۰۱/۰۲/۲۰ چاپ ایمیل و پی دی اف
تاریخ بعثت و عصر ظهور( فصل دوم ) - جلسه بیست و پنجم

قدرت مرکزی در حکمرانی اسلامی وقتی افزایش پیدا می‌کند که امام جامعه بتواند از قدرتش کمتر خرج کند/ علی(ع) در دورۀ حکومت، هرچه از قدرتش بیشتر خرج کرد، غریب‌تر شد چون مردم همراه نبودند/ پیامبر و امام، نباید نیاز باشد که زیاد امر کنند چون مردم با مشارکت مداوم سیاسی خود، باید تضمین‌کنندۀ اداره صحیح جامعه باشند      

شناسنامه:

  • زمان: 1401/02/08
  • مکان: برنامه وقت سحر شبکه افق
  • موضوع: تاریخ بعثت و عصر ظهور(فصل دوم)
  • صوت: اینجا
علیرضا پناهیان در سحرهای ماه مبارک رمضان با حضور در برنامۀ سحر شبکۀ افق، فصل جدیدی از سلسله‌ مباحث «تاریخ بعثت و عصر ظهور» را آغاز کرده و دربارۀ تناسب بعثت پیامبر اسلام(ص) با ظهور امام‌زمان(عج) به گفتگو می‌پردازد. در ادامه، فرازهایی از جلسه بیست و پنجم این گفتگو را می‌خوانید:

تصورِ خیلی‌ها دربارۀ ولایت، یک‌نوع دیکتاتوریِ صالحانه است؛ یعنی فرد صالحی فرمان بدهد و همه گوش کنند

مجری: در جلسۀ گذشته دربارۀ ضرورت زندگی جمعی سخن گفتید و اینکه مردمی‌شدن حکومت، لازمۀ آن خواهد بود. می‌خواهم سؤال کنم دغدغه‌مندی و دخالت مردم در حکومت چه ربطی با ولایت‌مداری دارد؟

برخی از مفاهیم، وقتی که خیلی پرتکرار و پرتأکید می‌شود، یک‌دفعه‌ای در ذهن‌ها این‌طور القا می‌شود که مفهوم دیگری در کنارش وجود ندارد یا مفهوم دیگری در کنارش پراهمیت نیست؛ درحالی‌که ما باید با نگاه جامع به مفاهیم دینی نگاه کنیم.

وقتی از ولایت‌مداری حرف می‌زنیم و می‌گوییم «باید از ولیّ جامعه تبعیّت کنیم و امام‌زمان(ع) امامت و رهبری می‌کند...» البته تبعیّت از امام که حرف درستی است و رهبری ایشان برای جامعه هم کاملاً حرف درستی است، ولی اگر فقط همین حرف را بزنیم و در کنار ولایت‌مداری، «نقش مردم و تعهدات ما نسبت به حکمرانی و تعهدات ما نسبت به بقیۀ مؤمنین» را ذکر نکنیم، تصوری که از ولایت‌مداری در ذهن‌ها ایجاد می‌شود یک نوع دیکتاتوریِ صالحانه و مصلحانه است، به این معنا که فرد صالحی فرمان بدهد و همه گوش کنند تا سعادتمند بشوند.

تک‌تک افراد جامعه مسئولند و باید در امور دخالت کنند؛ امام این حرکت جمعی را رهبری می‌کند

ماجرا اصلاً این‌طور نیست که ایشان فرمان بدهند و شما همه گوش بکنید، البته ایشان فرمان هم می‌دهند اما وظیفۀ شما در مهم‌ترین امری که از ایشان گوش می‌کنید «مسئولیت‌پذیری، دخالت‌تان در سیاست و فعالیت‌ برای سعادت جامعه» است. این‌طور نیست که ایشان فرمان بدهند و ما مثل ربات، فقط شروع به عمل‌کردن کنیم و هیچ‌گونه مسئولیت و نقشی جز فرمانبری نداشته باشیم.

اصلاً خدا و رسولش می‌خواهند به ما نقش بدهند؛ «کُلُّکُمْ رَاعٍ وَ کُلُّکُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِه‏» (جامع الاخبار، شُعیری/ص119) این فرمان خداست که تک‌تک شما مسئول هستید و امام، این حرکت جمعی را رهبری می‌کنند. مثل رهبرِ یک گروه نوازنده‌ که او رهبری می‌کند ولی صداها از سازها بیرون می‌آید. این صداها و این حرکت‌ها و آن هماهنگی‌هاست که آن زیبایی را خلق می‌کند. رهبر گروه که خودش صدا تولید نمی‌کند! در جلسات قبل برای ولایت یک تشبیه عرض کردم و گفتم که ولایت مانند داور، در زمین بازی است، این در بیانات مقام معظم رهبری هم هست. امروز هم ولایت را به رهبر ارکستر تشبیه کردم.

در کلام معصوم هم نقش ولایت به نقش پدر و مادر تشبیه شده است که تشبیه اصیلی است. آیا پدر و مادر نمی‌خواهند بچه رشد کند؟ آیا نمی‌خواهند او روی پای خودش بایستد؟ حتی اجازه می‌دهند او زمین بخورد، اجازه می‌دهند او از حقّ خودش دفاع بکند، اجازه می‌دهند او حرف بزند، جرأت اظهارنظر پیدا بکند تا پختگی لازم را برای زندگی پیدا بکند. والدین به‌جای او دیکته نمی‌نویسند که به مدرسه بدهند تا نمرۀ بچه‌‌شان بیست بشود چون دنبال رشد خودِ او هستند؛ گاهی هم سکوت می‌کنند تا بگذارند او خودش تشخیص بدهد.

همۀ ما در کنار عمل به تکلیف، باید اهل تشخیص بشویم

جلسات قبل دربارۀ فرق نصرت و اطاعت، یک صحبتی داشتیم. شب عاشورا شب اطاعت نبود شب نصرت بود، چون امام حسین(ع) به یارانش امر نکرد که «بمانید!» شب عاشورا شب تشخیص بود نه شب تکلیف. چقدر این دو تا کلمه با هم فرق می‌کند! اولیاء خدا می‌خواهند ما به این حد از تشخیص برسیم. گاهی از اوقات، این‌قدر با تأکید می‌گوییم «احکام اسلام باید اجرا بشود...» و این را تکرار می‌کنیم که مردم تصور می‌کنند ریز تا درشت فعالیت‌های شما را از صبح تا شب، برای شما مشخص کرده‌اند و برایتان نوشته‌اند و شما فقط باید اینها را طبق یک چک‌لیست (فهرستی از کارها) انجام بدهید! درحالی‌که این برداشت غلط است. بله، بسیاری از دستورها در دین هست؛ اما برای انجام اکثر این دستورها، خودِتان مدام باید تکلیف خودتان را تشخیص بدهید، اَهمّ و غیراَهمّ کنید و اهمّ را تشخیص بدهید، اولویت‌ها را تشخیص بدهید، ترتیب را تشخیص بدهید، ترکیب را تشخیص بدهید... اینها چیزهایی است که به عهدۀ خودمان گذاشته‌اند. دین نمی‌خواهد ما را صرفاً به انجام تکلیف برساند. البته بعضی‌ها نگویند که «فلانی تکلیف را تضعیف کرد!» پس تشخیص تکلیفی که به عهدۀ تک‌تک ما قرار دارد و شناخت مصادیق آن تکلیف، چه می‌شود؟!

الآن بنده و شما به عرصۀ جامعه می‌رویم، یک کاری هست که باید انجام بدهیم؛ من می‌بینم این کار به صلاح من نیست، اما شما می‌بینید به صلاح‌تان هست. این می‌شود تشخیص. در هر برهۀ زمانی نسبت به جامعه و نسبت به نیاز ولیّ خدا برای نصرت، ما همه در کنار تکلیف باید اهل تشخیص بشویم. اگر شما از دور به یک جوان روشنفکر بگویید «تکلیف تکلیف تکلیف!» او چه تصوری نسبت به دین پیدا می‌کند؟ درحالی‌که واقعِ مسئله این‌طور نیست. قرآن می‌فرماید اگر تکلیفت را انجام بدهی، من تازه تو را به قدرت تشخیص می‌رسانم «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقانا» (انفال،29). اگر بناست من صرفاً تکلیف انجام بدهم، خُب فهرست تکالیف من را بدهید، دیگر من تشخیص را می‌خواهم چه‌کار؟! باید ما این کلمات را در کنار همدیگر ببینیم.

عدم‌ امکان دزدی در حکومت امام‌زمان(ع)، به خاطر قدرت منتشرشده بین مردمِ ناظر، مؤثر و مسئول است

چرا این‌قدر به ما تأکید فرموده‌اند که «تعاون داشته باشید؟» کم‌کم می‌رسیم به پاسخ سؤالی که شما مطرح کردید دربارۀ مردمی‌شدن حکومت. اساساً بار حکومت دینی، برای دولت باید بار سبکی باشد؛ به این معنا که دولت در حکومت امام‌زمان(عج) کوچک است. بار قوۀ قضائیه هم در دولت امام‌زمان(عج) سبک است، نه به‌خاطر اینکه در آنجا یک دفعه‌ای همه را برق می‌گیرد و خوب می‌شوند و دزدی نمی‌کنند! بلکه در واقع امکان دزدی وجود ندارد. عدمِ ‌امکان دزدی هم به‌خاطر قدرت مرکزی نیست، بلکه به‌خاطر قدرت منتشر شده بین مردمی است که همه ناظر و فعال و مؤثر و مسئول هستند.

قدرت امام‌زمان(عج) به‌خاطر چیست؟ به‌خاطر این است که افراد جامعه، همه قدرتمند و منتظرِ اشارۀ او هستند. از یک کسی پرسیدند: سیر ترشی هفت‌ساله داری؟ گفت: بله، بعد گفتند: می‌شود یک مقدارش را به ما بدهید؟ گفت: اگر می‌خواستم به این و آن بدهم که هفت‌ساله نمی‌شد! از قدرت آقا امام‌زمان(عج) چندان استفاده نمی‌شود. چون به‌خاطر حضور و مشارکت مردم، حضرت نیاز ندارد از آن استفاده کند.

آن روشی که پیامبر گرامی اسلام داشت که منافق را لو نمی‌داد و خیلی تحمل و مدارا می‌کرد، فقط به خاطر بی‌ظرفیتی مردم نبود. اگر رسول‌خدا(ص) به نام منافقین تصریح می‌کرد چه‌بسا مردم طاقت نمی‌آوردند. مدارای رسول‌خدا(ص) فقط به‌خاطر نگرانی ایشان از منافقین و دشمنان هم نبود. پیامبر اکرم(ص) می‌خواست به مردم میدان بدهد تا از تشخیص‌شان استفاده کنند. اباعبدالله الحسین(ع) شب عاشورا از کدام منافق می‌ترسید؟ از کدام ضعف می‌ترسید؟ پس چرا تکلیف نکرد؟ درواقع ایشان دارد می‌فرماید که من تازه به اصل یار(یعنی یار حقیقی و اصیل) رسیدم؛ اصل یار که امر نمی‌خواهد، تکلیف نمی‌خواهد، خودش تشخیص می‌دهد و نصرت می‌کند... این مفاهیم همه قابل جمع هستند ولی باید درست دیده بشوند.

بچه‌ها را در مدرسه طوری رشد بدهیم که خودشان جامعۀ کوچک مدرسه را اداره کنند

یک مدرسۀ خوب چه مدرسه‌ای است؟ مدرسه‌ای است که مدیر و معلم‌هایش خسته نشوند. هم آنها و هم بچه‌ها در مدرسه تفریح می‌کنند. چرا؟ چون از پایه‌های اول، بار ادارۀ مدرسه روی دوش بچه‌ها گذاشته شده و بچه‌ها کارها را بین خودشان تقسیم کرده‌اند. به‌جای ناظم، خود بچه‌ها صف‌ها را مرتب می‌کنند و خود بچه‌ها حضور و غیاب را بررسی می‌کنند. اگر بچه‌ها را در مدرسه طوری رشد دادی که خودشان این جامعۀ کوچک مدرسه را اداره کردند و شما از صد مورد در یک مورد دخالت کردی، آن‌وقت بچه‌ها رشد می‌کنند.

بچه‌ها در دبیرستان باید طوری بار آمده باشند که معلم فقط طرح مسئله کند. خود بچه‌ها پژوهش‌ و مطالعه‌اش را به‌عهده بگیرند و بین خودشان تقسیم ‌کنند و بعد بیایند و کنفرانس بدهند. آنجا معلم خودش را نمی‌کُشد که «بچه حواست را جمع کن، تو چرا گوش نمی‌دهی؟ تو چرا تکلیفت را انجام ندادی؟...» این معلم وقتی از مدرسه بیرون می‌آید خسته، داغون و لِه شده است و بعد نتیجه هم ندارد. بچه‌ها را در مدرسه، مسئول بار بیاوردیم. آن‌وقت اگر کسی غایب شد، رفقایش سراغش می‌روند که «چه شده؟ تو چه مشکلی پیدا کردی؟» او مثلاً می‌گوید من فلان مشکل را پیدا کردم... حتی لازم نیست به معلم‌ها بگویند که او فلان مشکل را پیدا کرده است. خود بچه‌ها با کمک هم، مثلاً پول توجیبی‌شان را روی هم می‌ریزند و مشکل دوست‌شان را حل می‌کنند.

قدرت ولایت از آنجاست که به‌خاطر حضور، بصیرت و نظارت مردم، کسی جرأت نمی‌کند تمرّد کند

این‌همه توصیه‌های اخلاق اجتماعی که در اسلام آمده است واقعاً کار را برای انسان سخت می‌کند و بنده عرض می‌کنم که از انجام برخی از اینها عاجزم. این توصیه‌ها جنبۀ سیاسی دارد و قدرت مرکزی را افزایش می‌دهد. قدرت مرکزی وقتی افزایش پیدا می‌کند که آن را کم خرج بکنیم. پیامبر و امام نباید زیاد امر کند! اصلاً نیاز نداشته باشد امر کند؛ این یعنی یک قدرت باشکوه! قدرت ولایت یعنی این. ما باید به ولایت، قدرت بدهیم. چه‌طوری به ولایت قدرت می‌دهیم؟ با بله قربان گفتن؟! نه؛ با تشخیصی که ما بین خودمان داریم و کسی جرأت نمی‌کند به‌خاطر حضور ما، به‌خاطر بصیرت ما و به‌خاطر نظارت ما نسبت به ولایت، تمرّد کند.

پس نکته‌ای که امروز عرض کردم این است که دولت مرکزی ولایی دولتی است که به‌خاطر حضور مردم، زحمتش کم است و به خاطر احساس مسئولیت مردم، دولتی کوچک است، البته قدرت مرکزی آن بالاست به‌خاطر اینکه نیازی نیست زیاد اِعمال ‌بشود، اینجا سیستم امر به معروف و نهی از منکر است. قوۀ قضائیه در آن ضعیف است. مجلس شورای اسلامی‌اش مثل مجلس شورای اسلامی ما این‌همه قانون تصویب نمی‌کند. وقتی کار دست خودِ مردم باشد خودشان با توافقِ هم، کارها را جلو می‌برند بنابراین نیازی به تصویب قانون نیست. در روایات داریم وقتی که شیعه به شیعه پول قرض می‌دهد نباید از او «رسید» بگیرد. دربارۀ گرفتن رسید، تعبیر سنگینی در روایت بیان شده که عرض نمی‌کنم. اگر بنا نیست ما رسید بگیریم پس قوانین تضعیف می‌شوند. زیاد شدن قوانین، مال جامعۀ گرگ‌هاست، نه مال جامعۀ ولایت‌مدار.

سبُک‌بودن کار مدیر با حضور و دخالت مردم تأمین می‌شود، نه با بروکراسی

در دانش مدیریت، می‌گویند «اگر مدیر و رئیس کل، خیلی پرکار باشد معلوم است سیستم را خوب نچیده است، پس زیرمجموعه‌اش دارند چه کار می‌کنند؟!» در دانش مدیریت می‌گویند باید پنجاه درصد وقت مدیر برای فکر کردن در مورد پیش‌بردن کلّیِ مسیر و تشخیص راهبردها آزاد باشد. باید سرش خلوت باشد. لذا این را با بروکراسی تأمین می‌کنند. ولی ما می‌گوییم «سبُکی کار مدیر با حضور و دخالت مردم تأمین می‌شود»

مثلاً دانشجوها در دانشگاه، ده تا گروه برای ده تا کلاس درست کنند و مسائل صنف خودشان را خودشان طراحی و حل کنند. از هر گروه، یک نماینده معرفی کنند، بچه‌ها وقتی یک‌مقدار باهم آشنایی پیدا کردند، بعضی‌ها طبیعتاً داوطلب می‌شوند. داوطلب باید فداکارانه کار کند. اگر بخواهی به داوطلب، مزد بدهی، باید یک ادارۀ دیگر درست کنی، این است که من می‌گویم باید بروکراسی را ضعیف کرد.

اگر بخواهیم بروکراسی را به‌جای مسئولیت‌پذیری انسان‌ها بگذاریم، مثل این است که بگوییم از طرف قوۀ قضائیه در خانه، دستگاه کارت‌ساعت بگذارید که معلوم شود خانمِ خانه چند ساعت کار می‌کند و اجرت المثل آن چقدر می‌شود؟ و بعد هم بخواهند نظارت کنند... اینکه زندگی نمی‌شود! در خانواده، باید برای هم فداکاری کنید، رفاقتی زندگی کنید! این حرف‌ها همه‌اش سیاسی است. وقتی که شما به یک جامعه‌ بگویید «با همدیگر، رفاقتی و فداکارانه زندگی کنید» زمینۀ بسیاری از رانت‌‌خواری‌ها را از بین می‌برید. چون وقتی قانون درست می‌کنید رانت‌خوار هم درست می‌شود. افراد زیادی که می‌خواهند قانون را دور بزنند درست می‌شود. درحالی‌که می‌توانیم با توافق و با تفاهم و با محبت، کارها را پیش ببریم. اینها حرف سیاسی است. دستورات اخلاقی دین را ببینید.

وقتی شما پیش برادر دینی خودت می‌روی و حالش را می‌پرسی یا کمکش می‌کنی، انگار پیش امام‌زمان(ع) رفته‌ای

چند تا روایت می‌خوانم که ببینید در فرهنگ ولایی، به ما چه توصیه می‌کنند؟ این روایت‌ها صددرصد سیاسی هستند و شیوۀ حکومت را به ما می‌گویند. در کتاب شریف تهذیب الاحکام، نقل شده است که امام کاظم(ع) می‌فرماید: «مَنْ لَمْ یَقْدِرْ أَنْ یَصِلَنَا فَلْیَصِلْ صَالِحَ إِخْوَانِهِ یُکْتَبْ لَهُ ثَوَابُ صِلَتِنَا» (تهذیب الاحکام/ج6/ص104)، کسی که دستش به ما نمی‌رسد و نمی‌تواند به وصال ما برسد، با برادران دینی خودش ارتباط برقرار کند، آن‌وقت برای او نوشته می‌شود که او به وصال ما رسید.

بر این اساس، وقتی شما پیش رفیق دینی خودت می‌روی و او را نصرت می‌کنی یا اینکه حالش را می‌پرسی، در واقع پیش امام‌زمان(عج) ارواحناله‌الفداء رفتی.

امیرالمؤمنین(ع) هرچه از قدرت‌اش بیشتر خرج کرد غریب‌تر شد

اهل‌بیت(ع) با این کلمات می‌خواهند چه جامعه‌ای را درست کنند؟ اگر ما به همدیگر این‌همه رسیدگی‌ کنیم، ما در دوران غربت، ضعیف نمی‌شویم بلکه قدرت پیدا می‌کنیم. در دوران ظهور هم حضرت نیاز ندارد زیاد از قدر‌‌ت خودش خرج کند. امیرالمؤمنین(ع) در دوران حکومتش، هرچه از قدرتش بیشتر خرج کرد، غریب‌تر شد. فرمود من هرچه به شما امر می‌کنم شما گوش نمی‌دهید. از دست شما خسته شدم...

اصلاً چرا امیرالمؤمنین(ع) این‌قدر باید امر کند؟! چون مردم زیاد اهل تشخیص نبودند و همدیگر را امر و نهی نمی‌کردند! نباید بگوییم «چرا حرف حضرت را گوش نمی‌کردند؟» بلکه باید بگوییم «چرا خودشان تشخیص نمی‌دادند که لازم باشد حضرت امر کند؟!»

طبق روایت، ولایت‌مدار کسی است که به امور برادر دینی‌اش رسیدگی کند

مُعَلَّى بن خُنَیْس‏ می‌گوید از امام صادق(ع) دربارۀ حقّ مؤمن پرسیدیم، حضرت فرمود: «فَقَالَ سَبْعُونَ حَقّاً لَا أُخْبِرُکَ إِلَّا بِسَبْعَةٍ فَإِنِّی عَلَیْکَ مُشْفِقٌ أَخْشَى أَلَّا تَحْتَمِلَ فَقُلْتُ بَلَى إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَقَالَ لَا تَشْبَعُ وَ یَجُوعُ وَ لَا تَکْتَسِی وَ یَعْرَى وَ تَکُونُ دَلِیلَهُ وَ قَمِیصَهُ الَّذِی یَلْبَسُهُ وَ لِسَانَهُ الَّذِی یَتَکَلَّمُ بِهِ وَ تُحِبُّ لَهُ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِکَ وَ إِنْ کَانَتْ لَکَ جَارِیَةٌ بَعَثْتَهَا لِتَمْهَدَ فِرَاشَهُ وَ تَسْعَى فِی حَوَائِجِهِ بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِکَ وَصَلْتَ وَلَایَتَکَ بِوَلَایَتِنَا وَ وَلَایَتَنَا بِوَلَایَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل‏» (کافی/ج2/ص174) مؤمن هفتاد حق به گردن مؤمن دارد، فقط هفت حق را برای تو می‌گویم چون طاقت نداری و من می‌ترسم نتوانی تحمل بکنی.

و بعد حضرت، آن هفت‌ حق را می‌شمارند: اینکه گرسنه نماند، عریان نماند و... در آخرِ روایت می‌فرماید: اگر این کارها را انجام بدهی ولایتَت را به ولایت ما متصل کرده‌ای و الّا ولایت ما را هم نداری. اگر این‌طوری به برادر دینی‌ات رسیدگی کنی ولایت‌مدار هستی و الّا ولایت تو اصلاً از ما قطع است.

امام‌کاظم: کسی که حاجت برادر دینی‌اش را برآورده کند، به ولایت ما وصل شده است

در روایت دیگری امام کاظم(ع) می‌فرماید: «مَنْ أَتَاهُ أَخُوهُ الْمُؤْمِنُ فِی حَاجَةٍ فَإِنَّمَا هِیَ رَحْمَةٌ مِنَ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى سَاقَهَا إِلَیْهِ فَإِنْ قَبِلَ ذَلِکَ فَقَدْ وَصَلَهُ بِوَلَایَتِنَا وَ هُوَ مَوْصُولٌ بِوَلَایَةِ اللَّه‏» (کافی/ج2/ص368) کسی که یکی از برادران دینی‌‌اش با حاجتی نزد او بیاید، آن حاجت رحمتی از جانب خدا است. اگر آن را قبول کند به ولایت ما وصل شده است. ببینید چقدر ولایت‌مداری سخت است؟ ولایت‌مداری با تحویل‌‌گرفتن دوستانت است. می‌دانی این یعنی چه؟ اگر این رفتار تبدیل به سبک زندگی بشود چه اتفاقی می‌افتد؟

امر به معروف و نهی از منکر، درواقع تفسیر همان «تعاون» است که اهل‌بیت(ع) همیشه در کنار امر به معروف و نهی از منکر ذکر می‌کردند و این مدل حکمرانی اسلامی است؛ یعنی اینکه خودِ مردم، بار را برمی‌دارند و می‌گویند: اصلاً شما برای چه داری قانون درست می‌کنی؟! ما خودمان امور را تنظیم‌ می‌کنیم... آن‌وقت ببینید این جامعه و این شهر، چقدر باشکوه و زیبا اداره خواهد شد!

خیلی‌ها واقعاً مثل دوران غربت صحبت می‌کنند، انگار کسی می‌خواهد منکر فضائل امیرالمؤمنین(ع) بشود که آن‌وقت ما توضیح بدهیم که امیرالمؤمنین علی(ع) فضائل دارد... آقای بهجت می‌فرماید یک مقدار عقل، با این دین و برنامه‌ای که ما داریم برای ادارۀ جهان کافی است. پس چرا امام‌زمان(عج) باید بیاید؟ برای رساندن انسان به اوج! فرمایش آیت‌الله بهجت برای این است که در جهان ظلم نشود.

برآورده کردن حاجت مؤمنین، وظیفه‌ای در امتداد ولایت‌مداری است

امام کاظم(ع) در روایت فوق می‌فرماید که اگر انسان حاجت برادر دینی خود را قبول کند، به ولایت ما وصل شده است. این روایت یک جنبۀ تلخ هم دارد. حضرت در ادامۀ همین روایت می‌فرماید: «وَ إِنْ رَدَّهُ عَنْ حَاجَتِهِ وَ هُوَ یَقْدِرُ عَلَى قَضَائِهَا سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیْهِ شُجَاعاً مِنْ نَارٍ یَنْهَشُهُ فِی قَبْرِهِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ مَغْفُوراً لَهُ أَوْ مُعَذَّباً فَإِنْ عَذَرَهُ الطَّالِبُ کَانَ أَسْوَأَ حَالا» اگر انسان حاجت برادرش را رد کند درحالی‌که بر انجام آن توان دارد خدا در قبر، ماری را بر او مسلط می‌کند که تا روز قیامت در عالم برزخ او را نیش بزند، اگرچه او را بخشیده باشند. و اگر آن برادر دینی گفته باشد من عذرت را قبول دارم و از دستَت ناراحت نیستم، وضعش بدتر است... می‌فرماید این بحث ولایت ماست؛ بحث شخصیِ تو با رفیقت نیست که اگر تو را ببخشد، راحت بشوی! اگر آن طلب‌کننده، عذرش را پذیرفت چون فکر می‌کرد که تو نمی‌توانی انجام بدهی؛ خدا می‌گوید «من که می‌دانستم تو می‌توانی!» ببینید چقدر کار سخت می‌شود.

در پایان روایت این سخن از امام کاظم(ع) بیان شده است که می‌فرماید: «مَنْ قَصَدَ إِلَیْهِ رَجُلٌ مِنْ إِخْوَانِهِ مُسْتَجِیراً بِهِ فِی بَعْضِ أَحْوَالِهِ فَلَمْ یُجِرْهُ بَعْدَ أَنْ یَقْدِرَ عَلَیْهِ فَقَدْ قَطَعَ وَلَایَةَ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى‏» اگر یک مؤمنی پیش‌ مؤمن دیگری برود تا به خاطر یک مشکل و یک کاری به او پناه ببرد، ولی او با اینکه می‌تواند، به برادرش پناه ندهد، ولایت خدا را قطع کرده و او دیگر تحت ولایت الهی نیست.

ولایت‌مداری یک امتدادی دارد، ما «سِلمٌ لِمَن سالَمَکُم» را در اربعین زیاد می‌بینیم. یعنی در اربعین می‌بینیم که مردم برای هم چه‌کارهایی می‌کنند بدون اینکه حتی زائران و مسافران، از آنها درخواست کمک کرده باشند یا نیازشان را بیان کرده باشند! این سبک زندگی اسلامی است. ان‌شاءالله هرچه زودتر با ظهور امام‌زمان(عج) به اینجا برسیم.

(الف3/ن2)


<<جلسه قبل

جلسه بعد>>

نظرات

ارسال نظر

لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دسترسی سریع سخنرانی ها تنها مسیر استاد پناهیان ادبستان استاد پناهیان درسنامۀ تاریخ تحلیلی اسلام کلیپ تصویری استاد پناهیان کلیپ صوتی استاد پناهیان پرونده های ویژه حمایت مالی بیان معنوی پناهیان

آخرین مطالب

آخرین نظرات

بیان ها راهکار راهبرد آینده نگری سخنرانی گفتگو خاطرات روضه ها مثال ها مناجات عبارات کوتاه اشعار استاد پناهیان قطعه ها یادداشت کتابخانه تالیفات مقالات سیر مطالعاتی معرفی کتاب مستندات محصولات اینفوگرافیک عکس کلیپ تصویری کلیپ صوتی موضوعی فهرست ها صوتی نوبت شما پرسش و پاسخ بیایید از تجربه... نظرات شما سخنان تاثیرگذار همکاری با ما جهت اطلاع تقویم برنامه ها اخبار مورد اشاره اخبار ما سوالات متداول اخبار پیامکی درباره ما درباره استاد ولایت و مهدویت تعلیم و تربیت اخلاق و معنویت هنر و رسانه فرهنگی سیاسی تحلیل تاریخ خانواده چندرسانه ای تصویری نقشه سایت بیان معنوی بپرسید... پاسخ دهید...