منطق اشک(11)
کسی که شادیِ بجا دارد، غمِ بجا هم خواهد داشت / غمِ خوب، عین شادیِ خوب است / دلی که شادی و غمِ بیجا ندارد، برای اشک خوب آماده است / دو سوءتفاهم رایج: چرا دینداران، اینقدر گریه میکنند؟ چرا رابطۀ خوبی با شادی ندارند؟
شناسنامه:
- زمان: 99/02/16
- موضوع: منطق اشک
- مکان: حرم مطهر امام رضا(ع)
- صوت: اینجا
دو سوءتفاهم رایج: چرا دینداران، اینقدر گریه میکنند؟ چرا رابطه خوبی با شادی ندارند؟
دو سوءتفاهم رایج در جامعه نسبت به دینداران وجود دارد که این دو سوءتفاهم مرتبط با موضوع بحث ما نیز هستند: یکی اینکه چرا دینداران، اینقدر گریه میکنند و غمگین هستند؟ دومین سوءتفاهم این است که چرا دینداران و اهل عبادت، زیاد با شادی میانۀ خوبی ندارند و حتی برخی از شادیها را ممنوع میداند؟
مؤمن دائماً بانشاط است و غم افسردهکننده و ناراحتکننده ندارد
در جلسات قبل دربارۀ سوءتفاهم اول، کمی صحبت شد. سوءتفاهم دوم هم بیارتباط با سوءتفاهم اول نیست. اینکه بعضیها تصور میکنند که مؤمنین غمگینتر هستند، تصور اشتباهی است. أمیرالمؤمنین علی(ع) میفرماید: مؤمن، دائماً بانشاط است. (الْمُؤْمِنُ...دَائِماً نَشَاطُهُ؛ کافی/ ج2 / ص230) یعنی یک لحظه هم شما غمگین نیست، به این معنا که مؤمن، غمِ افسردهکننده، ناراحتکننده و اذیتکننده ندارد. البته همین مؤمن، غم دیگری دارد که أمیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ» (نهجالبلاغه/ خطبه 193) منتها آن غم، غم نشاطآفرین است و غمی است که دل آدم را سرشار از عشق و محبت میکند.
ترس هم دو نوع است؛ یکی ترس از غیرخدا که نتیجۀ آن، استرس، اضطراب و مریضی است. یکی هم «ترس از خدا» که نتیجهاش قوت قلب، آرامش (یعنی آنچه در مقابل استرس باشد) و طمأنینه و اطمینان روحی است. لذا هر یک از این مفاهیم را باید در جای خودش استفاده کرد.
غم و شادی می توانند درست و بجا یا غلط و نابجا باشند
آرامش هم میتواند دو معنا داشته باشد: گاهی یک نفر چون نمیداند یا غافل است، آرامش دارد، چنین کسی از سر نادانی، سادهاندیشی و سادهلوحی، آرام است ولی این آرامش به درد ما نمیخورد. آرامشِ برآمده از بیخبری، غفلت و نادانی، یا آرامش ناشی از مسئولیت نداشتن، آرامش ناشی از درد مردم را نداشتن، مطلوب نیست. به عنوان مثال؛ آیا در شرایطی که سالیانه سه میلیون نفر در آفریقا فقط از شدت گرسنگی جان میدهند، آدم میتواند آرام باشد؟ چنین آرامشی ناشی از بیدردی و دوری از انسانیت است و آدم نمیتواند در چنین جهانی آرام باشد.
هرکدام از این مفاهیم درست و غلط دارند، آرامشِ درست داریم و آرامش غلط هم داریم. غمِ درست داریم و غم غلط هم داریم، ترسِ درست داریم، ترسِ غلط هم داریم. شادیِ درست داریم، شادیِ غلط هم داریم. همین «شادیِ غلط» است که در دین ما جایی ندارد و خداوند متعال، افرادی را که اهل شادی غلط هستند، دوست ندارد. حتی از شادیهای بیمورد هم نهی فرمودهاند.
کسی که شادیِ بجا داشت، غم بجا هم خواهد داشت
چطور شد که بحث شادی مطرح شد؟ بحث شادی به این دلیل در بحث منطق اشک به میان آمد که یکی از زمینههای اشک ریختن این است که شادیهای غلط را در زندگی حذف کنیم. نمیشود آدم هم شادیِ غلط داشته باشد و هم غم درست داشته باشد و اشک بریزد. اگر کسی الکیخوش بود، الکی هم غمگین میشود. همچنانی که اگر کسی الکی آرامش داشت، الکی هم میترسد و ترس نابجا و نابودکننده خواهد داشت. ولی اگر کسی شادیِ بجا داشت، غم بجا هم خواهد داشت و جالب این است که شادی بجا با غم بجا منافات ندارند.
نمونۀ خیلی ملموسی که همۀ اهل محبت، آن را تجربه کردهاند، روضۀ أباعبداللهالحسین(ع) است. واقعاً اهالی روضه چه شور و نشاطی دارند، چه احساس فرخندگیای میکنند! یکی از بزرگترین غمهایی که در عاشورا برای أباعبداللهالحسین(ع) بود، غم أباالفضلالعباس(ع) است. البته واقعاً نمیتوان بلاها و مصائب کربلا را با همدیگر به این سادگی مقایسه کرد. اما در این غم بود که امام حسین(ع) فرمودند «الان کمرم شکست، الان امیدم ناامید شد...»
شادی بجا و غم بجا با هم منافات ندارند / شادیِ بیجا، غم بیجا میآورد
حالا ببینید که عزادارها در روضۀ حضرت أباالفضل چهکار میکنند؟ یک روز خاص تاسوعا را به ذکر مصائب أباالفضلالعباس(ع) اختصاص دادهاند و برای این بالاترین مصیبت، پرافتخارتر عزاداری میکنند! این مگر مصیبت نیست؟ چرا شما سرهایتان را بالا گرفتهاید و چرا اینقدر افتخار میکنید؟ چرا این شور، شما را به وجد میآورد و به أباعبداللهالحسین(ع) و أباالفضلالعباس(ع) افتخار میکنید؟ دلیلش این است که غم بجا و غم قشنگ با شادیِ بجا منافات ندارد بلکه همدیگر را دعوت میکنند، و همیشه باهم هستند. همچنانی که شادیِ بیجا غم بیجا میآورد.
یک نفر میگفت: من چه کار کنم که از تحقیر دیگران تحت تأثیر قرار نگیرم؟ گفتم معمولاً اینجا بزرگترها به ما میگویند که «از تشویق دیگران تحت تأثیر قرار نگیر؛ تا تحقیر و سرزنش دیگران هم روی شما اثر نکند.» نمیشود که شما اسیر تشویق دیگران باشی، واله و شیدای این باشی که یک کسی تحویلت بگیرد و بعد، اگر کسی تحویلت نگرفت، حالت بد نشود!
دلی که شادی و غمِ بیجا ندارد، آماده اشک میشود
اگر شما اسیر تشویق دیگران شدی و شادیِ تو به تشویق و تحسین دیگران، وابسته شد؛ این شادی اندک است، قطعاً روزگار کاری میکند که شما در وضعیتی قرار بگیری که دیگر از تحسین دیگران خبری نیست. اکنون بجا یا نابجا سرزنش دیگران به سراغ شما میآید. اینجا است که باید اندوهگین بشوی!
أمیرالمؤمنین علی(ع) در توصیف متقین میفرماید: «نُزِّلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِی الْبَلَاءِ کَالَّتِی نُزِّلَتْ فِی الرَّخَاء» (نهجالبلاغه / خطبه 193) مؤمنین در بلا همان حالی را دارند که در حالت آسایش دارند، یعنی ثبات روحی دارند، یعنی شادی الکی ندارد، وقتی کسی شادی الکی نداشت، غم الکی هم ندارد، آنوقت این دل برای اشک آماده میشود، برای اندوه حقیقی، اندوهی که البته با نشاط منافاتی ندارد، آماده میشود.
هر اشک و لبخندی خوب نیست / دین با «شادی نابجا» مخالف است
دین با بعضی از شادیها(شادیهای نابجا) مخالف است و ما نمیترسیم از اینکه این را بگوییم، همانطوری که نمیترسیدیم از اینکه بگوییم اشک خیلی قیمتی است و اشک حال آدم را خوب میکند؛ البته نه هر اشکی! هر خندهای خوب نیست. نباید گفت مطلقاً خنده چیز خوبی است، پس به خندیدن و جوک و لطیفه سرگرم میشویم. بنده آدم حسابیهایی را دیدهام که وقتی در مجالس جوک و خندههای بیخود مینشینند، اصلاً حالشان گرفته میشود، افسرده میشوند و از نظر روحی اذیت میشوند. اتفاقاً خودشان هم اهل مزاح هستند و موجب شادی اطرافیانشان میشوند و دوست دارند دیگران را شاد کنند، برای همه آرزوی شادی میکنند، ولی اینکه ما با تمسخر کردنِ کسی شاد بشویم، این علامت خوبی نیست و نشانۀ بیماری روح است. این روح در زندگی مشکلات فراوانی را خواهد دید. چطور میتوان از تمسخر دیگران خوشحال شد؟
شادی نابجا در دنیا، عامل عذاب اخروی است
شما در آیۀ کریمۀ قرآن صریحاً میبینید که خداوند در سورۀ غافر، فرق بین شادی درست و غلط را با یک قید مشخص میکند، میفرماید «ذلِکُمْ بِما کُنْتُمْ تَفْرَحُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ» (غافر / 75). خداوند به اهل عذاب میفرماید، این عذاب برای این است که شادیتان در زمین، بجا نبود یعنی فرح و خوشحالیتان بیجا بود! روی زمین شاد بودید اما «بغیر الحق» شاد بودید.
خداوند متعال در این آیه به شادی نابجا تصریح میکند. شما سرمست و مغرور بودید، اصلاً کسی نمیتوانست شما را یک لحظه متنبه کند، هیچکس نمیتوانست یک غصۀ معنوی در دل شما وارد کند، هیچوقت به مرگ نیندیشیدید تا اشک بریزید، هیچوقت به نتیجۀ اعمالتان نگاه نکردید تا گریه کنید.
مفهوم اشک و شادی برای خداوند متعال، موضوعیت دارد و به عنوان یک شاخص برای روح انسان صراحتاً از آن سخن میگوید. بنابراین ما نباید بگوییم که اشک یا خنده، موضوعات فرعی و کماهمیتی هستند. خداوند متعال در قرآن از شادی نابجا بارها سخن گفته و عبارت «فرح» اکثراً برای شادی نابجا به کار میرود که غالباً هم مذمت شده است.
در ادامه آیۀ مذکور میفرماید: «ادْخُلُواْ أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَلِدِینَ فِیهَا فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَکَبرِِّین» (غافر/76) شما از بس متکبر بودید، دچار چنین جایگاهی شدید. لذا وارد دوزخ بشوید که مخلّد در عذاب خواهید شد. واقعاً خلود در عذاب، خیلی هولناک است. خلود یعنی برای همیشه! اولیاء خدا که آزاداندیش بودند و سعۀ صدر و دقت نظر داشتند، وقتی دربارۀ خلود در عذاب میاندیشیدند، حق داشتند که اینطور گریه کنند، حق داشتند که یک شب هم دست از گریهکردن برندارند.
حزن بد، آدم را از خدا دور میکند و نور معنویت را از انسان میگیرد
أمیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «هَلَکَ الْفَرِحُونَ بِالدُّنْیَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ نَجَا الْمَحْزُونُونَ بِهَا» (غرر الحکم / 10048) کسانی که به دنیا شاد شدند، روز قیامت هلاک میشوند و کسانی که در دنیا غم، دلشان را گرفته بود نجات پیدا میکنند. البته این حزن عارفانه و عاشقانه در دنیاست که روز قیامت آدم را نجات میدهد و الّا حزنِ بد-که میتواند ناشی از ناشکری باشد، یا ناشی از احساس مظلومیت بیجا باشد- حزنی نیست که باعث نجات در آخرت شود. به عنوان مثال، گاهی یک کسی که خودش ظالم است، مدام احساس مظلومیت میکند که «دیگران من را اذیت کردهاند!» یعنی جرم و تقصیر دیگران را میبیند، ولی جرم و تقصیر خودش را نمیبیند. حزن بد، آدم را از خدا دور میکند و نور معنویت را از انسان میگیرد.
غم خوب، عین شادیِ خوب است
اما معنای غم و حزن خوب چیست؟ حزن خوب مانند اینکه انسان بگوید: «خدایا من غرق شکر هستم، ولی دلم گرفته است که نمیتوانم کامل شکر کنم.» آن وقت اگر انسان از روی چنین حزنی، گریه کند، این اشک قیمت دارد. اگرچه طبیعتاً شکر به شادی مربوط است و شادیآور است، ولی دلیل گریههای شخصیتی مانند رسولاللهالاعظم(ص)، همین دلیل بود. میگفت بارها دیدم رسول خدا(ص) برخاست، عبادت کرد و گریست. قرآن میخواند و گریه میکرد، دعا میخواند و گریه میکرد. گفتم یا رسولالله(ص)! چقدر شما گریه میکنید؟ شما که از همۀ بدیها پاک هستید، اینهمه خدا به شما لطف کرده است. فرمود باید شکرش را بجا بیاورم، آیا میتوانم حق شکرش را بجا بیاورم؟ دلش میگیرد که نمیتواند حق شکر خدا را بجا بیاورد. این غم، در متن شادی است. (قَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ لِمَ تُتْعِبُ نَفْسَکَ وَ غُفِرَ لَکَ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ فَقَالَ یَا عَائِشَةُ أَ لَا أَکُونُ عَبْداً شَکُوراً ؛ کافی/ ج2 / ص95)
نترسیم از اینکه از غم خوب و شادیِ بد حرف بزنیم
باید از ابعاد گوناگون به موضوع شادی و غم نگاه کرد. همانطوری که قرآن کریم ما را راهنمایی میکند که چگونه به شادی و غم نگاه کنیم. از اینکه علیه شادیِ بد حرف بزنیم، نباید ترسید. نگوییم «هر شادیای خوب است و غنیمت است» شادی بیخود، غم بیخود هم میآورد؛ غمی که ارزش ما را بالا نمیبرد.
نترسیم از اینکه از غم خوب حرف بزنیم، و از آن دفاع کنیم و به سمتش برویم. باید مقدمه غم خوب را برای قلبمان فراهم کنیم. غم خوب، عین شادیِ خوب است، این دوتا در کنار همدیگر هستند. إنشاءالله خداوند متعال ما را در این شبهای ماه مبارک رمضان به غمِ خوب همراه با شادی خوب، موفق بدارد. قلبمان را پر از غم خوب و شادی خوب قرار دهد و شادی بد و پر از غفلت را که بیماریآور است، از دلهای ما بردارد و غمهای بد را هم از دلهای ما بردارد.
(الف6-ن2
جلسه بعد>>
سلام. به نظر بنده نیز می توان با افکت های صوتی بجای موسیقی تأثیر مورد نظر را بر شنونده گذاشت.