بی تو به سر نمیشود (6)
ولایت یعنی «نقش حمایتگریِ امام برای مردم» / انسان در مسیر شکوفایی، نیاز به حمایت دارد / نقش حمایتگریِ امام، قویتر از نقش معلمی اوست / امام در درجۀ اول، مثل پدر و مادر، نقش حمایتی برای ما ایفا میکند / ماحصلِ ولایت مطلقۀ پیامبر، نقش حمایتی او نسبت به مردم است
شناسنامه:
- زمان: 99/02/11
- موضوع: بی تو به سر نمیشود
- مکان: مسجد دانشگاه رضوی
- صوت: اینجا
لذتهای برتر در صورت شکوفایی عقل و گرایشهای پنهان، پدید میآید
بحث ما در جلسات قبل به اینجا رسید که انسان در زندگی باید به شکوفایی برسد و این «باید» هم یک بایدِ طبیعی است، اگر خوب تبیین بشود، خواستۀ همۀ انسانها چیزی جز این (رسیدن به شکوفایی) نیست، چون خواستۀ انسانها چیزی جز لذت و راحت نیست و اصلِ رسیدن به لذت و راحت، برای همۀ انسانها قطعی است، منتها اولیاء خدا لذتشان یک چیز است و آدمهای معمولی و سطح پایین، معمولاً لذتهای دیگری را انتخاب میکنند که لذتهای کمتری هستند.
لذتهای برتر در صورت شکوفایی استعدادهای انسان، شکوفایی عقل و شکوفایی گرایشهای پنهان، پدید میآید. این شکوفایی باید در متن زندگی صورت بگیرد؛ زندگیای که سرشار از درگیری است و سرشار از مشکلاتی است که بهطور طبیعی یا بهواسطۀ اشتباهات ما پیش میآید. اینکه «چرا باید در متن درگیریها این شکوفایی پدید بیاید؟» بحث مفصلی است که ما تحت عنوان «تنها مسیر» بهطور مفصل بیان کردهایم و قابل تأمل و تفکر است.
رنج در زندگی انسان، قطعی است و ریشۀ آن در درون خود انسان است/ رنج، یعنی نرسیدن به دوستداشتنیها
این خیلی اهمیت دارد که بدانیم «وجود مشکلات، در زندگی انسان طبیعی است و لازمۀ حیات بشر است» اصلاً همینکه انسان چند نوع گرایش دارد و مجبور به انتخاب است، طبیعتاً یکنوع درگیری و رنج پدید میآورد، چون هرکدام از گرایشها را انتخاب کنید، صرفنظر کردن از آن گرایش دیگر، یک رنج بهدنبال میآورد. لذا رنج در زندگی انسان یک امر قطعی است و ریشه آن هم در درون خود انسان است.
آدم اگر صرفاً یک تمایل داشته باشد، طبیعتاً بهسمت آن میرود و در این صورت، رنجی نخواهد داشت جز موانع بیرونی که بر سر راه رسیدن به تمایلش، ایجاد شود. اما در زندگی انسان، هم موانع بیرونی هست و هم سرِ دوراهیهایی که انسان قرار میگیرد، دوتا گرایش از دو سو، انسان را سمت خود میکشند. وقتی انسان یکی از این گرایشها را انتخاب میکند، طبیعتاً گرایش دیگر را کنار زده است و این میشود رنج! پس رنج، یعنی نرسیدن به دوستداشتنیها.
انسان در مسیر شکوفایی، نیاز به حمایت دارد / نقش حمایتگریِ ولیّ خدا، قویتر از نقش معلمی و راهنما بودنِ اوست
انسان در مسیر شکوفایی، در مسیر تزکیه -که تعبیر قرآن، برای شکوفایی همان «تزکیه» است- و در مسیر اینکه خودش باشد و در مسیر اینکه به اوج دلبخواهیهای خود و به عمق دلبخواهیهای خود برسد، نیاز به حمایت دارد، این واقعیت را باید بدون تعارف جا انداخت.
ما معمولاً بیشتر از اینکه بگوییم «انسان نیاز به حمایت دارد» میگوییم که «انسان نیاز به هدایت و راهنمایی دارد» البته درست است که انسان نیاز به راهنمایی دارد و پیامبران و اولیاء خدا هم نقش راهنما دارند، ولی نقش راهنما بودن و معلم بودن برای اولیاء خدا نقش ضعیفتری است تا نقش حمایتگریِ اولیاء خدا برای انسان. ما اول باید این را جا بیندازیم.
وَلایت و امامت، یعنی نقش حمایتی داشتنِ امام برای مردم
ولایت یا به تعبیر دقیقتر «وَلایت» یا امامت و سرپرستی، یعنی نقش حمایتی داشتن امام برای مردم. حالا شما از کودکان و جوانان ما بپرسید که «امام» را به چه میشناسند؟ پیغمبر را به چه میشناسند؟ بیشتر با عنوان «معلم و هدایتکننده» میشناسند نه با عنوان حمایتکننده.
البته در خود کلمۀ «هدایت» هم معنای حمایت وجود دارد و هدایت به معنای واقعی کلمه، باید توأم با حمایت باشد. اما تلقی مردم از خود کلمۀ هدایت هم، همان «معلمی» است، در حالی که معلمی بعد از تزکیه است و بعد از این است که رسول خدا کمک میکند که مردم شکوفا بشوند. یعنی اول تزکیه و شکوفایی است و بعد معلمی و راهنمایی است. در قرآن کریم عبارت «یُعَلِّمُهُمُ الکتاب و الحِکمَة» سه بار بعد از «یُزَکِّیهِم» بیان شده است.
امام در درجۀ اول، مثل پدر و مادر، نقش حمایتی برای ما ایفا میکند
امام کیست؟ امام حامی انسان است. اینکه پیغمبر بر ما ولایت دارد یعنی چه؟ یعنی میخواهد از ما حمایت کند. کمااینکه ما پدر و مادر را در درجۀ اول، حامیِ خود میدانیم؛ خصوصاً برای دوران کودکیمان که سخت به حمایت احتیاج داریم. بعداً که به مدرسه رفتیم، معلم میآید سر کلاس و یک راهنماییهایی به ما میکند، ولی معلم اگر دید ما گرسنه هستیم، معمولاً کاری نمیتواند بکند (البته ممکن است گاهی یک معلمی لطف کند و از یک دانشآموزِ نیازمند، حمایت کند و...) اما کار معلم، معلمی و راهنمایی است و فوقش این است که برای یک دانشآموز بیپناه و نیازمند، غصه میخورد. ولی ما نباید تصور کنیم که امام و پیغمبر، یعنی معلم! و بعد در کنار معلمی هم احیاناً کار دیگری هم انجام میدهند.
امام در درجۀ اول، مانند پدر و مادر است، یعنی نقش حمایتی خودش را برای ما ایفا میکند. این نقش حمایتگریِ امام، باید در ذهن مردم تقویت بشود، اول باید این نقش، در ذهن افراد جا بگیرد و بعد، از نقش معلمیِ امام صحبت کنیم.
در تبیین ولایت و امامت، اول نقش حمایتی امام را بگوییم بعداً حق سرپرستی او را
البته امام، یک نقش دیگری هم دارد و آن این است که «به گردن ما حق دارد» حق داشتن امام به گردن ما هم حرف درستی است، حق امام به گردن ما بهخاطر فرمان خدا است. حق اینکه باید مطاع باشد و ما باید از امام، اطاعت کنیم و این به فرمان خدا است. این هم یک امر مسلم است و تردیدی در آن نیست.
اما وقتی خواستید برای یک نوجوان، امامت و ولایت را توضیح بدهید، اول نقش حمایتی امام و پیغمبر را برایش توضیح بدهید، بعداً حق سرپرستیای که امام دارد را برای کودک و نوجوان و جوانِ جامعۀ ما توضیح بدهید. بین این دوتا خیلی فرق هست. شما ببینید در قرآن کریم وقتی خداوند متعال میخواهد بفرماید که حق مادرتان را رعایت کنید و احترامش را نگه دارد، میفرماید: مادر برای شما زحمت کشیده است، نُه ماه بارداری تحمل کرده است و مدت بیشتری از نُه ماه، شیرۀ جانش را به شما داده است. این زحمات مادر را در نظر بگیرید... اینها یعنی نقش حمایتی مادر برجسته میشود! (وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ کُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً ؛ احقاف/15)
اگر نقش حمایتی مادر، برای کسی جا افتاد، حق مادر هم به سهولت اثبات میشود، اگر نقش حمایتی مادر، بهخوبی جا افتاد، بعداً میتوانیم بگوییم که «وقتی این مادر، تو را راهنمایی کرد حرفش را گوش بده» یا اینکه «اگر مادر، راضی نباشد، ممکن است سفر شما دچار اشکال بشود و سفر معصیت بشود» یا «وقتی مادر، شما را صدا زد، باید اطاعتش کنی و حتی نمازت را کوتاه کنی...» این حقوق مادر بر فرزند، بهخاطر چیست؟ بهخاطر آن نقش حمایتی است. دربارۀ پیغمبر و امام هم همینطور است.
انسان در زندگی خودش، برای شکوفا شدن نیاز به حامی دارد
پس ما بحث امامت را از همین زاویه، شروع میکنیم که «انسان در زندگی خودش، برای شکوفا شدن نیاز به حامی دارد» این اولین بیان ما برای فهمیدن نقش امام و فهمیدن نقش پیامبر در مقام امامت است.
در آیۀ کریمۀ قرآن به این دلسوزی پیامبر(ص) تصریح میشود و میفرماید: « لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیمٌ» (توبه/128) یککسی آمده که از خود شما است، «من أنفسکم» خیلی عبارت لطیفی است، یعنی یکی از خود شماها است، یکی از میان شماها است... این یعنی شما را دوست دارد و با شما غریبه نیست. اینطور نیست که یککسی از عالم بالا آمده باشد و از شما خبر نداشته باشد و با شما ارتباط عاطفی نداشته باشد.
بعد میفرماید: «عزیزٌ علیه ما عنتّم» یعنی برای پیغمبر سخت است که چیزی شما را اذیت کند، او نمیتواند تحمل کند. اینجا در واقع از نقش حمایتی پیغمبر(ص) صحبت میکند.
بعد میفرماید: «حریصٌ علیکم» این پیغمبر حریصِ شما است. ببینید مادر چقدر حریصِ بچهاش است و چقدر مواظب و نگران بچه است! مثلاً وقتی بچه به سمت آب جوش برود، مادر فریاد میزند تا نگذارد او به خودش صدمه بزند. شاید یک مادری خواب باشد و با شدیدترین سر و صداها بیدار نشود، اما وقتی کوچکترین صدایی از بچۀ نوزاد خودش میشنود در اوج خستگی بلند میشود. این میشود «حریصٌ علیکم»! بعد میفرماید «بالمؤمنین رئوفٌ رحیم» این پیغمبر، نسبت به مؤمنین به صورت مضاعف رأفت و رحمت دارد.
ما در این بحث، در مقام تبلیغات نیستیم تا مردم به اصل امامت و ولایت علاقهمند بشوند، بلکه میخواهیم «امام» را تعریف کنیم، همچنین وجه امامتِ پیامبر را تبیین کنیم، وجه ولایتِ امام را و وجهِ مطاعبودن پیامبر را توضیح بدهیم.
ماحصلِ ولایت مطلقۀ پیامبر، نقش حمایتی ایشان نسبت به مردم است
شما دربارۀ این آیه، تأمل بفرمایید که میفرماید: «النَّبِیُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» (احزاب/6) این خیلی آیۀ عجیبی است؛ مخصوصاً با شرحی که در برخی روایات برای این آیه آمده است. «اَلنَّبِیُّ أَولَی بِالمُؤمِنین مِن أنفُسِهِم» یعنی پیامبر نسبت به مؤمنین از خود آنان صاحباختیارتر است؛ این یعنی سرپرست آنها است، یعنی بر آنها ولایت مطلقه دارد، صاحب املاک و اموال آنها است، صاحب ادارۀ زندگی آنها است.
چرا پیامبر(ص) اینگونه است؟ عدهای آمدند از خود رسولخدا(ص) پرسیدند و اتفاقاً یهودیهای مدینه هم این سؤال را پرسیدند که آدمهای مالدوستی هم بودند. گفتند یا رسولالله(ص) اینکه «اگر ما به شما ایمان بیاوریم شما صاحب اختیار ما خواهی شد» معنایش چیست؟ یعنی ما هرچه پول در بیاوریم شما صاحباختیارش هستی و میتوانی برداری ببری؟
ماحصلِ سرپرستی و صاحباختیاری امام، نقش حمایتیِ او نسبت به مردم است
رسول خدا(ص) فرمودند: مقصود و ماحصلش این است که پیامبر صاحباختیار اموال و داراییهای شما است، این یعنی اینکه بروید کار کنید، بروید تلاش بکنید، کسب و کار کنید، اگر یک جایی در کار کم آوردید رسول خدا صاحب اموال شما است، او کمبود شما را جبران میکند! (مَنْ تَرَکَ مَالًا فَلِوَرَثَتِهِ مَنْ تَرَکَ دَیْناً أَوْ ضَیَاعاً فَعَلَیَّ وَ إِلَیَّ ؛ تفسیر قمی/2 / 176) (همچنین: عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ ع، أَنَّ النَّبِیَّ ص قَالَ: أَنَا أَوْلَى بِکُلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ نَفْسِهِ وَ عَلِیٌّ أَوْلَى بِهِ مِنْ بَعْدِی» فَقِیلَ لَهُ: مَا مَعْنَى ذَلِکَ؟ فَقَالَ: قَوْلُ النَّبِیِّ ص: مَنْ تَرَکَ دَیْناً أَوْ ضَیَاعاً فَعَلَیَّ وَ مَنْ تَرَکَ مَالًا فَلِوَرَثَتِه؛ کافی/1 / 406)
در برخی روایات آمده است که وقتی یهودیها این را شنیدند یک تعدادشان مسلمان شدند، گفتند عجب رابطۀ قشنگی بین رسول خدا و امتش برقرار است، پس ما هم مسلمان میشویم چون یک حمایتکننده داریم! (وَ قَالَ الصَّادِقُ ع وَ کَانَ إِسْلَامُ عَامَّةِ الْیَهُودِ بِهَذَا السَّبَبِ؛ تفسیر قمی/ 2 /176)
یکی از صریحترین آیات قرآن دربارۀ ولایت، همین آیۀ «النَّبیُّ اولَی بالمؤمنین مِن انفُسِهُم» است که آن ولایت مطلق و صاحباختیار بودن مطلق و سرپرستی به معنای تام و تمام را توضیح میدهد. این سرپرستی و صاحب اختیار بودنِ مردم، ماحصلش چه میشود؟ ماحصلش همان نقش حمایتیِ امام نسبت به مردم است.
آیا واقعاً انسان نیاز به حمایت دارد یا نه؟ / نقش حمایتی امام، اولین و برجستهترین نقش امام است
تا اینجا از نقش حمایتی امام، بهعنوان اولین و برجستهترین نقش امام و اولین دلیل برای اثبات یا تبیین نیاز ما به امام و ولیّخدا و ولایت صحبت کردیم. آیا واقعاً انسان نیاز به حمایت دارد یا نه؟ ممکن است بعضیها قُدبازی در بیاورند و بگویند «نه، ما حامی نمیخواهیم!» مثل این است که یک کودکی به پدر و مادرش بگوید «من حمایت تو را نمیخواهم» البته اگر یک بچهای، قهر کند و مثلاً به پدر و مادرش بیاعتنایی کند، پدر و مادر، باز هم از او حمایت میکنند. احیاناً اگر یک کودکی بدرفتاری کند و از خانه بیرون برود، باز هم پدر و مادر میروند دنبالش میگردند، پدر و مادر که دست از حمایت برنمیدارند.
امامرضا(ع) میفرماید: امام مانند پدر دلسوز و مادر مهربان نسبت به طفل کوچک خود است. «الْإِمَامُ الْأَنِیسُ الرَّفِیقُ وَ الْوَالِدُ الشَّفِیقُ وَ الْأَخُ الشَّقِیقُ وَ الْأُمُّ الْبَرَّةُ بِالْوَلَدِ الصَّغِیرِ» (کافی / ج1 / ص200) وجود ما محتاج حمایتهای امام است، مانند کودکی که وجودش محتاج حمایت پدر و مادر است.
ما در دنیا برای اینکه زندگی کنیم نیاز به حامی داریم. اما چرا معمولاً از نقش حمایتی امام و ولیّ، صحبت نمیکنیم و به عنوان اولین ویژگی، به این موضوع نمیپردازیم؟ چرا از ضعف انسان و نیازش به حمایت صحبت نمیکنیم و مدام میگوییم که انسان صاحباختیار است، انسان باید امکان انتخاب داشته باشد. بله، اینها درست است ولی آیا انسان باید امکانات و توانایی هم داشته باشد یا نه؟
مثالی در باب حمایت پیامبر(ص) و علی(ع) از اقشار مختلف جامعه
رسولالله الاعظم(ص) بخشی از اموال حضرت خدیجه(س) را در جهت حمایت از مؤمنین استفاده میکردند؛ مؤمنینی که به پیامبر(ص) ایمان میآوردند و دیگران آنها را طرد و ترک میکردند و برای ادامه زندگی خود، نیاز به حمایت مالی داشتند. در اسلام چیزی به نام بیمه نداریم-که الان مرسوم است از افراد پول میگیرند تا در دوران پیری و کهنسالی به آنها بدهند- بالاخره امام، در دوران پیری افراد، با استفاده از بیتالمال، از افرادِ ضعیف و از کار افتاده، حمایت خواهد کرد، این برنامۀ اسلامی است. منتهی اصل امامت اینقدر ضعیف شده و انسانها اینقدر اصل ولایت را در طول تاریخ، غریب گذاشتهاند که رسیدگی به ضعفای جامعه، دچار مشکل شده است.
اما غیر از این ضعفا که در دوران کهنسالی به این وضع دچار میشوند، افراد در دوران جوانی هم به این حمایت نیاز دارند. امیرالمؤمنین(ع) در وسط بازار مغازههایی درست میکردند و به کاسبها تحویل میدادند. برخی به حضرت میگفتند: چرا بابت این مغازهها از کاسبها پول نمیگیرید و همینطوری به آنها واگذار میکنید؟ میفرمود: اگر پول بگیرم، اینها هم روی اجناس و کالاها میکشند، لذا مردمی که میآیند کالایی را بخرند، باید گرانتر خرید کنند! (کَانَ لَا یَأْخُذُ عَلَى بُیُوتِ السُّوقِ کِرَاءً؛ کافی / ج2/ ص662)
نقش حمایتی، برای امامی است که مبسوطالید باشد
البته این نقش حمایتی، برای امامی است که به قولِ فقها، مبسوط الید باشد. در زبان فقها در طول تاریخ، همیشه از «امامِ مبسوطالید» سخن گفته شده است. امامِ مبسوطالید یعنی امامی که اختیارات و امکانات داشته باشد و بگذارند امام، کار خودش را انجام بدهد و واقعاً بیتالمال مسلمین، در اختیار امام باشد. به این شرط است که امام میتواند برنامههای خود را پیش ببرد.
ما إنشاءالله در مقام بحث از «چگونگی مدیریتکردن امام» دوباره به این بحثها باز خواهیم گشت که «امام چگونه این نقش حمایتی خودش را اعمال میکند؟»
قانون، بدون مجریِ مبسوطالیدی که ولایت دارد، نجاتدهندۀ حیات بشر نیست
دربارۀ این موضوع هم باید صحبت کرد که ما بهجای امامت الان چه چیزی را قرار میدهیم؟ قانون میگذاریم. ما قانون را نفی نمیکنیم، قانون چیز خوبی است، اما قانون بدون مجریِ مبسوطالیدی که ولایت دارد، نجاتدهندۀ حیات بشر نیست!
قانون بدون ولایت، یا ساختار و سیستمِ بدون وجود عنصر ولایت در رأس حکمرانی-آنهم با مشخصاتی که دین ارائه داده است- بشر را به سعادت نمیرساند. اینکه میگوییم «بشر را به سعادت نمیرساند» یک حرف ایدئولوژیک یا معنوی نیست، بلکه وقتی میگوییم «بشر را به سعادت نمیرساند» یعنی امکان آزادی و امکان شکوفایی برای انسان، فراهم نمیشود.
امام نقش حمایتی دارد برای اینکه ضعف انسانها را برطرف کند
امام برای انسانها نقش حمایتی دارد که چهکار کند؟ نقش حمایتی دارد برای اینکه ضعف انسانها را برطرف کند. یکمقدار باید دربارۀ ضعف انسانها صحبت کرد و اینکه «آیا ما انسانها واقعاً ضعیف هستیم؟» یک دانشآموز با تواناییها و امکاناتی که دارد اگر برود در یک محیطی در مقابل یک جوانی که زور بیشتری دارد، قرار بگیرد، آیا حمایت از این دانشآموز لازم نیست؟
دزدها و سر گردنه بگیرها، از انواع و اقسامشان در این عالم در عرصۀ رقابتها حق ضعفا را نمیگیرند؟ کسانی که پا به سن گذاشتهاند، آیا قانون نباید از آنها حمایت کند؟ آیا حمایت قانون کفایت میکند؟
انسان بهدلیل ضعفهای درونی و بیرونی نیاز به حمایت دارد
ما باید دربارۀ ضعف بشر صحبت کنیم، انسانها در مقام بهکار بردنِ اختیار، و در مقام بهکار بردن حق انتخاب، یک حمایتکننده میخواهند تا بتوانند در این روابط اجتماعی بسیار پیچیده، در این فضا حرکت کنند و جلو بروند. حمایت اولیاء خدا از انسان به این دلیل است که انسان در وجود خودش ضعف فراوان دارد؛ نوجوانها یکجور، جوانها یکجور، میانسالان یکجور و کهنسالان یکجور.
ضعفهای انسان گاهی از اوقات در درون وجود انسان در مسیر رشد هست و گاهی از اوقات این ضعفها در روابط اجتماعی بهدلیل تفاوتهای بین انسانها هست، هر لحظه با برقراری عدالت، با قدرتی که ولایت دارد برای تنظیم روابط، انسان نیاز دارد به اینکه حمایت بشود؛ نه اینکه چیزی را به انسان تحمیل کند، اگر تحمیل شود که اصلاً فلسفۀ وجودی انسان و فلسفۀ خلقت انسان زیر سؤال میرود.
پیغمبر(ص) در جریان هدایت، چتر حمایتی خود را بر سر کافران هم دارد
در پایان بحث این جلسه، روایتی را خدمت شما تقدیم میکنم که دامنۀ این حمایت را نشان میدهد. در این روایت، یکی از نقشهای حمایتی پیغمبر اکرم(ص) بیان شده است.
کسی از أمیرالمؤمنین علی(ع) سؤال کرد که چرا شما به پیغمبرتان میگویید «رحمةً للعالمین» (یعنی پیغمبر شما برای اهل عالم، رحمت است) درحالیکه ایشان برای کافرها رحمت نیست، بلکه برای مؤمنان و مسلمانان رحمت است. (وَ أَمَّا قَوْلُهُ لِلنَّبِیِّ وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ... ؛ احتجاج/ ج1/ ص255)
أمیرالمؤمنین(ع) فرمودند: نخیر، پیامبر ما رحمةً للعالمین است و جنبۀ حمایتی پیغمبر-که در اینجا با تعبیر رحمت بیان شده است- کافران را هم شامل میشود! چون پیامبر(ص) ما مبعوث شده بود به سخن گفتن با اشاره، نه تصریح. «إِنَّ اللَّهَ عَلِمَ مِنْ نَبِیِّنَا ص...فَبَعَثَهُ اللَّهُ بِالتَّعْرِیضِ لَا بِالتَّصْرِیح وَ أَثْبَتَ حُجَةَ اللَّهِ تَعْرِیضاً لَا تَصْرِیحاً ؛ احتجاج/ج1/ص255) پیامبر اکرم(ص) با اشاره سخن گفت و بعضی از سخنان خودش را با اشاره فرمود، چون اگر تصریح میفرمود و کافران صریحاً عناد میورزیدند و مخالفت میکردند، بلا بر سرشان نازل میشد. برای اینکه در میان مردم، کافران و کسانی هستند که ظرفیت ندارند برخی از اوامر الهی را صریحاً بشنوند، لذا ایشان با تعریض و با اشاره سخن میگفتند تا کافران نابود نشوند. لذا پیغمبر(ص) در جریان هدایت، نقش حمایتی و چتر حمایتی خودش را بر سر کافران هم دارد.
إنشاءالله که ما نقش حمایتی ولایت، انبیاء الهی، امامان معصوم(ع) و امر ولایت بهطور کلی را برای خودمان درک کنیم، ضعفهای خودمان و نیاز خودمان را به حمایت انکار نکنیم، آن نیاز خودمان و ضعفهای خودمان را هم درک کنیم و به این صورت، یک رابطۀ بسیار عمیق و صمیمانه با امام پیدا کنیم بلکه جزء منتظران حقیقی قرار بگیریم و تمنای ظهور حضرت را در دلها و در جامعۀ خودمان بیشتر کنیم.
(الف2-ن2)
سلام و عرض ادب خدا قوت
میگم که متن جلسه یازده به بعد رو بارگذاری نمیکنید؟
ما برای سخنرانی نیاز داریم