گناه چیست؟ توبه چگونه است؟ –جلسه بیست و یکم
معصیت فقط نافرمانی از خدا نیست؛ نافرمانی از پیامبر هم هست!/ در قرآن «اطاعت از رسول» بیشتر از «اطاعت از خدا» تکرار شده / تکلیف «فرمانبری از پیغمبر و امام» در زمان غیبت چه میشود؟
شناسنامه:
- مکان: تهران، مسجد امام صادق(ع)
- زمان: رمضان98
- صوت: اینجا
- موضوع: گناه چیست؟ توبه چگونه است؟
- تاریخ: ۹۸/۰۳/۰۸
فلسفۀ وجود پیغمبر چیست؟ آیا پیغمبر فقط یک «پِیک از جانب خداوند» است؟! معمولاً برداشت عمومی مردم این است که پیغمبر یعنی کسی که فقط پیام خدا را به ما میرساند؛ اما این تلقی اشتباه است! موضوع محوری دین «فرمان» است و فلسفۀ وجود پیغمبر هم این است که فرمانده باشد «ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِیُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ»
موضوع طاعت و معصیت، میتواند بزرگترین عامل سرگرمی در زندگی ما باشد
- اگر مسئلۀ طاعت و معصیت، خوب برای آدم جا بیفتد، واقعاً بزرگترین و تنها سرگرمی لذتبخشش آدم همین «اجرای امر» خواهد بود. یعنی سرگرمی یا دلگرمیِ انسان در زندگی این خواهد بود که «الان دستور چیست؟ من الان فرمان را اجرا کردم یا نه؟»
- موضوع طاعت و معصیت خیلی جاذبه دارد، بهحدی که آدم والۀ دستور و شیدای موضوع طاعت و معصیت میشود. مثل قماربازها که مسئلۀ بردن، اینقدر برایشان جاذبه پیدا میکند که حاضرند بهخاطرش تمام اموال خود را از دست بدهند! یا مثل کسانی که بازیهای کامپیوتری اینقدر برایشان سرگرمکننده میشود که همهچیز را فراموش میکنند و همۀ وقت خود را صرف آن میکنند.
- واقعاً باید به موضوع طاعت و معصیت بهعنوان «بزرگترین عامل سرگرمی» نگاه کرد. مگر میشود محور قرآن، موضوع طاعت و معصیت باشد اما این موضوع، کم لذتبخش باشد یا کم هیجانانگیز باشد؟! منتها جذابیت طاعت و معصیت، زیاد پیدا و آشکار نیست و ابتدائاً درک نمیشود؛ حتی برعکس، ابتدائاً تلخ تلقی میشود و انسانها از آن فراری میشوند.
برای اینکه «گناه» برای ما یک مسئلۀ مهم بشود، قبلش باید «فرمان» برایمان موضوع مهمی باشد
- ما اگر بخواهیم مسئلۀ گناه را برای خودمان به یک مسئلۀ مهم، تبدیل کنیم، قبلش باید فرمان را برای خودمان به یک موضوع مهم تبدیل کرده باشیم. آدمی که اهلمنفعتطلبی، اهل برنامه و اهل مسابقه باشد، محدودیتهای دنیا را بپذیرد و جهان آخرت و معاد را باور کند، چنین کسی خیلی آمادگی پیدا میکند که فرمانپذیر بشود. مثلاً کسی که متوجه شود در دنیا، خطرات زیادی او را تهدید میکند و مثل یک زمین مینگذاریشده است، طبیعتاً از کسی که میخواهد او را از این خطرات عبور بدهد، فرمان میپذیرد.
- در جلسات قبل، بحث ما به اینجا رسید که آدم منفعتطلبانه دنبال یک برنامهای میگردد که در این دنیای پرخطر و پر از مشکلات، به بهترین و عالیترین منافعش برسد که عالیترین منافع هم خودِ خداوند است. آنوقت این آدم، حاضر میشود در این راه، فرمان بپذیرد و بعد کمکم «عاشق» هم میشود!
وقتی حسّ پرستش در انسان بیدار شد، دنبال فرمان خدا میگردد
- اول ما میخواهیم فرد را متقاعد کنیم که فرمان بپذیرد و بعد، او خودش عاشقِ فرمان خواهد شد. کِی عاشق فرمان میشود؟ وقتی «حس پرستش» در او بیدار شود! وقتی حس پرستش در انسان بیدار شد طبیعتاً دنبال فرمان خدا میگردد. یعنی همان آدمی که دوست داشت هواپرستانه هرکاری دلش میخواهد انجام دهد و حتی حاضر بود منافع خودش را از دست بدهد ولی فرمان نپذیرد؛ این آدم اولاً بهخاطر منافعش حاضر شده فرمان بپذیرد، ثانیاً وقتی حسّ پرستش در او بیدار شد، خودش عاشق فرمان خدا میشود و میگوید «خدایا فرمان بده؛ فرمانِ تو نفَس من است، عشق من است...»
- وقتی انسان به این احساس قشنگ (حس پرستش) رسید، برای اینکه این حس پرستش را در او تثبیت کنیم به او میگوییم: «تو اگر خدا را نپرستی، غیرخدا را میپرستی!» نفرتانگیزترین کار، این است که آدم غیرخدا را بپرستد و این برای کسی که عبدِ خدا نشود، اجتنابناپذیر است، یعنی کسی که خدا را نپرستد، قطعاً غیرخدا را میپرستد. متاسفانه این نقطۀ بسیار حساس، در تعلیمات دینی ما نیست.
بندگی طاغوت یعنی آدم عبدِ کسی بشود که دارد به او زور میگوید!
- ما فکر میکنیم یک عدهای خداپرست هستند و یک عدهای هم خداپرست نیستند و هیچ چیزی را نمیپرستند! درحالیکه آن کسانی که خداپرست نیستند ابلیسپرست و طاغوتپرست هستند یعنی «عبد طاغوت» هستند. بندگی طاغوت هم یعنی آدم عبدِ کسی بشود که دارد به او زور میگوید!
- کسی که عبد خداست وقتی خدا او را با جهنم تهدید میکند، از عذاب خدا، به خودِ خدا پناه میبرد، یعنی بهجای اینکه از خدا فرار کند، بیشتر بهسمت خدا میرود. عبد طاغوت چهکار میکند؟ وقتی طاغوت بهعنوان یک جنایتکارِ زورگو دارد به او ظلم میکند، این عبد طاغوت، به خودِ همان طاغوت پناه میبرد و بیشتر به او میچسبد و میگوید: «خواهش میکنم کمتر به من ظلم کن! کمتر من را غارت کن!» درحالیکه تو هرچه بیشتر به او نزدیک شوی، او بیشتر تو را غارت میکند، تو که میدانی او شرافت ندارد!
- شما عبد خدا هستی؛ وقتی خدا تو را به جهنم تهدید میکند، به خودِ خدا پناه میبری و با او مناجات میکنی. بعضیها هم عبد طاغوت هستند، بعضیها عبد آمریکا و انگلیس هستند، وقتی آمریکا تهدید میکند، دوباره میخواهند به خود آمریکا پناه ببرند! این همان بحث پرستش طاغوت است!
عملیات تربیتی قرآن بهگونهای است که ما «فرمانبری از خدا» را بپذیریم
- برخورد خدا در قرآن اینگونه است که خیلی فرمانهای محکم میدهد و با ما خیلی محکم حرف میزند که عبودیت خدا را بپذیریم، یعنی خداوند یک عملیات تربیتی در قرآن انجام میدهد که ما موضوع فرمانبری از پرودگار را بپذیریم، حالا اگر عبودیت خدا را نپذیریم، تحت تأثیر استحکام سخن طاغوت قرار میگیریم و عبودیت طاغوت را میپذیریم.
- خدا در قرآن از اینجا شروع میکند که میگوید: اگر اهل مراقبت باشی و متقی باشی، این کتاب هدایتت میکند (ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقینَ ؛ بقره/2) بعد خداوند در قرآن، شرایطی را برای انسان پدید میآورد که در این شرایط، آدم یک چیز برایش مهمترین چیز خواهد شد و آن فرمان خداست که باید اطاعت کند و مراقب است که مبادا خدا را معصیت کند.
مرحلۀ اول، فرمانبری از خداست /مرحلۀ دوم این است که از پیامبر خدا هم اطاعت کنیم
- همۀ آن ویژگیهایی که در جلسات قبل بیان شد، مقدماتی است برای اینکه آدم برسد به موضوعی به نام «فرمان خدا» و اینکه مبادا خدا را معصیت کند. وقتی به فرمانبری از خدا رسیدیم و حس پرستش ما نسبت به خدا-که یک حس فطری بسیار عمیق است- بیدار شد و خداپرست شدیم، به مرحلۀ دوم میرسیم:
- مرحلۀ دوم این است که از پیامبر خدا هم اطاعت کنیم. مگر پیغمبر، غیر از دستورهای خدا، چیز دیگری هم میگوید؟ بله، پیغمبر هم خودش یک دستوراتی برای ما دارد. این انسانی که بههزار زحمت، حاضر شده است خدا را اطاعت کند، حالا خدا به او میفرماید: «أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُول» (نساء/59)
- «أطیعوا الله» یعنی خدا را اطاعت کنید. ولی من از کجا میدانم که خدا چه دستوری داده است؟ بر اساس حرفهای پیامبر(ص)! پس «أطیعوا الله» یعنی همان بخشهایی از حرفهای پیغمبر(ص) که دستورات خدا را دارد به ما ابلاغ میکند.
- «أطیعوا الرَّسول» یعنی غیر از دستورات خدا خود پیامبر(ص) هم یک دستوراتی میدهد که این دستورات، دستورات حکومتی است. اینکه «نماز بخوانید» دستور خداست که پیغمبر آن را ابلاغ کرده است. حالا دستور پیغمبر چیست؟ مثلاً اینکه فرمود «مَن کنتُ مولاه فهذا علیٌ مولاه»، یا مثلاً اینکه شما در زمان جنگ، کجا بایستید و چگونه عمل کنید؟
در قرآن «اطاعت از رسول» بیشتر از «اطاعت از خدا» تکرار شده است
- جالب اینجاست که قرآن کریم بیشتر از اینکه دستور داده باشد «خدا را اطاعت کنید» فرموده است که «از رسول، اطاعت کنید» 69بار فقط کلمۀ اطاعت آمده است. 23 مورد امر به اطاعت رسول است که بعد از اطاعت خدا بیان شده است. یعنی 23 مورد، هم اطاعت از خدا آمده و هم اطاعت از رسول. اما 14مورد اطاعت از رسول، بهتنهایی آمده است و 3مورد هم اطاعت از خدا بهتنهایی آمده است. لذا 11مرتبه دستور به اطاعت از رسول، بیشتر از اطاعت از خدا در قرآن ذکر شده است.
- اگر تعداد فرمان اطاعت در قرآن مهم باشد، باید بگوییم که اطاعت از رسول در قرآن، مهمتر از اطاعت از خدا است! البته منظور از مهمتر، این نیست که ارزشش بالاتر است، چون طبیعتاً اطاعت از رسول هم در واقع همان اطاعت از خداست (چون خدا دستور داده است که از رسول، اطاعت کنید) اما انسانها در موضوع اطاعت از رسول، بیشتر دچار ارتکاب معصیت میشوند، لذا اهمیتش بیشتر میشود و خدا بیشتر تذکر میدهد.
معصیت فقط نافرمانی از خدا نیست، نافرمانی از پیامبر هم هست!
- نکتۀ دیگر این است که در قرآن کلمۀ معصیت، فقط بهعنوان معصیت و نافرمانی از خدا نیست! کلمۀ معصیت از پیامبر هم در قرآن داریم! 13 بار فقط «معصیت و نافرمانی از پیامبر» در قرآن آمده است (غیر از مواردی که معصیتِ خدا و پیغمبر، در کنار هم آمده است) شما اگر نماز نخوانید، خدا را معصیت کردهاید و اگر دستور خاص خود پیغمبر را اجرا نکنید، معصیت پیغمبر را انجام دادهاید!
- پس ما یک موضوع «طاعت خدا» داریم و یک موضوع «طاعت رسول» همچنین یک موضوع «معصیت خدا» داریم و یک موضوع «معصیت رسول»
بحث گناه و فرمانبری دو مرحله دارد: 1. اطاعت از خدا 2. اطاعت از پیامبر
- بحث گناه و فرمانبری دو مرحله دارد؛ مرحلۀ اول این است که بپذیریم «خدا را اطاعت کنیم و از او فرمان ببریم» مرحلۀ دوم این است که حاضر باشیم، علاوه بر فرمان خدا، فرمان پیامبر(ص) را هم اجرا کنیم و از او اطاعت کنیم. این مرحله ظاهراً برای بعضیها دشوارتر است؛ با آن عظمت و قدرتِ خدا، به زور متقاعد شده که خدا را اطاعت کند، حالا دربارۀ این پیامبر-که یک بشری است مثل خود ما- طبیعتاً خیلی بیشتر زورش میآید اطاعت کند! خدا هم میفرماید: من میخواهم امتحانت کنم و ببینم تو واقعاً از من فرمانبردار هستی یا نه؟
- وقتی خدا میخواهد امتحان کند که ما حقیقتاً و از عمق جان فرمانبردار هستیم یا نه، میفرماید: از پیامبر من هم باید اطاعت کنید. من دستور میدهم که از ایشان هم اطاعت کنید! اینجاست که خیلی از آدمها کم میآورند. همۀ کسانی که انبیاء الهی را معصیت میکردند، اینگونه بودند.
خدا با عصیان خودش راحتتر کنار میآید تا با «عصیان رسول»!
- خدا با عصیان خودش خیلی راحتتر کنار میآید اما با عصیان رسول، نه! معصیت و نافرمانیِ رسول، چقدر انسان و جامعه را بدبخت میکند؟ شما ببینید که مردم مکه و مدینه، تا قبل از اینکه پیامبر(ص) به رسالت مبعوث شود، خوشبختتر بودند یا زمانی که پیغمبر آمد و آنها معصیتِ رسول کردند و آنوقت گیر جنایتکارانی مثل حجاج و یزید افتادند و حوادث هولناکی مثل واقعۀ حرّه برایشان اتفاق افتاد!
- ما بعد از اینکه به مسئلۀ طاعت خدا رسیدیم، مرحلۀ بعدی این است که سراغ طاعت رسول برویم و بعد از طاعت رسول هم سراغ طاعت امام برویم. حالا فکر کنید که در دوران غیبت، چهکار باید کرد؟
- وقتی روش آموزش اعتقادی از همان اول، غلط باشد و بهجای اینکه به من بگویند «تو باید فرمانبردار خدا باشی» به من بگویند «تو باید معتقد به خدا باشی!» و بهجای اینکه من را به دینداری دعوت کنند صرفاً من را به ایمان دعوت کنند، آنوقت این ایمان، میشود «ایمان بدون اطاعت خدا!» وقتی همین روش غلط ادامه داشته باشد و اصل نبوت و امامت را برای ما جا بیندازند ولی اطاعت از پیامبر و اطاعت از امام را بهعنوان فلسفۀ امامت جا نیندازند، طبیعتاً مشکلات فراوانی در دینداری ما پدید میآید.
فلسفۀ وجود پیغمبر چیست؟ پیغمبر باید فرمانده باشد!
- بحث سرِ این نیست که پیامبر و امام، چقدر فضائل دارند و چقدر خوب هستند، بحث سرِ فرمانبری از ایشان است. قرآن میفرماید: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِیُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ» (نساء/64) ما هیچ پیغمبری را نفرستادیم مگر اینکه او باید فرمانده باشد! پیغمبر نفرستادیم برای اینکه شما فقط از او خوشتان بیاید!
- فلسفۀ وجود پیغمبر چیست؟ آیا پیغمبر فقط برای این است که پِیک باشد و از خدا حرف بزند؟ معمولاً برداشت عمومی مردم-بدون اینکه بخواهند عمیقاً فکر کنند- این است که «پیغمبر یعنی کسی که فقط پیام خدا را به ما میرساند!» اما این تلقی اشتباه است.
- موضوع محوری دین «فرمان» است و فلسفۀ وجود پیغمبر هم-طبق آیۀ قرآن- این است که فرمانده باشد «ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِیُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ» (نساء/64) حالا وقتی امام زمان غائب میشود، فرمانده کیست؟ آیا دین تغییر میکند؟ دین که محورش فرمان بود؛ غیر از فرمان خدا، بحث فرمان پیامبر و امام، در زمان غیبت چه میشود؟ وقتی که پیغمبر و امام، غائب هستند آیا این قسمت از دین-که بحث اطاعت از پیامبر و امام است- تعطیل میشود؟! آیا عقل این را اقتضاء میکند؟!
- محور دین «فرمان» است و این فرماندهی در دو مرحله اجرا میشود؟ یکی فرمان خدا، یکی فرمان رسول خدا! مرحلۀ تکمیلیِ فرمانبری در دین، در فرمانبریِ از رسول خداست و فرمانبری از رسول هم در فرمان حیّ و حاضرِ در مسائل اقتضایی و موضوعات درگیر اجتماعی مردم است. مثلاً خدا میفرماید «انفاق کنید» و بعد، پیامبر(ص) میفرماید «حالا پولِ انفاقت را به این شخص بده» یعنی پیغمبر میآید در مصادیق، کار میکند. اهمیتِ این فرمانبری در مصادیق هم به تکرارِ بیشتر «أطیعوا الرسول» در قرآن است.
تکلیف «فرمانبری از امام» در زمان غیبت چه میشود؟
- بعضیها دنبال روایت برای ولایتفقیه میگردند! میگوییم: «شما فکر کنید به اینکه تکلیف بحث فرمانبری از امام، در زمان غیبت چه میشود؟ وقتی پیغمبر از دنیا رفت و امام پشت پردۀ غیبت بود، این قسمت دین چه میشود؟ آیا تعطیل میشود؟! حالا چه کسی باید این دستورها را بدهد؟ اطاعت از چه کسی در اینجا واجب میشود؟ حالا اگر او را معصیت کنیم چه میشود؟ اگر علنی معصیت کردیم چه میشود؟ معصیتِ ترک نماز مهمتر است یا این معصیت؟»
- ما هنوز آموزش دینی را به معنای درست کلمه شروع نکردهایم، آنوقت طلبکارانه میگوییم: «چرا آقا امام زمان(ع) تشریففرما نمیشوند؟» خُب ما چهکار کردهایم که حضرت تشریف بیاورد؟ حداقلش یک آموزش درست و یک دورۀ آموزشی درست-در زمینۀ لزوم اطاعت از فرمان امام- باید ببینیم تا یکمقدار آماده بشویم. حضرت که برای «اطاعتِ مردم از فرمان خدا» تشریف نمیآورد و بهخاطر فرمان خدا هم غائب نشده است؛ بحث سرِ این بود که خیلیها «فرمانِ امام» را نمیتوانستند تحمل کنند، کمااینکه رسماً میگفتند «حسبُنا کتابُ الله» کتاب خدا برای ما کافی است.
طبق آیه قرآن، منافقین با فرمان پیغمبر مشکل دارند نه با فرمان خدا!
- طبق آیۀ قرآن، منافقین با فرمان خدا مشکل ندارند، با فرمان پیغمبر مشکل دارند! «وَ إِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ رَأَیْتَ الْمُنافِقینَ یَصُدُّونَ عَنْکَ صُدُوداً» (نساء/61) وقتی به آنها گفته میشود که بیایید به سوی فرمانهای خدا، و فرمانهای پیامبر، میبینی که منافقین سرِ راه تو (ای پیامبر) مشکل ایجا میکنند و با فرمان خدا مشکل ندارند! پس میتوان گفت، منافق کسی است که مرحلۀ اول (لزوم اطاعت از فرمان خدا) را گذرانده است و در مرحلۀ دوم (اطاعت از فرمان پیامبر) گیر کرده است؛ یعنی کسی که در این مرحله، متوقف بشود، دچار «نفاق» میشود.
- این آیه در قرآن 11مرتبه-برای انبیاء مختلف- تکرار شده است، بهحدی که میتوان گفت شعار مشترک همۀ انبیاء این بوده است: «فاتّقوا اللهَ و اطیعونِ» از خدا بترسید و از من اطاعت کنید! این سختترین دستور قرآن است و اصل دعوا سرِ همین است و اِلا پیامبران تا آنجایی که مردم را به اطاعت از خدا دعوت میکنند، مشکلی ندارند، دعوا از آنجایی شروع میشود که به اطاعت از خودشان دعوت میکنند! چون تحملِ این مسئله برای مردم سخت است که یک کسی آنها را به اطاعت از خودش دعوت کند.
- مثلاً اگر کسی بر اساس دستور خدا، به مردم بگوید که «بروید زکات بدهید» پذیرش این دستور، سخت نیست، ولی اگر بگوید «زکات خود را بیاورید به من بدهید» آنوقت مسئله فرق میکند و پذیرش آن برای مردم سخت میشود و چنین کسی در معرض انواع اتهامها و مخالفتها قرار میگیرد.
اطاعت از رسول هم درواقع اطاعت از خدا است اما...
- البته اطاعت از رسول هم درواقع اطاعت از خدا است، اما دو نوع دستور داریم؛ یکی دستورهای ثابتی که خدا برای همیشۀ حیات میدهد و یکی هم دستورهایی که رسول خدا بهصورت مصداقی میدهد (در ارتباط با امور جاری زندگیمان)
- مرحلۀ اول این است که مردم خودشان را متقاعد کنند که خدا را بپرستند و از خدا اطاعت کنند؛ یعنی برسند به اینکه «خدایا فرمان بده!» مرحلۀ دوم هم این است که فرمان رسول خدا را اطاعت کنند.
- در زمان غیبت امام، تکلیفِ دستور پیامبر و امام چه میشود؟ دستور چه کسی را باید گوش کنیم؟ باید دستور نائبالامام را گوش بدهیم و الا اگر موضوع نائبالامام را حذف کنیم، تفکر دینی مخدوش میشود و انگار یک زمانهایی ما اصلاً نیاز به دستور امام نداریم! مثلاً وقتی دشمن حمله کرده است، یک امام باید به ما دستور بدهد. کلاً در قرآن، دستور جهاد هست که این میشود «فرمان خدا» اما در یک زمان خاص و حساس، چه کسی باید دستور بدهد که «الان باید به میدان جنگ بروید»؟ طبیعتاً باید کسی باشد که این دستورها را در زمانهای خاص، به ما بدهد.
(الف2-ن2)