پیشنهاد سخنرانی برای «عید قربان» | عنوان: «اهمیت مسأله قربانی دادن در راه خدا و قبولی آن»
شناسنامه
- زمان: سال 92
- مکان: برنامه تلویزیونی یاد خدا
- متن :
- صوت: اینجا
-
موضوع سخنرانی: اهمیت مسأله قربانی دادن در راه خدا و قبولی آن
- خلاصه و سیر بحث:
- آغاز خلقت، با مسئله قبولی یا عدم قبولی قربانی شروع شده است. همان دعوایی که بین هابیل و قابیل راه افتد و موجب جنگ جهانی اول بین فرزندان آدم شد. آقای قابیل آیا عصبیمزاج بودند که یکدفعهای تصمیم گرفتند برادرشان را به خاطر این موضوع بکُشند؟ خیر! پای موضوع مهمی در این میان بوده است، «قبولی قربانی» یا «عدم قبولی قربانی». کینههایی که از سر موضوعات معنوی پدید میآیند کینههای کمی نیستند. به عصبیمزاج بودنِ طرف ربطی ندارد.
- مؤمنین همه باید قربانی بدهند. گاهی از اوقات، ما باید از دوستداشتنیهایمان قربانی بدهیم. علاقه حضرت ابراهیم به اسماعیل، علاقۀ خدایی بود. اسماعیل هم پسر شایستهای بود اما ابراهیم مامور شد که از این علاقه خدایی، بگذرد.
- گاهی از اوقات ما باید یکی از استعدادهایمان را قربانی کنیم. غصه نخوریم اگر همۀ استعدادهایمان را نتوانستیم به کار بگیریم. غصه نخوریم اگر نتوانستیم یک کار خوب بزرگی را که اراده کرده بودیم انجام بدهیم. گاهی اینها قربانی ماست، ما تلاشمان را میکنیم اگر نشد میگوییم خدایا باشد.
- اگر کسی قربانی بدهد و قربانیاش قبول شود آنقدر لذت معنوی میبرد که نگو و نپرس، لذتی غیرخودخواهانه و عاشقانه. نشاط و شادی قربانی دادن به قدری هست که میتوان برای قربانی دادن عید گرفت. می شود «عید قربان».
متن تفصیلی:
- 1. پیشینه قربانی دادن:
- الف) آغاز خلقت، با طرح مسئله «قربانی»
- ب) دعوای اصلی قابیل و هابیل بر سر «قبولی قربانی». فرمود:«وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قالَ لَأَقْتُلَنَّکَ قالَ إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقینَ»(مائدة ،27). آقای قابیل اولین جنگ جهانی را راه انداخت یعنی نیمی از ابناء بشر، نیم دیگر را کشتند. حالا درست است دو نفر بودند ولی میشود جنگ جهانی دیگر! آن زمان جهان همین دو نفر بود. این اولین جنگ جهانی سر چه اتفاق افتاد؟
- ج) ریشه روانی انگیزه قتل قابیل: پرسش: آقای قابیل آیا عصبیمزاج بودند که یکدفعهای تصمیم گرفتند برادرشان را به خاطر این موضوع بکُشند؟ خیر! پای موضوع مهمی در این میان بوده است، «قبولی قربانی» یا «عدم قبولی قربانی». ما حالا ممکن است رفیقمان اعمالش قبول بشود و اعمال ما قبول نشود فوقش میگوییم: «خوش به حالت!» دیگر نمیگوییم میکُشمت! این چه شد که یکدفعهای گفت:«من میخواهم تو را بکُشم؟» پاسخ: کینههایی که از سر موضوعات معنوی پدید میآیند کینههای کمی نیستند. لذا ما مواظب باشیم سعی کنیم کینه و نفرت در کسی برانگیخته نکنیم. هِی به رُخش نکِشیم تو آدم مثلاً بیدینی هستی تو را خدا نمیپذیرد! آنوقت این کینۀ معنوی در دلش میافتد یعنی کینهای که علتش مسائل معنوی هستند. اینطور کینهها خیلی وحشتناک هستند، به عصبیمزاج بودنِ طرف ربطی ندارد.
-
د) ضرورت و اهمیت اهتمام داشتن به «قبولی عمل» و شرط قبولی عمل: در پایان هر فصلی از عبادت ما باید یاد قبول شدن بیفتیم. مثل حج، ماه رمضان. امیرالمؤمنین فرمود:«اهتمام شما برای قبولی عمل بیشتر از خودِ عمل باشد؛ کُونوا بِقَبولِ العَمَلِ أشَدَّ اهتِماماً مِنکُم بِالعَمَل»(ورام،ج1، ص64) این موجب میشود آدم دچار عُجب نشود. رسم مؤمنین آن است که بعد از نمازها به همدیگر برای هم آرزو میکنند می گویند «تقبّل الله» انشاءالله خدا قبول بکند. این یک دلسوزی فوقالعاده مهم است! این دلسوزی خیلی مهمتر از این است که بگوید آدم خدا انشاءالله به تو پول بدهد، به تو روزی بدهد، نمیدانم سلامتی بدهد، این تقبّل اللهای که ما آرزو میکنیم برای همدیگر خیلی دعای شایستهای است. دعا برای قبولی عمل هست.
اگر خدا خواست عملی را از ما قبول بکند اساساً باید اهل مراقبت باشیم، چون فرمود:«من فقط از متقین قبول میکنم» متّقی یعنی کسی که اهل مراقبت است. کسی که معمولاً اهل مراقبت نیست یعنی بنای مراقبت ندارد، اگر این آدم، تک و توک هم کارهای خوب انجام دهد شاید خدا از او قبول نکند، میفرماید تو آدم باتقوایی نیستی! من چکارت دارم مثلاً حالا یکدفعهای حال کردی، صفا کردی، انگیزه پیدا کردی، یک کار خوب بکنی! البته مسئله قبولی عمل، خیلی پیچیده است. خدا در پردهای از ابهام و به اصطلاح پوششی قرار داده که ما هم زیاد ندانیم بالاخره خدا قبول میکند یا نمیکند.
خلاصه آنچه گفتیم عبارتست از 1. نفرت را در کسی که زمینه آن نفرت، مسائل معنوی است، تحریک نکنیم. 2. فکر قبولی عمل خودمان باشیم. 3. خداوند متعال از چه کسی قبول میکند؟ نوعاً باید اهل تقوا باشیم اهل مراقبت باشیم تا خدا کارهایمان را قبول بکند.
- 2. انواع قربانی:
- الف ) «قربانی دوست داشتنیها»: گاهی از اوقات، ما باید از دوستداشتنیهایمان قربانی بدهیم. حضرت ابراهیم خلیلالرحمن پسرش را به خاطر خدا دوست داشت، حضرت اسماعیل را از خدا خواسته بود خدا اصلاً این پسر را به او داده بود. بعد این پسر هم یک پسر معمولی نبود شایستگی نبوّت داشت و او را میدید که چقدر شایسته است. به او علاقه داشت، علاقۀ او هم یک علاقۀ مشرکانه نبود حتماً یک علاقهای در طول همین علاقۀ پروردگار عالم بود یعنی به خاطر خدا او را دوست داشت، ولی او را دوست داشت! همین قدر محبت کافی است که حالا شما باید پسرت را قربانی کنی. حضرت ابراهیم خلیلالرحمن رفت و این قربانی را اجرا کرد. حالا خداوند متعال لطف فرمودند به ایشان فرمودند که همینقدر که مرد عمل بودی کافی است من از شما قبول میکنم.
-
ب) «قربانی استعدادها»: گاهی از اوقات ما باید یکی از استعدادهایمان را قربانی کنیم. غصه نخوریم اگر همۀ استعدادهایمان را نتوانستیم به کار بگیریم. غصه نخوریم اگر نتوانستیم یک کار خوب بزرگی را که اراده کرده بودیم انجام بدهیم. گاهی اینها قربانی ماست، ما تلاشمان را میکنیم اگر نشد میگوییم خدایا باشد. گاهی خداوند متعال میخواهد یک چیزهایی را از بندهاش بگیرد، اگر این زکات، این خارج کردن مال و دوستداشتنیها و داراییها و تواناییها، به زیبایی اجرا بشود آن عملیات قربانی را به یاد انسان میآورد. یک سری مشکلاتی که ما را فراگرفته اینها را روی حساب قربانی در راه خدا بگذاریم و لبخند را بر لبان روح خودمان بنشانیم و از زندگیمان راضی باشیم ، فوقش قربانی دادی دیگر یعنی یک کاری را نتوانستی بکنی، یک استعدادت را نتوانستی نشان بدهی، یک فرصتی را از دست دادی بگو اینها قربانیهای من.
امیرالمؤمنین علی (ع) بااستعدادترین آدم روی کرۀ زمین که همۀ استعدادهای خودش را میتوانست تجلی بدهد. گاهی میفرمود مردم! میتوانم من از این آب روان برای شما نور برای شبهایتان بگیرم! نگذاشتند امیرالمؤمنین تواناییهایش را تجلی بدهد. همۀ خوبان عالم همینطور هستند خیلی بیشتر از اندازۀ که میارزند، خیلی کمتر از خوبیهایی که در وجودشان هست، فرصت پیدا میکنند،آنها را تجلی دهند.«حیثُ کانَ جالِسا عَلى نَهرِ الفُراتِ وبِیَدِهِ قَضیبٌ، فَضَرَبَ بِهِ عَلى صَفحَةِ الماءِ وقالَ: لَو شِئتُ لَجَعَلتُ لَکُم مِنَ الماءِ نورا ونارا.»( تصنیف نهج البلاغة: ص 782.)
-
3. «لذت قربانی دادن»: اگر کسی قربانی بدهد و قربانیاش قبول شود آنقدر لذت معنوی میبرد که نگو و نپرس، لذتی غیرخودخواهانه و عاشقانه. نشاط و شادی قربانی دادن به قدری هست که می توان برای قربانی دادن عید گرفت. می شود «عید قربان».
حضرت ابراهیم خلیلالرحمن که عید قربان، عید ایشان هست وقتی که خداوند متعال قوچی را فرستادند که شما ایشان را قربانی کن دیگر چون پسرت معاف است از قربانی کردن، نشستند گریه کردند خدایا! بندهای که در راه مولای خودش قربانی ندهد این چهطوری میشود؟ من دوست داشتم قربانی بدهم. حالا یک طرف دلش خوشحال است که پسرش بود بالاخره و پسر ارزشمندی میماند خدمت میکند از نسل او، پیامبران خدا به دنیا آمدند ولی از طرف دیگر آن قربانی دادن یک لذت دیگری دارد خدا از آدم قربانی میگیرد.
حضرت ابراهیم خلیلالرحمن این لذت را در اوج احساس کردند به همین دلیل حالا در روایت دارد که وقتی ایشان غمگین شدند خداوند متعال فرمودند من یک قربانی دیگر از تو قبول میکنم. ایشان دوست داشتند عزیز دلبند خودشان باشد که قربانی بدهند، عزیزترین کسشان باشد. خداوند به حضرت ابراهیم میفرماید ابراهیم! شما خودت را بیشتر دوست داری یا آخرین پیامبر را؟ حضرت ابراهیم عرضه داشت: « خدایا پسر آخرین پیامبر را!» بعد پردهها را از جلوی چشم حضرت ابراهیم خلیلالرحمن کنار زدند کربلا را ایشان مشاهده کردند. بعد برای اباعبدالله الحسین (ع) گریه کردند یعنی دیدند آن قربانی و ذبح عظیمی که در راه دارند و خیلی بیشتر سوختند از اینکه میخواستند پسر خودشان را در راه خدا قربانی کنند. این گریه بر ابی عبدالله را به عنوان قربانی از حضرت ابراهیم پذیرفتند. «عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا ع یَقُولُ لَمَّا أَمَرَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى إِبْرَاهِیمَ ع أَنْ یَذْبَحَ مَکَانَ ابْنِهِ إِسْمَاعِیلَ الْکَبْشَ الَّذِی أَنْزَلَهُ عَلَیْهِ تَمَنَّى إِبْرَاهِیمُ ع أَنْ یَکُونَ یَذْبَحُ ابْنَهُ إِسْمَاعِیلَ ع بِیَدِهِ وَ أَنَّهُ لَمْ یُؤْمَرْ بِذَبْحِ الْکَبْشِ مَکَانَهُ لِیَرْجِعَ إِلَى قَلْبِهِ مَا یَرْجِعُ إِلَى قَلْبِ الْوَالِدِ الَّذِی یَذْبَحُ أَعَزَّ وُلْدِهِ بِیَدِهِ فَیَسْتَحِقَّ بِذَلِکَ أَرْفَعَ دَرَجَاتِ أَهْلِ الثَّوَابِ عَلَى الْمَصَائِبِ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ یَا إِبْرَاهِیمُ مَنْ أَحَبُّ خَلْقِی إِلَیْکَ فَقَالَ یَا رَبِّ مَا خَلَقْتَ خَلْقاً هُوَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ حَبِیبِکَ مُحَمَّدٍ ص فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ یَا إِبْرَاهِیمُ أَ فَهُوَ أَحَبُّ إِلَیْکَ أَوْ نَفْسُکَ قَالَ بَلْ هُوَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ نَفْسِی قَالَ فَوَلَدُهُ أَحَبُّ إِلَیْکَ أَوْ وَلَدُکَ قَالَ بَلْ وَلَدُهُ قَالَ فَذَبْحُ وَلَدِهِ ظُلْماً عَلَى أَعْدَائِهِ أَوجَعُ لِقَلْبِکَ أَوْ ذَبْحُ وَلَدِکَ بِیَدِکَ فِی طَاعَتِی قَالَ یَا رَبِّ بَلْ ذَبْحُهُ عَلَى أَیْدِی أَعْدَائِهِ أَوْجَعُ لِقَلْبِی قَالَ یَا إِبْرَاهِیمُ فَإِنَّ طَائِفَةً تَزْعُمُ أَنَّهَا مِنْ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ ص سَتَقْتُلُ الْحُسَیْنَ ع ابْنَهُ مِنْ بَعْدِهِ ظُلْماً وَ عُدْوَاناً کَمَا یُذْبَحُ الْکَبْشُ فَیَسْتَوْجِبُونَ بِذَلِکَ سَخَطِی فَجَزِعَ إِبْرَاهِیمُ ع لِذَلِکَ وَ تَوَجَّعَ قَلْبُهُ وَ أَقْبَلَ یَبْکِی فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ یَا إِبْرَاهِیمُ قَدْ فَدَیْتُ جَزَعَکَ عَلَى ابْنِکَ إِسْمَاعِیلَ لَوْ ذَبَحْتَهُ بِیَدِکَ بِجَزَعِکَ عَلَى الْحُسَیْنِ ع وَ قَتْلِهِ وَ أَوْجَبْتُ لَکَ أَرْفَعَ دَرَجَاتِ أَهْلِ الثَّوَابِ عَلَى الْمَصَائِبِ فَذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّه»(عیون اخبارالرضا،ج1،ص 209)
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید