدا تصور کند که انگار خداوند زیاد هم با خشونت برخورد نکرده است که میگوید «من آنها را کمک نمیکنم!» شاید گمان کند که آنها غیر از خدا به خیلی چیزهای دیگر میتوانند تکیه کنند و خیلی امکانات دارند و... اما وقتی انسان تأمل و تفکر میکند، میفهمد که وقتی خدا به کسی کمک نکند، این یعنی نابودیِ دائم!
البته ممکن است خدا خیلی از آدمهای بد را موقتاً روی پا نگه دارد و یک مدتی هم به آنها فرصت بدهد و کمک کند، کمااینکه میفرماید: ما به کافران فرصت میدهیم و امکانات میدهیم و... (وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِم؛ آلعمران/178) (فَمَهِّلِ الْکَافِرِینَ أَمْهِلْهُمْ رُوَیْدَا؛ طارق/17) این کا هستیم که به آنها فرصت میدهیم و الا آنها نمیتوانستند لحظهای دوام بیاورند.
اضطرار میتواند باب محبت به خدا را باز کند
إنشاءالله خداوند این معارف توحیدی را در قلب ما جاری کند، بهطوری که بدون بلا، مضطرِ مضطرِ مضطر برای کمک گرفتن از خدا بشویم و خیلی ملتمسانه بتوانیم با خدا مناجات کنیم.
این اضطرار هم قطعاً منافاتی با ادب، منافاتی با عشق و منافاتی با محبت نسبت به پروردگار ندارد، بلکه این اضطرار میتواند باب محبت را باز کند و إنشاءالله این اضطرار با کمی تفکر بهدست میآید؛ البته اگر خود خداوند متعال به ما کمک کند.
(الف2-ن2)
جلسه بعد »»
سلام و صلوات و فیوضات ذات اقدس الهی بر حکیم پناهیان عزیز و دوست داشتنی