خدا میخواهد قدرت تشخیص ما افزایش پیدا کند، نه اینکه صرفاً ما-به هر قیمتی- کار خوب انجام بدهیم! برای اینکه قدرت تشخیص ما افزایش پیدا کند، خدا همهچیز را صریح و شفاف به ما توضیح نمیدهد، بلکه گاهی با اشاره میگوید و ما برای درک این اشارهها، باید دقت و مراقبت داشته باشیم.
وقتی به یک کسی قدرت و حق انتخاب بدهیم و او احساس کرامت، آدمیت و شرافت پیدا کند، سوءاستفاده نکردن از قدرت را تمرین میکند. اما وقتی همیشه مجبورش کنیم، یکجایی که فرصتی پیدا کند، از زیر کار در میرود، خلاف میکند و کِیف میکند که همه را سرِ کار گذاشته است!
یکی از مشخصههای برجستۀ تربیت دینی این است که آدمها را مستقل بار میآورد. تربیت دین، دو مرحلهای است؛ در مرحلۀ اول، حق انتخابِ تو را سامان میدهد و در مرحلۀ دوم، کمک میکند که خوب انتخاب کنی؛ یعنی لوازم انتخابِ مستقل را برای خودت فراهم کنی. اما بالاخره خودت باید انتخاب کنی؛ دین برای تو انتخاب نمیکند!
خوب است پدر و مادر، لحظههای تصمیمگیری و انتخاب خودشان را به بچه نشان بدهند، دشواریهایی را که در انتخاب دارند، با صدای بلند بگویند تا بچه بفهمد که بابا و مامان، یک مسئلهای دارند به نام «انتخاب»؛ برای آن فکر میکنند، سرِ اینکه کدام راه را انتخاب کنند مردّد میشوند و در نهایت، با احتیاط انتخاب میکنند. در این صورت، بچه یاد میگیرد که او هم موقع انتخاب، فکر کند.
حق انتخاب فقط در عرصۀ سیاسی و اجتماعی نیست، بلکه در تربیت خانوادگی هم باید لحاظ شود. در خانواده و مدرسه باید کاری کنیم بچهها ارزش حق انتخابِ خودشان را درک کنند، به سادگی تحت تأثیر کسی قرار نگیرند، نه تحت تأثیر تشویقِ دیگران، نه تحت تأثیر تنبیه آنها. اکثر بچههای ما اگر متوجه ارزش حق انتخابشان بشوند، خوب انتخاب میکنند.