راههای رسیدن به حال خوش معنوی و نشاط زندگی(7)
من نمیتوانم خدایی را قبول کنم که به فکر شاد کردن من نیست و فقط به فکر دستور دادن به من است!/ بعضیوقتها مردم حاضرند ظلم باشد و بدبخت بشوند، ولی یک چیزی داشته باشند به نام «آزادی و رهایی»
شناسنامه:
- زمان: 96/03/12
- مکان: تهران، میدان فلسطین، مسجد امام صادق(ع)
- صوت: اینجا
بخشهایی از هفتمین جلسۀ سخنرانی علیرضا پناهیان در مسجد امام صادق(ع) تهران، با موضوع «راههای رسیدن به حال خوش معنوی و نشاط زندگی» را میخوانید:
- ما باید ادبیات دینی خودمان را ارتقاء بدهیم؛ نباید در معرفی دین، ادبیات سوءتفاهم برانگیز داشته باشیم. البته طبیعی است که بعضیها از دین بدشان بیاید-چون خدا انسانها را آزاد آفریده- اما نباید کسی از سر سوءتفاهم بیدین بشود؛ خصوصاً در زمان ما.
- بنده ادبیاتی را پیشنهاد میکنم که سوءتفاهمها را کاهش میدهد: اگر کسی پرسید «چرا دینداری میکنی؟» بگو «برای اینکه میخواهم شادتر زندگی کنم» یعنی هدف نهایی دینداری خود را «شادتر بودن» اعلام کن و بگو: اصلاً خدا مرا برای شادی و نشاط آفریده، و من به این نتیجه رسیدهام که از طریق دینداری میشود بانشاطتر زندگی کرد.
- وقتی میگویی «من به این دلیل از خدا اطاعت میکنم که میخواهم به خدا مقرب شوم» فقط نیمی از حقیقت را گفتهای! خُب بگو وقتی مقرب شدی، بعدش چه اتفاقی میافتد؟ بگو که خوشحال میشوی، لذت میبری، نشاط و سرور پیدا میکنی.
- اگر فکر کنی که دینداری کردن، در همین دنیا به آدم شادی و نشاط نمیدهد، در واقع دین و خدا را زیر سؤال بردهای! مگر میشود خدا بندهاش را به چیزی دستور بدهد که آخرش نشاط نباشد؟! مگر میشود خدا بندگانش را به اطاعت خودش وادار کند ولی آنها را شاد نکند؟! من نمیتوانم چنین خدایی را قبول کنم؛ خدایی که به فکر شاد کردن من نیست و فقط به فکر دستور دادن به من است!
- خدا در آیه قرآن هم دستور داده که خوشحال شویم، و هم اینکه منشأ این خوشحالی را در واقع «حال خوش معنوی» قرار داده و میفرماید: «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا»(یونس/58) بگو که مؤمنین به فضل و رحمت خدا-و به همینها- خوشحال باشند.
- «فَرَح» به خوشحالیِ از سرِ شنگولی میگویند که سطحی است، نه اینکه آدم فقط تهِ قلبش شاد باشد. پس در دین ما به خوشحال بودن، حتی از نوع خوشحالی سطحی هم دستور داده شده است. این خوشحالی از فضل و رحمت خدا نور هم دارد، اینطور نیست که فقط کسی که با حال معنوی گریه کند، نور داشته باشد!
- خدا در آیۀ قرآن هم دستور داده که خوشحال شویم، و هم منشأ این خوشحالی مشخص فرموده: « بگو مؤمنین به فضل و رحمت خدا-و به همینها- خوشحال و شنگول باشند؛ قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا»(یونس/58) و اما ذیل این آیه یک بحث جذاب و اساسی وجود دارد.
- این جهان، جهان بسیار حسابشده و ضابطهمند و منظمی است و انسان هم طوری آفریده شده که به این نظم و انضباط جهان، علاقه دارد و این بُعد جهان را به عنوان جایی میخواهد که پایش را محکم روی آن بگذارد. اما همین انسانی که دوست دارد در یک جهان پر از نظم، عدالت و قانونمندی زندگی کند، برای پرواز، به چیزی فراتر از عدالت، نظم و قانون احتیاج دارد.
- آدمها اگر همهاش در حساب و کتاب و ضابطه باشند، خسته میشوند و بعد از مدتی احساس خفگی پیدا میکنند لذا یکجاهایی دوست دارند در یک جهان «بیحساب و کتاب» تنفس کنند. ولی آدمها را بهخاطر این احساسشان با مفهوم «آزادی»(به معنای ارضاء هوای نفس) فریب دادهاند و آنها را به هرزگی جذب کردهاند.
- یکجاهایی انسانها یکدفعهای دلش برای ول بودن و بیبند و باری تنگ میشود. لذا گاهی اگر یک کسی شعار «ول بودن» بدهد، مردم بعضاً حاضرند از نان شب خودشان هم بگذرند و به او رأی بدهند. اگر به مردم بگویید: «او که عدالت ندارد!» میگویند: «بله درست است؛ ظلم میشود، اما در عوض، ول هستیم!»
- انسان یک گرایشی به «رهایی» یا «ول بودن» دارد و صهیونیستها این گرایش انسانها را فهمیدهاند، لذا بیش از همه، صهیونیستها در جهان شعار آزادی میدهند.
- عدالت شعار خوبی است و انسانها عدالت را دوست دارند، اما عمر جذابیت این شعار از عمر جذابیت شعار آزادی پایینتر است! عدالت یعنی نوعی نظم، اما در مقابلش انسان یکنوع بینظمی را هم دوست دارد. لذا گاهی انسان، عدالت را ول میکند! هرچند اگر عدالت نباشد، ظلم مردم را بدبخت میکند، اما بعضیوقتها مردم حاضرند بدبخت بشوند، ولی یک چیزی داشته باشند به نام «آزادی و رهایی».
- انسان یکجاهایی از عدالت میگریزد و این اتفاق در ادعیه نیز آمده: خدایا؛ من از عدلت تو فرار میکنم! مِنْ کُلِّ عَدْلِکَ مَهْرَبِی (دعای عرفۀ امام حسین(ع)) حالا در مقابل عدل، چه میخواهی؟ ظلم میخواهی؟ نه! در مقابل عدل، فضل تو را میخواهم!
- خدا این گرایش ما به رها بودن از ضوابط را میداند، لذا یکجایی را برای پرواز و رهایی ما قرار داده است. جایی که خدا فراتر از عدل با بندهاش رفتار میکند، آن جایی است که با «فضل» خودش رفتار میکند، یعنی فوق ضوابط رفتار میکند. البته این فضای آزادی و رهایی، یعنی فضل، دستِ خود خداست.
- واقعاً همین فضل خداست که نقطۀ رهایی و شادی انسان است. اما مردم فضل خدا را رها کردهاند و آن لحظههایی که میخواهند از نظام عادلانۀ خلقت فرار کنند، به مفهوم آزادی بهمعنای هرزگی رو میآورند، ولو میدانند که در این آزادی، به خودشان لطمه میزنند.
- چه میشود که مردم از عدالت رویگردان میشوند؟ آدمها دوست ندارند همیشه همۀ کارهایشان طبق ضابطه پیش برود، بلکه یک اوقاتی هم دوست دارند رها باشند، اما بهجای اینکه با فضل خدا دنبال رهایی باشند، دنبال آزادی بهمعنای هرزگی و بیعدالتی میروند.
واقعا مفید بود
اجرتون با صاحب الزمان عج