۰۰/۰۸/۲۳ چاپ ایمیل و پی دی اف
چرا ما در تبلیغات ضعیفیم؟-ج9

تبلیغ با تعلیم فرق دارد؛ در تبلیغات باید بین آگاهی‌ها اولویت‌بندی کنیم/ اولویت امروز ما ارائه الگو برای یک «زندگی جمعیِ درست» است  

شناسنامه:

  • زمان: 1400/06/06

  • مکان: هیئت هنر - حوزۀ هنری

  • موضوع: چرا ما در تبلیغات ضعیفیم؟

  • صوت: اینجا

  • فیلم: اینجا

علیرضا پناهیان در دهۀ دوم ماه محرم با حضور در «هیئت هنر» که امسال در محل حوزۀ هنری برگزار می‌شد، با موضوع «چرا ما در تبلیغات ضعیفیم؟» به سخنرانی پرداخت. در ادامه، فرازهایی از جلسه نهم این سخنرانی را می‌خوانید:

در هر زمانی یک موضوع اولویت پیدا می‌کند، تفاوت زمان‌ها را همین اولویت‌ها مشخص می‌کنند

یکی از نکات بسیار مهم برای اینکه بتوانیم ضعف تبلیغاتی جبهۀ حق را برطرف کنیم این است که صرفاً به علم، دانایی و آگاهی‌دادن اکتفا نکنیم. یکی از اشکالات تبلیغات جبهۀ حق این است که به علم و آگاهی و به حق‌شناسی‌ اکتفا بشود. نمی‌شود هر سخن حقی، هر مخاطبی و هر زمانی را کنار همدیگر قرار داد. در جلسۀ قبل عرض کردم که باید انواع مخاطبان را در نظر بگیریم. در این جلسه می‌خواهم عرض بکنم جدای از مخاطبان، مقولۀ دیگری هم هست به نام «زمان» که اگرچه با مقولۀ مخاطب ارتباط دارد ولی به‌طور مستقل هم قابل تصور است.

بعضی‌ها نبض زمان را در دست‌ دارند، می‌توانند تشخیص بدهند از بین معارف دینی، از بین آنچه به عنوان یک حقیقت باید در جامعه بر آن تأکید کنند، الان موقع بیان چه چیزی است و با توجه به حرکت کلی جامعه الان موقع تأکید بر چه مفهومی است. اگر انسان کل قرآن را مثل یک تلِکس خبری مقابل خودش بگذارد و بین آیات و معارف، هیچ ترجیحی برای استفاده قائل نباشد خیلی به‌هم می‌ریزد. یک وقت زمان تأکید بر عدالت است، یک وقت زمان تأکید بر مفهوم سخاوت است، یک وقت زمان تأکید بر تقوای فردی است، یک وقت زمان تأکید بیشتر بر کار جمعی است. در هر زمانی یک موضوع اولویت پیدا می‌کند. این تفاوت زمان‌ها را همین اولویت‌ها مشخص می‌کنند. وقتی می‌گوییم «زمانۀ شما با زمانۀ ما فرق می‌کند» معنایش این است که یک اولویت‌هایی در زمان شما هست که در زمان ما نبود.

تبلیغات با تعلیمات فرق دارد، در تبلیغات باید بین آگاهی‌ها اولویت‌بندی کنیم

انسان‌ها خیلی اسیر زمان هستند، نمی‌شود انسان‌ها را خارج از زمان تصور کرد، حتی به بسیاری از احکام دینی هم نمی‌شود خارج از زمان پرداخت. البته برخی از احکام زمان ندارند، مثل نفس واجب‌بودن نماز یا واجب‌بودن روزه. تبلیغات با تعلیمات فرق دارد. در تعلیم، شما می‌خواهی آگاهی منتقل کنی، چه الآن زمان پرداختن به آن آگاهی‌ها در جامعه باشد یا الان اصلاً زمانش نباشد، اما در تبلیغات، آن آگاهی‌ و اطلاعاتی را منتقل می‌کنیم که الان اولویت دارد. مثلاً حجاب خیلی مهم است ولی آیا الان حجاب اولویت دارد؟ در تبلیغات، باید وزن‌کشی و اولویت‌بندی بکنی، در تبلیغات باید راهبرد را تشخیص بدهی.

الان صدتا حرف خوب داریم اما بی‌تردید در زمان ما فقط چند تا از آنها اولویت دارند و بقیه‌شان در درجات بعدی اهمیت و اولویت قرار می‌گیرند. کسی که مبلّغ است فقط یک فرد را نمی‌خواهد تربیت کند، بلکه می‌خواهد به جامعه جهت بدهد، وقتی شما یک حرف را در جامعه مطرح می‌کنید یعنی الان جامعۀ ما به این حرف نیاز خاص دارد و باید به آن توجه ویژه کند و الان اولویت این است که جهالت دربارۀ این مفهوم برطرف بشود. مثلاً بنده تصور می‌کنم ما در این سال‌ها با توجه به شرایطی که در آن هستیم، به «کار جمعی، زندگی جمعی و مدل فعالیت اقتصادی مؤمنانۀ جمعی» نیاز داریم بنابراین اولویت با این موضوع است. این اولویت این‌قدر مهم است که برخی از اولویت‌های دیگر، در مقابل آن رنگ می‌بازند.

مباحث راهبردی و تعیین اولویت به سادگی قابل محاسبه و اندازه‌گیری نیست

مباحث راهبردی و تعیین الویتِ «آن کاری که الان باید با سرعت به آن بپردازی» یا آن کاری که «بیشتر باید به آن بپردازی» مسائلی نیستند که به سادگی قابل محاسبه و اندازه‌گیری باشند. در گذشته در برنامه‌ریزی راهبردی بعضی‌ها می‌گفتند جدول SWOT را جلوی خودت بگذار و ببین به چه نتیجه‌ای می‌رسی، یعنی نقاط قوت، نقاط ضعف، تهدید‌ها و فرصت‌ها را بشمار،  بیین کدام یک مهم‌تر است؟ به آن ضریب بده، و بعد هم در یک جمع‌بندی، محاسبه کن و ببین الان مهم‌ترین کاری که باید انجام بدهی و مهم‌ترین راهبردی که باید ذیلش یک سری اقدامات بکنی کدام است؟

اخیراً دیگر این حرف را نمی‌زنند، بلکه می‌گویند با محاسبۀ نقاط قوت و ضعف و با محاسبۀ فرصت‌ها و تهدیدها نمی‌توانی مهم‌ترین راهبرد را به‌دست بیاوری. پس چطوری تشخیص بدهیم؟ می‌گویند بعضی‌ها قدرت تفکر استراتژیک دارند، ذاتاً استراتژیست هستند، نمی‌تواند برای تو ثابت بکند الان چه چیزی اهمیت دارد، ولی می‌گوید الان بیشتر به این موضوع بپردازید. بعداً می‌بینی حرفش درست بود. اما بعضی‌ها اگرچه دانش مدیریت و برنامه‌ریزی راهبردی را دارند، اطلاعات هم در اختیار‌شان قرار می‌دهی و می‌گویی «اینها فرصت‌ها و تهدیدهای ما است...» ولی نمی‌توانند به جمع‌بندی نهایی برسند و راهبرد صحیح را تشخیص بدهند.

برای تشخیص اولویت‌ها به عقل و حکمت اجتماعی‌  و ترک هوا‌پرستی‌ها نیاز است

ما در اسلام به تشخیص راهبرد، چه می‌گوییم؟ گاهی به آن می‌گوییم «فرقان»، گاهی می‌گوییم «بصیرت»، گاهی می‌گوییم «حکمت». از زوایای مختلف هر سه تای اینها هست، گاهی هم به آن می‌گوییم «عقل». یعنی یک کسی باید به عقلش برسد که باید چه کار بکند؟ یکی از ضعف‌های ما در تبلیغات‌ این است که علم بیشتر از عقل حضور دارد، درحالی‌که عقل، اولویت‌ها را تشخیص می‌دهد. قدرت حکمت، خصوصاً حکمت اجتماعی‌ نیاز است که انسان بفهمد الان چه چیزی اولویت دارد. ممکن است بعضی‌ها این قدرت را بیشتر داشته باشند. آدم می‌تواند با تقوا، با توسل و با خالی شدن از یک سلسله هوا‌پرستی‌ها به حکمت برسد. مثلاً یک آدم عالم باسواد -فرق نمی‌کند دانشگاهی، حوزوی، روزنامه‌نگار و... بالاخره هرکدام یک سوادی برای خودشان دارند- در چه مواقعی دچار اشتباه می‌شود؟ وقتی که می‌خواهد کالای خودش را –یعنی آن چیزی را که یاد گرفته- بفروشد، یعنی بیشتر از اینکه به جامعه و نیاز جامعه نگاه بکند، به کالای خودش و قیمتی بودن کالای خودش و قیمتی کردن خودش نگاه می‌کند. چنین کسی همیشه می‌خواهد از زاویۀ دید محدود تخصصی خودش نگاه بکند و این خیلی بد است.

حبّ جاه یا تکبر و تصلّب برای کسی که دارای آگاهی هست، موجب می‌شود اولویت‌ها و نیازهای زمانه‌اش را فراتر از آگاهی‌هایش درک نکند. اگر به او بگویی «این آگاهی‌‌ای که تو می‌گویی الان در اولویت نیست» طرف از حیّز انتفاع ساقط می‌شود، می‌‌گوید من همین را بلد هستم، باید همین را گوش کنید. اگر اینها را نگویم بیکار می‌شوم! فکر نکنید هوا‌پرستی یعنی دنبال مِی‌گساری رفتن، نه؛ همین‌ها هم هوای نفس است. یا مثلاً یک کسی یک چیزی را قبلاً گفته ولی حالا با اینکه زمانه تغییر کرده، نمی‌خواهد از حرف خودش کوتاه بیاید، به خاطر تصلّبی که دارد حاضر نیست نسبت به تغییر زمان، انعطاف داشته باشد.

مبلّغ باید رها و آزاد باشد، به جامعه نگاه کند، کلامش را اسیر آگاهی‌اش نکند، اسیرِ نیاز جامعه کند

ما در بحث تبلیغ، به مبلّغ عرض می‌کنیم که مبلّغ باید رها و آزاد باشد، به جامعه نگاه کند، نبض زمان را در دست بگیرد، نباید خودش را ملاک قرار بدهد، حتی نباید بر اساس حال خودش بعضی از اولویت‌ها را تشخیص بدهد. آدم حسابی‌ها حتی حرف‌های بالاتر از این می‌زنند و می‌گویند باید نبضت را با نبض حضرت ولی‌عصر ارواحنا له الفداء و با اولویت‌هایی که او تشخیص می‌دهد هماهنگ کنی. مرحوم حاج‌آقای دولابی که یک انسان صاحب‌دل، صاحب‌معرفت و صاحبِ معنویت بودند، می‌فرمودند شما می‌بینید در یک جلسه‌ یک آقایی دارد در مورد فلان موضوع صحبت می‌کند، می‌روی آن‌طرف کشور می‌بینی آنجا هم دارند در مورد این موضوع صحبت می‌کنند، اینها قلب‌شان با قلب حضرت ولی‌عصر ارواحنا له الفداء هماهنگ است. جدای از کلام آقای دولابی، در روایات اهل‌بیت(ع) هم آمده است که حزن بی‌دلیل شما به خاطر حزن ما است. (فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّی لَأَغْتَمُّ وَ أَحْزَنُ مِنْ غَیْرِ أَنْ أَعْرِفَ لِذَلِکَ سَبَباً فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ ذَلِکَ الْحَزَنَ وَ الْفَرَحَ یَصِلُ إِلَیْکُمْ مِنَّا لِأَنَّا إِذَا دَخَلَ عَلَیْنَا حُزْنٌ أَوْ سُرُورٌ کَانَ ذَلِکَ دَاخِلًا عَلَیْکُمْ لِأَنَّا وَ إِیَّاکُمْ مِنْ نُورِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛ علل الشرائع/ج‏1/ص 94) «دل به دل راه دارد» از سخنان اهل‌بیت(ع) قابل استفاده است. هدایت‌های الهی هم همین‌طور است. آدم باید خودش را رها کند و آزاد باشد.

ما به دوستان طلبه عرض می‌کنیم هر بار قبل از اینکه بخواهید برای مباحث منبر محرم، ماه رمضان و ... موضوعی انتخاب بکنید، چند روز به خودتان فرصت بدهید، قرآن و روایات را مطالعۀ آزاد بکنید. خودتان را آزاد در اختیار این روایات قرار بدهید. نگویید «چون من فلان چیز را بلد هستم، پس همان را بگویم!» البته خیلی چیزها را باید بلد باشیم. طبیعتاً چیزی که می‌خواهی بگویی از میان همان چیزهایی است که بلد هستی ولی کلامت را اسیر آگاهی‌ات نکن، اسیر نیاز کن. اگر شما مشاور هستید، به دانسته‌های خودتان اتکاء نداشته باشید. خودتان را یک‌مقدار رها کنید، گاهی می‌بینی دو نفر یک سؤال را از تو می‌پرسند اما باید به هر کدام یک چیزی بگویی.

تفاوت دستور خضاب در زمان أمیرالمؤمنین(ع) نسبت به زمان پیامبر(ص)

زمان، یک نبضی دارد، آدم‌ها هم نبضی دارند، آدم‌ها هم در حال اقبال و ادبار هستند. اما به‌طور کلی، اولویت‌هایی در جامعه هست. چند تا نمونه را بیان کنم، مثلاً در نهج البلاغه آمده است که پرسیدند: یا أمیرالمؤمنین(ع)! شما بر خضاب کردن اصرار ندارید، ولی رسول خدا(ص) دستور خضاب می‌دادند. أمیرالمؤمنین(ع) فرمود زمان رسول خدا(ص) با زمان من فرق می‌کند. در زمان رسول خدا(ص) یهودی‌ها خضاب نمی‌کردند، رسول خدا(ص) می‌فرمودند موهای‌ سفیدتان را رنگ کنید که با آنها متفاوت باشید. اما الان دیگر فرقی نمی‌کند و آن استحباب و تأکیدی که در زمان رسول خدا(ص) داشت، دیگر وجود ندارد. چون تعداد یهودی‌ها در جامعۀ ما زیاد نیستند. وقتی تعداد کم شد، زمانه عوض شد. «سُئِلَ ع عَنْ قَوْلِ الرَّسُولِ(ص) غَیِّرُوا الشَّیْبَ وَ لَا تَشَبَّهُوا بِالْیَهُودِ فَقَالَ (ع) إِنَّمَا قَالَ (ص) ذَلِکَ وَ الدِّینُ قُلٌّ فَأَمَّا الآْنَ وَ قَدِ اتَّسَعَ نِطَاقُهُ وَ ضَرَبَ بِجِرَانِهِ فَامْرُؤٌ وَ مَا اخْتَار» (نهج‌البلاغه، صبحی صالح/ص471)

نه‌تنها در یک جامعه بلکه حتی در عمر یک انسان هم در زمان‌های مختلف، اولویت‌ها متفاوت است

در هر زمانی رقابت‌ها، عداوت‌ها، مراقبت‌ها و اولویت‌ها فرق می‌کند. در زمان دفاع مقدس، به یک دبیرستان‌ رفتیم برای اینکه تبلیغ کنیم که جوان‌ها به جبهه بیایند. آنجا این روایت را خواندم که امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِیَائِه‏»(نهج البلاغه، صبحی صالح/ص69)، جهاد به قدری ارزش دارد که خدا برای خاصان از اولیاء خودش در جهاد را باز می‌کند. بعد از اینکه صحبت‌مان تمام شد یک آقایی پشت بلندگو  رفت و گفت این روایتی که ایشان گفتند درست است، ولی این روایت هم هست که «اگر مؤمن در بستر هم بمیرد شهید است» بنشینید درس بخوانید، علم‌آموزی هم ثواب زیادی دارد. ایشان هم درست می‌گفت، اما چون عاملِ زمان را برداشته بود، به همین خاطر نتیجه گرفته بود که «به جبهه نروید!»

نه‌تنها در یک جامعه، بلکه حتی در عمر یک انسان هم در زمان‌های مختلف اولویت‌ها متفاوت است. مثلاً توصیه شده است که جوان‌ها بیشتر دعا بخوانند، سن‌شان که بالا رفت بیشتر نماز بخواند. انسان در سن‌های مختلف، امتحان‌های مختلف دارد. در امر تربیت، رعایت تفاوت حال افراد با یکدیگر مهم است، و تفاوت سنین مختلف یک انسان و ادوار مختلف زندگی او مهم است. اما در تبلیغات، باید نبض زمان را بگیری.

الان خواندن بخشی از روایات برای مردم، اولویت ندارد

ما الان در چه زمانی هستیم؟ در این زمان، به کدام یک از روایات باید بیشتر توجه کنیم؟ بخشی از روایات نهج‌البلاغۀ شریف که سخنان أمیرالمؤمنین علی‌‌(ع) هست ممکن است در زمان ما اولویت نداشته باشد. معنای این حرف این نیست که ما نهج‌البلاغه را نمی‌خواهیم! بنده می‌گویم ممکن است برخی از مطالب نهج‌البلاغه در این زمان اولویت نداشته باشد و اتفاقاً بخشی از مطالب نهج‌البلاغه ممکن است الآن برای ما اولویت باشد. دربارۀ اصول کافی چطور؟ اگرچه سخنانی برای همۀ زمان‌ها در کتاب اصول کافی هست، اما بخشی از مطالبش الان برای ما بیشتر لازم است.

مثلاً یکجا امام صادق‌‌(ع) درِ گوشی به یک شیعه برای نجاتش یک مطلبی را گفته است، شما نمی‌توانید حتماً و لزوماً آن حدیث را تبدیل به نسخه کنی و برای کل جامعۀ اسلامیِ امروز بپیچی. اگر همین‌ الان بروی آن حدیث را در تلویزیون بگویی، درواقع به یک نوعی، اسلام سکولار را تبلیغ کرده‌ای! نگو «من سخن امام صادق‌‌(ع) را گفتم» آن سخن در جای خودش درست است اما وقتی تو آن حدیث را الان می‌گویی، با توجه به شرایط زمانِ ما، یک معنای خاصی پیدا می‌کند.

وقتی ولیّ جامعه، ما را به کاری دعوت می‌کند، نباید به موضوعات فرعیِ دیگر بپردازیم

مثلاً یکی از آیات عجیب قرآن درباره زمان‌شناسی آیۀ «امر جامع» است. امر جامع یکی از آیات ناشناختۀ قرآن برای مردم است، درحالی‌که تمام دانش‌آموز‌ها باید این آیه را بلد باشند. همۀ ما الان داریم در فضای همین آیه تنفس می‌کنیم، اگر مردم به این آیه توجه ندارند، تقصیر ما طلبه‌ها است. ما باید برخی از آیاتِ متناسب با این زمان را بیشتر با همدیگر کار می‌کردیم.

امر جامع این است که قرآن می‌فرماید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِذا کانُوا مَعَهُ عَلى‏ أَمْرٍ جامِعٍ لَمْ یَذْهَبُوا حَتَّى یَسْتَأْذِنُوه‏» (نور،62) مؤمنان کسانى هستند که به خدا و رسول‌ او ایمان آورده‏اند و هنگامی‌که در کار مهم اجتماعى همراه او باشند از نزد او نمى‏روند تا از او اجازه بگیرند؛ چون ممکن است یک استثنایی برای یک کسی پیش بیاید. امر جامع یعنی یک امر اجتماعی و موضوعی که الان در اولویت قرار دارد. وقتی پیامبر یا ولیّ جامعه به کاری دعوت می‌کند، کسی نباید به موضوعات فرعی دیگر بپردازد.

الان تعیین‌کنندۀ امر جامع مقام ولایت است. مثلاً وقتی ایشان می‌فرماید امسال سال جهش تولید است، اولویت برای ما مشخص شده است. اتفاقاً یکی از شئون ولایت تشخیص این اولویت‌ها است. فرق ولیّ جامعه با یک عالم دینی معمولی این است که ولیّ جامعه تعیین‌کنندۀ برخی از اولویت‌ها برای دولت‌ها، برای مجلس و برای همۀ جامعه است. اگر می‌خواهید واقعاً قلب‌تان «مِن عند الله» هدایت بشود و به خیلی از فوائد و برکات برسید، ببینید اولویت‌هایی که ولایت تعیین می‌کند چیست. این‌طوری بهتر حرکت می‌کنید، اصلاً وظیفۀ ما همین است. وقتی که خودت را نسبت به آن اولویت‌ها منعطف نشان می‌دهی، خیلی چیزها به دستت می‌آید، اصلاً خودت صاحب حکمت می‌شوی، صاحب تشخیص اولویت می‌شوی. ولیّ جامعه تعیین می‌کند که در این زمان باید به چه چیزی توجه کرد، هرچند ممکن است خیلی‌ها به گفتگو و مباحثه و مشاجره و چالش با ولیّ جامعه بیفتند.

هم در زندگی فردی و هم برای عمل‌کردن به دین، لحظه به لحظه به «تشخیص اولویت» نیاز داری

یک بار امام باقر‌‌(ع) در تشییع جنازۀ یکی از مؤمنین شرکت کرده بودند. یک فقیهی که از افراد برجسته و باسواد آن زمان بود هم در تشییع آمده بود –ببینید غربت ائمۀ هدی‌‌(ع) به کجا رسیده بود که در زمان حضور ائمۀ معصومین(ع) فقیه شهر، یک شخص دیگری بود!- یک زنی از عزاداران، شیون و نالۀ زیادی می‌کرد. آن آدم باسواد گفت: اگر این خانم را ساکت نکنید من می‌روم، او دارد معصیت می‌کند، من دیگر جایم در این جلسه نیست. هر کاری کردند، آن زن ساکت نشد و به همین خاطر، مرد فقیه آنجا را ترک کرد و رفت. یک نفر آمد و به امام باقر(ع) گفت: آقا شما چرا نمی‌روید؟ فرمود من به‌خاطر معصیت او یک کار بسیار بافضیلت را که تشییع جنازه است ترک نمی‌کنم. صاحب‌عزا هم آمد و ضمن تشکر، گفت: آقا شما بفرمایید... حضرت فرمودند: من می‌مانم و تشییع را ادامه می‌دهم. دوباره از آقا پرسیدند شما که مأذون بودید بروید. امام(ع) فرمود ما به امر ایشان نیامدیم که حالا به اذن ایشان برویم، ما برای ثواب خودمان آمده‌ایم. (حَضَرَ أَبُوجَعْفَرٍ ع جَنَازَةَ رَجُلٍ مِنْ قُرَیْشٍ وَ أَنَا مَعَهُ وَ کَانَ فِیهَا عَطَاءٌ فَصَرَخَتْ صَارِخَةٌ فَقَالَ عَطَاءٌ لَتَسْکُتِنَّ أَوْ لَنَرْجِعَنَّ قَالَ فَلَمْ تَسْکُتْ فَرَجَعَ عَطَاءٌ... فَقُلْتُ لَهُ قَدْ أَذِنَ لَکَ فِی الرُّجُوعِ وَ لِی حَاجَةٌ أُرِیدُ أَنْ أَسْأَلَکَ عَنْهَا فَقَالَ امْضِ فَلَیْسَ بِإِذْنِهِ جِئْنَا وَ لَا بِإِذْنِهِ نَرْجِعُ إِنَّمَا هُوَ فَضْلٌ وَ أَجْرٌ طَلَبْنَاهُ فَبِقَدْرِ مَا یَتْبَعُ الْجَنَازَةَ الرَّجُلُ یُؤْجَرُ عَلَى ذَلِک‏ ؛ کافی/ج3/ص171)

لحظه به لحظه که بخواهی به دین عمل بکنی و حتی در زندگی فردیِ خودت، نیاز به تشخیص اولویت داری. غالباً خدا تشخیص اولویت‌ها را به خود ما واگذار کرده است. در زندگی شخصی که همین‌طور است، در زندگی اجتماعی هم اگر این اولویت‌ها را درک نکنی با ولیّ جامعه، همراهی نخواهی کرد. آنهایی می‌توانند همراه خوب و یار خوبی باشند که این اولویت‌ها را تشخیص بدهند.

ما الان باید برای زندگیِ درست، یک مدل و الگو ارائه بدهیم

برای اینکه زمان‌شناس بشویم چه باید بگوییم؟ بنده از دوران دفاع مقدس مثال زدم؛ آنجا اولویت این بود که بگویی «شهادت در جبهۀ جنگ چقدر ارزش دارد» ولی آن آقا (مدیر دبیرستان) یک روایت دیگری برای جوان‌ها خواند که مؤمن اگر در بستر هم بمیرد، شهید است. البته این روایت هم غلط نیست، اما می‌شود با یک روایت درست، دین را در مقام عمل، تحریف کرد.

الان چطور؟ جامعۀ ما الان بیشتر مبتلا به چه چیزی است که اولویت ندارد و باید آن را کنار بگذاریم و به یک چیز دیگری که اولویت دارد بپردازیم؟ ما الان باید ریشۀ رانت‌خواری‌ها را از بین ببریم، ما الان باید برای زندگیِ درست، مدل و الگو ارائه بدهیم، نه اینکه صرفاً مواظب باشیم که در کشورمان ظلم نشود. این‌کار مثل این است که بگویید «تصادف نکن!» می‌گوید: «چشم، ولی حالا چطوری رانندگی کنم؟» و شما می‌گویید: من با آن قسمتش دیگر کاری ندارم! الان دارند به بهترین رانندگی جایزه می‌دهند، تو به من فقط می‌گویی تصادف نکن!

مقام معظم رهبری فرمودند: این دهه، دهۀ عدالت و پیشرفت است. عدالت که معلوم است، سنگ بنا است، پیشرفت چطور؟ پیشرفت یک الگو نیاز دارد، از آن الگو حرف زده نمی‌شود. اتفاقاً اگر از آن الگو برای پیشرفت صحبت بشود ریشه‌ بی‌عدالتی هم کنده می‌شود. ریشه‌ بی‌عدالتی در قوۀ قضائیه نیست، ریشۀ بی‌عدالتی بیشتر در دولت است. چارۀ اینکه در دولت، جلوی بی‌عدالتی گرفته بشود چیست؟ چاره‌اش در مشارکت فراوان مردم در امور خودشان است. اخیراً رئیس جمهورِ محترم، این مباحث را چندین بار مطرح فرمودند، به‌ویژه در دیدار اخیرشان در اهواز. بنده خیلی خوشحال هستم که ایشان به این مسأله توجه دارند و آن‌طوری که در اخبار می‌شنوم، استاندارها را مأمور کردند که باید سطح مشارکت عمومی را بالا ببرند. اگر سطح مشارکت مردم بالا برود چه می‌شود؟ وقتی مردم خبردار هستند و حضور دارند، امکان رانت‌خواری وجود نخواهد داشت.

اولویت زمانۀ ما این است که یک زندگی جمعیِ درست داشته باشیم تا مردم در همۀ زمینه‌ها سالار امور خود باشند

اکثر مذهبی‌های‌ ما فرهنگ حضور بیشتر در همۀ عرصه‌ها را ندارند. می‌گویند «یاابن‌الحسن(عج)! تو به من فرمان بده، من می‌گویم چشم» پاسخ حضرت این است که «مسئله فقط فرمان من نیست، مشکل شما این است که نمی‌توانید با هم زندگی کنید...» بنده چندین سال است که دارم این مطلب را به عنوان یکی از اولویت‌های زمانۀ خودمان عرض می‌کنم. البته این مطلب را از صحبت رهبر انقلاب گرفته‌ام و می‌توانم کدهای مهمی از سخنان رهبری بیاورم که ببینید ایشان چطور این اولویت را تعیین می‌کنند.

مقام معظم رهبری در سال‌های ابتدایی دولت قبل فرمودند: مردم‌سالاری دینی این نیست که مردم فقط پای صندوق رأی بروند، آن هم یک جلوۀ مردم‌سالاری دینی است. مردم‌سالاری دینی زمانی تحقق پیدا می‌کند که مردم در همۀ زمینه‌ها سالار امور خودشان باشند.... و بعد، با تعابیری اشاره کردند به اینکه مردم در مسائل اقتصادی مشارکت کنند و سالار امور اقتصادی خودشان باشند. این همان چیزی است که در جای دیگری هم فرمودند که رکن اقتصاد مقاومتی مشارکت بالای مردم است. همچنین فرمودند: بسیج مظهر مردم‌سالاری دینی است. بسیج باید چه کار کند؟ باید سطح مشارکت را افزایش بدهد. (بیانات رهبری ۱۳۹۵/۰۹/۰۳) هشت سال است که رهبر انقلاب این خط را دنبال کرده‌اند. وقتی سطح مشارکت و احساس مسئولیت اجتماعی افزایش پیدا کند، بسیاری از گره‌ها حل می‌شود.

شما دانش‌آموز را برای امروز داری تربیت می‌کنی، نه برای قبل از انقلاب که انقلاب کند، نه برای دوران دفاع مقدس که برود بجنگد و به شهادت برسد. بهترین تربیت برای امروز این است که تربیت جمعی داشته باشیم، یعنی دانش‌آموزان ما در مدرسه تمرین کنند که وقتی وارد جامعه شدند، بتوانند یک زندگیِ جمعی درست داشته باشند، دلائل زیادی وجود دارد که این اولویتِ زمانۀ ما است. اگر شما چیز دیگری را اولویت بدهی، اشتباه است. البته حرفِ درست زیاد است که آدم بتواند بزند، اولویت‌های درجۀ دوم و سوم و چهارم و پنجم هم زیاد است که آدم باید به آن بپردازد.

باید بیشتر وقت‌مان را برای مدلِ زندگی مسئولانه، جمعی و مولّدانه بگذاریم

مقام معظم رهبری به دولتمردها فرمودند: ما در عدالت، عقب هستیم و باید این مشکل را درست کنید... این وظیفه‌ای است که دولتمردها برای اجرای عدالت دارند. ولی ما چه وظیفه‌ای در موضوع عدالت داریم؟ نگاه کنیم که اگر ظالمانه رفتار کردند مطالبه‌گری کنیم و اگر ظالمانه رفتار نکردند بگوییم «آفرین که عدالت را برقرار کردید» ولی این تمام قصه نیست، کار ما فقط مطالبه‌گری نیست. خُب ما الان باید چقدر از وقت‌مان را در طول روز برای مطالبه‌گری بگذاریم و مواظب باشیم کسی دزدی نکند؟! اینکه برای ما زندگی نمی‌شود!

موضوع مهم این است که من الان چطور باید زندگی کنم؟ باید زندگیِ جمعی فعالانۀ مولدانه داشته باشم. من باید کار جمعی بکنم که ضعفا را به اندازۀ مسئولیت خودم کنار اقویا سازماندهی کنم. باید یک حرکت اجتماعی پدید بیاید. باید شروع کنم به فعالیت جمعی، تا قدرت دولت را به نفع قدرت مردم کاهش بدهم، تا نظارت‌ها افزایش پیدا کند و زمینۀ ظلم برطرف بشود. ما باید نود درصد وقت‌مان را برای مدل زندگی مسئولانه، جمعی و مولّدانه بگذاریم. در ده درصد دیگر هم ببینیم که اگر کسی ظلم کرد با او برخورد کنیم. همۀ زندگی‌مان که مطالبه‌گری نیست، باید مدل زندگیِ ما مشخص بشود. ما که نمی‌خواهیم کاپیتالیستی یا مارکسیستی و کمونیستی زندگی کنیم. مدل زندگی ما چگونه است؟ ما هنوز مدل زندگی خودمان را به‌دست نیاورده‌ایم. اینها اموری است که باید اولویت‌ها در آن تشخیص داده بشود.

امام‌رضا(ع): خداوند هر پیغمبری را با معجزه‌ای متناسب با زمان خودش مبعوث کرد

سخنی از امام رضا‌‌(ع) برای شما بخوانم. ابن سکّیت می‌گوید: من پیش امام رضا‌‌(ع) رفتم و گفتم چرا خداوند متعال حضرت موسی(ع) را با معجزه‌ی عصا و ابزار سحر، حضرت عیسی(ع) را با ابزار طب و رسول خدا(ص) را با قرآن و معجزه‌ای از جنس کلام مبعوث کرد. امام رضا‌‌(ع) در قسمت اول جواب‌شان فرمودند در زمان حضرت موسی(ع) ساحر‌ها خیلی میدان‌دار بودند، در زمان حضرت عیسی(ع) اطباء خیلی میدان‌دار بودند، ایشان نه تنها کور شفا داد بلکه مرده هم زنده کرد، با این کار، روی دست همه زد که همه ساکت بشوند.

اما در زمان رسول خدا(ص) که عرب به کلمات و ادبیاتش می‌نازید، از طرف خداوند یک کتاب آمد که ضمن اینکه اهداف دیگر را از نظر موعظه و معرفت تأمین می‌کرد خود این کلام هم معجزه شد و به کارهای دیگر نیاز نبود، چون قرآن سخنان آن مردم را باطل کرد و حجت را بر آنها تمام نمود. «وَ إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ مُحَمَّداً ص فِی وَقْتٍ کَانَ الْغَالِبُ عَلَى أَهْلِ عَصْرِهِ الْخُطَبَ وَ الْکَلَام‏ وَ أَظُنُّهُ قَالَ الشِّعْرَ فَأَتَاهُمْ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مِنْ مَوَاعِظِهِ وَ حِکَمِهِ مَا أَبْطَلَ بِهِ قَوْلَهُمْ وَ أَثْبَتَ بِهِ الْحُجَّةَ عَلَیْهِم‏» (کافی/ج1/ص25)

طبق روایت، کسی که به زمان خودش آگاه باشد اشتباه‌ها به او حمله نمی‌کنند

قبل از اینکه قسمت پایانی این روایت را بخوانم-که اصل مقصودم از آن هست- بگذارد یک سؤال مطرح کنم: راستی الان زمان‌ ما زمان چیست؟ زمان جهانی ما زمان چیست؟ روی این سؤال تأمل کنید. الان زمانی هست که پیش هر مسلمانی می‌روی می‌پرسد چرا غرب پیشرفت کرده است؟ الان مدل زندگی غربی به عنوان سبک زندگی و فرهنگ، دارد تحمیل می‌شود، دارد تهاجم فرهنگی، بلکه شبیخون فرهنگی اتفاق می‌افتد. در این شبیخون فرهنگی بیشتر از اینکه فرهنگِ ما را بزنند، دارند یک فرهنگ دیگر را غالب می‌کنند. اگر بخواهی در مقابل آن فرهنگ بایستی، چه باید بگویی؟ چه چیزی برای جایگزین کردن آن داری؟ اینها یک اقتضائاتی دارد.

آدم باید مرد زمان خودش باشد. روایات متعددی دربارۀ زمان هست؛ یکی از آن موارد، حدیثی است که امام صادق(ع) می‌فرماید: «الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَیْهِ اللَّوَابِس‏» (کافی/ج1/ص27) کسی که به زمان خودش آگاه باشد اشتباه‌ها به او حمله نمی‌کنند، لذا پراشتباه نخواهد بود.

در زمانۀ ما حجت چگونه بر مردم تمام می‌شود؟ با عقل

ابن سکّیت در ادامۀ آن حدیثی که دربارۀ «تناسب معجزات انبیاء(ع)» از امام رضا(ع) نقل کرد، از آن حضرت پرسید: «فَمَا الْحُجَّةُ عَلَى الْخَلْقِ الْیَوْم‏؟» امروز در زمانۀ ما حجت چگونه بر مردم تمام می‌شود؟

در قسمت اول روایت، این سؤال مطرح شد که چرا حضرت موسی(ع) با عصایی که اژدها شد آمد؟ به دلیل اینکه با این کار می‌توانست حجت را تمام بکند. چرا حضرت عیسی(ع) با طب و شفا دادن بیماران آمد؟ برای اینکه با این شیوه، حجت را تمام بکند، و رسول خدا(ص) هم با قرآن کریم، حجت را تمام کرد. حالا ابن سکّیت می‌پرسد: در زمان ما حجت با چه چیزی تمام می‌شود؟ حضرت فرمودند: «الْعَقْلُ یُعْرَفُ بِهِ الصَّادِقُ عَلَى اللَّهِ فَیُصَدِّقُهُ وَ الْکَاذِبُ عَلَى اللَّهِ فَیُکَذِّبُهُ» (کافی/ج1/ص25) در زمان ما با عقل، حجت تمام می‌شود. یعنی دین یک مجموعه از دانایی‌ها و دارایی‌ها به تو داده است، تو با عقل خودت باید زمان خودت را داوری کنی. دیگر نیازی نیست یک پیامبری با یک معجزه‌ای بیاید تا اتفاقی را رقم بزند. یک‌دفعه‌ای ممکن است تو تشخیص بدهی که امروز یکی از مهمات ما «اربعین» است.

توجه به ظهور و آیندۀ امیدبخش، یأس انقلابیون مؤمن را از بین می‌برد

بعد از دفاع مقدس کم‌کم با یک تورم سنگین، فضای نامطلوبی در کشور پیش آمد، در دولت سازندگی واقعاً یک حرکت شدید و سریع در فاصله گرفتن از حماسۀ دفاع مقدس و ارزش‌های آن و جمع‌آوری غنائم و... دیده می‌شد. انگار جامعه به یک یأس فلسفی رسیده بود. و بعد، یک گروه دیگر آمدند گفتند «کلاً باید برای اداره کردن جامعه سراغ تفکر غربی برویم» فضا طوری شده بود که مذهبی‌های انقلابی، دیگر آینده‌ای برای خودشان نمی‌دیدند. یک جلسه‌ای تشکیل شد و در آن تصمیمی گرفته شد، یک اولویت تشخیص داده شد که «ما آینده داریم؛ آینده‌مان امام زمان ارواحنا له الفداء است»

یک آقایی آن زمان می‌گفت که ما باید به سمت جامعۀ مدنی برویم. البته می‌گفت: «منظور من از جامعۀ مدنی همان جامعۀ نبوی است!» اما در این‌طرف، یک بحث‌هایی شروع شد که باید سراغ جامعۀ مهدوی برویم. جلسات دعای ندبه‌ که تعطیل بود، راه اندازی شد. یک آیندۀ امیدبخش، یأس انقلابیون مؤمن را از بین برد. این معنا القا شد که «تو هنوز هدف داری، تو هنوز قله داری، بیا به سمت آن هدف برو...» یعنی در یک زمانی، برجسته کردن جامعۀ مهدوی و ظهور واقعاً کار اصلی بود و شاید اولویتش از «حسین، حسین(ع)» گفتن و دور کربلا گشتن بالاتر بود. چون زمانی بود که باید یک افق و آیندۀ روشنی را به مردم نشان می‌دادیم که باید به آن آینده نگاه کنید. بعد از اینکه این آینده، حسابی جا افتاد باید بگویی «حالا چطوری برای ظهور مقدمه‌سازی کنیم؟» و ما تا الان هم در همین مرحله‌ هستیم و از این حیث، در دورۀ مقدمه‌سازی ظهور هستیم. یکی از اولویت‌های زمانۀ ما «رفتار مؤمنان با یکدیگر» است. مثلاً در روایت هست که در آخرالزمان، شیعیان همدیگر را تکفیر می‌کنند، به حدی که آب دهان به‌صورت هم پرت می‌کنند. (لا یَکُونُ الْأَمْرُ الَّذِی تَنْتَظِرُونَهُ حَتَّى یَبْرَأَ بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ وَ یَتْفُلُ بَعْضُکُمْ فِی وُجُوهِ بَعْضٍ وَ یَشْهَدَ بَعْضُکُمْ عَلَى بَعْضٍ بِالْکُفْرِ وَ یَلْعَنَ بَعْضُکُمْ بَعْضاً فَقُلْتُ لَهُ مَا فِی ذَلِکَ الزَّمَانِ مِنْ خَیْرٍ فَقَالَ الْحُسَیْنُ ع الْخَیْرُ کُلُّهُ فِی ذَلِکَ الزَّمَانِ یَقُومُ قَائِمُنَا وَ یَدْفَعُ ذَلِکَ کُلَّه؛ غیبت نعمانی/ص206) الان در فضای مجازی، بعضی‌ها به‌شدت با هم دعوا دارند، این دعوا سرِ همین اولویت‌ها است و الّا آگاهی‌ها یکی است و همه اطلاعات‌شان با هم برابر است. معمولاً افراد سرِ همین اولویت‌ها با هم دعوا می‌کنند.

هرچه به آخرالزمان می‌رسیم اهمیت عقلانیت بیشتر می‌شود

امام رضا(ع) در پاسخ ابن سکّیت فرمود: امروز با عقلانیت حجت بر انسان تمام می‌شود. (فَمَا الْحُجَّةُ عَلَى الْخَلْقِ الْیَوْمَ قَالَ فَقَالَ ع الْعَقْلُ یُعْرَفُ بِهِ الصَّادِقُ عَلَى اللَّهِ فَیُصَدِّقُهُ وَ الْکَاذِبُ عَلَى اللَّهِ فَیُکَذِّبُه‏ ؛ (کافی/ج1/ص25) هرچه به آخرالزمان می‌رسیم اهمیت عقلانیت بیشتر می‌شود. از برخی روایات، می‌توان این‌طور برداشت کرد که معرفت‌ آخرالزمانی‌ها بیشتر از قبلی‌ها است، یعنی اینها یک چیزهایی را می‌فهمند که قبلی‌ها نمی‌فهمیدند.

یکی از چیزهایی که امروز برای ‌ما حجت است «عقل تجربی» است، درحالی‌که قبلاً این‌طور نبود. الان می‌توانیم از عقل تجربی استفاده کنیم چون خیلی اتمام حجت می‌کند. ممکن است عقل تجربی تمام و کمال، ما را به مقصد نرساند که قطعاً همین است، با عقل تجربی نمی‌شود به آخر راه رفت، ولی می‌تواند خیلی آدم‌ها را ساکت کند و جواب‌شان را بدهد.

یکی از اولویت‌های زمانه‌ ما این است: حرف‌هایی را که دشمن از آن سوءاستفاده می‌کند نباید بگوییم

یک روایت دیگر در مورد زمان برای شما بخوانم. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «أَعْرَفُ النَّاسِ بِالزَّمَانِ مَنْ لَمْ یَتَعَجَّبْ مِنْ أَحْدَاثِه‏» (تصنیف غرر الحکم/ص480) عارف‌ترین و آگاه‌ترین مردم نسبت به زمان کسی است که از اتفاقات زمانه تعجب نمی‌کند. چرا؟ چون این اتفاقات، برایش قابل پیش‌بینی بوده است. متأسفانه بنده نمی‌توانم خیلی مصداقی صحبت کنم چون وارد اختلافات می‌شویم. یکی از اولویت‌های زمانۀ‌ ما این است که بهانه دست کسی ندهیم و باعث نشویم کسی با دین، با جامعۀ دینی، با ولایت و با مسیر انقلاب مخالفت یا معارضه بکند. زمان‌مان حساس است، دشمنان‌مان تا بن دندان مسلح هستند، از نظر تبلیغی واقعاً ابزار آنها از ما خیلی قوی‌تر است. آنها راحت شبکه‌های ماهواره‌ای ما را می‌بندند، نمی‌گذارند حرف ما در جهان پخش بشود. در چنین زمانی ما باید چه کار کنیم؟ الان ما باید واقعاً پرهیز کنیم از اینکه سوءتفاهم‌ها را افزایش بدهیم. بعضی از حرف‌هایی که مردم ظرفیتش را ندارند نباید بگوییم. برخی از حرف‌هایی را که دشمن از آن سوءاستفاده می‌کند نباید بگوییم. نه اینکه حرف‌های حداقلی بگوییم، نه؛ حرف‌های بلند هم می‌شود گفت. ولی حرف‌های بلندی که مخاطب جهانی دارد.

ما باید امروز از امام حسین‌‌(ع) طوری حرف بزنیم که هر کجای عالم شنیدند بگویند «سخن شما منطقی است، چقدر این شخصیت اسطوره‌ای و این شخصیت حماسی و عزتمند، شخصیت نازنینی است...» متأسفانه ادبیات ‌ما قوی نیست. یکی از اولویت‌های زمانۀ ما جذب جهان غرب است. اگر جهان غرب را به دین خودت جذب کنیم، مشکلات اینهایی که در داخل کشور هستند تا حدی حل می‌شود.

امروز علوم تجربی، زبان بین‌المللی است/ وجه مشترک ما با مردم جهان برای تبلیغ دین همان علوم تجربی است

همیشه باید با زبان مردم سخن گفت و امروز «علوم تجربی» زبان بین‌المللی است. نمی‌گویم مردم غیر از زبان علوم تجربی را نمی‌فهمند، ولی این وجه غالب است. مگر علم به معنای علوم تجربی نیامده است معنویت را کنار بزند، پس با خود علم تجربی باید معنویت را برگردانیم، کاری که «شهید مطهری» یک‌مقدار آن را شروع کرد. اصلاً در برخی از روایات، استراتژی را برای ما مشخص می‌کنند. مثلاً اینکه می‌فرماید: از هر طریقی که باطل آمد باید از همان راه بیرونش کنی تا حق بیاید.(رُدُّوا الْحَجَرَ مِنْ حَیْثُ جَاءَ فَإِنَّ الشَّرَّ لَا یَدْفَعُهُ إِلَّا الشَّر؛ نهج‌البلاغه/حکمت314) این روایت نه‌تنها راهبرد مشخص می‌کند، بلکه دارد قانون راهبردنویسی برای ما می‌دهد.

الان لازم نیست نزاع ما سرِ امور اعتقادی باشد، کل کارهای مملکت، اساس و بنیادش و آن وحدت و عزمی که باید برای پیشرفت داشته باشیم و اختلافاتی که باید کنار گذاشته بشود و قدرتی که باید بدست بیاید و... همۀ اینها با علوم تجربی (در عرصۀ علوم انسانی و علوم دیگر) قابل‌حل است. الان ضدیت علوم تجربی با دین کم است، خیلی حرف‌های خوب هم در علوم تجربی هست. خدا در قرآن کریم به عنوان یک قانون مهم در ارتباط با امر تبلیغ، این را مطرح می‌کند که «از وجه مشترک شروع کنید» می‌فرماید: «قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلى‏ کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ» (آل عمران،64) طبق این قانون، اگر همین الان ما بخواهیم از وجه مشترک با مردم جهان شروع کنیم این وجه مشترک، همان علوم تجربی است. بیایید سر همین با هم به توافق برسیم.

الان خیلی باید به اینها دقت کرد، بعضی‌ها یک طوری از انقلاب، دفاع می‌کنند که آنهایی که اسیر دانش تجربی هستند دل‌زده می‌شوند. دین با دانش تجربی خیلی قابل ‌دفاع است و اگر از این طریق وارد بشویم، آن بنده خدا هم دل‌زده نمی‌شود. البته همۀ دین با دانش تجربی قابل‌توجیه نیست، دین یک افق‌هایی را دیده که دانش تجربی به گردش هم نمی‌رسد، اما برای بیان یک سری از اوّلیات، می‌توان از دانش تجربی استفاده کرد.

با ادبیات واقع‌گرایانه و تأییدشده در علوم تجربی، دین را تبلیغ کنیم

اگر به بیانات مقام معظم رهبری نگاه کنید، می‌بینید که ایشان چندین سال است کاملاً واقع‌بینانه و -به تعبیر بنده- با ادبیات غیرارزشی، دارند مفاهیم را تبیین می‌کنند؛ مثل مفهوم «مقاومت». ضعف‌ تبلیغات ما در مفهوم مقاومت در چیست؟ ضعف‌مان در این است که بگوییم «خدا فرموده است که باید مقاومت کنیم...» درست است که خدا فرموده، اما کسی که خدانشناس است این حرف را نمی‌فهمد، به همین خاطر شروع می‌کند به مسخره کردن. او می‌گوید «منافع‌ مردم از بین رفت به خاطر خدایی که اینها دارند، اینها چرت و پرت می‌گویند، اصلاً سالم نیستند...» خُب شما یک حرفی بزن که سوءاستفاده نکنند. ببینیم مقام معظم رهبری چطور دربارۀ مقاومت حرف می‌زند؟ مثلاً ایشان می‌فرماید که مقاومت هزینه دارد، سازش هم هزینه دارد ولی اگر انسان حساب بکند می‌فهمد هزینۀ سازش بیشتر از هزینۀ مقاومت است.... پس آدم عاقل به سمت مقاومت می‌رود.

امام رضا(ع) فرمود عقل حجت است (مَا الْحُجَّةُ عَلَى الْخَلْقِ الْیَوْمَ فَقَالَ ع الْعَقْلُ؛ تحف‌العقول/ص450) حرف مقام معظم رهبری یک حرف عقلانی است، در اینجا از خدا و پیغمبر هم مایه نگذاشتند. لذا مخاطب این حرف، چه یهودی باشد، چه گبر باشد و... هرچه باشد می‌گوید که این حرف درست است.

اگر همه‌مان شروع کنیم از دین، با ادبیات واقع‌گرایانه و حتی ادبیات تأیید شده در علوم تجربی صحبت کنیم مقدمات اولیه‌مان حل است. البته بعضی‌ها دوباره به حرف من حمله می‌کنند و می‌گویند: «رسول خدا(ص) با بحث معاد و قیامت شروع کرد...» خُب در مکه، رقیب پیامبر(ص) کسانی بودند که مدعیان دروغین مبدأ و معاد بودند. پیامبر اکرم(ص) با مشرکین قریش درگیر بود. مشکل مشرکین قریش این بود که خودشان را متولی و صاحب خانۀ کعبه می‌دانستند، میراث‌دار معجزۀ بزرگ الهی برای از بین رفتن سپاه ابرهه می‌دانستند. رسول خدا(ص) باید این دین قلابی‌ که آنها درست کردند از دست‌شان بیرون بیاورد. آنها که مدعی علوم تجربی نبودند که رسول خدا(ص) با این ادبیات با ایشان در بیفتد. بماند که خود رسول خدا(ص) و قرآن کریم و روایات به این مسأله که مردم را واقع‌بینانه به دین دعوت بکند، خیلی بها می‌دهند.

خیلی از افراد، دریچۀ قلب خود را به روی علوم تجربی باز کردند، باید از همین‌جا وارد بشوید

ما باید سوءتفاهم‌ها را برطرف کنیم. خیلی از کسانی که انقلابی نیستند یا حتی ضدانقلاب هستند، برداشت‌شان از انقلاب غلط است. باید با همان ادبیاتی که او صحبت می‌کند و مرام خودش را بر آن مبنا چیده است، یک نهضت رفع سوءتفاهم راه بیاندازیم. أمیرالمؤمنین علی‌‌(ع) فرمود: وقتی خواستید به دل‌ها وارد بشوید، از دری که باز است وارد بشوید از در بسته نمی‌شود وارد شد، از دیوار نمی‌شود داخل رفت. (إِنَّ لِلْقُلُوبِ شَهْوَةً وَ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً فَأْتُوهَا مِنْ قِبَلِ شَهْوَتِهَا وَ إِقْبَالِهَا فَإِنَّ الْقَلْبَ إِذَا أُکْرِهَ عَمِی؛ نهج‌البلاغه/ حکمت193)

امروزه خیلی از افراد بشر، دریچۀ قلب خودشان را به روی علوم تجربی باز کرده‌اند، عاشق علوم تجربی و تجربۀ بشری هستند، باید از همین‌جا وارد بشوی، اگر حرف دیگر بزنی نمی‌پذیرد. ما خیلی حرف در این زمینه داریم. أمیرالمؤمنین علی‌‌(ع) به ابوموسی اشعری فرمود اگر عقل و تجربه را زیر پایت بگذاری شقی هستی «فَإِنَّ الشَّقِیَّ مَنْ حُرِمَ نَفْعَ مَا أُوتِیَ مِنَ الْعَقْلِ وَ التَّجْرِبَة» (نهج البلاغه، نامه78) حضرت با ابوموسی اشعری که نمی‌تواند از ولایت‌مداری و خدا و قیامت صحبت کند. او که دین و ایمان درست و حسابی نداشت، لذا بر مبنای عقل و تجربه صحبت می‌کنند.

با ادبیاتی صحبت کنیم که مردم راحت‌تر می‌فهمند

اگر بر مبنای عقل و علوم تجربی صحبت کنیم، بسیاری از مخاطبان، راحت‌تر حرف ما را می‌پذیرند. مثلاً اینکه فرموده‌اند سراغ لذات حرام نروید، چون قدرت لذت بردن شما از بین می‌رود، حرفی است که الان با علوم تجربی قابل ‌اثبات است. حتی اگر کسی به قیامت هم کاری نداشته باشد، این مطلب را می‌تواند بپذیرد. این روش، پایه را درست می‌کند، فرهنگ دین را جا می‌اندازد، دیگر از این حداقل، کسی فرار نمی‌کند، بعد آدم برای کارهای بالاتر فرصت پیدا می‌کند. ما هنوز نتوانسته‌ایم این‌طوری از حجاب دفاع کنیم. ما یک‌بار دربارۀ این صحبت ‌کردیم که آدم‌ها –چه زن و چه مرد- با لباس خوب، انرژی‌های خودشان را نگه می‌دارند... بعداً بازخوردهای خیلی خوبی دریافت کردیم از کسانی که از این صحبت، تأثیر پذیرفته بودند. چقدر خوب است ما روی دانش‌های مختلف کار کنیم و با ادبیاتی صحبت کنیم که مردم راحت‌تر می‌فهمند. حضرت امام دربارۀ موسیقی حرام می‌فرمود که انرژی و ارادۀ جوان را از بین می‌برد. (استاد معظّم ما، دام ظلّه، مى‏‌فرمودند بیشتر از هر چه گوش کردن به تغنّیات سلب اراده و عزم از انسان مى‏‌کند؛ چهل حدیث/ص8) چه تعبیر قشنگی! به‌جای اینکه با عذاب دوزخ بترساند فرمود با موسیقی حرام ضعیف می‌شوی. همان‌طوری که مقام معظم رهبری فرمودند ما در تبلیغات‌مان مشکلات اساسی داریم باید این مشکلات را إن‌شاءالله برطرف کنیم.

ائمۀ هدی‌‌(ع) خیلی به ما سفارش کرده‌اند که همۀ دل‌ها را به سمت ما بکشید «جُرُّوا إِلَیْنا کُلَّ مَوَدَّة» (تحف‌العقول/488) هر دلی را می‌توانید بیاورید، دل را، نه اینکه حتماً عقاید دینی‌ افراد را تغییر دهید. چیزی از کلام اهل‌بیت(ع) را که او می‌تواند حسنش را بفهمد، به او بگو تا عاشق امام تو بشود. اگر عاشق نمی‌شود، لااقل احترام بگذارد، عشق که تحمیلی نیست. نمی‌خواهد روز اول ولایت علی‌ابن‌ابیطالب‌‌(ع) را اثبات کنید، چون اگر او در این فضا نباشد، طبیعتاً پس می‌زند.

اگر ضعف تبلیغات خودمان را برطرف نکنیم، هزینه‌های سنگینی باید بدهیم...

بیایید ضعف تبلیغات را برطرف کنیم، و الّا باید هزینه بدهیم. هزینه‌ای که رسول خدا(ص) و دین اسلام داد چیزی جز شهادت أباعبدالله‌الحسین(ع) و اسارت بچه‌هایش نبود. سخن حق باید ابلاغ و منتقل بشود. در جهان اسلام تنها جایی که دین، به خوبی تبلیغ نشده بود شام بود، چون از اول، معاویه آنجا حاکم بود، آنها چیزی جز آنچه معاویه گفته بود از دین برداشت نداشتند. اگر در مناطق دیگر بعداً منحرف شدند، لااقل ته‌مانده‌هایی از آن راه اصیل در آنجاها موجود بود، اما در شام کسی دسترسی به این راه اصیل پیدا نکرده بود، اتفاقاً بغض به أمیرالمؤمنین علی‌‌(ع) هم پیدا کرده بودند. مأموریت به دست یک عده‌ای زن و بچه (اهل‌بیت امام حسین) افتاد. خدایا! چطوری می‌شود از این کاروان اسیر و عزتمند و کتک‌خورده و تازیانه خورده عبور کرد؟

اگر در مسیری که این کاروان پیموده است، حرکت کنید، می‌بینید یک جاهایی هست که می‌گویند «اینجا یکی از بچه‌های حسین(ع) از دنیا رفته‌... اینجا همسر حسین(ع) از دنیا رفته است...» زمانی که کاروان اسرا را به سوی شام می‌بردند پاییز بود و آن مناطق، پاییز سردی دارد که تحمل آن بسیار سخت است. خلوص حضرت زینب(س) و اهل‌بیت(ع) را ببینید که نخواستند همۀ این سختی‌ها را به ما بگویند، یک‌کمی از مصیبت خودشان را به ما گفتند و بقیه‌اش معاملۀ خودشان با خدا است. فقط شهر شام را آذین نبستند بلکه اهل‌بیت(ع) داغ‌هایی دیدند و تازیانه‌هایی در این راه خوردند و خرابه‌نشینی‌هایی کردند و از همه بدتر توهین‌هایی دیدند. کاروان اسرا به هر شهری می‌رسیدند مردم هلهله می‌کردند، فقط در کوفه بود که بعضی‌ها گریه می‌کردند...

 (الف3/ن2)

 


<<جلسه قبل

جلسه بعد>>

 

نظرات

ارسال نظر

لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دسترسی سریع سخنرانی ها تنها مسیر استاد پناهیان ادبستان استاد پناهیان درسنامۀ تاریخ تحلیلی اسلام کلیپ تصویری استاد پناهیان کلیپ صوتی استاد پناهیان پرونده های ویژه حمایت مالی بیان معنوی پناهیان

آخرین مطالب

آخرین نظرات

بیان ها راهکار راهبرد آینده نگری سخنرانی گفتگو خاطرات روضه ها مثال ها مناجات عبارات کوتاه اشعار استاد پناهیان قطعه ها یادداشت کتابخانه تالیفات مقالات سیر مطالعاتی معرفی کتاب مستندات محصولات اینفوگرافیک عکس کلیپ تصویری کلیپ صوتی موضوعی فهرست ها صوتی نوبت شما پرسش و پاسخ بیایید از تجربه... نظرات شما سخنان تاثیرگذار همکاری با ما جهت اطلاع تقویم برنامه ها اخبار مورد اشاره اخبار ما سوالات متداول اخبار پیامکی درباره ما درباره استاد ولایت و مهدویت تعلیم و تربیت اخلاق و معنویت هنر و رسانه فرهنگی سیاسی تحلیل تاریخ خانواده چندرسانه ای تصویری نقشه سایت بیان معنوی بپرسید... پاسخ دهید...