حد عالی توبه آن است که احساس کنی خدا را نافرمانی کردهای و این با عظمت خدا و احترامی که پیش تو دارد، نمیسازد، و به حدی شرمنده شده باشی که دیگر نافرمانی نکنی و از خدا تمنای بخشش کنی.
ما با گناه روح و قلب خود را خراب کردهایم، به حدی که دیگر عجائب عالم را نمیبینیم، صدای تسبیح فرشتگان را نمیشنویم، عاشقانه از دوری خدا اشک نمیریزیم و با غیر خدا سرگرم میشویم و ....
قرآن یک قطعۀ نورانی، از جایگاهی بالاتر از بهشت است و از نزد خود خداوند متعال به دست ما رسیده است. ما مانند نیاز یک نوزاد به شیر مادر، هر ساعت به بهره بردن از نور قرآن نیازمندیم.
حداقل توبه این است که احساس کنی جهالت کردی و به خودت ضربه زدی و علیه خودت اقدام کردی؛ بعد پشیمان شده باشی و از خدا تقاضای کمک کنی که تو را از منجلابی که در آن افتادهای نجات دهد.
نشاط دائم برای کسی است که هر لحظه و در هر صحنه میداند از کدامیک از اسماء پروردگار متعال استفاده کند. ذکر دائم نشاط دائم میآورد و غفلت، اندوهآور است. برای هر رنج ما و برای هر نیاز ما، اسمی از اسماء خدا مداوا کننده و آرامشبخش است. دعای جوشن کبیر مخزن اسماء الهی است.
سحر هنگام بیداری است و سرآغاز زندگی. اگر بیداری خود را از سحر آغاز نکنیم، در طول روز با تمام وجود زنده نخواهیم بود و در بیداری هم شبیه خواب، تمام مشاعرمان کار نمیکند. سحر هنگام اندیشیدن است و اگر اولیاء خدا در سحر گریه میکنند، این اشک نتیجۀ اندیشههایشان است.
کسی که برای مهربان بودن به دنبال دلیل میگردد، معمولاً برای نامهربانی کردن دلیل نمیخواهد. کسی که برای تلاش کردن دلیل میخواهد معمولاً برای تنبلی کردن به دنبال دلیل نمیگردد. ببین برای چه کارهایی بیشتر دلیل میخواهی، احتمالاً نقطه ضعفهای بیشتری در آن زمینه داری.
سحر لحظۀ اصلی زندگی مؤمنان است. جدیترین لحظات انسان و عمیقترین ثانیهها در سحر سپری میشود، ولی ما برعکس در چنین لحظاتی در خواب به سر میبریم و شبیه مردهها هستیم. لااقل بیدار باشیم و اگر در لحظات سحر زندگی نمیکنیم، زنده باشیم.
گشوده شدن زبان مناجات با خدا نیاز به تمرین دارد. تنها حال خوش و محبت به پروردگار نیست که زبان انسان را باز میکند. بعضیها از بس با خدا در خلوت خود حرف نزدهاند، زبان گفتگو با خدا ندارند و نطقشان به مناجات بسته شده است. مطالعۀ ادعیه زبان مناجات را باز میکند.