۹۸/۰۳/۱۲ چاپ ایمیل و پی دی اف
گناه چیست؟ توبه چگونه است؟ جلسه پانزدهم

پنجمین مرحله در تکوین شخصیت یک دین‌دار «باور آخرت» است/ کسی که معاد را باور کند، جهانش بزرگ‌تر می‌شود/ همۀ بدبختی‌های انسان از «کوچکیِ جهان او» شروع می‌شود / وقتی جهانت بزرگ شد، گناه برایت مهم می‌شود؛ چون گناه، علامت حقارت است

شناسنامه:

  • مکان: تهران، مسجد امام صادق(ع)
  • زمان: رمضان98
  • صوت: اینجا
  • موضوع: گناه چیست؟ توبه چگونه است؟
  • تاریخ: ۹۸/۰۲/۳۰

یکی از ویژگی‌هایی که پایه‌های تکوین شخصیت یک دین‌دار را شکل می‌دهد و انسان را آمادۀ پذیرش دین می‌کند، باور معاد و آخرت است؛ این ویژگی باید در باور و توجهِ انسان و حتی در شخصیت او حلول پیدا کند. باور معاد و آخرت، یک مقولۀ صرفاً شناختی نیست بلکه یک مقولۀ شخصیتی است. کسی که معاد را باور کند، جهانش بزرگ‌تر خواهد شد

کسی که می‌‌خواهد دین‌دار بشود، باید طی مراحلی، شخصیت خود را آمادۀ پذیرش دین کند     

  • در جریان تکوین شخصیت انسان، مراحلی را باید طی کرد که این مراحل به‌مرور، اجزائی از شخصیت انسان را شکل می‌دهند و در نهایت انسان آن شخصیت مطلوب را پیدا می‌کند.
  • هرکسی بخواهد تغییری در خودش ایجاد کند و به تکاملی برسد و روح بلندی داشته باشد باید مرحله به مرحله خودش را در زمینه‌های مختلف، متقاعد کند و تمرین بدهد تا تکامل پیدا کند و این معمولاً یک‌شبه قابل دست‌یابی نیست.
  • در مقام تربیت یک انسان، مراحلی باید طی بشود تا به آن جایگاه و حالت مطلوب برسد، اگر کسی خواست دین‌دار بشود نیز همین‌طور است؛ مخصوصاً آنهایی که می‌خواهند خودسازی کنند و آنهایی که می‌خواهند کسی را تربیت کنند باید این وضعیت مطلوب را در نظر بگیرند، آن را جزء جزئش کنند و به ترتیب این اجزاء را برای خودشان؛ هم باورپذیر کنند، هم قطعه به قطعه اینها را تمرین کنند و برای خودشان سهل کنند. آن‌وقت در مجموع می‌بینید که این انسان، مراحلی را طی کرده و همه‌چیز را برای خودش حل کرده است.
  • دربارۀ خیلی از ورزش‌ها هم همین‌طور است؛ مثلاً وقتی می‌خواهند به کسی «شنا» یاد بدهند، مرحله به مرحله یاد می‌دهند. یا وقتی می‌خواهند به کسی ژیمناستیک یاد بدهند، در همان روز اول به او نمی‌گویند که «همین حالا ده‌تا معلق بزن!» چون ممکن است در همان بار اول، دست و پایش بشکند. لذا اول می‌گویند: فعلاً روی تُشک راه برو، بعد کمی قدم‌هایت را بلندتر بردار، بعد بپر... یعنی به مرور او را آماده می‌کنند که بتواند معلق بزند.

تکوین و تغییر شخصیت انسان، به تدریج اتفاق می‌افتد

  • وقتی برای جسم انسان، این مرحله‌بندی قابل تصور است، برای روح انسان هم همین‌طور است. البته این را در مقام تشبیه، عرض می‌کنم و استدلال نمی‌آورم. ضمن اینکه، آنهایی که شخصیت خرابی پیدا کرده‌اند هم، به تدریج به این وضعیت رسیده‌اند؛ یعنی کم‌کم متقاعد شده‌اند، کم‌کم حقایق مهم را فراموش کرده‌اند و کم‌کم انجام کارهای بد، برایشان سهل شده است؛ در ابتدا چه بسا برایشان دشوار هم بوده است.
  • البته ممکن است بعضی از اوقات به یک‌باره در یک لحظه، تنبّهی برای انسان حاصل بشود و تغییری ایجاد بشود. اما بدون نگاه‌کردن به استثناها- که آنها هم قابل بحث است- به‌طور کلی باید بگوییم که تکوین شخصیت و تغییر شخصیت یک انسان یا به‌دست آوردن یک شخصیت دینی، تدریج لازم دارد.

مراحلی که پایه‌های تکوین شخصیت یک دین‌دار را شکل می‌دهند:

  • در جلسات قبل، چهار قدم یا چهار مرحله را برای متقاعدشدن به دین‌داری و ترک گناه بیان کردیم؛ از منفعت‌طلبی و برنامه‌پذیر بودن، تا اهل مسابقه بودن و دیدن جبر محیطی و جبرهایی که در حیات انسان وجود دارد. اینها مراحلی هستند که پایه‌های تکوین شخصیت یک دین‌دار را شکل می‌دهند و این پایه‌ها وقتی دانه دانه استوار شد، آدم آمادۀ پذیرش دین می‌شود.
  • هرکدام از مراحل یا ویژگی‌های فوق را انسان باید برای خودش جا بیندازد و تمرین کند و یک مدتی با آن زندگی کند و روی خودش کار کند؛ انسان بدون طی این مراحل، یک‌دفعه‌ای نمی‌تواند بگوید: «من می‌خواهم دین‌دار بشوم!» اگر هم دیدیم کسی دین‌دار نیست، باید قطعه قطعه رویش کار کنیم و بهترین فرصت و عالی‌ترین فرصت در مسیر تربیت یک انسان، از سنین کودکی تا پایان دوران دبستان است؛ در این چهارده سال اول زندگی، این مراحل باید دانه دانه روی بچه‌ها کار بشود. بازی‌هایی که بچه‌ها در خانه و در مهدکودک‌ها انجام می‌دهند، باید خیلی حساب‌شده باشد تا در شکل‌دهی شخصیت والای انسانی در بچه‌ها مؤثر باشد.

مرحلۀ چهارم: انسان باید محدودیت‌های این جهان را بداند و بپذیرد

  • مرحلۀ چهارمی که بیان کردیم، بیشتر یک بُعد شناختی بود؛ یعنی انسان بداند که این جهان، چقدر محدودکننده است! در این‌باره خیلی باید حرف زد؛ البته ممکن است تلخ هم باشد، اما انسان باید این محدودیت‌ها را بپذیرد. این خیانت است که ما به نوجوان‌های خودمان یاد ندهیم که دنیا پر از محدودیت‌ها، پر از شکست‌ها، پر از سوءتفاهم‌ها و پر از زمین خوردن‌ها است! اگر اینها را به نوجوان‌ها و جوان‌ها آموزش ندهیم، در واقع به آنها خیانت کرده‌ایم.
  • انسان‌ها باید باور کنند، بپذیرند، آمادگی داشته باشند و انتظار داشته باشند که در این دنیا تلخ‌کامی‌ها بسیار فراوان است. البته این با سوءظن، منفی‌شدن و سیاه‌بینیِ دنیا خیلی فرق می‌کند، اما بالاخره نباید بچه‌ها و نوجوان‌ها را متوهم تربیت کرد و خود ما هم نباید متوهم باشیم!

ما معمولاً دچار یک بیماری هستیم به‌نام «فراموشی مرگ»

  • متاسفانه ما معمولاً دچار یک بیماری خاصی هستیم که این بیماری در واقع یک روان‌پریشی است و هرکسی دچار این بیماری بود باید حتماً به طبیب مراجعه کند، چون این بیماری، عقل را زائل می‌کند، منشأ فساد روح انسان است و قدرت تفکر سالم را از انسان می‌گیرد و انسان، تفکر غیرمنطقی پیدا خواهد کرد، این بیماری نطق آدم را کور می‌کند، این بیماری دشمنی را جای دوستی می‌گذارد، این بیماری خیلی مهلک است. این بیماری، بیماری «فراموشی مرگ» است!
  • چرا اسم آن را یک «بیماری» می‌گذاریم؟ برای اینکه بزرگ‌ترین حسِ ما «حس جاودانگی‌طلبی» است و کسی که این حسّ خودش را فراموش کند در واقع مریض است و حالتِ عادی ندارد. مگر می‌شود مهم‌ترین حسّ خودت را فراموش کنی؟ تو با خودت چه‌کار کرده‌ای؟! چه بلایی سرِ خودت آورده‌ای؟!
  • البته برای درمان این بیماری، بیمارستان و درمانگاهی وجود دارد که می‌توانید مراجعه کنید و این بیماری خود را درمان کنید. این درمانگاه کجاست؟ قبرستانی هست به‌نام «بهشت زهرا(س)» که درمانگاه بیماری «فراموشی مرگ» است! آدم می‌تواند به آنجا برود و مرگ را به یاد بیاورد و بگوید «بله؛ من در اینجا خواهم خوابید...»
  • یکی از علامت‌های بیماری فراموشی مرگ، این است که آدم فکر می‌کند تا زمان مرگش، هنوز خیلی باقی مانده است! مثلاً 20سال تا مرگش باقیمانده اما او تصور می‌کند هزار سال دیگر هم نخواهد مُرد! کسی که این بیماری را دارد، طبیعتاً آدم نامتعادلی است. چنین کسی دیگر عقل چندانی ندارد، لذا بعید است در زمینه‌های مختلف، بتواند درست تصمیم بگیرد.
  • خداوند متعال جدا از مرگ، صریحاً دوران پیری را هم به ما یادآوری می‌کند و می‌فرماید «وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ أَ فَلا یَعْقِلُونَ» (یس/68) ما به هرکسی که عمر بدهیم بدنش را فرسوده و پوسیده می‌کنیم. این را دیگر هرکسی در کوچه و خیابان می‌تواند با چشمش ببیند و به خودش یادآوری کند. وقتی یک پیرمردی می‌بینی، باید بدانی که آخرِ کار تو هم در این دنیا، همین است!

کسی که محدودیت‌ها و دشواری حیات را بپذیرد، یک شخصیت متفاوت پیدا می‌کند

  • پس مرحلۀ چهارم، پذیرش دشواری‌های حیات است. وقتی این پذیرش رخ بدهد، این وارد شخصیت تو خواهد شد و آن‌وقت، یک شخصیت متفاوت پیدا می‌کنی. البته اینکه بدانی «دنیا پر از سختی و محدودیت است» این یک دانایی است و ربطی به شخصیت ندارد. اما اینکه این واقعیت را بپذیری و آمادگی این را داشته باشی که با سختی‌ها خوب برخورد کنی، اسیر نشوی، فرار نکنی، انکار نکنی و فراموش نکنی، این جزء شخصیت شما می‌شود و ویژگی‌های شخصیتی خوبی به شما خواهد داد.
  • وقتی با محدودیت‌های حیات دنیا مواجه می‌شوی، طبیعتاً یک‌مقدار برایت تلخ است؛ اما عیبی ندارد، صبر کن؛ یک لحظۀ رهایی و گشایش وجود دارد! چرا با فراموش کردن این محدودیت‌ها می‌خواهی شاد بشوی؟! این محدودیت‌های معقول را بپذیر، بعد برو سراغ نامحدودیت‌هایی که وجود دارد! چرا می‌خواهی با رفتار غلط، خودت را نامحدود کنی و بیهوده، شاد بشوی؟! نه، خیلی معقول و خیلی با برنامه، باید در مواجهه با محدودیت‌های دنیا عمل کنی.
  • تصور نکنید آن کسی که بابرنامه است، لذت‌بری‌اش کمتر می‌شود، آدم بابرنامه نه‌تنها لذتش کمتر نخواهد شد، بلکه بیشتر هم خواهد شد. هیچ‌کدام از چهار ویژگی یا چهار مرحله‌ای که بیان شد، زندگی آدم را تلخ نمی‌کنند، هرچند بعضی‌ها فکر می‌کنند هرکدام از اینها، یک محدودیت‌هایی برای ما می‌آورد، ولی اگر این مراحل، خوب و درست اجرا بشوند، خیلی لذت‌بخش خواهند بود.

ویژگی پنجم برای متقاعدشدن به دین‌داری، باور معاد و آخرت است /کسی که معاد را باور کند، جهانش بزرگ‌تر می‌شود

  • پنجمین ویژگی‌ای که انسان باید پیدا کند-تا نسبت به دین‌داری و ترگ گناه، متقاعد بشود- باور معاد و آخرت است؛ این ویژگی باید در توجهش، در شناختش، در باورش و حتی در شخصیتش حلول پیدا کند. باور معاد و آخرت، یک مقولۀ صرفاً شناختی نیست بلکه یک مقولۀ شخصیتی است. اگر کسی معاد را باور کرد، جهانش بزرگ‌تر خواهد شد.
  • ما الان یک باب جدیدی را می‌خواهیم در بحث خودمان شروع کنیم و آن «توجه به حیات آخرت» است. ما انسان‌ها نمی‌توانیم بپذیریم که جاودانه نیستیم! پذیرش جاودانگی، فطریِ ما انسان‌هاست.

عمیق‌ترین درخواست انسان، جاودانگی‌طلبی است

  • عمیق‌ترین درخواست انسان-که فعال‌تر از خداپرستی است- جاودانگی‌طلبی انسان است؛ یعنی اینکه «من نمی‌خواهم بمیرم، من نمی‌خواهم نابود بشوم» میل به جاودانگی طلبی در انسان، قوی‌تر از خداپرستی است، به‌همین خاطر، حضرت آدم(ع) فریب خورد؛ خدا را یک لحظه فراموش کرد و جاودانگی‌طلبی را گرفت. (قالَ یا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلى‏ شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْکٍ لا یَبْلى‏؛ طه/120) ما همه سعی می‌کنیم مرگ را فراموش کنیم، و الا مرگ، تلنگر مهمی‌ است برای جاودانگی‌طلبی انسان.
  • انسان نمی‌تواند بپذیرد که جاودانه نیست و یک‌روزی نابود می‌شود! هرچقدر هم این را به انسان تلقین کنید، آخرش قبول نمی‌کند. نیازی نیست که پیغمبری آمده باشد به انسان ثابت کند که «معاد هست» و او هم بگوید: «عجب خبر جالبی! راست می‌گویی؟!» نه، انسان خودش معاداندیش است، خودبه‌خود نمی‌تواند قبول کند که می‌میرد، فقط به مسئلۀ مرگ اعتراض می‌کند و می‌گوید: «پس این مرحلۀ مرگ برای چیست؟» خداوند هم در قرآن کریم تقریباً به اثبات معاد نپرداخته است؛ چون نیازی نیست، بلکه به توصیف معاد پرداخته است.

در جهان آخرت، محدودیت‌های دنیا وجود ندارد/ اگر با چشم قلبت به آخرت نگاه کنی، لذت‌های دنیا از چشمت می‌افتد!

  • جهان آخرت چگونه جهانی است؟ یک جهان بسیار بزرگ و بسیار جذاب! هرچه انسان در این دنیا محدودیت دارد، آنجا نامحدود است! در حیات آخرت، دیگر کسی پیر نمی‌شود! در جهان آخرت، انسان مکلّف نیست و دیگر محدود نیست (البته آن کسانی که در عذاب هستند، حکم دیگری دارند)
  • أمیرالمؤمنین(ع) دربارۀ عالم آخرت می‌فرماید: «فَلَوْ رَمَیْتَ بِبَصَرِ قَلْبِکَ نَحْوَ مَا یُوصَفُ لَکَ مِنْهَا لَعَزَفَتْ نَفْسُکَ عَنْ بَدَائِعِ مَا أُخْرِجَ إِلَى الدُّنْیَا مِنْ شَهَوَاتِهَا وَ لَذَّاتِهَا وَ زَخَارِفِ مَنَاظِرِهَا» (نهج‌البلاغه/خطبه 165) چشم قلبت را بینداز به آن چیزهایی که برایت از آخرت وصف کرده‌اند... و بعد، أمیرالمؤمنین(ع) در ادامۀ خطبه شروع می‌کند به توصیف‌کردن، مثلاً نحوۀ در هم فرو رفتن شاخه‌های درختان بهشت، گل‌های آنها، نهرهای زیر پا و... می‌فرماید چشم قلبت را بینداز تا بفهمی آنجا چه خبر است! اگر این‌طوری به آخرت نگاه کنی، نفست از دنیا می‌بُرد، دیگر شهوت‌هایش و لذت‌هایش تو را نمی‌گیرد. اصلاً از چشمت خواهد افتاد!
  • واقعاً انسان این استعداد را دارد که با قدرت خیال خودش، آخرت را برای خودش به تصویر بکشد؛ قدرت خیال در انسان، خیلی قدرت عالی‌ای است، فقط برای هنرمندی نیست! اگر قدرت خیال را به‌کار نگیرید، حدود یک‌چهارم آیه‌های قرآن از کار می‌افتد، باید با استفاده از همین قدرت خیال، جهنم و بهشت را تصور کنیم، چون در دنیا شبیهش وجود ندارد، هم عذاب‌ها را یک‌جورهایی توصیف می‌کند، هم ثواب‌ها و نعمات بهشتی را.

میل به جاودانگی، انسان را به آخرت‌اندیشی می‌کشاند/ همۀ بدبختی‌های انسان از «کوچکیِ جهانش» شروع می‌شود!

  • میل به جاودانگی، انسان را به سمت آخرت‌اندیشی می‌کشاند؛ آخرتی که واقعاً نمی‌شود آن را وصف کرد. وقتی انسان آخرت را تصور کرد، خودش بزرگ می‌شود؛ یعنی انسان در اثر باور معاد، بزرگ می‌شود، این همان اثر شخصیتیِ باور معاد است، این همان اثر شخصیتی عدم انکار معاد است.
  • همۀ بدبختی‌های انسان از «کوچکیِ جهان انسان» شروع می‌شود، همۀ خوشبختی‌ها هم از «بزرگیِ جهان انسان» شروع می‌شود. انسان وقتی آن جهان آخرتِ بسیار بزرگ را بپذیرد، خودش هم بزرگ می‌شود و انسان وقتی بزرگ شد «بزرگوار» می‌شود! وقتی انسان بزرگوار شد، دیگر بدی ندارد. هرکسی آدم بدی شد، معلوم می‌شود که جهانش کوچک است و اگر جهانش را بزرگ کند، درجا خوب می‌شود.
  • ما برای بچه‌های خودمان باید از همان کودکستان و دبستان شروع کنیم و جهان بچه‌ها را بزرگ کنیم. دربارۀ فهم بچه‌ها از مرگ و جهان آخرت، در روانشناسی تا یک‌حدی جلو آمده‌اند و می‌گویند: بچه تا پنج یا شش‌سالگی، مرگ را زیاد نمی‌تواند بپذیرد. مثلاً اگر به او بگویید «یک کسی از دنیا رفته است» تصور می‌کند که او به یک جایی رفته و برمی‌گردد! اما از حدود شش یا هفت‌سالگی، می‌پذیرد که این رفتن، دیگر برگشتی به این دنیا ندارد. آن‌وقت مسئلۀ جاودانگی‌طلبی برای او تبدیل می‌شود به یک مسئله! لذا باید این بچه را قشنگ توجیه کنیم و از یک جهان دیگری برای او حرف بزنیم، او هم می‌تواند بفهمد و بپذیرد، چون نمی‌تواند نابودشدنِ انسان را بپذیرد.

کسی که بخواهد دین‌دار شود اول باید آدم بزرگی بشود / بزرگ‌‌شدن بدون توجه به جهان آخرت امکان ندارد

  • ما باید به «جهان بزرگ آخرت» خوب توجه کنیم و باید برای این کار، برنامه داشته باشیم تا خودمان را رشد بدهیم. یکی از بهترین برنامه‌ها برای تربیت‌شدن در این زمینه، آیات قرآن کریم است. ببینید قرآن کریم، چه‌کار می‌کند؟ مدام آدم را به قیامت می‌برد و برمی‌گرداند؛ اصلاً انگار مسئلۀ خدا قیامت است، می‌فرماید: اگر می‌خواهی با من بنشینی و برخیزی، من جهان بزرگ‌تری برای تو آفریده‌ام به نام جهان آخرت، لذا دربارۀ آن، زیاد با تو حرف می‌زنم، دیگر از دنیا زیاد با من حرف نزن! وقتی با بزرگان می‌نشینی باید مثل بزرگان گفتگو کنی!
  • اینکه خدا دائماً از آخرت صحبت می‌کند، برای این است که به‌فکر شخصیت انسان است؛ لذا کسی که زیاد قرآن می‌خواند شخصیت بزرگی پیدا می‌کند، روحش خیلی رقیق می‌شود و خیلی اتفاق‌های خوب و زیبا، برایش رقم می‌خورد.
  • واقعاً توجه به جهان آخرت، انسان را بزرگ می‌کند. کسی که بخواهد دین‌دار بشود اول باید آدم بزرگی بشود، و بزرگ‌‌شدن بدون جهان آخرت اصلاً امکان ندارد. بعضی‌ها ژستِ بزرگ‌بودن می‌گیرند، اما در واقع کوچولوهای بزرگ‌نما هستند! آدم‌های بزرگ فقط با باور معاد و با پذیرش جهان آخرت و با تعمق در جهان آخرت، بزرگ می‌شوند.

وقتی جهانت بزرگ شد، گناه برایت مهم می‌شود / گناه علامت حقارت و کوچکی است

  • آدم وقتی جهانش بزرگ شد، کم‌کم یک پدیده‌ای برایش خیلی مهم می‌شود و آن «گناه» است. لباس وقتی خیلی تمیز شد، یک لکۀ کوچک هم خودش را نشان می‌دهد. جهان وقتی خیلی بزرگ شد، زشتیِ گناه برای انسان مشخص می‌شود؛ چون گناه علامت حقارت و کوچکی است، لذا انسان ننگش می‌‌آید، به‌حدّی که با یک گناه، حاضر است نابود بشود! لذا فرموده‌اند آدم گنهکار را سرزنش نکنید، ممکن است توبه کرده باشد و آن‌وقت هر بار که تو این گناه را به سرش می‌کوبی، نابودش می‌کنی! بگذار بزرگ بماند! حتی اگر بزرگوار نیست و توبه هم نکرده است، باز هم سرزنشش نکن؛ او را کوچک‌تر و کوچک‌ترش نکن! چون گناه علامت حقارت و کوچکی است.
  • گناه یک‌وقت معنایش «ضرر کردن» است، یک‌وقت معنایش «خلاف برنامه عمل‌کردن» است، یک‌وقت معنایش «نپذیرفتن یک محدودیت و امر معقولی است که در این جهان وجود دارد» حالا در این مرحله از بحثِ ما(که بحث معاد و آخرت است) معنای گناه چیست؟ معنایش کوچک‌شدن است.

(الف2-ن2)


<<جلسه قبل

جلسه بعد>>

نظرات

تشکر از این همه زحمت ...اجرکم عندالله

ارسال نظر

لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دسترسی سریع سخنرانی ها تنها مسیر استاد پناهیان ادبستان استاد پناهیان درسنامۀ تاریخ تحلیلی اسلام کلیپ تصویری استاد پناهیان کلیپ صوتی استاد پناهیان پرونده های ویژه حمایت مالی بیان معنوی پناهیان

آخرین مطالب

آخرین نظرات

بیان ها راهکار راهبرد آینده نگری سخنرانی گفتگو خاطرات روضه ها مثال ها مناجات عبارات کوتاه اشعار استاد پناهیان قطعه ها یادداشت کتابخانه تالیفات مقالات سیر مطالعاتی معرفی کتاب مستندات محصولات اینفوگرافیک عکس کلیپ تصویری کلیپ صوتی موضوعی فهرست ها صوتی نوبت شما پرسش و پاسخ بیایید از تجربه... نظرات شما سخنان تاثیرگذار همکاری با ما جهت اطلاع تقویم برنامه ها اخبار مورد اشاره اخبار ما سوالات متداول اخبار پیامکی درباره ما درباره استاد ولایت و مهدویت تعلیم و تربیت اخلاق و معنویت هنر و رسانه فرهنگی سیاسی تحلیل تاریخ خانواده چندرسانه ای تصویری نقشه سایت بیان معنوی بپرسید... پاسخ دهید...