عجیب این است که ترس از خدا مضطربکننده نیست مانند اینکه پشیمانی از گناه و مناجات با خدا، هرچند با اشک و آه فراوان باشد افسردهکننده نیست. همانطور که شادی در دوری از خدا هیچگاه عمیق و ماندگار نیست و آرامش بدون تکیه به خدا و توکل به او هیچوقت واقعی و پایدار نمیتواند باشد.
ریشۀ فرهنگیِ «عدم قضاوت دربارۀ آدمها» در غرب، «نسبیگری در اخلاق» است/ در غرب، برای خلاصشدن از قضاوتها، ریشۀ «نظام ارزشی» را میزنند؛ اما در اسلام با مُدل «تقوا» این مشکل حل میشود/ تقوا، فرهنگ قضاوت دربارۀ دیگران را اصلاح میکند و «آرامش روانی» در جامعه پدید میآورد/ تقوا میگوید: «اگر میخواهی قضاوت کنی، علیه خودت و به نفعِ دیگری قضاوت کن»/ در مُدل تقوا، قضاوت دربارۀ دیگران، باید کم و مثبت باشد، اما قضاوت دربارۀ خودت باید منفی باشد! / وقتی قضاوت دربارۀ خودت منفی باشد، مغرور نمیشوی؛ یعنی خوبیهایت فاسد نمیشود/ «تقوا» فرهنگی است که مهمترین ویژگی مثبت فرهنگ غرب را بهصورت عالیتر در خودش دارد و آن «قضاوتنکردن دربارۀ دیگران» است
آیه یعنی نشانه و قرآن کتاب نشانههاست. باید به دنبال نشانههای قرآن بروی ببینی کجا را نشان میدهد. اگر فقط در تماشای تابلوی نشانهها باقی بمانی، تنها در الفاظ قرآن متوقف شدهای و به باطن آن راه پیدا نکردهای
چرا مردم با اینکه افراد باتقوا را خوب میدانند، مدیریت را به گرگها میسپارند؟/ خیلیها تصور میکنند مدیریتهای کلان سیاسی یکمقدار پدرسوختگی میخواهد!/ مردم گمان میکنند دین در مدیریت حرفی ندارد، لذا بهسراغ غربیها میروند/ مدیریت افراد باتقوا بسیار هوشمندانه است اما خیلی از مردم از درک آن عاجزند/ در جامعهای که رشد عقلی پیدا نکرده، خوبها تنها میمانند و رأی نمیآورند/ ما طلبهها مقصریم که حرفهای هوشمندانۀ دین در باب ادارۀ زندگی را تبیین نکردیم
نگران نگاه خدا به خود باش تا نگرانی از نگاه دیگران اسیرت نکند. مشکل خود را رسیدن به رضای خود قرار بده تا بسیاری از مشکلاتت برطرف شود.
تقوا میگوید: همه چیز را نمیشود با «قانون» حل کرد!/ قانونِ تقوا «خودکنترلی» است که ریشه در انگیزههای درونیِ فرد دارد/ مخالفِ «قانون» نیستیم؛ قانون در جامعه لازم است اما «قانونِ زیادی» هم مضر است/ در مدیریتِ غیرتقوایی «قانونِ زیاد» وضع میکنند؛ قانونِ زیادی خودش عامل «بیقانونی» است!/ یک علتِ مراجعۀ بیشازحد به قوه قضاییه، «قانون زیادی» است/ مدل تقوا میگوید: بهجای اینکه قدرتِ بر مردم، پیدا کنی، مردم را قدرتمند کن! وقتی آحاد مردم قدرتمند شوند، درست خواهند شد. اما در «نظام سرمایهداری» آدمها به صورت «سیستمی» تضعیف شدهاند و به آدمهای ضعیف خیلی راحت میتوان «ظلم» کرد.
منفیبافی کار آدمهای حقیر است. انسانهای بزرگ مثبتنگرند و هیچگاه انرژی خود را با منفیبافی از دست نمیدهند. منفینگری موجب نابودی ایمان است.
تقوا با «انگیزههای درونیِ انسان» کار دارد و آنها را بیدار میکند/ در ادارۀ کارخانه به روش تقوا، به افراد «شخصیت و کرامت» میدهی؛ آنوقت یک کارگرِ باشخصیت، برای تو بهتر کار میکند/ برخی از قوانین، شخصیت انسانها را نابود میکند؛ چون میخواهد صرفاً با «نظارتِ بیرونی» و بدون برانگیختن انگیزههای درونی، مشکلات را حل کند/ تقوا، مفهومی صرفاً ارزشی نیست که پشتوانه عقلانی نداشته باشد؛ تقوا مثل ریاضی منطبق بر واقعیتهاست و میتواند برای ادارۀ جامعه مدل و روشی را طراحی کند تقوا چگونه انسان را خوش فهم میکند؟