چرا ما در تبلیغات ضعیفیم؟ - ج3
اگر ترفندهای شیطان را بشناسیم، عملیات روانی و تبلیغاتی دشمن را هم میفهمیم/ یکی از عملیاتهای روانی شیطان علیه انسان «وعدهدادن» و «آرزومندکردن» است/ برجام را طوری بزک کردند که مردم، هزار تومانی را کنار دلار گرفتند و رقصیدند
شناسنامه:
زمان: 1400/05/31
مکان: هیئت هنر - حوزۀ هنری
موضوع: چرا ما در تبلیغات ضعیفیم؟
صوت: اینجا
فیلم: اینجا
ابلیس و عملکرد او، یکی از امور غیبی است که باید به آن ایمان آورد
یکی از وجوه بسیار مهمّ ایمان به غیب، ایمان به دشمنیِ ابلیس و شیطان است، ایمان به مؤثربودنِ کارهای او و قدرت اوست اگرچه به فرمودۀ قرآن، کید شیطان ضعیف است «إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعیفاً» (نساء،76). بیش از بیست مرتبه خداوند متعال در قرآن کریم تأکید میکند بر اینکه شیطان دشمن شماست، نه دشمن دینِ ما، دشمن خودِ ما است. فکر نکنید یک زمانی ممکن است شیطان با آدم رفیق بشود و دست از دشمنی بردارد! مثلاً همینکه شما داری راه میروی اگر زمین بخوری و پایت زخم بشود، او خوشحال میشود. اگر دزد، جیبت را بزند او خوشحال میشود. اصلاً شما حتی اگر در گناه هم لذت ببری، او ناراحت میشود، میگوید گناهش خوب بود، اما چرا لذت برد؟ دشمن شخص خودِ شماست و بدِ شما را میخواهد.
شاید ایمان به خدا و ایمان به مهربانی خدا و ایمان به قدرت خدا برای خیلیها آسان باشد، چون انسان بهصورت فطری نمیتواند خدا را انکار کند. انسان یک پشت و پناهی میخواهد و همیشه حس میکند این قدرت برتر (یعنی خداوند) باید باشد. اما باور ابلیس و دشمنی و مکائد او برای خیلی از انسانها سخت است. لذا آدمها باید دربارۀ آن فکر کنند، مخصوصاً در دنیای جدید که ابداً نام و یادی از شیطان نیست. ممکن است وجود او رسماً انکار نشود، ولی عملاً در زندگی، جایی از شیطان یاد نمیشود. منتها قدیمیهای ما تحت فضای دین و ادیان الهی، همیشه به چیزی به نام شیطان اعتقاد داشتند و نسبت به آن حساس بودند. وقتی دنیای مدرن آمد، سعی کرد کلاً همۀ دین را کنار بزند و علم را جانشین آن بکند و خصوصاً علوم تجربی را منبع معرفت قرار بدهد. چون در علوم تجربی چیزی به نام شیطان وجود نداشت و نمیشود به سادگی آن را اثبات کرد، لذا شما میبینید که یاد شیطان هم محو شده است.
این مطلب در مدرسه چهطور باید آموزش داده بشود؟ ما خیلی اشتباه میکنیم که اصول عقاید را یاد میدهیم، اما شیطان را یاد نمیدهیم. ایمان به مبدأ و معاد را آموزش میدهیم، ایمان به وحی و نبوّت را آموزش میدهیم، اما ایمان به وجود دشمنی به نام ابلیس را آموزش نمیدهیم. ابلیس و عملکرد او هم یکی از امور غیبی است که باید به آن ایمان آورد، کمااینکه قرآن میفرماید: «الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ» (بقره،3) خداوند متعال در قرآن کریم، در قصههای مختلف داستان شیطان را خیلی قوی و با تأکید، مطرح میکند.
آنچه در قرآن دربارۀ ابلیس آمده، مرور کنید تا دست آمریکا را بخوانید
اگر ما شیطان را برای زندگی فردی و اجتماعیمان جدی بگیریم، میتوانیم ترفندهای او را در قرآن مطالعه کنیم. او بالاخره هست و دارد روی ما تأثیرگذاری میکند. قدیمیها تا عصبانی میشدند، یا وقتی با کسی دعوایشان میشد، یا کسی اذیتشان میکرد، قبل از نشان دادن هر عکسالعملی میگفتند «لعنت بر شیطان، ببین چهطور من را عصبانی میکند...» درحالیکه یک شخص دیگری او را عصبانی کرده، اما چرا شیطان را لعنت میکند؟ چون آنها این حضور ذهن را داشتند که همیشه ابلیس، آتشبیار معرکه است.
حضرت امام(ره) در ادبیات سیاسی یک اتفاق بزرگی را رقم زدند؛ ایشان اسم دشمن زمینی، دشمن سیاسی و دشمن طاغوتی کشور ما را «شیطان بزرگ» گذاشتند و فرمودند آمریکا شیطان بزرگ است. به این ترتیب به ما الگو دادند که اگر میخواهید روش این دشمن را بفهمید، آنچه را در قرآن کریم دربارۀ ابلیس آمده است، مرور کنید تا دست آمریکا را بخوانید.
رهبر انقلاب: کار تبلیغاتی کار مهمّی است و ما در این زمینه ضعف و کمکاری داریم
حالا ما در زمینۀ تبلیغات میخواهیم کار کنیم که اتفاقاً تخصّص شیطان هم تبلیغات است. مقام معظم رهبری در مراسم تنفیذ حکم ریاستجمهوری آقای رئیسی فرمودند: «امروز بیشترین تحرّک دشمنان ما علیه ما بیش از تحرّکات امنیّتی و اقتصادی، تحرّکات تبلیغاتی و جنگ نرم و تبلیغات رسانهای است؛ برای اینکه بر افکار عمومی مردم مسلّط بشوند مبالغ هنگفت هزینه میکنند، کارهای بسیار انجام میدهند» (12/5/1400)
ایشان کسی است که دارد رصد میکند و مراقب است، دائماً مطالعه میکند که ببیند هزینههای دشمن در چه زمینههایی هست. وقتی ایشان نگاه میکند که حجم دشمنی دشمنان ما در عرصۀ تبلیغات بیشتر از عرصههای دیگر است، ما باید به این موضوع توجه کنیم و از نظر تبلیغاتی احساس ناامنی کنیم. ضمن اینکه ایشان در کنار این مطلب فرمودند: «کار تبلیغاتی، کار مهمّی است؛ ما در این زمینه ضعف داریم... ما کمکاری داریم» (12/5/1400) وقتی در کنار کمکاری در تبلیغات، میفرماید که «ما در این زمینه ضعیف هستیم» یعنی هم از نظر کمّی هم از نظر کیفی، ضعیف هستیم. واقعش این است که ما از نظر تبلیغی در این چهل سال به خودمان نیامدهایم.
حالا که قوا و دولتمردها همسو با شعارهای انقلاب شدند، دشمن شدیداً شروع به تبلیغات میکند
خوب است من این مطلب را توضیح بدهم. چرا باید ایشان این حرف را در جلسۀ تنفیذ حکم ریاست جمهوری جدید بزند؟ مناسبتاش چیست؟ مناسبتِ مطالب اقتصادی معلوم است، چون مسئلۀ اولِ این روزهای کشورمان است. مناسبت کرونا هم معلوم است. مناسبت درستعملکردن و درستخدمتکردن و مردمیبودن هم درواقع تاکید بر شعارهای رئیسجمهور جدید است؛ مناسبت این مطالب با جلسۀ تنفیذ کاملاً معلوم است. اما بحث «تبلیغات» به ظاهر، کاملاً بدون مناسبت بیان شد، درحالیکه واقعاً اگر دقت کنیم میبینیم یک مناسبت خاص دارد.
الآن تقریباً میشود گفت که قوا و دولتمردها همسو با شعارهای انقلاب هستند و میخواهند انشاءالله در این جهت عمل کنند. ما هم دعا میکنیم که موفق بشوند. الآن ما باید بیش از هر چیزی به این توجه کنیم که دشمنان بهشدت شروع به تبلیغات میکنند. متأسفانه دولت قبلی در برخی از مواضع خودش صریحاً با مواضع دشمنان ما، همسویی داشت لذا تبلیغات دشمن هم آنچنان شدید نبود، مثلاً اینکه دولت قبلی مذاکره را خیلی کارآمد میدانست، دشمنان ما هم مذاکره را خیلی کارآمد میدانند، درحالیکه میدانیم مذاکره در اصل، برای ما کارآمدی ندارد و این را هم تجربه کردیم. اما حالا که دولت با جبهۀ انقلاب و مقاومت، همسویی پیدا کرده است، آنها دیگر چیزی دستشان نیست، بنابراین میخواهند محکم ضربه بزنند. لذا باید عملکرد دشمن را درست رصد کرد، که ببینیم او وقتی میخواهد عملیات روانی انجام بدهد، دقیقاً چهکار میکند؟ تا ما بتوانیم هم پاتک بزنیم، هم تأثیر نپذیریم، هم به مردممان بگوییم که تأثیر نپذیرند.
یکی از واجبات برای جامعۀ ما این است که عملیات روانی دشمن را با جزئیات، برای مردم توضیح بدهیم
گاهی از اوقات بعضیها که باهوشترند وقتی پای فیلم سینمایی یا سریالی نشستند، پیشبینی میکنند که در ادامۀ داستان، چه اتفاقی خواهد افتاد، و بعد اتفاقاً همانطور هم میشود. اینهایی که در کنار او نشستهاند، میگویند: «فیلم را بیمزه میکنی. بگذار غیرمنتظره باشد، ما به هیجان بیاییم و کیف کنیم...» کسانی که یک سریال، یک داستان یا یک قصه را پیشبینی میکنند، چون فیلمنامههای زیادی خواندهاند یا فیلمهای زیادی دیدهاند، میتوانند پیشبینی بکنند و زیاد از دیدن فیلم، لذت نمیبرند. اگر فیلم قابل پیشبینی باشد نه جاذبه دارد، نه آدم را میترساند، نه دنبال خودش میکشاند، نه انسان را متقاعد میکند؛ آدم میتواند ضعفهایش را هم ببیند. اگر حرکت دشمن برایتان قابل پیشبینی باشد و دست دشمن را در تبلیغات بخوانید، وقتی دشمن عملیات میکند، قشنگ متوجه میشوید، اصلاً قبل از اینکه عملیات کند، شما میدانید الآن چه خواهد کرد، بنابراین تأثیر نمیپذیرید. یکی از واجبات برای جامعۀ ما این است که عملیات روانی دشمن را با جزئیات برای مردم توضیح بدهیم.
برخی از اهالی رسانههای خودی میگویند: «اگر ما به مردم بگوییم که عملیات روانی دشمن، اینگونه است... ممکن است خودِ ما را هم به انجام عملیات روانی متهم کنند» در پاسخ میگوییم: یک بخش از عملیات روانی، روشهای غلطی است که اصلاً ما از این روشها استفاده نمیکنیم، اما یک بخش از عملیات روانی، کارهایی است که هم دشمن انجام میدهد، هم ما انجام میدهیم که این قسمتِ درستش هست. چون دشمنان ما هیچوقت همۀ حرفهایشان و همۀ مواضعشان که غلط نیست؛ آنها غلط و درست را با هم قاطی میکنند و به خوردِ مردم میدهند. اگر همهاش غلط بود که کسی تحت تأثیرشان قرار نمیگرفت. آنها اخبار درست هم میگویند، ضعفها و خرابیهایی در اینجا هست که البته مهم است و آنها این ضعفها را بازگو میکنند و درست هم میگویند، اما همراه این مسائل، دروغهای خودشان را هم میگویند، بزرگنماییها و کوچکنماییهای خودشان را به مردم انتقال میدهند تا بتوانند افکار عمومی را تحت تأثیر قرار بدهند.
همه باید عملیات ابلیس را بدانند و در اینباره حرفهای بشوند
اگر ما دست دشمن را بخوانیم، از او کمتر تأثیر میپذیریم. بنده به دوستان رسانه میگویم که شیوۀ علمیات روانیِ دشمن را لو بدهید تا همه بدانند. این دوستان میگویند «اینطوری تأثیرِ بخشی از عملیات رسانهایِ خودِ ما هم، کم میشود» اشکالی ندارد، بگذارید اگر مردم یک فیلم سینمایی را نگاه میکنند، مثل یک کارگردان، به فیلم سینمایی نگاه کنند. وقتی کارگردان به فیلم سینمایی نگاه میکند، به این توجه نمیکند که مثلاً الان این بازیگر، دارد میدود که از خطر فرار کند و... بلکه نگاه میکند ببیند آیا دوربینی که دارد دنبال این بازیگر میرود، روی ریل قرار دارد یا روی دست فیلمبردار است؟ او از یک زاویۀ دیگری نگاه میکند، او فنی نگاه میکند. مثلاً شما نگاه میکنی به اینکه طرف در تاریکی افتاده است و الآن خطر، تهدیدش میکند. اما کارگردان میگوید: ببین نور صحنه، چهطوری تنظیم شده است... او به مسائل فنیِ خودش میپردازد.
همه باید دربارۀ عملیات ابلیس، اینطور حرفهای بشوند. قدیمیها تا عصبانی میشدند میگفتند «لعنت بر شیطان» چون عملیات ابلیس را میدانستند. یکی از عملیاتهای ابلیس این است که سوءتفاهم ایجاد کند، عداوت ایجاد کند، نفرت ایجاد کند یا اینکه انسان در قضاوت، در انتقامگرفتن، در پاسخدادن و... عجله کند. چون این چیزها را مفصّل دیده بودند، لذا تا حس میکردند که حالشان بد شده است، میگفتند لعنت بر شیطان، او حتماً دارد دخالت میکند و درست هم میگفتند. هرچند ممکن است طرفشان هم خطا داشته باشد اما بالاخره شیطان آن وسط دارد کار خودش را انجام میدهد.
به هنرمندانی نیاز داریم که زشتیِ درون زیباییهایِ بزکشده را نشان بدهند
دشمن بشریّت، دشمن امّت اسلامی و دشمن مردم ایران، درواقع یکی است، دشمنان ما همان دشمنان بشریّت هستند و اینطور نیست که اگر ما از اسلام دست برداریم، آنها هم دست از دشمنیِ با ما بردارند و قربانصدقۀ ما بروند، ابداً اینطور نیست. مگر انگلیس که هندیها یا هر کشوری را در جهان به بردگی کشیده، فقط بهخاطر اسلام است؟ البته اسلام موجب دشمنیِ بیشتر میشود برای اینکه آنها میدانند که اسلام، ما را قدرتمندتر میکند. به هر حال آنها دشمنان بشریت هستند که با ما دشمنی میکنند. فکر نکنید اگر دست از اسلام برداریم آنها کوتاه میآیند و با ما رفیق میشوند!
وقتی این دشمنان میخواهند عملیات روانی کنند و با تبلیغات علیه ما، افکار عمومیمان را خراب کنند، هیچ الگویی جز الگوی ابلیس ندارند. خداوند متعال تمام عملیات روانیِ ابلیس را قشنگ برای ما توضیح داده است. لذا کافی است ما قرآن بخوانیم تا ببینیم شیطان علیه ما چهکار میکند؟ آنوقت کمکم میتوانیم فرق کارهای شیطان را با کارهای پیغمبر، متوجه بشویم. رسولخدا(ص) میفرماید: «بُعِثتُ داعِیا و مُبَلِّغا و لَیسَ إلَیَّ مِن الهُدى شَیءٌ و خُلِقَ إبلیسُ مُزَیِّنا و لَیسَ إلَیهِ مِن الضَّلالَةِ شَیءٌ» (میزانالحکمه/ج12/ ص589) من دعوتکننده و مبلّغ، مبعوث شدم ولی ابلیس، دعوتکننده و مبلّغ نیست، بلکه مزیّن است و زیبا جلوه میدهد. ابلیس همیشه کفر و معصیت و رفتارهای غلط را زیبا جلوه میدهد درحالیکه زیبا نیستند. ما به هنرمندانی نیاز داریم که زشتیِ درون زیباییهایی را که آنها رنگ میکنند و مردم را گول میزنند، نشان بدهند. هنوز چنین هنرمندانی، آنطور که باید و شاید تربیت نشده است. آیا مراکز آموزش عالی هنر در بخش محتوایی، نمیتوانند کسانی را تربیت کنند که ضدّ عملیات روانی ابلیس کار بکنند؟
یکی از عملیاتهای روانی شیطان علیه انسان «وعدهدادن» است/ شیطان بعد از اینکه وعده میدهد، مردم را آرزومند و شیفته میکند
قران کریم در یک آیه چندتا از عملیات شیطان را اینگونه بیان میکند: «یَعِدُهُمْ وَ یُمَنِّیهِمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلاَّ غُرُوراً» (نساء،120)، «یَعِدُهُم» یعنی وعده میدهد، آنهم وعدۀ سرِ خرمن و دروغین! «یُمَنِّیهِمْ» یعنی انسانها را آرزومند میکند. «وَ ما یَعِدُهُمُ الشّیطانُ إلّا غُروراً» شیطان هیچ وعدهای نمیدهد مگر وعدۀ سرشار از فریب.
یکی از عملیاتهای روانی شیطان علیه انسان «وعدهدادن» است. شیطان با حضرت آدم(ع) جدّ بزرگ ما هم همین کار را کرد. به او گفت: «یا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْکٍ لا یَبْلى»(طه،120)، آیا میخواهی من تو را به سمت درخت جاودانگی ببرم؟ درواقع یک وعدۀ سرِ خرمن داد. «یَعِدُهُم و یُمَنّیهِم» شیطان فقط وعده نمیدهد، او حرفهای است، علاوه بر وعدهدادن، آرزومند هم میکند؛ کاری که ما بلد نیستیم انجام بدهیم. اگر ما به ظهور حضرت ولیعصر ارواحنالهالفدا وعده بدهیم، ما راست گفتهایم، اما وعدۀ شیطان دروغ است. «وَ ما یَعِدُهُمُ الشّیطانُ إلّا غُروراً»، اگر شیطان وعده بدهد دروغ گفته ولی اگر خدا و رسولخدا(ص) و مؤمنین وعده بدهند، راست میگویند.
طبق این آیه، شیطان دو تا کار انجام میدهد: یکی اینکه وعدۀ دروغ میدهد «یَعِدُهُمْ» و دیگر اینکه انسانها را آرزومند میکند «یُمَنّیهِم»؛ شیطان بعد از اینکه وعده میدهد، نمیدانم با آدمها چهکار میکند که مردم را آرزومند و شیفته میکند. ابلیس چه هنری دارد! برای شیفتهسازی ترفندهایی دارد که وعدههایش تبدیل به آرزو میشود.
بسیاری از علوم انسانی غربی، درواقع ترفند تبلیغی و دادنِ وعدۀ دروغ به آدمها برای آیندۀ موهوم است
یک توضیح بسیار عمیق و فنی خدمت شما عرض کنم. بسیاری از علوم انسانی در واقع ترفندهای تبلیغی و دادن وعدههای دروغین به آدمها برای آیندۀ موهوم است که اسمش را دانش میگذارد. مثلاً اینکه میگویند «اگر به آراء عمومی مراجعه بشود دیگر کسی ظلم نمیکند و مردم بر سرنوشت خودشان حاکم میشوند» خُب این حرف را روی چه حسابی میگویند؟ با تبلیغات، گوش فلک را کر کردند، الآن در کشور ما کسی جرأت ندارد حتی آن اشکالاتی را که اندیشمندان علوم اجتماعی غربی به دموکراسی گرفتهاند، مطرح کند، چون میترسد هجمۀ تبلیغاتی علیه او راه بیفتد، این فضا اصلاً علمی نیست.
این ما نیستیم که این ایرادها را به دموکراسی وارد میکنیم؛ بلکه خود اندیشمندان غربی هستند که میگویند دموکراسی با این روشهایی که گفته میشود تحققپیداکردنی نیست چون باز هم قدرت با ترفندهای جدید و به اسم مردم، به کام زورگویان میشود. حتی یکی از اندیشمندان غربی بهنام «فوکویاما» که قبلاً میگفت «لیبرالدموکراسی، آخر دنیا است» اخیراً گفته است که من اشتباه کردم، چون دید که محقق نمیشود، دید که دنیا دارد به یک راه دیگری میرود. خُب معلوم شد که او نتوانسته آینده را درست پیشبینی کند. مگر در اقتصاد، خیلیها پیشبینی نمیکردند که اگر این کارها را بکنید، مثلاً آنطوری میشود؟ ولی بعد یکطور دیگر شد. در همین کشور ما یک دولتی آمده بود که میخواست خیلی چیزها را اصلاح کند، میگفت اول باید فضای سیاسی باز بشود، بعداً رشد اقتصادی ایجاد بشود. مگر الآن چین، فضای باز سیاسی دارد که به این رشد اقتصادی رسیده است؟
بعضی از غربزدهها دربارۀ علوم انسانی غربی دچار تعصب هستند
در شاخههای مختلف علوم انسانی، اینطور اشتباهات وجود دارد. یکوقت اندیشمندان علوم انسانی فکر نکنند که من علیه آنها موضع گرفتهام، خُب یک فقیه یا فیلسوف هم ممکن است اشتباه کند، چه اشکالی دارد؟ اصلاً خودش فتوای خودش را تغییر میدهد. اصلاً همینکه فتوای این آقا با فتوای آن آقا فرق میکند، یعنی یکی از آنها دارد اشتباه میکند! الآن به هیچ فقیهی بر نمیخورد اگر به او بگویند که فتوای یک فقیه دیگر، یک چیز دیگر است، یا شما اشتباه کردی یا او. خیلی راحت میگوید بله همینطور است. فقهای ما احکام و تولیدات علمیشان را تبلیغ نمیکنند ولی دربارۀ علوم انسانی غربی، بعضی از غربزدهها دچار تعصب هستند و تولیدات علمی آنها را خیلی متعصبانه تبلیغ میکنند.
در علوم انسانی هم ممکن است اشتباه بشود. با تبلیغات، نباید جلوی نقد را گرفت و طوری القا کرد که انگار در علوم انسانی هیچ اشتباهی نیست! بعضیها در علوم انسانی، در علوم اجتماعی، در روانشناسی یا در هر چیز دیگری، بالاخره طرفدار یک اندیشهای شدهاند، عیبی ندارد که باورش کرده و طرفدارش شدهاند؛ مشکل این است که اگر کسی جلوی آنها بگوید که «این حرف ممکن است اشتباه باشد» بهشدت برآشفته میشوند و متعصبانه برخورد میکنند. آدم باید بیتعصب باشد. هر کسی را دیدید که فریبکارانه از یک دانش دفاع میکند، بدانید ابلیس پشتسرش یک موضعی دارد. ابلیس از آن دانش برای به بردگیکشیدن بشر بهره میبرد.
خداوند در قرآن از «تبلیغات» برای اغوای مردم استفاده نمیکند
«یَعِدُهُمْ» یعنی شیطان میگوید «اگر این کار را انجام بدهید خوب میشود» این میشود وعدهدادن. اما چرا بعدش میفرماید «یُمَنِّیهِمْ»؟ چرا شیطان، انسانها را آرزومند و شیفته میکند بهحدی که آنها نسبت به نگاه نقّادانه، کور میشوند و چشم خود را به روی واقعیتها میبندند؟ کار شیطان، همین است.
در مقابلِ این شیوۀ شیطان، اتفاقاً خداوند خیلی سرد رفتار میکند، مثلاً میفرماید: اگر این کار را بکنید، امید است خدا به شما رحم کند «عَسى رَبُّکُمْ أَنْ یَرْحَمَکُم» (اسراء،8) چرا میگویی امید است؟ خُب خیلی قاطع بگو تا حسابی امیدوار بشود! ابلیس با اینکه دروغ میگوید، خیلی قاطع حرف میزند، اما خدا خیلی از مسائل را در بقعۀ امکان میگذارد؛ مثلاً اینکه «ممکن است خدا ببخشد، ممکن است خدا قبول کند، ممکن است عاقبت بهخیر بشوی و...» خب محکم بگو! در قرآن خداوند اصول تبلیغات را که امروزه برای اغوای مردم استفاده میشود، استفاده نمیکند.
بنده فعلاً نمیخواهم به این موضوع بپردازم که ما در جبهۀ خودی، از چه اصول تبلیغاتیای باید پیروی کنیم. ولی مثلاً اگر به این روزنامههای غربگدا، نگاه کنی، میبینی که اندیشمندان غربی و غربگراها را یکجوری برجسته میکنند که اصلاً تو مرعوب میشوی و جرأت نمیکنی علیهشان حرف بزنی! اما وقتی سراغ قرآن میروی، میبینی که خدا بارها در قرآن نسبت به پیامبرش ضدّ تبلیغ، حرف میزند. خدایا، شما که پیغمبر فرستادی خُب یککمی حمایتش کن! اما ببینید خداوند چطور بیان میفرماید: «إِنَّکَ لا تَهْدی مَنْ أَحْبَبْت» (قصص،56) تو نمىتوانى هر کسی را که خودت دوست دارى هدایت کنى. یا میفرماید: «لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِر» (غاشیه،22) تو بر آنها سیطره نداری.
در آیۀ دیگری خطاب به پیامبر اکرم(ص) میفرماید: نخواه که قطعاً روی مخاطبانت تأثیر بگذاری، جزو نادانها نباش «فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْجاهِلین» (انعام،35) خدایا! بگذار تأثیر بگذارد! مگر ایشان مبلّغ نیست؟ پیامبر محدودیت دارد و نمیتواند هر چیزی بگوید. وقتی شما قرآن را مرور میکنید، بعضی وقتها احساس میکنید که انگار خداوند پشت پیغمبرش را خالی کرده است! البته خدا هیچوقت پشت پیامبرش را خالی نمیکند، منظور این است که در بعضی از عبارتهای قرآن، انگار خداوند ضدّ تبلیغ -به معنای امروزیِ کلمه- دربارۀ پیغمبر دارد صحبت میکند.
خداوند میفرماید: «إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً»(انسان،3)؛ ما راه راست را نشان میدهیم، شما میخواهی تشکر کن، میخواهی کفران بورز. خدا و رسولش اینقدر بزرگوارانه برخورد میکنند که موجب میشود در حکومت پیغمبر(ص) نفاق جان میگیرد و بعضیها از فرصت، سوءاستفاده میکنند.
بخشی از فعالیت تبلیغاتی دشمن در بستر دانشهای اجتماعی و علوم انسانی است
وعدههای شیطان قطعاً دروغ است، در برخی از شاخههای علوم انسانی هم همین اتفاق افتاده است؛ یعنی وعدههای کاملاً دروغ میدهند. هرچند سال یکبار هم دروغشان لو میرود. البته خطا در دانش تجربی عیبی ندارد، کسی که دانش تجربی پیدا کرده، مثلاً میگوید «تا اینجایی که من میدانم باید در اقتصاد این کار را بکنی، در سیاست این کار را بکنی، در مطبوعات باید اینطوری بشود و...» عیبی ندارد، بالاخره او هم اشتباه میکند، فقیه و فیلسوف و... هم ممکن است اشتباه کنند. ما مجبوریم بر اساس آخرین دانش عقلی، تجربی، پزشکی و فقهی زندگی کنیم. اما هر موقع دیدید راجع به یک موضوعی(مثل علوم انسانی یا...) دارند زیادی تبلیغات میکنند که شما را شیفته کنند و قدرت نقد و ارزیابی را از شما بگیرند، به آن شک کنید، شاید کار ابلیس است که دارد «یُمَنّیهِم» را انجام میدهد.
بنده میخواهم ذیل این آیۀ کریمه بگویم، بخشی از فعالیت تبلیغاتی دشمن در بستر دانشهای اجتماعی و علوم انسانی است. بعضی از همین دوستان پزشک، در پزشکی نوین، یکطوری تبلیغات میکنند که انگار قطعی است، درحالیکه طبق آخرین یافتهها و آخرین بررسیها، در پزشکی هیچ چیزی قطعی نیست، یک درمان و دارو ممکن است نتیجه ندهد. اگر این مسئله جا بیفتد، مردم معقول حرکت میکنند.
برجام را طوری بزک کردند که مردم هزار تومانی را کنار دلار گرفتند و رقصیدند!
بعضیها برجام را خیلی بزک کردند و آن را خیلی عمده و برجسته کردند و مردم را بهطور غیرواقعی امیدوار کردند و اقتصاد کشور کاملاً شرطی شد. اقتصاد حتی در دوران دفاع مقدس هم اینقدر شرطی نشده بود که الآن شده است. انشاء الله این دولت بتواند اقتصاد را از شرطیبودن نسبت به نوساناتی مثل مذاکره جدا کند. وقتی از آنها پرسیدند: چرا اقتصاد را شرطی کردید؟ رسماً در جواب گفتند: «باید بزرگنمایی میکردیم تا مردم همراهی کنند!» درحالیکه مردم با رأیشان به شما اختیار داده بودند و دیگر نیاز به چیزی نداشتید.
یکطوری تبلیغات میکردند که اصلاً مردم به خیابان آمدند و هزار تومانی را کنار دلار گرفتند و رقصیدند. این یعنی همان «یُمَنّیهِم»! از آنطرف مقام معظم رهبری با اینکه اجازه مذاکره را داده بود، ولی میفرمود من به این مذاکرات خوشبین نیستم و کشور را نباید وابسته کرد. وقتی کشور را به دشمنت وابسته میکنی و به او تکیه میدهی، طبیعتاً او کنار میکشد تا زمین بخوری! این خیلی ساده است. یکی از ترفندها همین است. شیطان وقتی موقع وعدههای دروغ خودش میشود، چنان شروع به تبلیغات و عملیات روانی عظیم میکند که همه را آرزومند میکند. الآن خیلیها در جهان آرزو دارند به آمریکا بروند درحالیکه آنهایی که در خودِ آمریکا زندگی میکنند و اسیر شدهاند، خودشان دارند حرفهایی علیه آنجا میگویند. آنها یک کشور ناامن را با تبلیغات شدید، اینقدر جذّاب نشان میدهند. جالب این است که وقتی مثلاً با هالیوود، تبلیغات میکنند از مردم پول هم میگیرند؛ مثل این است که بگویید «یک پولی بده من این زهر را در حلقوم تو بریزم!» چون آنها بلد هستند یکطوری تبلیغات کنند که تو آرزومند بشوی و بعد کمکم ذائقهات را هم تغییر میدهند.
مارکسیستها با وعدۀ جامعۀ بیطبقه از مذهبیها تروریست درست میکردند
مارکسیستها یک نمونه از وعدهدادنهای آنچنانی در مورد آیندۀ موهوم را اجرا کردند. طوری برای رسیدن به یک «جامعۀ بیطبقه» وعده داده بودند که برخی از مذهبیها در این کشور، مارکسیست میشدند و آدم میکشتند! اینقدر وعدههای آنها را باور کرده بودند! اول انقلاب، خیلی با مارکسیستها بحث میکردیم. آنها میگفتند: سرمایهداری و مالکیت از بین میرود و زمین، مثل بهشت برین میشود... تا اینحد، آرزومند شده بودند! فقط میگفتند: هرچه دین هست، باید نابود کنی تا زودتر به این جامعۀ بیطبقه برسی! البته کسانی که یک قسمتهایی از دین را نمیتوانستند به هیچوجه انکار کنند، التقاطی شده بودند. یعنی مارکسیزم را با اسلام قاطی کردند و شدند مثل «مجاهدین خلق» که هفده هزار نفر آدم کشتند. ببینید چه وعدههایی به آنها داده بودند و چقدر آرزومندشان کرده بودند که یک چنین تروریستهایی درست کردند. «یَعِدُهُم و یُمَنّیهِم» وعدهدادنهای قطعی اما دروغین، و از آنطرف «یُمَنّیهِم» که مکمّل آن وعدۀ دروغین است و الّا وعدۀ دروغیناش نمیگیرد! این ترفند عملیاتِ روانی آنهاست. حالا شما رسانههای بیگانه یا رسانههای این بیگانهپرستها را نگاه کنید؛ ببینید چهطوری دارند وعده میدهند.
الآن یک خلأ تئوریک در عالم پدید آمده؛ یعنی کسی نمیتواند وعده بدهد که من در آینده دنیای شما را آباد میکنم
میگویند که یک فرمانده، نیروهایش را جلو فرستاد ولی شکست خوردند و برگشتند. گفت چرا شکست خوردید؟ تعداد آنها زیاد بود؟ گفتند نه؛ کمتر بود. گفت اسلحۀشان بیشتر بود؟ گفتند نه؛ اتفاقاً اسلحۀ ما بیشتر بود. گفت آنها موقعیت بالاتری داشتند و شما پایین بودید؟ گفتند نه؛ اتفاقاً ما بالا بودیم و آنها پایین بودند. گفت پس چرا شکست خوردید؟ گفتند: آنها رویشان بیشتر بود!
امروز دروغین بودنِ تمام وعدههای ضدّبشر و ضدّدین، اثبات شده است. الآن دیگر چرا غربیها میتوانند روی مغز بعضیها اینقدر نفوذ داشته باشند؟ الان دیگر کسی در جهان نمیگوید که «من میخواهم دموکراسی غربی را در کشورم اجرا کنم» دیگر کسی نمیگوید که من سبک زندگی غربی را میخواهم. اصلاً دیگر جای وعده نمانده است. جالب است دیگر وعده هم نمیدهند، بلکه فقط «یُمَنّیهِم» دارد اجرا میشود! باز هم شیفته میکنند درحالیکه نتیجۀ خرابِ سبک زندگیِ خودشان، برای همه معلوم شده است.
یک زمانی حدود بیست سال پیش، جریانهای ضدّانقلاب داخلی-که البته اسمهای دیگری روی خودشان میگذارند- مثل افراد روشنفکر و پرمطالعه، دائماً رفرنسهای علمی میدادند که ژست روشنفکری به خودشان بگیرند، ولی الآن همانها فقط فحش میدهد چون دیگر نمیتوانند از آن رفرنسهای قبلی استفاده کنند، چون با همین دموکراسی، دنیا دارد نابود میشود. یک زمانی ما یک رئیسجمهوری داشتیم که در آمریکا گفت «ما به سوی دموکراسی داریم حرکت میکنیم، شما از ما انتظار نداشته باشید که ما دموکراسی را کامل پیاده کرده باشیم، باید صبر کنیم...» آیا او الآن حاضر است بگوید که ما میخواهیم مثل آمریکا بشویم؟! کدام دانشمند غربی این را تأیید میکند؟
ظهور زمانی رخ میدهد که دیگر کسی وعده و ادعایی برای خوشبختی بشر ندارد
پس ما داریم از چه چیزی ضربه میخوریم؟ از اینکه آنها رویشان زیاد است، و الا دروغ بودن وعدههایشان معلوم شده است و دیگر وعده هم نمیتوانند بدهند! اتفاقاً ظهور حضرت ولیعصر ارواحنالهالفدا زمانی است که دیگر هیچکسی نمیتواند وعده بدهد و بگوید من میتوانستم مردم را خوشبخت کنم اما نگذاشتند. این مطلب در روایات آمده است. (مَا یَکُونُ هَذَا الْأَمْرُ حَتَّى لَا یَبْقَى صِنْفٌ مِنَ النَّاسِ إِلَّا و قَدْ وُلُّوا عَلَى النَّاسِ حَتَّى لَا یَقُولَ قَائِلٌ إِنَّا لَوْ وُلِّینَا لَعَدَلْنَا ثُمَّ یَقُومُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ وَ الْعَدْلِ؛ غیبت نعمانی/274) (دَوْلَتُنَا آخِرُ الدُّوَلِ وَ لَنْ یَبْقَى أَهْلُ بَیْتٍ لَهُمْ دَوْلَةٌ إِلَّا مَلَکُوا قَبْلَنَا لِئَلَّا یَقُولُوا إِذَا رَأَوْا سِیرَتَنَا إِذَا مَلِکْنَا سِرْنَا مِثْلَ سِیرَةِ هَؤُلَاءِ ؛ الغیبه للطوسی/ص472)
یکی از دلایلی که ما بیشتر از زمانهای قبل، توقع داریم که انشاءالله ظهور به زودی رخ بدهد، این است که دیگر کسی برای ادارۀ عالم، تئوریِ جدیدی ندارد و بطلان تئوریهای قبلی هم در عمل، ثابت شده است. یک زمانی فکر میکردند سازمان ملل و شورای امنیت، راه حلّ مشکلات عالم است. یک زمانی فکر میکردند که دموکراسی راه حل است. الآن یک خلأ تئوریک در عالم پدید آمده است، یعنی کسی نمیتواند وعده بدهد که من در آینده، شما را آباد خواهم کرد.
اگر میخواهید کار تبلیغی علیه دشمن انجام بدهید، فیلمهای مربوط به وعدههایی را که میدادند، منتشر کنید؛ در خود غرب، در ایران، در فرانسه، در همهجا، فیلمهایشان را بگذارید و بعد بگویید «الآن پنجاه سال، شصت سال یا هفتاد سال از این وعدهها گذشته است، دیدید که وعدههایشان دروغ بود!» بگذار مردم از اسارتِ اشتیاق به غرب خلاص بشوند. «یَعِدُهُم و یُمَنّیهِم»؛ قبلاً وعده میدادند و آرزومند میکردند، حالا دیگر وعده هم نمیدهند و خالیخالی آرزومند میکنند!
اهلبیت(ع) کسی را با فریب به یاری دعوت نمیکنند
خداوند در ادامۀ آیۀ فوق-دربارۀ عملیات ابلیس- میفرماید: «وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلاَّ غُرُوراً» (نساء،120) شیطان علاوه بر وعدۀ دروغ، از فریب و نیرنگ هم استفاده میکند. این یکی از کارکردهای شیطان در تبلیغات است که امروز هم با آن مواجه هستیم. انواع و اقسام فریبها وجود دارد، به همین دلیل هم کارشان میگیرد و میتوانند مردم را فریب بدهند.
خُب اینجا کلمه فریب را دیدید؟ حالا برایتان روضه بخوانم؛ امام حسین(ع) در شب عاشورا یک جملۀ طلایی بیان کرد. طلاییبودنش از این جهت است که امروز در تمام دنیا ارزش این جمله از همۀ مفاهیم اومانیستی بالاتر است، به دین هم ربطی ندارد. اباعبدالله الحسین(ع) شب عاشورا به یارانش فرمود، ما اهلبیت(ع) به خودمان حرام کردهایم کسی را فریب بدهیم و با فریب، کسی را به یاری دعوت کنیم. فردا شما باشید یا نباشید مرا میکشند، هیچ امیدی نیست که ما پیروز بشویم. هر کسی بماند، کشته خواهد شد. (...إنی غدا أقتل و تقتلون کلکم معی لا یبقى منکم واحد؛ اثبات الهداه/ج4/ص53)
امام حسین(ع) در کربلا، یارانش را فریب نداد، به کسی هم امید بیخود نداد، بلکه یارانش را-به تعبیر ما- ترساند و فرمود که همه شما کشته میشوید. امام حسین(ع) در ابتدا حتی وعدۀ راست هم به آنها نداد؛ اگر میخواست این کار انجام بدهد، بعد از آنکه فرمود «اگر بمانید کشته میشوید» باید میفرمود که اگر بمانید و من را یاری کنید خدا بهشت و رضوان خودش را شامل حال شما خواهد کرد. اباعبداللهالحسین(ع) اول این را نگفت؛ بلکه فرمود اگر میخواهید بروید بروید، من از شما راضی هستم و بیعتم را برداشتم. (وَ إِنِّی لَأَظُنُّ أَنَّهُ آخِرُ یَوْمٍ لَنَا مِنْ هَؤُلَاءِ أَلَا وَ إِنِّی قَدْ أَذِنْتُ لَکُمْ فَانْطَلِقُوا جَمِیعاً فِی حِلٍّ لَیْسَ عَلَیْکُمْ مِنِّی ذِمَامٌ هَذَا اللَّیْلُ قَدْ غَشِیَکُمْ فَاتَّخِذُوهُ جَمَلًا ؛ ارشاد مفید/ج2 /ص92)
فرق امامحسین(ع) را با همۀ آزادیخواهان عالم، برای مردم جهان توضیح بدهید
یک جمعی از جوانان در اروپا و آمریکا دارند روی اربعین کار میکنند. به ایشان گفتم بروید فرق بین امام حسین(ع) و همۀ آزادیخواهان عالم را توضیح بدهید. اگر بگویید امام حسین(ع) آزادیخواه است، میگویند آزادیخواه زیاد است. اگر بگوییم او مظلوم است میگویند مظلوم زیاد است. اگر بگویی او ضدّظلم است، میگویند ضدّظلم زیاد است. بگویید امام حسین(ع) چه فرقی با بقیه دارد؟ یک تفاوتش این است که امام حسین(ع) به کسی وعدۀ دروغ نداد، وعدۀ راست هم نداد، به یارانش فرمود بلند شوید بروید. جذبشان نکرد، بلکه خیلی محترمانه، دفعشان هم کرد. وقتی یارانش خیلی بر ماندن اصرار کردند، امام حسین(ع) به خواهرش زینب(س) فرمود: زیر آسمان کبود کسی مثل این یاران نیستند. این صحنه، صحنۀ مهمی است.
در جنگ احد، رسول خدا(ص) به اصحابش فریاد میزد که فرار نکنید، ولی آنها فرار میکردند! همه رفتند بهجز علیبن ابیطالب(ع) و یکی دیگر از اصحاب رسولخدا(ص). وقتی این دو نفر ماندند رسولخدا(ص) فرمود: علی(ع) جانِ من است، ما از هم جدا نیستیم. و به آن نفر دوم فرمود: همه رفتند، تو هم برو. او یک کمی نگاه کرد و گفت: من با شما میمانم. (لَمَّا تَفَرَّقَ النَّاسُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص فِی یَوْمِ أُحُدٍ جَاءَ عَلِیٌّ مُتَقَلِّداً سَیْفَهُ حَتَّى قَامَ بَیْنَ یَدَیْهِ فَرَفَعَ رَسُولُ اللَّهِ ص رَأْسَهُ إِلَیْهِ فَقَالَ لَهُ مَا لَکَ لَمْ تَفِرَّ مَعَ النَّاسِ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَ أَرْجِعُ کَافِراً بَعْدَ إِسْلَامِی... فَجَاءَ جَبْرَئِیلُ ع فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ لَقَدْ عَجِبَتِ الْمَلَائِکَةُ وَ عَجِبْنَا مَعَهُمْ مِنْ حُسْنِ مُوَاسَاةِ عَلِیٍّ لَکَ بِنَفْسِهِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ مَا یَمْنَعُهُ مِنْ هَذَا وَ هُوَ مِنِّی؛ ارشاد مفید/ج1/ص85) (فَلَمَّا رَأَى رَسُولُ اللَّهِ ص مَا قَدْ نَزَلَ بِالنَّاسِ مِنَ الْهَزِیمَةِ وَ الْبَلَاءِ رَفَعَ الْبَیْضَةَ عَنْ رَأْسِهِ وَ جَعَلَ یُنَادِی أَیُّهَا النَّاسُ أَنَا لَمْ أَمُتْ وَ لَمْ أُقْتَلْ... فَلَمْ یَزَلْ [إِلَّا] عَلِیُّ بْنُ أَبِیطَالِبٍ [ع] وَ أَبُو دُجَانَةَ الْأَنْصَارِیُّ [رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ] فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَا أَبَا دُجَانَةَ ذَهَبَ النَّاسُ فَالْحَقْ بِقَوْمِکَ فَقَالَ أَبُو دُجَانَةَ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا عَلَى هَذَا بَایَعْنَاکَ وَ بَایَعْنَا اللَّهَ ؛ تفسیر فرات کوفی/ص94)
در کربلا هفتاد و دو نفر ماندند اما در احد بهجز علی(ع) فقط یک نفر ماند! لذا امام حسین(ع) فرمود: «فَإِنِّی لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَوْفَى وَ لَا خَیْراً مِنْ أَصْحَابِی وَ لَا أَهْلَ بَیْتٍ أَبَرَّ وَ لَا أَوْصَل»(الارشاد، شیخ مفید/ج2/ص91) من یارانی باوفاتر و بهتر از یاران خود، و خاندانی نیکوکارتر و مهربانتر از خاندان خود سراغ ندارم. بعد از اینکه اصحاب، خودشان التماس کردند که بمانند، امام حسین(ع) فرمود حالا که ماندید بیایید من به شما وعدۀ صادق بدهم و جایتان را در بهشت نشان بدهم «قَالَ لَهُمُ ارْفَعُوا رُءُوسَکُمْ وَ انْظُرُوا فَجَعَلُوا یَنْظُرُونَ إِلَى مَوَاضِعِهِمْ وَ مَنَازِلِهِمْ مِنَ الْجَنَّةِ وَ هُوَ یَقُولُ لَهُمْ هَذَا مَنْزِلُکَ یَا فُلَانُ وَ هَذَا قَصْرُکَ یَا فُلَانُ وَ هَذِهِ دَرَجَتُکَ یَا فُلَان» (الخرائج و الجرائح/ج2/ص847) منتها این حرف را قبل از اینکه آنها برای ماندن التماس کنند نفرمود! اصلاً سعی کرد به ایشان وعده ندهد، چه برسد به وعدۀ دروغ! بلکه فرمود بر ما اهلبیت، حرام است که بخواهیم کسی را فریب بدهیم. من کشته خواهم شد و شما هم اگر بمانید کشته خواهید شد، بلند شوید بروید...
(الف3/ن2)
سلام و عرض تشککککککککککککررررررر ففففررررااااووواااننننن خیلی دوستتون دارم فقط جان من سایتتان را بروز رسانی بیشتری بفرمایید