اصلاح برداشتهای ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-ج۱۲
برآیند آموزش دین در جامعه، ایجاد یک «تلقیِ غیرواقعی از دین» است / این تلقی خودش را در موضوع حجاب نشان داد
شناسنامه:
- زمان: ۱۴۰۲/۰۱/۱۲ - سحرهای رمضان
- مکان: شبکۀ ۳ سیما - برنامۀ ماه من
- مناسبت: رمضان
- پروندۀ ویژه این مبحث: اینجا
حجتالاسلام علیرضا پناهیان در سحرهای ماه مبارک رمضان با حضور در برنامه «ماه من» که بهطور مستقیم از شبکه سه پخش میشود دربارۀ تلقیهای ناصواب از دین و آثار تحریف دین به گفتگو میپردازد. در ادامه گزیدهای از دوازدهمین جلسه این مبحث را میخوانید:
همیشه عدهای علاقه دارند دین را تحریف کنند
بحث ما در این شبهای اخیر، واکنشها و بازخوردهایی داشته است؛ این بازتابها بهگونهای است که انگار دارند تعجب میکنند از اینکه ما آثار دین را در زندگی دنیا، واقعی تلقی میکنیم؛ چه آثار دین در زندگی مادی و بیرون از وجود انسان و چه آثارش در روح انسان که آن هم البته آثار واقعی است.
بدون اینکه بخواهم به گذشته بپردازم و سیر بحث را تا اینجا بیان کنم، برای واضحتر شدن مطلب، یک سلسله سخنانی را از آیتالله بهجت و آیتالله شهید سید محمد باقر صدر(ره) بخوانم که این دو از شخصیتهای بسیار بزرگ تاریخ علم و فقاهت هستند. سخنانی که طبیعتاً یک طلبهای مثل بنده اگر از زبان خودش بگوید، ممکن است باورپذیر نباشد یا اعتراضاتی را برانگیزد به جای اینکه مخاطبان را به اندیشه وادار کند. لذا این سخنان را از رو میخوانم و در کنارش به روایات میپردازیم.
اما قبل از آن، نکتهای را عرض کنم. موضوع کلی بحث ما تحریفهای دین و رسالتی است که امیرالمؤمنین(ع) در مبارزه با این تحریفها داشتند و موفق هم بودند و اصلاً به همین دلیل است که دین سالم و ناب به دست ما رسیده است، اما جریان تحریف دین همیشگی است، همیشه یک عدهای به یک انگیزههایی علاقه دارند دین را تحریف کنند.
یکی از تحریفهای دین این است که احکام دین را اموری غیرواقعی تلقی کنیم
یکی از تحریفهای دین، این است که ما احکام دین را اموری غیرواقعی تلقی کنیم، مصالح و مفاسد واقعی برای آنها تلقی نکنیم و این امروز تلقی عمومی از دین است.
چه کسی این تلقی عمومی را ایجاد کرده است؟ تفکری که در غرب نسبت به دین هست، یا اخلاق به آن معنایی که خیلیها ارزشها را غیر واقعی میدانند که یک سلسله از اخلاقیون اینگونه هستند یا اشعریمسلکیِ مضمنی که در تعلیم و تربیت ما وجود دارد. ما اشعریمسلک نیستیم، ما عدلیه هستیم و در کلام، اشعریها را محکوم میکنیم ولی عملاً تلقیای که در ذهنها ایجاد شده است اینگونه است که «دین یک امر آسمانی است و خدا فرموده است و برایش عقاب و ثواب هم قرار داده است و تو اگر اعتقاد داری باید این رفتارها را انجام بدهی و همین!» نیامدهایم دین را زمینی بکنیم. حتماً در ادبیات تعلیم و تربیت دینی و تبلیغات دینی ما طلبهها اشکالی هست که مردم اکثراً اینگونه تلقی میکنند.
حتی نام کتابهای دینی مدسه (هدیۀ آسمانی) القا میکند که داریم دربارۀ امور غیر واقعی و غیر زمینی صحبت میکنیم
یک مثال عرض کنم، بنده دست همۀ معلمان عزیز را میبوسم، بیتردید بیشترین نیروی انسانی خوب در آموزش و پرورش هست، و دست همۀ کسانی را که برنامهریزی درسی میکنند هم میبوسم، اما اجازه بدهید بنده یک نقدی را به کتابهای دینی آموزش و پرورش وارد کنم:
در این دوازده سال، اسم کتابهای دینی آموزش و پرورش، «هدیههای آسمانی» است. هدیه طبیعتاً یک امر غیرضروری است، چون انسان بدون هدیه هم میتواند زندگی کند. آسمانی هم یعنی اینکه زمینی نیست! اصلاً خودِ نام این کتاب القا میکند که ما داریم دربارۀ امور غیر واقعی و غیرِ درگیر با زندگی مادی و زمینی صحبت میکنیم. در متن این کتابها هم مضامینی از این دست آمده است.
برآیندِ آموزش دین در جامعه، همین تلقیای است که مردم از دین دارند و سر موضوع حجاب، خودش را نشان داد
برآیند کلی آموزش دین در آموزش و پرورش ما، همین تلقیای است که مردم از دین دارند که سر موضوع حجاب، خودش را نشان داده است و سر خیلی از موضوعات دیگر هم دارد خودش را نشان میدهد. چاره چیست؟
چاره و راه حل، همان کلام امام(ره) است که در سال آخر عمرشان فرمودند: «فرهنگ دانشگاهها و مراکز غیرحوزهای به صورتی است که با تجربه و لمس واقعیتها بیشتر عادت کرده است، تا فرهنگ نظری و فلسفی. باید با تلفیق این دو فرهنگ و کم کردن فاصلهها، حوزه و دانشگاه درهم ذوب شوند، تا میدان برای گسترش و بسط معارف اسلام وسیعتر گردد.» (صحیفۀ امام، ج21، ص99) ما این را طی سالهای فراوان رعایت نکردهایم.
حالا دانشگاه به عموم مردم چه ربطی دارد؟ اولاً بسیاری از جوانان ما دانشگاهی هستند و این آموزشهای دانشگاهی دارد آثار خود را میگذارد. واقعش این است که وحدت حوزه و دانشگاه آنطوری که امام فرمودند، تحقق پیدا نکرده و اینها ممزوج نشدهاند.
حتماً حرف زدنِ ما از دین، یک اشکالی دارد که برداشت و تلقیِ مردم از دین، اینگونه است
حتماً حرف زدنِ ما از دین، یک اشکالی دارد که برداشت و تلقیِ مردم از دین، اینگونه است، یک اشکالی هست که باید این اشکال را برطرف کنیم. بنده کلمات آیتالله بهجت و شهید صدر را-که دو فقیه گرانقدر هستند- میخوانم، شما به عنوان نمایندۀ افکار عمومی ببینید که آیا از این سخنان تعجب میکنید یا نه؟
آیتالله بهجت میفرماید: «برای تسهیل طاعت و اجتناب از معصیت راهی جز این نداریم که متوجه شویم و یقین کنیم که طاعت، نزدیکیِ به تمام نعمتها و خوشیها و داراییها و عزتهاست و معصیت عبارت است از محرومیت و ناخوشی و نداری و ذلت!... آیا لذت شبنشینیها و اختلاط زنان و مردان و تناول مشروبات و عیشهای نامشروع، با لذت انس با خدا و مناجات با او برابر است؟ این لذت(یعنی لذت انس با خدا) همۀ آن لذتها و تمام کمالات آن عیشها را دارد و اصلاً نقصهای آن را ندارد» (در محضر بهجت، ج۳، ص۱۱۷)
آیتالله بهجت: دستورهای خدا برای آسایش و لذت ما در دنیا است نه فقط در بهشت!
معنای سخن فوق این است که تو اگر عبادت نمیکنی در واقع خودت را از یک لذتی محروم کردهای و اختلاط زن و مرد، کم کردن لذت انسان در زندگی است.
ایشان در جای دیگری میفرماید: «تمام لذتها روحی است و آنچه از لذات که در عطر و یا از راه نساء، بهصورت حلال تکویناً مطلوب است، بیش از آن و به مراتب بالاتر، در نماز هست» (در محضر بهجت، ج۲، ص۳۹۲) این یعنی آثار واقعیِ دنیایی دارد. ایشان برای نماز شب که بلند میشدند، بارها شنیده شده بود که این شعر را زمزمه میکردند «اگر لذتِ ترک لذت بدانی ؛ دگر شهوت نفس لذت نخوانی» (سعدی)
ایشان در جای دیگری میفرماید که عبادت خدا برای راحتی و لذت بردن و آسایش ما در دنیا است نه فقط در بهشت! ([خدا] عبادات را از ما میخواهد، برای اینکه ما خوش بگذرانیم و راحت باشیم و مُلتذّ باشیم به عبادتش (از عبادتش لذت ببریم)؟ عجب! قضایایی است. همینجا، نه در آخرت [و] جنت! ؛ درس خارج فقه، کتاب حج، ١٩ آذر ١٣٨۵، bahjat.ir، مطلب 11212)
اگر مردم، احکام دین را عامل فاصلهگرفتن از عیش و لذت میدانند یعنی ما دین را بد تعلیم دادهایم
امروز که مردم-در روز طبیعت- به سبزهزارها و چمنزارها و پارکها رفتند، اگر شهرداری میآمد و درختها را سمپاشی میکرد، چقدر مردم اذیت میشدند و همه چیز به هم میریخت! الان که وقت سمپاشی نیست! خُب بیبندوباری هم در واقع شبیه همین است؛ چون اساساً باعث میشود که عیش و لذت مردم خراب بشود.
وقتی این تصور در بین عموم مردم نیست، یعنی ما دین را بد تعلیم دادهایم و بد تبلیغ کردهایم، این هم یک نوع تحریف است. یعنی اگر عموم مردم دستورات و احکام الهی را عامل لذت بردن بیشتر از زندگی نمیدانند، بلکه آن را فاصله گرفتن از عیش و لذت میدانند یعنی ما دین را بد تعلیم دادهایم و درست معرفی نکردهایم.
آیتالله بهجت: لذّت حلال هرچه لذّتش بیشتر، خداییتر!
یک کسی از آقای بهجت سؤال میکند: آیا لذت حلال که موافق طبع و میل انسان است، میشود که خدایی باشد؟ ایشان میفرماید: «لذت حلال که باعث ترک حرام و لذت آن میشود خدایی است و هرچه حرام لذتش بیشتر باشد، ترک آن خداییتر است.» (در محضر بهجت، ج۲، ص۴۰۵) تیتر این سؤال و جواب آقای بهجت را شاگردان ایشان اینطوری نوشتهاند: «لذّت حلال هر چه لذّتش بیشتر، خداییتر!»
اگر این حرفها در جامعه پخش بشود آیا موجب تعجب نمیشود؟ اگر موجب تعجب میشود یعنی ما به نوعی دین را تحریف کردهایم که این تلقی در جامعه نسبت به دین پدید آمده است. این هم یک نوع تحریف است.
شهید صدر: نظام عبادت، نیاز ثابتی در زندگی آدمی برآورده میکند
شهید صدر حدوداً در 15سالگی به اجتهاد رسیدند و یکی از چهار نفری بودند که آیتالله خویی به ایشان اجازه اجتهاد دادند. یکی از کتابهای ایشان به نام «فدک در تاریخ» را توصیه میکنم بخوانید، این کتاب که همین الان هم نظیر ندارد، ایشان در دوازدهسالگی نوشتهاند! این نابغهای که آقای خویی میفرمود: اگر آقای صدر در اروپا بود، میدیدید که اروپاییها ایشان را به عنوان دانشمند قرن معرفی میکردند. آنوقت صدام ملعون، خودش با اسلحه ایشان را به شهادت رساند. یکی از دلایلش طرفداری ایشان از انقلاب اسلامی ایران بود. ایشان در همان روزهای اول پیروزی انقلاب گفت که با پیروزی این انقلاب، ابرقدرتها به خاک سیاه خواهند نشست! آن زمان چه کسی این حرف را باور میکرد؟ ایشان یک نبوغ استراتژیک داشت.
شهید صدر در کتاب انسان و عبادت میفرماید: «از وجوب عبادت در همۀ زمانها نتیجه میگیریم که نظام عبادت نیاز ثابتی در زندگی آدمی برآورده میکند، نیازی که آدمی با آن آفریده شده و با وجود تحولات دائمی زندگیاش در وجود او ثابت مانده است...» (انسان و عبادت، ص 38) ایشان توضیح میدهد از آن وقتی که چراغ نفتی بود تا الان که انرژی هستهای آمده است این نیازها ثابت است و یک نیاز واقعی است.
برای مردم توضیح ندادهایم که حجاب چگونه لذت زندگی را افزایش میدهد
شهید صدر میفرماید: «بنابراین هرگاه بخواهیم رفتار یک انسان را تغییر بدهیم باید نگاه او را نسبت به لذت و منفعت تغییر دهیم و رفتار پیشنهادی خود را در چهارچوب عمومی غریزۀ حب ذات وارد کنیم» (اسلام راهبر زندگی، ص٧٩) ما برای مردم توضیح ندادهایم که حجاب چگونه لذت زندگی را افزایش میدهد؛ هنوز میگوییم که «اینها ارزشهای دین ما است!» اینها ارزشهای واقعی حیات حداقلی ما است.
شهید صدر یک عبارتی دارد؛ ببینید ایشان چقدر واقعبینانه و به تعبیر بعضیها چقدر زمینی دارد دین را توضیح میدهد، میفرماید: «سبیل الله یا راه خدا نیز تعبیری انتزاعی از راه خدمت به انسان است (وقتی گفته میشود در راه خدا یعنی در راه خدمت به انسان) زیرا هر کاری برای خداست در حقیقت برای بندگان اوست چرا که خداوند از بندگانش بینیاز است و از آنجا که معبود مطلق فراتر از هر حد و مرزی است و با هیچ شخصی خویشاوندی و به هیچ گروهی گرایش ندارد بروز همۀ این اعمال برای انسانیت است.» (انسان و عبادت، ص 51)
امیرالمؤمنین(ع): کسی که خودش را از تجربه و عقل محروم کند، شقی است
بگذارید یک جمله از امیرالمؤمنین(ع) بخوانم خطاب به ابوموسی اشعری که سامری امت پیامبر بود و شنیده شده بود که امیرالمؤمنین(ع) در قنوت نمازش او را لعن کرده است. وقتی که ابوموسی برای حکمیت رفته بود امیرالمؤمنین به او نامه مینویسد و در این نامه یک تذکر کوچک برایش مینویسد که رعایت کند. میفرماید: «إنَّ الشَّقِیَّ مَن حُرِمَ نَفعَ ما اُوتِیَ مِنَ العَقلِ و التَّجرِبَةِ» (نهجالبلاغه، نامه 78) شقی کسی است که خودش را از عقل و تجربه محروم کند. تجربه چقدر مهم است. عقل هم پردازش تجربه است.
گاهی اوقات ما یک طوری با تجربه برخورد میکنیم که انگار تجربه نجس است! حضرت امام(ره) میفرمود که بعضیها ظرف بچۀ من را آب میکشیدند چون من فلسفه خوانده بودم. انگار که عقلانیت نجس است! بعضی وقتها هم یکجوری برخورد میکنیم انگار که تجربه نجس است! اصلاً ما طلبهها که در حوزههای علمیه، کار تجربی نمیکنیم، در دانشگاه هم که کار تجربی میشود خبری از دین ندارند. درحالیکه دین راهنمای تجربه است؛ استاد راهنمای تجربه است. پژوهشگاههای ما چهکار میکنند؟ پژوهشگاههای ما در حوزه و دانشگاه، چه کاری دارند انجام میدهند که مهمتر از این باشد که جا بیندازند آثار واقعی برخی احکام دین مثل حجاب چیست؟ این کار سختی نیست؛ با یک سری مطالعۀ میدانی، روانکاوانه، مطالعۀ بالینی و انواع بررسیها، به نتایجی میرسند که دیگر شما نیاز نداری خودت را بکُشی معاد را اثبات بکنی برای اینکه سبک زندگی درست بشود!
برای جاانداختن سبک زندگی دینی نیاز نیست افراد را به مبدأ و معاد معتقد کنیم!
شما حتی نیاز نداری مبدأ را ثابت بکنی و افراد را معتقد بکنی برای اینکه سبک زندگی دینی را جا بیندازی. چون در روایت میفرماید: دین هم اگر نباشد عاقل از گناه اجتناب میکند. (لَو لَم یَنْهَ اللّه ُسُبحانَهُ عَن مَحارِمِهِ لَوجَبَ أنْ یَجْتَنِبَها العاقِلُ؛ غررالحکم،7595) چرا ما عقل را رشد ندادیم؟ تازه ما باید این سبک زندگی خودمان را به مردم دنیا صادر کنیم و به آنها بگوییم: شما اگر مسیحی، یهودی، کلیمی هم باشید، ولی این سبک زندگی بهتر است...
شهید صدر میفرماید: استنطاق قرآن که امیرالمؤمنین(ع) فرمود، یعنی شما نظام علمی از قرآن استخراج کنی و به همۀ دنیا ارائه بدهی (سنتهای تاریخی در قرآن، ص30) مثلاً بگویی که من اصلاً به اعتقادات شما کاری ندارم. شما ببینید این نظام علمی خوب است یا نه؟ تجربه میتواند در تبیین این مسئله کمک بکند! ما اینها را کنار گذاشتهایم و فکر میکنیم که همه باید در حدّ اوج معنویت باشند و وقتی به خدا معتقد شدند همۀ این کارها و دستورات دین را انجام بدهند!
بعضیها ایراد میگیرند و میگویند که این نگاه کارکردگرایانه است! یا مثلاً وقتی از لذّت دینداری صحبت میکنی میگویند «تو در فلسفۀ اخلاق، تابع اپیکور شدهای!» تا میآیی از واقعبینی صحبت میکنی میگویند: «تو کارکردگرا شدهای!» کارکردگرایان میگویند که ما آن قسمتی از دین را قبول داریم که تجربه ثابت کند. ولی بنده میگویم: نمیخواهد تجربه ثابت کند، شما همین کلمات معصومین را تفصیل بده و تَبویب کن و تبیین کن! همان کلمات معصومین که آثار دنیایی احکام دین را گفتهاند، توضیح بده. مثلاً اینکه چرا نماز شب چهرۀ انسان را زیباتر میکند؟ این راست است یا دروغ است؟
رهبر انقلاب: کارکردها و فواید ولایتفقیه را برای مردم توصیف کنید
چرا اینجوری به دین نگاه نمیکنیم؟ گاهی از اوقات، این هم یک نوع غرور است و معنایش این است که «ما ز بالاییم و بالا میرویم» ما در آن بالاها هستیم و اصلاً کاری به زمین نداریم! بقیه باید بیایند به سمت ما! درحالیکه ائمۀ هدی(ع) نوعاً آثار دنیایی دین را بیان میفرمودند.
مقام معظم رهبری حدود 25سال پیش به مجلس خبرگان رهبری فرمودند که برای ترغیب مردم به دینداری، آثار دنیاییاش ذکر میشود. مثل زکات و حج و... برکات و فواید اینها را میگویند. بعد فرمودند ولایت فقیه را هم آثار و برکاتش را بگویید. یعنی بگویید چه آثاری دارد؟ (براى مردم تبیین کند، براى مردم بیان کند جاذبه ها را، چیزهایى که مردم را به شوق مى آورد. همچنانى که ما براى حج، مردم را تشویق مىکنیم؛ 15/11/1376) این یک نوع بررسی علمی است. تقریباً تا الآن از این بیست سال که گذشته ما یک کتاب در اینباره نداریم. چرا؟ چون ما فقط ثابت میکنیم که این حکم خدا هست، ولی کوتاه نمیآییم که بگوییم که آثارش چیست؟ خب این نقص ما طلبههاست. درحالیکه در روایات در باب ولایت، غالباً آثار ولایت گفته شده است.
(الف2/ن2)
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید