دانشگاه امام صادق(ع) - سبک زندگی، مؤثرتر از آگاهی و ایمان(7)
ادب و سبکزندگی، مقدمۀ دینداری است/جامعهای که به آداب خودش مقید نباشد، به دین هم مقید نخواهد بود!
شناسنامه:
- مکان: دانشگاه امام صادق(ع)
- زمان: 1397/06/25
- صوت: اینجا
- مناسبت: محرم 97
یکی از مفاهیم دینی که خیلی به سبکزندگی نزدیک است، مفهوم ادب است/ حسن ادب و سبکزندگی این است که جامعه را با «روابط انسانی» کنترل میکنند نه با قانون و جریمه!/ اسلام اصلاً بنا ندارد که تمام جزئیات سبکزندگی را خودش تعیین کند/ جامعهای که به آداب خودش مقید نباشد به دین هم مقید نخواهد بود!/ ریشۀ ادب، عقل است؛ برای ادب، لازم نیست که حتماً دین داشته باشیم
در ادامه بخشهایی از هفتمین شب سخنرانی علیرضا پناهیان در دانشگاه امام صادق(ع) با موضوع «سبک زندگی، مؤثرتر از آگاهی و ایمان» را به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بیان معنوی میخوانید:
- دین ما علیالقاعده نیازهای بشر را تا روز قیامت دیده است، لذا اگر مفهوم جدیدی مثل سبکزندگی به بازار بیاید-که مفهوم وزین و مهمی برای حیات بشر است- حتماً این مفهوم در دین، با یک تعابیری صدا زده شده است. حالا اگر سبکزندگی خیلی در زندگی انسان مؤثر است، با چه تعابیری در دین صدا زده شده است؟ چه تعابیری در دین ما وجود دارد که به انواع و اقسامِ صور، به مفهوم «سبکزندگی» دلالت میکنند؟
- قبلاً دربارۀ مفهوم عمل و رفتار، بحث کردهایم، البته تعریف سبکزندگی مساوی با عمل و رفتار نیست (سبکزندگی، عمل و رفتار است بهاضافۀ چندتا قید دیگر) اما هرچقدر که دین ما برای عمل و رفتار انسان اهمیت و ارزش قائل شده است، سبکزندگی هم همانقدر دارای اهمیت و ارزش است.
- مفهوم دیگری که خیلی با مفهوم سبکزندگی ارتباط دارد، «عادت» است. چون سبکزندگی، رفتاری را در بر میگیرد که انسان دائماً آن را انجام بدهد و رفتاری که دائماً انجام شود، تبدیل به عادت خواهد شد. در متون دینی و روایات هم به ما سفارش شده است که عادت خوب داشته باشید و عادتهای بد را تغییر دهید. حتی شاید گاهی لازم بشود که آدم یک عادت خوب خودش را هم تغییر بدهد یا گاهی خلاف عادت خودش رفتار کند (اصل بر این است که آدم قدرتِ عادتشکنی داشته باشد)
- سبکزندگی به «شکل رفتار» خیلی ارتباط پیدا میکند و صورت و ظاهر رفتار آدم را خیلی در بر میگیرد. مثلاً سبکزندگی شما در غذاخوردن-اگرچه نوعِ غذای شما را هم در بر میگیرد ولی- انگار بیشتر «فرم غذاخوردن» را در بر میگیرد؛ یعنی اینکه شما چهشکلی، غذاخوردن را شروع میکنید و ادامه میدهید؟
- یکی دیگر از ویژگیهای سبکزندگی، استمرار است(که در مفهوم عادت، دربارهاش بحث کردیم) ویژگی دیگر سبکزندگی این است که یک امر انتخابی «فراتر از قوانین الزامآور اجتماعی» است. یعنی «قانون» زیاد مواظب شما نیست که این کار را بکنید! اگر هم انجام ندهید، معمولاً جرم تلقی نمیشود، بلکه بیشتر یک امر فرهنگی و یک امر انتخابی است (یعنی یا دوستداشتنی است یا به دلائلی، شما این کار را انتخاب میکنید)
- ما یک مفهومی را در دین داریم که خیلی نزدیک به سبکزندگی است و همین ویژگیهای سبکزندگی-که برشمردیم- در آن مفهوم جاری است و آن مفهوم بسیار باعظمت «ادب» است. ادب هم مانند سبکزندگی به «فرم» یا شکلِ رفتارها، خیلی اهمیت میدهد. مثلاً میگویند: آداب نماز، آداب غذاخوردن، آداب عروسی، آداب ختم، آداب لباسپوشیدن و... اینها رفتارهای ما هستند که شکلهای خاصی دارند.
- در مفهوم ادب هم مثل سبکزندگی، ویژگی «استمرار» وجود دارد. به چه کسی «باادب» گفته میشود؟ کسی که همیشه یک آدابی را در رفتارش رعایت میکند، کسی که گاهی یک رفتار خوب را انجام دهد، به او باادب نمیگویند!
- مفهوم ادب، زیاد با «قانون» ارتباط ندارد و این یک نکتۀ مثبت است. چون قانون یک حالت اجباری دارد، بسیاری از رفتارهای خوب ما باید «بدون نیاز به قانون» کنترل و اصلاح شود و ارتقا پیدا کند. وقتی قانون آمد، یعنی سطح آن جامعه خیلی پایین است. الان کشور ما یکی از پُرقانونترین کشورهای جهان است؛ این خودش علامت ضعف فرهنگی ما است و علامت برخی اشکالات اساسی است.
- ادب و سبکزندگی معمولاً با قانون، زیاد کنترل نمیشود و این یک حُسن است؛ هم برای ادب، هم برای جامعهای که میخواهد کارِ خودش را با ادب پیش ببرد. بعضیها فقط تحت تأثیر قانون، برخی از رفتارها را انجام میدهند یا ترک میکنند و این خوب نیست. أمیرالمؤمنین(ع) میفرماید: جزو کسانی نباش که از موعظه و پند و اندرز، متأثر نمیشوند مگر اینکه-با یک قانون- او را وادارش کنند! آدمِ عاقل از ادب بهرهمند میشود- یعنی اگر به او بگویند «این کار مؤدبانه است» انجامش میدهد- و چهارپایان جز با چوب، پند و موعظه نمیپذیرند! (...وَ الْبَهَائِمَ لَا تَتَّعِظُ إِلَّا بِالضَّرْب؛ تحفالعقول/ 83)
- مگر ما چارپا هستیم که بخواهند ما را صرفاً (اکثراً) با قانون، اداره کنند؟! البته قانون در جامعه لازم است؛ چون بعضیها دوست دارند همیشه مثل چهارپایان زندگی کنند! ولی ما اکثراً باید بر اساس ادب، رفتار کنیم نه قانون!
- این برای جامعۀ ما حُسن نیست که برای کنترل وضع ترافیک، لازم باشد جریمهها افزایش پیدا کند! این یعنی مدرسههای ما موفق نیستند، یعنی خانوادهها، صدا و سیما، هیئتها و مساجد ما موفق نیستند! میدانید که امر به معروف و نهی از منکر، کجا زنده میشود؟ آنجایی که یک آدابی وجود داشته باشد و مردم آداب را با نگاهِ همدیگر، کنترل کنند، کمااینکه-طبق روایات- یک نوع از امر به معروف و نهی از منکر این است که افراد وقتی یک معصیتی را دیدند با «وُجُوهٍ مُکْفَهِرَّةٍ» با آن مواجه شوند تا فردِ خطاکار، خودش را جمع کند (کافی/5/59)
- در مدرسهها باید ادب تقویت بشود و بچهها بر اساس آداب، رفتار کنند. ولی معمولاً در مدرسه وقتی میخواهند خودشان را راحت کنند بیشتر بر اساس قانون و مقررات رفتار میکنند که این برای یک جامعۀ انسانی، زشت است! دانشآموز باید از معلم حیا کند و بر اساس حیا و ادب، درس بخواند و درست رفتار کند.
- حسن سبکزندگی این است که زیاد با قانون و جریمه و دادگاه، ارتباط ندارد، بلکه با «روابط انسانی» در جامعه کنترل میشود، زیبایی سبکزندگی به همین است. مثلاً در جریان خواستگاری، وقتی نوبت به مراسم «بلهبرون» میرسد، باید انگشتر ببرند! این در کدام قانون آمده است؟! در «قانونهای نانوشته» آمده است و آفرین به جامعهای که مردم اکثراً بر اساس قانونهای نانوشته زندگی میکنند!
- حتی اگر آداب ما، دینی هم نباشد، اشکالی ندارد. اسلام اصلاً بنا ندارد که تمام جزئیات سبکزندگی را خودش تعیین کند. بلکه گاهی از اوقات باید مقیدبودن به ادب و سبکزندگی را بدون کمکگرفتن از دین، در جامعه اجرا کنیم و تقویتش کنیم.
مثلاً یکی از وجوه بسیار برجستۀ ادب «حیاء» است. رسول خدا(ص) میفرماید: اگر حیا نداری، دیگر هرکاری میخواهی بکن! «إِذَا لَمْ تَسْتَحْیِ فَاصْنَعْ مَا شِئْتَ» (عیوناخبارالرضا ع /2/56) یعنی قبل از اینکه بخواهی سراغ دین بیایی، برو حیاء خودت را تقویت کن تا بعد بتوانیم باهم صحبت کنیم!
- «حیاء» یک صفت روحی و اخلاقی است و «ادب» بیشتر به رفتار و سبکزندگی مربوط میشود، منتها میتوانیم با تنظیم رفتار، یک کاری کنیم که حیا در جامعه افزایش پیدا کند. و بالعکس، اگر یکسری رفتارها و فرمها را برای رفتارمان نداشته باشیم، جامعه میشود «بیحیا»! اینکه میبینید تند و تند، سعی میکنند ادبها را در یک جامعه بشکنند و بعد اسمش را «تابوشکنی» یا «جسارت» میگذارند، این واقعاً یک کار شنیع و حیوانی است.
- جامعهای که به آداب خودش مقید نباشد به دین هم مقید نخواهد بود! ادب نباید در جامعه رخت بر بندد. در جامعهای که بیادبی رواج دارد، نمیشود در این جامعه دین را رواج داد. در خانواده هم، پدر و مادر باید یک آدابی را تعیین کنند و خودشان هم رعایت کنند. اگر مدام بخواهند راحت و آزاد باشند و هرطوری که دلشان خواست رفتار کنند و حرف بزنند، در این خانه، دین جا نمیگیرد!
- ادب و سبکزندگی مقدمۀ دینداری است. بنا نیست پیامبران الهی و عالمان دینی-که دنبال دین مردم هستند- فقط به احکام خاص دینی، حلال و حرامها یا عبادتها بپردازند! این روش غلطی است! بلکه عالمان دینی و حتی کسانی که دغدغۀ دین هم ندارند (مثلاً شاعر یا هنرمند یا معمار هستند) همه دستبهدست هم بدهند و سطحِ ادب را در جامعه، بالا ببرند. آنوقت اگر کسی زرتشتی بود یا حتی اگر لائیک بود ولی اهل ادب بود، میتوانیم سرِ ادب، با او توافق کنیم.
- امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: ادب، درختی است که ریشهاش عقل است «الْأَدَبُ فِی الْإِنْسَانِ کَشَجَرَةٍ أَصْلُهَا الْعَقْلُ» (غررالحکم/2004) برای ادب و حیا، لازم نیست که حتماً دین داشته باشی! البته دین، حیا و ادب را تقویت میکند.
- علی(ع) میفرماید: «أَحْسَنُ الْآدَابِ مَا کَفَّکَ عَنِ الْمَحَارِمِ» (غررالحکم/3298) بهترین آداب، آن است که تو را کمک کند کار حرام انجام ندهی! آنهایی که میخواهند حجاب را در جامعه توسعه بدهند، بهجای اینکه مستقیم و بیمقدمه سراغ مفهوم حجاب بروند، باید ببینند چه آدابی هست که اگر آن آداب در جامعه باشد، حجاب راحت میشود؟ این آداب را تقویت کنند. مثلاً در روابط خانوادگی یک آدابی هست که موجب تقویت حجاب میشود و اگر این آداب را-بهعنوان یک عنصر از سبکزندگی- رعایت نکنیم، حجاب در جامعه درست نمیشود.
- بهعنوان نمونه: اگر مادرها در خانه به پدرها بیادبی کنند، بد حرف بزنند، حرمت پدرها را بشکنند، دختری که در این خانه بزرگ شود، بعداً حجاب برایش سخت است! (یکی از ریشههایش این است؛ البته ریشههای دیگری هم دارد) و اگر پدرها در خانه نسبت به مادرها، مهربان نباشند، پسرها در جامعه نسبت به دخترها بدرفتار میشوند. این مربوط به سبکزندگی است.
- راهش این نیست که بگویی: «حجاب داشته باش و الا میروی به جهنم!» این نوعی زورگویی است! با سبکزندگی، داشتنِ حجاب را برایش آسان کن! و این دستور دین است. دستورهای دین، فقط دستورهای خاص شریعت نیست، بلکه توصیههایی وجود دارد که رفتارها را در جامعه و خانواده تنظیم میکند؛ مثل لزوم احترامگذاشتن به بزرگترها. در روایت میفرماید: پیرهای خودتان را احترام بگذارید، آنها در خانواده یا قبیله مانند پیغمبر هستند و نقش پیغمبر را دارند. (روضهالواعظین/2/476) اگر این قسمت از سبکزندگی خودمان را درست نکنیم پسفردا ولایتمداری را هم نمیفهیم!
- آقای دکتر کاردان در کتاب روانشناسی اجتماعی، نوشته است: صهیونیستها برای اینکه جوامع اروپایی مثل آلمان، تحت فرمان یک رهبر، منسجم نشوند، در بین خانوادهها، پدرسالاری را از بین ببرند. برای این منظور، طرح ریختند و برنامهریزی کردند و سالها روی آن کار کردند» ایشان-بر اساس علم روانشناسی- توضیح میدهد که اگر در خانۀ شما، پدر محترم باشد، شما وقتی از این خانه وارد جامعه میشوید، دنبال رهبر میگردید!
- حالا میبینید که یکسری قوانین، پشت درِ مجلس شورای اسلامی صف کشیده که تصویب بشود؛ تا سبکزندگیای که صهیونیستها برای جوامع اروپایی طراحی کرده بودند، بعد از تصویب مجلس، در کشور ما هم اجرا بشود! بخشی از اینها هم در سند 2030 وجود دارد.
- ادب و سبکزندگی، با قوانین شرعی و حتی با اخلاق، یک تفاوتی دارد؛ ادب ممکن است در این جامعه به یک شکلی باشد، در آن جامعه، یک شکل دیگری داشته باشد. این اشکالی ندارد. البته شاید بعضیوقتها در یک قومی، یک «ادبِ بد» وجود داشته باشد. خُب میشود دربارۀ آن بحث کرد و آن را کنار گذاشت. مثلاً اگر یک جایی رسم بود که «غرور» زیادی رعایت بشود؛ این خوب نیست.
- حالا ادب را چطور تعریف کنیم؟ یکی از بهترین روایتها برای تعریف ادب این روایت است که أمیرالمؤمنین(ع) میفرماید: اینکه خودت را کنترل کنی-هم وقتی شاد هستی و به چیزی تمایل داری، هم وقتی که میترسی یا ناراحت هستی- بهترین ادب است. «ضَبْطُ النَّفْسِ عِنْدَ الرَّغَبِ وَ الرَّهَبِ مِنْ أَفْضَلِ الْأَدَبِ» (غررالحکم/ 5932) همۀ هیجانهای خودت را بروز نده. آدم هرچیزی خواست که نمیگوید!
- پیشنهاد بنده خصوصاً به جوانها این است که اگر خواستید تمرین خودتان را برای یک ادب و سبکزندگی درست، شروع کنید روی این رفتارِ خودتان برنامهریزی کنید «از خواب بیدار شدن!» از همین فردا شروع کنید! این را به هموطنان ارمنی و زرتشتی خودم هم پیشنهاد میدهم: بیدارشدن از خواب، در موقع اذان مسلمانها و حتی نیمساعت قبل از آن، برای نشاطِ روز و برای هوشمندی و سلامتی انسان لازم است.
- یک پزشک متخصص-در یکی از رشتههای پزشکی- میگفت: «در تمام جهان، کسانی که متخصص این رشته هستند، میدانند که سلامتی بدن به سحرخیزی است» این واقعیت را پیامبر اسلام(ص) فرموده است و علوم تجربی هم تأییدش کرده است. لذا کسی که دین اسلام را هم قبول نداشته باشد، بهخاطر سلامتی خودش، لازم است سحر از خواب بیدار شود.
- آثار ادب چیست؟ یکی از آثار ادب-همانطور که بیان شد- سهولت انجام دستورات دینی است. یکی دیگر از آثار ادب «مهربانی» است. ادب به آدم، قلب مهربانی میدهد(نوعاً اینگونه است) یکی دیگر از آثار ادب، در عقل و فهم است. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: بهواسطۀ ادب، تیزهوشی بهدست میآید! «بِالْأَدَبِ تُشْحَذُ الْفِطَنُ» (غررالحکم/4333) اتفاقاً در روانشناسیِ هوش هیجانی هم با آزمایش و بررسی و تحقیق، به همین نتیجه رسیدهاند.
- کنترلکنندههای سریالهای تلویزیون بیشتر از اینکه بخواهند مواظب باشند که «شرع رعایت میشود یا نه؟» مواظب باشند ادب رعایت میشود یا نه؟ فیلم خارجی یا ایرانی که بیادبی را رواج بدهد نشان ندهید! مثلاً فیلمی که یک پسری سر بابایش داد بزند و بعد هم هیچ اتفاق بدی برایش نیفتد (مثلاً جوانمرگ نشود!) یا فیلمی که یک دختری سر بابا و مامانش داد بزند و بعد هم بدبخت نشود، نشان ندهید! اگر نمیتوانید زشتیِ این بیادبی را نشان بدهید، این کار را نکنید. این خیلی بدتر از آن رفتار شرعی است که میخواهید رعایت کنید!