سخنرانی هفتگی در هیئت محبین امیرالمؤمنین(ع)/ قسمت دوم مباحث «تنها مسیر»-ج8
اگر نظام تعلیم و تربیت ما «از بین بردن هوای نفس» را تبدیل به یک رویه کند، اکثر بچههای ما نخبه میشوند/ چطور میتوانیم مبارزه با هوای نفس را برای خود شیرین کنیم؟/ مرحلۀ سوم در مبارزه با هوای نفس پنهان چیست؟
- مکان: تهران - مسجد امام صادق(ع) - میدان فلسطین
- زمان: 1392/12/16
- انعکاس در:
- پی دی اف: A5 | A4
- اینفوگرافیک: پیشنهاد دهید
- صوت: دانلود | بشنوید
- کلیپ صوتی: پیشنهاد دهید
با پایان یافتن بخش اول مباحث بسیار مهم «تنها مسیر» که از ابتدای ماه مبارک رمضان توسط حجت الاسلام پناهیان آغاز شده بود، بخش دوم این مباحث که شامل برخی از نکات تکمیلی و مراحل عالی مبارزه با هوای نفس است، آغاز شد. جلسات هفتگی «تنها مسیر» جمعه شبها در مسجد امام صادق(ع) واقع در میدان فلسطین برگزار میشود. در ادامه گزیدهای از مباحث مطرح شده در هشتمین جلسه از قسمت دوم مباحث «تنها مسیر» را میخوانید:
چطور میتوانیم مبارزه با هوای نفس را برای خود شیرین کنیم؟/ اخلاص، همۀ شیرینیهای دین را در خودش دارد
در جلسه قبل گفتیم که باید توجه خودمان را به «یک» امر معطوف کنیم و همّ خودمان را «همّ واحد» قرار دهیم. در این صورت تمرکز و قدرتمان هم بیشتر میشود و امکان برنامهریزی ما بهتر خواهد شد. خداوند متعال در حدیث معراج به پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «همّ خودت را همّ واحد قرار بده(به یک نقطه توجه کن)، زبان خودت را یک زبان قرار بده... از من غافل مباش، کسی که از من غافل شود دیگر برای من مهم نیست که او در کدام وادی به هلاکت برسد؛ یَا أَحْمَدُ اجْعَلْ هَمَّکَ هَمّاً وَاحِداً فَاجْعَلْ لِسَانَکَ وَاحِداً... لَا تَغْفُلْ أَبَداً، مَنْ غَفَلَ عَنِّی لَا أُبَالِی بِأَیِّ وَادٍ هَلَکَ»(ارشاد القلوب/1/205) توجه داشتن به خداوند و غفلت نداشتن از خدا باید به این شیوه باشد که انسان فقط به یک نقطه توجه پیدا کند.
در این جلسه میخواهیم یکمقدار به قسمتهای شیرین این مسیر بپردازیم. همانطور که قبلاً گفتیم مبارزه با هوای نفس بالاخره یک تلخیهایی دارد چون در جریان آن با برخی از شیرینیها و دلبخواهیها مبارزه میکنیم. حالا اگر انسان بخواهد این مبارزهای که تا حدّی تلخ است را برای خودش شیرین کند، چکار باید بکند؟ واقعش این است که مبارزه با هوای نفس در یک مرحلهای، با مفهوم بسیار برجستهای به نام اخلاص، مساوی میشود و این اخلاص از آنجایی که غایت و نهایت دین است(الْإِخْلَاصُ غَایَةُ الدِّین؛ غرر الحکم/ص44)، همۀ شیرینیهای دین را هم در خودش دارد.
دینداری کردن مسلماً باید شیرینیهایی داشته باشد. البته ممکن است دینداری در ابتدا، شیرینیهای خودش را نشان ندهد اما وقتی آدم به نقطۀ اوج دینداری برسد، به شیرینیهایش خواهد رسید. در دین، شهدی شیرینتر از اخلاص وجود ندارد. همۀ قسمتهای دین و فضایلی که در دین توصیه میشود را در نظر بگیرید؛ مثل محبت، عدالت، تواضع و سخاوت و ... همۀ اینها خوب و شیرین هستند، و لذتهایی برای انسان دارند. مثلاً اگر انسان سخاوتمند باشد و به فقرا کمک کند، یک لذت خاصی در این کار وجود دارد که از آن لذت بهرهمند میشود. اما شیرینتر از همۀ این خوبیها این است که انسان به روحیۀ اخلاص دسترسی پیدا کند، روحش یگانه بشود، توجه قلبش فقط به یک چیز معطوف شود. اینجاست که حقیقت دین و اوج شیرینی دین چشیده میشود. و هیچ چیز دیگری اینقدر حلاوت و شیرینی ندارد و اصلاً قابل مقایسه با اخلاص نیست.
کسی که «چند چیز» میخواهد یا خودش را میخواهد زندگی شیرینی ندارد/کسی که اهل اخلاص نیست واقعاً درمانده و روانپریش است
وقتی اخلاص غایت و نهایت دین است، یکی از لوازمش این است که شیرینترین بخش دین هم، همین اخلاص باشد. از نظر روانشناختی هم اگر نگاه کنید، کسی که چند چیز میخواهد یا کسی که خودش را میخواهد این انسان کلاً ناراضی است و آرامش ندارد و در مجموع زندگیاش شیرین نیست. ضمن اینکه بنابر قواعد زندگی دنیایی، حوادثی هم یکی پس از دیگری برایش پیش میآید که زندگیاش را تلختر میکند. هر حادثهای میتواند زندگی او را تلخ کند. اما کسی که فقط یکچیز خواست و آن یک چیز هم خدا بود، و هیچ چیز دیگری-حتی خودش را- در کنار خدا نخواست، زندگیاش شیرین میشود و از پراکندگی بیرون میآید.
کسی که اهل اخلاص نیست، واقعاً درمانده و مسکین و روانپریش است. اصلاً آدم مخلص با آدم غیرمخلص قابل مقایسه نیست. لازم نیست که شما به خدا معتقد باشید تا این موضوع را عمیقاً درک کنید، حتی اگر کسی به خدا معتقد هم نباشد، اما این معنا برایش خوب ترسیم شود، شیرینی آن را خواهد چشید.
رابطۀ اخلاص با مبارزه با شهوت پنهان چیست؟/ ترک معصیت، مرحلۀ اول مبارزه با هوای نفس پنهان
- اما رابطۀ اخلاص با مبارزه با هوای نفس پنهان چیست؟ در جلسات قبل گفتیم که مرحلۀ اول و دوم مبارزه با هوای نفس پنهان، معصیت نکردن و ترک کارهای خلاف مروت است.
وقتی گناه نکنی، کمکم نفس تو، آن خواستههای بدی که تو حتی باور نمیکنی چنین خواستههایی داشته باشی را برایت رو میکند و خودش را به تو نشان میدهد. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «وقتی کسی بخواهد خودش را درست کند، گناهان بزرگش خود را به او نشان میدهند؛ عِنْدَ تَصْحِیحِ الضَّمَائِرِ تُبْدُو الْکَبَائِر»(کافی/8/24) پس با ترک معصیت، بخشی از بدیهای پنهان تو رو میآید. در مرحلۀ دوم هم، گفتیم کارهای خلاف مروت هم انجام نده و نامردی نکن تا بخش دیگری از بدیهای پنهانت رو بیاید و بتوانی آنها را نابود کنی.
وقتی شروع میکنی به خوب شدن، تازه با بدیهای پنهان خودت مواجه میشوی. بعضیها در مرحلهای به «خوب شدن» علاقمند میشوند و این مرحلۀ قشنگی است که انسان تازه میخواهد به سوی خدا حرکت کند. اما وقتی شروع میکنند به خوب شدن، یکدفعهای با فجایعی روبرو میشوند؛ فجایعی که از درونشان نشات گرفته است. و چه بسا گناهان بزرگی را هم مرتکب شوند، به حدّی که فکر میکنند طرح و نقشهشان برای خوب شدن کلاً بههم ریخته است. میگویند: «خدایا! من میخواستم آدم خوبی باشم اما برعکس شد؛ انگار آدم بدتری شدهام! چه جنایتهایی را مرتکب شدم!» دلیلش این است که تازه بدیهای پنهانش دارد رو میآید. شبیه کسی که غذای مسمومی خورده باشد، و وقتی بخواهد خوب بشود، حالت تهوع به او دست میدهد. درست است که آن لحظۀ تهوع خیلی زشت و ناخوشآیند است اما باعث میشود از شر آن غذای مسمومی که در معدهاش هست، خلاص شود.
وقتی کسی بخواهد باطن و ضمیر خودش را پاک کند، گناهانش رو میآید. ولی باید بایستد و مقاومت کند و این لحظات سخت را تحمل کند. او با استغفار و گریه و تضرع به درگاه خدا میتواند این سختیها را تحمل کند.
ترک نامردی، مرحلۀ دوم مبارزه با هوای نفس پنهان/ممکن است یک کاری گناه نباشد اما نامردی باشد
برای اینکه بدیهای پنهان از بین برود، مرحلۀ اول این است که گناه نکنیم. وقتی گفته میشود «گناه نکن» فقط برای این نیست که همین عمل خاص را انجام نده و دیگر هیچ؛ بلکه یک غرض دیگرش این است که بدیهای پنهان نفس تو خودش را نشان دهد تا بتوانی از شرّ آنها خلاص شوی.
مرحلۀ دوم هم این است که علاوه بر اینکه گناه را ترک کنیم، نامردی هم نکنیم. البته نامردی نکن با گناه نکن، خیلی فرق دارد. ممکن است یک کاری گناه نباشد اما نامردی باشد. این مسأله خصوصاً در سبک زندگی خیلی باید مورد بحث قرار بگیرد که کجاها نامردی محسوب میشود. مقابل به مثل کردن و تلافی کردن، یکی از همین موارد است. اما آنهایی که اهل جوانمردی هستند، در این مواقع گذشت میکنند. مثلاً ماشینی که نمیگذاشت از او سبقت بگیری، عقب افتاده و میخواهد از تو سبقت بگیرد. آدم جوانمرد در این هنگام مقابل به مثل نمیکند. آدمهایی که اهل جوانمردی هستند، واقعاً ناب هستند.
همۀ این مراقبتها برای این است که «باطن پاک» داشته باشیم. چون همین باطن پاک است که در آخرت به درد میخورد: «یَوْمَ لَا یَنفَعُ مَالٌ وَ لَا بَنُونَ* إِلَّا مَنْ أَتىَ اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیم»(شعراء/88 و 89) یعنی ما همۀ این کارها را انجام میدهیم برای داشتن یک قلب سلیم و باطن پاک. اینکه میگویند: «ظاهر را رها کن، اصل این است که باطنت پاک باشد» درست نیست، چون اساس و علت اینکه ما اینهمه به اصلاح ظاهر (گناهان ظاهری) میپردازیم، این است که باطن خودمان را پاک کنیم.
مرحلۀ سوم مبارزه با هوای نفس پنهان «مخلص بودن» است/اخلاص نقطۀ مقابل شهوات مخفی است
بعد از مرحلۀ اول و دوم که بخشی از بدیهای پنهان ما را رو میآورند، نوبت به مرحلۀ سوم میرسد. مرحلۀ سوم در مبارزه با هوای نفس پنهان، مخلص بودن است. باز وقتی میخواهی مخلص باشی، یکی یکی بدیهای پنهانت رو میآیند. بدیهایی که اصلاً از آنها خبر نداشتهای. وقتی آدم میخواهد مخلص بشود، تازه میفهمد چه نفس وحشتناکی دارد.
وقتی میخواهی اخلاص را رعایت کنی، تازه اژدهای هفتسرِ نفس، خودش را نشان میدهد و تازه میفهمی با چه موجود وحشتناکی مواجه هستی. هنگام رعایت اخلاص و نیت خالصانه است که انسان واقعاً بدیهای پنهان خودش را میبیند. این فضا خیلی عارفانهتر و نورانیتر از دو مرحلۀ قبل است. ترک معصیت و ترک نامردی، خیلی خوب و زیبا هستند اما سطح آنها از مرحلۀ اخلاص پایینتر است، چون اخلاص یعنی «ترک غیر خدا».
پیامبر گرامی اسلام(ص) میفرماید: «مهمترین چیزی که بر امت خودم میترسم شرک آوردن به خداست، منظورم از شرک آوردن به خدا این نیست که امت من بروند خورشید و ماه و بتها را بپرسند بلکه از این میترسم که امت من برای غیر خدا عمل انجام بدهند و به خاطر آن شهوت مخفی عمل انجام دهند؛ إنّ أخوفَ ما أخافُ على أمّتی الإشراکُ باللَّهِ أما إنّی لستُ أقولُ یعبدون شمساً و لا قمراً و لا وثناً و لکنَّ أعمالاً لغیرِ اللَّهِ و شهوةً خفیّةً»(نهجالفصاحه/ص271) در مقابل شهوت مخفی «اخلاص» قرار دارد. اخلاص در واقع نقطۀ مقابل شهوات مخفی است. وقتی میخواهی اخلاص داشته باشی آن شهوات مخفی تو خودشان را نشان میدهند.
کسی به حقیقت اخلاص میرسد که دوست نداشته باشد به خاطر کاری که برای خدا انجام داده از او تعریف کنند
پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «هر امر حقّی، یک حقیقتی دارد(یک راز و یک گوهری در آن هست) و کسی به گوهر حقیقت اخلاص نمیرسد، مگر زمانی که دوست نداشته باشد به خاطر کاری که برای خدا انجام داده است، کسی از او تعریف کند؛ إِنَ لِکُلِ حَقٍ حَقِیقَةً وَ مَا بَلَغَ عَبْدٌ حَقَّ حَقِیقِیَّةِ الْإِخْلَاصِ حَتَّى لَا یُحِبَّ أَنْ یُحْمَدَ عَلَى شَیْءٍ مِنْ عَمَلِ اللَّه»(مستدرک الوسائل/1/100 و مشکاة الأنوار/11) یعنی آدم ناراحت شود از اینکه دیگران به خاطر عمل خوبش، از او تعریف کنند و خوششان بیاید. خیلی سخت است که آدم به اینجا برسد که اصلاً دوست نداشته باشد و ناراحت شود از اینکه دیگران به خاطر کارهای خوبی که انجام داده، از او تعریف کنند. چون این حالت(خوشحال شدن از تعریف دیگران) خود به خود و خیلی راحت وارد قلب آدم میشود. باید ببینیم که ما چه بدیهایی در خودمان پنهان کردهایم که به سادگی نمیتوانیم به حقیقت اخلاص برسیم. آن بدیها هوای نفس پنهان ما هستند.
اگر نظام تعلیم و تربیت ما «از بین بردن هوای نفس» را تبدیل به یک رویه کند، اکثر بچههای ما نخبه میشوند
هوای نفس پنهان، قدرت تمرکز، خلاقیت و بسیاری از استعدادهای انسان را از بین میبرد. متاسفانه نظام تعلیم و تربیتی ما به هوای نفس آشکار و پنهان و آشکار بچهها کاری ندارد و میخواهد علیرغم وجود هوای نفس پنهان و آشکار، استعداد بچهها را به شکوفایی برساند و این اشتباه است. در صورتی که اگر نظام تعلیم و تربیت ما «از بین بردن هوای نفس» را تبدیل به یک رویه کند، اکثر بچههای ما نخبه میشوند؛ یعنی هر کدام در رشتۀ خودشان میتوانند به اوج شکوفایی برسند. چون انرژیها و استعدادهایشان هرز نمیرود. اگر مبارزه با نفس در جامعۀ ما یک رویه و یک خوی ثابت قرار بگیرد، آنوقت است که استعدادها به خوبی رشد میکند و ذهنها کاملاً متمرکز میشود و حوصلهها افزایش پیدا میکند.
پدر و مادرها در هفت سال اول باید به فرزندان خودشان محبت کنند تا وقتی در هفت سال دوم با هوای نفس بچۀ خود مخالفت کردند، بچه از آنها بپذیرد و بگوید: «پدر و مادرم هفت سال مرا نوازش کردهاند و به من ثابت کردهاند که مرا دوست دارند، پس الان که میگویند فلان کار را انجام نده، من از آنها قبول میکنم» ولی ما غالباً در این هفت سال دوم(از 7 تا 14 سالگی) که بچه باید ریاضت بکشد و بندگی کند و اطاعت کند، او را رها میکنیم تا هر کاری دلش خواست انجام دهد و توجیهمان این است که: «او که بچۀ خوبی است، چرا به او ریاضت و سختی بدهیم؟!» و با این کار، یک مرگ خاموش نسبی برای روح بچه اتفاق میافتد. بعد از 14 سالگی تازه آثار اینکه شما هفت سال دوم به بچۀ خودتان ریاضت ندادهاید کمکم خودش را نشان میدهد و بعد تعجب میکنید که «چرا بچۀ من نماز نمیخواند؟! چرا حرف ما را گوش نمیدهد؟ چرا دنبال گناه و هرزگی میرود؟ چرا اینجوری شد؟ هرچه نصیحت میکنیم گوش نمیدهد! با ما دعوا میکند!» اما دیگر برای این حرفها دیر است، آن موقعی که باید به او امر و نهی میکردید از 7 تا 14 سالگی بود، اما آن موقع او را آزاد گذاشتید و ادبش نکردید.
هوای نفس پنهان خودمان را چطوری بزنیم؟ با اخلاص/ وقتی بخواهی اخلاص داشته باشی، تازه نفس تو به خیلی از بدیهای پنهانش اقرار میکند
پس بعد از اینکه هوای نفس آشکار خودمان را زدیم، باید به سراغ هوای نفس پنهان خود برویم. حالا هوای نفس پنهان خودمان را چطوری بزنیم؟ با اخلاص. یعنی سعی کنیم فقط به خاطر خدا کار کنیم.
یک روایت دربارۀ اخلاص میخوانیم تا معلوم شود که اخلاص داشتن چقدر سخت است. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «خالص کردن نیت برای عاملین، سختتر از جهاد و سعی طولانی توأم با سختیهای فراوان است؛ تَصْفِیَةُ الْعَمَلِ أَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ وَ تَخْلِیصُ النِّیَّةِ مِنَ الْفَسَادِ أَشَدُّ عَلَى الْعَامِلِینَ مِنْ طُولِ الْجِهَادِ»(کافی/ج8/ص24) اگر خواستی مفهوم این روایت را عمیقاً متوجه شوی، سعی کن نیت خودت را خالص کنی، بعد میبینی که با چه مسائلی مواجه میشوی. وقتی بخواهی اخلاص داشته باشی، تازه نفس تو به خیلی از بدیهای پنهان خود اقرار میکند. و این اعترافهای نفس تو آنقدر وحشتناک خواهد بود که از خودت خجالت میکشی و بعد میروی در خانۀ خدا و از این نفس وحشتناک به خدا پناه میبری و از دست نفست به خدا شکایت میکنی. این شکایت از نفس را میتوانید در «مناجات خمس عشر» امام سجاد(ع) ببینید.
سه کار مهم که باید خودت را در آنها خالص کنی
فکر نکن همینکه چهارتا گناه و بدی آشکار را ترک کردی، دیگر آدم خوبی شدهای و کار تمام شده است؛ چون این نفس وحشی و خطرناک تو بسیاری از بدیهای پنهان را در درون خود مخفی کرده است.
امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «سه کار مهم که باید خودت را در آنها ممحّض و خالص کنی (برای آنها مهیا شوی و خودت را روی آنها متمرکز کنی) عبارتند از اینکه: خودت را ممحض کنی در اینکه نفس خودت را بشناسی و عیوبش را آشکار کنی و از آنها ناراحت شوی (به عیوب خودت غضب کنی)، خودت را ممحض کنی در تقوای الهی، و خودت را ممحض و متمرکز کنی در اینکه خودت را حذف کنی و یاد خودت را از زبانها و ذهنها ببری؛ وَ أَمَّا الثَّلَاثُ الَّتِی تَخَلَّصُ إِلَیْهَا؛ تَخَلَّصْ إِلَى مَعْرِفَتِکَ نَفْسَکَ، وَ تَجْهَرُ لَهَا بِعُیُوبِهَا وَ مَقْتِکَ إِیَّاهَا، وَ تَخَلَّصْ إِلَى تَقْوَى اللَّهِ تَعَالَى، وَ تَخَلَّصْ إِلَى إِخْمَالِ نَفْسِکَ وَ إِخْفَاءِ ذِکْرِکَ»(غررالحکم/ص106) و این سه کار مهم، در واقع با هم یک وحدتی دارند. یعنی هرسۀ اینها یک مسیر را به ما نشان میدهند.
کسی که به عیوب خودش غضب نکند، به عیوب دیگران غضب خواهد کرد
اگر کسی دنبال پیدا کردن عیوب خودش نباشد، از عیوب خودش ناراحت نباشد و به عیوب خودش غضب نکند، به عیوب دیگران غضب خواهد کرد. اما کسی که دنبال عیوب خودش باشد، اصلاً فرصت و توانی برایش باقی نمیماند که به عیوب دیگران بپردازد.
دنبال این باش که کسی از تو تقدیر نکند، گمنام باشی و کسی جز خدا و اولیائش تو را نشناسد. سعی کن نام و یاد خودت را حذف کنی. اگر دوست نداشته باشی کسی به یاد تو باشد، آنوقت خداوند بیشتر به یادت خواهد بود، امام زمان(ع) بیشتر به یاد تو خواهد بود و تو را از تنهایی در میآورد. اما همینکه دلت بخواهد دیگران به یاد تو باشند، توجه امام زمان(ع) کم میشود. چون در این صورت تو از جنس امام زمان(ع) نخواهی بود.
از حضرت زینب کبری(س) آنچه که مهمتر از هر چیز دیگری میتوان دید، اخلاص ایشان است. خیلی اهمیت دارد که حضرت زینب(س) واقعاً در راه خدا مخلصانه تازیانه خورد و خداوند متعال از ایشان پذیرفت. در کربلا اینهمه شهید داد و مصیبت دید و حتی یکنفر هم بعد از کربلا از او قدردانی نکرد، بلکه برعکس، هر کجا رفت تازیانه زدند و سنگ انداختند و خاکستر ریختند، اما حضرت زینب(س) در مقابل همۀ اینها آرام بود، چون هرچه کرده بود برای خدا بود. هرچه جلوتر میرفت بیشتر به او لطمه میزدند و هیچ کس از زینب(س) قدردانی نکرد و زینب(س) خوشحال بود که هرچه کرده، نزد خدا محفوظ مانده است...
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید