این اولین باری است که من به کشور بوسنی و هرزگوین میآیم، البته قبلاً دربارۀ مراسم باشکوه «مارشمیرا» مطالبی شنیده بودم و این راهپیمایی را «حرکتی برای صلح» میدانم. امیدوارم هیچوقت دوباره چنین درگیری و اختلافی بین انسانها- از هر دین و ملتی که هستند- پیش نیاید.
امیدوارم با بزرگداشت یاد مظلومان و شهدای وقایع تلخی که سالهای پیش در این کشور رخ داده است، به امنیت جهانی کمک شود و همچنین کمک شود به اینکه هیچوقت این اختلافات، منجر به جنگ و درگیری نشود.
ادارۀ جامعه با مدل تقوا، مردم را قوی میکند؛ هم فرد و هم جامعه را قوی میکند/ اگر در دبیرستان، دانشآموزان فقط با زورِ نمره، حضوروغیاب و «نظارت بیرونی» درس بخوانند یعنی آموزش پروش در امر تعلیم و تربیت، شکستخورده است!/ یک نظام آموزشی که برای تأخیرِ 10دقیقهای، «غیبت» میزند و جریمه میکند، در واقع «احساس مسئولیت فرد نسبت به خود» را نابود کرده است/ دانشآموز با نظارت بیرونی، ضعیف و فلج خواهد شد؛ مثل کسی که به او اجازه ندهند از عضلات بدنش، کار بکشد تا «قوی» شود/ «نظمی» که در ترافیک کشورهای غربی وجود دارد، چون ناشی از «نظارت شدید بیرونی» توسط «پلیس» و «دوربین» و «مجازات فوری و سنگین» است، ارزش چندانی ندارد. چراکه این فرد، از سرِ آدمیت منظم نشده است؛ بلکه با «قانون» و «نظارت شدید بیرونی» و «مجازات فوری» مثل حیوانات با او برخورد شده تا «نظم» را رعایت کند.
ریشۀ فرهنگیِ «عدم قضاوت دربارۀ آدمها» در غرب، «نسبیگری در اخلاق» است/ در غرب، برای خلاصشدن از قضاوتها، ریشۀ «نظام ارزشی» را میزنند؛ اما در اسلام با مُدل «تقوا» این مشکل حل میشود/ تقوا، فرهنگ قضاوت دربارۀ دیگران را اصلاح میکند و «آرامش روانی» در جامعه پدید میآورد/ تقوا میگوید: «اگر میخواهی قضاوت کنی، علیه خودت و به نفعِ دیگری قضاوت کن»/ در مُدل تقوا، قضاوت دربارۀ دیگران، باید کم و مثبت باشد، اما قضاوت دربارۀ خودت باید منفی باشد! / وقتی قضاوت دربارۀ خودت منفی باشد، مغرور نمیشوی؛ یعنی خوبیهایت فاسد نمیشود/ «تقوا» فرهنگی است که مهمترین ویژگی مثبت فرهنگ غرب را بهصورت عالیتر در خودش دارد و آن «قضاوتنکردن دربارۀ دیگران» است
چرا مردم با اینکه افراد باتقوا را خوب میدانند، مدیریت را به گرگها میسپارند؟/ خیلیها تصور میکنند مدیریتهای کلان سیاسی یکمقدار پدرسوختگی میخواهد!/ مردم گمان میکنند دین در مدیریت حرفی ندارد، لذا بهسراغ غربیها میروند/ مدیریت افراد باتقوا بسیار هوشمندانه است اما خیلی از مردم از درک آن عاجزند/ در جامعهای که رشد عقلی پیدا نکرده، خوبها تنها میمانند و رأی نمیآورند/ ما طلبهها مقصریم که حرفهای هوشمندانۀ دین در باب ادارۀ زندگی را تبیین نکردیم
تقوا میگوید: همه چیز را نمیشود با «قانون» حل کرد!/ قانونِ تقوا «خودکنترلی» است که ریشه در انگیزههای درونیِ فرد دارد/ مخالفِ «قانون» نیستیم؛ قانون در جامعه لازم است اما «قانونِ زیادی» هم مضر است/ در مدیریتِ غیرتقوایی «قانونِ زیاد» وضع میکنند؛ قانونِ زیادی خودش عامل «بیقانونی» است!/ یک علتِ مراجعۀ بیشازحد به قوه قضاییه، «قانون زیادی» است/ مدل تقوا میگوید: بهجای اینکه قدرتِ بر مردم، پیدا کنی، مردم را قدرتمند کن! وقتی آحاد مردم قدرتمند شوند، درست خواهند شد. اما در «نظام سرمایهداری» آدمها به صورت «سیستمی» تضعیف شدهاند و به آدمهای ضعیف خیلی راحت میتوان «ظلم» کرد.
تقوا با «انگیزههای درونیِ انسان» کار دارد و آنها را بیدار میکند/ در ادارۀ کارخانه به روش تقوا، به افراد «شخصیت و کرامت» میدهی؛ آنوقت یک کارگرِ باشخصیت، برای تو بهتر کار میکند/ برخی از قوانین، شخصیت انسانها را نابود میکند؛ چون میخواهد صرفاً با «نظارتِ بیرونی» و بدون برانگیختن انگیزههای درونی، مشکلات را حل کند/ تقوا، مفهومی صرفاً ارزشی نیست که پشتوانه عقلانی نداشته باشد؛ تقوا مثل ریاضی منطبق بر واقعیتهاست و میتواند برای ادارۀ جامعه مدل و روشی را طراحی کند تقوا چگونه انسان را خوش فهم میکند؟
هم یک فرد هم یک جامعه، با مفهوم ایمان نجات پیدا میکند...
اصول ایمان دوتاست: «عشق» و «نفرت از کفر»...
«آدمیّتِ تو» برای خدا، مهمتر از عبادت توست!/ فلسفۀ آیات معاد این است که «ای آدم! با نتایج فوری انگیزهمند نشو!»/ تقوا انسان را از نتیجهگرایی نجات میدهد؛ آنگاه یکی از صفات خوبی که در انسان پدید میآید «شجاعت» است/ آدمها بهمیزان علاقهشان به نتیجههای دنیوی، ترسو میشوند؛ ترس از نرسیدن به نتیجه یا ترس برای حفظ نتیجه/ اگر از ترس فقر کار نکنی، کارکردن برایت سرگرمی میشود و به خودشکوفایی و خلاقیت میرسی