چگونه مهربانی خدا را باور کنیم؟/ ج18 - قسمت دوم
اگر «عبد» باشی مهربانی مولا را باور میکنی! ترس از خدا، تو را در موضعِ «عبد» قرار میدهد
شناسنامه:
- مکان: مسجد امام صادق(ع)
- زمان: 1397/03/12
- مناسبت: ماه مبارک رمضان
- صوت: اینجا
- گزارش تصویری: اینجا
- کلیپ صوتی: پیشنهاد دهید
- اینفوگرافیک: پیشنهاد دهید
برای اینکه مهربانی خدا را باور کنی باید بپذیری که «عبد» هستی/ وقتی عبد شدی، طبیعاً مولا به تو محبت میکند/ هیچ چیزی مثل «خوف از خدا» هویت عبدبودن را برایمان جا نمیاندازد/ چهار اثر مهم ترس از خدا:
۱. عکسالعمل مهربانانۀ خدا را بههمراه دارد
۲. تکبر و قساوتهای قلب انسان را فرومیریزد
۳. انسان را با هیجان، بهسوی خدا «فرار میدهد»
۴. انسان را نسبت به خدا در موضِع عبد نسبت به مولا قرار میده
در ادامه بخشهایی از هجدهمین شب سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان در مسجد امام صادق(ع) با موضوع «چگونه مهربانی خدا را باور کنیم؟» را به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بیان معنوی میخوانید:
- ترس از خدا متناسب با مکانیزم وجودی انسان است و چند اثر یا کارکرد بسیار مهم دارد:
۱. اولین اثرش این است که عکسالعمل مهربانانۀ خدا را به سراغ آدم میآورد. وقتی خائف بشوی خدا آناً به تو مهربانی میکند و تو این مهربانی را لمس میکنی، میچشی و باور میکنی و یک تجربۀ مهربانانه از خدا پیدا میکنی.
- تو در جریان «خودسازی» تنها نیستی؛ خودسازی یک فعالیت دونفره است بین «تو و خدا» یعنی یک عمل و عکسالعملِ دائم، بین تو و خدا وجود دارد. لذا اگر کسی بخواهد باورش به مهربانی خدا بیشتر شود، باید در تعامل دائم با خدا، باور خود را افزایش بدهد.
۲. دومین اثر خوف از خدا این است که تکبر آدم را خودبهخود از بین میبرد و قساوتهای قلب او را فرومیریزد. وقتی انسان خائف میشود تکبرش میریزد؛ آدم خائف، طبیعتاً افتادهحال، متواضع و کوچک میشود، حتی صدایش هم نازک میشود! صدای آیتالله بهجت(ره) را در نماز شنیدهاید؟ ایشان در اوج ضعف و ترس نسبت به پروردگار نماز میخواندند و این حالت، در صدایشان موقع نماز، کاملاً مشخص بود.
- وقتی با ترس از خدا، سنگهای قلب انسان فرو ریخت و قساوتهایش از بین رفت و قلبش نرم شد، حالا مهربانی خدا را بهتر درک میکند، چون خودش هم چیزی از جنس این مهربانی شده است.
۳. سومین اثر خوف از خدا این است که انسان را با هیجان، بهسوی خدا فرار میدهد، انسان را با اصرار، بهسوی خدا میکشاند. وقتی انسان خائف شد، خوبهخود بهسوی خودِ خدا میرود، چون از خدا که نمیشود فرار کرد «لَا یُمْکِنُ الْفِرَارُ مِنْ حُکُومَتِک» (دعای کمیل) لذا در روایات به ما تأکید شده است که از خدا بهسوی خدا فرار کنید (وَ فِرُّوا إِلَى اللَّهِ مِنَ اللَّه؛ نهجالبلاغه/خطبه24) یعنی عادی نروید؛ بلکه فرار کنید! وقتی آدم بترسد، عادی نمیرود؛ فرار میکند! هرکسی میخواهد محکم به بغل خدا بچسبد و خدا او را در آغوش بگیرد، راهش این است که از خدا بترسد. آیا مادری هست که بچهاش از چیزی بترسد و به آغوش او پناه ببرد ولی او بچهاش را نوازش نکند؟!
- امام صادق(ع) میفرماید: مؤمن همیشه بین دو تا خوف است؛ یکی ترس از گناهی که انجام داده و نمیداند خدا با آن چه برخوردی خواهد کرد؟ ترس دیگرش این است که نمیداند در آینده چه خواهد شد. لذا همیشه خائف است و او اصلاح نمیشود مگر با خوف «الْمُؤْمِنُ بَیْنَ مَخَافَتَیْنِ ذَنْبٍ قَدْ مَضَى لَا یَدْرِی مَا صَنَعَ اللَّهُ فِیهِ وَ عُمُرٍ قَدْ بَقِیَ لَا یَدْرِی مَا یَکْتَسِبُ فِیهِ مِنَ الْمَهَالِکِ فَهُوَ لَا یُصْبِحُ إِلَّا خَائِفاً وَ لَا یُصْلِحُهُ إِلَّا الْخَوْف» (کافی/2/71) مؤمن جز با خوف، آدم نمیشود! یکی از وجوه آدمیت بهرهبردن از مهربانی خدا، تغذیهشدن با مهربانی خدا و ایمان به مهربانی خداست.
- طبق روایت فوق، مرتبۀ اول ترس مؤمن، ترس از گذشتۀ خود است و مرتبۀ دومش این است که از آیندۀ خودش ترس داشته باشد. البته هر کسی به این مرتبۀ از ترس نمیرسد؛ خیلی باید عاقل باشد تا از آینده و عاقبتبهخیری هم بترسد.
- ما چطور میتوانیم مهربانی خدا را جذب کنیم؟ اول باید موضع خودمان را نسبت به خدا تعیین کنیم؛ ما چه نسبتی با خدا داریم؟ پسرخالۀ خدا هستیم؟ فرزند او هستیم؟ برادر او هستیم؟ همسایۀ او هستیم؟ هویت اصلی ما این است که «عبد خدا» هستیم و میخواهیم بهعنوان یک عبد و بنده، مهربانی خدا را جلب کنیم.
4- چهارمین اثر خوف از خدا این است که انسان را نسبت به خدا در موضِع عبدبودن قرار میدهد. هیچ چیزی مثل «خوف از خدا» هویت عبدبودن ما را برایمان جا نمیاندازد. البته «اطاعت از خدا» هم میتواند این احساس عبدبودن را تثبیت کند، اما احساسی که حتی زودتر از اطاعت میتواند در دل انسان بیاید و عبدبودن را جابیندازد، خوف است. اطاعت خیلی از اوقات سخت است، اما توجه و دقتکردن به عذابهای خدا، یکدفعهای ما را در موضع «عبد» قرار میدهد.
- وقتی عبد شدی، طبیعاً مولا به تو محبت میکند و دریغ ندارد. وقتی عبد شدی اصلاً نمیتوانی قبول کنی که مولا به تو مهربان نیست. مثل بچهای که نمیتواند قبول کند مادرش به او مهربان نیست.
- چهکسانی مهربانی خدا را باور نمیکنند؟ آنهایی که رابطۀ عبد و مولا را برقرار نکردهاند و مولابودن خدا را باور نکردهاند، فکر میکنند خدا فقط خالق است؛ آنهم مثل کارخانهای که مثلاً یک ساعت را ساخته و دیگر ارتباطی با این مخلوق خودش ندارد!
- برای اینکه مهربانی خدا را باور کنی باید بپذیری که او مولا است و برای اینکه برایت جا بیفتد که او مولا است، باید از او حساب ببری؛ این ترس و حساببردن، جزو لاینفک این رابطه است، بترس؛ بگذار مولا بیاید تو را آرام کند. ما واقعاً خیلی بیمزه هستیم؛ خودمان میخواهیم خودمان را آرام کنیم! بگذار خدا بیاید آرامت کند!
- ما چه تصور و چه برداشتی از خدا داریم؟ اگر برداشتمان از خدا بهگونهای باشد که مهربانی او را درک کنیم، آنوقت هرچه خدا به ما اخم کند، یک لحظه هم تصور دیگری غیر از مهربانی خدا از او نخواهیم داشت!
- اگر مهربانی خدا را باور کنی، آنوقت هر آیهای از آیات قرآن، تو را تکان میدهد. هر چیزی خدا در قرآن بگوید، هر حکمی، هر امری، هر فرمانی، هر توبیخی... تو آب میشوی و از مهربانی خدا اشک میریزی، اصلاً همینکه خدا شروع کرده به حرفزدن با تو، مگر جز از سر محبت است؟! پس دیگر برایت چه فرقی میکند که او چه دارد میگوید؟ از عذابش میگوید یا از نعمتش؟
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید