پروندۀ ویژه | داستان کشتن اسرای جنگ بدر به دستور پیامبر(ص) و مخالفت مسلمانان
دستور آمده بود که نباید اسیر بگیرید
ما کانَ لِنَبِیٍّ أَنْ یَکُونَ لَهُ أَسْرى حَتَّى یُثْخِنَ فِی الْأَرْضِ تُرِیدُونَ عَرَضَ الدُّنْیا وَ اللَّهُ یُرِیدُ الْآخِرَةَ وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ؛ هیچ پیامبرى حق ندارد اسیرانى (از دشمن) بگیرد تا کاملاً بر آنها پیروز گردد (و جاى پاى خود را در زمین محکم کند)! شما متاع ناپایدار دنیا را مىخواهید (و مایلید اسیران بیشترى بگیرید، و در برابر گرفتن فدیه آزاد کنید ولى خداوند، سراى دیگر را (براى شما) مىخواهد و خداوند قادر و حکیم است. (انفال،67)
خداوند در این آیات مسلمانانى را که در جنگ بدر شرکت داشتند بدین جهت مورد عتاب قرار داده که از کفار اسیرانى گرفتند و آن گاه از رسول خدا (ص) درخواست کردند که به قتل آنان فرمان ندهد، و در عوض خونبها از آنان بگیرد و آزادشان سازد تا بدین وسیله نیروى مالى آنان علیه کفار تقویت یافته و نواقص خود را اصلاح کنند. هر چند خداوند بشدت مسلمانان را عتاب کرد ولى پیشنهادشان را پذیرفت و تصرف در غنیمت را که شامل خونبها نیز مىشود برایشان مباح کرد ... سنت جارى در انبیاى گذشته این بوده که وقتى با دشمنان مىجنگیدند و بر دشمن دست مىیافتند، آنها را مىکشتند و با کشتن آنان از دیگران زهر چشم مىگرفتند تا کسى خیال جنگ با خدا و رسولش را در سر نپروراند. و رسم آنان نبود که از دشمن اسیر بگیرند و سپس بر اسیران منت نهاده و یا پول گرفته و آزادشان سازند، مگر بعد از آنکه دینشان در میان مردم پایگیر مىشد که در این صورت اسیر را نمىکشتند و با منت نهادن و یا گرفتن بهاء آزاد مىکردند، هم چنان که در خلال آیاتى که به رسول خدا (ص) وحى مىشد بعد از آنکه کار اسلام بالا گرفت و حکومتش در حجاز و یمن مستقر گردید این آیه نازل شد:" فَإِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً" و گرفتن اسیر و آزاد کردنش را تجویز کرد. (ترجمه تفسیر المیزان، ج9، صص177-179)
به هر حال آیه مورد بحث مسلمانان را توجه به یک نکته حساس جنگى مىدهد، و آن اینکه هیچگاه مسلمانان پیش از شکست کامل دشمن نباید به فکر گرفتن اسیر باشند، زیرا چنان که از پارهاى از روایات استفاده مىشود، بعضى از مسلمانان تازه کار در میدان" بدر" سعى داشتند دشمن را تا ممکن است اسیر کنند، براى اینکه طبق معمول جنگهاى آن روز، پس از خاتمه جنگ، مبلغ قابل ملاحظهاى به نام" فدیه" یا" فداء" مىگرفتند و اسیران را در مقابل آن آزاد مىکردند. (تفسیر نمونه، ج7، ص244)
خداوند بابت اسیر گرفتن، مسلمانان را ملامت میکند؛ اما در پایان فدیه گرفتن به جای کشتن اسرا را میپذیرد
لَوْ لا کِتابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ لَمَسَّکُمْ فِیما أَخَذْتُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ * فَکُلُوا مِمَّا غَنِمْتُمْ حَلالاً طَیِّباً وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ؛ اگر فرمان سابق خدا نبود (که بدون ابلاغ، هیچ امّتى را کیفر ندهد)، بخاطر چیزى [اسیرانى] که گرفتید، مجازات بزرگى به شما مىرسید. * از آنچه به غنیمت گرفتهاید، حلال و پاکیزه بخورید؛ و تقوا پیشه کنید؛ خداوند آمرزنده و مهربان است. (انفال، 68-69)
بنا بر این شواهد، یقیناً مسلمانان از آن حضرت درخواست کردهاند که غنیمت جنگى را به ایشان بدهد و اسیران را هم در مقابل گرفتن بهاء آزاد سازد، و خداوند نخست ایشان را در اصل گرفتن اسیر عتاب و ملامت نمود و در آخر آنچه را که بدان منظور اسیر گرفتند که همان فدیه باشد براى ایشان مباح گردانید. (ترجمه تفسیر المیزان، ج9، ص180)
چند نفر از اسراء به دستور مستقیم پیامبر(ص) کشته شدند
- نضر بن حارث
النضر بن الحارث العبدری ... و أسره المقداد یوم بدر. فأمر رسول الله صلى الله علیه و سلم بضرب عنقه صبرا بالأثیل.(انساب الاشراف، ج1، ص139) و النضر بن الحارث قتله صبرا بالأثیل. و عقبة بن أبی معیط قتله صبرا بالصفراء. (طبقات الکبری، ج2، ص13)
- عقبة بن ابی معیط
فلما کان یوم بدر، أتى بعقبة أسیرا. و کان الذى أسره عبد الله بن سلمة ابن مالک العجلانی، من بلى، و عداده فی الأنصار. جمح به فرسه، فأخذه. فأمر رسول الله ص عاصم بن ثابت بن أبى الأقلح الأوسى من الأنصار بضرب عنقه. (انساب الاشراف، ج1، ص147؛ تاریخ طبری، ج2، 459)
- طعیمة بن عدی
طعیمة بن عدى بن نوفل بن عبد مناف و یکنى أبا الریّان. و کان طعیمة ممن یؤذى رسول الله صلى الله علیه و سلم فیبالغ فی أذاه و یشتمه و یسمعه و یکذّبه. فلما کان یوم بدر، أسر. فأمر رسول الله صلى الله علیه و سلم بقتله صبرا، فقتل. (أنسابالأشراف،ج1، صص153-154)
بعد از اینکه دو نفر از اسراء به دستور پیامبر(ص) کشته شدند، اصحاب درخواست کردند بقیۀ اسرا کشته نشوند تا در مقابل آنها فدیه بگیرند
فَلَمَّا قَتَلَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) النَّضْرَ وَ عُقْبَهْ خَافَتِ الْأَنْصَارُ أَنْ یُقْتَلَ الْأُسَارَی کُلُّهُمْ فَقَامُوا إِلَی رَسُولِ اللَّهِ(ص) فَقَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ(ص) قَدْ قَتَلْنَا سَبْعِینَ وَ أَسَرْنَا سَبْعِینَ وَ هُمْ قَوْمُکَ وَ أُسَارَاکَ هَبْهُمْ لَنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ(ص) وَ خُذْ مِنْهُمُ الْفِدَاءَ وَ أَطْلِقْهُمْ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ: «ما کانَ لِنَبِیٍّ أَنْ یَکُونَ لَهُ أَسْری حَتَّی یُثْخِنَ فِی الْأَرْضِ تُرِیدُونَ عَرَضَ الدُّنْیا وَ اللهُ یُرِیدُ الْآخِرَةَ وَ اللهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ* لَوْ لا کِتابٌ مِنَ اللهِ سَبَقَ لَمَسَّکُمْ فِیما أَخَذْتُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ فَکُلُوا مِمَّا غَنِمْتُمْ حَلالًا طَیِّباً» قَالَ: فَأَطْلَقَ لَهُمْ أَنْ یَأْخُذُوا الْفِدَاءَ وَ یُطْلِقُوهُمْ وَ شَرَطَ أَنَّهُ یُقْتَلُ مِنْهُمْ فِی عَامٍ قَابِلٍ بِعَدَدِ مَنْ یَأْخُذُوا مِنْهُمُ الْفِدَاءَ فَرَضُوا مِنْهُ بِذَلِکَ. (تفسیر قمی، ج1، ص270؛ مجمع البیان، ج4، ص859؛ موسوعة التاریخ الاسلامیه، ج2، ص140)
کشتن اسرا بعد از جنگ بدر عملی جایز بود/ پیامبر(ص) مردم را بین کشتن اسرا و فدیه گرفتن مخیر میکند، در عوضِ اینکه در جنگ بعدی به همین تعداد از مسلمانان شهید شوند
أخبرنا محمد بن سیرین عن عبیدة: أن جبریل نزل على النبی. ص. فی أسارى بدر فقال: إن شئتم قتلتموهم. و إن شئتم أخذتم منهم الفداء و استشهد قابل منکم سبعون. قال: فنادى النبی. ص. فی أصحابه فجاؤوا أو من جاء منهم فقال: هذا جبریل یخیرکم بین أن تقدموهم فتقتلوهم و بین أن تفادوهم و استشهد قابل منکم بعدتهم. فقالوا: بل نفادیهم فنتقوى به علیهم و یدخل قابل منا الجنة سبعون. ففادوهم. (الطبقاتالکبرى، ج2، ص16)
کان القتلى من المشرکین یوم بدر سبعین قتل منهم علی بن أبی طالب ع سبعة و عشرین و کان الأسرى أیضا سبعین و لم یؤسر أحد من أصحاب النبی ص فجمعوا الأسارى و قرنوهم فی الحبال و ساقوهم على أقدامهم ... عن رسول الله ص أنه قال لأصحابه یوم بدر فی أسارى إن شئتم قتلتموهم و إن شئتم فادیتموهم و استشهد منکم بعدتهم و کانت الأسارى سبعین فقالوا بل نأخذ الفداء فنستمتع به و نتقوى به على عدونا و لیستشهد منا بعدتهم. (مجمع البیان، ج4، ص859)
از چهرۀ رسول خدا(ص) مشخص بود که از گرفتن فدیه به جای کشتن اسرا ناراحت است
روی أن النبی ص کره أخذ الفداء حتى رأى سعد بن معاذ کراهیة ذلک فی وجهه فقال یا رسول الله هذا أول حرب لقینا فیه المشرکین و الإثخان فی القتل أحب إلی من استبقاء الرجال (مجمع البیان، ج4، ص859)
علامه سید جعفر مرتضی عاملی: کشتن اسیران قطعا بهتر بود
لا شک فی أن الأصوب کان قتل أسرى المشرکین، و ذلک للأمور التالیة:
1- إن المأسورین کان فیهم عدد من سادات قریش، و من هم رأس الأفعى، و قد حاربوا الرسول و المسلمین، و أخرجوهم من دیارهم، و واجهوهم بشتى أنواع الإهانات و الأذى، و هؤلاء الناس هم المستکبرون الذین لا یرتدعون و لا یرجعون إلى دین، بل یصرون على استئصال شأفة الإسلام، و لا یقبلون بأی خیار منطقی یعرض علیهم.
و بعد الذی نالهم من ذل الهزیمة، و ذل الأسر، فقد أصبحوا أکثر حقدا على الإسلام و المسلمین. و لسوف یعانی المسلمون منهم- لو بقوا أحیاء- الأمرین حسبما أشار إلیه (ص)، حیث أوعد المسلمین إن هم فادوهم: أن یقتل منهم بعددهم.
2- و قد ظهر صحة ذلک، من الدور الهام الذی کان لهم بعد ذلک فی وقعة أحد و غیرها، و الأثر البارز فی إلحاق الأذى بالمسلمین باستمرار فی المراحل المختلفة. و ما أحسن قول سعد بن معاذ: «إنها أول حرب لقینا فیها المشرکین، و الإثخان فی القتل أحب إلی من استبقاء الرجال».
و یرى البعض: أن اللّه تعالى یرید بالتأکید على قتل الأسرى: «أن یفهم المسلمین: أن النظرة إلى المال مرفوضة، مهما کانت الظروف، إلا إذا کانت فی خدمة الهدف الأعظم و هو الدین».
3- إن قتلهم جزاء أعمالهم إن لم یقبلوا الإسلام یکون أیضا ضربة عسکریة و روحیة موفقة لقریش، و إضعافا لشوکة المشرکین بصورة عامة، و تشریدا لمن خلفهم من الیهود و من مشرکی العرب، من غطفان، و هوازن، و ثقیف، و غیرهم.
و قد اتضح للجمیع أنه إذا کان النبی (ص) لا یحابی قومه على حساب دینه و عقیدته، و قد قتلهم؛ لأنهم أرادوا أن یمنعوه من أداء رسالته، و یطفئوا نور اللّه؛ فإنه سوف لا یحابی غیرهم، إذا أرادوا أن یطفئوا نور اللّه، و أن یقفوا فی وجه دعوته و دینه.
و هذا سوف یؤثر فی بث الیأس فی قلوب الیهود، و قریش و المشرکین فی جزیرة العرب کافة، و لسوف یسهل على النبی (ص): أن یقنعهم بأن من الأفضل لهم أن یترکوا محاولاتهم العدوانیة جانبا؛ فإن الوقوف فی وجه الدعوة سوف لا یکون حصاده إلا الدمار و الفناء لهم.
4- ثم إن قتلهم سوف یطمئن الأنصار إلى أن النبی (ص) سوف لن یصالح قومه، و لن یعود إلیهم ما داموا مصرین على شرکهم. و بالتالی فهو لن یترک الأنصار و لن یتخلى عنهم، لأنه یعتبر- انطلاقا من تعالیم دینه- أن رابطة الدین هی الأقوى، و لا قرابة فوق قرابة العقیدة، و لا نسب و لا رحم فوق نسب الإسلام و الإیمان. و لذلک فلا مجال لأن تساور الوساوس و المخاوف نفوس الأنصار، و هی ما عبروا عنه فی بیعة العقبة، و بعد ذلک فی فتح مکة، من أنه ربما یصالح قومه، أو ربما أدرکته رغبة فی قومه. (الصحیح من السیرة النبی الأعظم، ج5، صص116-117)
و کان أکثر الفداء أربعة آلاف درهم و أقله ألف درهم فبعثت قریش بالفداء أولا فأولا فبعثت زینب بنت رسول الله ص من فداء زوجها أبی العاص بن الربیع و بعثت قلائد لها کانت خدیجة جهزتها بها و کان أبو العاص ابن أخت خدیجة فلما رأى رسول الله ص تلک القلائد قال رحم الله خدیجة هذه قلائد هی جهزتها بها فأطلقه رسول الله ص بشرط أن یبعث إلیه زینب و لا یمنعها من اللحوق به فعاهده على ذلک و وفى له و روی أن النبی ص کره أخذ الفداء حتى رأى سعد بن معاذ کراهیة ذلک فی وجهه فقال یا رسول الله هذا أول حرب لقینا فیه المشرکین و الإثخان فی القتل أحب إلی من استبقاء الرجال و قال عمر بن الخطاب یا رسول الله کذبوک و أخرجوک فقدمهم و اضرب أعناقهم و مکن علیا من عقیل فیضرب عنقه و مکنی من فلان أضرب عنقه فإن هؤلاء أئمة الکفر و قال أبو بکر أهلک و قومک استأن بهم و استبقهم و خذ منهم فدیة فیکون لنا قوة على الکفار قال ابن زید فقال رسول الله ص لو نزل عذاب من السماء ما نجا منکم غیر عمر و سعد بن معاذ
آیت الله یوسفی غروی: مسلمانان از پیامبر(ص) خواستند اسیران را نکشد
قال علی بن ابراهیم القمی: فرحل رسول اللّه، و ساقوا الاسارى على أقدامهم مقرونین بالحبال الى الجمال. و عند غروب الشمس نزلوا الاثیل و هو من بدر على ستة أمیال (اثنی عشر کیلومترا الى المدینة).
و نظر رسول اللّه الى عقبة بن أبی معیط و النظر بن الحارث بن کلدة و هما فی قران واحد، فقال لعلی علیه السّلام: یا علی، علیّ بالنضر و عقبة. فجاء علی علیه السّلام فأخذ بشعر النضر فجرّه الى رسول اللّه. فقال النضر: یا محمد، أسألک- بالرحم الذی بینی و بینک- الّا أجریتنی کرجل من قریش، إن قتلتهم قتلتنی، و إن فادیتهم فادیتنی، و إن أطلقتهم أطلقتنی. فقال رسول اللّه: لا رحم بینی و بینک، قطع اللّه الرحم بالاسلام. ثم التفت الى علیّ و قال: قدّمه- یا علی- فاضرب عنقه. فقدّمه و ضرب عنقه. ثم قال: قدّم عقبة فاضرب عنقه. فقدّمه و ضرب عنقه. فقام الأنصار و قالوا: یا رسول اللّه، قد قتلنا سبعین و أسرنا سبعین، و هم قومک و اساراک، و لکن هبهم لنا یا رسول اللّه، و خذ منهم الفداء و أطلقهم قالوا: یا رسول اللّه لا تقتلهم وهبهم لنا حتى نفادیهم. فنزل جبرئیل فقال: إن اللّه قد أباح لهم أن یأخذوا من هؤلاء الفداء و یطلقوهم، على أن یستشهد منهم فی عام قابل بقدر من یأخذون منه الفداء من هؤلاء. فأخبرهم رسول اللّه بهذا الشرط. فقالوا: قد رضینا به، نأخذ العام الفداء من هؤلاء نتقوى به و یقتل منّا فی عام قابل بعدد ما نأخذ منهم الفداء و ندخل الجنة. فاطلق لهم أن یأخذوا الفداء و یطلقوهم.(موسوعة التاریخ الإسلامى، ج2، صص139-140)
المیزان: مسلمانان از پیامبر(ص) درخواست کردند که اسرا را نکشد
" فَکُلُوا مِمَّا غَنِمْتُمْ حَلالًا طَیِّباً وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ" از آنجایى که ابتداء شده است به فاء تفریع و فاء تفریع مىرساند که این جمله متفرع بر جمله قبلى است، خود شهادت مىدهد بر اینکه منظور از" غنیمت" معنایى است عمومىتر از بهاى اسیر، و دلالت دارد بر اینکه مسلمین از رسول خدا (ص) درخواست کرده بودند اسیران را نکشد، و در عوض از ایشان بهاء دریافت بدارد، هم چنان که در آیه اول سوره از آن حضرت از انفال پرسیده و یا درخواست کرده بودند که انفال را به ایشان بدهد، و با این حال چطور تصور مىشود مسلمانان از آن حضرت انفال بخواهند و در عین حال درخواست گرفتن بهاء نکنند، با اینکه بطورى که از روایات برمىآید بهاى اسیران بالغ بر دویست و هشتاد هزار درهم مىشد.(ترجمه تفسیر المیزان، ج9، صص179-180)
تفسیر نمونه: اگر افراد خطرناکی در میان اسرا باشد میتوان آنها را کشت
... ولى در اینجا به یک نکته باید توجه داشت و آن اینکه هر گاه در میان اسیران جنگى افراد خطرناکى وجود داشته باشند که آزادى آنها، موجب برافروخته شدن مجدد آتش جنگ و به خطر افتادن پیروزى گردد، مسلمانان حق دارند اینگونه افراد خطرناک را نابود کنند، دلیل این موضوع در خود آیه و در تعبیر" یثخن" و" اثخنتموهم" نهفته شده است. به همین دلیل در پارهاى از روایات وارد شده که پیامبر دستور داد دو نفر از اسیران جنگ بدر را به نام" عقبة ابن ابى معیط" و" نضر بن حارث" را به قتل برسانند. و هیچ گونه فدایى از آنان نپذیرند ... پس از آنکه پیامبر ص دستور داد که دو نفر از اسیران خطرناک" عقبة" و" نضر" را گردن بزنند، گروه انصار به وحشت افتادند که نکند این دستور در باره سایر اسیران اجرا شود (و از گرفتن فدا محروم بمانند) لذا به پیغمبر ص عرض کردند ما هفتاد نفر را کشته و هفتاد نفر را اسیر کردیم و اینها از قبیله تو و اسیران تواند، آنها را به ما ببخش تا در برابر آزادى آنها" فداء" بگیریم (پیامبر ص در انتظار نزول وحى آسمانى در این باره بود) آیات مورد بحث نازل شد و اجازه گرفتن" فداء" در مقابل آزادى اسیران داد. (تفسیر نمونه، ج7، صص247-248)
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید