۰۰/۰۴/۲۵ چاپ ایمیل و پی دی اف
 گفتگوی اختصاصی «روزپلاس» با علیرضا پناهیان

تحلیل انتخابات ۱۴۰۰ / موضع‌گیری‌های سیاسی اعضای شورای نگهبان، زمینه‌ساز اتهام علیه این شورا می‌شود/ اگر اعضای شورای نگهبان مسئولیت سیاسی دیگری نداشتند اتهام‌ها علیه آنها کم‌اثر می‌شد/ «داشتنِ ایده» در انتخابات خیلی تعیین‌کننده است/ مردمی که رأی عمومی بدنۀ اصلاحات‌ بودند اگر ایدۀ جذابی در آقای همتی می‌دیدند مشارکت می‌کردند/ در این انتخابات کسی با بداخلاقی رأی نیاورد و این یک اتفاق بزرگ بود

شناسنامه:

  • زمان: 1400/04/22

  • مکان: پایگاه خبری روزپلاس
  • موضوع: تحلیل انتخابات 1400
  • صوت: اینجا
  • فیلم: اینجا
پس از برگزاری سیزدهمین دورۀ انتخابات ریاست جمهوری، لازم است که آمار، ارقام و نتایج حاصل از این انتخابات مورد تحلیل و بررسی قرار بگیرد و به شبهاتی که بعضاً مطرح می‌شود پاسخ داده بشود. در این خصوص، گفتگویی با حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان، انجام شده است تا به سؤالاتی در این‌باره پاسخ داده شود:

 

یک فرقۀ سیاسی سعی می‌کند شورای نگهبان را به سیاسی‌کاری متهم کند

 مجری: بحث ما دربارۀ انتخابات ۲۸ خرداد ماه و بعد از آن هست که به آمار و ارقام می‌پردازیم اما قبل از آن، نیاز است که به یک سوال پاسخ داده شود و آن تایید صلاحیت‌ها است. عده‌ای-کمااینکه آقای روحانی عنوان کردند- معتقدند که تایید صلاحیت‌ها به نحوی بود که مخاطب و گزینۀ مورد نظر طیف سی تا پنجاه درصدی جامعه، در انتخابات حضور نداشت. بحث ما افراد نیست ولی می‌خواهیم بدانیم واقعا چنین اتفاقی افتاد یا نه و اصلاً چنین مصلحت‌اندیشی‌هایی جزو وظایف شورای نگهبان هست یا خیر؟

درمورد شورای نگهبان اساساً مفصل باید جداگانه گفتگو کرد. یکی از مشکلاتی که در جامعه‌مان هست این است که یک فرقه سیاسی سعی می‌کند شورای نگهبان را خیلی سیاسی نشان دهد و آنها تا حدی هم توانستند موفق بشوند البته زمینۀ این اتهامات سیاسی به شورای نگهبان، شاید توسط خود اعضای محترم شورای نگهبان پدید آمده است.

موضع‌گیریِ سیاسی اعضای شورای نگهبان، زمینه‌ساز اتهام و عملیات روانی علیه این شورا می‌شود

مثلا بعضی از اعضای محترم شورای نگهبان امام‌جمعه هستند و مواضع سیاسی‌شان را جاهای دیگر می‌گویند و مواضع سیاسی‌شان ممکن است نزدیک به یک طیف سیاسی باشد. اما وقتی این اعضای محترم شورای نگهبان در مقام داوری قرار می‌گیرند بنابر تعهد و تقوایی که ما از آنها سراغ داریم و بنابر تجربۀ تاریخی که نشان داده است، این گرایش سیاسی خودشان را نشان نمی‌دادند و نشان نمی‌دهند و الا این‌همه افراد با گرایش‌های سیاسی متعدد در انتخابات گذشته تأیید نمی‌شدند. ولی برای پروپاگاندا و تبلیغات و عملیات روانی علیه شورای نگهبان، همین کافی است که بگویند: اعضای شورای نگهبان، خودشان موضع دارند و معلوم است که این تایید صلاحیت‌ها را با موضع‌گیری انجام داده‌اند، پس زمینۀ این اتهام وجود دارد.

ای کاش اعضای شورای نگهبان مسئولیت سیاسی دیگری نداشتند تا اتهام‌ها علیه آنها کم‌اثر شود

ای کاش اعضای شورای نگهبان ما هیچ کدام نه امام‌جمعه بودند، نه در جایی اظهار نظر سیاسی می‌کردند. صرفاً یک جمعی حقوقدان و فقیه بودند که بیشتر کارِ علمی و کتابخوانی می‌کنند و کار میدانی نمی‌کنند، آن موقع بود که این اتهام‌ها خیلی نچسب می‌شد ولی خب الان فضا این‌طوری است و اعضای محترم شورای نگهبان چند جای دیگر هم عضو هستند و مواضعی برای خودشان دارند، هرچند در میان اعضای محترم شورای نگهبان، تنوع مواضع هم انصافاً وجود دارد ولی به هر حال این دارا بودن مواضع سیاسی و انقلابی و حتی نزدیک بودن مواضع‌شان به برخی از جناح‌ها در برخی از مقاطع، آنها را در موضع اتهام قرار داده است.

یک فرقۀ سیاسی هم از این زمینه بهره‌برداریِ حداکثری کرده و همیشه شورای نگهبان، طیِ سال‌ها متهم به جناحی‌کاری شده است. درحالی‌که انصافاً تجربۀ انتخابات گذشته نشان می‌دهد شورای نگهبان افرادی را تایید صلاحیت کرد که گاهی از اوقات بعیدترین مواضع را نسبت به مواضع اصولیِ انقلاب داشتند. حالا ممکن است بنده خودم هم شناخت داشته باشم که این بندگان خدا موقع داوری خیلی بی‌طرفانه و مثل یک قاضی عمل می‌کنند و آنهایی که از داخل شورای نگهبان خبر دارند این‌جور خبرها را جسته و گریخته به ما می‌رسانند ولی بنده می‌خواهم عملکرد شورای نگهبان را بگویم. عملکرد اعضای شورای نگهبان نشان می‌دهد که در مقام داوری، آنها سعی می‌کنند با بی‌طرفی این کار را بکنند.

اعتماد به شورای نگهبان مثل اعتماد به داور فوتبال است؛ هرچند مصون از اشتباه نیستند

نکتۀ دیگر اینکه من به شورای نگهبان حق می‌دهم که بعضی از اوقات یا خیلی از اوقات یا همیشه نتواند اعلام کند که «چرا کسی را رد صلاحیت کرده است؟» ما اگر به داوری آنها اعتماد نکنیم راه دیگری برای داشتن یک نهاد قانونی وجود ندارد تا بتواند در این منصب کار کند، پس ببینید این اعتماد کردن مثل اعتماد کردن به داور در زمین فوتبال هست؛ هرچند مصون از اشتباه نیستند، اقتضا می‌کند که بعضی اوقات از آنها بپذیریم؛ حتی اگر نخواست دلیل رد صلاحیت را به خود فرد هم بگوید، ممکن است مصلحت‌هایی باشد که این نگفتن را اقتضا بکند. حالا بعضی‌ها شورای نگهبان را به‌خاطر نگفتنِ دلیل رد صلاحیت‌ها به توپ می‌بندند. آنها عملیات روانی خاص خودشان را می‌کنند و می‌خواهند یک جاهایی سودش را ببرند و اغراض سیاسی دارند. ولی از نظر حقوقی در این فضای اجتماعی و امنیتی که در جهان هست، می‌شود فهمید و می‌شود قبول کرد که یک جاهایی نمی‌توان دلایل را گفت.

تمام بارِ رد صلاحیت به‌دوش شورای نگهبان افتاده؛ چون احزابی نداریم که مسئولیت نامزد خود را به‌عهده بگیرند

یکی دیگر از زمینه‌های متهم شدن شورای نگهبان را هم عرض کنم که ما در واقع کشورمان از این جهت هم دچار اختلال عجیب است. در فضای سیاسی که ما احزابی نداریم که این احزاب، نامزدها را درخودشان تایید صلاحیت کنند، رشد بدهند و بالا بیایند، بعد که یک حزب آمد و محکم پای یک نامزد ایستاد شورای نگهبان با اعتماد و اعتبار بیشتری او را تأیید کند. تمام بارِ رد صلاحیت به دوش شورای نگهبان افتاده است؛ به‌صورت خنده‌داری یک نفر حتی اگر خُل‌وضع هم باشد آنجا می‌آید و فرمِ ثبت‌نام را پر می‌کند.

ما اگر احزاب قوی داشتیم و حزب بنا بود با همۀ هویت و اعتبار اجتماعی‌اش پای این افراد بایستد، شاید خیلی از کسانی که تا حالا آمدند و مسئولیت گرفتند هیچ حزبی اینها را تأیید نمی‌کرد کما اینکه بعد از دوران مسئولیتشان هیچ حزبی پای آنها نمی‌ایستد. الان چه‌جوری شده است؟ احزاب که وجود ندارند، یکسری باندهای سیاسی هستند، هر کسی هر اشکالی به شورای نگهبان می‌گیرد من ‌می‌توانم آن اشکال را قبول کنم اما یک اشکال دیگر هم به احزاب و باندهای سیاسی بگیریم، شهید بهشتی می‌فرمود: اگر ما حزب نداشته باشیم کار به‌دست باندهای سیاسی و جناح‌ها و جریان‌های سیاسی می‌افتد و اینها هیچ مسولیتی نمی‌پذیرند، بعد اینها می‌آیند دنبال کسی که سرزبان داشته باشد و مثلاً از نظر اجتماعی بتواند عملیات روانی را به‌خوبی انجام بدهد و بعد بتواند رأی‌آوری کند بعدش هم می‌گویند ما نبودیم! این وضعیت، طبیعتاً فشار را روی شورای نگهبان افزایش می‌دهد، من نمی‌خواهم نام ببرم، ولی چندین رییس‌جمهور را می‌توان نام ببرد که اگر ما حزب به معنای درست کلمه داشتیم، معلوم نبود هیچ کدام از این افراد از آن احزاب بالا می‌آمدند!

من از افراد در جناح‌های مختلف پرسیدم و گفتم شما که عضو فلان جریان هستید، اگر می‌خواستید ابتدائا به عنوان یک حزب بیایید و آبرویتان را پای فلان شخص قرار دهید؟ حمایت بعد از طرح شدن نه، حمایتی که آن شخص، بعدش احساس مسئولیت نمی کند نه، آیا حاضر بودید اینکار را بکنید؟ می‌گفتند نه. شاید مثلاً آقای هاشمی رفسنجانی یک رییس جمهوری بود که اگر حزبی بود پایش می‌ایستادند. اما در بقیه موارد تقریباً به‌این صورت بود که «بروند جلو ببینیم چه کسی کارش می‌گیرد یا نمی گیرد!» حمایت‌های باندی و جریانی بعدش هم هیچ مسئولیتی را برعهده نگیرند.

فشارِ نبودن احزاب برای تعیین صلاحیت نامزدها و به عهده‌گیری مسئولیت نامزدها، همه روی شورای نگهبان افتاده است، حتی وزارت کشور، ظاهراً این‌دفعه حاضر نشد خیلی از مقدمات ابتدایی را کنار بزند و گفتند: جزء حقوق شهروندی است که هرکسی برود و نامزد شود! آیا جزء حقوق ملت نیست که هرکسی نیاید و مسئولیتِ ملت را بپذیرد! یعنی ما حقوق ملت را کجا می‌خواهیم استیفا کنیم؟ خب این یک مسئله است.

چون مسئولین شورای نگهبان مواضع سیاسی و مسئولیت‌هایی مثل نمازجمعه دارند، در معرض اتهام هستند

ما الان در یک چالشی به سر می‌بریم در ساختار سیاسی جامعه مان، یکی این است که ابتدا عرض کردم؛ مسئولین شورای نگهبان در جاهای دیگر، مواضع سیاسی و مسئولیت‌هایی مثل نمازجمعه دارند، لذا اینها در معرضِ متهم‌شدن هستند و شما هرچه دفاع کنید و بگویید که «خداوکیلی آنجا مثل یک قاضی بی‌طرف عمل کردند» این نچسب است، من نمی‌خواهم پیشنهاد صریح بدهم که خوب است اعضای شورای نگهبان امام‌جمعه نباشند و خوب است این‌طوری مواضع‌شان را اعلام نکنند، ولی باید برای این ماجرا فکری کرد تا سطح این اتهامات و این عملیات روانی علیه شورای نگهبان کاهش پیدا کند.

 منتها از آن طرف، دیگر عناصر در ساختار سیاسی جامعه هم باید وظایف خودشان را به‌درستی انجام دهند؛ مثل احزابی که ما الان نداریم! حزب به آن معنایی که مردم بتوانند عضو آن حزب بشوند و آن حزب هم نتواند به این سادگی جلوی کسی را برای عضویت بگیرد، مگر اینکه مرام‌نامه را قبول نداشته باشد، بعد حتی اگر حزبی خطا کرد آرای کنگره‌اش کاهش پیدا کند و آنها تصمیم بگیرند. واقعاً احزاب ما کنگره دارند؟! ما ببینیم چه کسانی هستند و چگونه به این نتیجه می‌رسند که آقای فلانی کاندیدا بشود؟

بعضاً در جمع خودشان در مورد بعضی از این افراد سیاسیِ برجسته که جلو می‌فرستند با مزاح و شوخی، آن فرد را دست می‌اندازند، ما که اینها را خبر داریم... اما بعد جلوی مردم شروع می‌کنند به عوام فریبی‌کردن. پس این مشکلات در جامعه کمی فشار را روی شورای نگهبان به‌طور طبیعی افزایش می‌دهد. حالا از این موضوع بگذریم. دربارۀ شورای نگهبان و مشکلاتی که در فضای سیاسی جامعه هست، باید جداگانه صحبت کرد.

شورِ انتخاباتی اگر با دوقطبی‌سازی و هیجان رأی منفی‌ها‌ افزایش یابد، عملکرد سیاسی بعد از انتخابات را ناموفق می‌کند

مجری: این سوال را یک‌مقدار بی پرده‌تر بپرسم؛ همیشه ما در انتخابات یک دوقطبی داشتیم این بار در سال۱۴۰۰ تایید صلاحیت‌ها به نحوی بود که این دو قطبی شکل نگرفت گفته می‌شود شاید بهتر بود این مصلحت‌اندیشی می‌شد و کسی تأیید می‌شد که این دوقطبی شکل بگیرد و مشارکت بالا برود، اصلاً این دوقطبی به مشارکت مربوط می‌شود و باید چنین اتفاقی همیشه بیفتد چون در این سال ها به این موضوع عادت کرده‌ایم؟

شورای نگهبان در این عرصۀ انتخابات، کسانی را رد صلاحیت کرد، خَُب این کسانی که رد صلاحیت شدند یک نکته دربارۀ آنها هست که رأی منفی بالایی در جامعه داشتند، هرچقدر هم که بگوییم طرفدار داشتند و این رأی منفی‌ها معلوم نبود که اگر شورای نگهبان تأیید می‌کرد چه اتفاقی را در جامعه رقم می‌زد، بله ممکن بود شورِ انتخاباتی را افزایش بدهد؛ من این را انکار نمی‌کنم، ولی اگر شور انتخاباتی در اثر دوقطبی‌سازی‌ها و به هیجان آمدن رأی منفی‌ها افزایش پیدا کند، فضای سیاسی بعد از انتخابات را متشنج و عملکرد سیاسی را ناموفق خواهد کرد؛ مثلا در انتخابات۸۸ یک رأی منفیِ بالایی سازماندهی شد، کشور ما هشت ماه درگیر چالش‌های بعد از آن بود، من عرضم این نیست که شورای نگهبان هر کسی که رای منفی داشت را کنار بگذارد، من عرضم این نیست که شورای نگهبان باید بنشیند و مصلحت‌اندیشی کند، نه؛ باید حقوقدانی رفتار کند و لابد همین کار را کردند.

هر دوقطبی‌ای مشارکت را افزایش نمی‌دهد / برخی از کسانی که رد صلاحیت شدند جزء مدافعین وضع موجود بودند

من از داخل شورای نگهبان خبر ندارم ولی می‌خواهم بگویم آنهایی که فکر می‌کنند این رد صلاحیت‌ها، حتما خیلی‌ها را از صندوق مأیوس کرده است اینجوری نبوده است و حتماً خیلی از عوارض منفی را هم کاهش داده است.

بخشی از کسانی که رد صلاحیت شدند جزء مدافعین وضع موجود بودند و مردم آنها را می‌شناختند؛ حتی نماینده و مسئولین وضع موجود بودند، خًب اینها اگر تأیید می‌شدند چه اتفاقی می‌افتاد؟ همان اتفاقی که در انتخابات مجلس افتاد؛ در مجلس شورای اسلامی طیفی که قبلاً در مجلس بودند لیست دادند و هیچ مانعی هم وجود نداشت و مردمانی که قبلاً به اینها رأی داده بودند، به اینها رأی ندادند، مشارکت پایین آمد و دوقطبی هم بود، پس هر دوقطبی‌ای هم مشارکت را افزایش نمی‌دهد و در این زمان اگر دوقطبی هم ایجاد می‌شد در برخی از موارد موجب افزایش آرا نمی‌شد، پس گاهی دو قطبی موجب تنش است، گاهی دوقطبی هم نجات‌دهندۀ یک انتخابات بی‌حال نیست چون یکی از دو طرف، مدافع وضع موجود است.

یک فرقۀ سیاسی، طرفدارانش را عادت داده که «اگر نخواستید به ما رأی بدهید، اصلاً رأی ندهید!» ؛ لذا وقتی خودشان خراب می‌کنند مشارکت کم می‌شود

 نکتۀ بسیار مهم دیگر این است که یک فرقۀ سیاسی که ظرفیت اصیل رأی‌شان در این انتخابات معلوم شد چیزی حدود دو میلیون رأی است، اینها چه‌کار می‌کنند؟ اینها رای‌دهندگان عمومی خودشان را عادت دادند که اگر به ما رای ندادید به کسِ دیگری هم رای ندهید! این عادت را در فرهنگ سیاسی جامعۀ ما، به‌واسطه لولوسازیِ رقیب جا انداختند و این در واقع اول خیانت آن فرقۀ سیاسی است. آن فرقۀ سیاسی هیچ‌وقت با رقبای خودشان منصفانه برخورد نمی‌کنند. از نظر رسانه‌ای هم خودشان قوی هستند، BBC و VOA هم همیشه پای کارشان هستند. روش اینها مثل این است که بگویند «اگر برای من نجوشد...» این فرقۀ سیاسی باید بپذیرند که همیشه منصفانه وارد رقابت بشوند و درباره رقبایشان منصفانه سخن بگویند.

یکی از عوامل تخریب فضای سیاسی جامعه این عادتی است که این فرقۀ سیاسی به رأی‌دهندگان عمومی خودشان داده‌اند که البته طرفداران پر و پا قرص اینها نیستند، ولی به‌هرحال آنها را مجاب کردند که اگر به ما رأی ندادید لااقل به دیگران هم رأی ندهید! و سال‌ها روی این، کار کردند. لذا هر موقع خودشان خراب می‌کنند تعداد رأی‌دهندگان کاهش پیدا می‌کند. یعنی طرفدارانشان دفعۀ بعد به خودِ اینها هم رأی نمی‌دهند و نمی‌روند به طرف مقابل هم رأی بدهند. و هر دفعه نمی‌آیند و دوباره نظام را متهم می‌کنند به اینکه «ما نماینده نداشتیم لذا رأی کم شد!» اینها همه داوری‌های غیرمنصفانه است.

این دوقطبی‌ها وقتی تشدید بشود، هیجانِ رأی‌آوری را بالا می‌برد، اما بعدش یک آسیب‌های اجتماعی‌ای دارد و این آسیب‌‌ها به‌جای خودش محفوظ است و در درازمدت هم انگیزۀ سیاسی و مسئولیتِ سیاسی مردم را کاهش می‌دهد.

ببینید، شما وقتی می‌خواهید بچۀ خودتان را وادار کنید به درس خواندن، اگر همیشه او را تحت تأثیر یک لولو و یک خطر، وادارش کنید به درس‌خواندن، در درازمدت، دیگر به هیچ وسیله‌ای نمی‌توانید انگیزۀ درس‌خواندن در او ایجاد کنید. این روش کاملاً روش غلطی است که ما همیشه با دوقطبی‌سازی و تنش، بخواهیم افزایش مشارکت را ایجاد کنیم. این علامت نقص و بیماریِ بعضی از جریان‌های سیاسی در یک جامعه است. در درازمدت کار خوبی نیست. انتخاباتی که موقتاً با دوقطبی، مشارکت در آن افزایش پیدا کند، در درازمدت اثر خوبی نخواهد گذاشت. معلوم است که به مرور زمان احساس مسئولیت سیاسی در بسیاری از افراد کاهش پیدا می‌کند.

ما به چیزی به نام «تربیت فرد» معتقدیم و به چیزی به نام «تربیت جامعه» هم معتقدیم. بعضی از رسانه‌های سیاسی و اجتماعی، در واقع دارند جامعه را بار می‌آورند! طوری بار آوردند که «هر موقع به من رأی ندادی و حتی به من بد و بیراه هم گفتی، اما به آن لولویی که برایت درست کردم، نروی رأی بدهی‌ها!» شما اگر بازیگران فوتبال را هم این‌جوری تربیت کنید، فوتبال کشورمان ضربه می‌خورد. با اینکه در فوتبال، هیچ اشکال ندارد دوقطبی باشد و تازه موجب رونق‌ آن هم می‌شود.

مجری: یعنی در بلندمدت، نه‌تنها باعث رشد نمی‌شود، بلکه باعث سقوط خواهد بود؟

طرفداران قرمز و آبی می‌دانند وقتی موقع بازیِ تیم ملی شد، همه باید تشویق کنند ولی بی‌مروت‌های عرصه سیاسی، این را از مردم ما سلب کردند، البته در این انتخابات هم تلاش کردند که دوقطبی ایجاد کنند و هیچ تلاشی را فرو گذار نکردند، بهانه هم نداشتند.

آقای روحانی هم مثل آقای همتی محبوبیتش کم بود اما ایدۀ جذابی را مطرح کرد و مردم به ایدۀ او رأی دادند

 یک نکتۀ خیلی مهم درمورد این انتخابات و مقایسه‌اش با انتخابات گذشته به ذهنم رسید عرض کنم. در انتخابات گذشته، آقای روحانی محبوبیتش کم بود، مثل آقای همتی در سال۹۲، اما دوپینگ شد و یک احساس مظلومیتی که برای آقای هاشمی رفسنجانی درست کردند که آن هم برای یک طیفی از مخاطبان و رای‌دهندگان بود. نکتۀ دوم ایده‌ای بود که آقای روحانی داشت، آقای روحانی با یک ایده به میدان آمد نه با محبوبیتِ خودش و ایدۀ او بیشتر رای آورد تا شخصیت او و محبوبیت او.

 من بعید می‌دانم الان هم چیزی به نام «محبوبیت» برای آقای روحانی بتوانیم جستجو کنیم؛ چه در هشت سال اخیر چه الان. ایدۀ ایشون مذاکره با غرب بود و این شکستن یک تابو بود و سال‌ها روی این کار شده بود، خود ایشون از کسانی بود که در این زمینه سابقه داشت و مردم اعتماد می‌کردند به اینکه اگر کسی بناست این ایده رو اجرا کند، باید خود ایشان باشد که در قطعنامه ۵۹۸ و مذاکره با اروپایی‌ها بود و در دوران اصلاحات هم مذاکره برای هسته‌ای بود و ایشان هم قوی به این ایده پرداخت و مردم به این ایده رای دادند؛ در واقع مردم به شخص رای ندادند بلکه به این ایده رای دادند.

در دورِ دوم برای چه مردم دوباره به ایشان رای دادند؟ ببینید آقای روحانی، حرف زیاد زده است، تخطئۀ رقبای خودش، بداخلاقی‌هایی که کرد، دروغ‌هایی که در انتخابات گفت؛ مثل اینکه «اینها می‌خواهند دیوار بکشند!» البته اینها جزء سوت و کف‌ها و مثل کف روی آب بود که برطرف می‌شد. اما ایشان یک حرف کلیدی داشت، به نظر من شاید اکثریت آن 24 میلیون نفر سرِ آن حرف کلیدی آمدند و رأی دادند. و آن اینکه «من هنوز ایده‌ام را تمام نکردم. مردم دوباره به من فرصت بدهید تا این قصه را به نتیجه برسانم» و آن عقل جمعی ملت، به این ایده رأی داد.

آقای همتی یا مهرعلیزاده برخلاف آقای روحانی، هیچ ایدۀ جذابی نداشتند و الا رأی می‌آوردند

 اگر آقای همتی یا آقای مهرعلیزاده هم چنین ایده‌ای داشتند باور کنید رای می‌آوردند؛ یعنی یک ایدۀ برجسته قابل قبول داشتند در مقابل ایدۀ آقای رییسی و دیگران. ولی آنها ایده‌ای نداشتند، چون ایدۀ آقای روحانی شکست خورده است و خود آقای روحانی با همین ایده اگر باز هم می‌توانست کاندیدا بشود، دیگر احدی به ایشان رای نمی‌داد، چون ایده‌اش جواب نداده است.

این بر اساس نظرسنجی‌هایی است که سال‌ها دارد انجام می‌شود، ابتدا مردم نسبت به برجام خیلی خوش‌بین بودند اما در نظر سنجی‌های سال‌های اخیر گفتند که می‌دانیم جواب نمی‌دهد. این نظرسنجی‌ها قابل اعتنا است.

اگر آقای همتی توانسته بودند یک ایده‌ای را مطرح کنند که یک دوقطبی درست کند(البته شخص مطرح نیست) مردم رأی می‌دادند. شاید همان 24 میلیون دوباره می‌آمدند پای صندوق رأی. ولی آن 24 میلیون در اینها، ایده‌ای ندیدند. این یک نکته در مورد این انتخابات.

اینکه «با مذاکره، صلح و امنیت را بخریم و تحریم را برطرف کنیم» ایدۀ جذابی بود که تجربه نشده بود

نکتۀ دیگر در مورد این انتخابات اینکه دفعۀ قبل، آقای روحانی در کنار این ایده، لازم نبود از حریف خودش لولوسازی بکند ولی این کار هم کرد و این کار بداخلاقی‌ای بود که انجام داد. هم دور اول، هم دور دوم. چون ای ایده هنوز امتحان نشده بود و برای مردم جالب بود که این ایده امتحان بشود؛ اینکه ما با مذاکره، صلح را بخریم، امنیت را بخریم، تحریم را برطرف کنیم. این برای هر ملتی ایدۀ جذابی است. ایده‌ای بود که تا حالا تجربه نشده بود و رهبری هم خیلی به‌موقع، به این ایده میدان دادند تا تجربه بشود. همۀ مملکت از خدایشان بود که بشود با مذاکره، هر چیزی به‌دست بیاوریم و دویست هزار شهید بابت یک جنگ ندهیم.

این ایدۀ مهمی بود؛ اگرچه این ایده را ما خودمان صحیح نمی‌دانستیم، یک طیفی از سیاسیون در این کشور این ایده را صحیح نمی‌دانستند؛ ولی گفتنِ این حرف سخت بود. من خودم در انتخابات ۹۲ در سخنرانی‌ها می‌گفتم که «اگر سانتریفیوژها نچرخد چرخ کارخانه‌ها هم تعطیل خواهد شد» اما چه کسی باور می‌کرد؟ به مردم نگاه می‌کردم و می‌دیدم که مردم ناباورانه نگاه می‌کنند که اثبات این حرفِ تو خیلی سخت است و ملموس نیست. الان راحت می‌شود گفت که «دیدید چرخ سانتریفیوژها نچرخید، چرخ کارخانه ها هم از کار افتاد!» هنوز هم روشن نشده است و هنوز بدنۀ تبلیغاتی ما نتوانسته است تناسب بین این دو تا را تبیین کند، ولی به‌طور کلی این ایده شکست خورده است.

ایده‌ای که آقای خاتمی با آن رای آورد چه بود؟

ایده‌ای که آقای خاتمی با آن رای آوردند، ایده‌ای بود در مقابل عملکرد آقای هاشمی رفسنجانی، ایدۀ آزادی‌های اجتماعی و سیاسی بود در فضایی که آقای هاشمی رفسنجانی به شیوه‌ای دیگر عمل می‌کردند. مردم هم این ایده را پسندیدند و آنها خوب توانستند به این ایده بپردازند، حتی شعار محوری آقای خاتمی که دور اول رأی آورد «قانون و جامعۀ مدنی و آزادی‌های سیاسی اجتماعی» بود.

مردم به ظاهر به آقای خاتمی رای دادند به دلیل اینکه احساس می‌کردند ایدۀ مقابل آقای هاشمی است، انگار یک کمی رفتارها شبیه تعبیری بود که یکی از نویسندگان برجستۀ اصلاح‌طلب‌ها گفت: شیوۀ مدیریت سیاسی آقای هاشمی رفسنجانی شیوۀ روستایی است و با کدخدامنشی می‌خواهد قصه را حل بکند. خب این یک جاهایی عوارض دارد و این‌جوری نشان می‌دهد. در مقابل شیوۀ آقای هاشمی رفسنجانی، گفته بود که شیوۀ رهبری، شیوۀ مدیریت شهری است و بعد اینها را مقایسه کرده بود. در واقع آقای قوچانی این را در یک روزنامه‌ای نوشته بودند.

ایدۀ آقای احمدی‌نژاد چه بود؟

یا مثلا ایدۀ آقای احمدی‌نژاد چه بود؟ ایدۀ عدالت اجتماعی بود و مردم احساس کردند الان زمانی است که باید به این ایده پرداخت و دولت آقای خاتمی با دولت آقای هاشمی از نظر جهت‌گیری‌های عدالت اجتماعی فرق زیادی ندارد، کمااینکه در آن دوقطبی شدیدی که در سال ۸۸ ایجاد کردند، یکی از حرف‌های کلیدی آقای احمدی نژاد که شاید خیلی موثر بود این بود که می‌گفت: آقای موسوی شما با آقای هاشمی یکی هستید، دو سه مرتبه این را گفت.

«ایده» خیلی مهم است؛ اینکه چه رییس جمهوری با چه ایده‌ای بیاید و واقعا اگر ایده باشد، برجسته‌تر از فرد، اثر می‌گذارد. دورۀ اول، آقای احمدی نژاد چه کاریزمایی داشت که بخواهد با کاریزما رای بیاورد؟! اصلا کسی باورش نمی‌شد که ایشان رای بیاورد ولی ایده‌ای که مطرح کرد، زمانِ مناسبی برای آن ایده بود، لذا مؤثر واقع شد.

آقای رییسی یک ایدۀ برجسته را مطرح کرد

این دفعه آقای رییسی یک ایدۀ برجسته را مطرح کرد، البته رای آوردن این دفعۀ آقای رییسی بسیار دشوارتر از رای آوردن تمام رییس جمهورهای گذشته بود، به دلیل اینکه با صدای بلند، ایشان و نظام را متهم کرده بودند به مهندسی انتخابات و اینکه «مردم، نظام دارد این فرد را برای شما تعیین می‌کند و دیگر چه فایده‌ای دارد که رای بدهید!» موافق و مخالف را داشتند از صندوق دور می‌کردند. یکی از افراد بی‌انصافی که وارد شد و این اتهام را به نظام زد، خود شخص آقای روحانی بود و در این انتخابات نقش اپوزیسیون را بازی کرد. آقای روحانی قهر از صندوق رای را در این انتخابات کلید زد، با این عبارت که گفت «شما دارید از بیرون یک فردی را انتخاب می‌کنید» ایشان با کنایه صحبت می‌کند و مردم با کنایه‌های ایشان آشنا هستند.

ولی قسمت حماسه بودن این انتخابات به اینجا بر می‌گردد که علی‌رغم اینکه داخلی‌ها و خارجی‌ها گفتند که این انتخابات مهندسی شده است و یک فردی دارد به شما تحمیل می‌شود که از قبل تعیین شده است و بقیه را زدند تا حتماً ایشان رای بیاورد... خب این سخن خیلی غیرمنصفانه‌ای بود. به نظر من آقای رییسی با این‌همه اتهام، فوقش باید چهار میلیون رای می‌آورد!

دو عامل، موجب پیروزی آقای رییسی شد؛ «اعتماد مردم به شخص ایشان» و «ایدۀ مبارزه با فساد»

آقای ناطق نوری مگر در زمان رقابتش با آقای خاتمی، به عنوان نمایندۀ نظام و حاکمیت همراه با آقای هاشمی معرفی نشد! ایشان چند میلیون رای آورد در مقابل آقای خاتمی؟ کسی که آقای خاتمی را نمی شناخت، جدا از برخی از ویژگی های شخصی و شخصیتی، اما کسی که نماینده حاکمیت باشد و مردم احساس کنند دارد حق انتخاب‌شان گرفته می‌شود، نسبت به او شدیدترین عکس‌العمل را نشان می‌دهند، حتی اگر نظام را قبول داشته باشند، عکس‌العمل منفی نشان می‌دهند. باید این‌دفعه هم شدیدتر از هر زمان دیگری عکس‌العمل منفی نشان می‌دادند اما دو عامل، عامل پیروز شدن آقای رییسی در این انتخابات شد: یکی اینکه خود مردم شخصا صداقتش را قبول کردند و خیلی ها با محبت و اعتماد به شخص ایشان رای دادند. نکتۀ دوم هم این بود که ایده ای که ایشان مطرح کرد، ایدۀ جذابی بود و این ایده را در کارنامۀ خودش داشت و آن «عدالت و مبارزه با فساد» بود؛ عدالتی که در آن بزنگاه‌ها نقاط بحرانی را پیدا کند و کارخانه راه بیاندازد. دوهزار کارخانه راه انداختند که اینها کارگر دارند و فامیل دارند و می‌بینند که قوۀ قضایه آمد و قصه را نجات داد.

پس این دفعه هم ایدۀ آقای رییسی به اضافۀ شخصیتِ خودش، برنده شد، من فکر می‌کنم آقای روحانی که برنده شد، شخص خودش محبوبیت خاصی نداشت بلکه ایده‌اش، ایدۀ ویژه‌ای بود که حتی جزوِ شعارهای انقلاب نبود. ایدۀ آقای رییسی هم ایدۀ به ظاهر دِمده‌ای بود، ولی در این زمان مهم بود، عدالت همیشه یک شعار تکراری انقلاب و نظام و خواست همیشگی مردم بوده است، ایدۀ جدیدی نبود، ولی مردم این را در کارنامۀ ایشان دیدند و اعتماد کردند به اینکه ایشان ایده‌اش را پیاده می‌کند و به خودش اعتماد کردند و علاقه پیدا کردند و یک انتخابات سرد را به یک بُرد گرم تبدیل کردند.

در دور اول، آقای احمدی‌نژاد چندتا رای آورده بود؟ در دور اول، آقای روحانی چند میلیون رای آورده بود؟ چیزی حدود ۱۶ میلیون رای. خُب آقای رئیسی هم در دور اول حدود هجده میلیون رای آورده است.

در انتخابات، داشتنِ ایده خیلی تعیین‌کننده است/ مردمی که رای عمومی بدنۀ اصلاحات بودند، اگر ایدۀ جذابی در آقای همتی می‌دیدند باز هم مشارکت می‌کردند

یک‌بار دیگر مرور کنم؛ ایده خیلی در انتخابات مهم است اگر طیفی که به اصلاحات رای ندادند، ایده‌ای قوی در آقای همتی یا آقای مهرعلیزاده می‌دیدند به آنها رای می‌دادند.

مجری: طیفی که به آقای رییسی رای دادند؟

نه، اگر مردمی که در انتخابات شرکت نکردند یا به صورت سنتی رای عمومی بدنۀ اصلاحات را تشکیل می‌دادند ایده ی جذابی در آقای همتی می‌دیدند، باز می‌آمدند و رای می‌دادند ولی اینها دیگر ایده‌ای نو نداشتند، ایده خیلی در رای دادن تعیین‌کننده می‌باشد و ایدۀ آقای رییسی یک ایده ای بود که مردم به آن اعتماد کردند، اعتماد به ایدۀ آقای رییسی خیلی قیمتی است، ببینید در کشوری که این همه مردم مشکلات دارند می‌بینند که مردم انتظار عدالت دارند یک نفر بیاید و بگوید که «من این را اجرا خواهم کرد» مردم، این هجده میلیون، می‌توانند بگویند که اگر می‌توانستی تا حالا اجرا می‌کردی، ولی مردم از ایشان پذیرفتند که در قوه قضاییه بیشتر از این نمی‌شود، لذا شما می‌توانید بیایید و در قوۀ مجریه، این ایده را پیگیری کنید.

25درصد کاهش مشارکت داشتیم نه 50درصد!

مجری: با تمام این مسائل که فرمودید انتخابات در فضای سالم، آرام و به دور از جنگ روانی و دوقطبی کاذب برگزار شد، 8/48 درصد مشارکت مردم بود. به نوعی پایین‌ترین درصد مشارکت بود. قبلاً 51 درصد، 66/50 درصد، دور دوم آقای هاشمی بود. دلایلش را فرمودید، ولی آیا این درصد مشارکت را می‌شود تعبیر کرد به «قهر مردم با صندوق‌ها؟ دوری مردم از نظام؟» یا نه، این درصد مشارکت با این شرایط معقول بود؟

در کشور ما به طور متوسط در انتخابات‌هایمان حدود 25 الی 30 درصد شرکت نمی‌کنند. در بسیاری از انتخابات‌ها 30 درصد شرکت نمی‌کنند، یا 25 درصد به‌طور متوسط که قدر متیقّن‌اش است. ما از کدام درصد از شرکت‌‌نکنندگان در انتخابات داریم صحبت می‌کنیم؟ از 25 درصد. این 25 درصد چرا شرکت نکردند؟ آخر بعضی‌ها بی‌انصافی می‌کنند و آن 25 درصدی را که همیشه در انتخابات شرکت نمی‌کنند هم اضافه می‌کنند، کسانی که به دلایل اجتماعی عمومی‌ای که در مردم هست و دلیلش هم ضدّیت با نظامی نیست، اما به دلایل مختلف شرکت نمی‌کنند. اینها حساس نمی‌شوند که شرکت کنند و این دلایل در همۀ انتخابات‌ها به‌طور مشترک وجود دارد و هر کسی که انتخابات را برنده شده باشد، می‌شود این دلایل را جستجو کرد.

آن 25 درصدِ همیشگی را بعضی‌ها در این انتخابات هم اضافه می‌کنند به این 25 درصدی که شرکت نکردند و محلّ بحث است. پس واقع‌‌بینانه‌اش این است که ما سرِ 25 درصد کاهش مشارکت صحبت کنیم؛ یعنی چیزی در حدود 25 درصد.

یعنی یک کاهش ۲۵تا۳۰ درصدی نسبت به حالت ایده آل؟

بله درست است، یک کاهش 25درصدی داشتیم و هیچ ناظر منصفی یک کاهش ۲۵ درصدی در یک انتخابات را ببیند مشروعیت نظام آن جامعه را زیر سوال نمی‌برد و روی این کاهش این‌طوری تحلیل نمی گذارد-که بگوید مردم با صندوق قهر کردند- اما بعضی‌ها دوست دارند تحلیل غیرمنصفانه کنند، درحالی‌که مردم خودشان دارند اوضاع را می‌بینند.

طبق نظرسنجی‌ها 10درصد به‌خاطر کرونا شرکت نکردند

نکتۀ بعد نظرسنجی هایی است که قبل از انتخابات انجام شد از سوی مراکز مختلف و با جهت گیری‌های مختلف و همه نشان می‌دادند که آقای رییسی چقدر رای می‌آورد و آقای رییسی دقیقا طبق همان نظرسنجی ها با یکی دو درصد بالا و پایین، رای آورد و در همان نظر سنجی‌ها گفتند که آقای همتی این‌قدر رای می‌آورد و همان شد، در همان نظر سنجی‌ها درصدی که می‌گفتند ما تصمیم نگرفتیم به چه کسی رای بدهیم، می‌بینم که رای باطله به آن درصد نزدیک می‌شود و حدود ۱۰ درصد در همۀ نظرسنجی‌ها گفتند که به‌خاطر کرونا شرکت نمی کنیم و در تمام کشورهایی که بعد از کرونا انتخابات داشتند بین ۱۰تا25 درصد به خاطر کرونا در انتخابات شرکت نکردند به جز انتخابات آمریکا، چون دوقطبی خیلی شدیدی اتفاق افتاده بود.

پس عوامل دیگر را باید دخالت داد. این قسمت نظرسنجی را هم باید دخالت بدهیم که حدود 10درصد گفته بودند که به خاطر کرونا اصلا خودمان را دردسر نمی‌دهیم که شرکت کنیم. خب اگر این را بخواهید در نظر نگیرید بقیه قسمت‌های نظر سنجی هم باید بگویید دروغ است. پس چرا بقیه‌اش همه دقیقاً درست درآمده است؟ لذا اگر این 10درصد را از آن 25درصد کم کنیم چیزی حدود ۱۵ درصد می‌ماند.

دولت آقای روحانی نقش کلیدی در کاهش مشارکت داشت / طبق نظرسنجی‌های قبل از انتخابات، اکثراً به‌خاطر «وضع موجود» شرکت نکردند

در تمام این نظرسنجی‌ها که نهادهای سیاسی انجام دادند اکثریت گفتند که ما «به‌خاطر وضع موجود شرکت نمی‌کنیم» من خواهش می‌کنم پایگاه‌های نظرسنجی با هر تحلیلی که هر کسی می‌خواهد داشته باشد نظرسنجی‌های خودشان را که در آستانۀ انتخابات و یک ماه قبل از انتخابات انجام دادند، ارائه دهند، تقریباً هر هفته نظرسنجی می‌شد و سوگیریِ خاصی هم نبود تا تحلیل‌ها با واقع‌بینی اتفاق بیفتد.

واقعا دولت آقای روحانی نقش کلیدی در کاهش مشارکت داشت و این کاهش مشارکت را ما وقت‌های دیگری هم داشتیم.

هر موقع عملکردها بد بوده موجب کاهش مشارکت شده است

مثلاً مجلس قبلی با جهت گیری‌های برجامیِ افراطی خودش و نتیجه نگرفتن برجام، موجب کاهش مشارکت شد. برای آن مجلسی که در بیست دقیقه برجام را تایید کرد، افتخاری حاصل نشد و این عملکرد ضعیف، حداقل در شهرهای بزرگی مثل تهران موجب کاهش مشارکت شد. ببینید هر موقع عملکردها بد بوده است موجب کاهش شده و این اتفاق در فرانسه هم افتاده است البته با یک آمار بسیار شدیدتر، ما کاهش مشارکت را داشتیم ولی باید عواملش را دقیق ببینیم و الا خودمان را گول زده‌ایم.

مجری: همین‌طور که فرمودید یکی از مهم‌ترین عوامل برای عدم رغبت به مشارکت در انتخابات، وضع اقتصادی موجود مطرح می‌شد تا آن حد که به گوش خود آقای روحانی هم رسید و یک دفاعی از خودشان کردند. همه مردم می‌گویند وضع معیشتی موجود در کنار تحریم‌های آمریکا به خاطر سوء مدیریت دولت بوده، ولی آقای روحانی یک استدلالی آورد و گفت اگر این‌طور بوده چرا در سیستان و بلوچستان که وضعیت رفاهی پایین تر است و وضعیت معیشتی سخت‌تر است درصد مشارکت بالا بوده؟ آمدند کل نظرسنجی‌ها را کنار گذاشتند و یک مثال نقض را آوردند، چه جوابی می‌توانیم به ایشان بدهیم؟ چون بحث آقای روحانی شد و دفاع ایشان از خودشان این بوده است

ببینید ایشان فرمودند که مناطق محروم تر چرا بیشتر آمدند؟ ببینید تورم و رکود بیشتر کمرشکن است برای مردم شهری و شهرهای بزرگ، در روستا قیمت خانه چه تغییری می‌کند؟ در تهران قیمت خانه هفت برابر شد، روستایی چقدر مصرف کننده ماشین‌های رایج است؟ یا مناطق محروم که یک نفر پول کارگری می‌گرفته و الان هم یک پول کارگری می‌گیرد، نه مصرف آنچنانی دارد، نه تاجر است و نه طبقۀ محروم در فعالیت های اقتصادی آنچنانی حضور دارد که حالا وقتی رکود شود در او تأثیر چندانی بگذارد.

بله، طبقۀ محروم اذیت می‌شود ولی اذیتش از ظلم است و آمد به کسی رای داد که علیه ظلم قیام کند، من نمی‌گویم طبقۀ محروم اذیت نمی شود اما همین طبقه محروم هم راه نجات خودش را در آقای رییسی دید. تورم یک جوری اعصاب مردم را به هم ریخت. شما نگویید که فقط مشکلات اقتصادی مردم را ناراضی کرد، اصلاً مردم احساس می‌کردند کشور مدیریت نمی شود؛ مثل ماجرای آبان و افزایش قیمت بنزین. مردم ما مردم عاقلی هستند، در افزایش قیمت بنزین مردم احساس کردند با آنها بد برخورد شده است و نسبت به مردم بی‌ادبی شد. آنها در بالابردن قیمت بنزین، قدرت و جربزۀ ادارۀ افکار عمومی را نداشتند.

ادبیات آقای روحانی بیشتر متناسب با تخریب رقباست نه همدلی با مردم

آقای روحانی قدرت تخریبش بالاست و رقیب خودش را می‌تواند تمسخر کند، تحقیر کردنش خوب است ولی آقای روحانی تلطیف کردن دل‌ها را بلد نیست، یک بار بیاید جلوی مردم بنشیند و بگوید مردم عزیز، من می‌خواهم قیمت را بالا ببرم بیایید با من همکاری کنید، مردم قبلا هم نشان دادند با روحانی همدل نیستند کجا؟ آن جایی که آقای روحانی خیلی‌ها را به میدان آورد که مردم از یارانه ها صرف نظر کنید اما تقریبا هیچ کس گوش نکرد، یک درصد بسیار پایینی، یکی از کسانی که گوش کرد من بودم که اصلا به ایشان رای نداده بودم ولی گفتم دفعه بعد من برای یارانه ثبت نام نمی کنم، من یک حقوق بگیر هستم حالا کاش شغل دیگری داشتم، گفتم خب می‌روم و صرف نظر می‌کنم ولی بسیاری از رای دهندگان به آقای روحانی هرگز حرف آقای روحانی را گوش نکردند، بعد از اینکه این همه آقای روحانی مشکلات ایجاد کرده، آقای روحانی رویش نمی شد با مردم در ارتباط با گران کردن بنزین، قبلش صحبت کند شاید فکر می‌کرد که زبان «همدلانه با مردم سخن گفتن» را ندارد ایشان هنوز هم دارد در فضای رقابت انتخاباتی صحبت می‌کند هنوز فکر می‌کند یک رقبایی هستند و او می‌خواهد حریف را بزند! به اون شیوه ای که آقای روحانی مقابل نخست وزیر انگلیس و مقابل مسئولین خارجه و سازمان ملل با لبخند و با مهربانی وارد می‌شود، اگر با همین روش با مردم خودمان حرف می‌زد، افزایش قیمت بنزین این فاجعه رو درست نمی کرد.

وقتی می‌گویید آقای روحانی منظورتان شخص ایشان است یا تفکر؟

شخص ایشان بالاخره مهم است! یعنی مردم بالاخره باید به مسئول‌شان اعتماد بکنند. مسئول‌شان اگر بیاید یکبار عذرخواهی کند. مردم فقط مشکلات اقتصادی ندارند، مردم دربارۀ نحوۀ ادارۀ کشور به لجبازی افتادند. مدام به مردم دروغ گفته شده. مدام به مردم وعدۀ خلاف داده شده. مدام عذرخواهی نشده از اینکه «ما قول دادیم امسال رونق اقتصادی ایجاد بشود ولی نشد، ببخشید!» دقت فرمودید؟ همین الآن هم به جای اینکه بیاید بفرماید «نقشۀ ما را متأسفانه ترامپ به‌هم ریخت، ما از مردم عذرخواهی می‌کنیم» همین حرف را هم در قالب زدنِ رقیب، بیان می‌کند که «چرا کسی علیه ترامپ صحبت نکرد؟!» یعنی دوباره همین حرف هم یک بیانیۀ اعتراضی علیه رقباست. خب شما این را با مردم صحبت کن و عذرخواهی کن.

اینجوری نبود که مردم فقط تورم را ببینند اگر تورم را می‌دیدند ولی در کنارش می‌دیدند که مدیریت کشور هم سرِ کار خودش دارد زحمت می‌کشد و عذرخواه هم هست و تقاضای کمک صادقانه هم از مردم دارد، مردم همراهی می‌کردند و در بنزین آن فاجعه پدید نمی آمد. منتها مردم احساس می‌کردند که یک به‌هم ریختگی در ادارۀ کشور هست و دارد یک لجبازی، بی اعتنایی و بی احترامی با مردم می‌شود. ادبیات روحانی بیشتر ادبیات متناسب تخریب رقبا است نه به دست آوردن دل مردم به همین دلیل مردم رنج مشکلات اقتصادی دو برابر اذیتشان می‌کرد و در شهرهای بزرگ مشکلات اقتصادی چند برابر مناطق کم برخوردارتر مردم را اذیت می‌کرد.

در این انتخابات کسی با بداخلاقی رأی نیاورد و این یک اتفاق بزرگ بود/ داشت مُد می‌شد که هرکسی بیشتر تخریب کند رأی می‌آورد!

مجری: به عنوان کلام پایانی اگر نکته ای باقی مانده که لازم می‌دانید ذکر شود در خدمتتان هستیم

امیدوارم، آقای رییسی با عملکرد خودشان در این دولت و با عملکردی که دوستان و تیم‌شان خواهند داشت بتوانند هم آرای باطله را کاهش دهند و هم اساسا‌ فضای انتخابات را عوض کنند. یک اتفاق بزرگ در این انتخابات برایمان افتاد برای من به عنوان یک طلبه که کارم گفتگوی معنوی است و به اندازۀ ضرورت معنوی در عرصۀ سیاست می‌روم، چرا من در رابطۀ با سیاست حرف می‌زنم برای اینکه می‌بینم عرصۀ سیاست و مدیریت جامعه چه لطمه ای به معنویات مردم می‌زند و الا ما در هیچ کدام از این باندهای سیاسی نیستیم، در تصمیماتشان نیستیم خیلی از سیاسیون می‌دانند که ما در خیلی از اینها نیستیم و از بیرون داریم نگاه می‌کنیم اگر عناصر سیاسی را نقد می‌کنیم به خاطر این است که دلمان برای اخلاق و معنویت جامعه می‌سوزد و کارمان در این فضاها می‌باشد.

من از این جهت این انتخابات را یک حماسه می‌دانم که کسی با بد اخلاقی نتوانست رای بیاورد و این خیلی حرف مهمی است این یک سنت می‌شود که بعضی ها می‌توانند در آینده به ایشان تأسی بکنند. داشت مُد می‌شد که هر کسی بیشتر تخریب کند بیشتر رای می‌آورد و این معنویت جامعه را نابود می‌کند، یکی از وجوه حماسی بودن این انتخابات اتفاقا همین است یک چشم انداز خوب برای آیندۀ جامعه این است که کسی رای آورد که اخلاقی به عرصۀ انتخابات آمد و انشالله بعد همین‌جوری اخلاقی عمل خواهد کرد منش ایشان نشان می‌دهد و این یک اتفاق خوب برای آینده است. امیدواریم با همین اخلاقی رفتارکردن پیام و صدای ایشان به کسانی که آرای باطله دادند یا شرکت نکردند برسد و دفعۀ بعد بتوانیم انتخاباتی پرشورتر داشته باشیم و امیدوارم شعارهایی که در این چهل سال داده شده و آرزویی که در این چهل سال پیگیری می‌شده برای تحقق دولت اسلامی که یک دولت عملگرا، واقع گرا، منطقی، عدالت گستر و پیشرفت‌دهنده مردم است اتفاق بیفتد.

مجری: خیلی ممنونم از وقتی که در اختیار ما قرار دادید.

(الف2/ن2)

نظرات

ارسال نظر

لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دسترسی سریع سخنرانی ها تنها مسیر استاد پناهیان ادبستان استاد پناهیان درسنامۀ تاریخ تحلیلی اسلام کلیپ تصویری استاد پناهیان کلیپ صوتی استاد پناهیان پرونده های ویژه حمایت مالی بیان معنوی پناهیان

آخرین مطالب

آخرین نظرات

بیان ها راهکار راهبرد آینده نگری سخنرانی گفتگو خاطرات روضه ها مثال ها مناجات عبارات کوتاه اشعار استاد پناهیان قطعه ها یادداشت کتابخانه تالیفات مقالات سیر مطالعاتی معرفی کتاب مستندات محصولات اینفوگرافیک عکس کلیپ تصویری کلیپ صوتی موضوعی فهرست ها صوتی نوبت شما پرسش و پاسخ بیایید از تجربه... نظرات شما سخنان تاثیرگذار همکاری با ما جهت اطلاع تقویم برنامه ها اخبار مورد اشاره اخبار ما سوالات متداول اخبار پیامکی درباره ما درباره استاد ولایت و مهدویت تعلیم و تربیت اخلاق و معنویت هنر و رسانه فرهنگی سیاسی تحلیل تاریخ خانواده چندرسانه ای تصویری نقشه سایت بیان معنوی بپرسید... پاسخ دهید...