شما هر تصمیم خوبی برای خودت بگیری، تا مکر نفست را نشناسی و گیرش نیندازی، نمیتوانی آنرا اجرا کنی، او به تو اجازه نمیدهد. محاسبه نفس مثل دامی میماند که میتوانی مکر نفست را گیر بیندازی و بشناسی
برنامه دینی عبادی ای نداریم، که زمانبندی نداشته باشد، حتی برای مستحبات،آیا این برای این نیست که ما تبدیل به آدمهای محاسبهگری شویم؟/ محاسبۀ نفس، نوعی محاکمۀ بسیار خصوصی نفس است. تو چرا این کار را کردی؟ برای چه شادی شدی؟ برای چه غمگین نشدی؟/ هر چه در محاسبۀ نفس به خودت رحم نکنی، خدا در محاسبه نفس قیامت، به تو رحم خواهد کرد...
دین برای آدم بلند همت است و به مذاق کسی که بلند پرواز است، خوش میآید. باید ببینیم چه چیز آدم را از همت بلند باز میدارد؟ تربیتی که قلّهگرا نیست و قلعهمحور است، تبلیغاتی که بزرگنمای اشیاء کوچک است و هر نوع فقر مادی و جهل معنوی، همت بلند را نابود و انسان را از پرواز ناامید میکند
منیّت انسان که سرچشمۀ تمام رنجها و مانع لذات برتر است، فقط با «دستور» از بین میرود/ چقدر زشتند آنهایی که خوب شدهاند اما «من» دارند!/ خدا با دستور دادن، تو را از یک عیب بزرگ به نام «انانیت» نجات میدهد/ ما یک گرایش فطری داریم به نام "میل به عبد بودن و اطاعت از دستور مولا"
برخی شخصیت خوبی دارند اما بهدلیل سوءتفاهم سراغ دین نمیآیند، اما بعضیها دوست دارند دچار سوءتفاهم بشوند؛ اصلاً کارخانۀ تولید سوء تفاهم هستند! بیماریهای قلبی آنها، مدام شبهه تولید میکند، تا کِی میخواهید او را متقاعد کنید؟!/ سوءتفاهم بعضیها را نمیشود برطرف کرد؛ چون بیماری قلبی آنها مدام سوءتفاهم تولید میکند/ دلایلی که برای دینگریزی خود میآورند، دروغ است! مثلاً از استقلال رأی دم میزند ولی برای دشمنان حسین(ع) بردگیِ فکری میکند!/ بعضیها وقتی دین غلبه و قدرت پیدا میکند، دیندار میشوند؛ نه از سرِ صدق و صفای باطن خود؛ اینها شخصیت درستی ندارند
قساوت قلب و عاطفی نبودن، از ویژگیهای شخصیتی نامتناسب با دین است/ شاید کربلا بیشتر برای نشان دادن قساوت قلب جبهۀ باطل بود تا نشان دادن خوبیِ حسین(ع)/ برخی هم عاطفه دارند، اما عاطفۀ رشدنیافته دارند! اینها دینگریز میشوند و میگویند: دین جنگ راه میاندازد!/ بعضیها از سرِ عاطفه، دلشان نمیآید به سردمداران کفر، تند بگویند؛ اینها یا رشد عاطفی ندارند یا قسیالقلب هستند/ آدمهای عاطفی که «رشد عاطفی» ندارند، ممکن است از دین خارج شوند؛ یک نمونهاش ابن ملجم است.
1) اگر انسان از ترکِ گناه، کِیف نکنند