همایش ملی بسیج دانشآموزی-1400/08/30
مشکل اصلی جامعۀ ما که باید ریشهاش را در مدارس حل کنیم، چیست؟/ چرا نوجوانها در ابتدای سن تکلیف و آغاز دینداری، گروهگرا میشوند؟/ «مردمیشدن اقتصاد» در گروِ کار جمعی و فرهنگ زندگی جمعی است/ بسیج و خانوادهها، دنبال تربیت انسانهای «جمعگرا» باشند
شناسنامه:
زمان: 1400/08/30
مکان: محل لانۀ جاسوسی
موضوع: همایش ملی بسیج دانشآموزی
صوت: اینجا
فیلم: اینجا
مشکل اصلی جامعه که باید ریشهاش را در مدارس حل کنیم، چیست؟
دوران دانشآموزی بنده در مقطع متوسطه با اوایل انقلاب همزمان بود و از همان دوران در انجمن اسلامی دبیرستان و بعد هم در بسیج فعالیت داشتم. از آن زمان تا الان که در یک دبیرستان مشغول فعالیت تربیتی هستم همیشه با دانشآموزان در ارتباط بودهام. در این جلسه میخواهم نتیجۀ تجربه و مطالعات چهلسالۀ خود را در اختیار شما قرار بدهم.
موضوعی که میخواهم در اینجا مطرح کنم این است که مسأله و مشکل اصلی جامعه در بخش تعلیم و تربیت چیست؟ مشکل اصلی جامعه که باید ریشهاش را در مدارس حل کنیم، چیست؟ ما امروز در بخشهای مختلف کشورمان مشکلات زیادی داریم. در مسألۀ مهم خانواده، سن ازدواج بالا رفته و آمار ازدواج، کاهش پیدا کرده و آمار طلاق، افزایش یافته است، کسانی هم که ازدواج کردهاند تمایلشان به فرزندآوری کم شده و مشکل رشد جمعیت داریم. ما با مشکلات مختلف فرهنگی و آلودگی فضای مجازی روبرو هستیم. مشکلات اقتصادی ما هم امروز بسیار زیاد است. اقتصاد ما باید مانند توان دفاعی و امنیتی ما باشد ولی نیست. چون ما در زمینۀ اقتصاد، ضعف داریم دشمن از همین طریق میخواهد به ما ضربه بزند. چرا همۀ دانشآموزان ما دانشمند نمیشوند؟ چرا همۀ دانشگاههای ما مثل دانشگاه شریف و محل تحصیل نخبگان نیست؟ چرا اکثر مردم و جوانان ما مثل شهید سلیمانی نیستند؟ ما نباید بگوییم این برجستگیها فقط برای یک عدّۀ معدودی از افراد جامعه است.
نقطۀ کانونی مشکلات ما این است که زندگی جمعی و کار جمعی بلد نیستیم
آیا ریشۀ همۀ این مشکلات اعتقادات یا اخلاقیات مردم است؟ آیا ریشۀ مشکلات ما در تواناییهای دشمن است؟ نخیر هیچ کدام از اینها ریشه و نقطۀ کانونی مشکلات ما نیست. پاسخی که نتیجۀ مطالعات و تجربۀ بنده است این است که «ما زندگی جمعی و کار جمعی بلد نیستیم و نمیخواهیم جمعی زندگی و فعالیت کنیم.» زندگی جمعی، هم مربوط به اقتصاد است و هم مربوط به سیاست و هم به سبک زندگی. بدون زندگی جمعی اخلاق، فرهنگ، سیاست و... درست نمیشود. حتی حجاب هم به زندگی جمعی ربط دارد. وقتی من اهمیت ندهم که پوشش من چه تأثیری بر دیگران میگذارد، خودم را به رعایت حجاب ملزم نمیدانم و هر کاری بخواهم انجام میدهم ولی کسی که زندگی جمعی را یاد گرفته نمیتواند به دیگران و تأثیر افراد بر آرامش یکدیگر بیتوجه باشد.
زندگی جمعی، اوج پیام دین برای اصلاح جامعه است
دین، دستور داده است که برای عبادت روزی لااقل سه بار در مسجد جمع بشویم. خداوند حکیم است و دستورش حتماً حکمت دارد، پس حکمت اصرار خداوند بر جماعت و عبادت جمعی چیست؟ زندگی دینی، اقتصاد هم دارد. در کدام مسجد، کار اقتصادی جمعی انجام میشود؟ اگر ما مؤمن هستیم، چرا به همدیگر اعتماد نمیکنیم و مثلاً بهجای اینکه پولهای خودمان را در بانک بگذاریم، با هم، یک کارگاه تولیدی راه نمیاندازیم؟ چرا تعاونی در کشور ما ضعیف است؟ ناتوانی در زندگی جمعی و قوی بودن فردیت در جامعه باعث شده است که آمار طلاق بالا برود، ازدواج به تأخیر بیافتد و فرزندآوری کم بشود. ریشۀ همۀ این اتفاقها در «ترس از جمع» است. نمیتوانیم با هم و در کنار هم زندگی کنیم به همین خاطر در زندگی خانوادگی هم دچار ضعف هستیم.
افراد جامعۀ ما شبیه افرادی هستند که در یک اتوبوس در کنار هم قرار دارند اما کسی به کسی کاری ندارد. امام صادق(ع) میفرماید: مثل چهارپایانی که در علفزار میچرند نباشید. (إنَّ بُعْدَ ائْتِلَافِ قُلُوبِ الفُجَّارِ إذَا الْتَقَوا- وَ إنْ أظْهَرُوا التَّوَدُّدَ بأَلْسِنَتِهِمْ- کَبُعْدِ البَهَائِمِ مِنَ التَّعَاطُفِ وَإنْ طَالَ اعْتِلَافُهَا عَلى مِذْوَدٍ واحِدٍ؛ تحف العقول/373) چهارپایان باهم در یکجا میچرند ولی به سرنوشت همدیگر اهمیت نمیدهند. امروزه بعضی افراد، همین زندگی فردی را تئوریزه میکنند. وضع طوری است که دیندارها هم این طوری زندگی میکنند و خجالت هم نمیکشند! برای یک مؤمن خیلی زشت است که زندگی فردی را در پیش بگیرد زیرا دلایل بسیار زیادی در دین وجود دارد که بر زندگی جمعی دلالت دارد.
بدون آموزش «زندگی جمعی»، دانش و مهارت فایدۀ چندانی ندارد
دانشآموزان در حدود سن 13 سالگی (بین 9 تا 14سالگی) به بلوغ و سن تکلیف میرسند. ویژگی روانی سن تکلیف و نوجوانی توجه به گروه همسالان است. در این دوره، نوجوان میخواهد در جمع تیم یا گروه دوستان خود دارای اعتبار باشد. آیا این ویژگی در این دوره از عمر بدون حکمت است؟ بیشک خداوند غرض حکیمانهای از قرار دادن ویژگی جمعپذیری و میل به گروه را به طور اتفاقی در انسان قرار نداده است و کارِ گروهی، نقش مهمی در رشد انسان دارد. بنابراین نظام تربیتی و آموزش و پرورش باید به این نکتۀ مهم توجه کند و زندگی جمعی را به دانشآموزان یاد بدهد. بدون آموختن زندگی جمعی هرچه مدرسه از دانش و مهارت به دانشآموز یاد بدهد فایدۀ چندانی در رشد او و پیشرفت جامعه ندارد. ما در دفاع مقدس با کار جمعی پیروز شدیم. به علاوه، کار جمعی جذابیتهایی دارد که کار فردی ندارد. اگر دقت کنید میبیند ورزشهای گروهی بسیار جذابتر و پرطرفدارتر از ورزشهای فردی هستند چون مسائلی در کار جمعی هست که در کار فردی اصلاً وجود ندارد.
ما در یک دبیرستان، کارها و مسئولیتها را به عهدۀ خود دانشآموزان گذاشتهایم، مثل حضور و غیاب، ادارۀ کلاس و حتی امتحانها را هم به عهدۀ خود دانشآموزان گذاشتهایم. اگر دانشآموزان در تصمیمات یا اجرا، دچار اختلاف هم بشوند دخالت نمیکنیم و میگوییم «خودتان اختلافتان را حل کنید، شما که دیگر بچه نیستید...» متأسفانه برخی از سیاسیون و اهل رسانه در کشور، هنوز بچهاند و مهارت حل اختلاف را ندارد و حرفهایی میزنند و مطالبی را منتشر میکنند که نباید بگویند. علتش این است که زندگی جمعی، آداب و احکام دارد و به مهارتهایی نیاز دارد که این سیاسیون، آنها را یاد نگرفتهاند. یکی از موارد مهم زندگی جمعی، ایثار و گذشت است که اگر زندگی جمعی نباشد اصلاً ایثار تحقق پیدا نمیکند. اگر ما زندگی جمعی را بلد بودیم، افراد قوی میتوانستند در کنار هم کار کنند و همدیگر را تحمل کنند. وقتی یک فرد قوی، عدّهای ضعیف را دور خودش جمع کند و با آنها کار کند زیاد هنر نیست، چون افراد ضعیف او را قبول دارند و حرفی پیش نمیآید.
فدا شدن برای امام زمان(عج) کافی نیست / ظهور وقتی اتفاق میافتد که ما حاضر باشیم برای همدیگر فدا شویم
اگر زندگی جمعی بلد باشیم دیگر هیچ فقیری در جامعه باقی نمیماند. برخی از شیعیان به امام باقر(ع) عرض کردند که یاران ما جمعیت زیادی هستند و اگر شما به آنها دستور بدهید از شما اطاعت و پیروی میکنند. منظورشان این بود که چون تعداد زیادی شیعه وجود دارد امام باقر(ع) قیام کنند. امام باقر(ع) از آنها یک سؤال پرسید و فرمود: «یَجِیءُ أَحَدُهُمْ إِلَى کِیسِ أَخِیهِ فَیَأْخُذُ مِنْهُ حَاجَتَه؟» آیا کسی که نیاز دارد، از کیسۀ برادرش برمیدارد؟ آنها جواب دادند: نه؛ امام(ع) فرمود: «فَهُمْ بِدِمَائِهِمْ أَبْخَل» آنها که در دادن پول به هم بخیل هستند پس در دادن خون، بخیلتر خواهند بود. به همین خاطر نمیشود به آنها اتکا کرد و قیام کرد. امام(ع) در ادامه میفرماید: وقتی امام آخر قیام کند هر انسانی به سوی کیسۀ برادرش دست میبرد و نیازش را برمیدارد و برادرش مانع او نمیشود. «یَأْتِی الرَّجُلُ إِلَى کِیسِ أَخِیهِ فَیَأْخُذُ حَاجَتَهُ لَا یَمْنَعُه» (الاختصاص، شیخ مفید/ص24)
امروز بسیاری از افراد حاضر هستند که برای امام زمان(عج) جان بدهند، اما چرا ایشان ظهور نمیفرماید؟ ما در دفاع مقدس حدود 200هزار شهید دادیم، چرا ظهور اتفاق نیافتاد؟! با این حساب اگر خود حضرت ظهور بفرمایند بسیار بیشتر از این حاضر خواهند بود برای ایشان فدا شوند. معلوم میشود فدا شدن برای امام زمان(عج) کافی نیست. طبق حدیث امام باقر(ع) ظهور وقتی اتفاق میافتد که ما حاضر باشیم برای همدیگر فدا شویم و مال خود را فدای دیگران کنیم. امروز ما هنوز حاضر نیستیم مرز مالکیت را بین خودمان برداریم. نوجوانی دورانی است که ما باید این مسائل را یاد بدهیم. اگر نوجوان زندگی جمعی را یاد نگیرد، دیگر هرگز نمیتواند به طور جمعی زندگی کند. اگر برایمان سخت است از پول و مال خود برای همدیگر بگذریم لااقل باید بتوانیم از استعدادهای خود بگذریم و آنها را با دیگران به اشتراک بگذاریم تا دیگران از استعداد ما استفاده کنند ولی ما این کار را هم نمیکنیم.
بسیج و خانوادهها، دنبال تربیت انسانهای «جمعگرا» باشند / به جمعگراییِ نوجوانان توجه کنیم و آنها را برای زندگی جمعی آموزش بدهیم، نه برای خوب بودنِ فردی
چرا نوجوانها در آغاز دینداری و سن تکلیف، گروهگرا میشوند؟ کار خدا حکمت دارد و حتماً یک طراحی حکیمانه پشت سر این مسأله هست. هدف خداوند از خلقت انسان و رشد و سعادت او در زندگی جمعی است نه زندگی فردی. به همین خاطر همۀ نهادهایی که در تعلیم و تربیت نوجوانان و دانشآموزان دخیل هستند باید به جمعگرایی نوجوانان توجه کنند و آنها را برای زندگی جمعی آموزش بدهند و تربیت کنند و زمینههای لازم را در جهت رشد مهارتهای زندگی جمعی بچهها فراهم کنند. مدارس باید محل تجربۀ زندگی جمعی باشد. امروز مدارس ما کارمندپرور هستند و دانشآموزانی تربیت میکنند که یک دانش یا مهارتی را بیاموزند تا بتوانند در جایی استخدام بشوند و حقوق بگیرند. درست است که یک کارمند خوب، وظایف خودش را انجام میدهد اما غالباً نسبت به جمع، احساس مسئولیت ندارد. بسیج هم نهادی است که باید به دنبال تربیت افراد جمعگرا باشد. خانواده هم در جمعگرایی بچهها بسیار مؤثر است، اما متأسفانه به زندگی جمعی در خانواده اهمیت داده نمیشود بلکه دائماً از بچهها انتظاراتی دارند که بیشتر فردگرایی را در آنها تقویت میکند.
اگر به دانشآموز و نوجوان مهارتها و آداب زندگی جمعی یاد داده نشود فرهنگ کار جمعی در جامعۀ ما ایجاد نمیشود. یک کار موفق از طریق گروه انجام میشود و گروه بدون ارتباط، شکل نمیگیرد. امروز اقتصاد بحث اول کشور است و تنها راه حل مشکلات اقتصادی این است که اقتصاد مقاومتی اجرا شود، اقتصاد مقاومتی هم یعنی اقتصاد مردمی. برای مردمی شدن هم جز کار جمعی و فرهنگ زندگی جمعی راهی وجود ندارد.
اولین اصل برای اینکه زندگی جمعی را بیاموزیم، «درک تفاوتها» است
برای اینکه زندگی جمعی را بیاموزیم اولین اصل، درک تفاوتها است. هر انسانی دارای نقاط قوت و امتیازات مثبت و تواناییهایی است که ممکن است دیگران نداشته باشند و در عین حال، نقص و ضعفهایی هم دارد. کسی که به این اصل توجه داشته باشد دیگران را توهین و تمسخر نمیکند. بدون توجه به این اصل انسانها یا (با نگاه به امتیازات خود) مغرور و متکبر میشوند و یا (با نگاه به ضعفهای خود) ترسو و درمانده.
در زندگی و کار جمعی است که انسان یاد میگیرد برای رفع اختلافات چگونه دیگران را متقاعد کند یا به آنها انگیزه بدهد. بدون زندگی جمعی ارزشهایی مثل تواضع و ایثار معنایی ندارد. به همین خاطر کسی که زندگی جمعی را بلد نباشد نمیتواند همسر یا پدر و مادر خوبی باشد. یکی دیگر از آداب زندگی جمعی این است که انسان عیب و نقص کار دیگران را به عهده بگیرد و حاضر باشد خوبی خود را به نام دیگران ثبت کند.
بدون رفع نقص فردگرایی و یاد گرفتن جمعگرایی مشکلات کشور حل نخواهد شد
متأسفانه روحانیت ما هم معمولاً دین را به صورت فردی به مردم یاد میدهند. ما امام جماعت را در فارسی به «پیشنماز» معنا میکنیم که اصلاً درست نیست. معنای امام، رئیس است و معنای جماعت، گروه است؛ پس امام جماعت یعنی «رئیس گروه». این ترجمۀ نادرست به این خاطر است که حکمت نماز که جمعی، گروهی و تشکیلاتی زندگی کردن است در جامعۀ ما دیده نمیشود. پیامبر اکرم(ص) وقتی وارد مدینه شد، مردم را به گروههای دهنفره تقسیم کرد و برای هر کدام یک سرگروه قرار داد که نام آنها «عریف» بود و عریفها هم سرگروههایی داشتند که «نقیب» نام داشت و آن نقیبها با پیامبر ارتباط داشتند و وسیلۀ مدیریت پیامبر(ص) بر شهر مدینه بودند، یعنی پیامبر اکرم(ص) مردم را تشکیلاتی کردند و شهر مدینه را به صورت تشکیلات اداره میکردند.
اگر امروز در جامعه مشکلاتی داریم به خاطر عمل نکردن به این آموزۀ بسیار مهم دینی است. آیت الله بهجت(ره) میفرمودند: ما لااقل 10 میلیون مؤمن در کشور داریم که اگر ماهیانه 1000 تومان جمع میکردند مشکلات بسیار زیادی در جامعه حل میشد. متأسفانه ما بلد نیستیم از این کارها بکنیم درحالیکه صهیونیستهایی که ما را میکشند از این کارها بلدند و با اینترنت و ابزار مختلف این 1000 تومانها را از ما میگیرند و جمع میکنند. ما بلد نیستیم خودمان را اداره کنیم و الّا اگر بلد بودیم، مسئول بد پیدا نمیکردیم. اگر همین دانشآموزان در یک شهر با هم متحد باشند، هر مقام و مسئولی را در آن شهر میتوانند عزل و نصب کنند. ما در اوایل انقلاب، در همان دوران دانشآموزی با تحصن توانستیم یکی از مدیران ساواکی را که در وزارتخانه پست گرفته بود برکنار کنیم.
در مسائل اقتصادی اگر با هم کار کنیم پولها در بانک جمع نمیشود تا غارت بشود. فرض کنید تمام طلاهای زنهای یک محله در یک خانه جمع بشود و اعلام بشود که طلاها در فلان خانه هستند، آیا دزدها برای بردن آن طلاها اقدام نمیکنند؟! حتماً اقدام میکنند. اصلاً علت رانتخواری این است که تمام ثروتها و امکانات و استعدادها در دولت مرکزی جمع شده است. حتماً منافع زیادی آنجا انباشته شده که برای به دست آوردن پستهای دولتی رقابت هست و عدّهای برایش سر و دست میشکنند.
با تکی کار کردن جامعه نجات پیدا نمیکند. باید خود را برای جامعهسازی بزرگ آماده کنیم. بر سر افراد جدا از هم، هر بلایی میشود آورد ولی اگر با هم متحد باشیم و به هم کمک کنیم قدرتی خواهیم داشت که زور هیچ کسی به ما نمیرسد.
هر وقت ما جمع شدیم، امام زمان(عج) هم میآید
چطور میتوانیم یک سالن را پر از جمعیت کنیم؟ یک راه این است که یک سلبریتی را دعوت کنیم که جذابیت دارد و مردم به خاطر او بیایند و جمع بشوند. این روش، روش غربی است. اما روش دیگر این است که یک عدّه با هم همعهد باشند و بنا بر عهد جمعی خود دور هم جمع شوند، نه به خاطر یک نفر دیگر. این روش بر آمده از سبک زندگی اسلامی است.
گاهی یک فرد مشهور را برای سخنرانی دعوت میکنند و هدفشان این است که با اعلام یک اسم، مجلس خود را شلوغ کنند. این دعوتها ارزشی ندارد. اما اگر گفته شود «ما برای خودمان و عهدی که با هم بستیم جمع میشویم و کاری نداریم چه کسی برای سخنرانی بیاید»، معلوم میشود این جمع ارزش زیادی دارد. امام زمان(عج) میفرماید: اگر شیعیان ما دور هم جمع بشوند من میآیم. ایشان در نامۀ مبارکشان به شیخ مفید نوشتند: «وَ لَوْ أَنَّ أَشْیَاعَنَا وَفَّقَهُمْ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِی الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْیُمْنُ بِلِقَائِنَا...»(الاحتجاج، شیخ طبرسی/ج2/ص499) بنابراین دلها باید بنا بر عهدی که با هم دارد در کنار هم قرار بگیرد و جمع شوند تا ظهور اتفاق بیافتد. اجتماع قلوب و اوج محبت به یکدیگر چیزی بود که در شبهای عملیات در هنگام خداحافظی بین رزمندگان دیده میشد. جامعهای که از صمیم قلب با هم هستند محبوب خداست. قرآن میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذینَ یُقاتِلُونَ فی سَبیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوص؛ به یقین خدا کسانى را دوست دارد که در راه او در صفى مىجنگند که همانند دیوارى است که اجزایش را با سُرب به هم پیوند داده باشند»(صف،4) در جامعۀ محبوب خداوند به قدری دلها با هم مجتَمع هستند که چیزی در آن نمیتواند نفوذ کند.
علت پیروز نشدن امیرالمؤمنین(ع) بر معاویه «عدماجتماع مردم» بود
امیرالمؤمنین علیّ(ع) خلیفۀ مسلمین و حاکم بر کل بلاد اسلامی بود درحالیکه معاویه فقط حاکم شام بود یعنی یکی از استانهای تحت حاکمیت امیرالمؤمنین(ع)؛ اما چطور شد که حاکم کل کشور اسلامی نتوانست بر یک استاندار پیروز بشود؟ علت این عدمموفقیت، اعتقادی نبود که بگوییم «اعتقاد مردم عراق ضعیف بود!» چون مردم شام و افراد معاویه هم چندان اعتقاد و ایمانی نداشتند. ضعف تبلیغات هم علت نبود چون امیرالمؤمنین یگانه سخنور دوران بودند و معاویه و افراد او هرگز به پای امیرالمؤمنین(ع) در این میدان نمیرسیدند. علتش بیبصیرتی مردم هم نبود چون عدالت، زهد و تقوای امیرالمؤمنین(ع) و ظلم و دنیاپرستی معاویه برای همۀ مردم آشکار و معلوم بود. قدرت نظامی هم علت نبود چون در جنگ صفین، سپاه عراق 30هزار کشته داد درحالیکه شامیان 70هزار کشته دادند. علتش محبوبیت هم نبود، چون مردم امیرالمؤمنین(ع) را بیشتر از معاویه دوست داشتند. امور اقتصادی و عدالت علیّ(ع) هم عامل عدمموفقیت نبود چون امیرالمؤمنین با عدالت خود برای همه امکانات لازم زندگی را فراهم کرده بود.
علت عدمموفقیت و درواقع تفاوت امیرالمؤمنین(ع) با معاویه این بود که علیّ(ع) دنبال زندگی جمعی بود و منتظر بود مردم جمع شوند و کاری بکنند درحالیکه معاویه افراد را از هم جدا میکرد و بر هر کدام به صورت جداگانه مسلط میشد. خوارج هم میگفتند ما کسی را میخواهیم که قاطع باشد اما علیّ(ع) قاطع نیست. با دولت قاطع مشکلات حل نمیشود و الّا امیرالمؤمنین چنان قاطعیتی داشت که همهچیز درست بشود. مسأله این است که بدون مردم نمیشود کاری کرد. اگر جوّ روانی جامعه خوب نباشد و مردم همکاری و انسجام نداشته باشند وزیر و مسئول خوب هم نمیتواند کاری بکند.
الان به کمک شبکههای اجتماعی به راحتی میتوانید زندگی جمعی داشته باشید
زندگی ما در فضای مجازی مکمل فضای حقیقی و ابزار زندگی جمعی است و میتواند به زندگی جمعی خیلی کمک بکند. البته نباید فقط به فضای مجازی اکتفا کرد ولی بدون فضای مجازی هم نمیشود. فضای مجازی لازم است برای اینکه زندگی جمعیتان را برقرار بکنید. شما الان به این دلیل که شبکههای اجتماعی در اختیارتان هست به راحتی میتوانید زندگی جمعی داشته باشید.
بنده از اینترنت و شبکههای اجتماعی استقبال میکنم و میگویم اینها بیشتر از اینکه تهدید باشند برای ما فرصتاند. ارتباطات و کار جمعی که میتوانیم در فضای مجازی داشته باشیم در فضای حقیقی نمیتوانستیم انجام بدهیم. الآن با فضای مجازی، ارتباط بنده با مردم بیشتر شده است. یک پیام در فضای مجازی 300هزار نفر بیننده دارد در صورتی که اگر قرار بود در فضای حقیقی مردم را جمع کنیم، حتی اگر به استادیوم آزادی هم میرفتیم حداکثر 100هزار مخاطب داشتیم نه 300هزار نفر.
سوال: بهترین نوع ارتباط چیست؟
در جمعها و گروههای شما دانشآموزان، ارتباط در ابتدا باید به خاطر نیازهای اولیه باشد مثل درسخواندن. در درجۀ دوم، ارتباط برای فوق برنامههای تفریحی ورزشی است. ارتباط برای مسائل فرهنگی معنوی، در درجۀ سوم اولویت قرار دارد. یعنی وقتی کسی وارد گروه شما شد، نیازهای اولیهاش تأمین است، درساش خوب میشود، حضور و غیابش خوب میشود، انگیزهاش برای درسخواندن خوب میشود؛ در درجۀ دوم، ورزش و تفریحاتش خوب میشود و در درجۀ سوم، نمازش خوب میشود. این مطلب را از قرآن الهام میگیرم که فرمود: «وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى»(مائده،2)؛ قرآن برّ را بر تقوا مقدم کرد. برّ یعنی کار خوب، برای رسیدن به وضعیت خوب، همدیگر را کمک کنید و بعد بر تقوای همدیگر را کمک کنید.
شما مذهبیها نگویید «من فقط برای اینکه نماز فلانی را درست کنم با او ارتباط میگیرم» پس وضع تحصیلش را چه کسی درست بکند؟ بگو «اگر به گروه ما بیایی ما سعی میکنیم آن را هم درست بکنیم» از نیازهای واقعی شروع کنید، که در جامعۀ غیردینی هم این نیازها هست. اول شروع به برطرف کردن آنها کنید تا به نیازهای معنوی برسید.
نکتۀ بعدی اینکه از گروه کوچکی که همدیگر را قبول دارید شروع کنید. سنگ بزرگ علامت نزدن است. شما نمیتوانید کلّ مدرسه و کلّ کلاس را به یک زندگی جمعی وادار بکنید. این حرف که «بیایید با هم یک گروه تشکیل بدهیم، مثل یک تیم برای فوتبال» بین بچهها و جوانهایی که مثل شما هستند حرف شیرینی است، بعد همقسم و همعهد بشوید که با هم کار میکنیم. از همینهایی که همدیگر را قبول دارید شروع کنید البته باید آداب زندگی جمعی را یاد بگیرید. آداب زندگی جمعی چیست؟ زیاد وقت همدیگر را نگیرید، همدیگر را به بطالت و چیزهای بیخود دعوت نکنید، به همدیگر تذکر بدهید، از دست هم ناراحت نشوید، از هم انتقاد بکنید، از همدیگر بگذرید. بعد یکییکی به گروهتان اضافه کنید. برای انجام کار جمعی از کم شروع کنید.
(الف3/ن2).
ببخشید ایا فایل تصویری این سخنرانی در کانال شما قرار میگیرد؟
منتظرش باشیم یا خیر؟