منطق اشک(8)
یکی از موانع اشک خوب، همّ و غم دنیاست / طبق روایت، همّ و غم دنیا، شیرینی مناجات با خدا را از بین میبرد / جلسات روضه و اشک درِ خانۀ خدا و اهلبیت(ع) عامل نشاط جامعه است
شناسنامه:
- زمان: 99/02/13
- موضوع: منطق اشک
- مکان: حرم مطهر امام رضا(ع)
- صوت: اینجا
هر اشکی قابل تقدیر نیست/ همّ و غم دنیا، یکی از موانع اشک خوب است
هرچقدر اشک اصیل، گوهری گرانبها و زیبا است و پروازدهندۀ روح انسان بهسوی خدا است و هرچقدر اشک خوب آرامشبخش بوده و وجود انسان را نورانی کرده و مانند آب حیاتی به انسان جان میدهد، همانقدر اشک بد به انسان لطمه میزند. به همین دلیل نمیتوان از هر اشکی تقدیر کرد؛ همانطور که راحت نمیشود از هر غمی تقدیر کرد.
یکی از موانع اشک خوب، غم و همّی است که انسان برای دنیا دارد. خیلیها تکبر ندارند تا تکبر موجب قساوت قلبشان شده و نتوانند گریه کنند. اتفاقاً آدمهای رقیقالقلبی هم هستند، اما آن گریۀ معنوی و آن سوز نورانی را ندارند، این افراد مشکلشان این است که همّ و غم دنیا در دلشان زیاد است. خیلیها برای دنیا گریه نمیکنند. بسیاری از افراد به دلیل بلوغ فکری به نوعی درک و کنترل احساسات میرسند که برای دنیا گریه نکنند ولی فکر و ذکرشان درگیر دنیا است، به تعبیر دیگر همّ و غمّشان درگیر دنیاست.
یکی از مراقبتهای شدیدی که دوستان خدا دارند، این است که یکذره همّ و غمّ دنیا در دلشان نیاید. آنها نهتنها گناه و معصیتهای درشتی که ما انجام میدهیم را ترک میکنند، بلکه این را مراقبت هم دارند که مبادا با غم دنیا، یکذره بیتوجهی به خدا برایشان پدید بیاید.
برداشتن موانع اشکِ خوب، مهمتر از جمعکردن عوامل اشک است
ما دو کار باید انجام بدهیم؛ یکی اینکه عوامل اشک خوب را در دل خود جمع کنیم و دیگری اینکه موانع اشک خوب را از دل خود برداشته و دور بریزیم. اما کدام مهمتر است؟ برداشتن موانع اشک مهمتر است. ما اگر موانع اشک (مانند تکبر و همّ و غمّ دنیا) را از دل برداریم، آنوقت چشمههای اشک از دل ما خواهد جوشید.
ما به اندازۀ کافی عاشق خدا آفریده شدیم. میگوید: «بشنو از نی چون حکایت میکند ؛ از جداییها شکایت میکند/ کز نیستان چون مرا ببریدهاند ؛ از نفیرم مرد و زن نالیدهاند!» این شعر مولوی حکایت خوبی از حقیقت وجود انسان است. اگر انسان موانع را برطرف کند، دوست دارد در دوری از خدا همواره اشک بریزد. حتی وقتی که در آغوش خدا هم هست، میتواند بخاطر لقاءالله گریه کند، یعنی بهخاطر اینکه آن اتصال نهایی را به خدا پیدا کند، گریه کند.
دربارۀ موانع اشک، راحتتر میتوان حرف زد، ولی اینکه بتوان خوبیهای اشک را توصیف کرد، واقعاً کار دشواری است، مانند خیلی از فیلمها که میتوانند شخصیت بد را بهخوبی ترسیم و مختصات او را منتقل کنند، اما ساختن یک شخصیت خوب، کار بسیار سختی است؛ به همین دلیل پرداختن به شخصیت خوب، در اکثر موارد شعاری میشود و بیمزه جلوه میکند، چون نشان دادن حقیقتش کار دشواری است.
طبق روایت، همّ و غم دنیا، شیرینی مناجات با خدا را از بین میبرد
در اخبار حضرت داود آمده است که خداوند متعال فرمودند: «مَا لِأَوْلِیَائِی وَ الْهَمَّ بِالدُّنْیَا إِنَّ الْهَمَّ یُذْهِبُ حَلَاوَةَ مُنَاجَاتِی مِنْ قُلُوبِهِمْ» (مسکنالفؤاد / ص85) چرا دوستان من غصۀ دنیا را میخورند؟ همّ دنیا را دارند؟ همّ دنیا داشتن، یعنی دنیا برایت مهم است! بعد میفرماید همّ دنیا، حلاوت و شیرینی مناجات من را از بین میبرد. یکی از ابعاد از بین رفتن شیرینی مناجات این است که اشک، از آدم گرفته میشود.
بعد میفرماید: یا داود! دوستان من هیچوقت بهخاطر دنیا غمگین نمیشوند. (إِنَّ مَحَبَّتِی مِنْ أَوْلِیَائِی أَنْ یَکُونُوا رُوحَانِیِّینَ لَا یَغْتَمُّون) جناب حافظ میگوید: «کِی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد!» وقتی که خاطر آدم سرشار از غم باشد، اصلاً نمیشود شعر بانشاط و زیبا و فصیح گفت. در روایات هم هست که نشاط مؤمن دائمی است. (الْمُؤْمِنُ...دَائِماً نَشَاطُهُ؛ کافی/ ج2 / ص230) این یکی از ویژگیهای اهل تقواست.
جلسات روضه، مناجات و اشک، عامل نشاط جامعه است
در روایت هست: «إِذَا تَخَلَّى الْمُؤْمِنُ مِنَ الدُّنْیَا سَمَا وَ وَجَدَ حَلَاوَةَ حُبِّ اللَّهِ» (کافی/ ج2 / ص130) وقتی که مؤمن دل خودش را از محبت به دنیا خالی کند و از آن رهایی پیدا میکند، حلاوت حبالله و شیرینی محبت خدا را خواهد چشید. آنوقت اشک معنای دیگری برای او دارد.
جلسات روضه، مناجات و اشک عامل نشاط جامعه است. متأسفانه در جامعۀ ما چنین مسائلی به خوبی معرفی نمیشوند. تصور کنید کسی که از سجادۀ عبادت خودش، پر از اشک خارج میشود چقدر نشاط دارد! در یکی از کشورهای خارجی، دانشجویان ایرانی خوبی که دور هم جمع شده بودند، میگفتند ما اینجا امکانات معنوی نداریم، به ایشان گفتم چرا؟ در اینجا امکانات معنوی شما خیلی زیاد است! بروید در مقابل محافل تفریحی اینجا و کسانی که با محافل تفریحی اینجا انس دارند را ببینید، وقتی از آنجا بیرون میآیند، واقعاً چقدر نشاط دارند؟ شما که تجربه مجالس اهلبیت(ع) را دارید. وقتی مردم از جلسات اهلبیت(ع) بیرون میآیند، چقدر نشاط دارند؟ گفتند اصلاً قابل مقایسه نیست!
در جامعه ما هنوز جا نیفتاده است که یکی از عوامل نشاط، گریهکردن درِ خانۀ خدا و اهلبیت(ع) است، اصلاً این نشاط را به عنوان شاخص نشاط در نظر نمیگیرند. ما این نشاط را به جهانیان معرفی نکردهایم. لازم است اندیشمندان ما در این زمینه کار کنند، البته روانشناسها قدمهای خوبی را به سمت این مباحث برداشتهاند؛ به عنوان مثال میگویند کسی که محبت خدا را درک نکند، افسرده میشود و غمی در دلش میآید که هرگز برداشته نمیشود. هیجان و جلوه این حبالله را در این اشک ریختن میتوان دید.
غصهها را از دل بیرون کنیم تا باب مناجات برای ما باز شود
بایستی همّ و غمّ دنیا را از دل خود برداریم و دنیا را به خدا بسپاریم. در این صورت اهل اشک خواهیم شد. از اینکه همّ و غمّ دنیا را داریم، استغفار کنیم. خدا از بعضیها انتظار ندارد و ممکن است از آنها ناراحت شود که تو چرا داری غصۀ دنیا را میخوری؟ حکایت در این مورد زیاد است. به عنوان مثال نقل میکنند که علامۀ طباطبائی(ره) چنین مکاشفهای داشتند که شبی غصۀ نداریهایشان را میخورند. در عالم مکاشفه، عارفی پاکضمیر از عالم برزخ میآید و به ایشان نهیب میزند که چرا نشستی غصه میخوری؟
اول باید غصهها را تا آنجا که میتوانیم از دل خود بیرون کنیم، بعد باب مناجات برای ما باز میشود. همانطور که در زیارت امینالله ابتدا تقاضا میکنیم «واجعل قلبی مطمئنّةً بقدرک راضیةً بقضائک» خدایا من را راضی کن. آمدهام حرم و میخواهم اشک بریزم، یعنی میخواهم حلاوت مناجات با خدا و اهلبیت(ع) را بچشم.
(الف6-ن2)
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید