گناه چیست؟ توبه چگونه است؟ –جلسه یازدهم
آیا دینداریِ منفعتطلبانه میتواند عاشقانه هم باشد؟/ انسان، عاشق کسی میشود که به او زیاد منفعت برساند / چهار شرط عمده برای عاشق خدا شدن
شناسنامه:
- مکان: تهران، مسجد امام صادق(ع)
- زمان: رمضان98
- صوت: اینجا
- موضوع: گناه چیست؟ توبه چگونه است؟
- تاریخ: ۹۸/۰۲/۲۶
انسان موجود منفعتطلبی است که در اثر منفعت، محبت پیدا میکند، لذا هرکسی که به او احسان و خوبی کند، دوستش میدارد. پس راه عاشقشدن به خدا این است که ببینیم خدا چقدر منافع ما را تأمین میکند؟ اگر با چشم باز و دقیق، نعمتهای خدا را نگاه کنیم، کمکم عاشق خدا میشویم.
کدام منفعتطلبی، بد است؟ اینکه انسان دنبال منفعت کم باشد
- منفعتطلبی اساساً چیز بدی نیست. کدام منفعتطلبی، بد است؟ اینکه انسان دنبال منفعت کم باشد؛ این نوع منفعتطلبی، هم اخلاق آدم را خراب میکند، هم آدم را قسیالقلب میکند و هم لذت عاشقی در آن نیست. اما اگر شما همۀ منافع خودتان و عالیترین منافع خودتان را طالب باشید، اتفاقاً انسانِ بسیار رقیقالقلب، لطیف، خوشاخلاق، دلرحم و عاشقی هم خواهید شد.
- همانطور که در جلسات قبل بیان شد، دینداری را باید یک امر منفعتطلبانه تلقی کنیم و از ابتدا بچه را منفعتطلب بار بیاوریم تا دیندار بشود. چون دینداری عین تأمین منافع و عین تأمین لذتهای مادی و معنوی و روحی است. چرا دینداری را یکطوری معرفی میکنیم که انگار انسان باید از منافع و از لذتهای خودش بگذرد و بر اساس اعتقادات عمل کند و به مقدسات و ارزشها احترام بگذارد! اینطور معرفیکردنِ دین، اصلاً غلط است!
هرکسی مطابق دین عمل کند، هر قدمی برمیدارد مطابق منافع خودش قدم برداشته است
- اولاً هرکسی مطابق دین عمل کند، هر قدمی که برمیدارد مطابق منافع خودش قدم برداشته است. ثانیاً اینکه دین مدعی و طلبکار است؛ به این معنا که وقتی شما بگویی «من تصمیم میگیرم دینداری کنم» دین میفرماید: شما اصلاً منفعتطلب هستی یا نه؟ اگر بگویی «بله» دین میفرماید: حالا چقدر منفعتطلب هستی؟ نکند کم منفعتطلب باشی! هم باید بهشدت منافعت را بخواهی، هم اینکه همۀ منافعت را بخواهی.
- ما وقتی میخواهیم یککسی را تربیت کنیم تا آمادۀ دینداری شود، باید یکسری از ویژگیهای شخصیتی را در او ایجاد کنیم؛ یکی از این ویژگیها این است که بهشدت نسبت به همۀ منافع خودش حساس باشد و حاضر نباشد از بخشی از منافع خودش هم چشمپوشی کند.
قرآن از ما خواسته، تاجرمآبانه ایمان بیاوریم و دینداری کنیم
- قرآن کریم میفرماید: میخواهید شما را به یک تجارتی راهنمایی کنم که شما را از عذاب دردناک نجات بدهد؟ «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلى تِجارَةٍ تُنْجیکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلیمٍ» (صف/10) کلمۀ تجارت در این آیه، به سود و منفعت اشاره دارد و کلمۀ نجات از عذاب هم به جلوگیری از یک ضرر بزرگ اشاره دارد. یعنی انسان را از عذاب میترساند تا اگر بخش سودِ آن را هم نخواهد، لااقل بهخاطر فرار از عذاب، برای این تجارت پُرسود، اقدام کند.
- در آیۀ بعد میفرماید: «تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تجَُاهِدُونَ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِکمُْ وَ أَنفُسِکُمْ ذَالِکمُْ خَیرٌْ لَّکمُْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُون» (صف/11) بیایید تاجرامآبانه، به خدا و رسولش ایمان بیاورید و در راه خدا جهاد کنید... یعنی همان جهاد عاشقانه، ببینید که چقدر تاجرانه است! در آخر آیه هم میفرماید: این برای شما بهتر است؛ اگر بدانید! یعنی باز هم به منفعتطلبیِ انسان اشاره میفرماید.
چرا منفعتطلبی در نظر ما ناپسند شده است؟
- غالباً ادبیات قشنگ در نظر ما ادبیات عاشقانه و عارفانه است. ادبیات منفعتطلبانه، در نظر ما زیبا نیست و بد است! میدانید چرا منفعتطلبی برای ما بد و ناپسند شده است؟ چون یکمشت افراد منفعتطلب را دیدهایم که دنبال منفعتهای کم بودهاند، همینها منفعتطلبی را در نظر ما خراب کردهاند. کم منفعتخواستن، بد است اما منفعتخواستن بهطور مطلق بد نیست، اگر کسی عالیترین منافع خودش را بخواهد که یکی از آنها رضایت خداوند است، اتفاقاً خیلی هم زیباست. این اتفاقاً کار اولیاء خداست و خدا هم اسمش را تجارت گذاشته است.
- قرآن میفرماید: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ» (بقره/207) و از مردم، کسانی هستند که جان خودشان را میفروشند و در مقابلش رضایت خدا را میگیرند. میدانید این آیه دربارۀ کیست؟ دربارۀ علیبنابیطالب(ع) است که در «لیلة المبیت» جای پیغمبر خوابید! از علیبنابیطالب(ع) عاشقتر کیست؟! عالیترین جانبازی در راه خدا که اصلاً از آن بالاتر نیست، همین جانبازی علیبنابیطالب(ع) است، اما خدا از عبارت خرید و فروش دربارۀ آن استفاده میفرماید که بهمعنای منفعتطلبی است؛ البته منفعتطلبیِ بسیار عالی که انسان در مقابلش، رضایت الهی را بهدست میآورد.
منفعتطلبی اگر جهتش خوب باشد، حتی اگر منفعت دنیایی هم باشد خوب است
- منفعتطلبی، در چه مواردی بد است؟ اول اینکه منفعتطلبی وقتی کم باشد بد است. دوم اینکه منفعتطلبی وقتی جهتش بد باشد بد است. اما اگر منفعتطلبی، جهتش خوب باشد، حتی اگر منفعت دنیایی هم باشد، چیز خوبی است.
- یکی از اصحاب امامصادق(ع) به ایشان خبر داد که شما در فلان معامله و تجارت، مبلغ نسبتاً زیادی (صد دینار) سود بردهاید. وقتی این مبلغ را برای حضرت آورد، ایشان خوشحال شد و لبخند زد! (فَقُلْتُ لَهُ قَدْ رَبِحْتُ لَکَ فِیهَا مِائَةَ دِینَارٍ قَالَ فَفَرِحَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع بِذَلِکَ فَرَحاً شَدِیداً ؛ کافی/5/76) مگر خوشحالشدن برای پولدار شدن چیز بدی است؟! نه؛ اگر میخواهی این پول را به عنوان یک عبد برای مولایت خرج کنی، یا بهعنوان کسی که وظایفی داری و میتوانی دست خیلیها را بگیری و این پول را ابزار بندگی خدا قرار بدهی، اگر از این پول در آوردن، خوشحال بشوی نهتنها بد نیست بلکه خوب هم هست.
- اما اگر خوشحالیات در این جهت باشد که بخواهی این پول را در مسیر بد و غلط خرج کنی، یا تصور کنی که با وجود این منفعت، از خدا مستقل میشوی و دیگر برای گدایی درِ خانۀ خدا نمیروی و التماس نمیکنی، این چیز بدی است و هرچقدر هم خوشحال بشوی، قسیالقلبتر میشوی.
- از امامصادق(ع) پرسید: ما حبّالدنیا داریم پس بدبخت هستیم! آقا فرمود: منظورت از حبالدنیا چیست؟ گفت: مثلاً میخواهم پول و ثروت داشته باشم و...! حضرت فرمود: برای چه میخواهی پول داشته باشی؟ (یعنی از انگیزۀ او سؤال کرد) او گفت: برای اینکه خانوادهام راحت باشند، برای اینکه به زیارت بروم، صدقه بدهم و... حضرت فرمود: اینکه حبّالدنیا نیست! (فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّا لَنُحِبُّ الدُّنْیَا فَقَالَ لِی تَصْنَعُ بِهَا مَا ذَا قَالَ قُلْتُ أَتَزَوَّجُ مِنْهَا وَ أَحُجُّ وَ أُنْفِقُ عَلَى عِیَالِی وَ أُنِیلُ إِخْوَانِی وَ أَتَصَدَّقُ قَالَ لِی لَیْسَ هَذَا مِنَ الدُّنْیَا هَذَا مِنَ الْآخِرَةِ» (السرائر/ ج3/ص564)
آیا دینداریِ منفعتطلبانه میتواند عاشقانه هم باشد؟
- در این جلسه بحث ما سرِ این است که منفعتطلبی چگونه با عاشقانه دینداری کردن و با شور و هیجان و لذتبخش بودن دین، قابل جمع است؟ اگر ما بخواهیم منفعتطلبانه دینداری کنیم، آنوقت عاشقی و احساس خوب معنوی چه میشود؟ آیا دینداریِ منفعتطلبانه میتواند عاشقانه هم باشد؟
- پاسخ اول این بود که اگر شما منفعتِ کم را طلب کنی، روحت خبیث میشود، قسیالقلب میشوی، از عشق هم خبری نیست، احساسات دینی را هم درک نمیکنی. اما اگر عالیترین منافعت را بطلبی، دورترین منافع را طلب کنی و حتی به منافع مادی خودت هم جهتِ عالی بدهی، خیلی رقیقالقلب میشوی و احساسات هم پیدا میکنی.
انسان عاشق کسی میشود که به او زیاد منفعت برساند
- پاسخ دوم این است: آن کسی که میخواهد به تو منفعت برساند، اگر کم منفعت برساند، زیاد عاشقش نمیشوی، اما اگر منفعت زیاد به تو برساند، عاشقش میشوی.
- در روایت هست که خداوند متعال به موسی(ع) فرمود: من را در دلِ مردم، محبوب کن، گفت: خدایا من چگونه تو را بین مردم محبوب کنم؟ چهکار کنم که عاشق تو بشوند؟ فرمود نعمتهای من را پیش آنها یادآوری کن و خودت هم شروع کن به آنها خوبی کردن، اینطوری من را نزد آنها محبوب میکنی. من انسان را طوری آفریدهام که هرکسی به او نیکی کند دوستش دارد. (أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى مُوسَى ع حَبِّبْنِی إِلَى خَلْقِی، وَ حَبِّبْ خَلْقِی إِلَیَّ. قَالَ: یَا رَبِّ کَیْفَ أَفْعَلُ قَالَ: ذَکِّرْهُمْ آلَائِی وَ نَعْمَائِی لِیُحِبُّونِی؛ تفسیرمنسوب به امامعسکری(ع)/342) (أَوْحَى اللَّهُ إِلَى مُوسَى ذَکِّرْ خَلْقِی نَعْمَائِی وَ أَحْسِنْ إِلَیْهِمْ وَ حَبِّبْنِی إِلَیْهِمْ فَإِنَّهُمْ لَا یُحِبُّونَ إِلَّا مَنْ أَحْسَنَ إِلَیْهِم؛ ارشادالقلوب/1/116)
انسان موجود منفعتطلبی است که در اثر منفعت، محبت پیدا میکند
- چون انسان موجود منفعتطلبی است و هر کسی به او احسان و خوبی کند، دوستش میدارد. پس راه عاشقشدن به خدا این است که ما ببینیم خدا چقدر منافع ما را تأمین میکند؟ اگر با چشم باز و دقیق نگاه کنیم، کمکم عاشق خدا میشویم. انسان موجود منفعتطلبی است که در اثر منفعت، محبت پیدا میکند. حتی وقتی یکجایی به کسی علاقه پیدا کرد، اگر بعد از مدتی ببیند که به نفعش نیست، این علاقه از سرش میافتد. یا اگر ببیند این علاقه به ضررش است، حتی علاقهاش تبدیل به نفرت هم میشود! ما دربارۀ انسان، عشق بدون منفعت نداریم!
- رسولخدا(ص) فرمود: «أَیُّهَا النَّاسُ أَحِبُّوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لِمَا یَغْدُوکُمْ بِهِ مِنْ نِعَمِهِ وَ أَحِبُّونِی بِحُبِّ رَبِّی وَ أَحِبُّوا أَهْلَ بَیْتِی بِحُبِّی» (کشفالغمه/1/415) خدا را دوست داشته باشید بهخاطر نعمتهایی که به شما داده است. و من را دوست داشته باشید بهخاطر اینکه خدا را دوست دارید و اهلبیت من را دوست داشته باشیده چون من را دوست دارید.
چرا وقتی از منفعتطلبی شروع کنیم، به عشق خدا خواهیم رسید؟
- چرا وقتی از منفعتطلبی شروع کنیم، به عشق خدا خواهیم رسید؟ چون وقتی ببینی خدا خیلی منافعت را تأمین میکند و خیلی به نفعت است، آنوقت عاشقش میشوی! مسئله این است که آیا میتوانی بشماری که خدا چقدر به نفعت است؟
- شما در این عالم، عاشقتر از امامحسین(ع) سراغ دارید؟ آنوقت در دعای عرفه امامحسین(ع) ببینید که تقریباً در نصف این دعا، حضرت غرق شکر است؛ غرق شمردن نعمتهای خداست. حضرت در این دعا صدا میزند: خدایا من با تمام ذرات وجود خودم، اگر بخواهم شکر تو را بهجا بیاورم نمیتوانم! من از ذکرکردن نعمات تو هم درمانده هستم!
- عاشقی کِی رخ میدهد؟ وقتی ببینی که خدا خیلی به نفعت است! ما چرا عاشق خدا نشدیم؟ چون نمیتوانیم نعماتش را درست ببینیم. در روایت هست، همینکه نعمت خدا را ببینی و بفهمی، شکر خدا محسوب میشود (مَنْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ بِنِعْمَةٍ فَعَرَفَهَا بِقَلْبِهِ فَقَدْ أَدَّى شُکْرَهَا؛ کافی/2/96)
چهار شرط عمده برای عاشقشدن به خدا:
- برای دینداری اول باید منفعتطلب شد! وقتی منفعتطلب شدی، همینکه یکبار منافعت را بشماری، در عشق خدا هلاک میشوی! پس شرط اول برای عاشقشدن این است که آدم زیاد منفعتطلب باشد؛ یعنی خیلی شدید، منافعش را بخواهد؛ آنوقت عاشقِ کسی میشود که خیلی منافعش را تأمین کند. شرط دوم هم این است که ببینیم خداوند چقدر دارد منافع ما را تأمین میکند!
- شرط سوم برای اینکه ما بتوانیم بهعنوان یک انسان منفعتطلب، عاشق خدا بشویم این است که ببینیم خدا از چه ضررهایی دارد ما را عبور میدهد! وقتی ببینیم خداوند دارد ما را از ضررهای بسیار مهلک نجات میدهد، عاشقش میشویم. مرگ میدانی یعنی چه؟ قبر میدانی یعنی چه؟ عالم برزخ، صحرای محشر و جهنم میدانی یعنی چه؟ از همۀ اینها خدا باید نجاتت بدهد! تو اگر واقعاً بدانی این خطرات چیست، طوری به خدا میچسبی که غرق خدا میشوی!
- آن روی سکۀ منفعتطلبی، ضررگریزی است. خداوند میتواند تو را از عذاب الیم نجات بدهد «تُنْجیکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلیمٍ» (صف/10) اگر عاشق خدا نشدی، شاید برای این است که هنوز نمیدانی عذاب الیم چیست! هر لحظه از لحظههای جاندادن، مانند هزار ضربۀ شمشیر زهردار است که به بدن آدم بزنند! خداوند مرگ را اینطوری قرار داده است اما حاضر است ما را از این عذاب سخت نجات بدهد و مرگ را برای ما آسان کند؛ تو اگر واقعاً از خدا بخواهی، نجاتت میدهد. منتها اول باید بفهمی که چه خبر است تا بعد، به خدا پناه ببری و آنوقت ببینی که چقدر عاشقش میشوی!
- شرط چهارم برای عاشق خدا شدن چیست؟ ما بهعنوان یک انسان منفعتطلب، خطا میکنیم، چون باید آزاد باشیم تا بتوانیم انتخاب کنیم و ارزش پیدا کنیم، لذا گاهی خطا میکنیم و خدا هم میفرماید: میخواهی من ببخشم؟ دوباره یک وابستگی و نیاز دیگر به خدا پیدا میکنیم که همان استغفار است. میگوییم: «خدایا خواهش میکنم، از تو تمنا میکنم مرا ببخش...» حتی خدا میتواند این کار بدی که انجام دادی، به کار خوب تبدیل کند!
عشق به خدا در دل منفعتطلبی انسان است
- محل عاشقشدن به خدا کجاست؟ همین استغفار، همان شکر، همان پناه آوردن به خدا برای نجاتیافتن! منتها ما اینها را شوخی میگیریم و عاشق نمیشویم! بعضیها نه نعمت خدا را میبینند که شکر کنند، نه منفعت بلندمدت خود را میبینند که تمنا کنند، نه ضررهای پیش روی خود را میبینند که از آن، به خدا پناه ببرند؛ آنوقت میخواهند عاشق خدا هم بشوند! معلوم نیست روی چه حسابی میخواهند عاشق خدا بشوند؟! بعضیها مجسمۀ تکبر هستند! میخواهند بدون توجه به اینهمه نیاز انسان به خدا، همینطوری عاشق خدا بشوند!
- عشق به خدا در دل منفعتطلبی انسان است، اگر منفعتطلب باشی میفهمی قیمت استغفار چقدر بالاست؟! اگر منفعتطلب باشی میفهمی قیمت تبدیل سیئات به حسنات چقدر است! یعنی من گناه کردم، اما خدا جایش ثواب مینویسد! ما گاهی اصلاً منفعتطلب نیستیم؛ نه قیمت بخشش خدا را میفهمیم، نه قیمت نعمتش را، نه قیمت نجات از عذاب را!
اساس رابطۀ عبد و مولا «منفعتطلبی و ضررگریزیِ عبد» و «لطفِ مولا به عبد» است
- نکتۀ بعدی این است که عاشقیِ ما نسبت به خدا، از نوع عاشقی بین عبد و مولا است. در عشق بین عبد و مولا، مولا فقط دهنده است، گیرنده نیست!
- رابطۀ بین عبد و مولا با رابطۀ بین زن و شوهر یا رابطۀ مادر و فرزند یا رابطۀ خواهر و برادر، فرق میکند. رابطۀ عبد و مولا یعنی اینکه به هزار بهانه از مولا بگیری و دریافت کنی. دریافت یعنی چه؟ یعنی منفعت! خدا یکبار به این بهانه به تو لطف میکند، یکبار به آن بهانه به تو لطف میکند، یکبار به بهانۀ دیگری لطف میکند... اصلاً ما رابطۀ دیگری با خدا نداریم؛ ما که نمیتوانیم چیزی به خدا بدهیم!
- رابطۀ عبد و مولا به اندازۀ عشق و احساس و اشک و هیجان أمیرالمؤمنین(ع) درِ خانۀ خدا، رابطۀ هیجان انگیز و عاشقانه و زیبا و لطیفی است! به اندازۀ پیچیدگی و ژرفای ادعیه، به اندازۀ ضجههای از شب تا به صبح و نشاطآوری که ائمۀ هدی(ع) درِ خانۀ خدا دارند، این رابطه قشنگ است، اگر وارد این رابطه بشوید، میبینید که همهاش بر اساس منفعتطلبی و ضررگریزی است! اصلاً رابطۀ عبد و مولا چیزی جز این نیست.
- خدایا، تو مدام داری به نفع من کار میکنی و من هر کار خوبی انجام بدهم، تو مقدمهاش را برایم فراهم کردهای، و هر کار بدی انجام بدهم، بهخاطر اختیار خودم بوده است، حالا من الان با این کارهای بدم چهکار کنم؟ آیا تو من را میبخشی؟ وقتی مرا بخشیدی من از شرمندگی تو چهکار کنم؟ اگر هم عذرخواهی کنم، باز توفیق آن را تو به من دادهای... این یک رابطۀ عاشقانهای است که هر کسی نمیتواند بفهمد چه خبر است!
- امامباقر(ع) میفرماید: خدا از بندگانش دو تا انتظار بیشتر ندارد؛ یکی اینکه وقتی نعمت به آنها داد، به این نعمت اقرار کنند (بفهمند که به نفع آنهاست) دیگر اینکه وقتی گناه کردند، به گناه خود اقرار کنند (بفهمند که گناه به ضرر آنهاست) همین دوتا بس است! خدا انتظار دیگری از بندگانش ندارد (لَا وَ اللَّهِ مَا أَرَادَ اللَّهُ تَعَالَى مِنَ النَّاسِ إِلَّا خَصْلَتَیْنِ أَنْ یُقِرُّوا لَهُ بِالنِّعَمِ فَیَزِیدَهُمْ وَ بِالذُّنُوبِ فَیَغْفِرَهَا لَهُمْ ؛ کافی/2/426)
(الف2-ن2)