روشنفکری(2)
ماهیت روشنفکرنما
روشنفکرنما خیالپردازی است که از علم تنها با اصطلاحات آن آشنا است ولی از تفکر منطقی و عقلانی برخوردار نیست و معمولاً نمیتواند واقعبین باشد.
روشنفکرنما خیالپردازی است که از علم تنها با اصطلاحات آن آشنا است ولی از تفکر منطقی و عقلانی برخوردار نیست و معمولاً نمیتواند واقعبین باشد.
انسان میتواند هر روز دریافت تازهای و عمیقتری از خود پیدا کند و نفس خود را بهتر بشناسد به شرط آنکه خود را محاسبه کند. اما اکثر آدمها خود را نمیشناسند چون از خود حساب نمیکشند؛ مثلاً از خود نمیپرسند هرکاری را چرا انجام دادهاند. محاسبۀ نفس یکی از مهمترین راههای معرفت نفس است.
رنج موجب تقویت عضلات روحی انسان میشود و سعی توأم با سختی، ورزش روح است. داشتن نشاط روحی مانند داشتن نشاط جسمی یک ضرورت است. فرق جسم و روح در این است که روح مانند جسم پیری ندارد و هر لحظه میتواند جوانتر و شادابتر بشود، اگر ورزش روح را فراموش نکنیم!
مهمترین ویژگی یک روشنفکر، آزاداندیشی است. روشنفکر اهل نقد عالمانه و مهمتر از آن نقدپذیر است و مرعوب اسامی بزرگ در جهان اندیشه و علم نمیشود.
قلم، شبیه قاشق نیست! بدون قاشق هم میشود غذا خورد، اما بدون قلم نمیتوان از حیات کامل برخوردار بود. یا باید بخوانی و یا باید بنویسی و الا اهل قلم نخواهی بود و اهلیت حیات نخواهی داشت. خدا قلم را آفرید و خود بهترین استفاده را از آن کرد و سرمشقی برای بهره بردن از قلم قرار دارد.
سحر، هنگام بیداری است و سرآغاز زندگی. اگر بیداری خود را از سحر آغاز نکنیم در طول روز با تمام وجود زنده نخواهیم بود و در بیداری هم شبیه خواب، تمام مَشاعرمان کار نمیکند. سحر هنگام اندیشیدن است و اگر اولیای خدا در سحر گریه میکنند، این اشک نتیجۀ اندیشههایشان است.
خدا مهربانتر از آن است که با چند گناه بنده خود را دور بیندازد. ولی شیطان دائماً در حال ناامید کردن انسان است. یک آدم گنهکار اگر احساس میکند خدا دیگر به او نگاه نمیکند، باید بداند این ناامیدی القاء همان شیطانی است که او را وادار به گناه کرده؛ پس نباید به احساس منفی خود اعتنا کند.
اثر آیات قرآن بر انسان قابل تعریف نیست. هرکس خود را در معرض آیات قرار می دهد و آن را تلاوت میکند؛ در معرض یک معجزه قرار میگیرد. هم انسان موجود پیچیدهای است و هم قرآن بسیار ژرف و عمیق است. این دو را به هم برسانیم. این دو برای هم آفریده شدهاند.
طبیعت بسیار زیباست و حضور در طبیعت بکر میتواند انسان را در بازگشت به خویشتن و درک فطرت خود کمک کند. نگویید بعضیها هستند که حضور در طبیعت هیچ نفع معنوی برایشان ندارد. بله بعضیها با پیامبر هم بودند و آدم نشدند. آنها چون به شدت اسیر تمایلات نفسانی بودند، بهره نبردند.
زمان یکی از مظاهر قدرت الهی است. عبور بیرحمانه و منظم زمان، نشان میدهد عالم چگونه تابع فرامین قاطع الهی است. اگر ابهت و انعطافناپذیر بودن زمان را درک کنیم، خواهیم فهمید در چه جهان با حساب و کتابی زندگی میکنیم و در نتیجه با حساب و کتاب زندگی خواهیم کرد.