... آنوقت خدا هم میفرماید: «میخواهی دو دقیقه به سمت من بیایی، چرا داری خودت را میکُشی؟ اصلاً برو راحت باش، آسوده باش!»
اول باید عظمت خدا را باور کنی و آن را در دل خودت بیاندازی. اول باید از خدا حساب ببری، بعد کمکم خوف از خدا هم در دل تو مینشیند. در این صورت، کمکم خوف از خدا برایت شیرین و لذتبخش میشود و این خوف، کلید رابطۀ عاشقانه با خداست!
یکی از آفتهای مهم ما این است که دینداران در موقعیت خودشان درجا میزنند! مثلاً میگوید: «من که نمازم را میخوانم!» یا-اگر خانم باشد- میگوید: «من که حجابم را دارم!» یا میگوید: «من که گناه نمیکنم و به کسی ظلم نمیکنم!» فقط همین! مگر تو آفریده شده بودی برای اینکه تصادف نکنی؟!
یک آیۀ قرآن هست که نیمۀ اولش را همه شنیدهاند: «اُدْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُمْ؛ مرا بخوانید، جوابتان را میدهم.» این قسمت از آیه را همه بلد هستند چون پر از مهربانی است، معمولاً همۀ ما هر چه آیۀ محبتآمیز هست بلدیم. اما بقیه این آیه را خیلیها بلد نیستند. چرا؟ چون...
بعضیها دوست دارند قدرت و عظمت خدا را حذف کنند، و فقط با خدا عشقبازی کنند! الان سرزمین نازنین ما که پر است از معنویت و نعمات معنوی، دارد مینگذاری میشود!
شما هر تصمیم خوبی برای خودت بگیری، تا مکر نفست را نشناسی و گیرش نیندازی، نمیتوانی آنرا اجرا کنی، او به تو اجازه نمیدهد. محاسبه نفس مثل دامی میماند که میتوانی مکر نفست را گیر بیندازی و بشناسی
برنامه دینی عبادی ای نداریم، که زمانبندی نداشته باشد، حتی برای مستحبات،آیا این برای این نیست که ما تبدیل به آدمهای محاسبهگری شویم؟/ محاسبۀ نفس، نوعی محاکمۀ بسیار خصوصی نفس است. تو چرا این کار را کردی؟ برای چه شادی شدی؟ برای چه غمگین نشدی؟/ هر چه در محاسبۀ نفس به خودت رحم نکنی، خدا در محاسبه نفس قیامت، به تو رحم خواهد کرد...