انتخابات، فرصتی برای معرفی حقایق دین
انتخابات، یک فرصت عالی برای بیان حقایق دین است/ دربارۀ انتخابات، معارف دینی بسیاری هست که به مردم منتقل نکردهایم؛ مثل مفهوم «خاذلین و ناصرینِ حق»/ امر تبلیغ، محدود به سخنرانیِ عمومی نیست/ حضرت زهرا(س) یکبار سخنرانی کرد؛ چهلروز گفتگوی چهرهبهچهره /«گفتگوی چهرهبهچهره» را وظیفۀ هر طلبهای بدانیم و برایش یک نهضت ایجاد کنیم
شناسنامه:
- مکان: فاطمیه ۷۲ تن- یادمان شهدای هفتم تیر(سرچشمه)
- زمان: ۹۸/۱۰/۲۵
- مناسبت: همایش مبلغین استان تهران
- موضوع: انتخابات، فرصتی برای معرفی حقایق دین
- صوت: اینجا
قدردانی از فرصت انتخابات، چقدر مهم است؟ مؤمنین اگر با این فرصت، خاذلانه برخورد کنند و جزو خاذلینِ حق باشند، بهجای اینکه جزء ناصرین حق باشند، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ آنهایی که در زمان امیرالمؤمنین(ع) جزو خاذلین بودند، در زمان امامحسین(ع) جزو قاتلین شدند! و آنهایی که در ماجرای کربلا، جزو خاذلین بودند، حتی اگر بعداً جزو توابین هم شدند و به شهادت رسیدند، ابداً به مقام شهدای کربلا نرسیدند.
بخش اول: «انتخابات، یک فرصت معنوی و معرفتی»
- موقع انتخابات، یک فرصت بسیار عالی برای گفتگوی دینی در جهت تبلیغ و تبیین دین پدید میآید؛ البته دین بهمعنای درست و بهمعنای جامع کلمه.
- ما بیشتر از اینکه بخواهیم انتخابات را یک فرصت سیاسی (البته به معنایی که دیگران برای سیاست دارند؛ یعنی فرصت قدرتیافتنِ احزاب و رقبای حاضر در صحنه) تلقی کنیم، آن را یک فرصت معنوی و معرفتی تلقی میکنیم و حتماً باید از این فرصت، بهخوبی استفاده کرد، چون در وقتهای دیگر، معمولاً خیلی از گوشها آمادۀ شنیدن بخش مهمی از حقایق دین نیستند.
- شما بسیاری از حقایق مهم تاریخ اسلام و بسیاری از آیات قرآن و همچنین بسیاری از روایات را جز در فصل انتخابات یا در فرصت انتخابات، نمیتوانید بیان کنید؛ چون در مواقع دیگر، این بخش از معارف دینی، شنوندۀ لازم را ندارند اما در ایام انتخابات، شنوندههای فراوانی دارند. همچنانکه وقتی سیل یا زلزلهای بیاید، خیلی جا دارد که دربارۀ «بلاها و ابتلائات» صحبت کنیم؛ چون در این مواقع، اکثر افراد، شنوندۀ خوبی برای این مطالب هستند. کمااینکه وقتی یک مرگی در یک فامیل اتفاق میافتد، همه شنوندۀ مواعظی دربارۀ مرگ هستند، یا وقتی نصرت و پیروزی خدا میرسد، همه شنوندۀ وعدههای نصرت الهی و سنن الهی هستند که منجر به نصرت میشود. در ایام انتخابات هم، فرصت بیان سخنان و مطالب فراوانی دربارۀ دین پدید میآید؛ مطالبی که در موضوع مدیریت-و در موضوعات مختلف سیاسی و نقش مردم در سیاست و انتخاب مسئولین و...- قابل طرح هستند.
- دربارۀ موضوع انتخابات، مباحث معنوی و دینی بسیار مهمی را میشود مطرح کرد که در اینجا چند نمونه از این مباحث را بیان میکنیم:
رأیِ ما روز قیامت مورد سؤال قرار میگیرد
- یکی از مباحث معنوی و معارفی که دربارۀ انتخابات میشود بیان کرد، این است که هرکسی در انتخابات رأی میدهد، رأیِ او و علت رأی او در روز قیامت مورد سؤال قرار میگیرد. هیچکسی نمیتواند در روز قیامت به خداوند متعال بگوید «دلم خواست که اینطوری رأی بدهم!» هر رأیی داده بشود، انسان در روز قیامت مسئول است و باید پاسخ بدهد. اما دربارۀ این موضوع، کمتر در جامعۀ ما حرف زده میشود و بسیاری از مؤمنین هم چنین نگاهی به موضوع رأیدادن و انتخابات ندارند.
- مثلاً اگر دوست من، برادر من، خواهر من، پسر یا پدر من-دربارۀ رأیدادن به کسی یا گروهی- به من توصیهای کرد، یا سرِ سفره یا در محل کار، جوسازی کرد و من از حرف او تبعیت کردم، آیا مسئولیت شرعیِ من برای تحقیق و بررسی، پایان یافته است؟! نه اینطور نیست.
بحث حقالناس در انتخابات چقدر قابل طرح است؟
- ما وقتی میخواهیم برای خودمان یک مرجع تقلید انتخاب کنیم، چهکار میکنیم؟ آیا به میل خودمان انتخاب میکنیم یا اینکه تحقیق و بررسی میکنیم؟ ما باید نسبت به انتخاب خودمان پیش خدا حجت شرعی داشته باشیم. اما حجت شرعی در انتخابات و رأیدادن چه معنایی دارد؟ شما ببینید، مردم در زمینۀ همسرگزینی، چقدر ملاحظات مختلف را رعایت میکنند، درحالیکه همسرگزینی شاید بیشتر از پنجاه درصدش، به میل افراد بستگی داشته باشد و فرد باید از طرف مقابل، خوشش بیاید، اگر بدش بیاید، حتی اگر طرف مقابل علامۀ دهر یا زاهدترینِ مردم هم باشد، با او ازدواج نمیکند و اصلاً در این موارد توصیه هم نمیشود که این ازدواج صورت بگیرد.
- یکی از بحثهایی که تقریباً در جامعۀ ما مطرح نیست، این است که «روز قیامت، دربارۀ انتخاب و رأی ما در عرصۀ سیاست، چقدر از ما سؤال خواهد شد؟» یا مثلاً اینکه «اگر ما انتخابات را به قصد قربت انجام بدهیم یا غیر قصد قربت، چه تفاوتی دارد؟» یا اینکه «بحث حقالناس در انتخابات چقدر قابل طرح است؟» اینکه خدا از ما دربارۀ انتخاب و رأی ما سؤال میکند، چه مقدارش بهخاطر حقالناسی است که ایجاد شده است؟ وقتی من، یک رأی میدهم، چقدر حقالناس به گردنم میآید؟ یا اینکه فعالیت من برای انتخاب فرد اصلح، چقدر واجب یا لازم است؟ آیا همینکه من، خودم را پای میز رأیدادن ببرم و یک رأی بدهم کافی است؟ آیا شرع، فقط همین را از ما خواسته است؟
اگر مؤمنین جزو خاذلینِ حق باشند، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
- باید دید که آیا قدردانی از فرصت انتخابات، یک امر مهم دینی و معنوی است؟ مؤمنین اگر با این فرصت، خاذلانه برخورد کنند و جزو خاذلینِ حق باشند (بهجای اینکه جزء ناصرین حق باشند) چه اتفاقی خواهد افتاد و نزد پروردگار، چقدر مسئول خواهند بود؟ اگر این برخوردِ مؤمنین -نعوذبالله- ناشکری تلقی بشود، چه خواهد شد؟ کمااینکه قرآن میفرماید: «وَ لَئنِ کَفَرْتمُْ إِنَّ عَذَابىِ لَشَدِید» (ابراهیم/۷)
- آنهایی که در زمان امیرالمؤمنین(ع)، جزو خاذلین بودند، در زمان امامحسین(ع) جزو قاتلین شدند! و آنهایی که در ماجرای کربلا، جزو خاذلین بودند، حتی اگر بعداً جزو توابین شدند و به شهادت رسیدند، ابداً به مقام شهدای کربلا نرسیدند.
یکی از مباحث معرفتی دربارۀ انتخابات این است که «یک مدیر شایسته، کیست؟»
- یک نمونۀ دیگر از مباحث معنوی که در زمینۀ انتخابات میشود مطرح کرد این است که «یک مدیر شایسته چه کسی است؟ رابطۀ تقوا و تعهد چیست؟ رابطۀ تقوا و عقلانیت چیست؟ چه کسی میتواند خوب بفهمد و خوب برنامهریزی و مدیریت کند؟» آیا ما این مسائل را برای مردم، توضیح دادهایم؟
- آیا ما برای مردم جا انداختهایم که اگر کسی-آنطور که باید- دین و تقوا نداشته باشد، سفیه است؟ (وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهیمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ؛ بقره/۱۳۰) یکبار آیتالله العظمی جوادی آملی-بر اساس تفسیری از آیات قرآن- میفرمودند که آدم نباید مالِ خودش را بهدست فردِ سفیه بدهد، و بعد هم مصادیق این بحث را به مسئولین مملکت رساندند و دربارۀ آن توضیح دادند. حالا باید دید که ما چقدر این سخن را بهعنوان یک دستور قرآنی برای مردم توضیح دادهایم؟
حوزه علمیه در تبیین معارف سیاسی دین و انقلاب، ضعیف عمل کرده است
- دربارۀ انتخابات و رأیدادن، مباحث معنوی و معرفتی بسیار زیادی وجود دارد که ما طلبهها با مردم در میان نگذاشتهایم. حوزۀ علمیه در تبیین معارف سیاسی دین و در تبیین معارف انقلاب-که همان معارف دینیِ تجسمیافته در صحنۀ عمل سیاسی و عمل اجتماعی است- ضعیف عمل کرده است و در این زمینه، قدمهای فراوانی وجود دارد که هنوز برنداشته است؛ البته یکسلسله کلیات در برخی کتب، به اثبات رسیده است که نشان میدهد اجمالاً یک ربطی بین دیانت و سیاست وجود دارد. بنده حوزۀ علمیه را در برداشت سکولار و غیرسیاسی از دین، بسیار مقصر میدانم؛ چون مسائل را برای مردم روشن نکردهایم و شاید برای خودمان هم هنوز روشن نیست، شاید برای منِ طلبه هم روشن نباشد.
- جالب این است که در چنین فضایی، پرهیز هم داده میشود؛ یعنی پرهیز داده میشود از اینکه طلبهها به این صحنه، نزدیک نشوند! در زلزلۀ بم-که تعداد کشتهشدگان بسیار زیاد بود- طلبهها برای آموزش کفن و دفن و اجرای نماز میت، به آنجا رفتند که البته کار بسیار ارزشمندی بود. اما واقعاً نماز میت خواندن برای از دنیا رفتگان یک شهر، واجبتر است یا معرفت دینی دادن برای زندهشدن یک شهر؟ اینکه طلبهها را سراغ زندگان بفرستیم مهمتر است یا اینکه سراغ مردگان بفرستیم؟ این همان چیزی است که حوزه را شبیه واتیکان میکند.
شهر تهران برای تبیین معارف دینیِ متناسب با انتخابات، اهمیت ویژهای دارد
- معارف دینیِ فراوانی هست که در ایام انتخابات باید به مردم منتقل بشود، نکات تاریخی بسیاری هم هست که در ایام انتخابات، برایش گوشِ شنوا وجود دارد، ضمن اینکه اگر یک مطلب مهمی وجود داشت که گوش شنوا هم برایش نبود، ما باید تلاش کنیم برای بیان آن، مستمع و مخاطب پیدا کنیم؛ البته اینکار نیاز به سازماندهی دارد، آنهم در شهری مثل تهران که تنوع و شلوغیِ خاصی در آن هست و تقریباً از همۀ اقشار و اصناف و شهرها در آن هستند.
- در شهر تهران، پرداختن به موضوع انتخابات و تبیین معارف دین، متناسب با انتخابات، اهمیت ویژهای دارد. شهر تهران با شهرهای دیگر، متفاوت است؛ از این جهت که مجمع نمایندگانِ طبیعی تمام اقشار از شهرهای مختلف کشور است، یعنی تقریباً نمایندگان طبیعیِ همۀ اقشار و همۀ شهرها در تهران حضور دارند(چه آنهایی که در تهران مقیم هستند و چه آنهایی که در رفت و آمد هستند) و اینها با اهالی شهرهای خودشان مرتبط هستند لذا وقتی در اینجا مطلبی به گوششان بخورد، لاجرم این مطلب، به دوستان و بستگان آنها منتقل میشود.
دین، ما را به واقعبینی و تأمین منافعمان دعوت میکند / اولین اثر دین، آباد کردن دنیاست
- یکی از جهتگیریهای کلیدی-در زمینۀ تبیین معارف دینیِ متناسب با انتخابات- این است که برای مردم جا بیندازیم که «دین، ما را به واقعبینی دعوت میکند» و ما را دعوت میکند به اینکه «باید به منافع خودمان توجه کنیم» و راه تأمین منافعمان را هم به ما نشان میدهد. اولین اثر دین، آباد کردن دنیا است و بعدش آخرت؛ یعنی ما باید از جسر دنیا عبور کنیم تا به آخرت برسیم، ما نمیتوانیم اول، آخرت را آباد کنیم و بعد دنیا را آباد کنیم!
- شما وقتی نماز میخوانید، اول زندگی و دنیای خودتان را آباد میکنید «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ» (عنکبوت/۴۵) یا وقتی روزه میگیرید، اول سلامتی خودتان را تأمین میکنید «صُومُوا تَصِحُّوا» (دعائمالاسلام/۱ /۳۴۲) اما تصور و تلقیِ عمومی مردم از دین، اینگونه نیست!
تلقی عمومی این است که «دین زیاد ربطی به دنیا ندارد!»
- اگر از یک طلبهای بپرسند «دیانت و سیاست یا دین و دنیا باهم ارتباط دارد؟» میگوید «بله ارتباط دارد» اما معلوم نیست ما طلبهها در طی این چهل سال، دین را چگونه آموزش دادهایم که تلقی عمومی این است که دین زیاد به دنیا ربطی ندارد؛ اگر هم ربط دارد، ربطش بسیار ضعیف است و اثرش بسیار کم است. این یکی از محورهایی است که باید برایش کار کنیم.
- هروقت وضعیت بهگونهای شد که مردم برای آبادتر شدنِ دنیای خودشان به سراغ مسجد و دین رفتند، آنوقت میتوان حوزه، درست عمل کرده است. تا وقتی این امر محقق نشود، میتوان گفت که حوزه، بهگونهای دین را تبلیغ کرده که القاء نادرستی در ذهن مردم داشته است؛ هرچند تعبیر یا گزارۀ غلطی منتقل نکرده باشد، اما بههرحال القاء غلطی داشته است. نتیجهاش این است که اگر یک نظرسنجی انجام بدهید (هم از کسانی که اهل مسجد هستند، هم کسانی که در مساجد حاضر نمیشوند) میبینید که تلقیِ اکثر افراد این است که «دین، زیاد به دنیای ما ربطی ندارد!»
یک رویکرد مهم در تبلیغ دین در ایام انتخابات/ به مردم نشان بدهیم که «دین، بهترین راهنما برای تأمین دنیای ماست»
- رسول خدا(ص) از همان روزی که نزدیکان خود را به اسلام دعوت کردند (بر اساس آیۀ «و انذِر عشیرَتِکَ الأقرَبین») به آنها مژدۀ سیادت عالم و مژدۀ قدرت و ثروت دادند. (فَأَجِیبُونِی تَمْلِکُوا بِهَا الْعَرَبَ وَ تَدِینُ بِهَا لَکُمُ الْعَجَمُ» (اعلامالوری/ص۳۹) دربارۀ امامزمان(ع) هم، شبیه این را داریم، کمااینکه قرآن میفرماید: «وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ» (قصص/۵) یعنی شما سروران عالم خواهید شد!
- ولی ما در دبیرستانهای خودمان این وعدۀ دینی را به بچهها نمیدهیم که «شما اگر دیندار باشید سروران عالم خواهید شد» آیا میتوانید یک گزاره در تعلیمات دینی مدارس پیدا کنید که بچهها را اینگونه تهییج کند؟ ما در معرفی و تبیین دین، باید مثل قرآن سخن بگوییم نه اینکه به سلیقۀ خودمان، حرفهایی را انتخاب کنیم و بگوییم.
- این یک رویکرد بسیار مهم در تبلیغ دین-خصوصاً در ایام انتخابات- است که به مردم نشان بدهیم و تبیین کنیم آن چیزی را که صدا و سیما، حوزههای علمیه، مدارس و دانشگاههای ما تاکنون در تبیین آن، موفق نبودهاند؛ یعنی نشان بدهیم که دین، بهترین راهنما برای تأمین دنیای ما محسوب میشود. به همین دلیل است که وقتی امامزمان(ع) میآیند، رفاه برقرار میکنند، هرچند ما-در توصیف وضعیت بعد از ظهور- معمولاً از کلمۀ عدالت یا برقراری امنیت در جامعه، فراتر نرفتهایم!
مدیر و مسئولِ امامزمانی کیست؟
- مهمترین چیزی که بعد از ظهور امامزمان(ع) فراهم خواهد شد، شغل است؛ یعنی شغل حقیقی و امکان تولید ثروت برای هریک از افراد. طبیعتاً اینطور نیست که امامزمان(ع) به مردم پول بدهند و بگویند: «کار نکنید و بنشینید، ما به همه صدقه خواهیم داد!» اینکه یک سبک زندگی غلط است و اصلاً با فلسفۀ دین، سازگاری ندارد.
- یکی از مصادیق مهم عدالت، ایجاد فرصت شغلی مناسب برای هرکسی است که توانمند باشد. وقتی شغل فراوان باشد، همه میتوانند کار کنند و پول در بیاورند و دیگر کسی محتاج کسی نیست. لذا در زمان حکومت امامزمان(ع) شما نمیتوانید آدمِ صدقهخور، پیدا کنید (یَطْلُبُ الرَّجُلُ مِنْکُمْ مَنْ یَصِلُهُ بِمَالِهِ وَ یَأْخُذُ مِنْ زَکَاتِهِ لَا یُوجَدُ أَحَدٌ یَقْبَلُ مِنْهُ ذَلِکَ اسْتَغْنَى النَّاسُ بِمَا رَزَقَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ؛ ارشاد مفید/۲ / ۳۸۱) بهحدی که اگر کسی آدم فقیری پیدا کند، به رفیقش مژده میدهد «من یک نفر پیدا کردهام که میتوانیم به او صدقه بدهیم» این یعنی تقریباً همۀ افراد جامعه، شغل دارند.
- حالا مدیر و مسئولِ امامزمانی کیست؟ کسی که شغل ایجاد کند و ایجاد شغل و کسب و کار را تسهیل کند، مجلسی که امکان و شرایط این کار را فراهم کند، مجلس اسلامی خواهد بود. شما همین مسائل را برای مردم توضیح بدهید و بعد بگویید که «حالا خودتان بروید و مصداقش را تشخیص بدهید و هرکسی که اینگونه بود، به او رأی بدهید...» ضمن اینکه گفتن این حرفها، به معنای سیاسیشدن و جناحی حرفزدن هم نیست.
وظیفۀ ما طلبهها نسبت به انتخابات و رأیدادن چیست؟
- در انتخابات به هرکسی رأی بدهیم، مسئول هستیم و باید پاسخگو باشیم؛ نهتنها به خداوند و به خون شهدا باید پاسخ بدهیم، بلکه به همۀ مردمی که الان در جامعۀ ما هستند هم باید پاسخ بدهیم! حتی در انتخابات مجلس، اینطور نیست که فقط نسبت به مردم شهر خودمان مسئول باشیم؛ چون شما با رأی خودت، کسی را تقویت کردهای که در مجلس میتواند قانونی را تصویب کند که برای کل مملکت، ضرر یا نفع دارد، لذا در مقابل همۀ مردم، مسئول هستیم.
- ما طلبهها جزو مردم هستیم و-دربارۀ مسئلۀ مهمی مثل انتخابات- باید برویم با مردم صحبت کنیم و بگوییم که چه باید کرد؟ ما باید روایات و آیات مربوط به این موضوع را پیدا کنیم و برای مردم بیان کنیم، اما تقریباً کسی در طول این چهل سال، این کار را انجام نداده است!
امام(ره): در ایام انتخابات، حوزهها دست از کار بردارند و به موضوع انتخابات بپردازند
- حضرت امام(ره) میفرمود: حوزههای علمیه در ایام انتخابات، کارهای خود را تعطیل کنند و به سراغ انتخابات بروند! (در ایام انتخابات، آن اشخاصى که در حوزهها هستند، باید دست از کارها بردارند و راه بیفتند توى شهرها و دهات و روستاها و آن جاهاى دور افتاده و کمک کنند و اگر نکنند، فردا مسئولاند پیش خدا ؛ صحیفه امام/ ج۱۵/ ص۱۶) حالا شما فکر کنید امام(ره) که این را فرمودند، چه برداشتی از انتخابات داشتند؟
- ایشان در ادامه میفرمایند: اگر این کار را نکنید، فرصت دست دیگران خواهد افتاد (مردم را دعوت کنند به دخالت در امور، به انتخاب یک رئیسجمهور صحیح، کمک کنند... اگر شما نکنید، آنهایى که بر ضد شما هستند، مىکنند این کار را؛ تبلیغ مىکنند آنجاها. شماها مبلغ اسلام هستید؛ صحیفه امام/ ج15/ ص16) و متأسفانه ما این کار را نکردیم و بعد هم ببینید که نتیجهاش چه شد؟
بخش دوم: گفتگوی چهرهبهچهره، پایۀ تبلیغِ مؤثر
- نکتۀ اول که یکمقدار دربارهاش بحث کردیم، این بود که انتخابات فرصتی است برای بیان معارف بسیار دقیق و بسیار مهم دین، که از آن غفلت شده است و ما نسبت به این جهالت فراگیر، مسئول هستیم.
معارف دین را با چه شیوهای به مردم منتقل کنیم؟
- نکتۀ دوم این است که حالا «به چه روشی باید این معارف را به مردم منتقل کنیم؟» بنده در بین همۀ روشها، میخواهم یک روش را برجسته کنم و آن روش «تبلیغ چهرهبهچهره» است.
- پایۀ اساسی تبلیغ مؤثر، گفتگوی چهرهبهچهره است، یعنی به این صورت که «تو بگو، من بگویم... من بگویم، تو بگو....» کمااینکه در قرآن کریم هم یکی از پایههای اصلی، گفتگو است و عبارتهایی که با «قال... قالوا...» شروع میشود، در قرآن فراوان است.
- «گفتگو» این خاصیت را دارد که دو طرف را باهم مساوی قرار میدهد، اما مثلاً در مشاوره، معمولاً فرد از سرِ گرفتاری و از موضع ضعف، برای مشاوره آمده است. در پرسش و پاسخ هم، ممکن است فردِ پاسخدهنده از موضع بالا حرف بزند؛ مثلاً به این صورت که: «تو نمیدانی ولی من میدانم، پس بنشین تا بگویم...» اما گفتگو، به این صورت است که دو طرف را مساوی قرار میدهد.
کسی که در گفتگو، موفق نباشد، تقریباً محال است در تبلیغ عمومی، موفق باشد
- کسی که در گفتگو، فرد موفقی نباشد، تقریباً محال است در سخنرانی و تبلیغ عمومی، فرد موفقی باشد؛ حتی اگر در سخنرانی و تبلیغ عمومی هم فرد موفقی باشد-اگر در گفتگو، ضعیف باشد- میتوان ایرادات اساسیِ او را هم ذکر کرد و میتوان حدس زد که او با «گفتگو» وارد تبلیغ، نشده است! چنین مبلّغی ممکن است افراد دلپاک و افراد علاقهمند به دین را جذب کند (چون اطلاعات خوبی در اختیار آنها قرار میدهد) اما این جذب، در واقع بهخاطر معنویت و انگیزۀ خود مخاطبان است، نه بهخاطر هنر و توان بیان آن مبلّغ! اگر کسی قصهگوی جذابی بود، نباید فریب بخوریم که او حتماً مبلّغ جذابی است!
- قرآن میفرماید: «ادْعُ إِلى سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَن» (نحل/۱۲۵) فکر کنید به اینکه چرا «جدالِ احسن» در کنار حکمت و موعظه قرار گرفته است؟ خود موعظه هم-مثلاً در نمونههای قرآنیاش مثل مواعظ لقمان حکیم- غالباً در متن یک گفتگو صورت میگیرد، یا در متن یک عمل اجتماعی و صحنۀ اجتماعی شکل میگیرد و الا موعظه، کسلکننده خواهد بود.
انتخابات، فرصتی است که میتوانیم روش تبلیغ چهرهبهچهره را بهکار بگیریم
- موعظه کِی اثر بلیغ دارد؟ اصلاً این بلیغبودن، کِی اتفاق میافتد؟ موقعی که طرف مقابل یک چیزی بگوید و شما متناسب با او یک چیزی بگویید یا به عبارت دیگر، این اتفاق بیفتد که فرمود: «تَعالَوْا إِلى کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ» (آلعمران/64) و انتخابات، فرصتی است برای اینکه ما بتوانیم این روش تبلیغ چهرهبهچهره را انجام بدهیم.
- بسیاری از افراد و جریانها هستند که نمیتوانند چهرهبهچهره کار کنند و اصلاً نمیخواهند چهرهبهچهره کار کنند، بلکه با جوسازی و دروغپردازی و سخنگفتنِ مبالغهآمیز دربارۀ اینچیز و آنچیز، میخواهند یک عملیات روانی در جامعه انجام بدهند، ولی ما که نمیخواهیم این کار را بکنیم!
- اگر ما نتوانستیم با همه افراد-بهصورت چهرهبهچهره- صحبت کنیم، لااقل با آن تعدادی که میتوانیم صحبت کنیم، اثرش پایدار خواهد بود. بسیاری از افراد جامعه که حاضر به گفتگو هستند بلکه حاضر به شنیدن هستند (البته پس از گفتگو و در متن گفتگو) افرادی هستند که در مجامع عمومی به سهولت مخاطب شما قرار نمیگیرند! لذا معنا ندارد که ما طلبهها، خودمان را برای کار تبلیغیِ عمومی و سخنرانی در مجامع عمومی متوقف کنیم!
طلبهای که از نزدیک با افراد متعددی صحبت نکرده باشد، انسانشناس نمیشود/ امروزه فضای مجازی، امکان گفتگوهای چهرهبهچهره را بهتر فراهم کرده است
- گفتگوی چهرهبهچهره و ارتباط برقرار کردن با آدمهای مختلف بهصورت جداگانه و تکتک، واقعاً شیرین است. اینکار باعث میشود که بفهمیم آدمها چقدر باهم متفاوت هستند. طلبهای که با تعداد زیادی از آدمها از نزدیک صحبت نکرده باشد- هرچند عالم هم باشد- نمیتواند بگوید که من یک انسانشناس هستم! وقتی کسی مخاطب خودش را نشناسد و تنوع انسانها را درک نکند، چطور میتواند با انسانها صحبت کند؟ لذا تبلیغ چهرهبهچهره را کم نشمارید!
- آیتالله جاودان سالها پیش میفرمودند: بعد از اینکه سخنرانیِ شما تمام شد و شما -بهعنوان یک مبلّغ- نشستید و گفتگوی خود را با جوانها شروع کردید، تازه تبلیغ از آنجا شروع شده است. مهم این است که ببینید در این گفتگوها چه اتفاقی میافتد؟ بنده هرموقعی که امکانش بود و به این توصیۀ ایشان عمل میکردم، میدیدم که برخی افراد بعد از سخنرانی میآیند و فاصلۀ خودشان را با بحثِ ما نشان میدهند و من آنوقت متوجه میشدم که فکرِ برخی از مخاطبها، کجا هست و متناسب با آن چگونه باید گفتگو را اصلاح کرد تا منطقِ بحث و مفاهیم دینی به خوبی فهم شود.
- با گفتگوی چهرهبهچهره است که میفهمید ذهنیتهای افراد و مخاطبان شما چیست؟ و اگر بخواهید از این ذهنیتها عبور کنید، باید چهکار کنید؟ البته فضای مجازی، امروزه امکان این گفتگوها را بهتر فراهم کرده است. وقتی ما بر گفتگوی چهرهبهچهره تأکید میکنیم، حتماً نباید این گفتگو، حضوری باشد، بلکه در فضای مجازی هم میتواند صورت بگیرد.
امر تبلیغ، محدود به سخنرانیِ عمومی نیست/ حضرت زهرا(س) یکبار سخنرانی کرد، اما چهل روز گفتگوی چهرهبهچهره انجام داد
- برای گفتگوی چهرهبهچهره-خصوصاً در باب انتخابات- اگر بخواهیم یک الگویی قرار بدهیم، این الگو، حضرت زهرای اطهر(س) است. ایشان چهل شبانهروز درِ خانههای مهاجرین و انصار را زد، با اینکه قریب به یقین میدانست، آنها پاسخِ مناسبی نخواهند داد. (ثُمَّ خَرَجَتْ وَ حَمَلَهَا عَلِیٌّ عَلَى أَتَانٍ عَلَیْهِ کِسَاءٌ لَهُ خَمْلٌ فَدَارَ بِهَا أَرْبَعِینَ صَبَاحاً فِی بُیُوتِ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ؛ اختصاص/ 184) آیا ایشان کار بیهودهای انجام داد یا اینکه بذرهایی در دل تاریخ کاشت و ما الان داریم از میوههای آن بهرهبرداری میکنیم. میدانید این کارِ حضرت زهرا(س)، جلوی چه فتنههای بزرگتری را گرفت؟ چه حرمتی در آن 25سال برای امیرالمؤمنین(ع) درست کرد؟ چه نامی از رسولخدا(ص) ماندگار کرد؟ همۀ اینها نتیجۀ آن کاری است که بهظاهر هیچ اثری نداشت و حضرت زهرا(س) هم فرمودند: هیچ کسی جواب مرا نداد «مَا أَجَابَنِی أَحَدٌ»
- ما یکبار سخنرانی میکنیم، اما شاید لازم باشد صدبار بین ما و مخاطبِ خودمان سؤال و جواب، رد و بدل بشود و گفتگو صورت بگیرد. کمااینکه حضرت زهرا(س) یکبار در مدینه سخنرانی کردند اما بعدش، چهل روز گفتگوی چهرهبهچهره با افراد مختلف انجام دادند. ولی ما معمولاً حوصلۀ این گفتگوها را نداریم و فکر میکنیم که امر تبلیغ، صرفاً همین سخنرانیِ عمومی است. درحالیکه حتی رسولخدا(ص) هم اینگونه رفتار نمیکردند، مگر ایشان چندتا سخنرانیِ عمومی داشتند؟! امیرالمؤمنین(ع) هم که امیر سخن بودند، مگر چندتا سخنرانیِ عمومی داشتند؟
- بسیاری از سخنان ائمۀ معصومین(ع) بهویژه امامصادق(ع) در متن گفتگو بوده است؛ یعنی سخنان ایشان غالباً خطبه نیست. اگر یک طلبه، بدون عبور از مسیر «گفتگوی چهرهبهچهره» بالای منبر برود، طبیعتاً نگاهش به مخاطبان، از بالا به پایین خواهد بود و کمکم ارتباطش با مخاطبان خود ضعیف میشود و تقریباً همین وضعیتی میشود که الان هست.
بسیاری از شاخصههای موفقیت برای یک مبلّغ، با «گفتگوی دوطرفه» بهدست میآید
- نفسِ «سرگرمکردن مخاطب» که مهم نیست! باید طوری صحبت کنیم که مخاطب بگوید «این سخنران، حرف دل من را زد» البته این فقط یکی از شاخصههای موفقیت سخنرانی است. یکی از شاخصههای مهمتر، این است که مخاطب بگوید: «حرفهای او باعث شد که دگرگون بشوم!» و حتی فراتر از اینها، بگوید: «من هر بار که پای سخنرانی او مینشینم، متوجه یک اشتباه بزرگِ خودم میشوم؛ انگار دارد درون من را میکاوَد!» دست یافتن به این شاخصهها برای یک مبلّغ، با گفتگوی دوطرفه، پدید میآید. نه اینکه هر کسی در عالمِ خودش باشد و از عالم خودش بیرون نیاید.
- ما طلبهها و مبلغین، اول باید ببینیم که مردم در چه احوالی هستند و حرفِ دل آنها را بشنویم. شاید اگر قبل از سخنرانی-در طولِ مسیری که برای سخنرانی میروید- به حرفهای رانندۀ تاکسی گوش کنید، اصلاً بسیاری از نوشتههای خودتان را که برای سخنرانی آماده کرده بودید، کنار بگذارید، چون میگویید «این آقای راننده که همین حرفها را بهتر از من دارد میگوید! پس این حرفها را مردم خودشان بلد هستند و اگر من بخواهم همین را به مردم بگویم، برای آنها تکراری خواهد بود.»
نیاز اکثر افراد را با «گفتگوی چهرهبهچهره» میتوان بر طرف کرد نه با «سخنرانی عمومی»
- تأکید ما بر اهمیت و اثر گفتگوی چهرهبهچهره، معنایش این نیست که بخواهیم سخنرانی را نفی کنیم، بالاخره یک عدهای هستند که در سخنرانیها مخاطب ما قرار میگیریند و میتوانیم با سخنرانیِ عمومی، نیازشان را برطرف کنیم، اما خصوصاً در ایام انتخابات، اکثر کسانی که مخاطب ما نیستند، با گفتگوی چهرهبهچهره، میشود نیازشان را بر طرف کرد نه با سخنرانی عمومی.
- ما بهعنوان یک مبلّغ یا طلبه، وقتی سراغ گفتگوی چهرهبهچهره رفتیم، تازه میفهمیم که چقدر برای گفتگو آماده هستیم؟ ضمن اینکه انسان در اثر گفتگو، خیلی-در انتقال مفاهیم به مخاطبان خود- فربه میشود و مهارت پیدا میکند، مخصوصاً در اثر گفتگو با کسی که یک موضع خاصی داشته باشد و هیچ کدام از مواضع شما را هم قبول نداشته باشد. شما در گفتگو با چنین کسی، میتوانید اتفاقها و نتایج خوبی را رقم بزنید.
- بعضی وقتها در گفتگوی چهرهبهچهره با کسی که خیلی از مواضع شما را قبول ندارد، همینکه وجود خودت، احساس خودت و صداقت خودت را در مقابل او به نمایش بگذاری، مثلاً بعد از یک ساعت گفتگو بالاخره یک حس مثبت و خوبی نسبت به شما در او پدید میآید؛ حتی اگر حرفهای شما را قبول نکند و روی موضعِ خودش پافشاری کند. این یکی از حداقلهایی است که ما در امر تبلیغ، به آن نیاز داریم.
«گفتگوی چهرهبهچهره» را وظیفۀ هر طلبهای بدانیم و برایش یک نهضت ایجاد کنیم
- انشاءالله بتوانیم برای «گفتگوی چهرهبهچهره» یک نهضتی ایجاد کنیم و این را وظیفۀ هر طلبهای بدانیم. این کار نیاز به معلومات بسیار زیاد هم ندارد ضمن اینکه خودش هم معلوماتآور است. نگوییم که «ما تا وقتی به اجتهاد نرسیم، نباید برویم مردم را هدایت کنیم!» شما لااقل میتوانی با یک رفیق، همشهری و هموطن خودت، دربارۀ نیازهای خودتان صحبت کنی. مثلاً دربارۀ موضوع انتخابات، بالاخره شما خودت که میدانی به چه دلیلی میخواهی رأی بدهی؟ همین را با رفیق خودت در میان بگذار، شاید او هم حس خوبی پیدا کرد
- طبق فرمایش حضرت امام(ره) و آموزههای دینی و قرآنی، طلاب سراسر کشور از جمله تهران، در ایام قبل از انتخاباتها، یکی از وظایف دینی و شرعی خود را این بدانند که مثلاً در هر محلهای، یک طلبه، وقت مفصلی بگذارد برای گفتگوی چهره به چهره با مردم. طلاب باید قدر این فرصتهای ناب برای انتقال معارف مهم دینی به جوانان و همچنین افزایش و اصلاح شناخت خود از جامعه و مردم را بدانند.
دعوت ما به چیزی جز عقلانیت و اندیشه نیست/ همینکه مردم را به تفکر وادار کنیم، کافی است
- ما کاری نداریم که واقعاً چه کسی رأی میآورد، این مهم نیست. سعی هم نمیکنیم که حتماً افراد را متقاعد کنیم، همینکه بتوانیم مردم را به تفکر وادار کنیم، کافی است. در این صورت، جبهۀ حق، برنده است، چون معمولاً آن چیزی که کار دست مردم میدهد «بیفکری» است. لذا همینکه مردم به فکر بیفتند، دیر یا زود، بازی به نفع جبهۀ حق تمام خواهد شد.
- اساساً دعوت ما به چیزی جز عقلانیت و اندیشه نیست. خیلیها تصور میکنند که ما داریم مردم را به اعتقادات و ماورائیات و ایمان به غیب، دعوت میکنیم، درحالیکه ما صرفاً به عقلانیت دعوت میکنیم، ایمان به غیب هم میوۀ عقلانیت است. من اگر بتوانم با همشهریهای خودم، عقلانیت را تمرین کنم و این عقلانیت ثمر بدهد، میوۀ آن «ایمان به غیب» هم خواهد بود.
- امیدواریم که در این انتخابات، بتوانیم اولاً «انگیزۀ شرکت در انتخابات» را تقویت کنیم، ثانیاً به «نحوۀ اندیشیدن برای انتخاب اصلح» کمک کنیم. إنشاءالله فضای سیاسی هم فضای آرامی باشد تا مردم بتوانند به بهترین انتخاب برسند و کار مملکت پیش برود.
سلام،با آرزوی سلامتی و توفیق روز افزون برای پدر روحانی عزیزم آقای پناهیان و همه همکاران گرامیشان.
با اینکه همه از مضرات اینترنت و فضای مجازی گلایه دارند اما بنده خرسندم که در این فضا فرصت برقراری ارتباط با پدرهای روحانی همچون آقای پناهیان برای بنده ایجاد شد و به برکت سخنان کم نظیر ایشان تحول عظیمی در طرز تفکر و سبک زندگی بنده ایجاد شده است.به جرات می توانم بگویم که متاسفانه در طول زندگی بنده که در تهران زندگی میکنم دسترسی به خواهران طلبه و حتی آقایان روحانی که بتوانم پاسخ سوالات خود را دریافت کنم راحت نیست،لذا با این سخنان حاج آقای پناهیان به شدت موافقم،به اندازه ای که دشمن در ارتباط مستقیم با جوانان است ،دوستان نیستند،ای کاش طلبه های جوان عزیزمان،با هر مقدار اطلاعاتی که دارند،بیشتر با جوانان هم کلام شوند مخصوصا آن قشر از نوجوانانی که در خانواده مذهبی نبودند و یا به شدت تحت تاثیر نظر دوستان غیر مذهبی شان هستند.
دعای گوی همه معلمان دینی هستیم.و من الله توفیق